جمع بندی تعریف زمان و معیار زمان در عرفان و امور مربوط به آن همچون ذکر
تبهای اولیه
[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
می خواستم بدانم زمان معیارش در عرفان فرق دارد؟
مثلا آغاز روز و پایان روز و آغاز شب و پایان شب
مثلا در محاسبه نفس داریم که در آخر روز(یا شب؟) اعمال بررسی شود
می خواستم بدانم زمانش چگونه است؟
در کتاب محاسبه نفس ابن طاووس خواندم که اعمال در هنگام غروب بالا می رود(اگر درست یادم باشد لطفا اگر درسته متن رو بیاورید منبع در اختیارم نیست یا مطالب مشابه)
اگر اینگونه است آیا محاسبه نفس در هنگام غروب نیست؟
و مطالب دیگر در مورد اذکار مربوط به ساعات شبانه روز یا روز هاست
اگر توانستید بگویید یا منبع معرفی کنید و یا بر اساس زمان مناب در صورت امکان و توان بگویید
و موضوعاتی که لازم هست در مورد زمان گفته شود و من اشاره نکردم را هم بگویید
ممنون
خلاصه:
معیار زمان در عرفان
زمان محاسبه نفس در غروب است؟
اذکار مربوط به زمان های مختلف و روز ها
مباحث دیگر زمان
یا علی(ع)@};-[/][/]
[="Tahoma"][="Blue"] می خواستم بدانم زمان معیارش در عرفان فرق دارد؟ مثلا آغاز روز و پایان روز و آغاز شب و پایان شب مثلا در محاسبه نفس داریم که در آخر روز(یا شب؟) اعمال بررسی شود می خواستم بدانم زمانش چگونه است؟ در کتاب محاسبه نفس ابن طاووس خواندم که اعمال در هنگام غروب بالا می رود(اگر درست یادم باشد لطفا اگر درسته متن رو بیاورید منبع در اختیارم نیست یا مطالب مشابه) اگر اینگونه است آیا محاسبه نفس در هنگام غروب نیست؟بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
با عرض سلام خدمت شما برادر ارجمند.
حضرت رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند:
« لَا یَكُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتَّى یُحَاسِبَ نَفْسَهُ أَشَدَّ مِنْ مُحَاسَبَةِ الشَّرِیكِ شَرِیكَهُ وَ السَّیِّدِ عَبْده» (1)
انسان مؤمن نخواهد بود، تا این که به حساب نفسش برسد؛ شدیدتر از حسابرسی شریک با شریکش و مولی با بنده اش.
و امام علی عليه السلام در روایتی می فرمایند:
مَن حاسَبَ نَفسَهُ سَعِدَ(2)
هركه نفس خود را محاسبه كند، خوشبخت شود.
علمای اخلاق در مورد ساعت محاسبه نفس متفقند که باید در پایان دوره شبانه روزی فرد باشد بدین معنا که یا می توان این عمل را اندکی قبل از خوابیدن در شب و یا در هنگام سحر به جای آورد.
در خصوص اذکار نیز کتاب «نور علی نور در ذکر و ذاکر و مذکور» علامه حسن زاده آملی کتاب مناسبی است.
پی نوشت:
1-بحار الأنوار، ج67 ص 72
2-عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 424 ، ح 7158
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض ادب
علمای اخلاق در مورد ساعت
استاد گرامی موضوع "زمان در عرفان" بحث بسیار خوب و مفیدی است اگر از این جهت نیز پاسخ بفرمائید استفاده می کنیم
با تشکر
[="Tahoma"][="Blue"]
طبق مبانی متعارف حکمای پیشین همچون ابن سینا، زمان عبارت از مقدار و اندازه حرکت بوده و به عنوان یک مفهوم طبیعی و ماهوی در طبیعیّات مطرح می شود که عارض بر اجسام می گردد.
اما از منظر حکمای متاله و عرفای الهی همچون ملاصدرا وجود ذاتا امری سیال بوده و زمان نه بمنزله ظرفی برای موجودات مادّی، بلکه به عنوان صفتی وجودی برای آنها تلقّی می شود که این صفت، برخاسته از نحوه وجود اشیا می باشد و در هویّت آنها دخالت دارد.
بر این اساس، باید گفت طبق نظر حکمای الهی، بر خلاف دیدگاه کسانی است که زمان را امری موهوم و زاییده ذهن می دانند، زمان امری اصیل و واقعی و مرتبه ای از مراتب حقیقت عینیّه وجود می باشد چرا که وجود، حقیقت یگانه ای است که دارای شئونات و مظاهر مختلف است که از جمله آن شئون گوناگون، حقیقت زمان است که به هویّت اتصالیّه خویش یکی از مظاهر حق می باشد.
به عبارت دیگر از این منظر، زمان نه صرف مفهومی اضافی در ذهن بلکه به عنوان یکی از ظهورات و تجلّیات وجود حق سبحانه و تعالی مطرح است که تحت شمول و احاطه حقیقت وجود می باشد.
[/]
[="Tahoma"][="Blue"]
ادراک معنای دقیق زمان از منظر عرفان و حکمت متعالیه فرع بر ادراک مساله حرکت جوهری است.
از منظر حکیم الهی تمامی موجودات بواسطه وجود خاص و هویت منحصر به فردشان از یکدیگر متمایزند و صفات خاص اشیاء است که به هر موجودی هویت و تشخص ویژه می بخشد و هویت هر کدام از موجودات امری واحد است که منحصر به یک فرد می باشد.
از این روی تشخص و هویت هر موجودی برخواسته از تمای اوصاف درونی خود وجود اشیاء است و این امری عارضی و تحمیلی از خارج موجودات نیست.
بر این اساس هرگونه صفتی در شیء عیناً صفت وجود خاص آن شیء است و حرکت نیز که از جمله این خواص است در واقع به عنوانی جزئی از اجزای هویت شی مطرح می باشد.[/]
[="Tahoma"][="Blue"]
به عبارت دیگر هر موجودی، دارای خواص منحصر به فردی از جمله زمان و مکان خاصّ است که بیرون آمدن از آن مکان و زمان در حکم بیرون آمدن شی از هستی خویش است لذا نمی توان موجودات مادّی را در عین مادّی بودنشان از قید زمان و مکان رها دانست.
در این نگرش زمان علامت تقدّم و تأخّر ذاتی اشیای مادی محسوب می شود و نه امری خارج و عارض بر اشیا که صرفا ظرفی برای اشیا باشد. در حقیقت هر موجودی به مقدار حرکت سیر تدریجی خود که عبارت از همان زمان است چنان متصل شده است که به هیچ وجه نمی توان ایندو را از هم جدا کرد به طوری که زمان هر شی مادی را می توان جنبه ای و چهره ای از خود آن شیء در نظر گرفت نه موجودی خارج از آن، یعنی در اینجا ظرف و مظروف یکی هستند.
[/]
[="Tahoma"][="Blue"]
زمان از در این نگرش حقانی، مقوم ذاتی جوهر مادی اشیاء و شانی از شئون وجود خاص ایشان است و از اینرو، همه جواهر و پدیده های مادی، زمانی مخصوص بخود دارند، چرا که زمان شأنی از شئون وجود آنهاست.
به عبارت دیگر زمان نه امری موهوم بلکه وجودی است که از نحوه وجود شی مادی نشئت می گیرد و در هویّت موجود مادی دخالت دارد. در واقع، زمان عبارت از هویّت سیّال و وجود متصرّم و متجدّدی است که ذهن آدمی از این امر سیال خارجی اعتباری عقلی موسوم به زمان انتزاع کند.
طبق این گفتار، حرکت و بتبع آن زمان، امری عرضی و حتی جوهری و تحت مقوله نبوده و مفهومی ماهوی بشمار نمی رود، بلکه وجود سیّال متصرّمی است که در خارج، عین حرکت و وجود سیّال است و تنها در مقام تحلیل عقلی است که ذهن می تواند بین آنها تمایز قائل شود.
[/]
[="Tahoma"][="Blue"]
بنابر این وقتی زمان از دایره حدود و مفاهیم فراتر رفت و به وجود خاص اشیای مادی تعلق گرفت تبیین ماهیّت زمان بصورت تعریفی ماهوی ناممکن خواهد بود، چرا که چنین تعریفی فقط در شأن مفاهیم ماهوی صحیح خواهد بود.
در این راستا لازم است بین حقیقت وجود زمان در خارج و مفهوم ذهنی زمان فرق بگذاریم. آنچه در اینجا مورد نظر ماست حقیقت وجود زمان است نه مفهوم آن. حقیقت وجود زمان که همان حقیقت وجود سیال شی است، وجودی است که فراتر از حدود دیگر اشیا است و از شئونات حق سبحانه و تعالی به شمار می آید که برای ادراک حقیقت آن باید به علم حضوری تمسک جست و بر خلاف تصور مفهوم زمان که امری بدیهی است کشف حقیقت آن در نهایت خفا و پنهانی که توفیق نیل بدان فقط با ادراک شهودی و اشراقات حضرت الهیه امکان پذیر است.
[/]
[="Tahoma"][="Blue"]
نکته کلیدی در ادراک حقیقت زمان این است که در این نگرش زمان در خارج، وجود منحاز و مستقل ندارد. بلکه از نحوه وجود زمانیّات انتزاع می شود که از آن تعبیر به «معقول ثانوی» می شود و منشا انتزاع آن امری خارجی و حقیقی است. به عبارت دیگر اعتبار زمان در ذهن آدمی نه صرفا مفهومی خیالی و توهمی بلکه امری واقعی و نفس الامری است.
[/]
باسمه المنّان
عرض سلام و ادب و تشکر از زحمتی که برای پاسخ بسیار عالیتان کشیدید
زمان نه صرف مفهومی اضافی در ذهن بلکه به عنوان یکی از ظهورات و تجلّیات وجود حق سبحانه و تعالی مطرح است که تحت شمول و احاطه حقیقت وجود می باشد.
استاد گرامی،برخی عارفان زمان را اطاله ی تجلیات ذاتی در هریک از مراتب ظهور و تعین در مرحله ی اجمال می دانند
و برای زمان چهار مرحله قائلند که هر مرحله نیز اسمی خاص دارد.
مثل"وقت مطلق یا آن دائم" که حدیث:لی مع الله وقت..." را به این معنا از زمان نسبت می دهند
آیا مقصود حضرتعالی از فرمایش فوق همین معناست یا مقصود این است که زمان ظهور اسمی از اسماء
حسنای الهی است؟
[="Tahoma"][="Blue"] عرض سلام و ادب و تشکر از زحمتی که برای پاسخ بسیار عالیتان کشیدیدباسمه المنّان
با سلام و احترام
بنده نیز از حضرتعالی که واسطه این خیر شدید سپاسگزارم.
مستمع صاحب سخن رو بر سر ذوق آورد...
استاد گرامی،برخی عارفان زمان را اطاله ی تجلیات ذاتی در هریک از مراتب ظهور و تعین در مرحله ی اجمال می دانندو برای زمان چهار مرحله قائلند که هر مرحله نیز اسمی خاص دارد.
مثل"وقت مطلق یا آن دائم" که حدیث:لی مع الله وقت..." را به این معنا از زمان نسبت می دهند
آیا مقصود حضرتعالی از فرمایش فوق همین معناست یا مقصود این است که زمان ظهور اسمی از اسماء
حسنای الهی است؟
در عبارتی که حضرتعالی از بنده نقل نمودید هر دو معنای فوق قابل جمع می باشد و تنازع و تقابلی بین این دو معنا در میان نیست بلکه هر دو تفسیر برخواسته از همان نگاه وجودی به مساله زمان است که عوائد و موائد گوناگونی رو به دنبال دارد که من جمله این برکات همین دو تفسیری است که حضرتعالی بدان اشاره نمودید.
[/]
باسمه العلیم
با سلام و عرض ادب
زمان امری اصیل و واقعی و مرتبه ای از مراتب حقیقت عینیّه وجود می باشد چرا که وجود، حقیقت یگانه ای است که دارای شئونات و مظاهر مختلف است که از جمله آن شئون گوناگون، حقیقت زمان است که به هویّت اتصالیّه خویش یکی از مظاهر حق می باشد.
در واقع به عنوانی جزئی از اجزای هویت شی مطرح می باشد.
زمان از در این نگرش حقانی، مقوم ذاتی جوهر مادی اشیاء و شانی از شئون وجود خاص ایشان است
استاد گرامی تعاریف فوق از حقیقت زمان در ظاهر،با تعریف ذیل بسیار متفاوت بلکه متناقض نیست؟
نکته کلیدی در ادراک حقیقت زمان این است که در این نگرش زمان در خارج، وجود منحاز و مستقل ندارد. بلکه از نحوه وجود زمانیّات انتزاع می شود که از آن تعبیر به «معقول ثانوی» می شود و منشا انتزاع آن امری خارجی و حقیقی است.
معقول ثانوی امری انتزاعی است که در ازای آن امری در خارج نیست که در تعریف اخیرتان هم ذکر فرمودید.
چطور ممکن است زمان مقوم ذاتی جوهر اشیاء باشد و در عین حال از معقولات ثانویه؟
یا شأنی از شئونات وجود خاص اشیاء باشد و در عین حال وجودی انتزاعی و ذهنی داشته باشد؟
با تشکر
نتایج جدید فیزیک کوانتوم ، دیدگاهی را درباره زمان مطرح میکند که با دیدگاه عرفی ما درباره زمان متفاوت است.
این مسایل چگونه با عرفان و فلسفه اسلامی تطبیق می یابند (یعنی دیدگاه عرفان و فلسفه اسلامی در این باره چیست)؟
با سلام و عرض ادب نقل قول نوشته اصلی توسط اویس نمایش پست ها نقل قول نوشته اصلی توسط اویس نمایش پست ها چطور ممکن است زمان مقوم ذاتی جوهر اشیاء باشد و در عین حال از معقولات ثانویه؟ یا شأنی از شئونات وجود خاص اشیاء باشد و در عین حال وجودی انتزاعی و ذهنی داشته باشد؟ با تشکرباسمه العلیم
زمان امری اصیل و واقعی و مرتبه ای از مراتب حقیقت عینیّه وجود می باشد چرا که وجود، حقیقت یگانه ای است که دارای شئونات و مظاهر مختلف است که از جمله آن شئون گوناگون، حقیقت زمان است که به هویّت اتصالیّه خویش یکی از مظاهر حق می باشد.
نقل قول نوشته اصلی توسط اویس نمایش پست ها
در واقع به عنوانی جزئی از اجزای هویت شی مطرح می باشد.
نقل قول نوشته اصلی توسط اویس نمایش پست ها
زمان از در این نگرش حقانی، مقوم ذاتی جوهر مادی اشیاء و شانی از شئون وجود خاص ایشان است
استاد گرامی تعاریف فوق از حقیقت زمان در ظاهر،با تعریف ذیل بسیار متفاوت بلکه متناقض نیست؟
نکته کلیدی در ادراک حقیقت زمان این است که در این نگرش زمان در خارج، وجود منحاز و مستقل ندارد. بلکه از نحوه وجود زمانیّات انتزاع می شود که از آن تعبیر به «معقول ثانوی» می شود و منشا انتزاع آن امری خارجی و حقیقی است.
معقول ثانوی امری انتزاعی است که در ازای آن امری در خارج نیست که در تعریف اخیرتان هم ذکر فرمودید.
با سلام خدمت شما خواهر گرامی
خلطی که صورت گرفته است از ناحیه عدم تمایز بین مفهوم زمان و ادراک آن با مساله حقیقت زمان است که نباید این دو را با هم یکی دانست. اگر این دو از هم جدا شوند رفع تناقض می شود.
باسمه النور
عرض سلام و ادب
با سلام خدمت شما خواهر گرامی
خلطی که صورت گرفته است از ناحیه عدم تمایز بین مفهوم زمان و ادراک آن با مساله حقیقت زمان است که نباید این طور را با هم یکی دانست. اگر این دو از هم جدا شوند رفع تناقض می شود.
استاد گرامی اگر ممکن است تمایز بین مفهوم و حقیقت زمان را بفرمائید.
با تشکر
[="Tahoma"][="Blue"] "زمان" مظهر کدام اسم از اسمای الهی است؟سلام
سلام علیکم
زمان مظهر اسمایی چون یَا مُقَسِّمُ و یَا مُقَدِّمُ و یَا مُؤَخِّرُ و یَا دَائِمُ و یَا حَاکِمُ و لا یُضَامُ و یَا لَطِیفا و لا یُرَامُ است.
[/]
ستاد گرامی اگر ممکن است تمایز بین مفهوم و حقیقت زمان را بفرمائید.
همچنان که اشاره گردید زمان از جهت مفهومی مقدار و اندازه حرکت است اما باید توجه داشت که زمان یک مفهوم ذهنی صرف نیست بلکه این معنای مفهومی زمان از یک حقیقت وجودی سرچشمه گرفته است که آن همان حقيقت وجود سيّالى زمان است كه به طور مستمر در دامنه حرکت جوهری موجود است.
نکته ای که باید بدان عنایت وافر داشت این است که حرکت و زمان را از عوارض خارجی اشیاء نیستند یعنی نمی توان برای آنها وجودی منحاز و مستقل از موضوعشان در خارج در نظر گرفت که این وجود بر وجود موضوع عارض شده باشد. بلکه حرکت و زمان از عوارض تحلیلی اشیاء هستند که تنها در ذهن و به واسطه تحلیل ذهنی می توان عارض و معروض را از یکدیگر منفک کرد. در عالم خارج یک وجود بیشتر نیست، و آن یک وجودی است که حامل به اعتبارات گوناگون حامل حرکت و زمان و مکان و مسافت است. فافهم!
سوال:
معیار زمان در دستورات عرفانی همچون محاسبه نفس در آخر شب چیست و توضیحی پیرامون حقیقت زمان ارائه دهید.
پاسخ:
حضرت رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند:« لَا یَكُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتَّى یُحَاسِبَ نَفْسَهُ أَشَدَّ مِنْ مُحَاسَبَةِ الشَّرِیكِ شَرِیكَهُ وَ السَّیِّدِ عَبْده» (1)
انسان مؤمن نخواهد بود، تا این که به حساب نفسش برسد؛ شدیدتر از حسابرسی شریک با شریکش و مولی با بنده اش.
علمای اخلاق در مورد ساعت محاسبه نفس متفقند که باید در پایان دوره شبانه روزی فرد باشد بدین معنا که یا می توان این عمل را اندکی قبل از خوابیدن در شب و یا در هنگام سحر به جای آورد.
و اما در مورد حقیقت زمان باید بگوییم طبق مبانی متعارف حکمای پیشین همچون ابن سینا، زمان عبارت از مقدار و اندازه حرکت بوده و به عنوان یک مفهوم طبیعی و ماهوی در طبیعیّات مطرح می شود که عارض بر اجسام می گردد.
اما از منظر حکمای متاله و عرفای الهی همچون ملاصدرا وجود ذاتا امری سیال بوده و زمان نه بمنزله ظرفی برای موجودات مادّی، بلکه به عنوان صفتی وجودی برای آنها تلقّی می شود که این صفت، برخاسته از نحوه وجود اشیا می باشد و در هویّت آنها دخالت دارد.
بر این اساس، باید گفت طبق نظر حکمای الهی، بر خلاف دیدگاه کسانی است که زمان را امری موهوم و زاییده ذهن می دانند، زمان امری اصیل و واقعی و مرتبه ای از مراتب حقیقت عینیّه وجود می باشد چرا که وجود، حقیقت یگانه ای است که دارای شئونات و مظاهر مختلف است که از جمله آن شئون گوناگون، حقیقت زمان است که به هویّت اتصالیّه خویش یکی از مظاهر حق می باشد.
ادراک معنای دقیق زمان از منظر عرفان و حکمت متعالیه فرع بر ادراک مساله حرکت جوهری است. در این نگرش زمان علامت تقدّم و تأخّر ذاتی اشیای مادی محسوب می شود و نه امری خارج و عارض بر اشیا که صرفا ظرفی برای اشیا باشد.
در حقیقت هر موجودی به مقدار حرکت سیر تدریجی خود که عبارت از همان زمان است چنان متصل شده است که به هیچ وجه نمی توان ایندو را از هم جدا کرد به طوری که زمان هر شی مادی را می توان جنبه ای و چهره ای از خود آن شیء در نظر گرفت نه موجودی خارج از آن، یعنی در اینجا ظرف و مظروف یکی هستند.زمان از در این نگرش حقانی، مقوم ذاتی جوهر مادی اشیاء و شانی از شئون وجود خاص ایشان است و از اینرو، همه جواهر و پدیده های مادی، زمانی مخصوص بخود دارند، چرا که زمان شأنی از شئون وجود آنهاست.
طبق این گفتار، حرکت و بتبع آن زمان، امری عرضی و حتی جوهری و تحت مقوله نبوده و مفهومی ماهوی بشمار نمی رود، بلکه وجود سیّال متصرّمی است که در خارج، عین حرکت و وجود سیّال است و تنها در مقام تحلیل عقلی است که ذهن می تواند بین آنها تمایز قائل شود.بنابر این وقتی زمان از دایره حدود و مفاهیم فراتر رفت و به وجود خاص اشیای مادی تعلق گرفت تبیین ماهیّت زمان بصورت تعریفی ماهوی ناممکن خواهد بود، چرا که چنین تعریفی فقط در شأن مفاهیم ماهوی صحیح خواهد بود.
پی نوشت:
1-بحار الأنوار، ج67 ص 72