جمع بندی انتظار از اسلام

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
انتظار از اسلام

با سلام و احترام
ضمن تشكر از جنابعالي و ساير دست اندر كاران سايت،
مدت طولاني است كه يك سوال مهم ذهن مرا بخود مشغول كرده كه هنوز نتوانسته ام پاسخ قانع كننده اي براي آن پيدا كنم.
البته پاسخهاي قابل توجهي دريافت نموده ام ولي خيلي قانع كننده نيستند. اكثر پاسخ دهنده ها به متن سوال توجه كامل نمي كنند لذا پاسخ آنها پاسخ كاملي براي اينجانب نمي باشد. شايد دليلش اين است كه اين سوال از نظر آنها مهم نبوده و وقت زيادي براي آن اختصاص نمي دهند.

خواهشمندم سوال را با دقت بخوانيد:

همانگونه كه مي دانيم اسلام يك دين كامل براي تمامي ابعاد فردي و اجتماعي (از قبيل فرهنگي، اقتصادي، سياسي، صنعتي، معنوي، نظامي، و غيره ) مي باشد. لذا انتظار مي رود مسلمانان از يك زندگي كامل همراه با پيشرفتهاي فردي و اجتماعي در زمينه هاي اقتصادي، صنعتي، نظامي ، و ... بهمراه عدالتگستري برخوردار باشند. با بررسي شرايط كنوني مسلمانان و همچنين تاريخ معاصر مي بينيم كه اين انتظار در مورد مسلمانان برآورده نشده است. البته اينجانب در مورد تاريخ غير معاصر نيز اطلاعاتي (هر چند ناكافي) دارم. شايد كسي بگويد در برخي از دوره ها ي گذشته كشورهاي اسلامي به يك اقتدار و رفاه قابل قبولي رسيده بودند؛ بله درست است اما بنظر مي رسد كه اين دوران هم كوتاه و موقت بوده و هم اينكه انتظارات مورد اشاره بطور كامل برآورده نشده بودند. فقط كمي اقتدار و رفاه ( و البته بدون عدالتگستري) در بازه زماني كوتاه نصيب مسلمانان شده است. بهر حال از يك دين كاملي مثل اسلام انتظار مي رود حداقل يك حكومت نسبتاً كامل در يك گوشه اي از جهان راه اندازي كرده باشد. اين موضوع نيز قابل توجه است كه حتي در زمان خود پيامبر اكرم (ص) نيز اين حكومت بطور كامل راه اندازي نشد زيرا همانطور كه تاريخ گواهي مي دهد بلافاصله پس از رحلت آن بزرگوار فساد پنهاني كه در ميان تعدادي از افراد مهم حكومتي و ذينفوذ وجود داشت در واقعه تعيين جانشين براي پيامبر (ص) خود نمايي كرد و حتي اجازه ندادند مراسم تدفين رهبر حكومت تمام شود. و اين خود بيانگر اين است كه تا آن تاريخ شايسته سالاري در جامعه اسلامي نهادينه نشده بود.

اينجانب اين سوال را از افراد گوناگون اهل فن پرسيده ام. از ميان پاسخ هاي دريافت شده دو پاسخ بيشتر قابل توجه هستند كه البته با توضيحات ذيل نمي توانند پاسخ منطقي براي سوال من باشند:

1- ايراد از اسلام نيست بلكه ايراد از مسلماني ماست. بعبارت ديگر، اگر ما نميتوانيم به فرامين اسلام عمل كنيم تقصير اسلام چيست؟ اگر پاسخ اين است، توجه شما را به اين موارد جلب مي نمايم كه اولا اين دين بايد براي پيروانش قابل دستيابي و قابل اجرا باشد. اگر بگوئيم كه اين دين كامل و نجات بخش است ولي اجراي فرامين آن امكان پذير نمي باشد (يا حداقل تاكنون امكان پذير نبوده) به نظر اين حقير اين يك ضعف محسوب مي شود زيرا اسلام آمده تا همين مردم با اين ويژگيها و توانمنديها را نجات داده و به سعادت برساند نه اينكه فرامين آن قابل پياده سازي نباشند. مثل اين است كه بگوئيم در ميان يك سيلاب بسيار وحشتناك و كشنده يك سرپناه بسيار امن و محكم وجود داشته باشد كه بخاطر بلند بودن آن هيچ كس نتواند از آن بالا برود تا به امنيت و آسايش كامل برسد يا حداقل فعلا كسي نميتواند از آن بالا برود تا يك روزي يك شخص خيلي بلند قد بيايد و همه ما را به بالاي آن برساند. پس اين سرپناه محكم فعلا براي افراد گرفتار در سيلاب كاربردي جز حسرت خوردن ندارد.

2- برخي نيز در پاسخ به سوال بنده مي گويند كه اسلام دين كاملي است و اگر انتظار ايجاد يك حكومت مقتدر، پيشرفته، مرفه، عدالتگر، و در يك كلام يك حكومت آرماني را داريم شرايط پياده سازي كامل آن هنوز فراهم نشده و به مرور زمان اين شرايط فراهم شده و مردم آمادگي لازم براي بهره مندي از آن را كسب خواهند كرد و تبلور آن را در حكومت مهدوي (عج) خواهيم ديد. اگر پاسخ اين است كه بايد گفت ما نميدانيم حكومت امام عصر (عج) چه زماني محقق خواهد شد. شايد 20 سال ديگر، 100 سال، 500 سال، 3000سال و يا بيشتر. در اين صورت ديني كه قرار است در آينده نامشخص بداد مردم برسد كامل بودن آن در زمان حال چه معنايي دارد. آيا قرار نيست مسلمانان روي آسايش و پيشرفت را بصورتي كه توضيح داده شد ببينند؟

با تشكر

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]
با عرض سلام و تبریک
در مورد سوالی که مطرح کردید، لازم است به چند نکته توجه شود.
نکته اول: هدف اصلی از ارسال پیامبران و تشریع احکام چیست؟
نکته دوم: حکومت تا چه حدی در زمینه تحقق اهداف دین نقش دارد؟ ایا بدون حکومت نیز یک دین میتواند به اهدافش برسد یا نه؟
نکته سوم: نقش سعادت دنیوی در اموزه های دینی تا چه حدی است؟

اما پاسخ:
هدف اصلی از ارسال پیامبران الهی به سوی انسانها، ارائه برنامه جامع برای رسیدن انسان به سعادت است. سعادتی که هدف خداوند از افرینش انسان بوده است. این سعادت چون از راههای عادی به دست نمی آید. عقل انسان نیز نمیتواند به تنهایی به ان برسد. پس لازم است که از راه وحی، خداوند به عنوان افریینده عالم و انسان، نقشه راهش را نیز برای تحقق هدفش بفرستد.
در این میان، دنیا و سعادت دنیا، در سعادت اخروی انسان نقش زیادی دارد. احادیث نیز بارها به این مضمون که دنیا مزرعه اخرت است، اشاره شده است.(1)
به همین جهت دین اسلام برای پیشرفت مادی بندگان نیز برنامه دارد و انان را به تلاش جهت یادگیری دانش فرا میخواند. خب معلوم است که خیلی از این دانشها، مستقیما هیچ ربطی به اخرت انسان ندارد. علومی که دانشمندان مسلمان در طول تاریخ به دنبال یادگیری آن بوده اند و خیلی از انان سرآمد ان رشته ها بوده اند؛ مثل پزشکی، نجوم، هیئت، ریاضیات، هندسه، طبیعیات، فلسفه، منطق و ...
اما با این حال، دنیا و رسیدن به سعادت دنیا و پیشرفت مادی، هدف اصلی از افرینش انسان و فرستادن پیامبران و ادیان نیست. اموزه های مربوط به ان نیز به همین دلیل است. به عبارت دیگر شاید تعبیر ذاتی و عرضی دین، تعبیر خوبی باشد. یعنی برخی اموزه های ادیان، ذاتی دین است که اگر آن نباشد، دین دیگر دین نیست. مثل اموزه های اعتقادی، فقهی و اخلاقی که مستقیما با اخرت انسان سروکار دارد. اما برخی آموزه ها چنین نیست. مثل اموزه ها و تعالیمی که مربوط به سلامت بدن یا شیوه تجارت یا شیوه معاشرت با زن و بچه(البته نه مباحثی که مستقیما مربوط به اداب اخلاقی است، بلکه مسائلی مربوط به زناشویی و ...). این قسم از اموزه ها، مستقیما ربطی به اخرت انسان ندارد. به این معنا که اگر کسی فقیر شد یا بیمار شد،نتواند به سعادت اخروی برسد. در دین اسلام هیچ بن بستی وجود ندارد و هیچگاه انسان به بن بست نمی رسد. اگر اشتباهی کرد، راه جبران وجود دارد و در هر لحظه ای میتواند به سعادت برسد. در حال بیماری و سلامت، در حال فقر و ثروتمندی و ... هرچند شیوه رسیدن متفاوت میشود.
بنابراین، سعادت دنیا ملازمه ای با پیشرفت و ثروتمندی ندارد. گاه افراد زیادی دیده میشوند که پیشرفت های زیادی دارند اما دیندار نیستند و اعتقادی به خدا ندارند. گاه نیز افراد مومن و متدینی دیده میشوند که بهره ای از ثروت دنیایی ندارند. پس دین گرچه اموزه هایی برای رسیدن به پیشرفت مادی و دنیایی نیز دارد و حتی مسلمانان را ترغیب نیز میکند در ان مسیر قدم بردارند، اما آنها، خواسته اصلی خداوند نیست. خداوند در همه حال از انسان بندگی میخواهد و این طریق بندگی است که انسان را به سعادت کامل میرساند.
با این دیدگاه، مشخص میشود، جواب اولی که شما نیز مطرح کردید، درست است، هرچند یک تکمله نیازدارد. ایراد از دین نیست، این ما هستیم که به اموزه های ان عمل نمیکنیم ولی با این حال، این بدان معنا نیست که این اموزه ها قابل عمل کردن و قابل دسترسی نباشد.
نکته دیگری که باید بدان توجه شود این است که گرچه به خاطر اختیار انسان و انتخاب خودش، سعادت دنیوی مسلمانان تا زمان ظهور امام عصر(عج) به تعویق افتاده، اما همانطور که گفته شد، مقصر در این مسئله خود ما مسلمانان هستیم که با اختیار خود روال را به صورتی برگرداندیم که این جریان به عقب بیفتد. مقصر در این میان کیست؟ خداوند به ما فرموده اگر به دستور من عمل بکنید، دنیای شما را به صورتی تامین میکنم که هیچ نیازمندی در زمین باقی نماند و مسیر برای سعادت اخروی شما نیز فراهم باشد. با این حال، هیچ گاه ما را مجبور نمیکند. خداوند به زور کسی را به بهشت نمی برد. برنامه را ارائه میدهد و مسیر را نشان. حال مخاطب هست که باید انتخاب کند. یا راه نیک و سعادت دنیا و اخرت یا راه بد و اشتباه و جهنم و بدبختی دنیا و اخرت.

ــــــــــــــــــــ
1. عوالی الئالی، ج1، ص267(ن. ا. جامع الاحادیث)

سلام علیکم،
عده‌ای از بندگان در دنیا به دنبال آسایش می‌گردند حال آنکه من آسایش را در بهشت قرار داده‌ام ...
این گزاره مضمون بخشی از یک حدیث قدسی است ...

«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ» [البلد، ۴]

براستى كه انسان را در رنج آفريده‌ايم.

حالا به نظر شما دین خداوند ولو کاملترین دین قرار است در دنیا برای انسان رفاه و آسایش فراهم کند؟ به نظر شما امام زمان علیه‌السلام که بیایند، عقل‌ها شکوفا بشود و علم که تا آن موقع یک حرف آن شناخته شده است کامل گردد، آیا این یعنی تمام کارهای ما را دیگر ماشین‌ها و روبات‌ها انجام خواهند داد؟ یعنی انسان‌ها فقط در دنیا خوش خواهند گذراند؟ همه‌اش به مسافرت و دور هم نشستن و حرف زدن؟ روزی هم که زیاد است و دربهای رحمت خدا از زمین و آسمان بر روی مؤمنین باز می‌شود؟ ...
خیر هیچ کدام از این خبرها نیست. از حقیر بپرسید همین وسایل رفاهی که الأن داریم هم زیانش بیش از سودش است. مطابق معارف اسلامی رفاه تن فساد روح را به دنبال دارد.

كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَىٰ / أَن رَّ‌آهُ اسْتَغْنَىٰ [العلق، ۶ و ۷]

حقاً كه انسان سركشى مى‌كند، / همين كه خود را بى‌نياز پندارد.

بلکه توصیه‌ی به انسان در دنیا این است که:

فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ‌ يُسْرً‌ا / إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ‌ يُسْرً‌ا / فَإِذَا فَرَ‌غْتَ فَانصَبْ / وَإِلَىٰ رَ‌بِّكَ فَارْ‌غَب [الشرح، ۵-۸]

پس هرآینه همراه با دشوارى آسانى است / هرآینه همراه با دشواری آسانی است / پس چون فراغت يافتى [باز] مشغول شو / و به سوی پروردگارت مشتاق باشد.

در دو آیه‌ی اول از آیات بالا از سوره‌ی شرح به نظر می‌رسد یک مطلب دو بار تکرار شده است، اما چنین نیست، در خواندن یکی تأکید خواندن را بگذارید بر روی «العسر» و در آیه‌ی بعد تأکید را بگذارید روی «یسرا». آن وقت ترجمه‌ی این آیه می‌شود «حتما با سختی آسانی است و حتماً آسانی با سختی است»، یعنی بین سختی و آسانی یک تناظر یک‌به‌یک قرار داده می‌شود، یعنی بدون سختی آسانی هم رخ نخواهد داد و سختی که همراهش آسانی نباشد هم وجود ندارد. (البته خود سختی برایش «ال» قرار داده شده است و هر سختی دلخواهی مشمول این آیه نیست، یعنی مثلاً سختی دزدی و قاچاق مواد مخدر مثلاً اینطور نیست که به راحتی مورد نظر خداوند برسد).

حالا با این اوصاف دین کامل دینی است که راحتی را در دل سختی‌ها در این دنیا و راحتی به کمال را بدون سختی بعد از مرگ برای انسان به ارمغان بیاورد. با این معنی اکنون می‌شود سعی کرد و زندگی انسان‌ها در صورت بروز دین به کمال را تصور کرد. مطمئناً با زندگی شهری امروز ما و حتی زندگی به ظاهر متمدن اروپا و آمریکا بسیار متفاوت خواهد بود، ایشان (کسانی که سیاست‌های کلان آن جوامع را درست می‌کنند) به دلیل باور نداشتن به قیامت دارند سعی می‌کنند بهشت را در همین دنیا ایجاد کنند و هرگز به آرزوی خود نخواهند رسید چون سنت خداست که راحتی دلخواه ایشان در دل سختی باشد حال آنکه ایشان از کار سخت در فرار هستند.

بنابراین در جامعه‌ی ایده‌آل شکوفایی صنعت و ... باید بازتعریف گردد، همه چیز در راستای تعاریف امروز نخواهد بود به طور قطع.
یا علی

پرسش:
اگر دین اسلام، دین کاملی است، پس این همه مشکلات مسلمانان و عقب ماندگی آن ها برای چیست؟ اگر علت عقب ماندگی، خود مسلمانان هستند، چرا دین به صورتی نازل نشده که قابلیت اجرا داشته باشد و اگر زمان به نتیجه نرسیدن آن هنوز نرسیده، پس چرا از الان آن را کامل می دانیم.؟


پاسخ:
در مورد سوالی که مطرح کردید، لازم است به چند نکته توجه شود.
نکته اول: هدف اصلی از ارسال پیامبران و تشریع احکام چیست؟
نکته دوم: حکومت تا چه حدی در زمینه تحقق اهداف دین نقش دارد؟ آیا بدون حکومت نیز یک دین می تواند به اهدافش برسد یا نه؟
نکته سوم: نقش سعادت دنیوی در آموزه های دینی تا چه حدی است؟ هدف اصلی از ارسال پیامبران الهی به سوی انسان ها، ارائه برنامه جامع برای رسیدن انسان به سعادت است. سعادتی که هدف خداوند از آفرینش انسان بوده است. این سعادت چون از راه های عادی به دست نمی آید. عقل انسان نیز نمی تواند به تنهایی به آن برسد. پس لازم است که از راه وحی، خداوند به عنوان آفریننده عالم و انسان، نقشه راهش را نیز برای تحقق هدفش بفرستد.
در این میان، دنیا و سعادت دنیا، در سعادت اخروی انسان نقش زیادی دارد. احادیث نیز بارها به این مضمون که دنیا مزرعه آخرت است، اشاره شده است.(1)

به همین جهت دین اسلام برای پیشرفت مادی بندگان نیز برنامه دارد و آنان را به تلاش جهت یادگیری دانش فرا می خواند. خب معلوم است که خیلی از این دانش ها، مستقیما هیچ ربطی به آخرت انسان ندارد. علومی که دانشمندان مسلمان در طول تاریخ به دنبال یادگیری آن بوده اند و خیلی از آنان سرآمد آن رشته ها بوده اند؛ مثل پزشکی، نجوم، هیئت، ریاضیات، هندسه، طبیعیات، فلسفه، منطق و ...
اما با این حال، دنیا و رسیدن به سعادت دنیا و پیشرفت مادی، هدف اصلی از آفرینش انسان و فرستادن پیامبران و ادیان نیست. آموزه های مربوط به آن نیز به همین دلیل است. به عبارت دیگر شاید تعبیر ذاتی و عرضی دین، تعبیر خوبی باشد. یعنی برخی آموزه های ادیان، ذاتی دین است که اگر آن نباشد، دین دیگر دین نیست. مثل آموزه های اعتقادی، فقهی و اخلاقی که مستقیما با آخرت انسان سر و کار دارد. اما برخی آموزه ها چنین نیست. مثل آموزه ها و تعالیمی که مربوط به سلامت بدن یا شیوه تجارت یا شیوه معاشرت با زن و بچه (البته نه مباحثی که مستقیما مربوط به آداب اخلاقی است، بلکه مسائلی مربوط به زناشویی و ...). این قسم از آموزه ها، مستقیما ربطی به آخرت انسان ندارد. به این معنا که اگر کسی فقیر شد یا بیمار شد، نتواند به سعادت اخروی برسد. در دین اسلام هیچ بن بستی وجود ندارد و هیچ گاه انسان به بن بست نمی رسد. اگر اشتباهی کرد، راه جبران وجود دارد و در هر لحظه ای می تواند به سعادت برسد. در حال بیماری و سلامت، در حال فقر و ثروتمندی و ... هر چند شیوه رسیدن متفاوت می شود.

بنا بر این، سعادت دنیا ملازمه ای با پیشرفت و ثروتمندی ندارد. گاه افراد زیادی دیده می شوند که پیشرفت های زیادی دارند اما دیندار نیستند و اعتقادی به خدا ندارند. گاه نیز افراد مومن و متدینی دیده می شوند که بهره ای از ثروت دنیایی ندارند. پس دین گر چه آموزه هایی برای رسیدن به پیشرفت مادی و دنیایی نیز دارد و حتی مسلمانان را ترغیب نیز می کند در آن مسیر قدم بردارند، اما آنها، خواسته اصلی خداوند نیست. خداوند در همه حال از انسان بندگی می خواهد و این طریق بندگی است که انسان را به سعادت کامل می رساند.

با این دیدگاه، مشخص می شود، جواب اولی که شما نیز مطرح کردید، درست است، هر چند یک تکمله نیاز دارد. ایراد از دین نیست، این ما هستیم که به آموزه های آن عمل نمی کنیم ولی با این حال، این بدان معنا نیست که این آموزه ها قابل عمل کردن و قابل دسترسی نباشد.
نکته دیگری که باید بدان توجه شود این است که گرچه به خاطر اختیار انسان و انتخاب خودش، سعادت دنیوی مسلمانان تا زمان ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) به تعویق افتاده، اما همان طور که گفته شد، مقصر در این مسئله خود ما مسلمانان هستیم که با اختیار خود روال را به صورتی برگرداندیم که این جریان به عقب بیفتد. مقصر در این میان کیست؟

خداوند به ما فرموده اگر به دستور من عمل بکنید، دنیای شما را به صورتی تامین می کنم که هیچ نیازمندی در زمین باقی نماند و مسیر برای سعادت اخروی شما نیز فراهم باشد. با این حال، هیچ گاه ما را مجبور نمی کند. خداوند به زور کسی را به بهشت نمی برد. برنامه را ارائه می دهد و مسیر را نشان. حال مخاطب هست که باید انتخاب کند. یا راه نیک و سعادت دنیا و آخرت یا راه بد و اشتباه و جهنم و بدبختی دنیا و آخرت.

ــــــــــــــــــــ
(1) عوالی الئالی، ج1، ص267(ابن ابی جمهور، قم، دار سید الشهداء للنشر، 1405ق).

موضوع قفل شده است