جمع بندی آیا در آموزه های دینی چیزی به نام ضرورت پس انداز کردن مال برای روز مبادا داریم؟
تبهای اولیه
سلام علیکم
باعرض ادب و احترام به محضر استاد گرامی و کاربران محترم
سوالی که بنده حقیر میخواهم بپرسم از دو جنبه قابل برسی است ،پس لطفا حتما به کارشناسان محترم حدیث نیز ارجاع داده شود
همانگونه که از نام تاپیک مشخص است سوال بنده این است که در آموزه های دینی که از معصومین علیهم السلام به ما رسیده است آیا امر یا دستور یا سفارشی به پس انداز نمودن برای روز مبادا داریم؟!!
حقیر مدتی است این سوال ذهنم را درگیر نموده است ،زیرا با مطالعات اندکی که بنده تا کنون داشته ام هنوز به حدیثی برنخورده ام که افراد را به پس انداز کردن برای روز مبادا سفارش کرده باشد!! (البته قطعا ندیدن بنده ،آن هم با مطاله یک درصد از دریای بی کران احادیث و سفارشات رسیده از معصومین علیهم السلام ،دلیل بر نبودن نیست)
اسلام سفارش به کار و تلاش و درآمد حلال و انفاق و دوری از اسراف و دوری از افراط و تفریط و غیره نموده است
قطعا بهترین و کامل ترین دستورات مربطوبه دستورات دین اسلام است و تنها عمل نمودن به آن میتواند انسان را به سعادت اخروی برساند و لاغیر!
حال سوال بنده این است از نظر دین اسلام پس انداز کردن مال برای روز مبادا چه جایگاه و تعریفی دارد؟ باید چگونه باشد؟ لطفا به صورت مستند بفرمایید
از اینکه بنده حقیر را در رسیدن به پاسخ این سوال یاری بفرمایید سپاسگزار خواهم بود
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
یازهراسلام الله علیها
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض ادب و سلام خدمت شما دوست گرامی ؛ امیداورم سال بسیار خوب و قرین سعادت و سلامتی را به همراه داشته باشید :
حال سوال بنده این است از نظر دین اسلام پس انداز کردن مال برای روز مبادا چه جایگاه و تعریفی دارد؟ باید چگونه باشد؟ لطفا به صورت مستند بفرمایید
دین اسلام دینی است که بر پایه عقل مداری و توجه به عقل به وجود آمده است و اساس آن بر این قرار گرفته است که آنچه شرع با آن موافق است مورد تائید عقل ناب و خالص قرار می گیرد .
یکی از احکان قطعی عقل آن است که انسان دور اندیش باشد و زندگی و نیازهای مادی خود را به گونه ای تدبیر کند که به زحمت و فقر و نیاز دچار نشود و در این راستا پس انداز و استفاده معقول از مال را پیشنهاد می دهد .
در جهت اثبات این امر بر اساس روایات اسلامی در ادامه به چندین روایت در این خصوص اشاره خواهم کرد:
از امام صادق (ع)، نقل شده است که :
« از خودت براى به خودت وابگير و پس انداز كن، از خود باز گير در تندرستى پيش از آنكه بيمار شوى، و در توانائى پيش از آنكه ناتوان گردى، و در زندگى پيش از آنكه بميرى.[1]»
در این روایت همان گونه که ملاحظه می کنید پس انداز در سه چیز مورد تائید قرار گرفته است ، پس انداز سلامتی ، پس انداز مال و پس انداز عمر .
در روایتی دیگر در این خصوص چنین آمده است :
« به ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفتم: مردى پس انداز مالى خود را به من امانت سپرده و بعد از مدتى مرده است. فرزندان او فقيرند و خود آن مرد، تكليف حج فريضه خود را ادا نكرده تكليف من چيست؟ ابو عبد اللَّه گفت: به نيابت آن مرد، حج فريضه را انجام بده و ما زاد هزينه حج را به فرزندانش رد كن.[2]»
در این روایت همان گونه که ملاحظه می کنید وقتی فرد از پس انداز مال فرد دیگری از شیعیان و یا مسلمانان نزد خود به امام صادق علیه السلام گزارش می دهد امام علیه السلام نه تنها او را از کاری که کرده ( پذیرش پس انداز) منع و توبیخ نکرده اند بلکه از فرد خواسته است که به دلیل استطاعت فرد پس اند از کننده ( در زمان حیاتش و علم امام به عدم انجام واجب حج توسط او) بخشی از مال وی به حج و سایر آن به وراث او بازگردد.
اصطلاحا اگر امام با سکوت خود بر عملی و عدم رد آن ، عمل را تائید کند به آن « تقریر» گویند.
در روایتی دیگر، موسى بن بكر روايت كرده است كه به محضر آن امام معروض داشتم كه: آيا شخص در صورت داشتن پس اندازى كه چون حادثهاى براى او رخدهد، باز پرداخت وامش از محلّ آن پس انداز ممكن باشد، ميتواند وام بستاند، و بحجّ برود؟ امام فرمود: آرى.[3]
در این روایت هم امام علیه السلام گرچه در کلامشان اجازه به گرفتن وام را صادر کرده اند اما با اصل پس انداز مخالفت ننموده اند.
اما مهمترين اساس عدالت و جهاندارى كه در زمينه تعليمات قرآن مجيد و دستورات پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم بجهانيان رسيده است همان دستورات بزرگ فرمانى است كه على عليه السلام براى مالك اشتر نگارش فرمود، در آن موقعى كه مالك بولايت مصر منصوب گرديد اين يادگار بزرگ را همراه داشت، در یکی از بندهای این نامه چنین آمده است:[4]
« اگر خراجگذاران عرض حالى دادند راجع بمواد زير بآنها تخفيف بده:سنگين بودن خراج يا آفتزدگى زراعت يا خشكى قنوات و كمى باران يا زوال ديگرى كه براى زمين زراعتى آنها رخ داده چون سيلزدگى و غرق زراعت يا تشنه ماندن آن، اندازه تخفيف بمناسبت اصلاح كار آنها باشد، تخفيف بآنها بر تو سنگين نباشد زيرا كه اين خود پس انداز تو محسوب شود و در موقع آباد بود زمين و خوبى محصولات بتو بازگردد و وسيله زينت و آبرومندى منطقه حكومت تو باشد و بعلاوه تو را بخوشرفتارى ستايش كنند و بنشر عدالت در ميان آنها سرفراز باشى و به قدرتى كه در اثر آسايش رعيت نزد آنها ذخيره كردى پشتگرم هستى و بوسيله عدالتى كه در خوشرفتارى با آنها در ميان افراد نشر دادى جلب اعتماد آنها را نمودهاى در اين صورت اگر پيش آمد ناگوارى رخ داد از روى خوشدلى و صميميت مصارف آن را متحمل شوند، زيرا چون كشور و رعيت آباد باشند همه بارى را توانند كشيد همانا ويرانى از نيستى اهلش پديد آيد و نابودى اهل عمران و آبادى براى اينست كه واليان هستى آنها را غارت ميكنند و بجمع ثروت ميپردازند براى آنكه ببقاء حكومت خود بد بينند و از توجه بگذشته عبرت خيز كمتر پند پذيرند.[5]»
در این بیان نیز امام علیه السلام به نوعی با دستور به پس انداز به مالک اشتر آن را تائید نموده اند .
[/HR][1] كلينى، محمد بن يعقوب، أصول الكافي / ترجمه كمرهاى - ايران ؛ قم، چاپ: سوم، 1375 ش، ج5، ص565.
[2] كلينى، محمد بن يعقوب، گزيده كافى - تهران، چاپ: اول، 1363 ش، ج3، ص311.
[3] ابن بابويه، محمد بن على، ترجمه من لا يحضره الفقيه - تهران، چاپ: اول، 1367ش، ج3، ص325و324.
[4] ابن بابويه، محمد بن على، الخصال / ترجمه كمرهاى - تهران، چاپ: اول، 1377ش، ج2، ص74.
[5]همان، ج2، ص82و83.
سوال:
با ذکر استناد به منبع ؛ بیان کنید از نظر اسلام پس انداز مالی برای زمان نیاز مورد سفارش قرار گرفته است یا خیر؟
پاسخ:
دین اسلام دینی است که بر پایه عقل مداری و توجه به عقل به وجود آمده است و اساس آن بر این قرار گرفته است که آنچه شرع با آن موافق است مورد تائید عقل ناب و خالص قرار می گیرد .
یکی از احکان قطعی عقل آن است که انسان دور اندیش باشد و زندگی و نیازهای مادی خود را به گونه ای تدبیر کند که به زحمت و فقر و نیاز دچار نشود و در این راستا پس انداز و استفاده معقول از مال را پیشنهاد می دهد .
در جهت اثبات این امر بر اساس روایات اسلامی در ادامه به چندین روایت در این خصوص اشاره خواهم کرد:
از امام صادق (ع)، نقل شده است که :
« از خودت براى به خودت وابگير و پس انداز كن، از خود باز گير در تندرستى پيش از آنكه بيمار شوى، و در توانائى پيش از آنكه ناتوان گردى، و در زندگى پيش از آنكه بميرى.[1]»
در این روایت همان گونه که ملاحظه می کنید پس انداز در سه چیز مورد تائید قرار گرفته است ، پس انداز سلامتی ، پس انداز مال و پس انداز عمر .
در روایتی دیگر در این خصوص چنین آمده است :
« به ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفتم: مردى پس انداز مالى خود را به من امانت سپرده و بعد از مدتى مرده است. فرزندان او فقيرند و خود آن مرد، تكليف حج فريضه خود را ادا نكرده تكليف من چيست؟ ابو عبد اللَّه گفت: به نيابت آن مرد، حج فريضه را انجام بده و ما زاد هزينه حج را به فرزندانش رد كن.[2]»
در این روایت همان گونه که ملاحظه می کنید وقتی فرد از پس انداز مال فرد دیگری از شیعیان و یا مسلمانان نزد خود به امام صادق علیه السلام گزارش می دهد امام علیه السلام نه تنها او را از کاری که کرده ( پذیرش پس انداز) منع و توبیخ نکرده اند بلکه از فرد خواسته است که به دلیل استطاعت فرد پس اند از کننده ( در زمان حیاتش و علم امام به عدم انجام واجب حج توسط او) بخشی از مال وی به حج و سایر آن به وراث او بازگردد.
اصطلاحا اگر امام با سکوت خود بر عملی و عدم رد آن ، عمل را تائید کند به آن « تقریر» گویند.
در روایتی دیگر، موسى بن بكر روايت كرده است كه به محضر آن امام معروض داشتم كه: آيا شخص در صورت داشتن پس اندازى كه چون حادثهاى براى او رخدهد، باز پرداخت وامش از محلّ آن پس انداز ممكن باشد، ميتواند وام بستاند، و بحجّ برود؟ امام فرمود: آرى.[3]
در این روایت هم امام علیه السلام گرچه در کلامشان اجازه به گرفتن وام را صادر کرده اند اما با اصل پس انداز مخالفت ننموده اند.
اما مهمترين اساس عدالت و جهاندارى كه در زمينه تعليمات قرآن مجيد و دستورات پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم بجهانيان رسيده است همان دستورات بزرگ فرمانى است كه على عليه السلام براى مالك اشتر نگارش فرمود، در آن موقعى كه مالك بولايت مصر منصوب گرديد اين يادگار بزرگ را همراه داشت، در یکی از بندهای این نامه چنین آمده است:[4]
« اگر خراجگذاران عرض حالى دادند راجع بمواد زير بآنها تخفيف بده:سنگين بودن خراج يا آفتزدگى زراعت يا خشكى قنوات و كمى باران يا زوال ديگرى كه براى زمين زراعتى آنها رخ داده چون سيلزدگى و غرق زراعت يا تشنه ماندن آن، اندازه تخفيف بمناسبت اصلاح كار آنها باشد، تخفيف بآنها بر تو سنگين نباشد زيرا كه اين خود پس انداز تو محسوب شود و در موقع آباد بود زمين و خوبى محصولات بتو بازگردد و وسيله زينت و آبرومندى منطقه حكومت تو باشد و بعلاوه تو را بخوشرفتارى ستايش كنند و بنشر عدالت در ميان آنها سرفراز باشى و به قدرتى كه در اثر آسايش رعيت نزد آنها ذخيره كردى پشتگرم هستى و بوسيله عدالتى كه در خوشرفتارى با آنها در ميان افراد نشر دادى جلب اعتماد آنها را نمودهاى در اين صورت اگر پيش آمد ناگوارى رخ داد از روى خوشدلى و صميميت مصارف آن را متحمل شوند، زيرا چون كشور و رعيت آباد باشند همه بارى را توانند كشيد همانا ويرانى از نيستى اهلش پديد آيد و نابودى اهل عمران و آبادى براى اينست كه واليان هستى آنها را غارت ميكنند و بجمع ثروت ميپردازند براى آنكه ببقاء حكومت خود بد بينند و از توجه بگذشته عبرت خيز كمتر پند پذيرند.[5]»
در این بیان نیز امام علیه السلام به نوعی با دستور به پس انداز به مالک اشتر آن را تائید نموده اند .
منابع :
[1] . كلينى، محمد بن يعقوب، أصول الكافي ، ترجمه كمرهاى - ايران ؛ قم، چاپ: سوم، 1375 ش، ج5، ص565.
[2] . همو، گزيده كافى - تهران، چاپ: اول، 1363 ش، ج3، ص311.
[3]. ابن بابويه، محمد بن على، ترجمه من لا يحضره الفقيه - تهران، چاپ: اول، 1367ش، ج3، ص325و324.
[4]. همو، الخصال ،ترجمه كمرهاى - تهران، چاپ: اول، 1377ش، ج2، ص74.
[5]همان، ج2، ص82و83.