جمع بندی آیا تعداد و کمیت نشانه ی حقیقت است؟
تبهای اولیه
سلام.
چرا تنها 23 درصد مردم دنیا مسلمان هستند و چرا طبق آمار از هر 10 مسلمان تنها یک نفر شیعه است؟
اگر اسلام بر طبق اصولی منطقی و عقلانی استوار است چرا اینگونه هست؟
چرا دین اول دنیا مسیحیت است؟
باسلام
پاسخ به این سوال نیاز به تفکیک دو امر دارد.
اول اینکه ملاک صحت و برتری یک آئین و یک مرام چیست؟
دوم اینکه عوامل زیادی و کمی پیروان چیست؟
در مورد مسئله اول، باید عرض کنم آنچه ملاک برتری یک دین و آئین بیان شده است، نه تعداد پیروان است و نه پست ومقام ارائه دهنده آن و پیروانش و نه هیچ ملاک مادی دیگر. یک آئین که به منزله یک ایده و یک نظر در میان نظرات متفاوت در به سعادت رساندن دیگران است، وابسته است به ساختار و ساختمان اصلی آن و همبستگی و یکپارچگی اجزای درونی آن.
همانطور که وقتی انسان با یک نظریه روبرو میشود، آنچه مهم است درستی آن نظریه است نه کسی که آنرا ارائه داده است و نه زیادی پیروان آن نظریه، در مورد یک دین و یک آئین نیز، آنچه مهم است درستی و استواری بنیان های آن دین و عدم وجود تناقض در آموزه های آن دین است.
مهم این است که یک دین، اصول اعتقادی اش،عقلانی باشد و فروع اعتقادی و اخلاقی و شرعی آن با اصولش منافات و تعارضی نداشته باشد و بازگشت به آنها داشته باشد. این وضعیت، باعث ایجاد یک هارمونی و یک نظام خاص در دین میشود که برتری آن را نسبت به سایر ادیان نشان میدهد.
قرآن کریم به خوبی به این مسئله اشاره دارد و بارها ندای «اکثرهم لا یعقلون» و «اکثرهم لا یعلمون» را سر داده است. در جایی که در مذمت بت پرستی مشرکان، دین حق را دین حنیف و دین یگانه پرستی معرفی میکند، بیان می دارد که اکثر مردم، آگاهی ندارند:
« ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون»[1]
یا زمانی که به پیامبرش می فرماید که بر دین حنیف باش، بیان میکند دین قیم و استوار همین دین است،هرچند اکثر مردم نمیدانند:
« فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون»[2]
[/HR][1] . سوره یوسف، آیه 40
[2] . سوره روم، ایه 30
[FONT=microsoft sans serif]اما در مورد مسئله دوم و اینکه چرا پیروان یک دین علیرغم حقانیت کم است.
عوامل مختلفی میتواند باعث این امر باشد. برخی از آنها عبارتند از:
بی اطلاعی از دین حق و آموزههای آن؛ تبلیغات شدید مخالفان جهت جلوگیری از آشنایی با آئین حق؛ تعصبات و لجاجت های کسانی که نمیخواهند سخن حق را بشنوند؛ عوامل مادی و لذتهای مادی و مقام های دنیایی و عواملی از این دست.
استاد مصباح عوامل انحراف از دین حق و عدم تمایل به آن را در سه دسته بین کرده است:
عوامل روانی؛ عوامل اجتماعی و عوامل فکری
عوامل روانی عبارتند از انگيزه هايي كه ممكن است براي بي ديني و گرايش به الحاد، در شخص وجود داشته باشد هر چند خودش از تأثير آنها آگاه نباشد. و مهمترين آنها راحت طلبي و ميل به بي بند و باري و نداشتن مسئوليّت است. يعني از يك سوي، زحمت تحقيق و پژوهش به خصوص درباره اموري كه لذت مادّي و محسوسي ندارد مانع از اين ميشود كه افراد تنبل و راحت طلب و دون همت، درصدد تحقيق برآيند، و از سوي ديگر، ميل به آزادي حيواني و بي بند و باري و نداشتن مسئوليّت و محدوديت، آنان را از گرايش به جهان بيني الهي، باز ميدارد.
عوامل اجتماعی نیز عبارتند از اوضاع و احوال اجتماعيِ نامطلوبي كه در پارهاي از جوامع، پديد ميآيد و متصدّيان امور ديني، نقشي در پيدايش يا گسترش آنها دارند. در چنين شرايطي بسياري از مردم كه از نظر تفكر عقلاني، ضعيف هستند و نميتوانند مسائل را به درستي تجزيه و تحليل كنند و علل واقعي رويدادها را تشخيص دهند اين نابسامانيها را به دليل دخالت دينداران در وقوع آنها، به حساب مكتب و دين ميگذارند و چنين ميپندارند كه اعتقادات ديني، موجب پيدايش اينگونه اوضاع و احوال نامطلوب شده است و از اينروي، از دين و مذاهب بيزار ميشوند.
عوامل فکری نیز عبارتند از شبهاتي كه به ذهن شخص ميآيد يا از ديگران ميشنود و در اثر ضعف نيروي تفكر و استدلال، قدرت بر دفع آنها را ندارد و كمابيش تحت تأثير آنها قرار ميگيرد و دست كم، موجب تشويش و اضطراب ذهن، و مانع از حصول اطمينان و يقين ميگردد.
اين دسته از عوامل نيز به نوبه خود، قابل تقسيم به دسته هاي فرعي است مانند شبهات مبني بر حس گرايي، شبهات ناشي از عقايد خرافي، شبهات ناشي از تبيينهاي نادرست و استدلالهاي ضعيف، شبهات مربوط به حوادث و رويدادهاي ناگواري كه پنداشته ميشود خلاف حكمت و عدل الهي است، شبهات ناشي از فرضيّه هاي علمي كه مخالف با عقايد ديني، تلقي ميشود و شبهاتي كه مربوط به پارهاي از احكام و مقررات ديني به خصوص در زمينه مسائل حقوقي و سياسي است.[1]
[FONT=microsoft sans serif]
[/HR][FONT=microsoft sans serif][1] . آموزش عقائد، محمد تقی مصباح یزدی، ص 97-100
[FONT=microsoft sans serif]
پرسش:
چرا تنها 23 درصد مردم دنیا مسلمان هستند و چرا طبق آمار از هر 10 مسلمان تنها یک نفر شیعه است؟ اگر اسلام بر طبق اصولی منطقی و عقلانی استوار است چرا این گونه هست؟ چرا دین اول دنیا مسیحیت است.؟
پاسخ:
پاسخ به این سوال نیاز به تفکیک دو امر دارد.
اول این که ملاک صحت و برتری یک آئین و یک مرام چیست.؟
دوم این که عوامل زیادی و کمی پیروان چیست.؟
در مورد مسئله اول، باید عرض کنم آنچه ملاک برتری یک دین و آئین بیان شده است، نه تعداد پیروان است و نه پست ومقام ارائه دهنده آن و پیروانش و نه هیچ ملاک مادی دیگر. یک آئین که به منزله یک ایده و یک نظر در میان نظرات متفاوت در به سعادت رساندن دیگران است، وابسته است به ساختار و ساختمان اصلی آن و همبستگی و یکپارچگی اجزای درونی آن.
همان طور که وقتی انسان با یک نظریه روبرو میشود، آن چه مهم است درستی آن نظریه است نه کسی که آن را ارائه داده است و نه زیادی پیروان آن نظریه، در مورد یک دین و یک آئین نیز، آن چه مهم است درستی و استواری بنیان های آن دین و عدم وجود تناقض در آموزه های آن دین است.
مهم این است که یک دین، اصول اعتقادی اش، عقلانی باشد و فروع اعتقادی و اخلاقی و شرعی آن با اصولش منافات و تعارضی نداشته باشد و بازگشت به آن ها داشته باشد. این وضعیت، باعث ایجاد یک هارمونی و یک نظام خاص در دین میشود که برتری آن را نسبت به سایر ادیان نشان میدهد.
قرآن کریم به خوبی به این مسئله اشاره دارد و بارها ندای «اکثرهم لا یعقلون» و «اکثرهم لا یعلمون» را سر داده است. در جایی که در مذمت بت پرستی مشرکان، دین حق را دین حنیف و دین یگانه پرستی معرفی میکند، بیان می دارد که اکثر مردم، آگاهی ندارند: « ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون»(1)
یا زمانی که به پیامبرش می فرماید که بر دین حنیف باش، بیان می کند دین قیم و استوار همین دین است، هرچند اکثر مردم نمیدانند:
« فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون»(2)
اما در مورد مسئله دوم و این که چرا پیروان یک دین علیرغم حقانیت کم است عوامل مختلفی میتواند باعث این امر باشد.
برخی از آنها عبارتند از: بی اطلاعی از دین حق و آموزههای آن؛ تبلیغات شدید مخالفان جهت جلوگیری از آشنایی با آئین حق؛ تعصبات و لجاجت های کسانی که نمیخواهند سخن حق را بشنوند؛ عوامل مادی و لذت های مادی و مقام های دنیایی و عواملی از این دست.
استاد مصباح عوامل انحراف از دین حق و عدم تمایل به آن را در سه دسته بین کرده است:
عوامل روانی؛ عوامل اجتماعی و عوامل فکری
عوامل روانی عبارتند از انگيزه هايي كه ممكن است براي بی دينی و گرايش به الحاد، در شخص وجود داشته باشد هر چند خودش از تأثير آن ها آگاه نباشد. و مهم ترين آن ها راحت طلبی و ميل به بی بند و باری و نداشتن مسئوليّت است. يعني از يك سوی، زحمت تحقيق و پژوهش به خصوص درباره اموری كه لذت مادّی و محسوسی ندارد مانع از اين می شود كه افراد تنبل و راحت طلب و دون همت، درصدد تحقيق برآيند، و از سوی ديگر، ميل به آزادی حيوانی و بی بند و باری و نداشتن مسئوليّت و محدوديت، آنان را از گرايش به جهان بيني الهی، باز ميدارد.
عوامل اجتماعی نیز عبارتند از اوضاع و احوال اجتماعی نامطلوبی كه در پارهای از جوامع، پديد می آيد و متصدّيان امور دينی، نقشی در پيدايش يا گسترش آن ها دارند. در چنين شرايطی بسياری از مردم كه از نظر تفكر عقلانی، ضعيف هستند و نمی توانند مسائل را به درستی تجزيه و تحليل كنند و علل واقعی رويدادها را تشخيص دهند اين نابسامانی ها را به دليل دخالت دينداران در وقوع آن ها، به حساب مكتب و دين می گذارند و چنين می پندارند كه اعتقادات دينی، موجب پيدايش اين گونه اوضاع و احوال نامطلوب شده است و از اين روی، از دين و مذاهب بيزار می شوند.
عوامل فکری نیز عبارتند از شبهاتی كه به ذهن شخص می آيد يا از ديگران می شنود و در اثر ضعف نيروی تفكر و استدلال، قدرت بر دفع آن ها را ندارد و كما بيش تحت تأثير آن ها قرار می گيرد و دست كم، موجب تشويش و اضطراب ذهن، و مانع از حصول اطمينان و يقين می گردد.
اين دسته از عوامل نيز به نوبه خود، قابل تقسيم به دسته های فرعی است مانند شبهات مبنی بر حس گرايی، شبهات ناشی از عقايد خرافی، شبهات ناشی از تبيين های نادرست و استدلال های ضعيف، شبهات مربوط به حوادث و رويدادهای ناگواری كه پنداشته می شود خلاف حكمت و عدل الهی است، شبهات ناشی از فرضيّه های علمی كه مخالف با عقايد دينی، تلقی می شود و شبهاتی كه مربوط به پارهای از احكام و مقررات دينی به خصوص در زمينه مسائل حقوقی و سياسی است.(3)
____________
(1) یوسف/ 40.
(2) روم/ 30.
(3) آموزش عقائد، محمد تقی مصباح یزدی، تهران، چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات، 1377ش، چاپ دوم، ص97-100.