جمع بندی تغیر در ذات خدا
تبهای اولیه
سلام و عرض ارادت
در عبارات فراوان صحبت از عشق ،محبت و... خدا میشود حال اینکه ذات خدا انفعال و حرکت ندارد.حتی یه روایت دیدم البته منبع دستم نیست که از معصوم پرسیدند ایا خدا هم شایق میشود در جواب ایشان میفرمایند بله.
وجه این روایات چیه؟
سوال:
سلام و عرض ارادت
در عبارات فراوان صحبت از عشق ،محبت و... خدا میشود حال اینکه ذات خدا انفعال و حرکت ندارد.حتی یه روایت دیدم البته منبع دستم نیست که از معصوم پرسیدند ایا خدا هم شایق میشود در جواب ایشان میفرمایند بله.
وجه این روایات چیه؟
پاسخ:
باسلام وتشکر .
آموزه های یاد شده در باره حق تعالی متناسب با ساحت قدس خود او اوست در تحلیل دقیق مسله اجازه دهید از این جا بحث را آغاز نمایم :
"محبت" از ریشه "حب" است و در لغت به معنای دوستی، مهر و دلبستگی است. حب، یحب او را دوست داشت، بدان علاقه پیدا کرد.[1] بنابراین، محبوب؛ یعنی دوست داشته شده.
محبت خدا به بندگان
محبت یک رابطه وجودی است و یکی از مهم ترین اسباب محبت، حب ذات است که در هر موجودی وجود دارد. خداوند به ذات خود و کمالات خود آگاهی دارد و از این جهت به خود عشق می ورزد و خود را دوست دارد. همچنان که آفریده های خود را به جهت حب ذات دوست دارد؛ چرا که این آفریده ها از افعالی است که از ذات او نشأت می گیرد.
محبت خداوند به بندگان به معنای متفاهم عرفی آن نیست؛ زیرا که لازمه این معنای عرفی انفعال نفسانی است که خداوند از آن پاک و منزه است، بلکه حب خدا ناشی از حب او به ذات خویش است. حب خداوند به خویش همان ادراک خیر است. خداوند از آن رو که مدرک جمال خویش است، عاشق است و از آن رو که ذات او مدرک است به ذات، معشوق است و چون فعل خداوند از ذات او جدایی ندارد، آن نیز مورد محبت خداوند است. بدین معنا که خداوند افعال خویش را دوست دارد و چون مخلوقاتش، نتیجه فعل حضرتش هستند، آنها را نیز دوست دارد.[2]
پس همه موجودات جهان، محبوب خداوند متعال اند، لکن آنچه در این جا ما در پی آنیم، محبوب بودن انسانهاست به معناى خاص آن، که در ادامه بحث خواهد آمد.
برای آن که روشن شود، چگونه می توان محبوب خداوند واقع شد و راه رسیدن به مقام بلند حب چیست؟ ضروری است، ابتدا محبوبان خدا شناخته شوند، تا انسان بتواند با شناخت آنان راه های رسیدن به آن مقام را بپیماید و در سلک محبوبان خداوند درآید.
در قرآن کریم گروهایی معرفی شده اند که مورد محبت خدایند و خداوند آنان را دوست دارد. در زیر برخی از آنان به عنوان نمونه بیان می شود.
1. صابران، "... والله یحب الصابرین"؛[3] خداوند استقامت کنندگان را دوست دارد.
2. پرهیزکاران، "... فان الله یحب المتقین"؛[4] خداوند پرهیزکاران را دوست دارد.
3. توکل کنندگان، "... ان الله یحب المتوکلین"؛[5] خداوند متوکلان را دوست دارد.
4. توبه کنندگان و پاکان، "... ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین"؛[6] خداوند توبه کنندگان را دوست دارد و پاکان را (نیز) دوست دارد.
5. نیکوکاران، "... ان الله یحب المحسنین"؛[7] خداوند، نیکوکاران را دوست دارد.
6. مجاهدان، "ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله..."؛[8] خداوند کسانی را دوست می دارد که در راه او پیکار می کنند.
7. مجریان قسط و عدالت، "... ان الله یحب المقسطین"؛[9] خدا عادلان را دوست دارد.
اینها گروهی از انسان ها هستند که مورد محبت خدا قرار گرفته و خداوند آنان را دوست دارد.
معنای محبت خداوند به بنده این است که خداوند حجاب ها را از قلبش پاک می کند، تا وی با چشم دل او را ببیند و او را برای رسیدن به مقام والای قرب الاهی توان می بخشد، همین اراده خدا نسبت به بنده محبت اوست. به بیان دیگر، محبت خدا عبارت است از تطهیر باطن بنده از غیر خدا و خالی نمودن وجودش از هر مانعی که بین او و خدایش حایل و فاصله می شود.[10]
عرفا معتقدند محبت خدا نسبت به بندگان دو گونه است.
1. محبت ابتدایی یا امتنانی، که همان عنایت و توفیق اوّلیه ای است که از جانب خداوند به برخی از بندگان تعلق می گیرد که سبب توان مندی های بنده بر طاعت است.
2. محبت ثانوی یا استحقاقی که ثمره طاعت و اتصاف به صفاتی است که خداوند می پسندد و این به دو طریق حاصل می شود.
أ- از راه قرب نوافل،
ب- قرب فرایض.[11]
بدیهی است که یکی از نشانه های محبت خدا به بنده توفیق در اطاعت اوامر و ترک نواهی اوست و ظهور و بروز محبت خدا به بندگانش، همان بروز رحمت و کرامت حضرتش به بندگان است.
راه های کسب محبت الاهی
1. اولین گام برای ایجاد محبت و یکی از راه های رسیدن به محبت الاهی، پاک نمودن قلب از دنیا و وابستگی های آن و بریدن از دنیا و حرکت به سوی خداست. این مهم جز با اخراج محبت غیر خدا از قلب حاصل نمی شود؛ چرا که قلب انسان مانند ظرفی است که تا آب را از آن خالی نکنی، ظرفیت قبول سرکه را ندارد و خداوند نیز درون هیچ کس دو قلب قرار نداده است.[12] پیامبر اسلام (ص) می فرماید: "حب الدنیا و حب الله لایجتمعان فی قلب واحد"؛[13] محبت و دوستی دنیا و حب خداوند در یک قلب جمع نمی شوند. بدیهی است که اگر محبت خدای در درون کسی جای گیرد، محبوب وی خواهد شد.
دوستان را کجا کنی محروم
تو که با دشمنان نظر داری
2. صبر و شکیبایی؛ صبر در برابر مشکلات، ناملایمات، مصیبت ها و ... یکی دیگر از راه های رسیدن به قرب الاهی است که در قرآن و روایات بر آن تاکید فراوان شده است. از این جهت عرفا دارندگان این صفت؛ یعنی صابران را محبوبان خداوند دانسته اند.[14]
3. پیروی و متابعت از پیامبر (ص)؛- به دلیل آیه شریفه: "قل ان کنتم تحبون الله، فاتبعونی، یحببکم الله..."؛[15] بگو اگر خدا را دوست می دارید، از من پیروی کنید، تا خدا نیز شما را دوست بدارد.- یکی از راه های جلب محبت الاهی است.[16] ابن عربی در وجه ارتباط بین پیروی از پیامبر (ص) و محبت خدا می گوید: اگر خداوند پیروی از پیامبر (ص) را عامل محبت بر شمرده به آن دلیل است که رسول جلوه حق در آیینه عالم است.[17] بنابراین، از نگاه ابن عربی هیچ کس نمی تواند بدون تبعیت از رسول (ص) محبوب حضرت حق گردد؛ زیرا پیامبر (ص) هم تابع دستورات الاهی است، بدین ترتیب تبعیت هم در پیامبر (ص) و هم در پیروانش انگیزه ی محبت خداست.[18]
4. جهاد و مبارزه؛ جهاد و مبارزه در راه خدا از دیگر عوامل دست یابی به محبت الاهی است. مجاهدان در راه خدا از محبوبان راستین خدایند و از محبت خاص خدایی برخوردارند؛ زیرا که آنان از هیچ تلاش و کوششی در راه پیش برد اهداف الاهی دریغ نمی کنند. آنان با جان و مال در تمامی جبهه های نبرد حق و باطل حضور دارند، چه در میدان های رزم و چه در جبهه های فرهنگی به مبارزه با دشمنان دین بر می خیزند و از ارزش های الاهی حفاظت می کنند. مجاهدان و مبارزان در راه خدا همچون سدهایی می مانند که از ورود نقص و خلل در مسیر حق جلوگیری می کنند و راه را بر شیطان می بندند، آنان اجازه نمی دهند دین خدا مورد تهدید واقع شود، بدین سبب محبوب خدایند.
5. توبه؛ بازگشت، ندامت و پشیمانی از گناهان و روی آوردن و پناه آوردن به لطف و رحمت بی کران خداوندی موجب جلب محبت خداست. توبه از گناه رشته محبت را گره مجدد خواهد زد و بنده را به خدا نزدیک تر خواهد کرد و ابواب محبت و رحمت ویژه خداوند را باز می کند. با توبه بنده عاصی و گناهکار، از راه لطف و عنایت پروردگار تبدیل به دوست و محبوب خداوند می شود.
صاحب تفسیر راهنما معتقد است؛ یکی از اهداف اشاره به محبت الاهی نسبت به پاکیزگان و توبه کنندگان، تشویق انسان ها به توبه و پاکیزگی است.[19]
6. انفاق کنندگان؛ دادن صدقه و انفاق موجب جلب محبت خداوند است و خداوند انفاق کنندگان را دوست دارد. صدقه و انفاق در حقیقت سپاس گزاری در برابر نعمت های الاهی و پیروی از فرمان اوست.[20]
7. ایمان و عمل صالح؛ ایمان و عمل صالح از دیگر عوامل جلب رضایت و محبوبیت خداست؛ چون پاداش الاهی و نجات، در گرو ایمان توأم با عمل صالح است. بنابراین، ایمان بدون عمل موجب پاداش و نجات نخواهد بود و محبت الاهی را – که از مفهوم "لایحب الظالمین"؛[21] خدا ظالمان را دوست ندارد، به دست می آید – در پی نخواهد داشت.[22]
8. احسان؛ احسان و نیکوکاری از دیگر راه های پیمودن مسیر محبت الاهی است.[23]
9. طهارت و پاکی؛ خداوند متعال پس از بیان عبادت هایی؛ مانند غسل، وضو و تیمم می فرماید: راز این دستور (دستور به انجام عبادات) آن است که انسان ها پاک و طاهر شوند. "... ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج و لکن یرید لیطهرکم..."؛[24] خداوند نمی خواهد مشکلی برای شما ایجاد کند، بلکه می خواهد شما را پاک سازد. بنابراین، هر فرمانی که خدای سبحان صادر می کند، اعم از فرامین و دستورهای عبادی و ... سرّش همان طهارت روح و باطن است.[25]و...
حضرت آیت الله جوادی آملی می گوید: در این که خداوند مثلاً صابران را دوست دارد و یا متوکلین و یا مقسطین را، این دوست داشتن در حقیقت بازگشتش به این است که توکل محبوب خداست و متوکل هم به دلیل این که توکل دارد محبوب خداست.[26]
البته ممکن است، انسان اهل توکل یا صابر، اوصاف دیگری داشته باشد که محبوب خدا نباشد، اما توکل، صبر او محبوب خداست. اما اگر انسان طوری شد که جز خدا چیزی نخواست و تمام مسیرهای کمال را پیمود، آن وقت ذات این انسان محبوب خداوند واقع می شود و پس از آن همه اوصاف و افعالش محبوب خدا می گردد.[27]
اگر چنین شد و خدای متعال نسبت به انسانی محبت داشت همه نظام آفرینش به او مهر می ورزند؛ چرا که همه آنها تابع اراده الاهی هستند. این مقام از برجسته ترین مقام های انسانی است. خداوند محبوب کسی باشد مهم نیست، آنچه بسیار مهم است این است که انسانی محبوب خدا بشود.[28]
بنابراین، اگر چنین شد که انسان حبیب الله شد، آن وقت کار او کار خداست، حرف او حرف خداست و ... و آثار خدایی در او ظهور پیدا می کند.
در حدیث معروف قرب نوافل از رسول خدا (ص) آمده که خدای متعال به من فرمود: "ما یتقرب الی عبد من عبادی بشیء احب الی مما افتر ضت علیه و انه لیتقرب الیّ بالنافلة حتی احبه..."؛ هیچ چیز به اندازه انجام واجبات بنده را به من نزدیک نمی کند، اما بنده من از راه نوافل (مستحبات) و انجام عبادت های مستحب به من نزدیک می شود، تا آن جا که محبوب من می گردد، اگر محبوب من شد، آن گاه من زبان او می شوم و او با فیض خاص من که در مقام فعل به صورت زبان او درآمده است سخن می گوید و چشم او می شوم و او با فیض خاص من که در مقام فعل به صورت چشم او درآمده است می بیند، بر همین اساس کلام مؤمنی که محبوب خدا شد به منزله کلام خداست.[29]
همچنین اگر انسان محبوب خداوند واقع شد بالاتر از محبوبیت، خداوند عاشق او می شود. بر اساس حدیث وارده از پیامبر (ص) که فرمود: "اذا احب الله عبداً عشقه و عشق علیه، فیقول عبدی انت عاشقی و محبی و انا عاشق لک و محب لک، ان اردت او لم ترد"؛[30] زمانی که بنده ای محبوب خدا می شود، خداوند او را عاشق خویش می گرداند و خود نیز به او عشق می ورزد. سپس می گوید: بنده من تو عاشق و دوستدار منی و من نیز عاشق و محب تو هستم چه بخواهی چه نخواهی.
نتیجه آن که راه های مختلفی برای رسیدن به مقام محبت باری تعالی و درک این فیض وجود دارد، که از جمله آنها، صبر، توبه، تقوا و ... و به طور خلاصه، ترک محرمات و انجام فرایض و واجبات الاهی و انجام مستحبات است.
منابع:
[1] جبران مسعود، فرهنگ الرائد، ج 2، ص 1551.
[2] کاشفی، محمد رضا، آئین مهرورزی، ص 99 – 102؛ ابن سینا، رساله عشق، ص 4 – 6.
[3] آل عمران، 146.
[4] آل عمران، 76.
[5] آل عمران، 159.
[6] بقره، 222.
[7] بقره، 195.
[8] صف، 4.
[9] مائده، 42.
[10] شبر، سید عبدالله، کتاب الاخلاق (ترجمه)، ص 412 – 413.
[11] طباطبائی، فاطمه، سخن عشق، ص 171.
[12] شبر، سید عبدالله، کتاب الاخلاق (ترجمه)، ص 414.
[13] ری شهری، محمد، میزان الحکمة، ج 2، ص 228.
[14] عربی، محی الدین، فتوحات مکیه، ج 2، ض 337.
[15] آل عمران، 31.
[16] ترجمة المیزان، ج 5، ص 633.
[17] عربی، محی الدین، فتوحات مکیه، ج 2، ص 336.
[18] طباطبائی، فاطمه، سخن عشق، ص 171.
[19] هاشمی رفسنجانی، اکبر، تفسیر راهنما، ج 7، ص 486.
[20] همان، ج 2، ص 274.
[21] آل عمران، 57.
[22] هاشمی رفسنجانی، اکبر، تفسیر راهنما، ج 2، ص 463.
[23] بقره، 195.
[24] مائده، 6.
[25] جوادی آملی، عبدالله، حکمت عبادات، ص 86 – 87.
[26] جوادی آملی، عبدالله، فطرت در قرآن، ج 12، ص 254.
[27] همان، ص 256.
[28] همان، ص 254.
[29] طباطبائی، فاطمه، سخن عشق، ص 278.
[30] همان، ص 34.