جمع بندی رابطه با جنس مخالف در نوجوانی و عواقبی که دامنگیر من شده است

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
رابطه با جنس مخالف در نوجوانی و عواقبی که دامنگیر من شده است
با سلام مشکل من : خیلی مفصل و طولانی هست نمیدونم از کجا و چطور شروع کنم؟! به طور خلاصه من یک خانواده مذهبی دارم پدرم آدم بسیار مذهبی و استاد حوزه و دانشگاه هستند . من اعتماد به نفس خیلی پایینی داشتم چون نوع پوششم مطابق میل خودم نبود و فقط برا خانوادم بود از چادر گذاشتن هم خجالت میکشیدم متاسفانه تحت تاثیر چند تا از دوستام هم قرار گرفته بودم دلم میخواست مثل بقیه دوستام باشم از لحاظ ظاهر و ... و اون سال متاسفانه وارد رابطه با پسری شدم تا تو اون رابطه خودمو جوری نشون بدم که دوست دارم باشم نه طوری که هستم و همین کار روهم کردم نگفتم که چادری ام نگفتم خانواده‌ی مذهبی دارم و ... اون موقع 13 سالم بود کلاس هفتم بودم و این رابطه از تابستون اون سال شروع شد خیلی اتفاق ها افتاد من خیلی خیلی خلاصه دارم میگم اون آقا پسر 7 سال از من بزرگتر هستند و قصدشون ازدواج بود من رو به خانوادشون معرفی کردند مادر بنده این ماجرا رو فهمید و خیلی مفصل هست موضوعاتی که پیش اومد و سختی هایی که کشیدم ایشون(همین آقاپسر)همیشه تاکید داشتند که از بی حجابی بدشون میاد و باید دیگه حجابمو رعایت کنم حتی وقتی باهم بیرونیم علایق ایشون دقیقا همون چیزی بود که بودم نه چیزی که تظاهر میکردم هستم خانواده ایشون هم مقید هستن به مسائل اعتقادی و حجاب و ... همین موضوع باعث شد تا من از چیزی ک هستم بیشتر راضی باشم و تا وقتی که تموووم واقعیتم از خانوادم و خودم رو گفتم بهشون قبلش کلی گریه میکردم خسته شده بودم از رفتارهایی که خودم نیستم دلم میخواست عاشق چیزی که هستم باشه همه چیز رو با کلی استرس گفتم میترسیدم وقتی فهمید منو یه دروغ گو ببینه و یا حتی ترکم کنه درحالی اصلااا قصد فریب و اینها نداشتم برخلاف انتظاراتم از ته دللللش خوشحال شد فکرشو نمیکردم انقدر خوشحال شه این روهم اشاره کنم که رابطه ما مجازی نبود بعد اینکه مادرم فهمید خیلی باهام صحبت کرد مشاوره برد منو گوشی رو ازم گرفت و کلی کارا اما قطع نشد این ارتباط اصلی ترین بخشی که نمیتونم به کسی بگم و واقعااااا بزرگ و آزار دهندس و نمیخوام خیلی از گذشته تعریف کنم اینه ک متاسفااااانه یه اتفاق خیلی بدی که نباید میفتاد افتاد نمیتونم توضیح بدم یعنی نمیدونم چجوری بگم و این اتفاق خیلی بد مربوط به یک سالو نیم پیشه و من اصلااااا اون آدمی که اول صحبتام تعریف کردم نیستم 180 درجه تغییر کردم توبه کردم انشاالله که مورد قبول حق واقع شده باشه یعنی از لحاظ اعتقادی خیلی خیلی عوض شدم عاااشق چادرم و حجابم هستم افتخار میکنم به چادری بودنم به خانوادم و رشته من هم علوم و معارف اسلامی هست مدرسه من هم تو تغییرم خیلی موثر بوده و کلی عوامل دیگه و توسل به یه شهیدی نجاتم داد کلی از کتاب های شهدا رو مطالعه کردم و به طور کلی کاملا یک زهرای دیگه شدم اون پسر هم همینطور باهم عوض شدیم ایشون بعد از اینکه توبه کردند رفتند کربلا و بعدش خداروشکر واقعا تغییر کردند بار ها هم خواستگاریم اومدند از خوبی ها و اخلاقش هرچی تعریف کنم کم گفتم   اما پدر من به هیچچچ عنوان راضی به این ازدواج نمیشن با اینکه میدونن برای ازدواج استخاره لازم نیست اما استخاره هم گرفتند یکی از عالمان بزرگ قم استخاره گرفتند که بسیار خوب اومده اما روی تصمیم ایشون هیچ تغییری ایجاد نکرد چیکار باید کنم واقعا همو دوست داریم من نمیخوام دیگ مرتکب گناه شم حتی چت هم کنیم نامحرمیم دیگه چیکار کنم؟؟؟ از کی کمک بگیرم؟ به فتوای حضرت آقا که مرجع تقلید ما هستند ما میتونیم الان بدون اذن پدر محرم شیم اما درسته اینکار؟؟؟ ینی فقط به خاطر اینکه نامحرم نباشیم و گناهی نباشه برای ارتباط تلفنی و صحبت هامون خیلی بد توضیح دادم اما نمیتونستم چطوری دیگه وصف میکردم بعد این رو هم بگم که خیلی خواستگار دارم این موضوع هم خیلی عذابم میده و نمیدونم چه رفتاری کنم در مقابل این موضوع اگر توضیحاتم کفایت نمیکنه برای راهنمایی شما هر سوالی چیزی هست جواب میدم با سپاس فراوان
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد شفیق
هوالمحبوب با سلام و احترام به شما همراه همیشگی مرکز ملی: بسیار خوشحالم که از تغییرات خوبی که در زندگیت اتفاق افتاده با افتخار صحبت می کنید. اما چند سوال در ذهن بنده هست که فکر می کنم لازمه به آنها پاسخ داده شود.
  • شما از سن سیزده سالگی وارد این رابطه شدید و تا الان که هفده سالتونه هنوز ادامه دارد یعنی چهار سال در این رابطه هستید بدون اینکه برای مدتی قطع شده باشد؟
  • رابطه شما چه به صورت تلفنی و چه دیداری با چه مکالمات و رفتارهایی بوده است؛ اگر لازم می دانید به صورت پیام خصوصی برای بنده بفرستید.
  • این آقا در حال حاضر مشغول چه کاری هستند؟
  • پیشنهاد محرم شدن از طرف چه کسی است؟
  • هدف شما از محرم شدن چیست؟ و بعد از آن اگر خانواده باز هم مخالفت کنند؛ چه تصمیمی خواهید گرفت؟
بسیار سپاسگزارم از اینکه به سوالات پاسخ می دهید.  
با سلام و احترام و همچنین سپاس فراوان بابت پاسخگویی شما خیر،سه باری قطع شده اما نه برای مدت زیاد طولانی ترین مدت آن سه ماه بوده است بستگی داشت همیشه یطور نبود بیشتر اوقات عاطفی بود بعضی اوقات نه در یک کارخانه کار میکنند ماشین هم دارند منظورم این است که شرایط اولیه ازدواج را دارا هستند پیشنهاد محرم شدن از طرف بنده بوده است چند ماهی است که هیچ ملاقات حضوری نداشتیم به دلیل اینکه مایل نبودم هدف من از این پیشنهاد فقط و فقط این بود که دیگه گناهی نباشد میخواستم از این احساس گناه رهایی پیدا کنم خسته شده بودم گناهی نباشد البته مقصود برای همین مکالمه ها و تلفن بود در پاسخ به سوال آخرتون بگم ک نمیدونم به نظر شما باید چه کار کنم؟ اگر مجددا نیاز به توضیحات بیشتر بود با کمال میل حاضر به پاسخ گویی هستم با تشکر
در ضمن کمی از دلایل مخالفت خانواده ام بگویم که بتوانید بهتر کمک کنید مادر بنده اوایل مخالف بودند اما الان کاملا راضی هستن اما پدرم کاملا مخالف اند خانواده آقا پسر هم که خیلییی من را دوست دارند و مشتاقانه منتظر رضایت پدرم هستند دلیل مخالفت پدرم یک این است که میگویند سنم خیلی پایین است و باید درسم را بخوانم اما عقیده بنده بر این است که ازدواج و تحصیل دو راه متمایز از هم هستند و اگر خود آدم اهل درس خواندن باشد و علاقه داشته باشد باهم تناقضی نخواهند داشت پدرم میگویند که باید بعد از تحصیلات دانشگاه ازدواج کنم بعد هم اینکه از لحاظ ظاهر از من خیلی پایین تر است در حالی چهره‌ای بسیار معمولی دارند نه پایین چون من زیبایی دارم دلیلی نمیشود که همسر من هم اینگونه باشد من برای مرد قیافه معمولی را میپسندم نه زیبا و به خاطر اینکه در درس هایم بسیار موفق هستم و ظاهرم و شرایط خانوادگیم و اینکه تک فرزند هستم ایشان در ذهنشان توقع بسیاار بالایی داشتند ساده تر بگویم اینکه مثلا توقع فامیل هایمان اینگونه است که من یجای خیلییی بالاتر از اینها ازدواج کنم و ... و میگن ک ازدواج موقعیت های خیلی خیلی بالاتر از این برایم می آید و من قدر خودم را نمیدانم و نباید به کم قانع باشم وقتی موقعیت های بهتری دارم این آقا هم اصلا شرایط بدی ندارند همین اندازه برای من کافی است تا الان هم خواستگار های زیادی داشتم اما همه‌ی آنها اینگونه بود که در مراسمات یا مجالسی مادر یا خواهر آنها منو پسندیدن برای پسرشان من این گونه خواستگار ها را نمیخواهم
در ضمن کمی از دلایل مخالف خانواده ام بگویم که بتوانید بهتر کمک کنید مادر بنده اوایل مخالف بودند اما الان کاملا راضی هستن اما پدرم کاملا مخالف خانواده آقا پسر هم که خیلییی من را دوست دارند و مشتاقانه منتظر رضایت پدرم هستند دلیل مخالفت پدرم یک این است که میگویند سنم خیلی پایین است و باید درسم را بخوانم اما عقیده بنده بر این است که ازدواج و تحصیل دو راه متمایز از هم هستند و اگر خود آدم اهل درس خواندن باشد و علاقه داشته باشد باهم تناقضی نخواهند داشت پدرم میگویند که باید بعد از تحصیلات دانشگاه ازدواج کنم بعد هم اینکه از لحاظ ظاهر از من خیلی پایین تر است در حالی چهره‌ای بسیار معمولی دارند نه پایین چون من زیبایی دارم دلیلی نمیشود که همسر من هم اینگونه باشد من برای مرد قیافه معمولی را میپسندم نه زیبا و به خاطر اینکه در درس هایم بسیار موفق هستم و ظاهرم و شرایط خانوادگیم و اینکه تک فرزند هستم ایشان در ذهنشان توقع بسیاار بالایی داشتند ساده تر بگویم اینکه مثلا توقع فامیل هایمان اینگونه است که من یجای خیلییی بالاتر از اینها ازدواج میکردم
در ضمن کمی از دلایل مخالف خانواده ام بگویم که بتوانید بهتر کمک کنید مادر بنده اوایل مخالف بودند اما الان کاملا راضی هستن اما پدرم کاملا مخالف خانواده آقا پسر هم که خیلییی من را دوست دارند و مشتاقانه منتظر رضایت پدرم هستند دلیل مخالفت پدرم یک این است که میگویند سنم خیلی پایین است و باید درسم را بخوانم اما عقیده بنده بر این است که ازدواج و تحصیل دو راه متمایز از هم هستند و اگر خود آدم اهل درس خواندن باشد و علاقه داشته باشد باهم تناقضی نخواهند داشت پدرم میگویند که باید بعد از تحصیلات دانشگاه ازدواج کنم بعد هم اینکه از لحاظ ظاهر از من خیلی پایین تر است در حالی چهره‌ای بسیار معمولی دارند نه پایین چون من زیبایی دارم دلیلی نمیشود که همسر من هم اینگونه باشد من برای مرد قیافه معمولی را میپسندم نه زیبا و به خاطر اینکه در درس هایم بسیار موفق هستم و ظاهرم و شرایط خانوادگیم و اینکه تک فرزند هستم ایشان در ذهنشان توقع بسیاار بالایی داشتند ساده تر بگویم اینکه مثلا توقع فامیل هایمان اینگونه است که من یجای خیلییی بالاتر ازدواج کنم
جمع بندی پرسش: من از 13 سالگی وارد رابطه ای شدم که ایشان 7 سال بززگتر از من بودند. قصدشان ازدواج بود. بارها هم به خواستگاری ام آمدند اخلاق بسیار خوبی دارند. اما پدرم راضی به ازدواج ما نیستند؛ استخاره هم کردند و بسیار خوب آمده اما روی تصمیم پدرم اثر نگذاشته است. من دیگر نمی خواهم مرتکب گناه شوم حتی وقت چت می کنیم اذیت می شوم. به ایشان پیشنهاد محرم شدن دادم تا هیچ گناهی نکنیم.  خانواده آن آقا کاملا موافق ازدواج ما هستند. مادرم اوایل مخالف بودند ولی الان راضی هستند. پدرم می گوید که سنم پایین است و باید درسم را بخوانم و چون تک فرزند هستم توقع بسیار بالایی برای زندگی من دارند.   پاسخ: بسیار خوب است که شما درصدد آن هستید که دیگر گناهی بین شما نباشد. اما این راهش نیست که خودتان محرم شوید. با این کار مشکلی که در حال حاضر با آن مواجه هستید و همان عدم رضایت خانواده، نه تنها حل نخواهد شد بلکه در گردابی عمیق تر فرو خواهید رفت که به راحتی از آن نمی توان خارج شد. با محرم شدن شما با این آقا، توقعاتی از شما ایجاد می گردد که پاسخگو بودن به آن، نه به نفع شخص شماست و نه زندگی متأهلی آینده تان. مشکل شما در حال حاضر عدم رضایت پدرتان است، که راهش محرم شدن شما دو نفر نیست. بدلیل اینکه صرف محرم شدن شما، رضایت پدر ایجاد نمی گردد. اگرچه شما به دنبال این هستید که گناهی در بین نباشد، ولی با این کار، مشکل اصلی شما که همان رضایت ندادن پدرتان است، سرجایش باقی است. گناه نکردن را می توان با ندیدن و یا مکالماتی داشته باشید که سعی شود گناه در آن نباشد، حل کرد. ولی رضایت پدر را نمی توان بامحرم شدن حل نمود. همچنین این کار باعث می شود که شأن و محجوبیتتان را نزد آن آقا از دست بدهید؛ چراکه با خودشان فکر می کنند وقتی دختری بدون اجازه پدرش، دست به چنین اقدامی زده است، بعدها در زندگی متأهلی چگونه می توان به او اطمینان داشت که پنهانی کارهایی انجام ندهد. دقیقا این مطالب را که خدمتتان عرض می کنم، از مورد مشاوره ای است که جدیدا با مراجعی مثل شما که به این شکل با هم محرم شده اند، برخورد داشته ام. خوب است شما با توجه به روحیه پدرتان که چه چیزهایی باعث می شود ایشان موافقت نمایند، اقدام به رضایت ایشان نمایید. برای مثال، خودتان در فضایی صمیمانه و محترمانه، حرف دلتان را به ایشان بگویید. یا اگر گفتن برایتان سخت است، با نوشتن نامه ای برایشان، حرفهایتان را انتقال دهید. اگر در اطرافیان کسی هست که می تواند پدرتان را راضی کند و روی ایشان نفوذ دارد، را بفرستید تا با پدر محترمتان صحبت کند. اقدام از طرف آن آقا هم می تواند خوب باشد؛ یعنی اینکه خود آقا، در فضا و مکان و زمانی مناسب با قرار قبلی، پدرتان را ملاقات نماید و حرفهایش را بگوید. به این نکته توجه داشته باشید که شما در زندگی متأهلی، نیاز به پشتوانه و حمایت پدر و مادر دارید. تا آنجا که می توانید تلاش نمایید رضایت کامل خانواده را جلب نمایید و ازدواج کنید.نه اینکه با اجبار آنها را راضی کنید؛ چراکه بعدها اگر خدایی نکرده در زندگی مشکلی ایجاد گردد، حمایت آنها را لازم دارید و نداشتن حمایت پدر و مادر بخصوص برای یک دختر در زندگی متأهلی، آسیب بسیار بزرگی است. بالاخره پدر و مادر، بهترین پشتوانه و حامی و دوستدار فرزند هستند و هیچ کس در زندگی نمی تواند جای آنان را بگیرد. حواستان باشد خدایی نکرده بی احترامی صورت نگیرد و یا اینکه نزد آن آقا نسبت به پدرتان بی احترامی نکنید و همیشه فضای محترمانه را نگاه دارید؛ چراکه آسیب در این رابطه ها؛ چه رابطه شما و پدرتان و رابطه آن آقا و پدرتان، مستقیما به ضرر شما و زندگی شماست. به خدا توکل کنید و از خدا بخواهید که مسیر را برایتان آسان گرداند؛ چراکه هم به دنبال رضایت پدر هستید و هم می خواهید سنّت خوب ازدواج را انجام دهید.  
موضوع قفل شده است