جمع بندی آیا بندگی و حرف خدا را گوش کردن ذلت نیست؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا بندگی و حرف خدا را گوش کردن ذلت نیست؟

سلام سوالی بود که دوست داشتم مطرح کنم ، فرض بگیرید یک فرد در زندگی شما پیدا شده که میگوید اگر کارهایی که من میگویم را انجام دهید به من نزدیک میشوید و در قبال این نزدیکی به پول ، لذت و قدرت خواهید رسید و اگر گوش نکنید پدرتان را درمی آورم مانند یزید و امام حسین نعوذباالله خداوند هم همینجوری از بندگانش خواسته پس چگونه میشود که گوش کردن حرف این ادم ها میشود ذلت و حرف خدا را گوش کردن و بنده مطیع و بی چون و چرای خدا بودن این چنین نیست البته من منظورم مقایسه یزید با خدا نیست سوبرداشت نشود مثالی آشنا زدم جهت رساندن منظورم و اینکه انسان به صورت پیشفرض از زیر بار حرف زور رفتن امتناع میکند و هیچ انسان سالمی رو نمیبینید بهش زور بگن و گوش کنه مگر اینکه صلاح در اینکار باشه مثلا خانوادش در خطر باشه که در مورد امام حسین (ع) این هم تاثیر نگذاشت پس این صفت و ویژگی را خدا به ما داده و از ما میخواهد پا روی ان بگذاریم. ولی چطور انجام این کار رو نمیشه ذلت نام گذاشت. پیشرفتی که انسان از گوش کردن حرف خدا بدست می آورد و چیزی هم که بدست می آورد هم مشابه ویژگی هایی است که مثلا یک حاکم در قبال گوش کردن حرفش به آن فرد میدهد . حالا خوب و بد ان چیزی که بدست می اوریم به خوب و بدی حاکم است .

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد عامل

[TD][/TD]


پرسش:
آیا بندگی و عبادت خداوند مانند اطاعت بی چون و چرا از مستکبران، برای انسان ذلت آور است؟

پاسخ:
برای مقایسه دو امر، باید شرایط یکسان برقرار باشد و تفاوت در شرایط، مسلما روی نتیجه تاثیر می گذارد. به همین دلیل باید دید آیا واقعا عبادت خدای متعال با تبعیت از یک انسان یا موجودی که در مقابل تبعیت از او ثمرات و نتایج مثبتی عاید فرد تبعیت کننده می شود یا در صورت تمرد و نافرمانی مستوجب شکنجه یا محروم شدن می شود، یکسان است؟

مرحله اول نیاز و عدم نیاز فرد مورد تبعیت یا عبادت است. در مورد خدای متعال هیچ گونه نیازی تصور ندارد و عبارت کردن یا نکردن انسان ها ثمری برای خدا نداشته و چیزی به او نمی افزاید. اما در مورد انسانی که افرادی را اجیر کرده و از آنها کار می خواهد، این فرض منتفی است. نتیجه نیاز عامل انسانی یا عدم نیاز خداوند متعال در اینجا مشخص می شود که در فرض دوم، هر کاری انسان انجام می دهد، صرفا برای خود او و ارتقاء اوست و چنین کاری نه تنها ذلت نیست، بلکه عین عزت است. اما در صورت اول، شخص در صدد انجام کاری است که نفع آن به دیگری برمی گردد و در حقیقت عامل در مقابل کار خود اجرت می گیرد و معامله انجام می دهد.

البته برخی نیز به عبادت خداوند به دید معامله نگاه می کنند، همانطور که امیر المومنین(علیه السلام) می فرماید: «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَار»؛ گروهی خدا را از روی کسب منافع عبادت می کنند، عبادت این گروه همانند عبادت تجار است. قوم دیگری خداوند را از روی ترس عبادت می کنند، این گروه نیز عبادتی همچون بندگان دارند. برخی نیز خدا را از باب شکرگذاری عبادت می کنند که این عبادت آزادگان است.(1) اما هدف رسیدن انسان ها به مرتبه عبادت آزادگان است و اصلا تشویق و تهدیدهایی که در آیات و روایات وارد شده، به سبب تحریک انسان ها به انجام اعمال صالح و انس و قرب به خداست.
ناگفته نماند که اگر موجود مورد عبادت لایق عبادت باشد، حتی عبادت از روی ترس یا معامله نیز ارزش پیدا می کند اما همانطور که در روایت بیان شده است، بالاترین مقام عبادت، عبادتی است که نه از روی ترس و نه برای معامله باشد، بلکه از روی علاقه و تشکر باشد.

مرحله دوم نگاه ما به خود عبادت یا به طور کلی اعمال انسان در این دنیاست. به طوری که آنچه در دین به عنوان تشویق یا تهدید بیان شده است، چیزی جز باطن اعمال دنیوی ما و نتیجه اخروی آنها نیست. بر اساس تجسم اعمال، انسان هر کاری که در این دنیا انجام می دهد، صورتی برزخی و قیامتی دارد که در عوالم دیگر تجسم پیدا کرده و انسان از اعمال خود شاد یا ناراحت می شود. بنابراین خداوند متعال با وعده و وعید هایی انسان را به باطن عمل آگاه کرده است و این لذت و دردهایی که در اخبار آمده است، اثر تکوینی اعمال انسان است، همانطور که قرآن خود عمل را در آخرت حاضر دانسته است: «وَ وُضِعَ الْكِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمينَ مُشْفِقينَ مِمَّا فيهِ وَ يَقُولُونَ يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً إِلاَّ أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً»؛ و كتاب [كتابى كه نامه اعمال همه انسانهاست‏] در آن جا گذارده مى ‏شود، پس گنهكاران را مى ‏بينى كه از آنچه در آن است، ترسان و هراسانند و مى ‏گويند: «اى واى بر ما! اين چه كتابى است كه هيچ عمل كوچك و بزرگى را فرونگذاشته مگر اينكه آن را به شمار آورده است؟! و (اين در حالى است كه) همه اعمال خود را حاضر مى ‏بينند و پروردگارت به هيچ كس ستم نمى ‏كند.(2)

بنابراین در خوب بودن انسان یا بد بودن او، یا انجام اعمال صالح یا ناصالح، انسان تنها نتیجه عمل خود را دیده و بدین ترتیب چهره عبادت تغییر می کند و اینطور نیست که به صورت جعلی کسی بگوید اگر این کار را انجام دهی فلان کار را برایت می کنم یا اگر انجام ندهی فلان ضرر را به تو می زنم.

نکته دیگر نگاه کردن به اعمال دینی از حیث ماهیت آن اعمال و عبادات است. از دیدگاه شیعه امامیه اعمال خیر، ذاتا خوب هستند و مصلحت دارند و اعمال بد نیز مفسده ذاتی دارند. بر این اساس، انسان با عبادت و انجام دادن کار خوب، یک عملی انجام داده که ذاتا مصلحت دارد و حتی اگر (نعوذ بالله) خدایی هم نبود یا اصلا کسی معتقد به خدا نبود نیز انجام کار خیر توجیه معقول دارد و در صورت انجام عبادت یا کار صالح هیچ گونه ذلتی متصور نخواهد بود.

پی نوشت ها:
1. شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح)، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق، ص510.
2. کهف: 49.

موضوع قفل شده است