جمع بندی آیا خواندن ذهن ممکن است؟
تبهای اولیه
سلام
چند روز پیش با اتوبوس در حال رفتن به یکی از شهرهای اطراف بودم
طبق معمول که به بیرون نگاه می کردم؛ غرق افکار و اوهام خودم بودم
بعد از مدتی متوجه شدم که صدای مرد جوانی در چندصندلی عقب تر از من به گوش میرسه که به نوعی در حال سخنرانی برای اطرافیانش هست
نکته جالب این بود؛ مطالبی که میگفت دقیقا همون چیزهایی بود که من چنددقیقه پیش به اون ها فکر می کرم!
حتی جمله بندی هم بسیار شبیه من بود!
این مسئله چطور قابل توجیه هست؟
برای جلوگیری از رخداد اون باید چه کاری انجام داد؟
ممنونم
چند روز پیش با اتوبوس در حال رفتن به یکی از شهرهای اطراف بودم طبق معمول که به بیرون نگاه می کردم؛ غرق افکار و اوهام خودم بودم بعد از مدتی متوجه شدم که صدای مرد جوانی در چندصندلی عقب تر از من به گوش میرسه که به نوعی در حال سخنرانی برای اطرافیانش هست نکته جالب این بود؛ مطالبی که میگفت دقیقا همون چیزهایی بود که من چنددقیقه پیش به اون ها فکر می کرم! حتی جمله بندی هم بسیار شبیه من بود! این مسئله چطور قابل توجیه هست؟سلام
سلام علیکم
در پاسخ گفتنی است: اولاً اصل امکان ذهن خوانی منتفی نیست و این حالت در اثر وجود قدرتهای روحی و معنوی و یا تقویت نفس در انسان و یا با تمرین و ممارست و تمرکز که موجب تقویت قوای نفسانی می شود حاصل می شود. ثانیاً حالت ذهن خوانی مراتبی دارد:
- مرتبه اعلی: همان نیروی یقینی و فاقد خطایی است که مخصوص خدای متعال است چنانکه فرمود: "[=book antiqua]وَ أَسِرُّوا قَوْلَكُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (1)؛ گفتار خود را پنهان كنید یا آشكار (تفاوتى نمى كند)، او به آنچه در سینه هاست آگاه است! همچنین آگاهی اهل بیت پیامبر علیهم السلام از درون انسانها بر آنان که معتقد به امامت ایشانند جای هیچ شکی نیست. از آنجا که حضرات معصومین حجت و خلیفه خدایند به اذن الله دارای این فضیلتند که از آنچه در دلها می گذرد آگاهند. این است که می دانند چه در ذهنها خطور می کند و حاجت نگفته را برآورده می نمایند. محمّد بن ابراهیم مى گوید: فقر بر من و بر پسرم غلبه كرد، برخاسته روى به راه آوردیم، در راه من گفتم: چه خوش باشد كه امام عسکری(ع) پانصد درهم به من دهد تا چندى به جهت كسوت خود و چندى به جهت عیال و چندى به جهت طعام و ادام و نفقه صرف كنم. پسرم گفت: اگر مرا سیصد درهم دهد تا چندى را درازگوش گوش بخرم و چندى به قرض دهم و چندى را كسوت كنم، مرادم حاصل است. چون به در خانه امام عسکری علیه السلام رسیدیم بى آنكه حلقه بر در زنیم یا كسى را آگاه كنیم یكى بیرون آمد و گفت: امام- علیه السلام- پدر و پسر را مى طلبد. خادم آمد و پانصد دینار به من و سیصد دینار به پسرم داد و فرمود: اى موالى! پانصد دینار را خرج كن به آن دستور كه در راه گفته بودى و پسرم را نیز فرمود: سیصد دینار به موجب مذكور صرف كن. گفتم كه هیچ شبهه ای نیست كه ایشان حجت خدا است كه مراد ما برآورد و مقصود ما را می دانست.(2)
- مرتبه اوسط: توانایی ذهن خوانی و آگاهی از درون افراد وابسته به مقامات نفسانی، سیر و سلوک، طهارت درون و تزکیه و تهذیب افراد است، کسانی که طهارت و پاکی درون اختیار کرده و تقوا اختیار کرده اند واجد قدرت های باطنی و معنوی ای می شوند که می توانند تا حدودی بسته به مقام و منزلت نفسانی که عندالله یافته اند به باطن امور و احوال افراد واقف شوند چنانکه قرآن مجید می فرماید: «[=book antiqua]ان تتقوا الله يجعل لكم فرقانا؛(3) هر كس تقوا پيشه كند خداوند به او فرقان «قدرت تميز بين حق و باطل» عطا مى كند» اين فرقان كه همان چشم دل و چشم حقيقت بين است مؤمن را از مهلكه هاى گوناگون نجات داده و به سوى رستگارى رهنمون مى نمايد. این مهلکه ها می توانند از ناحیه افراد و یا راه ها و یا امور گوناگون باشند و انسان متقی با لطف و عنایت الهی، به باطن همه آنها واقف گشته و با تشخیص نورانیت از میان تاریکی ها، از خطرات و تهدیدهای آن امور مصونیت می یابد. سالکان طریق قرب الهی و متمسکان به مقام تزکیه و تقوا پس از مسلط شدن بر اعضاء بدن خود، روح آدمي قدرت بيشتري پيدا مي كند و بر تصورات و خيالات ذهني خويش نيز حاكم مي شود به طوري كه اراده او متمركز مي شود و ناخواسته تصورات مختلف به ذهن او نمي آيد. انسان سالك با رعايت تقواي بيشتر رفته رفته بر ديگر انسان ها نيز مسلط مي شود به طوري كه با نگاه او، اطرافيان تحت تأثير قرار مي گيرند و مبهوت او مي شوند كه از آن به «ابهت شخصيت» تعبير مي شود و سخن شخص سالك به گونه اي در مخاطب تأثير مي كند كه سراسر وجود مخاطب را فرا مي گيرد و از آن به «نفوذ كلام» تعبير مي شود. در مرحله قوي تر قدرت روح به حدي مي رسد كه باطن شخص مقابل را تشخيص مي دهد كه از آن به چشم برزخي یا نگاه باطن بين تعبير مي شود گفتني است شخص سالك همان طور كه مي تواند تصرف تكويني در افراد انساني داشته باشد مي تواند بر اجسام طبيعي هم تأثيرگذار باشد به طور مثال، حركت آب جاري را متوقف كند. البته در این وادی، انسانی نبايد هدف از عبادت را رسيدن به اين امور قرار دهد، بلكه مي بايست كه رضاي خدا مقصد اصلي باشد و اين امور قهراً حاصل مي شود، همچنین بايد بين مدعيان دكان دار، و بندگان واقعي خدا ، فرق گذاشت، زيرا بنده خدا ادعائي ندارد لكن مدعيان، غالباً دروغگو هستند.(4) همچنین قابل ذکر است اصحاب معرفت و بندگان سالک و واقعی خدا، گرچه از توانایی های نفسانی و آگاهی های باطنی اینچنینی برخوردارند اما معمولاً توجهی به آنها نداشته و آنها را جز در مواقع لزوم و خاص بکار نمی برند.
- مرتبه سافل و مذموم: مرتبه ای است که برخی افراد بدون تزکیه و تهذیب نفس و بدون قصد تقرب، صرفاً برای رسیدن به قدرت های اینچنینی به برخی تمرین ها و تمرکزهای نفسانی و ریاضات غیرشرعی و مذموم روی می آورند و البته بدلیل آنکه نفس در اثر این تمرینات و تمرکزهای غیرمشروع و مورد تأیید شیطان به قدرت هایی می رسد، بعبارتی نفسشان اراده مند می شود می توانند با تمرکز، کارهای غیرعادی انجام دهند نظیر کارهایی که مرتاضان هندی و برخی دراویش برای باز کردن دکان و دستگاه، مریدبازی، فریب و خالی کردن جیب مردم انجام می دهند.
- مرتبه اسفل و مذموم: مرتبه ای است که برخی افراد بدون داشتن هیچ توانایی نفسانی و صرفاً با بکارگیری برخی روشهای رایج چشم بندی، یا حدس و گمانه زنی بر اساس اطلاع از برخی کلیات زندگی افراد مدعی ذهن خوانی هستند و یا با چند سؤال ابتدایی و استفاده از روشهای روانشناسانه روی مشکلات و وضعیت افراد تمرکز و تفکر کرده و مطالبی را بصورت حدس و گمان تصور و اخراج می کنند که گاهی بصورت تصادفی منطبق و یا نزدیک به وضعیت ایشان می باشد و چون معمولاً مراجعان قبل از هر چیز از لحاظ روانی آماده سازی شده اند، متأثر از تلقینی درونی گمان می کنند فرد از همه جزئیات درونی و فکر و ذهن ایشان اطلاع دارد و البته موارد بسیاری هم که پیشگویی ها اشتباه می شوند، فرد مدعی، عدم توفیق را به گونه ای حرفه ای به عدم آمادگی شرایط روحی مراجع یا نامساعد بودن شرایط زمانی و مکانی و نظائر آن ربط می دهد. پس مبنای این قسم از ذهن خوانی، بیشتر متکی به تمرکز و تصورات ذهنی و انتزاعی وابسته به برخی آگاهی های کلی و گمان و حدسیات است که گاه بطور اتفاقی و تصادفی درست و منطبق و در اکثر موارد نادرست از کار در می آید. در خصوص موردی که برای شما رخداد کرده می تواند حالتی اتفاقی و تصادفی بوده باشد نظیر اینکه شما به مسأله ای که در آن لحظه برایتان اهمیت داشته می اندیشید و همان موضوع بدلیل اینکه بحث غالب آن مقطع زمانی بوده مورد توجه دیگران هم بوده و در همان فضا و یا حتی دیگر مکانها، بین افراد مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است. این تقارن موضوعی شما با دیگران را نمی توان بطور دقیق و قطعی، از قبیل ذهن خوانی برشمرد.
- البته گونه ای دیگر از ذهن خوانی مذموم و غیرمنطقی هست که معمولاً بین عموم انسانها رایج است این قسم ذهنخواني به اين عقيده برميگردد که در تصورمان گمان کنیم فرد ديگري در مورد ما چه فکر ميکند. مثلاً زنی در تصوراتش ذهن شوهرش را بخواند و نسبت به همسرش چنین گمان کند که فکر ميکنم: «همسرم مرا فقط براي کلفتي ميخواهد». یا کسی در ذهنش گمان کند دوستش در فکرش قصد خیانت و یا |آسیب رساندن به او را دارد، این قبیل ذهن خوانی ها علاوه بر اینکه غیرمنطقی و فاقد دلیل و مدرک است، بسیار خطرناک نیز هست، فلذا انسان عاقل، منطق متناسب (قضاوت کردن بر اساس شواهد و مدارک قطعي) را جايگزين این قبیل تصورات و توهمات ذهنی می کند.
موفق باشید ...
پاورقی___________________________________________________
1. سوره ملک،آیه13
2. آثار الأحمدى،استرآبادى،ص:548، ناشر: میراث مكتوب تهران،سال چاپ: 1374 ش.
3. انفال، 29.
4. برگرفته از پرسمان دانشجویی، مبحث بررسی امکان داشتن چشم بصیرت و شنیدن و خواندن افکار دیگران، با کمی تغییر.
ممنونمبرای جلوگیری از رخداد اون باید چه کاری انجام داد؟
سلام مجدد:Gol:
البته در خلال پست قبلی(بیان مراتب ذهن خوانی) تلویحاً به ارزش و جایگاه آنها نیز اشاره کردیم. انسان مؤمن و با بصیرت، به هیچ قیمتی حاضر نیست عقل و تفکر مثبت و اندیشه های تعالی بخش(خودشناسی، خداشناسی و معارف الهیه) را با هیچ مفهوم و معنای دیگری عوض کند. و بر همین اساس از حریم "فکر و ذهن" و "روح و روانش" در برابر نفوذ تصورات، توهمات، خواطر و اندیشه های "ناسالم و ناپاک" و "بیهوده و فاقد ارزش" محافظت و صیانت می کند.
گفته جالبی وجود دارد كه شما نمیتوانید پرندهای را از پرواز كردن در اطراف خانهتان باز دارید اما میتوانید نگذارید كه روی پشتبام شما لانه بسازد، این موضوع در مورد افكار و عقاید انسانها نیز صدق میكند. هیچكس نمیتواند عقاید منفیای كه در پسزمینه ذهنش وجود دارد را كتمان كند اما میتواند از رشد و پیشرفت این افكار و تبدیل آنها به واقعیت جلوگیری كند. و نیز می تواند بر روی افکار و عقاید مثبت و صحیح تمرکز کرده و میدان اندیشه اش را با عقاید الهی و پاک و حرکت بخش سازماندهی کند.
در خصوص سؤال شما لازم بذکر است: این كار تا حدود زیادی اگر شما اراده کنید با کمی ممارست و تمرین و تمرکز ساده است:
- اگر با افكار منفی بجنگید افكار مثبت در شما قوی تر و پررنگتر میشود. سعی كنید چیزی كه معمولا به آن فكر میكنید مثبت باشد برای اینکار می توانید مدار فکرتان را در ابتدای روز (صبحگاهان) بر موضوعی مشخص و مثبت تنظیم کنید. .تنها راهی كه میتوانید از شر فكركردن به موضوعاتی كه مورد علاقه شما نیست نجات یابید این است كه با توجه و تمرکز افکار مثبت را جایگزین افكار و اندیشههای منفی كنید. وقتی افكار بد به سراغ شما میآید به همان موضوع مثبت از پیش تعیین شده بیندیشید و یا به یك موضوع جالب خوشحالكننده فكر کرده و واقعا آن را حس كنید. جزئیات آن را تصور كنید. با صدا و با احساس قوی، این كار را تا حدی ادامه دهید كه این تفكر واضح شود. در این زمان است كه افكار منفی بهسرعت میمیرند مگر اینكه شما خود با جولان دادن به آن، آنها را تغذیه كنید تا زنده بمانند.
- همیشه و در همه حال به چیزهای خوب و مقدس فكر كنید نظیر آنکه سفارش شده ایم که در طول شبانه روز از اعمال و رفتار و اندیشه های خود مراقبت کرده و آنها را محاسبه کنیم. (مشارطه، مراقبه، محاسبه) و با این كار افكار و زندگی خود را در دست بگیرید. درواقع شما باید مراقب حرفهایی كه به خود میزنید، باشید. بسیاری از مردم، مخصوصا مجردها، این تصور اشتباه را دارند كه افكار آنها زندگی مجزایی از آنها دارند. بهطوری كه افكار آنقدر قوی هستند كه به فرد دیكته میكنند كه چه چیزی وارد سر آنها شود. واقعیت این است كه هر كس كنترل خود را در دست دارد ولی گاهی اوقات این عذر را میآوریم كه شیطان است كه افكار را كنترل میكند و ما بسیار ضعیف هستیم كه در مقابل او مقاومت كنیم؛ این حرف كاملا غیرمنطقی است باید بدانید كه چیزی كه درون شماست بزرگتر از آن چیزی است كه در دنیا وجود دارد.(1) چنانکه در شعر منسوب به امیر بیان علی (ع) آمده: [=book antiqua]"[=book antiqua]أتزعم انک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر. یعنی آیا گمان کرده ای که تو یک جسم و ماده کوچکی هستی در حالی که در تو عالم بزرگی نهفته است."(2)
- یکی از راههایی که انسان می تواند از خواطر و افکار ناروا و توهمات بیهوده رهایی یابد تمرین و ممارست و پناه بردن به وادی ذکر و یاد خداست زیرا هیچ امری همچون ذکر و یاد خدا مفید آرامش روحی و روانی انسان نیست.[=book antiqua](الا بذکر الله تطمئن القلوب)(3) بلکه عمده ناآرامی ها، تشویش خاطرها، اوهام و وسوسه های ذهنی و روحی در آدمی از غفلت از یاد خدا ناشی می شود. «ذکر الهی » چون نسیمی فرحبخش، حیات معنوی را به انسان هدیه می کند. قلب خسته و افسرده و ناآرام انسان با «یاد خدا» طراوت می یابد و در کشاکش مشکلات و انبوه گرفتاری ها، به یاد معشوق است که اطمینان و آرامش را برای جان ها به ارمغان می آورد . پس بهترین راهکار برای رهایی از ناآرامی اوهام و تشویش ها همان دستور خداوند است: [=book antiqua]"[=book antiqua] يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا ؛ [=book antiqua]ای کسانی که ايمان آورده ايد ، خدا را فراوان ياد کنيد."(4) و در ادامه می فرماید: [=book antiqua]" وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا ؛ و هر بامداد و شبانگاه تسبيحش گوييد."(5)
- چند راهكارهاي عملي جهت مقابله با این قبیل افکار و اوهام و درمان آن متذکر می شویم:
1. هرگاه ذهنتان بدون اختيار مشغول همان اوهام و افكار بيهوده شد, مشت خود را محكم بر زمين بكوبيد و با گفتن ذكر [=book antiqua]((لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم)) از جاي خود بلند شده, تغيير حالت دهيد تا بدين وسيله از آن افکار و وهمیات تكراري رهايي يابيد. مداومت بر خواندن معوذتین و آیت الکرسی و تعیین اوقاتی برای تلاوت قرآن در طول شبانه روز و نیز اهتمام بر نماز اول وقت در کنترل و تقویت ذهن و روح بسیار مؤثر است.
2. كش نازكي را دور مچ دست خود بنديد. هرگاه این افكار به سراغ شما آمد, با كشيدن كش و رها كردن آن روي دستتان و ايجاد درد مختصري روي مچ خود, از آن فكر رهايي خواهيد يافت. این عمل ضمن آنکه تذکری به نفس شماست و موجب یادآوری می شود تا با مشغول کردن خود به کار دیگری از دام افتادن مجدد در اوهام رهایی یابید، تنبیهی برای نفس است و همان درد مختصر و تکرار آن، که ملایم طبع نفس نیست به مرور موجب می شود که نفس بمنظور رهایی از آن تنبیه، از فکر پرواز در وادی اوهام اجتناب ورزد.
3. هر روز به خود تلقين كنيد كه ((من قادرم افكار و اوهام بیهوده را كنار بگذارم)); زيرا تلقين يكي از راه هاي مبارزه با افكار منفي است و این قبیل افکار نيز چيزي جز يك فكر منفي مزاحم نيست.
4. در طول شبانه روز علاوه بر اوقات فریضه (نمازهای پنجگانه) اوقاتی را برای قرارهای معنوی (قرآن خواندن، ذکر گفتن، دعا و زیارت خواندن، انجام کارهای خیر، صله رحم و دیدار دوستان و ...) قرار دهید و حتی الامکان سعی کنید در خلال دیگر کارهای روزمره، فاصله این قرارها را کمتر کنید تا افکار و اوهام منفی فرصتی برای جولان دادن در ذهن و روح شما نداشته باشند.
در پايان به 2 نكته اشاره مي كنيم:
الف: حل چنين مشكلاتي به خصوص اگر به یک وسواس فكري مبدل شده باشد نيازمند زمان است و بايد با صبر و حوصله كافي و حتی از طريق مشاوره حضوري، راهكارهاي ارائه شده پيگيري و مورد عمل قرار گيرد.
ب : دو عامل عمده اي كه به اين گونه مشكلات دامن مي زند عبارتند از بيكاري و تنهايي، برای این منظور: اولاً براي اوقات شبانه روز جدولي تهيه كنيد و كارها و فعاليت هاي شبانه روزي خود را در آن يادداشت نموده و سعي كنيد برنامه اي تهيه نمائيد كه زمان خالي بودن فعاليت نداشته باشيد. برای این منظور می توانید ساعت مطالعه کتب مفید (دینی و مذهبی و دیگر آگاهی های مفید) را افزایش دهید و بخشی از اوقاتتان را در برنامه ها و فعالیت های اجتماعی مثبت نظیر حضور در مسجد، پایگاه، هیأت و جلسات دینی، فرهنگی و علمی بگذرانید و یا با دوستان خوب به تفریحات سالم و سازنده بپردازید.
از آنجا كه معمولاً افكار مزاحم معمولاً در تنهايي به ذهن افراد وارد مي شود، حتي المقدور از قرار گرفتن در مكان هاي خلوت و تنهايي به مدت زياد اجتناب كنيد حتي سعي كنيد مطالعات خود را در كتابخانه و قرائت خانه اي عمومي انجام دهيد در اتاق، تنها نخوابيد، هنگام غذا خوردن، تنها غذا نخوريد و تنها مسافرت نكنيد. هرگاه احساس تنهايي كرديد، از جاي خود برخيزيد و با ديگران ارتباط برقرار كنيد. ورزش هاي دسته جمعي انجام دهيد ارتباط خود را با افراد شاد و با نشاط و اجتماعي (و در عين حال متدين) بيشتر كنيد و از گوشه گيري جداً بپرهيزيد.(6)
موفق باشید ...:Gol:
پاورقی______________________________________________________
1. برگرفته از سایت تابناک، با تغییر و تصرف.
2. ديوان اميرمؤمنان على عليه السلام: 175. شرح الاسماء الحسنى: 1/ 12.
3. رعد، آیه 28.
4. احزاب، آیه 41.
5. همان، آیه 42.
6. برگرفته از پرسمان دانشجویی، با تغییر و تصرف.
برای جلوگیری از رخداد اون باید چه کاری انجام داد؟
سلام مجدد:Gol:
از منظری دیگر اگر احیاناً شما احساس می کنید مورد تصرف ذهن خوانی قرار گرفته اید و بدنبال راهی هستید که مجدداً این اتفاق رخداد نکند. در این خصوص گفتنی است:
چنانکه گفتیم انسان با تزکیه و تهذیب نفس و رعایت تقوا و طهارت روح و روان می تواند قوای نفسانی اش را تقویت نماید و از این رهگذر با باز شدن چشم بصیرت و مصفا شدن باطن می تواند در لایه های درونی ذهن و روح خود و حتی دیگران نفوذ کرده، چیزهایی را ببیند و یا بشنود که عموم از دیدن و شنیدن آنها ناتوانند. بر همین اساس و با همین دست مایه قدرت های معنوی و روحانی می تواند مانع از تصرفات شیطانی کسانی شود که از طُرُق غیرشرعی و ریاضت های غیرمشروع، نفوسشان را برای کارهای شیطنت آمیز و سودجویانه دنیوی (مادی، شهوانی و کسب شهرت) تقویت کرده اند. زیرا آنها که در مسیر اخلاص و طهارت روح و روانشان مجاهده کرده و ثابت قدم مانده اند در هر قدمى كه برمى دارند از تسويلات نفس و تزيينات ابليس روى گردانيده، بیشتر دل بخداى خود می سپارند و خواطر شيطانى را از ضمير خود بدور ريخته، نفس متحرك و مواج و مضطرب خود را بياد خدا آرام می كنند.
بی شک، کسی که با مجاهدت از وادی تاریک خودپرستى برون رفته خداپرست گردیده و حقيقت عبوديت را در خود ملاحظه و مشاهده کرده، قلب او آرام مى گيرد و از نوسان و حركات زائد مى ايستد و با عنایت الهی از اضطراب و آشفتگى به اطمينان و سكون رهبرى مى شود، وجودش و سرّش پاك و پاكيزه مى گردد و خواطر شيطانى و تصرفات اعوان و انصار شیطان ديگر بدو راه پيدا نمى كند، و ساير خواطر و متصرفان خواطر با اجازه او بدرون دل راه مى يابند و بدون اجازه حق ورود ندارند.
طبق آيات قرآن اين دسته افراد داراى آثار و خصوصياتى مختص بخود خواهند بود: اولاً شيطان و نفس اماره و کسانی که با تمسک به ابزار شیطانی و نفس اماره بدنبال شیطنت هستند به آنها دسترسى ندارند، و از آنها كاملا مأيوسند و نمى توانند باندازه سر سوزنى در دل و افکار آنها رخنه نموده و اثرى برداشته و یا اثری بگذارند. چنانکه فرمود: «وَ لَأغوِيَنَّهُم أجمَعِينَ إلَّا عِبَادَكَ مِنهُمُ المُخلَصِينَ»(1) و «قَالَ فَبعِزَّتِكَ لَأغوِيَنَّهُم أجمَعِينَ ألَّا عِبَادَكَ مِنهُمُ المُخلَصِينَ»(2) خود شيطان در اين حال اعتراف دارد كه عاجزتر از آنستكه بتواند آنان را از راه منحرف بنمايد، چون دل آنها محل خدا شده، و معلومست كه شيطان قدرت غلبه و استيلا بر جايگاه خدا را ندارد.(3)
بعلاوه خداوند در قرآن می فرماید: [=book antiqua]"انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربّهم یتوکلون " ، " انما سلطانه علی الذین یتولونه و الذین هم به مشرکون "(4) " همانا شیطان به کسانی که ایمان آورده وبه پروردگارشان توکل می کنند ، سلطه ای ندارد " ، " همانا سلطه شیطان تنها بر کسانی است که ولایت و سرپرستی او را می پذیرند و نيز بر کسانی که به خدا شرک مي ورزند ". خداوند به پیامبر و مؤمنان سفارش فرموده که از شرّ شیطان به خدا پناه ببرید. [=book antiqua]" فاذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشّیطان الرّجیم"(5) خداوند در آیات قبلی می فرماید: گرچه شیطان به دنبال نفوذ در قلب و روح مؤمنان است، اما کسانی که به خدا توکل کنند و به او پناه ببرند، از شرّ شیطان در امان خواهند ماند. ادامه آیات می فرماید: اصولا" شیطان در کسانی نفوذ می کند که برای خدا شریک قائل شده و گرفتار کفر و شرک هستند، یا اگر مسلمانند، با پیروی از دستورات شیطان، زمینه نفوذ او را در روح خود فراهم مي كنند. به عبارت دیگر اين افراد، شیطان را دوست خود پنداشته و ولایت او را بر خود پذیرفته اند، وگرنه خداوند اجازه نداده است که شیطان بر مؤمنان سلطه و نفوذی داشته باشد.(6)
بنابراین وقتی شیطان که رهبر و سالار گمراهی و ضلالت و دشمن مبین انسانیت و اهل ایمان است و برای گمراهی همه ابناء بشر قسم خورده در برابر سالکان و مجاهدان طریق اخلاص و پاکی و اهل ایمان و متوکلان به خدا ناتوان و عاجز است، قطع یقین اعوان و انصار او و کسانیکه با بکارگیری نسخه های شیطانی و قدرت های نامشروع نفسانی بدنبال کارهای شیطنت آمیز و نفوذ در روح و جان و فکر دیگران هستند به مراتب اولی در برابر مخلصان و اهل تقوا و رهروان طریق ایمان و توکل عاجز و ناتوانند.
موفق باشید ...:Gol:
پاورقی______________________________________________
1. سوره حجر: 15 - آيه 40
2. سوره ص: 38 - آيه 83 .
3. علامه حسینی طهرانی، امام شناسی ج 1، صص 44 و 45، با کمی تغییر.
4. نحل، آیات 99 و 100.
5. همان، آیه 98.
6. برگرفته از تفسیر کلام وحی، ذیل آیات 98 - 100 سوره نحل.
سلام
«وَ لَأغوِيَنَّهُم أجمَعِينَ إلَّا عِبَادَكَ مِنهُمُ المُخلَصِينَ»(1)
حالا که جزو عباد مخلص خداوند بزرگ نیستیم، هیچ راهی وجود نداره؟
وردی، ذکری، دستوری، چیزی که در شرایط اضطراری کارمون رو راه بیندازه؟
------
طبق معمول که به بیرون نگاه می کردم؛ غرق افکار و اوهام خودم بودم
هرگاه ذهنتان بدون اختيار مشغول همان اوهام و افكار بيهوده شد,
درسته که گفتم غرق اوهام خودم بودم، ولی چیزی بود که به هر حال اون بنده خدا داشت ازش استفاده می کرد برای صحبت با اطرافیانش! خیلی هم دری وری نبود!
شاید باید کلمه مناسبتری رو به کار می گرفتم
حالا که جزو عباد مخلص خداوند بزرگ نیستیم، هیچ راهی وجود نداره؟
سلام عزیز:Gol:
اگر جزو عباد مخلص مشمول آیه فوق نیستید حداقل می توانید در زمره ی کسانی باشید که مصداق این آیه شریفه هستند: [=book antiqua]"انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربّهم یتوکلون " " همانا شیطان به کسانی که ایمان آورده وبه پروردگارشان توکل می کنند ، سلطه ای ندارد " (نحل، آیه 99).
وردی، ذکری، دستوری، چیزی که در شرایط اضطراری کارمون رو راه بیندازه؟
گفتیم که بهترین ذکر برای رسیدن انسان مؤمن به آرامش و امنیت و ایجاد مانع در برابر نفوذ و تسلط شیطان و کسانیکه کارهای شیطانی می کنند اهتمام به نماز و مراقبت و کنترل نفس و پناه بردن به ذکر است که این روش بقول علامه طباطبائی (ره) مورد توصیه استادشان مرحوم آقای قاضی و برخی دیگر از بزرگان معرفت بوده است. همچنین توسل و التجاء و التماس به درگاه الهی نیز برای دفع نفوذ شیطان و ایادی وی مؤثر است چنانکه حضرتعلی(ع) فرمودند: [=book antiqua]"مَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ لَمْ يَضُرَّهُ شَيْطَان، هرکس به خدا متوسل شود، شیطان به او ضرر نمیرساند. (تصنیف غررالحکم ودررالکلم) بعلاوه مداومت دائمی بر قرائت قرآن، (خصوصاً آیت الکرسی و سُوَرِ معوذتین)، توسل به اهل بیت (ع)، صدقه و استغفار و ذکر لا حول ولا قوة الا بالله بسیار در این جهت مؤثر است. البته آنگونه که سفارش شده مداومت و ممارست و نیت قربت الی الله در آنچه گفته شد، قطعاً در رساندن انسان به نتیجه مؤثر نزدیکتر است.
درسته که گفتم غرق اوهام خودم بودم، ولی چیزی بود که به هر حال اون بنده خدا داشت ازش استفاده می کرد برای صحبت با اطرافیانش! خیلی هم دری وری نبود!شاید باید کلمه مناسبتری رو به کار می گرفتم
در پست شماره 5 از آن منظر که مورد سؤال شما بود نیز موضوع را بررسی کردیم، اگر باز هم ابهام و سؤالی باقی بود در خدمتیم.
موفق باشید ...:Gol:
سلام و ادب@};-
سؤال:
آیا خواندن ذهن ممکن است؟ یعنی می توان ذهن کسی را خواند؟ یا دیگری ذهن ما را بخواند؟ برای پیشگیری از اینکار چه کنیم؟
پاسخ :
در خصوص این بحث، توجه به چند نکته حائز اهمیت است:
اول. اصل امکان ذهن خوانی منتفی نیست و این حالت در اثر وجود قدرتهای روحی و معنوی و یا تقویت نفس در انسان و یا با تمرین و ممارست و تمرکز که موجب تقویت قوای نفسانی می شود حاصل می شود.
دوم. حالت ذهن خوانی مراتبی دارد:
- مرتبه اعلی: همان نیروی یقینی و فاقد خطایی است که مخصوص خدای متعال است چنانکه فرمود: [=book antiqua]"وَ أَسِرُّوا قَوْلَكُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (1)؛ گفتار خود را پنهان كنید یا آشكار (تفاوتى نمى كند)، او به آنچه در سینه هاست آگاه است! همچنین آگاهی پیامبر و امامان معصوم (علیهم السلام) از درون انسانها بر آنان که معتقد به امامت ایشانند نیز جای هیچ شکی نیست. از انجاییکه حضرات معصومین
(علیهم السلام) حجت و خلیفه خدایند به اذن الله دارای این فضیلتند که از آنچه در دلها می گذرد آگاهند. این است که می دانند چه در ذهنها خطور می کند و حاجت نگفته را برآورده می نمایند. چنانکه در روایات به کرامات بسیاری از اهل بیت (علیهم السلام) از جمله کرامتی از امام حسن عسکری (علیهم السلام) اشاره شده است.(2)- مرتبه اوسط: توانایی ذهن خوانی و آگاهی از درون افراد وابسته به مقامات نفسانی، سیر و سلوک، طهارت درون و تزکیه و تهذیب افراد است، کسانی که طهارت و پاکی درون اختیار کرده و تقوا اختیار کرده اند واجد قدرت های باطنی و معنوی ای می شوند که می توانند تا حدودی بسته به مقام و منزلت نفسانی که عندالله یافته اند به باطن امور و احوال افراد واقف شوند چنانکه قرآن مجید می فرماید: [=book antiqua]«ان تتقوا الله يجعل لكم فرقانا؛(3) هر كس تقوا پيشه كند خداوند به او فرقان «قدرت تميز بين حق و باطل» عطا مى كند» اين فرقان كه همان چشم دل و چشم حقيقت بين است مؤمن را از مهلكه هاى گوناگون نجات داده و به سوى رستگارى رهنمون مى نمايد. سالکان طریق قرب الهی و متمسکان به مقام تزکیه و تقوا علاوه بر تسلط بر اعضاء بدن خود، با تقویت روح و ذهن، بر تصورات و خيالات ذهني و روحی خويش نيز حاكم مي شود.
درگام های بعد توانایی تسلط بر ديگر انسان ها را نیز می یابند طوري كه با نگاه او، اطرافيان تحت تأثير قرار مي گيرند و مبهوت او مي شوند در مرحله قوي تر قدرت روح به حدي مي رسد كه باطن شخص مقابل را تشخيص مي دهد كه از آن به چشم برزخي یا نگاه باطن بين تعبير مي شود (4)
البته قابل ذکر است اصحاب معرفت و بندگان سالک و واقعی خدا، گرچه از توانایی های نفسانی و آگاهی های باطنی این چنینی برخوردارند اما معمولاً توجهی به آنها نداشته و آنها را جز در مواقع لزوم و خاص بکار نمی برند.
- مرتبه سافل و مذموم: مرتبه ای است که برخی افراد بدون تزکیه و تهذیب نفس و بدون قصد تقرب، صرفاً برای رسیدن به قدرت های اینچنینی به برخی تمرین ها و تمرکزهای نفسانی و ریاضات غیرشرعی و مذموم روی می آورند. نظیر کارهایی که مرتاضان هندی و برخی دراویش برای باز کردن دکان و دستگاه، مریدبازی، فریب و خالی کردن جیب
مردم انجام می دهند.
- مرتبه اسفل و مذموم: مرتبه ای است که برخی افراد بدون داشتن هیچ توانایی نفسانی و صرفاً با بکارگیری برخی روشهای رایج چشم بندی، یا حدس و گمانه زنی بر اساس اطلاع از برخی کلیات زندگی افراد مدعی ذهن خوانی هستند و یا با چند سؤال ابتدایی و استفاده از روش های روانشناسانه روی مشکلات و وضعیت افراد تمرکز کرده و مطالبی را بصورت حدس و گمان تصور و اخراج می کنند که گاهی بصورت تصادفی منطبق و یا نزدیک به وضعیت ایشان می باشد و
چون معمولاً مراجعان قبل از هر چیز از لحاظ روانی آماده سازی شده اند، متأثر از تلقینی درونی گمان می کنند فرد از همه جزئیات درونی و فکر و ذهن ایشان اطلاع دارد و البته موارد بسیاری هم که پیشگویی ها اشتباه می شود، فرد مدعی، عدم توفیق را به گونه ای حرفه ای به عدم آمادگی شرایط روحی مراجع یا نامساعد بودن شرایط زمانی و مکانی و نظائر آن ربط می دهد.
- البته گونه ای دیگر از ذهن خوانی مذموم و غیرمنطقی هست که معمولاً بین عموم انسانها رایج است اینکه در تصورمان گمان کنیم فرد ديگري در مورد ما چه فکر ميکند. مثلاً زنی نسبت به همسرش چنین گمان کند که فکر ميکنم: «همسرم مرا فقط براي کلفتي ميخواهد». یا کسی در ذهنش گمان کند دوستش قصد خیانت و یا آسیب رساندن به او را دارد، این قبیل ذهن خوانی ها علاوه بر اینکه غیرمنطقی و فاقد دلیل و مدرک است، بسیار خطرناک نیز هست.
در خصوص موردی که برای شما رخداد کرده می تواند حالتی اتفاقی و تصادفی بوده باشد نظیر اینکه شما به مسأله ای که در آن لحظه برایتان اهمیت داشته می اندیشید و همان موضوع بدلیل اینکه بحث غالب آن مقطع زمانی بوده مورد توجه دیگران هم بوده و در همان فضا و یا حتی دیگر مکانها، بین افراد مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است. این تقارن موضوعی شما با دیگران را نمی توان بطور دقیق و قطعی، از قبیل ذهن خوانی برشمرد.
سوم. در باب مقابله و پیشگیری از این اوهام و خواطر لازم بذکر است:
انسان مؤمن و با بصیرت، به هیچ قیمتی حاضر نیست عقل و تفکر مثبت و اندیشه های تعالی بخش(خودشناسی، خداشناسی و معارف الهیه) را با هیچ مفهوم و معنای دیگری عوض کند. و بر همین اساس از حریم "فکر و ذهن" و "روح و روانش" در برابر نفوذ تصورات، توهمات، خواطر و اندیشه های "ناسالم و ناپاک" و "بیهوده و فاقد ارزش" محافظت و صیانت می کند. مقابله و پیشگیری با چنین اوهام و تفکراتی وابسته به اراده آدمی و تمرین و ممارست است:
- اگر با افكار منفی بجنگید افكار مثبت در شما قوی تر و پررنگتر میشود. سعی كنید چیزی كه معمولا به آن فكر میكنید مثبت باشد. وقتی افكار بد به سراغ شما میآید به همان موضوع مثبت از پیش تعیین شده بیندیشید و یا به یك موضوع جالب خوشحالكننده فكر کرده و واقعا آن را حس كنید. جزئیات آن را تصور كنید. نظیر آنکه سفارش شده ایم که در طول شبانه روز از اعمال و رفتار و اندیشه های خود مراقبت کرده و آنها را محاسبه کنیم. (مشارطه، مراقبه، محاسبه) و با این كار افكار و زندگی خود را در دست بگیرید.
- یکی از راههایی که انسان می تواند از خواطر و افکار ناروا و توهمات بیهوده رهایی یابد تمرین و ممارست و پناه بردن به وادی ذکر و یاد خداست زیرا هیچ امری همچون ذکر و یاد خدا مفید آرامش روحی و روانی انسان نیست.[=book antiqua](الا بذکر الله تطمئن القلوب)(5).
- چند راهكار عملي جهت مقابله با این قبیل افکار و اوهام و درمان آن متذکر می شویم:
1. هرگاه ذهنتان بدون اختيار مشغول همان اوهام و افكار بيهوده شد, مشت خود را محكم بر زمين بكوبيد و با گفتن ذكر ((لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم)) از جاي خود بلند شده, تغيير حالت دهيد تا بدين وسيله از آن افکار و وهمیات تكراري رهايي يابيد.
2. كش نازكي را دور مچ دست خود بنديد. هرگاه این افكار به سراغ شما آمد, با كشيدن كش و رها كردن آن روي دستتان و ايجاد درد مختصري روي مچ خود, از آن فكر رهايي خواهيد يافت.
3. هر روز به خود تلقين كنيد كه ((من قادرم افكار و اوهام بیهوده را كنار بگذارم)).
4. در طول شبانه روز علاوه بر اوقات فریضه (نمازهای پنجگانه) اوقاتی را برای قرارهای معنوی (قرآن خواندن، ذکر گفتن، دعا و زیارت خواندن، انجام کارهای خیر، صله رحم و دیدار دوستان و ...) قرار دهید و حتی الامکان سعی فاصله این قرارها را کمتر کنید تا افکار و اوهام منفی فرصتی برای جولان دادن در ذهن و روح شما نداشته باشند.
ناگفته نماند: حل چنين مشكلاتي به خصوص اگر به یک وسواس فكري مبدل شده باشد نيازمند زمان است و بايد با صبر و حوصله كافي و حتی از طريق مشاوره حضوري، راهكارهاي ارائه شده پيگيري و مورد عمل قرار گيرد. بعلاوه سعی کنید از بیکاری و تنهایی بشدت پرهیز کنید.
اگر احیاناً شما احساس می کنید مورد تصرف ذهن خوانی قرار گرفته اید و بدنبال راهی هستید که مجدداً این اتفاق رخداد نکند. در این خصوص گفتنی است:
چهارم.
برای مقابله با نفوذ شیاطین و دیگران در افکار و ذهن شما باید گفت: اگر احیاناً شما احساس می کنید مورد تصرف ذهن خوانی قرار گرفته اید و بدنبال راهی هستید که مجدداً این اتفاق رخداد نکند. باید بدانید، انسان با تزکیه و تهذیب نفس و رعایت تقوا و طهارت روح و روان می تواند قوای نفسانی اش را تقویت نماید و از این رهگذر و با همین دست مایه قدرت های معنوی و روحانی می تواند مانع از تصرفات شیطانی کسانی شود که از طُرُق غیرشرعی و ریاضت های غیرمشروع، نفوسشان را برای کارهای شیطنت آمیز و سودجویانه دنیوی (مادی، شهوانی و کسب شهرت) تقویت کرده اند.
طبق آيات قرآن اين دسته افراد داراى آثار و خصوصياتى مختص بخود خواهند بود:
اولاً شيطان و نفس اماره و کسانی که با تمسک به ابزار شیطانی و نفس اماره بدنبال شیطنت هستند به آنها دسترسى ندارند، چنانکه فرمود: [=book antiqua]«وَ لَأغوِيَنَّهُم أجمَعِينَ إلَّا عِبَادَكَ مِنهُمُ المُخلَصِينَ»(6) و «قَالَ فَبعِزَّتِكَ لَأغوِيَنَّهُم أجمَعِينَ ألَّا عِبَادَكَ مِنهُمُ المُخلَصِينَ»(7) خود شيطان در اين حال اعتراف دارد كه عاجزتر از آنستكه بتواند آنان را از راه منحرف بنمايد، چون دل آنها محل خدا شده، و معلومست كه شيطان قدرت غلبه و استيلا بر جايگاه خدا را ندارد.(8) بعلاوه خداوند در قرآن می فرماید: [=book antiqua]"انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربّهم یتوکلون " ، " انما سلطانه علی الذین یتولونه و الذین هم به مشرکون "(9) " همانا شیطان به کسانی که ایمان آورده وبه پروردگارشان توکل می کنند ، سلطه ای ندارد " ، " همانا سلطه شیطان تنها بر کسانی است که ولایت و سرپرستی او را می پذیرند و نيز بر کسانی که به خدا شرک مي ورزند ". خداوند به پیامبر و مؤمنان سفارش فرموده که از شرّ شیطان به خدا پناه ببرید. " فاذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشّیطان الرّجیم"(10) خداوند در آیات قبلی می فرماید: گرچه شیطان به دنبال نفوذ در قلب و روح مؤمنان است، اما کسانی که به خدا توکل کنند و به او پناه ببرند، از شرّ شیطان در امان خواهند ماند. ادامه آیات می فرماید: اصولا" شیطان در کسانی نفوذ می کند که برای خدا شریک قائل شده و گرفتار کفر و شرک هستند، یا اگر مسلمانند، با پیروی از دستورات شیطان، زمینه نفوذ او را در روح خود فراهم مي كنند.
به عبارت دیگر اين افراد، شیطان را دوست خود پنداشته و ولایت او را بر خود پذیرفته اند، وگرنه خداوند اجازه نداده است که شیطان بر مؤمنان سلطه و نفوذی داشته باشد.(11)
در پایان می افزاییم که اگر کسانی جزو عباد مخلص نبودند حداقل می توانند در زمره ی کسانی باشند که مصداق این آیه شریفه هستند: "انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربّهم یتوکلون " " همانا شیطان به کسانی که ایمان آورده وبه پروردگارشان توکل می کنند ، سلطه ای ندارد " (12). بعلاوه بهترین ذکر برای رسیدن انسان مؤمن به آرامش و امنیت و ایجاد مانع در برابر نفوذ و تسلط شیطان و کسانیکه کارهای شیطانی می کنند اهتمام به نماز و مراقبت و کنترل نفس و پناه بردن به ذکر است که این روش بقول علامه طباطبائی (ره) مورد توصیه استادشان مرحوم آقای قاضی و برخی دیگر از بزرگان معرفت بوده است. همچنین توسل و التجاء و التماس به درگاه الهی نیز برای دفع نفوذ شیطان و ایادی وی مؤثر است چنانکه حضرتعلی(ع) فرمودند: [=book antiqua]"مَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ لَمْ يَضُرَّهُ شَيْطَان، هرکس به خدا متوسل شود، شیطان به او ضرر نمیرساند. (تصنیف غررالحکم ودررالکلم) بعلاوه مداومت دائمی بر قرائت قرآن، (خصوصاً آیت الکرسی و سُوَرِ معوذتین)، توسل به اهل بیت (ع)، صدقه و استغفار و ذکر" لا حول ولا قوة الا بالله "بسیار در این جهت مؤثر است.
البته آنگونه که سفارش شده مداومت و ممارست و نیت "قربت الی الله" در آنچه گفته شد،
قطعاً در رساندن انسان به نتیجه مؤثر نزدیکتر است.
موفق باشید ...@};-
پاورقی______________________________________ _____________
1. سوره ملک،آیه13
2. آثار الأحمدى،استرآبادى،ص:548، ناشر: میراث مكتوب تهران،سال چاپ: 1374 ش.
3. انفال، 29.
4. برگرفته از پرسمان دانشجویی، مبحث بررسی امکان داشتن چشم بصیرت و شنیدن و خواندن افکار دیگران، با کمی تغییر.
5. رعد، آیه 28.
6. سوره حجر: 15 - آيه 40.
7. سوره ص: 38 - آيه 83 .
8. علامه حسینی طهرانی، امام شناسی ج 1، صص 44 و 45، با کمی تغییر.
9. نحل، آیات 99 و 100.
10. همان، آیه 98.
11. برگرفته از تفسیر کلام وحی، ذیل آیات 98 - 100 سوره نحل.
12. نحل، آیه 99.