اخلاق و عرفان؛ اوج نیاز / نور بیداری / راههای تعالی اخلاقی
تبهای اولیه
راهكارهاي دستيابي به اخلاص
1- يقين به مبدأ و معاد
بدون ترديد اعتقاد به مبدأ و معاد اگر توأم با يقين و باور قلبي باشد هرگونه شائبه شرك را از انسان دور مي كند و ملكه اخلاص را در نيت و عمل انسان متجلي مي سازد.
علي(ع) در اين زمينه مي فرمايد: سبب الاخلاص اليقين.
علت و سبب اخلاص، يقين(به مبدأ و معاد) است.
2 - يأس از مردم
مقصود از يأس از مردم اين است كه به اين معنا توجه داشته باشيم. كه اگر براي انسان مشكل جدي پيش بيايد، اميد او به مردم نباشد و بداند كه كسي بجز خدا نمي تواند كاري انجام دهد.
«اول الاخلاص اليأس مما في ايدي الناس
اول اخلاص اين است كه از آنچه در دست مردم است مأيوس باشيم.
3 - دوري از هواهاي نفساني
كسي كه به دنبال دستيابي به خلوص نيت باشد، لازم است از حاكميت هواهاي نفساني بر پندار، گفتار و كردار خود دوري كند و با آن مقابله نمايد.
پيامبر اعظم(ص) در روايتي مي فرمايد: من غلب شهوته عقله فهوادني من البهائم.
هر كسي كه شهوت را بر عقل غلبه داد، پس او از حيوانات پست تر است.
4 - به كارگيري عقل
نقش و كاركرد عقل در سلوك و رفتار انسان بسيار كليدي و حياتي است. چرا كه اگر عقل انسان تحت تأثير هواهاي نفساني نباشد، به طور طبيعي در جهت و مسير عبوديت الهي گام برمي دارد.
امام صادق(ع) در پاسخ به سؤالي در مورد ماهيت عقل فرمود: العقل ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان.
عقل آن چيزي است كه به وسيله آن خداي رحمان پرستش مي شود و بهشت برين به دست مي آيد.
[=arial]امام على عليه السلام ـ در پاسخ به سؤالی نحوه محاسبه نفس را چنین بیان فرمودند:[=arial]
آدمی چون صبح را به شب رساند، به سراغ نفْس خود برود و به او بگويد:
اى نفْس !
امروز گذشت و هرگز دیگر برنمى گردد .
خداوند از تو خواهد پرسيد كه این روز را چگونه سپرى كردى ؟
در این روز چه كردى ؟
آيا خدا را ياد كردى، سپاس و ستايشش را گفتى؟
آيا حقّ برادر مؤمنى را گزاردى؟
آيا بار غمى از دل او برداشتى ؟
آيا در نبودِ او هواى زن و فرزندان او را داشتى ؟
آيا وقتى مُرد، به بازماندگان او رسيدگى كردى ؟
آيا با استفاده از مقام و موقعيّتت خود، از غيبت برادر مؤمنى جلوگيرى كردى ؟
آيا مسلمانى را يارى رساندى ؟
چه كارى براى او كردى ؟
آن گاه كارهايى كه كرده است بشمارد ؛
اگر كار خيرى از وى سر زده باشد، خدا را سپاس گويد
و به شكرانه توفيقى كه به وى عنايت كرده، خدا را به بزرگى ياد كند،
و اگر ديد گناهى يا تقصيرى از او سر زده است، از خداوند عزّ و جلّ آمرزش بخواهد
و تصميم بگيرد كه ديگر آن را تكرار نكند .
الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ
و قد سُئلَ عن كَيفيّةِ مُحاسَبَةِ النَّفْسِ ـ:
إذا أصْبَحَ ثُمَّ أمسى رَجَعَ إلى نَفْسِهِ ، و قالَ : يا نَفْسُ ، إنَّ هذا يَومٌ مَضى علَيكِ لا يَعودُ إلَيكِ أبدا ، و اللّه ُ سائلُكِ عَنهُ فيما أفْنَيتِهِ ، فما الّذي عَمِلْتِ فيهِ ؟ أ ذَكَرْتِ اللّه َ أمْ حَمِدْتيهِ؟ أ قَضَيْتِ حَقَّ أخٍ مؤمنٍ ؟ أ نَفَّسْتِ عَنهُ كُرْبتَهُ ؟ أ حَفِظْتيهِ بِظَهْرِ الغَيبِ في أهْلِهِ و ولدِهِ ؟ أ حَفِظْتيهِ بَعدَ المَوتِ في مُخَلَّفيهِ؟ أ كَفَفْتِ عن غيبَةِ أخٍ مؤمنٍ بفَضْلِ جاهِكِ ؟ أ أعَنْتِ مسلما ؟ ما الّذي صَنَعتِ فيهِ ؟ فيَذكُرُ ما كانَ مِنهُ ، فإنْ ذَكَرَ أنَّهُ جَرى مِنهُ خيرٌ حَمِدَ اللّه َ عزّ و جلّ و كَبَّرَهُ على تَوفيقِهِ ، و إنْ ذَكرَ مَعْصيَةً أو تَقْصيرا اسْتَغْفَرَ اللّه َ عزّ و جلّ و عَزَمَ على تَرْكِ مُعاوَدَتِهِ .
بحارالأنوار - ج 67 - باب 45- مراتب النفس و عدم الاعتماد
[=arial]
(اي سالك طريق حق) شما كه اكنون جوانيد، نيروي جواني داريد،
بر قواي خود مسلط مي باشيد، و هنوز ضعف جسمي بر شما چيره نشده است،
اگر به فكر تزكيه و ساختن خويش نباشيد؛ هنگام پيري كه ضعف، سستي، رخوت و سردي بر جسم و جان شما چيره شد
و نيروي اراده، تصميم و مقاومت را از دست داديد،
و بار گناه و معصيت، قلب را سياه تر ساخت
چگونه مي توانيد خود را بسازيد و مهذب كنيد؟
هر نفسي كه مي كشيد، هر قدمي كه بر مي داريد و هر لحظه اي كه از عمر شما مي گذرد اصلاح مشكل تر گرديده، ممكن است ظلمت و تباهي بيشتر شود،
هرچه سن بالا رود، امور منافي با سعادت انسان زيادتر شده، قدرت كمتر مي گردد.
به سن پيري كه رسيديد، ديگر مشكل است موفق به تهذيب و كسب فضيلت و تقوي شويد،
نمي توانيد توبه كنيد، زيرا توبه با لفظ «اتوب الي الله» تحقق نمي يابد،
بلكه ندامت و عزم بر ترك «گناه» لازم است.
پشيماني و عزم بر ترك گناه براي كساني كه پنجاه سال يا هفتاد سال غيبت و دروغ مرتكب شده،
ریش خود را در گناه و معصيت سفيد كرده اند، حاصل نمي شود،
چنين كساني تا پايان عمر مبتلايند.
جوانان ننشينند، كه گرد پيري، سر و روي آنان را سفيد كند (ما به پيري رسيده ايم و به مصائب و مشكلات آن واقفيم)
شما تا جوان هستيد مي توانيد كاري انجام دهيد،
تا نيرو و اراده جواني داريد، مي توانيد هواهاي نفساني، مشتهيات دنيايي و خواسته هاي حيواني را از خود دور سازيد،
ولي اگر در جواني به فكر اصلاح و ساختن خود نباشيد، ديگر در پيري كار از كار گذشته است،
تا جوانيد فكري كنيد، نگذاريد پير و فرسوده شويد.
قلب جوان لطيف و ملكوتي است و انگيزه هاي فساد در آن ضعيف مي باشد.
ليكن هرچه سن، بالا رود ريشه گناه در قلب قوي تر و محكم تر مي گردد؛ تا جايي كه كندن آن از دل ممكن نيست،
چنان كه در روايت است: «قلب انسان ابتدا مانند آينه، صاف و نوراني است
و هر گناهي كه از انسان سر بزند يك نقطه سياه بر روي آن ظاهر مي گردد
و هرچه گناه بيشتر شود نقطه هاي سياه، بر روي قلب فزوني مي يابد.
وسايل الشيعه، ج11، ص 239جهاد اكبر، امام خميني(ره)، ص 84
[=arial]
[="Arial"][=arial black][=arial]راههای جلوگیری از تسلط شیطان
شرح حدیثی از مقام معظم رهبری در درس خارج فقه
«قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع مَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَاعِظٌ مِنْ قَلْبِهِ وَ زَاجِرٌ مِنْ نَفْسِهِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ قَرِينٌ مُرْشِدٌ اسْتَمْكَنَ عَدُوَّهُ مِنْ عُنُقِه»
شافی، صفحهى 652
فى الفقيه، عن الصّادق (عليهالسّلام) [حضرت امام جعفر صادق علیهالسّلام فرمودند]:
«من لم يكن له واعظ من قلبه و زاجر من نفسه و لم يكن له قرين مرشد استمكن عدوّه من عنقه».
اولين چيزى كه موجب ميشود كه انسان بتواند در مقابل دشمنش - كه مراد، شيطان است - ايستادگى كند و مانع بشود از تصرف دشمن و تسلط دشمن، [این است كه:] «واعظ من قلبه»؛ از قلب خود واعظى براى خود داشته باشد.
قلب متذكر بيدار، انسان را نصيحت ميكند، موعظه ميكند.
يكى از بهترين وسائلِ اينكه انسان قلب را وادار كند به موعظهى خود و فعال كند در موعظهى خود، همين دعاهاست،
دعاهاى مأثور - صحيفهى سجاديه و ساير دعاها -
و سحرخيزى؛
اينها دل انسان را به عنوان يك ناصح براى انسان قرار ميدهد. اول اين است:
«واعظ من قلبه».
[دوم اینكه:] «و زاجر من نفسه»؛
از درونِ خود يك زجركنندهاى، منعكنندهاى، هشداردهندهاى داشته باشد.
اگر اين دو تا نبود، «و لم يكن له قرين مرشد»،
يك دوستى، همراهى كه او را ارشاد كند، به او كمك كند، راهنمائى كند،
... كه اگر چنانچه از درون، انسان نتوانست خودش را هدايت كند و مهار نفسِ خودش را در دست بگيرد، [باید] دوستى داشته باشد، همراهى داشته باشد، همينى كه فرمودند: «من يذكّركم اللَّه رؤيته»، كه ديدار او شما را به ياد خدا بيندازد؛
اگر اين هم نبود،
«استمكن عدوّه من عنقه»؛
خود را در مقابل دشمنِ خود مطيع كرده است؛
دشمنِ خود را مسلط كرده است بر خود و بر گردن خود، كه سوار بشود. كه [منظور از] دشمن، همان شيطان است.
اينها لازم است. از درون خود، انسان، خود را نصيحت كند.
بهترين نصحيت كنندهى انسان، خود انسان است؛
چون از خودش انسان گلهمند نميشود.
هر كسى انسان را نصيحت كند، اگر قدرى لحن او تند باشد، انسان از او گلهمند ميشود؛
اما خود انسان، خودش را نصيحت كند؛ دشنام بدهد به خودش، ملامت كند، سرزنش كند خودش را؛ اينها خيلى مؤثر است. موعظه كند، زجر كند.
در كنار اينها، يا به جاى اينها اگر نبود، آن وقت دوست، رفيق، كه دستگيرى كند انسان را.
[=arial]
جلسه درس خارج فقه ِ بیست و ششم دیماه 89 (یازدهم صفر 1432).
[="Arial"][="Green"]مقام معظم رهبری:
مرحوم حاجميرزا جوادآقاى ملكى، عارف معروف دورهى قبل از ما كه يكى از سوختگان و مجذوبان زمان خودش بوده و بزرگانى را تربيت كرده، در قنوت نماز شب این اشعار را مىخوانده است.
زان پيشتر كه عالم فانى شود خراب
ما را ز جام بادهى گلگون خراب كن
۱۳۶۷/۰۸/۲۸
[/]
[="Arial"][="Green"]مسئولیت در برابر گفتار
قال علی(ع):
لاتقل مالاتعلم بل لاتقل کل ماتعلم،
فان الله سبحانه قد فرض علی جوارحک کلها فرائض یحتج بما علیک یومالقیمه.
امام علی(ع) فرمود: هر آنچه را که نمیدانی، مگو!
(چون یا دروغ است یا احتمال دروغ در آن میرود)
بلکه هر آنچه را هم که میدانی، مگو!
(چون ممکن است برای خودت یا برای دیگری زیان داشته باشد)، (مانند فاش کردن راز)
زیرا خداوند سبحان بر همه اعضا و اندام تو احکامی را واجب کرده که روز قیامت به آنها بر علیه تو دلیل میآورد و احتجاج میکند.
نهجالبلاغه، حکمت 374
[/]
[="Arial"][="Green"]ستونهای چهارگانه حیات طیبه
از امام صادق(ع) سوال کردند: کار خود را روی چه پایه و مبنایی استوار ساختهای؟
(مبنا و اساس زندگیات چیست؟) حضرت در پاسخ فرمودند! من بنا و ساختمان زندگیام را روی چهار پایه نهادهام.
پایه اول - عامل بودن به وظایف
«علمت ان عملی لایعمله غیری فاجتهدت»
این را فهمیدم که آن کاری را که مربوط به من است و انجامش را از من خواستهاند، دیگری آن را انجام نخواهد داد، پس کوشیدم آن را خودم انجام دهم.
پایه دوم - ادراک محضر حق
«و علمت انالله عزوجل مطلع علی فاستحییت»
دانستم که هر جا باشم، خدا آگاه از کار من است، از او حیا کردم»
پایه سوم - مطمئن بودن از روزی خود
«و علمت ان رزقی لایاکله غیری فاطما ننت»
دانستم که رزق مرا کسی غیر من نخواهد خورد، آسودهخاطر گشتم»
پایه چهارم - آماده بودن برای مرگ
«و علمت ان اخر امری الموت فاستعددت»
دانستم که پایان کار من مرگ است، از این رو آماده برای فرا رسیدن آن گشتم.
بحارالانوار، ج 78، ص 228
[/]
[="Arial"][="Green"]يادداشت رهبر انقلاب درباره مناجات شعبانيه
بسم الله الرحمن الرحيم
دعا، وسيله مؤمن و ملجأ مضطر و رابطه انسان ضعيف و جاهل با منبع فياض علم و قدرت است، و بشر بي رابطه روحي با خدا و بدون عرض نياز به غني بالذات، در عرصه زندگي سرگشته و درمانده و هدر رفته است؛«قل ما يعبؤا بكم ربيّ لولا دعاؤكم»
بهترين دعا آن است كه از سرمعرفتي عاشقانه به خدا و بصيرتي عارفانه به نيازهاي انسان انشا شده باشد، و اين را فقط در مكتب پيامبر خدا (صلّي اللّه عليه واله وسلّم) و اهل بيت طاهرين او - كه ادعيه علم پيامبر(ص) و وراث حكمت و معرفت اويند - مي توان جست.
ما بحمداللّه ذخيره اي بي پايان از ادعيه مأثوره از اهل بيت (عليهم السّلام) داريم كه انس با آن، صفا و معرفت و كمال و محبت مي بخشد و بشر را از آلايشها پاكيزه مي سازد.
مناجات مأثوره ماه شعبان - كه روايت شده اهل بيت (عليهم السّلام) بر آن مداومت داشتند - يكي از دعاهايي است كه لحن عارفانه و زبان شيواي آن، با مضامين بسيار والا و سرشار از معارف عالي اي همراه است كه نظير آن را در زبانهاي معمولي و محاورات عادي نمي توان يافت و اساساً با آن زبان قابل ادا نيست.
اين مناجات، نمونه كاملي از تضرع و وصف حال برگزيده ترين بندگان صالح خدا با معبود و محبوب خود و ذات مقدس ربوبي است. هم درس معارف است، هم اسوه و الگوي عرض حال و درخواست انسان مؤمن از خدا...............
خداوند به همه توفيق استفاضه و خودسازي به بركت اين كلمات مبارك را عنايت فرمايد.
آمين. 69/10/1
[/]
[="Arial"][="Green"]بکوشیم به شاد کردن دلها!...
امام رضا(ع) فرمود:
برای برآورده کردن درخواست های دوستان با ایمان خود، و شاد کردن دل آنان تلاش کنید، بکوشید ناگواری ها از آنان دور سازید.
به این کارها حرص داشته باشید (و شتاب کنید) زیرا پس از واجبات، هیچ کاری نزد خدای بزرگ، برتر از شادی بخشیدن به خوبان با ایمان نیست!
قال الامام الرضا(ع): و احرصوا علی قضاء حوائج المؤمنین و ادخال السرور علیهم، و دفعالمکروه عنهم، فانه لیس شیئی من الاعمال عندالله- عز وجل- بعدالفرائض افضل من ادخال السرور علی المؤمنین.
بحارالانوار، ج 78، ص 347
[/]
[="Arial"][="Green"]این دل؛ دیگر دل نیست، عشرتخانه است!
مقام معظم رهبری:
این مناجات شعبانیه را ببینید. من یک وقتى از امام(رضواناللهعلیه) پرسیدم در این دعاهاى مأثورى که وجود دارد، شما کدام دعا را بیشتر از همه خوشتان مىآید و دوست دارید. فرمودند: دعاى کمیل و مناجات شعبانیه.
اتفاقاً هر دو دعا هم مال ماه شعبان است؛ دعاى کمیل که مىدانید اصلاً ورود اصلىاش مال شب نیمه شعبان است، مناجات شعبانیه هم که از ائمه نقل شده، متعلق به ماه شعبان است. لحن این دو دعا به هم نزدیک است؛ هر دو عاشقانه است.
در مناجات شعبانیه: «و ان ادخلتنى النّار اعلمت اهلها انّى احبّک»؛ جهنم هم که من را ببرى، فریاد مىکشم تو را دوست دارم.
و در دعاى کمیل: «لان ترکتنى ناطقا لاضجّن الیک بین اهلها ضجیج الاملین و لاصرخنّ الیک صراخ المستصرخین و لابکینّ بکاء الفاقدین»؛ اگر به من در جهنم اجازه بدهى و نطق را از من نگیرى، فریاد مىکشم؛ فریادِ امیدواران، فریادِ دلدادگان و فریادِ دلباختگان را.
باید با اینها مأنوس بشویم و قدرى دلمان را نرم کنیم. این دل چیز عجیبى است؛ گاهى اوقات به وسیلهاى که انسان را به اوج آسمانها و اوج معنویت مىبرد، تبدیل مىشود؛ گاهى هم بالعکس، به سنگ سنگینى تبدیل مىشود که بسته شده به پاى انسان و انسان را تا اعماق آب، تا اعماق دره فرو مىبرد؛ غرق مىکند؛ پدر انسان را درمىآورد. اگر دل را به پول و به شهوت جنسى و به مقام و به این چیزها دادید، این همان سنگ سنگین است؛ دل دیگر نیست. در آن صورت:
ده بود آن، نه دل که اندر وى
گاو و خر بینى و ضیاع و عقار
آن دلى که انسان در آن عشق اتومبیل فلانجور دارد، آن دل نیست، گاراژ است! بنگاه معاملاتى است!
آن دلى که همهاش در آن میل جنسى موج مىزند، دیگر دل نیست، آن عشرتخانه است.
شاعر، آن زمان که ضیاع و عقار و زمین و ملک و گاو و خر در زندگى نقش داشته، از اینها نام برده و مىگوید دلى که اینها در آن باشد، آنجا طویله است! ده است! دل، نیست؛ دل جاى خداست؛ جاى نور است.
بیانات در تاریخ 83/07/13 در جمع کارکنان وزارت اطلاعات
دالانی به سوی رمضان! | عمارنامه
[/]
[="Arial"][="Green"]آخرتگرایی در بستر دنیا
در روایتی از ابن ابییعفور که از اصحاب امام صادق(ع) است نقل شده که میگوید: به حضرت عرض کردم:
«انا لنحب الدنیا»
ما دنیا را دوست داریم.
«فقال لی: تصنع بهاماذا؟»
حضرت فرمود: اینکه میگویی دنیا را دوست داریم منظورت چیست؟ با این امور مادی چه کار میکنی؟
«قلت: اتزوج منها واحج»
گفتم: با آن ازدواج میکنیم، به حج میرویم
«انفق علی عیالی»
به کسانیکه نانخور ما هستند خرجی میدهیم و به برادرانمان میرسیم.
«واتصدق»
و صدقه میدهیم.
«قاللی: لیس هذا منالدنیا هذا منالاخره»
حضرت به من فرمود: این (مطالبی که گفتی) دنیا نیست، بلکه مربوط به آخرت است. (بحارالانوار، ج70، ص 62)
آری حضرت این موارد را از حب به دنیا خارج کرده و میفرمایند:
اینها اصلا حب به دنیا نیست، بلکه حب به آخرت است. لذا اصلا بد نیست.
پیامبر گرامی اسلام(ص) در روایتی فرمود:
«لیس من حبالدنیا طلب ما یصلحک»
اگر دنبال چیزی بروی که تو را از نظر انسانی و الهی اصلاح کند از حب به دنیا نیست.
http://jmaliahmad1.samenblog.com/
[/]