عقل و دین
معرفت راه یا راه معرفت و خطرات دینداری بدون بصیرت
ارسال شده توسط ابوالبرکات در جمعه, ۱۳۹۷/۰۹/۰۹ - ۱۷:۰۴با عرض سلام و خسته نباشید
بگذارید این تاپیک را هم با یک خاطره شروع کنم. آقا ما دوره ی راهنمایی یک معلم دینی داشتیم که آدم خوبی هم بود.(البته از درونش که ما خبر نداشتیم.) گاهی علاوه بر مباحث کتاب برامون قرآن می خواند. حدیث می خواند . یک بار در مورد تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها داشت صحبت می کرد. کیفیت تسبیحات را برای ما بیان کرد و می گفت که این تعدادی که برای اذکار وارد شده است مانند کلید یک گنج می باشد که اگر ذکری را اضافه یا کم کنی دیگر به اون گنج ثواب نمی رسی. من یادمه که ازش پرسیدم که آقا حتی اگه زیادتر هم بخوانیم باز به ثوابش نمی رسیم. جواب داد که حتی اگر یک الله اکبر بیشتر از 34 تا بگی ، ثواب می بری ولی به اون گنج نمی رسی. این خاطره را چند روز پیش داشتم برای مادرم که خودش معلم بوده تعریف می کردم و هم می خندیدم و هم افسوس می خوردم. یک دفعه دیدم که مادرم هم با اون حرف موافقه و به شدت از اون حرف دفاع می کنه تا جایی که سر من داد می کشه و من کماکان توی دلم می خندیدم. اما مسئله ی مهمی که می خواهم مطرح کنم اینه که متاسفانه برای ما و برای پدر و مادر های ما دین را به شدت ناجور معرفی کرده اند. چیزی که در این معرفی دین محوریت دارد اعتراف و تنبه به کم عقل بودن و جاهل بودن آدمی و علم بی پایان خداوندی و پیامبر و ائمه ی معصومین است. می گویند که ای بشر ، تو عقل و فهم داری اما قبول داری که این عقل و فهم تو پایین است و خداوند عالم مطلق می باشد. تو برای این که به سعادت برسی خیلی چیزها را نمی دانی. حداقل اگر در مورد دنیا می دانی در مورد آخرت نمی دانی. بنابراین همون چیزی هم که می دانی را انکار کن و بیا به چیزی که خداوندعالم مطلق از آسمان برای تو فرستاده است عمل کن و به سعادت برس. این استدلال ظاهرش درست است اما مشکلاتی دارد که فعلا به آن نمی پردازم. در روایت از پیامبر داریم که اگر مومنین بدانند که در صف اول نماز جماعت قرار گرفتن چه ثوابی دارد به سوی هم تیراندازی می کردند . معنای این روایت در این نوع نگاه چیست؟ معنایش این است که پیامبر از سنن عالم خبر داشته و می دانسته که صف اول خاصیتی بالاتر از صفوف دیگر نماز جماعت دارد. ای مسلمان! تو که عقل و فهم پیامبر را نداری که؟! می خواهی بگویی من می فهمم و پیامبر نمی فهمد؟! اوف بر تو باد ، اگر این گونه فکر کنی ! بنابراین بیا و به این روایت عمل کن و در نمازها سعی کن که در صف اول باشی. در این تلقی اگر من نتوانم که درصف اول قرارگیرم احتمالا خداوند توفیق به من نداده است. این نوع دین داری را اسمش را بنده می گذارم (دین گوسفندی و گوسفند پرور) . ببخشید که اسم تندی است ولی واقعیت است. ما همش فکر می کنیم که این غرب پدرسوخته می خواهد در ما نفوذ کند و جوانان ما را به بیراهه بکشد. من منکر نفوذ غرب و تهاجم فرهنگی نیستم ، اما عیب اصلی از خودمان است. عیب خودمان است که می خواهیم اسلام را روی جهل بشر بنا کنیم. عیب خودمان است که این توقع بیجا را از جوانان داریم که عقل و فهمشان را تعطیل کنند و به حرف های ما گوش کنند . با یک روحانی صحبت می کردم که می گفت روایته که ثواب صفوف فرد نماز جماعت مثل صف اوله. روحانیون ما می بایست قبل از هرچیزی همه ی روایات اینچنینی را بریزند دور، تا این که بخواهند به لطایف الحیلی آن ها را توجیه کنند .( بسمه تعالی ! مردم ، پیغمبر همچنین حرفی نزده است.) بدانید مهمترین دلیل رشد سکولاریسم در ایران همین دین گوسفندی است که امکان برقراری ارتباط با سطحی ترین عقول را ندارد و فقط کسی که عقل ندارد قبول می کند که ثواب صفوف فرد برابر صف اول است . اما واقعا چه کنیم؟ آیا واقعا مردم ما و حتی عقلا و علمای ما عقلی کامل دارند و می توانند همه چیز را از ملک تا ملکوت بفهمند و می فهمند و می دانند؟ جواب این است که خیر. پس اگر اهل بیت و پیغمبر راه را برای بشر مشخص نکنند که این بشر در گمراهی می ماند. اما آیا ما باید توقع داشته باشیم که حتی مردم هر چیزی را که جلوش قال الصادق گذاشتیم صم بکم بپذیرند؟ به نظر من مسئله این گونه حل می شود معرفت راه را از راه جدا نکنیم. یعنی فکر نکنیم که قراره معرفت راه داشته باشیم و سپس راه را برویم و حال که ما معرفت راه را نداریم باید کسانی باشند(اهل بیت و پیامبران) که همه چیز را بدانند و ما هرچی گفتند گوش کنیم و سپس راه را برویم. اولین سوالی که پیش می آید اینه که تو که راه را بلد نیستی . از کجا می دانی این شخص راه را بلده؟ باید بدانیم که راه ، همان معرفت است. یعنی سعادت بیشتر در گرو معرفت بیشتر نیست بلکه سعادت بیشتر ، خود معرفت بیشتر است. حضرت علی علیه السلام می فرمایند : (اول الدین معرفت الله) . ادامه اش هم همین است . از آقای هانری کربن پرسیدند که ذکر جلی شما چیست؟ گفت : قال الصادق و قال الباقر. اما ایشون بر این مبنا به امام صادق و امام باقر نگاه نمی کنند که آقا من هیچی نمی فهمم تو بگو چگونه بروم ؟ بلکه زبان حال آقای کربن در تعامل با امام صادق این است که یا امام صادق تو معرفت مرا افزایش بده و به این نتیجه رسیده که معرفت این جا و در پیش امام صادق است. ما متاسفانه با دید کسب معرفت به اهل بیت رجوع نمی کنیم بلکه همش دنبال ثواب هستیم و ریزش گناهانمان . دوستان ! ما در این دنیا نیامده ایم که گوسفند باشیم و اهل بیت چوپان ما ، بلکه ما در این دنیا آمده ایم که دانش آموز باشیم و اهل بیت معلم های ما و اهل بیت راه زندگی را به ما نشان نمی دهند بلکه نفس خود تعلیم از اهل بیت در دجه ی اول و سپس از دیگران در درجات بعدی راه زندگی است.در روایتی از امام حسین علیه السلام داریم :(ان الله جل ذکره ما خلق العباد الا لیعرفوه فاذا عرفوه عبدوه) . دیگه از این واضح تر و زیباترکسی نگفته است.
می خواستم به تفصیل خطرات دین گوسفندی را بگویم اما یکی از آن ها که از همه مهمتر است را می گویم و آن این است که در این نوع دین داری به دلیل این که شخص به دنبال معرفت نیست اولا روحش ارضا نمی شود و موکدا می گویم که به همین دلیل است که امروزه آمار مصرف گرایی ، تجمل گرایی ، افسردگی و نهیلیسم در جامعه ی ما ایرانیان رو به افزایش است. خودمان را گول می زنیم که اگر فکر کنیم مردم ما افسرده نیستند و خودمان را گول می زنیم اگر فکر کنیم که این افسردگی صرفا به دلیل مشکلات اقتصادی می باشد و خودمان را گول می زنیم اگر فکر کنیم که تجمل پرستی صرفا کار تبلیغات خارجی و داخلی می باشد . ثانیا با دین گوسفندی دیگر نمی توانیم با جوانان خود که در فضای سیطره ی عقلانیت خودبنیاد قرارگرفته اند ارتباطی برقرار کرده و نتیجه اش می شود رشد روزافزون سکولاریسم در ایران که بایستی کور باشیم که این رشد را نبینیم.
سوالی ندارم . فقط نقد کارشناسان و دوستان را می خواستم بدانم.
آیا میشود به بخشهایی از اسلام اعتقاد نداشت؟
ارسال شده توسط Reza-D در چهارشنبه, ۱۳۹۷/۰۸/۱۶ - ۲۱:۴۶سلام به همه
تا امروز عقاید من بالا و پایین فراوانی داشته و هر بار تلاش کردهام به حقیقت دست پیدا کنم
بارها مباحثه کردم و با کاربران و کارشناسان نظراتم را به اشتراک گذاشتم و نظرات آنها را شنیدم
در نهایت به این نتیجه رسیدهام که دین اسلام یک دین کامل نیست
البته کلیت دین اسلام را قبول دارم و به نظرم دین بسیار خوبی است، اما کامل بودنش را قبول ندارم و به نظرم نواقصی دارد که نیاز به اصلاح دارد
به همین دلیل تصمیم گرفتهام در آن بخشهایی که احساس میکنم دین اسلام نقص دارد
عقایدم را تغییر داده و اعمال مربوط به آن بخشها را نیز برخلاف احکام اسلام انجام بدهم
آیا این کار باعث میشود من دیگر مسلمان نباشم؟
هجوم عقلانیت خود بنیاد و نفی شریعت و نقل
ارسال شده توسط ابوالبرکات در سهشنبه, ۱۳۹۷/۰۶/۲۰ - ۰۹:۴۳با عرض سلام و خسته نباشید
سوالی که می خواهم بپرسم سوال ظاهرا ساده ای است ولی نمی دانم چرا جواب قانع کننده ای برای آن پیدا نکردم . بگذارید مسئله را با چند تا خاطره شروع کنم . سال ها پیش زمانی که ترم اول وارد دانشگاه شدم همان شب اول یکی از هم اتاقی هایم که ترم پنج بود در خوابگاه از من پرسید که چرا نماز می خوانی؟ من به او جواب هایی دادم و باز سوال می کرد. مثلا گفتم که نماز واجبه . اوگفت که چرا واجبه؟ خلاصه تا صبح سر این قضیه بحث کردیم. در ترم های بالاتر که بودم یادم هست که در مسجد دانشگاه یک جلسه داشتیم که چند نفری کنار هم می نشستیم و سر مسائل بحث می کردیم. یک روحانی هم در جمعمان بود . یک جوانی بود که خیلی باحرارت هم صحبت می کرد و همش به اون روحانی می گفت : ( حاج آقا هرچه می خواهی بگو و فقط آیه و روایت نگو. از عقل صحبت کن.) یادم هست که یک بار سر کلاس اندیشه ی اسلامی بودم و با یکی از دانشجوها بحث می کردیم. اون دانشجومی گفت ( این که باید وضو را این گونه بگیرید را توی کله ی شما کرده اند وگرنه اگر قرار بر شست و شو باشد که هرگونه بخواهی می توانی شست و شو کنی.) از این گونه موارد زیاد دیده ام و یقین دارم که شما هم زیاد دیده اید و دارند زیاد تر هم می شوند . اما چه در مغز این ها می گذرد؟ این ها می خواهند از گزاره های بدیهی عقلی به همه چیز برسند. مثلا زمانی که می گویند که چرا باید نماز صبح دو رکعت باشد، دنبال جوابی می گردند که از یک گزاره ی بدیهی عقلی شروع شود و به گزاره ی واجب بودن 2 رکعت نماز صبح برسد . آیا چنین جوابی وجود دارد؟ قطعا خیر. شاید ضرورت عبادت را بتوان این گونه مشخص کرد اما برای ضرورت واجب بودن 2 رکعت نماز صبح با آن کیفیت نیازمند به نقل هستیم. اما چرا زمانی که پای نقل (منظورم از نقل قرآن و حدیث است) به میان می آید کسی نمی پذیرد؟؟؟؟؟!!!!! آیا مردم به این نتیجه رسیده اند که نقل مشکل دارد؟ چگونه می توان بین عقل خود بنیاد که بلیّه ی عام البلوایی شده است با نقل آشتی برقرار کرد؟ آیا باید به انسان گفت که تو نمی فهمی و چون نمی فهمی بایستی متنی از بالا بیاید و ضرورت و صحت متن را این گونه اثبات کنیم؟ آیا انسان امروز خصوصا مردم و جوانان جامعه ی ما این جواب را می پذیرند؟ کلا چه کنیم؟ من زمانی که بچه بودم پدرم انسانی مذهبی بود و نمازش را مرتب و سروقت و همیشه می خواند. اما حالا ماهی یکبار شاید نماز بخواند . به روی خودش نمی آورد ولی معلوم است که به این چیزها اعتقادش را از دست داده است و من یقین دارم که پدر من هم گرفتار این گونه عقلانیت خود بنیاد شده است . وقتی پدر پنجاه ساله ی من که در فضای کاملا سنتی بزرگ شده است این طور شده چه توقعی می توان از جوانانی که در فضای عقلانیت خودبنیاد رشد کرده اند داشت؟
تعارض میان حکم عقل و فتوای مرجع تقلید
ارسال شده توسط آرمین. در چهارشنبه, ۱۳۹۷/۰۵/۰۳ - ۱۹:۱۰با سلام
یه سوال بد جور ذهن منو مشغول کرده که بعد از گفتنش نظر خودم رو در جوابش میگم و دوست دارم نظر دیگران به ویژه کارشناسان رو در موردش بدونم
اگر در یک مساله و موضوع مرجع تقلید شما فتوایی بده که کاملا با عقل و فهم شما تناقض داشته باشه و از نظر خودتون و با توجه به عقل خودتون این فتوا کاملا غلط و نابجا باشه حکمش چیه؟
آیا باید از عقلتون پیروی کنید یا گفته ی مرجع تقلیدتون؟
نظر بنده:
سرشت و ذات انسان و تفاوتش با سایر موجودات در عقل و تفکرشه، انسان منهای عقل برابره با هیچ، چون این عقله که وجودشو معنی میکنه ،
اگر همین عقل رو از یک مرجع تقلید بگیرن ، دیگه میتونه فتوایی صادر کنه؟
میتونه خوب رو از بد تشخیص بده؟ اگر یک زن برهنه ببینه روشو بر میگردونه که به گناه نیفته یا نگاش میکنه از ته دل میخنده؟
یه سوال، چرا نماز و روزه به یه بچه ی مثلا 7 ساله یا یه آدم دیوانه و عقب مانده واجب نیست؟ مگر یه بچه ی 7 ساله یا یک آدم عقب مانده ی ذهنی نمیتونه تقلید کنه؟ همونطور که حتی بچه
های کوچکترم از پدرو مادر خیلی کارهارو تقلید میکنن مثلا به تقلید از اونا نماز میخونن، چون کاری که میکنن از روی فهم و درک و با عقل نیست
به نظر من تقلید کردن دور از شان انسانه ، انسان تقلید نمیکنه، انسان می پذیره، اول گوش میکنه، بعد به دانسته هاش رجوع میکنه،در صورتی که دانسته هاش کافی نبود از شخص واردی کمک
میگیره و بعد بر روی حرفهای اون شخص وارد فکر میکنه و در آخر اگر حرفاش منافاتی با دانسته های خودش نداشت اون رو می پذیره
میگن مرجع تقلید مثل یه پزشک میمونه، همونطور که ما وقتی مریض میشیم به پزشک مراجعه میکنیم چون اطلاعاتمون ناکافیه در مورد احکام و دین نیز باید به مرجع تقلید مراجعه کنیم
ولی یه نکته اینجا هست، اونم اینه که ما به هیچ عنوان از حرفهای دکتر تقلید نمیکنیم، ما حرفهای دکتر رو می پذیریم، اگر حرفی زد که اصلا اطلاعی در اون مورد نداشتیم اعتماد میکنیم و میپذیریم،
ولی اگر حرفی زد که با تفکر و عقل و دانسته های ما سازگاری نداشت به هیچ عنوان قبول نمیکنیم،
مثلا اگه یه دکتر بگه بیا این شیشه ی اسید سولفوریک رو سر بکش برات خوبه حتی اگه تنها دکتری باشه که بهش دسترسی داریم اینکارو نمیکنیم،
حتی اگه در حال مرگ باشیم، میگیم این دکتر دیوانه شده، چون عقل به ما این اجازه رو نمیده، دانسته های قبلیمون راجع به اسید این اجازه رو به ما نمیده،
به این نمیگن تقلید، میگن پذیرفتن. خداوند انساهایی رو که بدون عقل حتی دین اسلام رو قبول میکنن پست ترین جنبندگان یاد کرده
ما میتونیم از دانسته ها و معلومات کسانی که به درجات بالای دینمون رسیدن استفاده کنیم
و در مورد یک مساله ی خاص بهترین نظر از میان نظرات این بزرگان با توجه به عقلو منطق خودمون انتخاب کنیم و بهش عمل کنیم
همونطور که هیچ انسانی کامل نیست مراجع تقلید و بزرگان دین هم ممکن الخطا هستن و میتوانند اشتباه کنند،
که با توجه به نظرات دیگر بزرگان هم میشه راه درست رو پیدا کرد و هم عقل رو راضی نگه داشت
دزدی حرامه چون ذاتش حرامه، مسلمونو غیر مسلمونو کافرم نداره، ما دزدی رو زشتو حرام میدونیم چون چه از نظر عقلی، چه انسانی ، و چه دینی کار کثیفیه ،
اگر ما کار های کثیف دشمنانمون رو با کارهای کثیف جواب بدیم میشیم عین خود اونا، هیج فرقی با اونا نداریم
و در آخر باید اینو عرض کنم که خداوند در اون دنیا گناه هیچ کسی رو به پای کس دیگه نمینویسه، از شما میپرسه چرا این کار رو کردی؟
میگی مرجع تقلید بهم گفت ، میگه بیخود کردی مگه من به تو عقل ندادم؟
مگه نگفتم پست ترین جنبندان کسانی هستند که بدون عقلو تفکر دین من رو بپذیرن؟
اونموقع چی جواب دارید؟ خیلی دوست دارم بشنوم
اون دوست عزیزی که نظر مرجع تقلیدش اینه که کپی رایت اعتباری ندارد و احتمالا تمام نرم افزارهای کامپیوترش کرک شده هستند
و در توجیه این مطلب میگه مرجع تقلیدم گفته ، ایراد نداره اگه گناهی هم باشه به گردن مرجع تقلیده نه من)
با تشکر
استخدام مجدد كارمند خطاكار
ارسال شده توسط مصطفى در سهشنبه, ۱۳۹۷/۰۵/۰۲ - ۰۱:۲۵با سلام و ادب خدمت شما عزيزان
لطفاً باتوجه به فرايض دينى و عقل و منطق به بنده كمك كنيد
راجع به اينكه استخدام مجدد كارمندى كه قبلاً مچش راگرفته ام كه از بنده دزدى كرده صحيح است يا خير!!!
سپاس گذارم������
احادیثی در مقابل عقل و علم
ارسال شده توسط بی نظیر در یکشنبه, ۱۳۹۷/۰۳/۲۷ - ۰۸:۱۰سلام
وجود انبوهی از احادیث ضدو نقیض با یکدیگر و همچنین احادیث مغایر با عقل سلیم انسان
و احادیثی که حتی شان و منزلت انسانی زنان را زیر سوال می برد
چهره اسلام واقعی را مخدوش و نازیبا کرده است
سوال این است چرا مجمعی از اسلام شناسان و بزرگان دینی تشکیل نمی شود
تا با بررسی صحت و سقم احادیث را بررسی کرده و احادیث ضعیف و مغایر با عقل و قران را برای همیشه دور بریزند
تا هرفردی نتواند چه از روی دوستی یا روی دشمنی و عناد با دین اسلام
این احادیث را علم کرده و اذهان عمومی را نسبت به دین اسلام خراب کند؟
سردرگمی برای يافتن حق
ارسال شده توسط مدیر ارجاع سوالات در یکشنبه, ۱۳۹۶/۱۰/۰۳ - ۲۰:۵۴با نام و یاد دوست
سلام
یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود
لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان ضمن حفظ امانت، جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم، با نام کاربری "مدیر ارجاع سؤالات" درج می شود:
سلام من از بچگی ایمان درست حسابی نداشتم و الان 41سالمه.
تو این سالها همش بالاوپایین میرفتم. ازاول به مذهب مشکوک بودم.تااینکه پارسال بافردیآشناشدم که کاملا منکر خداووحی بود.
ازاون موقعه شروع ب تحقیق کردم کتب مجازی نقد اسلام و کانالهای اونا را دنبال کردم و به این نتیجه رسیدم که همه اینها بازیچه ای برای سرکیسه کردن مردم بدبخت. و اینکه آدم برای انجام کار خوب نیازی به دین نداره ولی برای خوب جلوه دادن کار بد ب دین نیاز داره.
بزرگترین مذهب انسانیت.
بزرگترین پیامبر عقله.
بزرگترین قاضی وجدانه.
از زمانی ک دعا جای عمل را ، و تقلید جای اندیشه و استخاره جای تحقیق و پژوهش و تقدیر جای سخت کوشی و اراده پولادین را گرفت، ایران روزبروز در دنیا راکدترمیشه.
حالا آیین زردشت رابخونید راه رانبسته.هیچ ادعایی هم برای ارتباط وحیانی نداره.آیینی بومی پاک وانعطاف پذیره.
متاسفانه رکود اقتصادی .تورم.تحریم.فساد داخلی و غیره...ایمان ما را سستتر کرده.نمی دونم چگونه خودم را قانع کنم که این دین حقیقیه وکامله ؛ چون هزاران مذهب در دنیا هست ک همگی هم خود را پاک ترین دین حقیقی میدونند و بقیه را کافر.6میلیارد 7میلیارد جمعیت جهان کافر اند. ازاین 1میلیارد هم شاید 300میلیون شیعه اند.تکلیف بقیه چیه؟
یا بایست سرم را توی برف بکنم ، واجباتم را انجام بدم و کاری ب این مسایل نداشته باشم.یابهتره یک جواب قانع کننده پدا کنم.
شاید اگه پیامبر ادعای وحی نمی کرد خیلی بهتر بود، مثل بقیه اندیشمندان دنیا.
خواهشا من را راهنمایی کنید.
با تشکر
در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید
تضاد دین با عقل
ارسال شده توسط محمد-ح در شنبه, ۱۳۹۵/۰۹/۲۰ - ۱۳:۵۶سلامووقت همگی بخیر .
در سوره نساه آیه 66 داریم
وَلَوْ أَنَّا كَتَبْنَا عَلَيهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِيارِكُمْ مَا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِيلٌ مِنْهُمْ وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا مَا يوعَظُونَ بِهِ لَكَانَ خَيرًا لَهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِيتًا(النساء/66)
اگر (همانند بعضي از امتهاي پيشين،) به آنان دستور ميداديم: «يکديگر را به قتل برسانيد»، و يا: «از وطن و خانه خود، بيرون رويد»، تنها عده کمي از آنها عمل ميکردند! و اگر اندرزهايي را که به آنان داده ميشد انجام ميدادند، براي آنها بهتر بود؛ و موجب تقويت ايمان آنها ميشد.
.
بنظرتون آیه ای صریح تر از این نیاز هست تا مطمئن بشیم بین عقلی که به ما میگه پدر و ومادر و خواهر و برادر و همسایه را نباید بکشیم و اینکه خدا ابراز تاسف میکنه که اگه همچنین دستوری داده میشد مسلمانان اجرا نمی کردن تضاد وجود نداره؟!
خواهش میکنم از جوابهایی مثل اینکه منظور "اقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ" جنگیدن هست و ... استفاده نکنید و به شعور هم احترام بذاریم.انقدر همه چیز رو توجیه میکنیم که بذهن ادم میرسه اگر خدا چه چیز از انسان خواسته بود منبق بر عقل توجیه نمیشد؟!!! واقعا برای لحضاتی هم که شده گارد دفاعی رو بذاریم کنار و مبتنی بر واقعیت پاسخگو باشیم.بنده هم بدنبال حقیقتم.نه کافر و مشرک و ضد خدا.
ویرایش : با توجه به ایرادات متعدد دوستان و بازگشت به نقطه صفر این برهان را بصورت جمع بندی مطرح میکنم.توضیحات تکمیلی را در پست ها میتوانید مشاهده بفرمایید.اگر نسبت به واژگان تخصصی مطرح شده آشنایی ندارید یا یک جستوی ساده در وب می توانید به یک آشنایی اجمالی برسید.
نکته مهم اینکه در این تاپیک بحث بصورت تخصصی پیش می رود. احساساتی نشوید.گارد نگیرید و متوجه باشید.
=========================================================================================================
موضوع سوال اینست که چرا از نظر قرآن اجرای یک عمل غیر عقلایی مبنای این قیاس بوده و چرا انجام این عمل(یعنی اطاعت محض بدون تعقل)برایمان بهتر است(لکان خیر لهم).
در هر نظام مبتنی بر آکسیوم (همانند اسلام) احکامی وجود دارند که عقل نمیتواند درباره درستی یا نادرستی آنها قضاوتی داشته باشد. نماز،روزه،حج،خمس و.... :شما اسم این تعریف را بگذارید فرا عقلی
اما این تنها یکی از حالات سه گانه برخورد عقل با یک مساله است .در صورتی که ما در مواجه عقل با یک پدیده سه حالت داریم:
2- 1- آنرا تایید میکند (مثل دروغ نگفتن.منطق نمیتواند اثبات کند که این حکم از طرف خدا امده است.اما می تواند با ارزش گذاری به آن آنرا تایید کند)
2-2- آنرا رد میکند (مثل همین خودکشی دست جمعی)
3-2- نمیتواند راجع به آن حکمی بدهد (مثل نماز روزه و .... )
ما با اولی و سومی مشکلی نداریم.زیرا تعیین صحت و سقم برخی از امور توسط عقل امکان پذیر نیست.و اینجاست که باید با ارسال یک رسول ، مردم را از وجود آن قوانین آگاه کرد.
مشکل اینجاست که ما با یک دستور فرا عقلی (حالت سوم) مواجه نیستیم.بلکه با یک پدیده ضدعقلی (دومی) مواجهیم
که باید سرانجام به یکی از دو جواب زیر و نه بیشتر برسیم:
1- دین در تضاد با عقل نیست.
2- دین در تضاد با عقل است.
پس میبینم که دین به هرکاری میتواند امر کند و وظیفه متدین اجرای آن است.اما دیگر نمی توان ادعا کرد دین با منطق و عقل سازگار است.
ادله تضاد گزاره با عقل :
این عمل همانطور که ذکر شد از دو ناحیه مخدوش است.
1-بدون دلیل مختصه یا عامه حکم
2-بدون اجرای حکم از روند صحیح
این فعل به مصداق عقل بخاطر 1 و 2 از لحاظ منطقی محکوم بوده و مردود است.
روایاتی درباره علما و دانشمندان
ارسال شده توسط yalda solimani در جمعه, ۱۳۹۴/۰۹/۱۳ - ۱۵:۴۳امام على عليه السلام مي فرمايند:
نُه چيز زشت است، اما از نه گروه زشت تر: درماندگى و ناتوانى از دولت مردان؛ بخل از ثروتمندان؛ زود خشمى از دانشمندان؛ حرکات بچگانه از ميانسالان؛ جدايى حاکمان از مردم؛ دروغ از قاضيان؛ بيمارى کهنه از پزشکان؛ بدزبانى از زنان و سختگيرى و ستمگرى از سلاطين.
امام صادق عليه السلام فرمودند :
مردم به سه دسته شوند : دانشمند و دانشجو و خاشاک روى آب ، ما دانشمندانيم و شيعيان ما دانشجويان و مردم ديگر خاشاک روى آب.
امام علي عليه السلام فرمودند :
إذا رَأيتَ عالِما فَکُن لَهُ خادِما ؛
هرگاه دانشمندى ديدى، به او خدمت کن .
( غررالحکم ح ۴۰۴۴ )
امام علي (عليه السلام) فرمودند:
النَّظرُ إلي العَالِم أحبُّ إلَي الله مِن اعتکافِ سَنَهٍ فِي البَيت الحَرام؛
نگاه کردن به عالم و دانشمند نزد خداوند، از يک سال اعتکاف در کعبه برتر است.
امام صادق عليه السلام فرمودند:
إنّ علِیّا کانَ عالِما والعلمُ یُتوارَثُ ، ولَن یَهْلِکَ عالِمٌ إلّا بَقِیَ مِن بَعدِهِ مَن یَعلَمُ عِلمَهُ أو ما شاءَ اللّهُ ؛
(امام) على عليه السلام عالم بود، و علم ، ارث برده مىشود. هرگز عالمى نمى ميرد مگر آن که پس از او کسى مى ماند که علم او يا آنچه را خدا خواهد، بداند.
( الکافي : ۱ / ۲۲۱ / ۱ )
امام جواد عليه السلام فرمودند:
العلماء غرباء لکثرة الجهال؛
عالمان، به سبب زيادي جاهلان، غريب اند.
( مسند الامام الجواد، ص ۲۴۷ )
امام صادق عليه السلام فرمودند:
اِذا کانَ یَومُ القيامَةِ بَعَثَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ العالِمَ وَ الْعابِدَ ، فَاِذا وَقَفا بَیْنَ یَدَىِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ قيلَ لِلْعابِدِ : اِنْطَلِقْ اِلَى الْجَنَّةِ وَ قيلَ لِلْعالِمِ : قِف تَشَفَّعْ لِلنّاسِ بِحُسْنِ تَأديبِکَ لَهُمْ؛
هر گاه روز قيامت گردد، خداى عزّوجلّ عالم و عابد را برانگيزاند . پس آنگاه که در پيشگاه خداوند ايستادند به عابد گفته مى شود : «به سوى بهشت حرکت کن» و به عالم گفته مىشود : « بايست و مردم را به خاطر آنکه نيکو ادبشان نمودى ، شفاعت کن » .
( علل الشرايع، ج ۲، ص ۳۹۴، ح ۱۱ )
رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند:
العلماء مصابيح الارض، و خلفاء الانبياء، و ورتني و ورثه الانبياء.
علما چراغهاي زمين اند و جانشينان پيامبران و وارثان من و پيامبران هستند.
( کنز العمال/ ۲۸۶۷۷٫)
رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند:
موت العالم ثلمه في الاسلام لا تسد ما اختلف الليل و النهار
در گذشت عالم، رخنه اي است در اسلام که تا شب و روز در گردش است، هيچ چيز آن را جبران نمي کند.
( کنزالعمال/ ج ۲۸۷۶۰٫ )
حضرت علي عليه السلام فرمودند:
العلماء باقون ما بقي الليل و النهار.
تا گردش شب و روز هست، علما هستند.
( غررالحکم/ ج۱۴۸۱٫)
حضرت امام باقر عليه السلام فرمودند:
عالم ينفع بعلمه، افضل من سبعين الف عابد.
دانشمندي که از علمش بهره ببرند، برتر از هفتاد هزار عابد است.
( ميزان الحکمه/ ج۸/ص ۳۹۴۲٫ )
حضرت امام صادق عليه السلام فرمودند:
اذ کان يوم القيامه بعث الله عزوجل العالم و العابد، فاذا وقف بين يدي الله عزوجل قيل للعابد: انطلق الي الجنه، و قيل للعالم: فق، تشفع للناس بحسن تا ديبک لهم.
چون روز قيامت شود، خداي عزوجل عالم و عابد را برانگيزد. چون آن دو در پيشگاه خداي عزوجل بايستند، به عابد گفته شود: به بهشت برو و به عالم گفته شود: بايست و بسبب آن که مردم را نيکو تربيت کردي، شفاعتشان کن.
(علل الشرايع/ ۳۹۴٫)
العالم حي و إن کان ميتا، الجاهل ميت و ان حيا.
عالم زنده است، گرچه مرده باشد؛ نادان مرده است، گرچه زنده باشد.
( غررالحکم/ ح۱۱۲۵٫)
امام هادي عليه السلام مي فرمايند:
اگر بعد از غيبت قائم ما نبود وجود علمايي که به سوي او (مردم را فرا) مي خوانند و به وجود او رهنمون مي شوند و با حجتهاي الهي از دين او دفاع مي کنند و بندگان ناتوان خدا را از دام ابليس و پيروان او مي رهانند، بي گمان همه ي مردم از دين خدا بر مي گشتند.
( بحارالانوار/ج۲/ص۶)
رسول اکرم صلي الله عليه و آله :
اِنَّ لُقْمانَ قالَ لاِبْنِهِ : يا بُنَىَّ عَلَیْکَ بِمَجالِسِ الْعُلَماءِ وَ اسْتَمِعْ کَلامَ الْحُکَماءِ فَاِنَّ اللّهَ یُحْیِى الْقَلْبَ الْمَیِّتَ بِنورِ الْحِکْمَةِ کَما یُحْیِى الاَْرْضَ الْمَيتَةَ بِوابِلِ الْمَطَرِ؛
لقمان به پسرش گفت: فرزندم ! همواره در مجلس دانشمندان باش و سخنان حکيمان را بشنو، که خداوند ، دل مرده را به نور حکمت زنده مىکند؛ همان گونه که زمين مرده را با باران سيلآسا ، زنده مى گرداند.
( معجم الکبير ، ج ۸ ، ص ۱۹۹، ح ۷۸۱۰)
امام سجاد عليه السلام :
لَوْ یَعْلَمُ النّاسُ ما فى طَـلَبِ الْعِلْمِ لَطَـلَبوهُ وَ لَو بِسَفْکِ الْمُهَجِ وَ خَوضِ اللُّجَجِ اِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالى اَوحى اِلى دانيالَ : اِنَّ اَمْقَتَ عَبيدى اِلَىَّ الْجاهِلُ الْمُسْتَخِفُّ بِحَقِّ اَهْلِ الْعِلْمِ ، التّارِکُ لِلاِْقْتِداءِ بِهِمْ وَ اِنَّ اَحَبَّ عَبيدى اِلَىَّ التَّقىُّ الطّالِبُ لِلثَّوابِ الْجَزيلِ اَللاّزِمُ لِلْعُلَماءِ التّابِـعُ لِلْحُلَماءِ القابِلُ عَنِ الْحُـکَماءِ؛
اگر مردم مى دانستند که در جستجوى دانش چه چيزى [نهفته] است، بىگمان در پى آن مى رفتند ، حتّى اگر با ريخته شدن خون و فرو رفتن در اعماق دريا باشد. خداى تبارک و تعالى به دانيال وحى کرد: منفورترين بندگانم نزد من، نادانى است که حق اهل علم را سبک بشمارد و پيروى از ايشان را رها کند و محبوبترين بندگانم نزد من، تقوا پيشهاى است که جوياى پاداش فراوان، همراه دانشمندان، پيرو بردباران و پذيراى حکيمان باشد.
( کافى ، ج ۱، ص ۳۵، ح ۵ )
امام رضا عليه السلام :
رَحِمَ اللّهُ عَبْدا اَحيا اَمْرَنا … یَتَعَلَّمُ عُلومَنا وَ یُعَلِّمُهَا النّاسَ ، فَاِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِموا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعونا؛
رحمت خدا بر بندهاى را که امر ما را زنده کند. دانشهاى ما را فرا گيرد و به مردم بياموزد. اگر مردم زيبايى هاى سخنان ما را مى دانستند، از ما پيروى مى کردند.
( معانى الأخبار ، ص ۱۸۰، ح ۱)
امام علي عليه السلام :
جالِسِ الْعُلَماءَ یَزْدَدْ عِلْمُکَ وَ یَحْسُنْ اَدَبُکَ وَ تَزْکُ نَفْسُکَ؛
با علما همنشين باش، تا علمت زياد و ادبت نيکو و جانت پاک گردد.
( غرر الحکم ، ح ۴۷۸۶)
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله :
لا تَجْلِسوا مَعَ کُلِّ عالِمٍ، اِلاّ عالِماً یَدْعوکُمْ مِنْ الخَمْسِ اِلى الْخَمْسِ : مِنَ الشَّکِّ اِلَى الْیَقينِ، وَ مِنَ الْعَداوَةِ اِلَى النَّصيحَةِ وَ مِنَ الْکِبْرِ اِلَى التَّواضُعِ وَ مِنَ الرّياءِ اِلَى الاِْخْلاصِ وَ مِنَ الرَّغْبَةِ اِلَى الزُّهْدِ؛
با هر عالمى ننشينيد، مگر عالمى که شما را از پنج چيز به پنج چيز دعوت کند: از شکّ به يقين، از دشمنى به خيرخواهى، از تکبّر به تواضع، از ريا به اخلاص و از علاقه به دنيا به بىاعتنايى به آن.
( تاريخ بغداد ، ج ۵، ص ۷۰، ح ۲۴۲۱٫ )
امام علي عليه السلام :
… زَلَّةُ الْعالِمِ کَانْکِسارِ السَّفينَةِ تَغْرَقُ و تُغْرِقُ مَعَها غَیْرَها؛
لغزش عالم، مانند شکستن کشتى است. خود، غرق مى شود و ديگران را هم با خود غرق مى کند.
(غرر الحکم ، ح ۵۴۷۴٫)
امام علي عليه السلام فرمودند:
رُبِّ عالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ ، وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لا ينْفَعُهُ.
چه بسيارند دانشمنداني که جهلشان آنها را کشته در حالي که علمشان با آنهاست، اما به حالشان سودي نمي دهد.
(ارشاد ص۱۴۴)
من دلائل العالم إنتقادة لحديثه و علمه بحقائق فنون النظر.
از نشانه هاي عالم ، نقد سخن و انديشه خود و آگاهي از نظرات مختلف است .
(بحارالانوار،ج۷۸،ص۱۱۹)
امام باقر عليه السلام فرمودند:
اَلحِلمُ لِباسُ العالِمِ فَلا تَعرَينَّ مِنهُ
بردبارى لباس عالم است، پس تو خود را از آن عريان مدار.
(کافى، ج ۸، ص ۵۵)
امام صادق عليه السلام فرمودند:
لا ينبَغى لِمَن لا يتَّقى مَلامَةَ العُلَماءِ وَ ذَمِّهِم اَن يرجى لَهُ خَيرُ الدُّنيا وَ الآخِرَةِ
کسى که از سرزنش و نکوهش علما پروا نميکند، نميتوان به خير دنيا و آخرت او اميد داشت.
(تحف العقول، ص ۳۶۴)
امام علي عليه السلام فرمودند:
جالِس العُلَماءَ يزدَد عِلمُک وَ يحسُن اَدَبُک وتَزک نَفسُک؛
با علما معاشرت کن تا علمت زياد، ادبت نيکو و جانت پاک شود.
( مطالب السؤول، ص ۴۹ )
اَلعالِمُ مَن لا یَشبَعُ مِنَ العِلمِ وَ لا یَتَشَبَّعُ بِهِ؛
دانشمند، کسى است که از دانش، سيرى نپذيرد و به سيرى از آن نيز وانمود نکند.
( غررالحکم و دررالکلم، ح ۱۷۴۰)
رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايند:
إذا ظَهَرتِ البِدعُ في اُمّتي فلْیُظهِرِ العالِمُ علمَهُ ، فمَن لَم یَفعل فعَلَيهِ لَعنةُ اللّهِ؛
هرگاه بدعتها در ميان امت من آشکار شد، بر عالم است که علمش را آشکار کند و هر کس نکند، لعنت خدا بر او.
( الکافي : ج ۱ ، ص ۵۴ ، ح ۲ )
امام صادق عليه السلام مي فرمايند:
إنَّ العالِمَ إذا لَم یَعمَل بِعِلمِهِ زَلَّت مَوعِظَتُهُ عَنِ القُلوبِ کَما یَزِلُّ المَطَرُ عَنِ الصَّفا؛
هرگاه عالم به علمش عمل نکند. [اثر] موعظهاش از دلها زايل مى شود ؛ آن چنان که باران از روى سنگ صاف مى لغزد.
( الکافي : ج ۱ ، ص ۴۴ )
امام صادق عليه السلام مي فرمايند :
لَسْتُ اُحِبُّ اَنْ اَرَى الشّابَّ مِنْـکُمْ اِلاّ غادياً فى حالَیْنِ : اِمّا عالِماً اَوْ مُتَعَلِّما ، فَاِنْ لَمْ یَفْعَلْ فَرَّطَ ، فَاِنْ فَرَّطَ ضَیَّعَ ، وَ اِنْ ضَیَّعَ اَثِمَ ، وَ اِنْ اَثِمَ سَـکَنَ النّارَ وَ الَّذى بَعَثَ مُحَمَّدا بِالْحَقِّ ؛
دوست ندارم جوانانِ شما را جز در دو حالت ببينم : دانشمند يا دانشاندوز . اگر جوانى چنين نکند ، کوتاهى کرده و اگر کوتاهى کرد ، تباه ساخته و اگر تباه ساخت ، گناه کرده است و اگر گناه کند ، سوگند به آن کس که محمّد صلىاللهعليهوآله را به حق برانگيخت ، دوزخنشين خواهد شد .
(امالى طوسى ، ص ۳۰۳، ح ۶۰۴)
امام على عليه السلام مي فرمايند:
تِسْعَةُ اَشْياءَ قَبيحةٌ وَ هِىَ مِنْ تِسْعَةِ اَنـْفُسٍ اَقبَحُ مِنها مِنْ غَیْرِهِمْ: ضيقُ الذَّرْعِ مِنَ الْـمُلوکِ وَ الْبُخْلُ مِنَ الاَْغْنياءِ وَ سُرْعَةُ الْغَضَبِ مِنَ الْعُلَماءِ وَ الصِّبا مِنَ الْکُهولِ وَ الْقَطيعَةُ مِنَ الرُّؤوسِ وَ الْکِذْبُ مِنَ الْـقُضاةِ وَ الزَّمانَةُ مِنَ الاَْطِبّاءِ وَ الْبَذاءُ مِنَ النِّساءِ وَ الطَّيشُ مِن ذَوِى السُّلْطانِ؛
نُه چيز زشت است، اما از نه گروه زشتتر: درماندگى و ناتوانى از دولتمردان؛ بخل از ثروتمندان؛ زود خشمى از دانشمندان؛ حرکات بچگانه از ميانسالان؛ جدايى حاکمان از مردم؛ دروغ از قاضيان؛ بيمارى کهنه از پزشکان؛ بدزبانى از زنان و سختگيرى و ستمگرى از سلاطين.
( دعائم الإسلام، ج ۱، ص ۸۳ )
اَلْعُلَماءُ فى اَنـْفُسِهِمْ خانَةٌ اِنْ کَـتَمُوا النَّصيحَةَ اِنْ رَاَوْا تائِها ضالاًّ لا یَهْدونَهُ اَوْ مَیِّتا لا یُحْيونَهُ فَبِئْسَ ما یَصْنَعونَ لاَِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالى اَخَذَ عَلَیْهِمُ الْميثاقَ فِى الْـکِتابِ اَنْ یَاْمُروا بِالْمَعْروفِ وَ بِما اُمِروا بِهِ وَ اَنْ یَنْهَوْا عَمّا نُهوا عَنْهُ وَ اَنْ یَتَعاوَنوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا یَتَعاوَنوا عَلَى الاِْثْمِ وَ الْعُدْوانِ؛
اگر دانشمندان نصيحت را پنهان دارند، خيانت کرده اند. اگر سرگشته گمراهى را ديدند و او راراهنمايى نکردند و يا (دل) مردهاى را زنده ننمودند، وه که چه کار زشتى کرده اند! چون خداوند تبارک و تعالى در کتاب از ايشان پيمان گرفته که به معروف و آنچه فرمان يافته اند فرمان دهند و از آنچه نهى شده اند نهى کنند و بر نيکوکارى و پرهيزکارى، يکديگر را يارى کنند و در گناه و ستم يکديگر را يارى نکنند.
(کافى ، ج ۸ ، ص ۵۴، ح ۱۶)
ما مِنْ عالِمٍ اَو مُتَعَلِّمٍ یَمُرُّ بِقَرْیَةٍ مِنْ قُرَى الْمُسْلِمينَ اَو بَلْدَةٍ مِنْ بِلادِ الْمُسْلِمينَ وَ لَمْ یَاْکُلْ مِنْ طَعامِهِمْ وَ لَمْ یَشْرَبْ مِنْ شَرابِهِمْ وَ دَخَلَ مِنْ جانِبٍ وَ خَرَجَ مِنْ جانِبٍ اِلاّ رَفَعَ اللّهُ تَعالى عَذابَ قُبورِهِمْ اَرْبَعينَ یَوْما؛
هيچ دانشمند و يا دانشاندوزى از روستايى از روستاها و يا شهرى از شهرهاى مسلمانان نمى گذرد و از خوراک آنان نمى خورد و از نوشيدنى آنان نمي نوشد و از يک طرف وارد نميشود و از طرف ديگر خارج نميگردد، جز آنکه خداى متعال عذاب قبرهايشان را تا چهل روز بر ميدارد.
(جامع الأخبار ، ص ۵۰۷، ح ۱۴۰۵)
امام علي عليه السلام :
لَولا… ما اَخَذَ اللّهُ عَلَى الْعُلَماءِ اَلاّ یُقارّوا عَلى کِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظْلومٍ لاََلْقَیْتُ حَبْلَها عَلى غارِبـِها؛
اگر خداوند از علما پيمان نگرفته بود که با پرخورى ظالم و گرسنگى مظلوم آرام نگيرند، زمام خلافت را به حال خود رها ميکردم.
( نهج البلاغه، خطبه ۳٫ )
اَلا اِنَّ شَرَّ الشَّرِّ شِرارُ الْعُلَماءِ وَ اِنَّ خَیْرَ الخَیْرِ خيارُ الْعُلَماءِ؛
بدانيد که بدترين بدها، علماى بدند و بهترين خوبان علماى خوبند.
(منية المريد، ص ۱۳۷٫)
امام علي عليه السلام مي فرمايند:
کسى مانند نادانان ، به دشمنى دانشمندان بر نخواسته است.
(غررالحکم ، باب جهل)
امام علي عليه السلام مي فرمايند:
با دانشمندان هم نشين شو تا نيکبخت شوى.
( غررالحکم ، باب همنشيني )
امام صادق عليه السلام فرمودند :
مردم به سه دسته شوند : دانشمند و دانشجو و خاشاک روى آب ، ما دانشمندانيم و شيعيان ما دانشجويان و مردم ديگر خاشاک روى آب.
( اصول کافى جلد ۱ ص ۴۱ )
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايند :
آفت دين سه چيز است : داناي بدکار، پيشواي ستم کار و مجتهد نادان.
( نهج الفصاحه ، ح ۴ )
اَ لْمُفْتونَ سادَةُ الْعُلَماءِ وَ الْفُقَهاءُ قادَةٌ اُخِذَ عَلَیْهِمْ اَداءُ مَواثيقِ الْعِلْمِ وَ الْجُلوسُ اِلَیْهِمْ بَرَکَةٌ وَ النَّظَرُ اِلَیْهِم نورٌ؛
فتوا دهندگان بزرگانِ دانشمنداناند و فقيهان پيشوايانى که از آنان بر اداى پيمان علم تعهد گرفته شده است، نشستن نزد آنان برکت است و نگاه به آنان روشنى است.
( تاريخ بغداد، ج ۴، ص ۱۵۹ )
رسول اکرم صلى الله عليه و آله و سلم مي فرمايند:
اِنَّ شَرَّ النّاسِ عِنْدَ اللّهِ تَعالى یَوْمَ القيامَةِ عالِمٌ لا یَنْتَفِعُ بِعِلْمِهِ؛
بدترين مردم نزد خداوند در روز قيامت عالمى است که از علم خود بهره نگيرد.
( امالى، الطوسى، ص ۵۲۷)
امام صادق عليه السلام مي فرمايند:
لَنْ تَبْقَى الاَرْضُ اِلاّ وَ فيها عالِمٌ یَعْرِفُ الْحَقَّ مِنَ الباطِلِ؛
هرگز زمين باقى نمى ماند مگر آن که در آن دانشمندى وجود دارد که حق را از باطل مى شناسد.
( محاسن، ج ۱، ص ۲۳۴ )
پيامبراکرم صلى الله عليه و آله و سلم مي فرمايند:
صِنْفانِ مِنْ اُمَّتى اِذا صَلُحا صَلُحَتْ اُمَّتى وَ اِذا فَسَدا، فَسَدَتْ اُمَّتى، قيلَ يا رَسولَ اللّهِ وَ مَنْ هُما؟ قالَ: اَ لْـفُقَهاءُ وَ الاُْمَراءُ؛
دو گروه از امّت من اگر صالح شوند، امّتم صالح مى شوند و اگر فاسد شوند، امّتم فاسد مى شوند. عرض شد اى رسول خدا آن دو گروه کدامند؟ فرمودند: عالمان و حاکمان.
( خصال، ص ۳۷٫)