جمع بندی شبهه: «تکلیف و توان انسان ها»
تبهای اولیه
سلام
چگونه میتوان گفت که خداوند به اندازه توان تکلیف میخواهد در حالی که احکام یکی هستند ولی توان ها (چه از حیث وراثتی و چه از حیث محیطی)متفاوتند؟
بعنوان مثال :
شخصی که نطفه اش خوب منعقد نشده و از نظر محیطی توی شرایط بدی هست مسلما احتمال خیلی کمی هست که نماز خوان شود
اما حکم بی نمازی در هرصورت این است که فرد بی نماز مورد شفاعت قرار نمیگیرد؟ و این با آیه لایکلف الله نفسا الاوسعها در تناقض است
با سلام خدمت شما دوست گرامی
از جمله استعدادهای انسان استعداد تکلیف پذیری است .
انسان میتواند در چهار چوب قوانینی که برایش وضع شده است ، زندگی کند . هر موجود دیگر غیر از انسان جز از قوانین جبری طبیعی از قانون دیگر نمیتواند پیروی کند . مثلا نمیتوان برای سنگها و چوبها یا برای درختان و گلها و یا برای اسب و گاو و گوسفند قانون وضع کرد و به آنها ابلاغ کرد و آنها را مکلف ساخت که در چار چوب قوانین و مقرراتی که برای آنها و به مصلحت آنها وضع شده است رفتار نمایند . این موجودات ، فرضا در جهت حفظ و مصلحت آنها اقدامی بشود ، باید به صورت اجبار و الزام عمل شود .
ولی انسان یگانه موجود ممتازی است که این " امکان " و " توانایی " شگفت را دارد که در چهار چوب یک سلسله قوانین قراردادی رفتار نماید .
این قوانین قراردادی از آن نظر که از طرف یک مقام صلاحیتدار وضع میشود و به انسان تحمیل میشود و تحمل قانون از نوعی زحمت و مشقت خالی نیست ، به نام " تکلیف " خوانده میشود .
قانونگذار برای اینکه انسان را به تکلیف خاصی مکلف سازد چند شرط را باید رعایت کند . به عبارت دیگر ، انسان با واجد بودن چند شرط میتواند انجام تکالیفی را بر عهده بگیرد . شرایط تکلیف که در همه تکالیف باید وجود داشته باشد امور ذیل است :
1- بلوغ
2- عقل
3- اطلاع و آگاهی
4- قدرت و توانایی
5-آزادی و اختیار
که با نبود هر کدام از این مشخصه ها آن تکلیف پذیری انسان مخدوش می شود.
اما این انسان به صورت معمولی این مشخصه ها را دارد اما گاهی می شود که برخی از انسان ها درجات پایینی از این مشخصه ها را داشته باشند تا جایی که این مشخصه ها حتی در حد اقل خود باشند ولی اگر این ها منتفی شد تکلیف هم به حسب انتفای شرطش منتفی می گردد.
امام رضا (ع) این عوامل را به بیانی دیگر می فرمایند که:
بنده از چهار چیز استطاعت بر عمل پیدا می کند
راهش باز باشد، جسمش صحت داشته باشد جوارحش سالم باشد برای او سببی از ناحیه خدا باشد.(اصول کافی ج1 ص 160) که امام صادق به آنها از جوامع الفضل نامیده اند و امام هادی در رساله اهوازیه خویش این مبادی عمل اختیاری را به زیبایی توضیح می دهند(تحف العقول)
پس هرگاه عملی از کسی به خاطر نبود یکی از این مبادی طرح(بازداشته ) شود این عمل غیر اختیاری بوده و نه ثواب و نه عقابی بر آن بار نخواهد شد.
اما هرگاه مکلف بنا بر ظرفیتی که دارد (وسع) به مقداری از این مبادی دست یافت به میزان وسعش با او معمله خواهد شد"لا یکلف الله نفسا الا وسعها"(بقره (2) آيه276.)
و در قیامت هم که خداوند حاکم علی الاطلاق است بنا بر عدل حکم خواهد کرد و تمام زمینه های عمل را محاسبه خواهد کرد همان گونه که می فرماید"فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره" این یعنی محاسبه تمام آنچه که در عمل تاثیر دارد و خدا هیچ ذره ای را فروگذار نمی کند.
خود خدا درباره قیامت می فرماید:
« وَ نَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئا؛ (انبيا(21)آيه 47.) ترازوهاى عدل را در روز رستاخيز مى نهيم , پس هيچ كس ستمى نمى بيند»
و بطور كلي مي توان گفت كه به حكم عقل و نقل خداوند به هيچ وجه همه انسان ها را همانند هم و به طور مساوي در نظر نمي گيرد . با همه افراد به طور كاملا متفاوتي برخورد مي نمايد تا كم ترين ظلم و بي عدالتي در اين زمينه روا داشته نشود.
در آیه ای دیگر هم این مضمون را داریم که: "ان لیس للانسان الا ما سعی" یعنی خدا جهت گیری ها را می بیند و نمره می دهد آن سعی و تلاش را نه داشته های ذاتی را . به تعبیر دیگر ثواب و عقاب خدا برای آن اعمالی است که بنا بر وسعش انجام می دهد نه آن وسعش که از طرف خدا موهبتی به او بوده است که برای آن تلاشی نکرده است. پس اگر جهت گیری در فرد مثبت بود با وسعش عملی نیک انجام می دهد و برایند عملش محاسبه خواهد شد نه مقدار عملش .
اما مطلب دیگری که هست این که اگر ما می بینیم برخی از تکالیف به صورت عام برای همه انسان ها وضع شده است این نشان می دهد که این تکلیف ظرفیت این را دارد که همه وسع ها -از ضعیف ترین آنها تا قوی ترین آنها - این را در حد اقلش که همان انجام تکلیف باشد آن را انجام دهند مگر این که فردی به خاطر عدم عاملی (که در قبل عرض کردیم:جوامع فضل) این فعل نتواند انجام دهد که دیگر از مورد تکلیف خارج خواهد شد مثل این که مکلفی دیوانه شود یا بی هوش شود یا علم به تکلیف پیدا نکند که فقد این عمل به خاطر فقد آن عامل است .
پس اگر خدا نماز را برای همه واجب کرده است این بدان معنا است که همه مومنین(شرط ایمان برای این است که علم به وجوب نماز و شناخت خدا به عنوان شارع و...باشد) از درجه ضعیف تا قوی آن می توانند این عمل را انجام دهند و اگر آن را انجام ندادند از سوء اختیار آنها است و معاقب خوهند بود که یکی از آن عقاب ها عدم شفاعت اولیاء الهی است.
اما نحوه انجام این واجبات بنا بر شرایط مکلف مختلف خواهد بود مثلا کسی که توان ایستادن را ندارد برای او نماز نشسته تشریع می شود و تا جایی که نماز غریق یک الله اکبر بیش نیست.
و برخی از احکام به مناسبت عدم توانایی مکلف بر آن عمل- مانند حج و جهاد و ...- از دوش مکلف برداشته می شود پس خدا تکلیف بما لا یطاق نمی کند.
سلام
چگونه میتوان گفت که خداوند به اندازه توان تکلیف میخواهد در حالی که احکام یکی هستند ولی توان ها (چه از حیث وراثتی و چه از حیث محیطی)متفاوتند؟
سلام
همین حکم واحد در شرایط متفاوت، جزای متفاوت خواهد داشت...
به عنوان مثال در حدیثى معروف آمده است : «یغفر للجاهل سبعون ذنبا قبل أن یغفر للعالم ذنب واحد ؛ هفتاد گناه جاهل بخشیده مىشود، قبل از آن كه یك گناه عالم بخشیده شود.» (كافى، ج 1، ص 47) در این مثال گناه مشترک بین عالم و جاهل است ولی حسابرسی متفاوت است.
انسان در هر شرایط که باشد وجدان و عقل او راه را تا حدودی به او نشان میدهد، حتی اگر در بد ترین خانواده و محیط یا وراثت باشد.
از طرفی خداوند در تمام دوران نمونه هایی از کسانی که در شرایط بد بودند ولی الوده به گناه نشدند را دارد که حجت بر همه انسانها تمام شود...
همین ترک نماز که مثال زدید، بالاخره اگر شخصی در جامعه مسلمین باشد حتی برای یک بار هم که شده فکر نمیکند شاید اخرتی در پی این دنیا باشد؟ شاید عقابی داشته باشد؟ و ...
اما اگر حتی این هم نباشد و کسی هیچ احتمالی در مورد دین و واجبات و ... نداشته باشد و عقل او هم او را راهنمایی نکند، عدالت خداوند ایجاب میکند او را مورد رحمت قرار دهد و ببخشد. ایات و روایات دال بر عدالت خدا و همچنین دلایل عقلی ان، روایاتی مانند نماز کلید بهشت است را محدود میکنند.
این را خطاب به کارشناس می گویم.پس شما قبول دارید که حسن فاعلی در حسن فعلی اثر دارد. به عنوان مثال آیا کسی که مشروب را به زور در دهانش می ریزند این مشروب در زندگی اش تاثیری ندارد؟ در سیر و سلوک عرفانی او تاثیری ندارد؟ یا کودکی که در خانه او موسیقی و فیلم مستهجن نگاه می کنند تاثیری در زندگی او ندارد؟ چون این کودک یا اون شخص یک یا دو شرط از تکلیف را نداشته اند.اما مگر می شود حسن فاعلی باعث نشود که حسن فعلی اثر خودش را نگذارد. فیلم مستهجن اثر می گذارد چه شخص خودش نخواهد چه بخواهد نگاه کند. چه عقلش بکشد این بد است چه نکشد. در واقع شما تنها اثری که برای اعمال انسان در سرنوشتش قائلید این است که او این اعمال را با چند شرطی که بیان کردید انجام داده باشد. مثلا کسی که دیوانه است اعمالش اثری نمی گذارند در آینده اش. حتی اگر گناهان زیادی انجام دهد. این بافلسفه دین نمی خواند. در واقع فلسفه دین و نبوت انبیا این است که انسان نمی داند چه چیز خوب است و چه چیز بد است . پس خدا یک دینی می آورد که به انسان بگوید این کار بداست و تو را بدبخت می کند و این کار خوب است و تو را خوشبخت می کند پس تو موظف و مکلفی کار خوب را انجام دهی و کار بد را انجام ندهی. این یعنی کار خوب و بدی بدون وابستگی به انسان وجود دارد که خدا می خواسته به ما بگوید. اما وقتی بگوییم که کار بد وخوب به اصولی مثل عقل و بلوغ و اطلاع و آگاهی و ... بستگی دارند یعنی بد وخوب بودن آن ها وابسته به ما هستندبنابراین چه ضرورتی برای دین است؟ سنی ها درست می گویند. شیعه ها درست می گویند. وهابی ها هم درست می گویند. مسیحی ها هم درست می گویند. چه ضرورتی دارد یک دین واحد وجود داشته باشد برای همه؟؟؟؟؟؟؟ چه ضرورتی برای تبلیغ شیعه وجود دارد؟ اگر دیگران دین حق نداشته باشند خوب سرنوشتشان تغییری نمی کند؟چون بهشان نرسیده است. اگر ما دین نداشته باشیم طوری نمی شود. اگر دین نداشته باشیم به سعادت می رسیم زیرا اعمالی که انجام می دهیم حسن فاعلی دارند و ما را به سعادت می رسانند. دین پس برای چیست؟
این را هم خطاب به آقای ملا علی می گویم. از کجا می دانید که توان انسان ها متفاوت است؟ دلایل خود را بیان کنید.
این را خطاب به کارشناس می گویم.پس شما قبول دارید که حسن فاعلی در حسن فعلی اثر دارد. به عنوان مثال آیا کسی که مشروب را به زور در دهانش می ریزند این مشروب در زندگی اش تاثیری ندارد؟ در سیر و سلوک عرفانی او تاثیری ندارد؟ یا کودکی که در خانه او موسیقی و فیلم مستهجن نگاه می کنند تاثیری در زندگی او ندارد؟ چون این کودک یا اون شخص یک یا دو شرط از تکلیف را نداشته اند.اما مگر می شود حسن فاعلی باعث نشود که حسن فعلی اثر خودش را نگذارد. فیلم مستهجن اثر می گذارد چه شخص خودش نخواهد چه بخواهد نگاه کند. چه عقلش بکشد این بد است چه نکشد. در واقع شما تنها اثری که برای اعمال انسان در سرنوشتش قائلید این است که او این اعمال را با چند شرطی که بیان کردید انجام داده باشد. مثلا کسی که دیوانه است اعمالش اثری نمی گذارند در آینده اش. حتی اگر گناهان زیادی انجام دهد. این بافلسفه دین نمی خواند. در واقع فلسفه دین و نبوت انبیا این است که انسان نمی داند چه چیز خوب است و چه چیز بد است . پس خدا یک دینی می آورد که به انسان بگوید این کار بداست و تو را بدبخت می کند و این کار خوب است و تو را خوشبخت می کند پس تو موظف و مکلفی کار خوب را انجام دهی و کار بد را انجام ندهی. این یعنی کار خوب و بدی بدون وابستگی به انسان وجود دارد که خدا می خواسته به ما بگوید. اما وقتی بگوییم که کار بد وخوب به اصولی مثل عقل و بلوغ و اطلاع و آگاهی و ... بستگی دارند یعنی بد وخوب بودن آن ها وابسته به ما هستندبنابراین چه ضرورتی برای دین است؟ سنی ها درست می گویند. شیعه ها درست می گویند. وهابی ها هم درست می گویند. مسیحی ها هم درست می گویند. چه ضرورتی دارد یک دین واحد وجود داشته باشد برای همه؟؟؟؟؟؟؟ چه ضرورتی برای تبلیغ شیعه وجود دارد؟ اگر دیگران دین حق نداشته باشند خوب سرنوشتشان تغییری نمی کند؟چون بهشان نرسیده است. اگر ما دین نداشته باشیم طوری نمی شود. اگر دین نداشته باشیم به سعادت می رسیم زیرا اعمالی که انجام می دهیم حسن فاعلی دارند و ما را به سعادت می رسانند. دین پس برای چیست؟
به نام حق
افعال حتی اگر از سر جهل و یا جبر انجام شوند آثاری طبیعی بر نفس انسان دارند اما موضوع این است که این نوع افعال یک وقت در رابطه با آثار
طبیعیشان بررسی می شوند و یک وقت به لحاظ آثار اخرویشان در عذاب و عقاب،در مورد دوم عِقابی در کار نیست،گرچه به طور طبیعی باعث ایجاد
آثار سوء در ظرفیت و قابلیت انسان برای دریافت فیوضات الهی می گردد و برای رفع آثار آنها نیاز به مجاهدت و سعی مضاعف است.
با توجه به آیات و روایات فلسفه دین این نیست که خوب و بد را به انسان آموزش دهد بلکه هدف رسالت انبیاء بیدار کردن فطرتهای به خواب رفته
و بر انگیختن عقل و خرد انسانهاست، همانطور که حضرت علی علیه السلام در خطبه اول نهج البلاغه به آن تصریح فرمودند:
"بَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ...."
در اين هنگامه، خداوند سفيرانش را بر اساس زمانبندي مناسب و ويژه به سوي مردم گسيل داشت تا استعدادهاي نهفته آفريده را در آنان بشكفند،
و ميثاق فطرت الهي را عينيّت بخشند، و نعمت فراموش شده او را به يادشان آرند، و با رساندن پيام حق، راه هر گونه عذري را سدّ كنند، و گنجينه هاي
خرد را از اسارت خرافات و اوهام آزاد سازند....
همینطور به این مطلب در آیات 7و 8 سوره مبارکه شمس اشاره شده است:
"و نفس و ما سواها فالهمها فجورها و تقواها"
قسم به نفس و آنکه آن را آفرید و خوبی و بدی را به او الهام کرد.
اما امامیه به حسن و قبح عقلی معتقدند یعنی کاری که در شرع خوب است فی نفسه خوب و کاری که شرع آن را بد می داند فی نفسه بد است
اما اینکه نتیجه گرفتید بد و خوب کارها وابسته به ماست تنها یک مغالطه است چرا که ما در نفس الامر حسن و قبح افعال هیچ تاثیری نداریم
بلکه شرایطی را که استاد فرمودند میزان مکلف بودن ما را در برابر این تکالیف مشخص می کند و همینطور ملاک عقاب و ثواب را در نزد حق تعالی.
سلام
سلام علیکم
چگونه میتوان گفت که خداوند به اندازه توان تکلیف میخواهد در حالی که احکام یکی هستند ولی توان ها (چه از حیث وراثتی و چه از حیث محیطی)متفاوتند؟بعنوان مثال :
شخصی که نطفه اش خوب منعقد نشده و از نظر محیطی توی شرایط بدی هست مسلما احتمال خیلی کمی هست که نماز خوان شود
اما حکم بی نمازی در هرصورت این است که فرد بی نماز مورد شفاعت قرار نمیگیرد؟ و این با آیه لایکلف الله نفسا الاوسعها در تناقض است
شما میگویید خداوند به اندازه ی وسع انسان ها ازشون تکلیف میخواهد در حالی که توان ها فرق میکند ..
خب تکلیف هم نسبت به توان ها فرق میکند .. بزارید یک مثال بزنم:
در شرایط عادی نماز باید ایستاده خونده بشه .. تکلیف سختی نیست .. حال اگر طرف پاش مشکل داشته باشه اینجا دستور اینه که میتونه نشسته بخونه ببینید
و دقت کنید سخت گرفته نشده و با توجه به وسعش این تکلیف کم شده .. حال اگه نمیتونه نشسته بخونی خوابیده میشه خوند .
کلا در احکام و فرعیات سخت گرفته نشده و به صورت عام میشه گفت آسان هستن و با توجه به یک فرد سالم در حد توانش هستش ... و برای فرد مریض و ... با توجه به توانش تکلیف داده شده ..
حالا اگر فرضا دستت خونی شده و یا زخم شده و خون بند نمیاد مثلا میتونی وضوی جبیره بگیری .. آب نیست میگن میتونی تیمم کنی .. اینا همه مثاله برای اینکه
متوجه شوید که اسلام کوتاه اومده خیلی جاها ..:Gol:
در موردی مثالی که زدید طرف اگر زنا زاده هم باشه باز هم میتونه هدایت بشه ، شاید یکم نسبت به فرد عادی سخت تر باشه و میلش به گناه بیشتر باشه اما شما نمیتونی بگی که
صد در صد اون فرد راه هدایتش بسته شده ...
خیلیییییی افرادی بودن که در بدترین شرایط حتی تو همین سایت هم هستن که فرد با خدایی هستن با اینکه خونواده و فامیلشون قید و بندی ندارن ..:Gol:
این را خطاب به کارشناس می گویم.پس شما قبول دارید که حسن فاعلی در حسن فعلی اثر دارد. به عنوان مثال آیا کسی که مشروب را به زور در دهانش می ریزند این مشروب در زندگی اش تاثیری ندارد؟ در سیر و سلوک عرفانی او تاثیری ندارد؟ یا کودکی که در خانه او موسیقی و فیلم مستهجن نگاه می کنند تاثیری در زندگی او ندارد؟ چون این کودک یا اون شخص یک یا دو شرط از تکلیف را نداشته اند.اما مگر می شود حسن فاعلی باعث نشود که حسن فعلی اثر خودش را نگذارد. فیلم مستهجن اثر می گذارد چه شخص خودش نخواهد چه بخواهد نگاه کند. چه عقلش بکشد این بد است چه نکشد. در واقع شما تنها اثری که برای اعمال انسان در سرنوشتش قائلید این است که او این اعمال را با چند شرطی که بیان کردید انجام داده باشد. مثلا کسی که دیوانه است اعمالش اثری نمی گذارند در آینده اش. حتی اگر گناهان زیادی انجام دهد. این بافلسفه دین نمی خواند. در واقع فلسفه دین و نبوت انبیا این است که انسان نمی داند چه چیز خوب است و چه چیز بد است . پس خدا یک دینی می آورد که به انسان بگوید این کار بداست و تو را بدبخت می کند و این کار خوب است و تو را خوشبخت می کند پس تو موظف و مکلفی کار خوب را انجام دهی و کار بد را انجام ندهی. این یعنی کار خوب و بدی بدون وابستگی به انسان وجود دارد که خدا می خواسته به ما بگوید. اما وقتی بگوییم که کار بد وخوب به اصولی مثل عقل و بلوغ و اطلاع و آگاهی و ... بستگی دارند یعنی بد وخوب بودن آن ها وابسته به ما هستندبنابراین چه ضرورتی برای دین است؟ سنی ها درست می گویند. شیعه ها درست می گویند. وهابی ها هم درست می گویند. مسیحی ها هم درست می گویند. چه ضرورتی دارد یک دین واحد وجود داشته باشد برای همه؟؟؟؟؟؟؟ چه ضرورتی برای تبلیغ شیعه وجود دارد؟ اگر دیگران دین حق نداشته باشند خوب سرنوشتشان تغییری نمی کند؟چون بهشان نرسیده است. اگر ما دین نداشته باشیم طوری نمی شود. اگر دین نداشته باشیم به سعادت می رسیم زیرا اعمالی که انجام می دهیم حسن فاعلی دارند و ما را به سعادت می رسانند. دین پس برای چیست؟
پس اگر خدا نماز را برای همه واجب کرده است این بدان معنا است که همه مومنین(شرط ایمان برای این است که علم به وجوب نماز و شناخت خدا به عنوان شارع و...باشد) از درجه ضعیف تا قوی آن می توانند این عمل را انجام دهند و اگر آن را انجام ندادند از سوء اختیار آنها است و معاقب خوهند بود که یکی از آن عقاب ها عدم شفاعت اولیاء الهی است.
سلام و تشکر
اما اگر اطلاع و اگاهی یکی از شروط مکلف بودن است..خیلی ها اطلاع درستی از دین و چرایی احکام آن ندارند ..پس نباید عقوبت داشته باشند
ولی اگر به نظر شما اکثر آدما در حال حاضر شرایط تکلیف را دارند ..یعنی اینکه اکثر ادما اهل دوزخ اند .. و این با غالب بودن خیر در جهان هستی در تضاد است
اما اگر اطلاع و اگاهی یکی از شروط مکلف بودن است..خیلی ها اطلاع درستی از دین و چرایی احکام آن ندارند ..پس نباید عقوبت داشته باشند
با سلام خدمت شما دوست گرامی
منظور از آگاهی و اطلاع، اطلاع از آن حکم است آن هم اجمالا نه به صورت تفصیلی . قرار نیست کسی از چرایی دین و احکام اطلاع کامل داشته باشد تا آن را عمل کند همین که می داند همچین حکمی در دین است و دین هم از طرف خداست برای عمل کفایت می کند.
ولی اگر کسی واقعا همچین آگاهی و اطلاعی از دین و احکام آن نداشت می شود جاهل .
این جاهل هم همان گونه که می دانید دو گونه است : جاهل قاصر ، جاهل مقصر
اگر کسی توانایی کسب حقیقت را نداشته باشد (اطلاع از حقیقت دین و احکام آن اجمالا) این فرد جاهل قاصر است که خدا با فضل خود با او برخورد خواهد کرد و بحث مستضعفین این جا جاری است.
ولی اگر کسی می توانست اطلاع پیدا کند و نکرد این فرد جاهل مقصر است و به خاطر عدم اطلاعش بازخواست می شود.
ولی اگر به نظر شما اکثر آدما در حال حاضر شرایط تکلیف را دارند ..یعنی اینکه اکثر ادما اهل دوزخ اند .. و این با غالب بودن خیر در جهان هستی در تضاد است
نمی شود گفت که اکثر انسان ها نسبت به احکام دین اسلام شرایط تکلیف را دارند چرا که با این که وسایل ارتباطی و اینترنت و وسایل ارتباط عمومی وسعت پیدا کرده اند ولی تبلیغات بر ضد اسلام هم گسترش پیدا کرده تا جایی که به مخیله برخی خطور نمی کند که اسلام یک دین الهی و آخرین دین باشد تا بیایند و درباره آن و احکام آن اطلاع پیدا کنند یک زمانی جهل اطلاعاتی بود اما امروز آن جهل رفته ولی سلطه تبلیغاتی آمده است
ولی با این وجود اگر کسی بتواند تحقیق کند و نکند معذور نخواهد بود و در آخرت معاقب خواهد بود همانگونه که افراد حقیقت جو از دل استکبار و تبلیغات رسانه ای راه حق و حقیقت را پیموده اند نمونه بارز آن ادواردو آنیلی پسر رئیس کارخانه فیات ایتالیا ، پدر مسیحی مادر یهودی، تک پسر ، ارث پدر به او می رسید ولی در یک مواجهه با قرآن تحقیق درباره ادیان را شروع می کند و مسلمان می شود و شیعه می شود و....
ولی اگر به نظر شما اکثر آدما در حال حاضر شرایط تکلیف را دارند ..یعنی اینکه اکثر ادما اهل دوزخ اند .. و این با غالب بودن خیر در جهان هستی در تضاد است
در یک حکم کلی نمی توان همه ی آدمها را در یک وزان قرار داد هر کسی به نسبت بلوغ فکری-عقل و استعداد و جمیع شرایطی که دارد
ممکن است با دیگری به لحاظ پاداش و جزا متفاوت باشد.
و غالب بودن خیر هم در هستی مربوط به نظام تکوین است و همینطور همه احکام شریعت،در حالیکه دوزخی شدن
انسان مربوط به اعمال اختیاری اوست و خللی به خیریت نظام تکوین و تشریع وارد نمی کند.
انسان مربوط به اعمال اختیاری اوست و خللی به خیریت نظام تکوین و تشریع وارد نمی کند
یعنی اگر نود درصد انسانها دوزخی شدند ایرادی به نظام هستی وارد نیست!!!
منظور از آگاهی و اطلاع، اطلاع از آن حکم است آن هم اجمالا نه به صورت تفصیلی . قرار نیست کسی از چرایی دین و احکام اطلاع کامل داشته باشد تا آن را عمل کند همین که می داند همچین حکمی در دین است و دین هم از طرف خداست برای عمل کفایت می کند
نمی شود گفت که اکثر انسان ها نسبت به احکام دین اسلام شرایط تکلیف را دارند چرا که با این که وسایل ارتباطی و اینترنت و وسایل ارتباط عمومی وسعت پیدا کرده اند ولی تبلیغات بر ضد اسلام هم گسترش پیدا کرده
باسلام
آیا این اکثریت شامل خود مسلمانها نمیشود؟ مسلمانهایی که نه امامی دیده اند و نه پیامبری و مورد هجوم تبلیغات ضد دینی هم هستند..
یعنی اگر نود درصد انسانها دوزخی شدند ایرادی به نظام هستی وارد نیست!!!
اعتقادات مسائل یقینی و استدلالی و عقلیند حیطه اگر و ذوق و سلیقه نیستند،این نوع احتمالات خالی از واقع و حقیقتند
اگر جایی در براهین عقلی و یا نقلی چنین چیزی دیده اید بیان بفرمائید.
اعتقادات مسائل یقینی و استدلالی و عقلیند حیطه اگر و ذوق و سلیقه نیستند،این نوع احتمالات خالی از واقع و حقیقتنداگر جایی در براهین عقلی و یا نقلی چنین چیزی دیده اید بیان بفرمائید.
هم در مطالب ابن سینا و هم در سخنان شهید مطهری صریحا این مطلب بیان شده که خیر بودن نظام هستی و سبقت رحمت خدا بر غضبش منافات دارد با دورخی شدن اکثر آدمیان
یاحق
هم در مطالب ابن سینا و هم در سخنان شهید مطهری صریحا این مطلب بیان شده که خیر بودن نظام هستی و سبقت رحمت خدا بر غضبش منافات دارد با دورخی شدن اکثر آدمیانیاحق
لطفا منبع هر دو کلام را بفرمائید.
و بعد از آن چه کسی گفته است اکثر مردم دوزخی می شوند؟
حضرتعالی ظاهرا از پیش فرضهای ذهن خودتان مقدماتی می سازید سپس از آن نتایجی گرفته و بعد آن را ردّ می فرمائید!!!!
و بعد از آن چه کسی گفته است اکثر مردم دوزخی می شوند؟حضرتعالی ظاهرا از پیش فرضهای ذهن خودتان مقدماتی می سازید سپس از آن نتایجی گرفته و بعد آن را ردّ می فرمائید!!!!
خیلی روشنه چون اکثرا بی نمازند
و حدیث معتبر داریم که بی نماز مورد شفاعت قرار نمیگیرد
خیلی ممنون که مشارکت شما
به نام حقافعال حتی اگر از سر جهل و یا جبر انجام شوند آثاری طبیعی بر نفس انسان دارند اما موضوع این است که این نوع افعال یک وقت در رابطه با آثار
طبیعیشان بررسی می شوند و یک وقت به لحاظ آثار اخرویشان در عذاب و عقاب،در مورد دوم عِقابی در کار نیست،گرچه به طور طبیعی باعث ایجاد
آثار سوء در ظرفیت و قابلیت انسان برای دریافت فیوضات الهی می گردد و برای رفع آثار آنها نیاز به مجاهدت و سعی مضاعف است.
با توجه به آیات و روایات فلسفه دین این نیست که خوب و بد را به انسان آموزش دهد بلکه هدف رسالت انبیاء بیدار کردن فطرتهای به خواب رفته
و بر انگیختن عقل و خرد انسانهاست، همانطور که حضرت علی علیه السلام در خطبه اول نهج البلاغه به آن تصریح فرمودند:
"بَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ...."
در اين هنگامه، خداوند سفيرانش را بر اساس زمانبندي مناسب و ويژه به سوي مردم گسيل داشت تا استعدادهاي نهفته آفريده را در آنان بشكفند،
و ميثاق فطرت الهي را عينيّت بخشند، و نعمت فراموش شده او را به يادشان آرند، و با رساندن پيام حق، راه هر گونه عذري را سدّ كنند، و گنجينه هاي
خرد را از اسارت خرافات و اوهام آزاد سازند....
همینطور به این مطلب در آیات 7و 8 سوره مبارکه شمس اشاره شده است:
"و نفس و ما سواها فالهمها فجورها و تقواها"
قسم به نفس و آنکه آن را آفرید و خوبی و بدی را به او الهام کرد.
اما امامیه به حسن و قبح عقلی معتقدند یعنی کاری که در شرع خوب است فی نفسه خوب و کاری که شرع آن را بد می داند فی نفسه بد است
اما اینکه نتیجه گرفتید بد و خوب کارها وابسته به ماست تنها یک مغالطه است چرا که ما در نفس الامر حسن و قبح افعال هیچ تاثیری نداریم
بلکه شرایطی را که استاد فرمودند میزان مکلف بودن ما را در برابر این تکالیف مشخص می کند و همینطور ملاک عقاب و ثواب را در نزد حق تعالی.
پس شما و استاد قبول دارید که رابطه عمل و ثواب و عقاب یک رابطه قرار دادی است نه تکوینی؟ همچنین این که اعمال ما اثروضعی شان در همین دنیا است را قبول دارید یا خیر؟ این ها را جواب بدید تا مشخص شود من مغالطه نمی کنم.
و بحثی که این جا به وجود می آید این که اگر کسی به سوء محیط یا اجبار دیگران فعلی بدی را اکراهی یا اضطراری انجام داد جدای از این که عقاب نمی شود و ذم نمی شود آیا اثر وضعی آن چه می شود؟
باید گفت که در این که اثر وضعی آن عمل اکراهی یا اضطراری بر وجود فرد بار می شود اما این بحث دنیوی آن است اما بحث اخروی آن باز برمی گردد به مسائلی که عرض شد که خدا به افعال اختیاری انسان نگاه می کند و بتمامی زمینه های غیر اختیاری را در سعادت و شقاوت انسان (سعادت اخروی) لحاظ می کند الحاکم هو الشاهد
بحث در این جا همان بحث عدالت تکوینی و جزایی خداست که خدا در این عالم اسباب و علل را تاثیر می دهد و هر موثری اثری خواهد داشت چه اختیاری و چه اضطراری اما در زمان جزا دادن و تعیین رتبه اخروی تمام زمینه های عمل و اسباب و علل لحاظ خواهد شد .
آیا این اکثریت شامل خود مسلمانها نمیشود؟ مسلمانهایی که نه امامی دیده اند و نه پیامبری و مورد هجوم تبلیغات ضد دینی هم هستند..
با سلام خدمت شما دوست گرامی
فرقی نمی کند ما ملاک داریم این ملاک هر کجا جاری شد حکم آن هم می آید یعنی چه در بین مسمان ها و چه در غیر آنها اگر یکی از مبادی عمل اختیاری منتفی شد آن عمل هم منتفی می شود
البته توجه به این نکته لازم است که ندیدن امام و پیامبر دلیل استضعاف نیست اگر چه بودن آنها به عمل بهتر کمک می کند. بلکه بودن احکام دین در میان مسلمان ها حجت را برای عمل بر آنها تمام می کند.
سوال ؟ به نظر شما رابطه بین عمل و عقاب و ثواب آن یک رابطه قراردادی است یا تکوینی؟ همچنین تکلیف ضرر هایی که مثلا اون شخصی که به زور مشروب در دهانش ریخته اند دیده است چه می شود؟ جبران می شود یانه؟
رابطه بین ثواب و عقاب با عمل یک رابطه حقیقی است نه قرار دادی. اما این عمل همانگونه که عرض شد باید مبادی عمل اختیاری را داشته باشد تا ثواب و عقاب بر آن بار شود.
و این سوال را می توان پرسید که آیا ثواب و عقاب مترتب بر بر یک عمل بدون لحاظ شرایط آن عمل بدان تعلق می گیرد؟
هرگز این گونه نیست عقلا در مدح و ذم فاعل یک فعل مبادی آن فعل را بررسی می کنند اگر کسی از روی سهو قتلی را مرتکب شد با کسی که عمدا این کار را کرده را مساوی نمی دانند و ذم آنها یکسان نخواهد بود همچنین اگر کسی در شرایط فرهنگی نامناسب بزرگ شد و عمل خیری را انجام داد با کسی که در مدینه فاضله و در یک خانواده اهل فضل بزرگ شده و همان عمل را انجام داد نزد عقلا یکسان نیستند در مدح .
و خدا رئیس عقلا بلکه خالق عقلا است.
تکلیف ضرر هایی که مثلا اون شخصی که به زور مشروب در دهانش ریخته اند دیده است چه می شود؟ جبران می شود یانه؟
در دنیا چون دار اسباب و مسببات است لاجرم متضرر می شود مانند کسی که در یک اتوبوس نشسته ولی راننده اتوبوس بی احتیاطی می کند و ته دره می رود و این فرد کشته یا مجروح می شود بدون این که هیچ تقصیری داشته باشد . دنیا دار تزاحم است دار علت و معلول است آتش که بیاید می سوزاند . مسجد را می سوزاند میکده را هم می سوزاند.
اما آخرت خدا تمام این ها را حساب می کند و درجه فرد مشخص می شود.
سوال1:
چگونه میتوان گفت که خداوند به اندازه توان تکلیف میخواهد در حالی که احکام یکی هستند ولی توان ها (چه از حیث وراثتی و چه از حیث محیطی)متفاوتند؟
بعنوان مثال :
شخصی که نطفه اش خوب منعقد نشده و از نظر محیطی توی شرایط بدی هست مسلما احتمال خیلی کمی هست که نماز خوان شود
اما حکم بی نمازی در هرصورت این است که فرد بی نماز مورد شفاعت قرار نمیگیرد؟ و این با آیه لایکلف الله نفسا الاوسعها در تناقض است
جواب:
از جمله استعدادهای انسان استعداد تکلیف پذیری است .
انسان میتواند در چهار چوب قوانینی که برایش وضع شده است ، زندگی کند . هر موجود دیگر غیر از انسان جز از قوانین جبری طبیعی از قانون دیگر نمیتواند پیروی کند . مثلا نمیتوان برای سنگها و چوبها یا برای درختان و گلها و یا برای اسب و گاو و گوسفند قانون وضع کرد و به آنها ابلاغ کرد و آنها را مکلف ساخت که در چار چوب قوانین و مقرراتی که برای آنها و به مصلحت آنها وضع شده است رفتار نمایند . این موجودات ، فرضا در جهت حفظ و مصلحت آنها اقدامی بشود ، باید به صورت اجبار و الزام عمل شود .
ولی انسان یگانه موجود ممتازی است که این " امکان " و " توانایی " شگفت را دارد که در چهار چوب یک سلسله قوانین قراردادی رفتار نماید .
این قوانین قراردادی از آن نظر که از طرف یک مقام صلاحیتدار وضع میشود و به انسان تحمیل میشود و تحمل قانون از نوعی زحمت و مشقت خالی نیست ، به نام " تکلیف " خوانده میشود .
قانونگذار برای اینکه انسان را به تکلیف خاصی مکلف سازد چند شرط را باید رعایت کند . به عبارت دیگر ، انسان با واجد بودن چند شرط میتواند انجام تکالیفی را بر عهده بگیرد . شرایط تکلیف که در همه تکالیف باید وجود داشته باشد امور ذیل است :
1- بلوغ
2- عقل
3- اطلاع و آگاهی
4- قدرت و توانایی
5-آزادی و اختیار
که با نبود هر کدام از این مشخصه ها آن تکلیف پذیری انسان مخدوش می شود.
اما این انسان به صورت معمولی این مشخصه ها را دارد اما گاهی می شود که برخی از انسان ها درجات پایینی از این مشخصه ها را داشته باشند تا جایی که این مشخصه ها حتی در حد اقل خود باشند ولی اگر این ها منتفی شد تکلیف هم به حسب انتفای شرطش منتفی می گردد.
امام رضا (ع) این عوامل را به بیانی دیگر می فرمایند که:
بنده از چهار چیز استطاعت بر عمل پیدا می کند
راهش باز باشد، جسمش صحت داشته باشد جوارحش سالم باشد برای او سببی از ناحیه خدا باشد.(اصول کافی ج1 ص 160) که امام صادق به آنها از جوامع الفضل نامیده اند و امام هادی در رساله اهوازیه خویش این مبادی عمل اختیاری را به زیبایی توضیح می دهند(تحف العقول)
پس هرگاه عملی از کسی به خاطر نبود یکی از این مبادی طرح(بازداشته ) شود این عمل غیر اختیاری بوده و نه ثواب و نه عقابی بر آن بار نخواهد شد.
اما هرگاه مکلف بنا بر ظرفیتی که دارد (وسع) به مقداری از این مبادی دست یافت به میزان وسعش با او معمله خواهد شد"لا یکلف الله نفسا الا وسعها"(بقره (2) آيه276.)
و در قیامت هم که خداوند حاکم علی الاطلاق است بنا بر عدل حکم خواهد کرد و تمام زمینه های عمل را محاسبه خواهد کرد همان گونه که می فرماید"فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره" این یعنی محاسبه تمام آنچه که در عمل تاثیر دارد و خدا هیچ ذره ای را فروگذار نمی کند.
خود خدا درباره قیامت می فرماید:
« وَ نَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئا؛ (انبيا(21)آيه 47.) ترازوهاى عدل را در روز رستاخيز مى نهيم , پس هيچ كس ستمى نمى بيند»
و بطور كلي مي توان گفت كه به حكم عقل و نقل خداوند به هيچ وجه همه انسان ها را همانند هم و به طور مساوي در نظر نمي گيرد . با همه افراد به طور كاملا متفاوتي برخورد مي نمايد تا كم ترين ظلم و بي عدالتي در اين زمينه روا داشته نشود.
در آیه ای دیگر هم این مضمون را داریم که: "ان لیس للانسان الا ما سعی" یعنی خدا جهت گیری ها را می بیند و نمره می دهد آن سعی و تلاش را نه داشته های ذاتی را . به تعبیر دیگر ثواب و عقاب خدا برای آن اعمالی است که بنا بر وسعش انجام می دهد نه آن وسعش که از طرف خدا موهبتی به او بوده است که برای آن تلاشی نکرده است. پس اگر جهت گیری در فرد مثبت بود با وسعش عملی نیک انجام می دهد و برایند عملش محاسبه خواهد شد نه مقدار عملش .
اما مطلب دیگری که هست این که اگر ما می بینیم برخی از تکالیف به صورت عام برای همه انسان ها وضع شده است این نشان می دهد که این تکلیف ظرفیت این را دارد که همه وسع ها -از ضعیف ترین آنها تا قوی ترین آنها - این را در حد اقلش که همان انجام تکلیف باشد آن را انجام دهند مگر این که فردی به خاطر عدم عاملی (که در قبل عرض کردیم:جوامع فضل) این فعل نتواند انجام دهد که دیگر از مورد تکلیف خارج خواهد شد مثل این که مکلفی دیوانه شود یا بی هوش شود یا علم به تکلیف پیدا نکند که فقد این عمل به خاطر فقد آن عامل است .
پس اگر خدا نماز را برای همه واجب کرده است این بدان معنا است که همه مومنین(شرط ایمان برای این است که علم به وجوب نماز و شناخت خدا به عنوان شارع و...باشد) از درجه ضعیف تا قوی آن می توانند این عمل را انجام دهند و اگر آن را انجام ندادند از سوء اختیار آنها است و معاقب خوهند بود که یکی از آن عقاب ها عدم شفاعت اولیاء الهی است.
اما نحوه انجام این واجبات بنا بر شرایط مکلف مختلف خواهد بود مثلا کسی که توان ایستادن را ندارد برای او نماز نشسته تشریع می شود و تا جایی که نماز غریق یک الله اکبر بیش نیست.
و برخی از احکام به مناسبت عدم توانایی مکلف بر آن عمل- مانند حج و جهاد و ...- از دوش مکلف برداشته می شود پس خدا تکلیف بما لا یطاق نمی کند.
سوال 2:
آیا حسن فعلی در فاعل اثر دارد. به عبارت دیگر آیا اعمال نیک و بد غیر اختیاری در فاعل خود اثذی ندار؟ پس اگر اثری ندارد و هر کس به دین خود به خاطر جهل به دین اصلی موفق است پس این همه تاکید بر دین واحد حق چیست ؟
به عبارت دیگر آیا اعمال غیر اختیاری اثر وضعی ندارند و آن که از روی جهل یا اجبار شراب می خورد و یا عمل ناشایستی انجام می دهد در زندگی اش تاثیر ندارد؟؟
جواب:
اما یک بحث دیگری هست و آن این که حال افرادی با ظرفیت های مختلف چگونه باید به این احکام عمل کنند؟
این که احکام به صورت عمومی وضع شده اند نشان از این دارد که وسع همه افراد برای عمل به این احکام می رسد یعنی این احکام برای سعادت بشر با وصف اختیار، وضع شده اند و آن شرایطی که برای عمل اختیاری عرض کردم همه از مبادی عمل اختیاری است که با نبود یکی از آنها عمل از اختیاری بودن خارج می شود و اصلا حسنی برای فاعلش لحاظ نخواهد شد.
چرا که مستحضرید که برای ثواب حسن فاعلی شرط است یعنی نمی توان گفت اگر کسی در خواب مثلا بدون اختیار عملی با حسن فعلی را انجام داد این عمل ممدوح است و بر عکس اگر کسی یک عمل مذموم را بدون اختیار انجام داد یا عمل را اکراهی یا اضطراری انجام داد آن فاعل ذم می شود و عقاب می شود .
و بحثی که این جا به وجود می آید این که اگر کسی به سوء محیط یا اجبار دیگران فعلی بدی را اکراهی یا اضطراری انجام داد جدای از این که عقاب نمی شود و ذم نمی شود آیا اثر وضعی آن چه می شود؟
باید گفت که در این که اثر وضعی آن عمل اکراهی یا اضطراری بر وجود فرد بار می شود اما این بحث دنیوی آن است اما بحث اخروی آن باز برمی گردد به مسائلی که عرض شد که خدا به افعال اختیاری انسان نگاه می کند و بتمامی زمینه های غیر اختیاری را در سعادت و شقاوت انسان (سعادت اخروی) لحاظ می کند الحاکم هو الشاهد
بحث در این جا همان بحث عدالت تکوینی و جزایی خداست که خدا در این عالم اسباب و علل را تاثیر می دهد و هر موثری اثری خواهد داشت چه اختیاری و چه اضطراری اما در زمان جزا دادن و تعیین رتبه اخروی تمام زمینه های عمل و اسباب و علل لحاظ خواهد شد .
سوال3:
اگر اطلاع و اگاهی یکی از شروط مکلف بودن است..خیلی ها اطلاع درستی از دین و چرایی احکام آن ندارند ..پس نباید عقوبت داشته باشند
جواب:
ولی اگر کسی واقعا همچین آگاهی و اطلاعی از دین و احکام آن نداشت می شود جاهل .
این جاهل هم همان گونه که می دانید دو گونه است : جاهل قاصر ، جاهل مقصر
اگر کسی توانایی کسب حقیقت را نداشته باشد (اطلاع از حقیقت دین و احکام آن اجمالا) این فرد جاهل قاصر است که خدا با فضل خود با او برخورد خواهد کرد و بحث مستضعفین این جا جاری است.
ولی اگر کسی می توانست اطلاع پیدا کند و نکرد این فرد جاهل مقصر است و به خاطر عدم اطلاعش بازخواست می شود.
سوال4:
جواب:
ولی با این وجود اگر کسی بتواند تحقیق کند و نکند معذور نخواهد بود و در آخرت معاقب خواهد بود همانگونه که افراد حقیقت جو از دل استکبار و تبلیغات رسانه ای راه حق و حقیقت را پیموده اند نمونه بارز آن ادواردو آنیلی پسر رئیس کارخانه فیات ایتالیا ، پدر مسیحی مادر یهودی، تک پسر ، ارث پدر به او می رسید ولی در یک مواجهه با قرآن تحقیق درباره ادیان را شروع می کند و مسلمان می شود و شیعه می شود و....