جمع بندی بررسی مجموعه روایات ازدواج عمر با ام کلثوم!

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی مجموعه روایات ازدواج عمر با ام کلثوم!
سلام علیکم مطالب سایت رو دیدم در مورد ازدواج ام کلثوم.  چیزی رو که من دنبالش هستم بررسی مجموعی داستان با توجه به اخبار معتبر هست. با توجه به مجموع اخبار معتبر شیعه و سنی آیا این داستان رو می شه پذیرفت یا خیر؟ و در هر حال این قضیه فضیلتی برای عمر هست یا خیر؟ متشکر می شم بررسی کیند.
با نام و یاد دوست             کارشناس بحث: استاد صدرا
جمع بندی: پرسش: با توجه به مجموع روایات اهل سنت و شیعه در داستان «ازدواج عمر با ام کلثوم» چه میزان از این داستان قابل تصدیق است و آیا اساسا چنین جریانی منقبتی برای خلیفه دوم به شمار می رود؟ پاسخ: از موضوعات تاریخی اختلافی میان شیعه و سنی مسأله ی ازدواج «عمر» با «ام کلثوم» دختر امام علی (علیه السلام) است. مخالفین شیعه همواره با طرح چنین موضوعی در صدد آن بوده که رابطه ی امام علی (علیه السلام) با خلفا را رابطه ای صمیمانه ترسیم نمایند و دیدگاه شیعه در نبود رابطه ی حسنه را تخطئه نمایند و به واسطه ی طرح چنین موضوعی و بیان اخبار آن، اختلافات پیش آمده پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میان اهل بیت (علیهم السلام) و «ابوبکر» و «عمر» را صرفا امری مالی و اختلافی جزئی ترسیم نمایند که در این اختلاف نیز امام علی (علیه السلام) در نهایت عملکرد خلیفه ی اول را تأیید نموده است. (1) با نگاهی به مصادر روایی این داستان در منابع اهل سنت که عمدتا مصادر رجالی اهل سنت است. (2) انگیزه ی چنین ازدواجی از سوی «عمربن خطاب» با آنکه عمر وی قریب پنجاه و هفت سال بوده از دختر بچه ای که هنوز به سن بلوغ نرسیده شوق ارتباط و وصلت با خاندان عترت مشاهده می شود که وقوع چنین خواسته ای از سوی «عمربن خطاب» براساس منابع فریقین امری ثابت بوده؛ هر چند که نمی توان از بهره گیری سیاسی وی از این وصلت غفلت نمود؛ چنانکه قبل از خواستگاری از دختر امام علی (علیه السلام) او در راستای تثبیت جایگاه سیاسی خویش طرح خواستگاری از «ام کلثوم» دختر ابوبکر را در نزد عایشه مطرح ساخته بود که در این خواسته به هدف خویش دست نیافت.(3) البته شوق عمر به وصلت با خاندان وحی منحصر به این داستان نبوده و وی بر اساس روایات صحیح اهل سنت سالها پیش از آن، خواسته خود در ازدواج با فاطمه (علیها السلام) را با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مطرح ساخته بود که با اعراض آن حضرت مواجه شده بود.(4) از مجموع اخبار اهل سنت در موضوع خواستگاری عمر از ام کلثوم نکات ذیل قابل استنتاج است:
  1. طرح پیشنهاد خواستگاری از دختر امام علی (علیه السلام) از سوی «عمرو بن عاص» و «مغیرة بن شعبه».(5)
  2. خواستگاری «ام کلثوم» از سوی عمر، و کثرت رفت و آمد وی برای دریافت پاسخ مثبت؛(6)
  3. پاسخ امام مبنی بر کوچک بودن وی و یا علاقه امام به وصلت وی با یکی از فرزندان برادر خویش «جعفر».(7)
  4. عدم رضایت قلبی امام در انجام چنین امری؛(8)
  5. مشورت امام با «عقیل» و مخالفت وی با چنین ازدواجی.(9) و توصیه فرزندان علی (علیه السلام) به انجام این ازدواج.(10)
  6. تضمین «عمر» در حفظ کرامت او و پاسخ مثبت امام به «عمر بن خطاب»؛(11)
  7. طرح مطالبی که خلاف شأن امام و خلیفه دوم است که چنین امری موجب موضع گیری گروهی از علمای اهل سنت شده است.(12)
  8. گزارشات متناقض در بیان جزئیات ازدواج و مسائل پس از آن که بیانگر ساختگی بودن جزئیات این ماجرا است؛(13)
همچنین با مراجعه به منابع شیعی نکات ذیل قابل توجه است:
  1. پیشنهاد خواستگاری از «ام کلثوم» از سوی «عمر» و پاسخ منفی امام (علیه السلام).(14)
  2. اصرار «عمر» در دریافت پاسخ مثبت از سوی امام علی (علیه السلام) و دریافت جواب منفی از سوی امام (علیه السلام) به ذکر اینکه او کوچک است.(15)
  3. تهدید «عباس» از سوی «عمر» به اینکه چشمه زمزم را پُر نموده و هیچ کرامتی برای اهل بیت (علیهم السلام) باقی نخواهد گذارد و دو شاهد عليه «على» اقامه نموده  كه او دزدى نموده و دستش را قطع خواهد کرد.(16)
  4. سپردن امر ازدواج «ام کلثوم» به «عباس» از سوی امام علی (علیه السلام).(17)
  5. برگرداندن ام کلثوم توسط امام علی (علیه السلام) پس از مرگ «عمر بن خطاب»؛(18)
  6. توصیف امام صادق (علیه السلام) بر اینکه او ناموسی است که از اهل بیت (علیهم السلام) غصب شده است.(19)
با توجه به مجموع اخبار می توان نقاط اشتراکی میان اخبار را بدست آورد. اشتراکی که قدر متیقن از این داستان است که این موارد عبارتند از:
  1. اصل پیشنهاد ازدواج با ام کلثوم از سوی عمر و تلاش وی در راستای رسیدن به هدف خویش،
  2. عدم رضایت امام علی (علیه السلام) نسبت به پذیرش چنین خواسته ای؛
  3. تهدید امام (علیه السلام) نسبت به پذیرش چنین خواسته ای.
که این موارد از گزارشات اهل سنت به واسطه ی همسویی با اخبار شیعه قابل تصدیق است؛ اما سایر مطالب آن دلیلی بر اعتبار نخواهند داشت. اما گزارشات روایی شیعه در صورتی که این اخبار حمل بر تقیه نشوند بیانگر آنند که چنین امری برامام (علیه السلام) تحمیل شده است؛ لذا امام خود مباشرت در انجام چنین عقدی نداشته و امر «ام کلثوم» را به عموی خویش «عباس» واگذار نمود؛ لذا امام صادق (علیه السلام) در توصیف چنین واقعه ای فرمودند: «او ناموسی است که از ما غصب کرده‌اند». (20) با توجه به این امر می گوئیم: در صورت تحقق چنین ازدواجی، وقوع آن نه تنها کرامت و فضیلتی برای خلیفه دوم نبوده؛ بلکه نقطه ی ننگی بر دامن خلیفه دوم است که در راستای رسیدن به اهداف خویش از انجام هر کاری فروگذار نبوده است. پی نوشت ها: 1. مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، بَابُ قَوْلِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «لَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا فَهُوَ صَدَقَةٌ»، ج3، ص1380، ح1759.: «... فَلَمَّا صَلَّى أَبُو بَكْرٍ صَلَاةَ الظُّهْرِ، رَقِيَ عَلَى الْمِنْبَرِ، فَتَشَهَّدَ وَذَكَرَ شَأْنَ عَلِيٍّ وَتَخَلُّفَهُ عَنِ الْبَيْعَةِ، وَعُذْرَهُ بِالَّذِي اعْتَذَرَ إِلَيْهِ، ثُمَّ اسْتَغْفَرَ وَتَشَهَّدَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ، فَعَظَّمَ حَقَّ أَبِي بَكْرٍ، وَأَنَّهُ لَمْ يَحْمِلْهُ عَلَى الَّذِي صَنَعَ نَفَاسَةً عَلَى أَبِي بَكْرٍ، وَلَا إِنْكَارًا لِلَّذِي فَضَّلَهُ اللهُ بِهِ، وَلَكِنَّا كُنَّا نَرَى لَنَا فِي الْأَمْرِ نَصِيبًا، فَاسْتُبِدَّ عَلَيْنَا بِهِ، فَوَجَدْنَا فِي أَنْفُسِنَا، فَسُرَّ بِذَلِكَ الْمُسْلِمُونَ، وَقَالُوا: أَصَبْتَ، فَكَانَ الْمُسْلِمُونَ إِلَى عَلِيٍّ قَرِيبًا حِينَ رَاجَعَ الْأَمْرَ الْمَعْرُوفَ». 2 . همچون: النیسابوری، أبو عبد الله الحاكم محمد بن عبد الله بن محمد، المستدرك على الصحيحين،ج3، ص153، ح4684، (سند روایت حاکم نیشابوری منقطع است)؛ البیهقی، السنن الكبرى،ج7، ص102، ح13396و ج7، ص185، ح13660.(وی دو روایت نقل نموده است)؛ ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج8، ص338، وی یازده روایت در این موضوع آورده است؛ الخطیب البغدادی، تاريخ بغداد،ج6، ص180. (وی یک روایت در این موضوع آورده)؛ القرطبي، الاستيعاب في معرفة الأصحاب،ج4، ص1955. (وي به ذکر روايت ىر اين موضوع پرداخته است)؛ ابن اثیر، أسد الغابة في معرفة الصحابة،ج7، ص377. (وی دو روایت در این زمین روایت نموده است)؛ ابن حجر، الإصابة في تمييز الصحابة، ج8، ص465. (وی به شش روایت اشاره نموده است). 3 . الطبری، تاریخ الطبری، ج4، ص200. 4 . ابن حبان، الإحسان في تقريب صحيح ابن حبان، ج15، ص393.: « عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، قَالَ: جَاءَ أَبُو بَكْرٍ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَعَدَ بَيْنَ يَدَيْهِ فَقَالَ، يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَدْ عَلِمْتَ مُنَاصَحَتِي وَقِدَمِي فِي الْإِسْلَامِ، وَإِنِّي وَإِنِّي، قَالَ: "وَمَا ذَاكَ"؟ قَالَ: تُزَوِّجُنِي فَاطِمَةَ، قَالَ: فَسَكَتَ عَنْهُ، فَرَجَعَ أَبُو بَكْرٍ إِلَى عُمَرَ، فَقَالَ لَهُ: قَدْ هَلَكْتُ وَأُهْلِكْتُ، قَالَ: وَمَا ذَاكَ؟ قَالَ: خَطَبْتُ فَاطِمَةَ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَأَعْرَضَ عَنِّي، قَالَ: مَكَانَكَ حَتَّى آتِيَ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَأَطْلُبُ مِثْلَ الَّذِي طَلَبْتَ، فَأَتَى عُمَرُ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَعَدَ بَيْنَ يَدَيْهِ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَدْ عَلِمْتَ مُنَاصَحَتِي وَقِدَمِي فِي الْإِسْلَامِ، وَإِنِّي وَإِنِّي، قَالَ: "وَمَا ذَاكَ"؟ قَالَ: تُزَوِّجُنِي فَاطِمَةَ، فَسَكَتَ عَنْهُ، فَرَجَعَ إِلَى أَبِي بَكْرٍ فَقَالَ له: إنه ينتطر أَمْرَ اللَّهِ فِيهَا...». 5 . الطبری، تاریخ الطبری، ج4، ص200. 6 . الخطیب البغدادی، تاريخ بغداد،ج6، ص180.: «عَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ الْجُهَنِيِّ. قَالَ: خَطَبَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ابْنَتَهُ مِنْ فَاطِمَةَ وَأَكْثَرَ تَرَدُّدَهُ إِلَيْهِ...». 7 . البنیسابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص153، ح4684.: «... عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ خَطَبَ إِلَى عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أُمَّ كُلْثُومٍ، فَقَالَ: أَنْكِحْنِيهَا، فَقَالَ عَلِيٌّ: إِنِّي أَرْصُدُهَا لِابْنِ أَخِي عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ 8. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج8، 339.: «قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ وَغَيْرُهُ: لَمَّا خَطَبَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ إِلَى عَلِيٍّ ابْنَتَهُ أُمَّ كُلْثُومٍ قَالَ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّهَا صَبِيَّةٌ. فَقَالَ: إِنَّكَ وَاللَّهِ مَا بِكَ ذَلِكَ وَلَكِنْ قَدْ عَلِمْنَا مَا بِكَ». 9 . الهیثمی، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج4، ص271.: «عَنْ أَسْلَمَ مَوْلَى عُمَرَ قَالَ: دَعَا عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فَسَارَّهُ، ثُمَّ قَامَ عَلِيٌّ فَجَاءَ الصُّفَّةَ فَوَجَدَ الْعَبَّاسَ وَعَقِيلًا وَالْحُسَيْنَ فَشَاوَرَهُمْ فِي تَزْوِيجِ عُمَرَ أُمَّ كُلْثُومٍ فَغَضِبَ عَقِيلٌ وَقَالَ: يَا عَلِيُّ مَا تَزِيدُكَ الْأَيَّامُ وَالشُّهُورُ وَالسُّنُونَ إِلَّا الْعَمَى فِي أَمْرِكَ، وَاللَّهِ لَئِنْ فَعَلْتَ لَيَكُونَنَّ وَلَيَكُونَنَّ لِأَشْيَاءَ عَدَّدَهَا». 10 . الدولابی، محمد بن احمد، الذرية الطاهرة النبوية، خَطَبَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ابْنَتَهُ أُمَّ كُلْثُومٍ وَأُمُّهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ: إِنَّ عَلَيَّ فِيهِ أُمَرَاءَ حَتَّى اسْتَأْذِنَهُمْ فَأَتَى وَلَدَ فَاطِمَةَ فَذَكَرَ ذَلِكَ لَهُمْ فَقَالُوا: زَوِّجْهُ فَدَعَا أُمَّ كُلْثُومٍ وَهِيَ يَوْمَئِذٍ صَبِيَّةٌ». 11 . ابن حجر، الإصابة في تمييز الصحابة، ج8، ص465.: «وذكر ابن سعد عن أنس بن عياض، عن جعفر بن محمّد، عن أبيه- أن عمر خطب أم كلثوم إلى عليّ، فقال: إنما حبست بناتي على بني جعفر، فقال: زوّجنيها، فو اللَّه ما على ظهر الأرض رجل يرصد من كرامتها ما أرصد. قال: قد فعلت». 12 . ر.ک: سید علی میلانی، ازدواج عمر با ام کلثوم، ص116-95. 13. همان. 14 . الکلینی، الكافي، ج5، ص346. 15. الکلینی، الكافي، ج5، ص346. 16 . الکلینی، الكافي، ج5، ص346.: «مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: لَمَّا خَطَبَ إِلَيْهِ قَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّهَا صَبِيَّةٌ قَالَ فَلَقِيَ الْعَبَّاسَ فَقَالَ لَهُ مَا لِي أَ بِي بَأْسٌ قَالَ وَ مَا ذَاكَ قَالَ خَطَبْتُ إِلَى ابْنِ أَخِيكَ فَرَدَّنِي أَمَا وَ اللَّهِ لَأُعَوِّرَنَّ زَمْزَمَ‏ وَ لَا أَدَعُ لَكُمْ‏ مَكْرُمَةً إِلَّا هَدَمْتُهَا وَ لَأُقِيمَنَّ عَلَيْهِ شَاهِدَيْنِ بِأَنَّهُ سَرَقَ وَ لَأَقْطَعَنَّ يَمِينَهُ فَأَتَاهُ الْعَبَّاسُ فَأَخْبَرَهُ وَ سَأَلَهُ أَنْ يَجْعَلَ الْأَمْرَ إِلَيْهِ فَجَعَلَهُ إِلَيْهِ‏». هشام بن سالم از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل می‌کند که آن حضرت فرمود: زمانی که عمر بن خطاب از امّ‌کلثوم خواستگاری کرد، امیرمؤمنان به او فرمود: امّ‌کلثوم خردسال است. امام صادق می‌فرماید: عمر با عباس ملاقات کرد و به او گفت: من چگونه‌ام، آیا مشکلی دارم؟ عباس گفت: تو را چه شده است؟ عمر گفت: از برادر زاده‌ات دخترش را خواستگاری کردم، دست رد بر سینه‌ام زد، قسم به خدا چشمه زمزم را پر خواهم کرد، هیچ کرامتی را برای شما نمی‌گذارم؛ مگر این‌که آن را از بین ببرم، دو شاهد برمی‌انگیزم که او سرقت کرده و دستش را قطع خواهم کرد. عباس به نزد امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) آمد، او را از ماجرا با خبر ساخت و از او درخواست کرد که تصمیم در این‌باره را برعهده او نهد، حضرت امیر نیز مساله ازدواج را به‌عهده عباس گذاشت. 17 .همان. 18. الكافي، ج11، ص619.: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى‏ وَ غَيْرُهُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى‏، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ، عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنِ امْرَأَةٍ تُوُفِّيَ‏ زَوْجُهَا: أَيْنَ تَعْتَدُّ؟ فِي بَيْتِ زَوْجِهَا تَعْتَدُّ، أَوْ حَيْثُ شَاءَتْ؟ قَالَ: «بَلْ‏ حَيْثُ شَاءَتْ» ثُمَّ قَالَ: «إِنَّ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلَامُ لَمَّا مَاتَ عُمَرُ أَتى‏ أُمَّ كُلْثُومٍ، فَأَخَذَ بِيَدِهَا، فَانْطَلَقَ بِهَا إِلى‏ بَيْتِهِ». سلیمان بن خالد می‌گوید: از امام صادق (علیه‌السّلام) درباره زنی که شوهرش مرده پرسیدم که آیا در خانه شوهرش عده نگه دارد یا هرجا که دلش خواست؟ امام (علیه‌السّلام) فرمود: هرجا که دلش می‌خواهد، سپس فرمود: هنگامی که عمر از دنیا رفت، امام علی (علیه‌السّلام) دست امّ‌کلثوم را گرفت و به خانه‌اش آورد. 19 . الکلینی، الكافي، ج5، ص346.:  «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ حَمَّادٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ: فِي تَزْوِيجِ أُمِّ كُلْثُومٍ فَقَالَ إِنَّ ذَلِكَ فَرْجٌ غُصِبْنَاهُ‏». از امام صادق (علیه‌السّلام) درباره ازدواج امّ‌کلثوم پرسیدند، حضرت فرمود: او ناموسی است که از ما غصب کرده‌اند. 20 . الکلینی، الكافي، ج5، ص346.
موضوع قفل شده است