با سلام و احترام
ضمن تشكر از جنابعالي و ساير دست اندر كاران سايت،
مدت طولاني است كه يك سوال مهم ذهن مرا بخود مشغول كرده كه هنوز نتوانسته ام پاسخ قانع كننده اي براي آن پيدا كنم.
البته پاسخهاي قابل توجهي دريافت نموده ام ولي خيلي قانع كننده نيستند. اكثر پاسخ دهنده ها به متن سوال توجه كامل نمي كنند لذا پاسخ آنها پاسخ كاملي براي اينجانب نمي باشد. شايد دليلش اين است كه اين سوال از نظر آنها مهم نبوده و وقت زيادي براي آن اختصاص نمي دهند.
خواهشمندم سوال را با دقت بخوانيد:
همانگونه كه مي دانيم اسلام يك دين كامل براي تمامي ابعاد فردي و اجتماعي (از قبيل فرهنگي، اقتصادي، سياسي، صنعتي، معنوي، نظامي، و غيره ) مي باشد. لذا انتظار مي رود مسلمانان از يك زندگي كامل همراه با پيشرفتهاي فردي و اجتماعي در زمينه هاي اقتصادي، صنعتي، نظامي ، و ... بهمراه عدالتگستري برخوردار باشند. با بررسي شرايط كنوني مسلمانان و همچنين تاريخ معاصر مي بينيم كه اين انتظار در مورد مسلمانان برآورده نشده است. البته اينجانب در مورد تاريخ غير معاصر نيز اطلاعاتي (هر چند ناكافي) دارم. شايد كسي بگويد در برخي از دوره ها ي گذشته كشورهاي اسلامي به يك اقتدار و رفاه قابل قبولي رسيده بودند؛ بله درست است اما بنظر مي رسد كه اين دوران هم كوتاه و موقت بوده و هم اينكه انتظارات مورد اشاره بطور كامل برآورده نشده بودند. فقط كمي اقتدار و رفاه ( و البته بدون عدالتگستري) در بازه زماني كوتاه نصيب مسلمانان شده است. بهر حال از يك دين كاملي مثل اسلام انتظار مي رود حداقل يك حكومت نسبتاً كامل در يك گوشه اي از جهان راه اندازي كرده باشد. اين موضوع نيز قابل توجه است كه حتي در زمان خود پيامبر اكرم (ص) نيز اين حكومت بطور كامل راه اندازي نشد زيرا همانطور كه تاريخ گواهي مي دهد بلافاصله پس از رحلت آن بزرگوار فساد پنهاني كه در ميان تعدادي از افراد مهم حكومتي و ذينفوذ وجود داشت در واقعه تعيين جانشين براي پيامبر (ص) خود نمايي كرد و حتي اجازه ندادند مراسم تدفين رهبر حكومت تمام شود. و اين خود بيانگر اين است كه تا آن تاريخ شايسته سالاري در جامعه اسلامي نهادينه نشده بود.
اينجانب اين سوال را از افراد گوناگون اهل فن پرسيده ام. از ميان پاسخ هاي دريافت شده دو پاسخ بيشتر قابل توجه هستند كه البته با توضيحات ذيل نمي توانند پاسخ منطقي براي سوال من باشند:
1- ايراد از اسلام نيست بلكه ايراد از مسلماني ماست. بعبارت ديگر، اگر ما نميتوانيم به فرامين اسلام عمل كنيم تقصير اسلام چيست؟ اگر پاسخ اين است، توجه شما را به اين موارد جلب مي نمايم كه اولا اين دين بايد براي پيروانش قابل دستيابي و قابل اجرا باشد. اگر بگوئيم كه اين دين كامل و نجات بخش است ولي اجراي فرامين آن امكان پذير نمي باشد (يا حداقل تاكنون امكان پذير نبوده) به نظر اين حقير اين يك ضعف محسوب مي شود زيرا اسلام آمده تا همين مردم با اين ويژگيها و توانمنديها را نجات داده و به سعادت برساند نه اينكه فرامين آن قابل پياده سازي نباشند. مثل اين است كه بگوئيم در ميان يك سيلاب بسيار وحشتناك و كشنده يك سرپناه بسيار امن و محكم وجود داشته باشد كه بخاطر بلند بودن آن هيچ كس نتواند از آن بالا برود تا به امنيت و آسايش كامل برسد يا حداقل فعلا كسي نميتواند از آن بالا برود تا يك روزي يك شخص خيلي بلند قد بيايد و همه ما را به بالاي آن برساند. پس اين سرپناه محكم فعلا براي افراد گرفتار در سيلاب كاربردي جز حسرت خوردن ندارد.
2- برخي نيز در پاسخ به سوال بنده مي گويند كه اسلام دين كاملي است و اگر انتظار ايجاد يك حكومت مقتدر، پيشرفته، مرفه، عدالتگر، و در يك كلام يك حكومت آرماني را داريم شرايط پياده سازي كامل آن هنوز فراهم نشده و به مرور زمان اين شرايط فراهم شده و مردم آمادگي لازم براي بهره مندي از آن را كسب خواهند كرد و تبلور آن را در حكومت مهدوي (عج) خواهيم ديد. اگر پاسخ اين است كه بايد گفت ما نميدانيم حكومت امام عصر (عج) چه زماني محقق خواهد شد. شايد 20 سال ديگر، 100 سال، 500 سال، 3000سال و يا بيشتر. در اين صورت ديني كه قرار است در آينده نامشخص بداد مردم برسد كامل بودن آن در زمان حال چه معنايي دارد. آيا قرار نيست مسلمانان روي آسايش و پيشرفت را بصورتي كه توضيح داده شد ببينند؟
با تشكر