جمع بندی احادیثی در مقابل عقل و علم

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
احادیثی در مقابل عقل و علم

سلام

وجود انبوهی از احادیث ضدو نقیض با یکدیگر و همچنین احادیث مغایر با عقل سلیم انسان
و احادیثی که حتی شان و منزلت انسانی زنان را زیر سوال می برد
چهره اسلام واقعی را مخدوش و نازیبا کرده است

سوال این است چرا مجمعی از اسلام شناسان و بزرگان دینی تشکیل نمی شود
تا با بررسی صحت و سقم احادیث را بررسی کرده و احادیث ضعیف و مغایر با عقل و قران را برای همیشه دور بریزند

تا هرفردی نتواند چه از روی دوستی یا روی دشمنی و عناد با دین اسلام
این احادیث را علم کرده و اذهان عمومی را نسبت به دین اسلام خراب کند؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

پرسش:
وجود انبوهی از احادیث ضدو نقیض با یکدیگر و همچنین احادیث مغایر با عقل سلیم انسان از جمله احادیثی که شان و منزلت انسانی زنان را زیر سوال می برد چهره اسلام واقعی را مخدوش و نازیبا کرده است؛ چرا مجمعی از اسلام شناسان و بزرگان دینی تشکیل نمی شود تا ضمن بررسی آنها، احادیث ضعیف و مغایر با عقل و قران را برای همیشه دور بریزند تا دشمنان اسلام نتوانند اذهان عمومی را نسبت به دین اسلام خراب کنند؟


پاسخ:

برای پاسخ به این سوال توجه به چند نکته لازم و ضروری است:

نکته اول:
عقل نسبت به گزاره ها سه حالت دارد، یا عقل پذیر است یعنی عقل صحت آن مطلب را درک می کند، یا عقل ستیز است یعنی عقل بطلان آن را به روشنی درک می کند، یا عقل گریز است یعنی عقل نه توان اثبات صحت آن را دارد، و نه توان ابطال آن را.
حقیقت این است که قضاوت در خصوص سخنان انسان معصوم به این راحتی نیست، و تا 100 درصد با عقل در تعارض نباشد نباید آن را کنار گذاشت، اما گاهی برخی با نگرش عقل عُرفی به احادیث می نگرند و همین که در نگاهشان استبعاد داشت و عجیب و غریب بود آن را مخالف عقل می شمارند. یعنی احادیثی که عقل گریز هستند گاهی به اشتباه عقل ستیز دانسته میشوند!

به عنوان نمونه احادیثی که در توصیف اهل بیت(علیهم السلام) وارد شده است و به آفرینش نوری ایشان پیش از حضرت آدم(علیه السلام) و مانند آن اشاره شده از مسائلی است که عقل واقعا توان فهم و درک آن را ندارد، خب اینجا مسئله عقل گریز است، نه عقل ستیز! عقل نمی گوید نمیشود، میگوید من نمی توانم درک کنم، لذا نباید آن را انکار کرد، امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:
«مَا جَاءَكُمْ مِنَّا مِمَّا يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ فِي الْمَخْلُوقِينَ، وَ لَمْ تَعْلَمُوهُ، وَ لَمْ تَفْهَمُوهُ، فَلَا تَجْحَدُوهُ، وَ رُدُّوهُ إِلَيْنَا، وَ مَا جَاءَكُمْ عَنَّا مِمَّا لَا يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ فِي الْمَخْلُوقِينَ فَاجْحَدُوهُ وَ لَا تَرُدُّوهُ إِلَيْنَا»؛ آنچه در توصیف ما به شما رسیده که در مخلوقین جایز است(و ما را از مخلوق بودن بالاتر نمی برد) اما شما آن را درک نمی کنید، و نمی فهمید انکارش نکنید و به ما واگذار کنید، و اما آنچه که در مورد ما به شما رسیده و در مورد مخلوقین جایز نیست پس آن را انکار کرده و لازم نیست به ما واگذار کنید.(1)

نکته دوم:
همچنین متعارض دانستن روایات هم به این سادگی نیست، گاهی دو روایت ناظر به دو جهت متفاوت هستند، یا یکی عام است و دیگری خاص، یا برای دو مخاطب با دو فهم متفاوت صادر شده است و امثال آن اما ما به اشتباه آنها را متعارض و ضد و نقیض به حساب می آوریم.
مثلا برخی روایات از یک رفتاری نهی کرده اند وبرخی روایات گفته اند اشکال ندارد، خب نباید این دو دسته از روایات را متعارض دانست، بلکه اگر هر دو دسته روایات صحیح بودند معلوم میشود آن روایاتی که از فلان رفتار نهی کرده اند نهی شان از باب کراهت بوده است.
باید دقت داشت که فهم درست دین در گرو نگرشی کل نگرانه و مجموعی است، نگرش جزئی نگرانه و جزیره ای انسان را از قضاوت درست در مورد گزاره های دینی و فهم درست دین باز میدارد.

نکته سوم:
فارغ از دو نکته پیشین باید عرض کنیم بله ، بالاخره روایات جعلی، اسرائیلیات، و روایات متعارض با یکدیگر هم داریم، اما در خصوص اینکه چرا کنار گذاشته نمیشوند باید به دو نکته توجه بفرمایید:

الف) این روایات در جای خود از سوی علما ابطال شده اند، و گفته شده که نباید به آنها استناد کرد؛ اما بالاخره نمیشود از کتاب ها حذفشان کرد که! مثلا نمیشود بحارالانوار علامه مجلسی را دستکاری کرد و برخی روایات آن را حذف کرد! این کتاب متعلق به علامه مجلسی است و باید در تاریخ بماند، اما انسان ها برای قضاوت یا نقد باید وجدان داشته باشند و به جای جستجوی نقاط ضعف، نگرش کلی اسلام را نگاه کنند، ظاهر نگر نباشند و با دیدن یکی دو روایت قضاوت نکنند، بلکه برای سنجش صحت روایت سخن علماء و مشاورین مذهبی را نیز در نظر بگیرند.
همانطور که بسیاری از نظریه های تجربی در کتب دانشمندان قدیم که ابطال میشود آنها را از کتبشان حذف نمی کنند، چون آن کتاب باید در تاریخ بماند، فقط در کتاب های جدید از ابطال و اصلاح آن سخن می گویند.

ب) خود علم رجال و درایه، یعنی خود شناخت راویان و شناخت احادیث علوم اجتهادی هستند، اینطور نیست که ملاک برای تشخیص روایت صحیح میان علمای اسلام یکسان باشد، بلکه در این خصوص اختلاف نظرهایی وجود دارد، برخی راویان و برخی کتاب ها از سوی برخی علما پذیرفته شده اند، و در نزد برخی علما نامعتبر به شمار می روند؛ به این خاطر که وثاقت راویان و کتاب ها از نظر تاریخی یک مسئله کاملا روشن و شفاف نیست، بلکه نیازمند بررسی های اجتهادی و استدلال است.

گاهی در مورد شخصیت یک راوی سخنان متعارض در تاریخ نقل شده است، یا در مورد سند فلان کتاب که آیا واقعا متعلق به فلان نویسنده است یا خیر اختلاف نظر هایی وجود دارد؛ یا احتمال داده شده در طول تاریخ چیزی بر آن افزوده شده باشد و...
یا اینکه گفته میشود فلان راوی جز از طریق انسان ها ی ثقه و مورد اعتماد روایت نقل نمی کند، یا اینکه کسی که از دیگری روایتی نقل کرده آیا در یک زمان می زیسته اند، یا واسطه ای در میان بوده اما نامی از آن به میان نیامده، و احتمال هایی مانند آن.
بنابراین ملاک تشخیص روایات صحیح از رویات غیر صحیح در بین علما یکسان نبوده و نیست تا بتوان با یک معیار واحد روایات را بررسی کرد.

نکته چهارم:
اگرچه در مورد زنان روایات ضعیفی وجود دارد، مانند روایتی که میگوید به زنان سوره یوسف آموزش ندهید که در آن برای ایشان فتنه است، بلکه سوره نور یاد بدهید که در آن موعظه است:
«لَا تُعَلِّمُوا نِسَاءَكُمْ سُورَةَ يُوسُفَ وَ لَا تُقْرِءُوهُنَّ إِيَّاهَا فَإِنَّ فِيهَا الْفِتَنَ وَ عَلِّمُوهُنَّ سُورَةَ النُّورِ فَإِنَّ فِيهَا الْمَوَاعِظَ»؛ (2)
اما برخی از این روایات هم اشاره به مطالب دقیقی دارند که نباید با پیش فرض های منفی و بدبینی به آنها نگاه کرد، و گمان کرد به دنبال تحقیر شخصیت زن هستند. اینکه زن از نظر عاطفی و احساسات قوی تر از مرد بوده و تصمیم گیری های عاطفی در اوشدید تر است، یا به تعبیری عقل تدبیرگر در او ضعیف تر است هرگز نباید به عنوان تحقیر تلقی شود.

امروزه دانشمندان میگویند وزن مغز زن کمی از وزن مغز مرد کمتر است، اما آیا کسی این را تحقیر می شمارد؟ خیر، چون می داند آنها دانشمندان قصد تحقیر زن را ندارند فقط آنچه که به اقتضاء آفرینش اتفاق افتاده را توصیف می کنند.
اسلام اگر می گوید بروز و نمود عقل به خاطر احساسات در زنان ضعیف تر است، و شهادت ایشان در برخی امور کمتر اعتبار دارد به خاطر نوع آفرینش زن است که باید مناسب با وظایفش باشد، نه اینکه دنبال تحقیر زن باشد؛ وگرنه هرگز از نظر مقام و مرتبه ومنزلت های معنوی میان زن و مرد تفاوتی نیست.

اگر کسی با نگرش مجموعی به این روایات نگاه کند می بیند که جایگاه زن در اسلام جایگاه بلندی است:
«أَكْثَرُ الْخَيْرِ فِي النِّسَاء»؛ بیشترین خیر در زنان است.(3)
یا می فرماید:
«خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لِنِسَائِكُمْ وَ بَنَاتِكُم‏»؛ برترین شما، کسی است که در برخورد و معاشرت با زنان و دخترانتان بهتر باشد.(4)

بنابراین قضاوت در خصوص این روایات نیازمند دقت بیشتری است و نمی توان به راحتی این روایات را به خاطر مدلول آنها کنار گذاشت، بلکه باید از نظر سندی و دلالتی به دقت بررسی شوند.

پی نوشت ها:
1. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي‏، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج25، ص364.
2. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج5، ص516.
3. صدوق، محمد، من لایحضره الفقیه، نشر جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، 1413ق، ج3، ص385.
4. نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل، مؤسسة آل البيت(علیهم السلام)‏، قم، چاپ اول، 1408ق، ج14، ص255.

موضوع قفل شده است