جمع بندی اثبات قادر بودن خداوند
تبهای اولیه
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام ، بنده دارم روی اسماء حسنی و خدا شناسی تحقیق میکنم و تا حدودی تونستم اول بودن ، آخر بودن ، باقی بودن ، عالم بودن و ... از اسماء خداوند رو براش دلیل پیدا کنم .
ولی با اینکه خودم شخصا اعتقاد دارم خداوند قادر مطلق هستش ولی نتونستم براش دلیل عقلی منطقی و روشن پیدا کنم ، هر چند با دیدن برخی مسائل یکم تونستم قادر بودن خداوند رو درک کنم ولی هنوز کامل نتونستم این مساله رو متوجه بشم .
لطفا بگین ما از کجا باید بدونیم که خداوند قادر مطلق هستش و هیچ امری نیست که خداوند اراده کنه به انجامش ولی از انجامش عاجز باشه ؟
در واقع اون واجب الوجودی که اثبات میشه چرا باید قادر مطلق باشه ؟
با سلام ، بنده دارم روی اسماء حسنی و خدا شناسی تحقیق میکنم و تا حدودی تونستم اول بودن ، آخر بودن ، باقی بودن ، عالم بودن و ... از اسماء خداوند رو براش دلیل پیدا کنم . ولی با اینکه خودم شخصا اعتقاد دارم خداوند قادر مطلق هستش ولی نتونستم براش دلیل عقلی منطقی و روشن پیدا کنم ، هر چند با دیدن برخی مسائل یکم تونستم قادر بودن خداوند رو درک کنم ولی هنوز کامل نتونستم این مساله رو متوجه بشم . لطفا بگین ما از کجا باید بدونیم که خداوند قادر مطلق هستش و هیچ امری نیست که خداوند اراده کنه به انجامش ولی از انجامش عاجز باشه ؟ در واقع اون واجب الوجودی که اثبات میشه چرا باید قادر مطلق باشه ؟بسم الله الرحمن الرحیم
در پاسخ گفتنی است: اگر مفهوم قدرت روشن گردد، قدرت نامتناهي الهي نيز به آساني قابل شناخت خواهد بود، بر اساس يکي از مشهورترين تعاريف، قادر کسي است که اگر بخواهد، فعلي را انجام ميدهد و اگر بخواهد، آن را ترک ميکند .طبق اين رويکرد، هنگامي گفته مي شود که فاعل خاصي بر انجام فعلي قادر است که انجام يا ترک آن فعل، تابع خواست و مشيت او باشد، بنابراين، در کليه مواردي که فاعل فاقد مشيت است و فعل او بدون آن که مسبوق به خواست و مشيت او باشد، محقق ميشود، فاعل مزبور در انجام آن فعل فاقد قدرت است، از اين رو ميتوان گفت که آتش بر ايجاد حرارت و فعل سوزاندان قادر نيست، زيرا فعل آن از مشيت و خواست برنمي خيزد . نمي توان گفت که اگر بخواهد، فعل سوزاندن را ترک مي کند.
بر اساس اين تعريف ميتوان به اصول زير دست يافت:
الف- قدرت داشتن بر انجام کاري، لزوما به معناي وقوع آن کار نيست، بلکه ممکن است فاعلي که برانجام کاري قادر است، آن را ترک کند . اين در صورتي است که مشيت او به جاي انجام فعل به ترک آن تعلق گرفته باشد.
ب- فاعل قادر، قبل از انجام فعل نيز به صفت قدرت متصف است.
ج- قدرت همواره به دو امر متقابل يعني انجام و ترک فعل تعلق ميپذيرد. بنابراین، هر جا که سخن از قدرت فاعل به ميان آيد، مقصود از آن، توانايي انجام فعل است و هم توانايي ترک آن.
با توجه به اين نکات و تعريفهای ياد شده، درباره قدرت نامحدود خداوند بايد گفت: پس از روشن شدن معناي قدرت، بايد ببينيم که قدرت خدا به چه معناست و آيا ميتوان معناي عمومي قدرت را بي هيچ کم و کاستي به خداوند اطلاق کرد؟ با تامل در تعريف ياد شده چنين به نظر ميرسد که اطلاق اين مفهوم برخداوند، از آن رو که مشتمل بر نقصل و محدوديتي نيست، مانعي ندارد، بنابراين قادر بودن خدا بدين معناست که اگر مشيت او به انجام فعلي تعلق پذيرد، آن را انجام ميدهد و اگر مشيت او به ترک آن تعلق گيرد، آن را ترک ميکند. البته اين نکته را نبايد از نظر دور داشت که وقتي ما در حقيقت قدرت خويش تامل کنيم، در مي يابيم که انجام يا ترک فعل از سوي ما، معمولا تابعي از انگيزشهاي بيروني است . بديهي است که اين معنا در مورد خداوند صادق نيست، زيرا مستلزم آن ميشود که حق تعالي از خارج از ذات خود تاثير پذيرد . در برابر غير خود منفعل گردد . اين معاني، با وجوب وجود و غناي مطلق خدا سازگار نيست، بر اساس راي صحيح، خداوند بر خلاف مخلوقات مختاري نظير انسان، هيچ فعلي را در اثر انگيزشهاي بيروني انجام نمي دهد، بلکه انگيزه خداوند در افعالش عين ذات اوست . به مقتضاي مشيت ذاتي خود مبدا صدور افعال مي گردد. (1) از اینرو پروردگار بالفعل و از ازل تا ابد «قادر بالذات» است. زیرا در جمیع صفات کمال فعلیت مطلقه است. اما قدرت در ما و دیگر موجودات صاحب قدرت بالقوه است. پس برای این که به فعلیت برسد باید مرجحی پیدا شود. قدرت خداوند متوقف بر داعی و مرجحی نیست تا او را به فعلی بکشاند، چون خداوند قادر بالفعل است از این رو قدرت او علم او است، پس از همان حیث که قادر است عالم هم هست و علم او سبب صدور فعل از او میشود.(2)
ادله قدرت و توانایی نامحدود خداوند جهان را از راههای گوناگونی میتوان اثبات کرد که در اینجا بعضی از آنها اشاره میکنیم:
1- عجائب و شگفتیهای جهان آفرینش: همچنانکه وجود پدیده بر وجود آفریننده خود گواهی میدهد، صفات و خصوصیات وجودی پدیده، منعکس کنده اوصاف و خصوصیات خالق و آفریننده خود نیز میباشد، دیوان حافظ و سعدی و فردوسی هم نشان دهنده این است که اشعار موجود در این دیوانها اثر یکی از انسانها است و هم اینکه گوینده این اشعار از ذوق ادبی سرشار و قریحه شعری فوق العاده و نیرومند برخوردار بوده است که در سایه آن توانسته است این شاهکارهای ادبی را به وجود بیاورد. نظامهای شگفت انگیز، ظریف و پیچیده و دقیق موجودات جهان، از اتم گرفته تا کهکشانها، ساختمانهای پیچیده موجودات زنده گیاهی و حیوانی و انسانی و بررسی سلولها و پیچیدگیهای فوق العاده آنها، هم نشان دهنده صانع آنهاست و هم دلیل قدرتمندی و توانایی فوق العاده و نامتناهی او میباشد.
2- فطرت انسانی: انسان در مواقع سختی و بیچارگی ناخودآگاه به نقطهای متوجه میگردد که او را برای رفع گرفتاری و بیچارگی قادر و توانا میداند.(3) آن هم در شرایطی که دیگر موجودات و ممکنات همه عاجز و ناتوان و مقهور هستند. قرآن میفرماید: «بگو اگر راست میگوئید به من خبر دهید که اگر عذاب الهی به سوی شما فرا آید یا روز رستاخیز برسد آیا جز خدا کسی را به یاری خود دعوت میکنید، بلکه تنها او را میخوانید و اگر او بخواهد چیزی را که او را برای آن میخوانید از بین ببرد در این موقع آنچه را شریک و انباز خدا پنداشتید و فراموش میکنید.»(4) همین مطلب دلیل روشنی بر نامحدود بودن قدرت خداوند است.
3- صاحب جمیع مراتب وجود بودن خداوند: چون ذات واجب الوجود دارای جمیع مراتب وجود (بنحو نامتناهی و مطلق) است لذا باید هر صفت کمالیه وجودی را دارا باشد زیرا اگر فاقد آن باشد فاقد مرتبهای از وجود خواهد بود و این منافات با وجود غیرمتناهی است و چون صفت قدرت، کمال و امر وجودی است لذا خداوند باید آن را داشته باشد.(5) بنابراین چون وجود حقتعالی کمال مطلق و وجود لایتناهی است صفت قدرت هم که صفت کمال آن وجود لایتناهی است مطلق و نامحدود است.
4- کمال مطلق مختار هستی بخش: کسی که کارهایش از روی اختیار است،(قادر) کاملتر و برتر از کسی است که در کارهایش مجبور است و از خود قدرتی ندارد، میدانیم که خداوند در میان همه صفاتی که یک موجود میتواند آنها را داشته باشد. کاملترین و شریفترین آنها را دارد، برای مثال صفاتی مانند قادر و مضطر، عالم و جاهل، متکلم و غیرمتکلم و...که دو به دو در برابر هماند و یک موجود از آن رو که موجود است میتواند به آنها متصف شود، خداوند چون باید کاملترین و شریفترین صفات را داشته باشد از میان این صفات، صفتهای قادر، عالم، متکلم و سایر صفات کمال را دارد.(6) چون نسبت به سایر موجودات و مخلوقات عالم هستی دارای قدرت برتر و شریف تر است و بر همه ممکنات و مخلوقات احاطه کامل دارد گستره نامحدود و مطلق و عمومیت قدرت الهی نیز ثابت می شود.
5- فقدان مانعی بر سر راه قدرت خداوند: بر اساس تعریف قدرت، قادر نبودن خداوند در صورتی صادق است که مشیت او به وقوع کاری تعلق پذیرد و در عین حال آن کار واقع نشود و یا در صورت تعلق مشیت به عدم وقوع، آن کار واقع گردد. حال میپرسیم علت عدم تحقق آنچه که خدا خواسته است، چیست؟ در پاسخ به ایین سوال، با دو احتمال روبرو خواهیم بود: احتمال اول آن است که ذات الهی، خود، علت عدم تحقق آنچه خواسته است، باشد. این احتمال کاملا نامعقول و باطل است، زیرا معقول نیست که خدا از یکسو بخواهد کاری را انجام دهد و از سوی دیگر، خود، سبب عدم وقوع آن شود. به عبارت دیگر، این فرض با حکمت الهی ناسازگار است. احتمال دوم آن است که موجودی غیر از خدا مانع تحقق خواسته او شود. این احتمال نیز نامعقول و باطل است، زیرا در جای خود ثابت گشته که خداوند واجبالوجود است یکتا و سایر موجودات همگی ممکنالوجود و مخلوقات اویند و در همه شئون خود، وابسته به خالق و آفریدگار خود میباشند. بنابراین، معقول نیست که موجود ممکنی که از خود هیچ استقلالی ندارد، بتواند در مقابل مشیت الهی بایستد و مانع تحقق آن شود. بدین ترتیب، ثابت میشود که اولاً خداوند، قادر است زیرا به فرض تعلق مشیت و خواست او به چیزی، هیچ مانعی از آنچه او میخواهد، قابل تصور نیست.(7)
6- معطی قدرت، دارنده کمال مطلقه قدرت: خداوند خود به موجودات قدرت داده و کسی که به دیگران قدرت داده (اولاً) خودش فاقد آن نیست و کمال قدرت در او وجود دارد.(8) و ثانیاً چون خالق و اعطا کننده قدرت به دیگران است و تنها قدرت استقلالی و ذاتی عالم که بر همه کائنات محیط و مشرف است قدرتش مطلقه و نامحدود است و هیچ ذره ای در عالم نخواهد بود که داخل در گستره قدرت او قرار می گیرد.
چند نکته در پایان این بحث لازم بذکر است:
الف- هر چه صاحب قدرت از نظر وجودی کاملتر باشد، قدرت بیشتری دارد طبعاً موجودی که دارای کمال بی نهایت است و بر همه هستی احاطه کامل دارد قدرتش نامحدود است. از همین رو قدرت خداوند نامحدود است: [=book antiqua]«انّ الله علی کل شیء قدیر».(9)
ب- کاری که متعلق قدرت قرار میگیرد باید امکان تحقق داشته باشد، پس چیزی که ذاتاً محال است، مورد تعلق قدرت قرار نمیگیرد و قدرت داشتن خدا بر هر کاری بدین معنا نیست که برای مثال بتواند خدای دیگری بیافریند زیرا خدا آفریدنی نیست، یا بتواند عدد (2) را با فرض عدد (2) بودن از عدد (3) بزرگتر کند، یا فرزندی را با فرض فرزند بودن، پیش از پدرش بیافریند.
ج- لازمه قدرت داشتن بر هرکاری آن نیست که همه آنها را انجام دهد، بلکه هر کاری که بخواهد انجام میدهد و خدای حکیم جز کار شایسته و حکیمانه را نمیخواهد و انجام نمیدهد هر چند قدرت بر انجام کارهای زشت و ناپسند هم دارد.(10)
موفق باشید ...@};-
پی نوشت____________________________________________
1. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامي، ج 1، ص 229- 230، نشر طه، قم 1383 ش ، بنقل از مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی.
2. حسن زاده آملی، حسن، خیرالاشر در رد جبر و قدر، انتشارات قبله، اول، 1369، ص 13.
3. سبحانی، جعفر، شناخت صفات خدا، کتابخانه صدر، تهران، ص 22 – 19؛ سبحانی جعفر، الهیات و معارف اسلامی قم، شفق، اول، ص 125، 126.
4. انعام، (21) آیه 40-41.
5. طیب، عبدالحسین، کلم الطیب، در تقریر عقاید اسلام، تهران، سوم، کتابفروشی اسلام، بی تا، ج 3-1، ص 40 ؛ مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1365، اول، تهران، 1365، ج 2، ص 382.
6. حکیم لاهیجی، عبدالرزاق، گوهرمراد (گزیده) به اهتمام صمد موحد، تهران، انتشارات کتابخانه طهوری، چاپ اول، 1364، ص170.
7. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، قم، طه، چاپ اول، 1377، ص237- 238.
8. همان، ص 307، نیز مراجعه کنید: لاهیجی؛ عبدالرزاق، گوهر مراد، سامان چاپ انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1372، ص 251.
9. بقره، آیه 148.
10. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ سیزدهم، 1374، ج 1-2، ص 99-100.
[="Tahoma"][="Navy"] با سلام ، بنده دارم روی اسماء حسنی و خدا شناسی تحقیق میکنم و تا حدودی تونستم اول بودن ، آخر بودن ، باقی بودن ، عالم بودن و ... از اسماء خداوند رو براش دلیل پیدا کنم . ولی با اینکه خودم شخصا اعتقاد دارم خداوند قادر مطلق هستش ولی نتونستم براش دلیل عقلی منطقی و روشن پیدا کنم ، هر چند با دیدن برخی مسائل یکم تونستم قادر بودن خداوند رو درک کنم ولی هنوز کامل نتونستم این مساله رو متوجه بشم . لطفا بگین ما از کجا باید بدونیم که خداوند قادر مطلق هستش و هیچ امری نیست که خداوند اراده کنه به انجامش ولی از انجامش عاجز باشه ؟ در واقع اون واجب الوجودی که اثبات میشه چرا باید قادر مطلق باشه ؟بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
یک راه ساده اثبات قدرت برای خدای متعال وجود آن در مخلوقات است. این در حالی است که می دانیم هر صفت کمالی در معلول از علت آن ناشی می شود پس خداوند متعال بعنوان علت مخلوقات صاحب قدرت، قدرتی اعلی و برتر دارد. اما دلیل برخورداری از قدرت مطلق نامحدود بودن ذات باریتعالی است و چون ذات و اوصاف ذاتی یکی است پس قدرت او هم نامحدود است.
یا علیم[/]
پرسش:
قادر مطلق بودن خداوند متعال چگونه قابل اثبات است؟
پاسخ:
در پاسخ گفتنی است: اگر مفهوم قدرت روشن گردد، قدرت نامتناهي الهي نيز به آساني قابل شناخت خواهد بود، بر اساس يکي از مشهورترين تعاريف، قادر کسي است که اگر بخواهد، فعلي را انجام ميدهد و اگر بخواهد، آن را ترک ميکند . طبق اين رويکرد، هنگامي گفته مي شود که فاعل خاصي بر انجام فعلي قادر است که انجام يا ترک آن فعل، تابع خواست و مشيت او باشد. بر اساس اين تعريف ميتوان به اصول زير دست يافت:
الف- قدرت داشتن بر انجام کاري، لزوما به معناي وقوع آن کار نيست، بلکه ممکن است فاعلي که برانجام کاري قادر است، آن را ترک کند.
ب- فاعل قادر، قبل از انجام فعل نيز به صفت قدرت متصف است.
ج- قدرت همواره به دو امر متقابل يعني انجام و ترک فعل تعلق ميپذيرد. بنابراین، هر جا که سخن از قدرت فاعل به ميان آيد، مقصود از آن، توانايي انجام فعل است و هم توانايي ترک آن.
پس از روشن شدن معناي قدرت، بايد ببينيم که قدرت خدا به چه معناست و آيا ميتوان معناي عمومي قدرت را بي هيچ کم و کاستي به خداوند اطلاق کرد؟ با تامل در تعريف ياد شده چنين به نظر ميرسد که اطلاق اين مفهوم برخداوند، از آن رو که مشتمل بر نقص و محدوديتي نيست، مانعي ندارد، بنابراين قادر بودن خدا بدين معناست که اگر مشيت او به انجام فعلي تعلق پذيرد، آن را انجام ميدهد و اگر مشيت او به ترک آن تعلق گيرد، آن را ترک ميکند. البته اين نکته را نبايد از نظر دور داشت که وقتي ما در حقيقت قدرت خويش تامل کنيم، در مي يابيم که انجام يا ترک فعل از سوي ما، معمولا تابعي از انگيزشهاي بيروني است . بديهي است که اين معنا در مورد خداوند صادق نيست، زيرا مستلزم آن ميشود که حق تعالي از خارج از ذات خود تاثير پذيرد و در برابر غير خود منفعل گردد . اين معاني، با وجوب وجود و غناي مطلق خدا سازگار نيست، بر اساس رأي صحيح، خداوند بر خلاف مخلوقات مختاري نظير انسان، هيچ فعلي را در اثر انگيزشهاي بيروني انجام نمي دهد، بلکه انگيزه خداوند در افعالش عين ذات اوست . به مقتضاي مشيت ذاتي خود مبدا صدور افعال مي گردد. (1) از اینرو پروردگار بالفعل و از ازل تا ابد «قادر بالذات» است. زیرا در جمیع صفات کمال فعلیت مطلقه است. در حالیکه قدرت در ما و دیگر موجودات صاحب قدرت بالقوه است و برای این که به فعلیت برسد باید مرجحی پیدا شود. قدرت خدای متعال، متوقف بر داعی و مرجحی نیست تا او را به فعلی بکشاند، چون خداوند قادر بالفعل است از این رو قدرت او علم او است، پس از همان حیث که قادر است عالم هم هست و علم او سبب صدور فعل از او میشود.(2)
ادله قدرت و توانایی نامحدود خداوند جهان را از راههای گوناگونی میتوان اثبات کرد که در این مجال بنحو اجمال به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
1- عجائب و شگفتیهای جهان آفرینش: چنانکه دیوان حافظ، سعدی و فردوسی نشان دهنده این است که این اشعار از ذوق ادبی سرشار و قریحه شعری فوق العاده و نیرومند ایشان نشأت گرفته، نظامهای شگفت انگیز، ظریف و پیچیده و دقیق موجودات جهان، از اتم گرفته تا کهکشانها، ساختمانهای پیچیده موجودات زنده گیاهی و حیوانی و انسانی و بررسی سلولها و پیچیدگیهای فوق العاده آنها، هم نشان دهنده صانع آنهاست و هم دلیل قدرتمندی و توانایی فوق العاده و نامتناهی او میباشد.
2- فطرت انسانی: انسان در مواقع سختی و بیچارگی ناخودآگاه به نقطهای متوجه میگردد که او را برای رفع گرفتاری و بیچارگی قادر و توانا میداند.(3) آن هم در شرایطی که دیگر موجودات و ممکنات همه عاجز و ناتوان و مقهور هستند. قرآن میفرماید: «بگو اگر راست میگوئید به من خبر دهید که اگر عذاب الهی به سوی شما فرا آید یا روز رستاخیز برسد آیا جز خدا کسی را به یاری خود دعوت میکنید، بلکه تنها او را میخوانید و اگر او بخواهد چیزی را که او را برای آن میخوانید از بین ببرد در این موقع آنچه را شریک و انباز خدا پنداشتید و فراموش میکنید.»(4) همین مطلب دلیل روشنی بر نامحدود بودن قدرت خداوند است.
3- صاحب جمیع مراتب وجود بودن خداوند: چون ذات واجب الوجود دارای جمیع مراتب وجود (بنحو نامتناهی و مطلق) است لذا باید هر صفت کمالیه وجودی را دارا باشد زیرا اگر فاقد آن باشد فاقد مرتبهای از وجود خواهد بود و این منافات با وجود غیرمتناهی است و چون صفت قدرت، کمال و امر وجودی است لذا خداوند باید آن را داشته باشد.(5)
4- کمال مطلق مختار هستی بخش: کسی که کارهایش از روی اختیار است،(قادر) کاملتر و برتر از کسی است که در کارهایش مجبور است و از خود قدرتی ندارد، میدانیم که خداوند در میان همه صفاتی که یک موجود میتواند آنها را داشته باشد. کاملترین و شریفترین آنها را دارد،(6) و چون نسبت به سایر موجودات و مخلوقات عالم هستی دارای قدرت برتر و شریف تر است و بر همه ممکنات و مخلوقات احاطه کامل دارد گستره نامحدود و مطلق و عمومیت قدرت الهی نیز ثابت می شود.
5- فقدان مانعی بر سر راه قدرت خداوند: بر اساس تعریف قدرت، قادر نبودن خداوند در صورتی صادق است که مشیت او به وقوع کاری تعلق پذیرد و در عین حال آن کار واقع نشود و یا در صورت تعلق مشیت به عدم وقوع، آن کار واقع گردد. حال میپرسیم علت عدم تحقق آنچه که خدا خواسته است، چیست؟ در پاسخ به این سوال، با دو احتمال روبرو خواهیم بود: احتمال اول آن است که ذات الهی، خود، علت عدم تحقق آنچه خواسته است، باشد. این احتمال کاملا نامعقول و باطل است، زیرا معقول نیست که خدا از یکسو بخواهد کاری را انجام دهد و از سوی دیگر، خود، سبب عدم وقوع آن شود. به عبارت دیگر، این فرض با حکمت الهی ناسازگار است. احتمال دوم آن است که موجودی غیر از خدا مانع تحقق خواسته او شود. این احتمال نیز نامعقول و باطل است، زیرا در جای خود ثابت گشته که خداوند واجبالوجود است یکتا و سایر موجودات همگی ممکنالوجود و مخلوقات اویند و در همه شئون خود، وابسته به خالق و آفریدگار خود میباشند. بنابراین، معقول نیست که موجود ممکنی که از خود هیچ استقلالی ندارد، بتواند در مقابل مشیت الهی بایستد و مانع تحقق آن شود. بدین ترتیب، ثابت میشود که اولاً خداوند، قادر است زیرا به فرض تعلق مشیت و خواست او به چیزی، هیچ مانعی از آنچه او میخواهد، قابل تصور نیست.(7)
6- معطی قدرت، دارنده کمال مطلقه قدرت: خداوند خود به موجودات قدرت داده و کسی که به دیگران قدرت داده (اولاً) خودش فاقد آن نیست و کمال قدرت در او وجود دارد.(8) و ثانیاً چون خالق و اعطا کننده قدرت به دیگران است و تنها قدرت استقلالی و ذاتی عالم که بر همه کائنات محیط و مشرف است قدرتش مطلقه و نامحدود است و هیچ ذره ای در عالم نخواهد بود که داخل در گستره قدرت او قرار می گیرد.
چند نکته در پایان این بحث لازم بذکر است:
الف- هر چه صاحب قدرت از نظر وجودی کاملتر باشد، قدرت بیشتری دارد طبعاً موجودی که دارای کمال بی نهایت است و بر همه هستی احاطه کامل دارد قدرتش نامحدود است. از همین رو قدرت خداوند نامحدود است: «انّ الله علی کل شیء قدیر».(9)
ب- کاری که متعلق قدرت قرار میگیرد باید امکان تحقق داشته باشد، پس چیزی که ذاتاً محال است، مورد تعلق قدرت قرار نمیگیرد و قدرت داشتن خدا بر هر کاری بدین معنا نیست که برای مثال بتواند خدای دیگری بیافریند زیرا خدا آفریدنی نیست، یا بتواند عدد (2) را با فرض عدد (2) بودن از عدد (3) بزرگتر کند، یا فرزندی را با فرض فرزند بودن، پیش از پدرش بیافریند.
ج- لازمه قدرت داشتن بر هرکاری آن نیست که همه آنها را انجام دهد، بلکه هر کاری که بخواهد انجام میدهد و خدای حکیم جز کار شایسته و حکیمانه را نمیخواهد و انجام نمیدهد هر چند قدرت بر انجام کارهای زشت و ناپسند هم دارد.(10)
پی نوشت ها:
1. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامي، ج 1، ص 229- 230، نشر طه، قم 1383 ش ، بنقل از مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی.
2. حسن زاده آملی، حسن، خیرالاشر در رد جبر و قدر، انتشارات قبله، اول، 1369، ص 13.
3. سبحانی، جعفر، شناخت صفات خدا، کتابخانه صدر، تهران، ص 22 – 19؛ سبحانی جعفر، الهیات و معارف اسلامی قم، شفق، اول، ص 125، 126.
4. انعام، (21) آیه 40-41.
5. طیب، عبدالحسین، کلم الطیب، در تقریر عقاید اسلام، تهران، سوم، کتابفروشی اسلام، بی تا، ج 3-1، ص 40 ؛ مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1365، اول، تهران، 1365، ج 2، ص 382.
6. حکیم لاهیجی، عبدالرزاق، گوهرمراد (گزیده) به اهتمام صمد موحد، تهران، انتشارات کتابخانه طهوری، چاپ اول، 1364، ص170.
7. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، قم، طه، چاپ اول، 1377، ص237- 238.
8. همان، ص 307، نیز مراجعه کنید: لاهیجی؛ عبدالرزاق، گوهر مراد، سامان چاپ انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1372، ص 251.
9. بقره، آیه 148.
10. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ سیزدهم، 1374، ج 1-2، ص 99-100.