هجوم عقلانیت خود بنیاد و نفی شریعت و نقل
ارسال شده توسط ابوالبرکات در سهشنبه, ۱۳۹۷/۰۶/۲۰ - ۰۹:۴۳با عرض سلام و خسته نباشید
سوالی که می خواهم بپرسم سوال ظاهرا ساده ای است ولی نمی دانم چرا جواب قانع کننده ای برای آن پیدا نکردم . بگذارید مسئله را با چند تا خاطره شروع کنم . سال ها پیش زمانی که ترم اول وارد دانشگاه شدم همان شب اول یکی از هم اتاقی هایم که ترم پنج بود در خوابگاه از من پرسید که چرا نماز می خوانی؟ من به او جواب هایی دادم و باز سوال می کرد. مثلا گفتم که نماز واجبه . اوگفت که چرا واجبه؟ خلاصه تا صبح سر این قضیه بحث کردیم. در ترم های بالاتر که بودم یادم هست که در مسجد دانشگاه یک جلسه داشتیم که چند نفری کنار هم می نشستیم و سر مسائل بحث می کردیم. یک روحانی هم در جمعمان بود . یک جوانی بود که خیلی باحرارت هم صحبت می کرد و همش به اون روحانی می گفت : ( حاج آقا هرچه می خواهی بگو و فقط آیه و روایت نگو. از عقل صحبت کن.) یادم هست که یک بار سر کلاس اندیشه ی اسلامی بودم و با یکی از دانشجوها بحث می کردیم. اون دانشجومی گفت ( این که باید وضو را این گونه بگیرید را توی کله ی شما کرده اند وگرنه اگر قرار بر شست و شو باشد که هرگونه بخواهی می توانی شست و شو کنی.) از این گونه موارد زیاد دیده ام و یقین دارم که شما هم زیاد دیده اید و دارند زیاد تر هم می شوند . اما چه در مغز این ها می گذرد؟ این ها می خواهند از گزاره های بدیهی عقلی به همه چیز برسند. مثلا زمانی که می گویند که چرا باید نماز صبح دو رکعت باشد، دنبال جوابی می گردند که از یک گزاره ی بدیهی عقلی شروع شود و به گزاره ی واجب بودن 2 رکعت نماز صبح برسد . آیا چنین جوابی وجود دارد؟ قطعا خیر. شاید ضرورت عبادت را بتوان این گونه مشخص کرد اما برای ضرورت واجب بودن 2 رکعت نماز صبح با آن کیفیت نیازمند به نقل هستیم. اما چرا زمانی که پای نقل (منظورم از نقل قرآن و حدیث است) به میان می آید کسی نمی پذیرد؟؟؟؟؟!!!!! آیا مردم به این نتیجه رسیده اند که نقل مشکل دارد؟ چگونه می توان بین عقل خود بنیاد که بلیّه ی عام البلوایی شده است با نقل آشتی برقرار کرد؟ آیا باید به انسان گفت که تو نمی فهمی و چون نمی فهمی بایستی متنی از بالا بیاید و ضرورت و صحت متن را این گونه اثبات کنیم؟ آیا انسان امروز خصوصا مردم و جوانان جامعه ی ما این جواب را می پذیرند؟ کلا چه کنیم؟ من زمانی که بچه بودم پدرم انسانی مذهبی بود و نمازش را مرتب و سروقت و همیشه می خواند. اما حالا ماهی یکبار شاید نماز بخواند . به روی خودش نمی آورد ولی معلوم است که به این چیزها اعتقادش را از دست داده است و من یقین دارم که پدر من هم گرفتار این گونه عقلانیت خود بنیاد شده است . وقتی پدر پنجاه ساله ی من که در فضای کاملا سنتی بزرگ شده است این طور شده چه توقعی می توان از جوانانی که در فضای عقلانیت خودبنیاد رشد کرده اند داشت؟