جمع بندی عدالت خداوند و سکرات مرگ
تبهای اولیه
با سلام و خسته نباشید.
میخواستم بدونم روایت زیر که در کتاب رساله لقاء الله آمده است آیا با عدالت خداوند در تضاد نیست؟
اگر قرار باشد فرد صالح و مومن به این شدت جان بدهد پس چه انگیزه ای باقی می ماند برای انجام اعمال نیک و صالح وقتی قرار است به این شدت عذاب شویم و فرقی بین ما و افراد فاسد و گناهکار نباشد؟
خیلی ممنون
و أما الأخبار؛ فیکفی منها ما فی تفصیل موت من أخبر سلمان الفارسی المحمدی حین وفاته و فیه: انه قال: یا سلمان! القرض بالمقاریض و النشر بالمناشیر أسهل و أهون علی من غصه واحده من غصص الموت و کنت أنا من أهل الخیر و السعاده فاذا جاء شخص عظیم الجثه مریب المنظر مابین السماء و الأرض فأشار الی عینی و لسانی و سمعی فعمیت و خرست و بکمت الی أن قال فقال ملک الموت ابشر انک من أهل الخیر و دنی منی و جذب روحی و کان کل جذبه مکان شده تنزل من السماء الی الأرض و هکذا کان یجذب حتی بلغ الی صدری فاذا جذب جذبه واحده شدیده بحیث لو وقعت علی الجبال لذابت من شدتها فاخرج روحی... هذا.
اما اخبار و روایات؛ پس کفایت می کند روایتی که درباره مرگ است که یکی از مردگان به تفضیل آنچه که هنگام مردن بر او گذشته بود برای سلمان فارسی محمدی بیان کرده که قسمتی از آن این است که گفت: ای سلمان! اگر بدن مرا با قیچی تکه تکه می کردند و با اره استخوان های مرا می بریدند برای من آسان تر و راحت تر بود از غصه یک لحظه از غصه های مرگ؛ در حالی که من از اهل خیر و سعادت بودم ولی ناگهان دیدم شخص بسیار تنومندی که نگاهش تند و نگران کننده بود، در میان آسمان و زمین ظاهر گشت و اشاره ای به چشم و زبان و گوش من کرد که هر سه از کار افتادند - تا اینکه آن شخص گفت: - پس فرشته مرگ گفت: تو را بشارت باد که تو از اهل خیر و نیکی هستی و به من نزدیک گشت و روحم را قبض کرد و وقتی روح را از هر عضوی می گرفت آن چنان با شدت و سختی بود مثل اینکه کسی از آسمان به زمین سقوط کند! و همین طور قبض روح را ادامه می داد تا آنکه به سینه ام رسید پس ناگهان در یک آن با تمام شدت روح را بیرون کشید، به طوری که اگر این شدت و سختی بر کوه ها واقع می شد، کوه ها در اثر آن ذوب می شدند! آری این چنین روح مرا بیرون کشید!...
یا اخی! هذه الروایه قد انقض ظهری! لأن هذا الرجل انما کان من أهل الایمان و أهل الخیر فان کان أمره بهذا المنوال فکیف یصنع؟! من لا یطمئن بل لا یظن لنفسه خیراً؟!
و ان شئت أزید من ذلک فاسمع بعض الأخبار فی تفصیل شده النزع للکفار.
ای برادر من! این روایت کمر مرا شکسته است! برای اینکه وقتی با کسی که اهل ایمان و خیر و نیکی چنین برخورد نمایند، با کسی که اطمینانی به نیکوکار بودن خود ندارد بلکه گمان نیکوکار بودن نیز نمی تواند داشته باشد، چه برخوردی با او خواهند کرد و او چه باید بکند؟!
width: 700 | align: center |
---|---|
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[TD="align: center"] | |
[/TD] | |
کارشناس بحث: استاد مشکور | |
[TD][/TD] | |
میخواستم بدونم روایت زیر که در کتاب رساله لقاء الله آمده است آیا با عدالت خداوند در تضاد نیست؟ و أما الأخبار؛ فیکفی منها ما فی تفصیل موت من أخبر سلمان الفارسی المحمدی حین وفاته و فیه: انه قال: یا سلمان! القرض بالمقاریض و النشر بالمناشیر أسهل و أهون علی من غصه واحده من غصص الموت و کنت أنا من أهل الخیر و السعاده فاذا جاء شخص عظیم الجثه مریب المنظر مابین السماء و الأرض فأشار الی عینی و لسانی و سمعی فعمیت و خرست و بکمت الی أن قال فقال ملک الموت ابشر انک من أهل الخیر و دنی منی و جذب روحی و کان کل جذبه مکان شده تنزل من السماء الی الأرض و هکذا کان یجذب حتی بلغ الی صدری فاذا جذب جذبه واحده شدیده بحیث لو وقعت علی الجبال لذابت من شدتها فاخرج روحی... هذا. اما اخبار و روایات؛ پس کفایت می کند روایتی که درباره مرگ است که یکی از مردگان به تفضیل آنچه که هنگام مردن بر او گذشته بود برای سلمان فارسی محمدی بیان کرده که قسمتی از آن این است که گفت: ای سلمان! اگر بدن مرا با قیچی تکه تکه می کردند و با اره استخوان های مرا می بریدند برای من آسان تر و راحت تر بود از غصه یک لحظه از غصه های مرگ؛ در حالی که من از اهل خیر و سعادت بودم ولی ناگهان دیدم شخص بسیار تنومندی که نگاهش تند و نگران کننده بود، در میان آسمان و زمین ظاهر گشت و اشاره ای به چشم و زبان و گوش من کرد که هر سه از کار افتادند - تا اینکه آن شخص گفت: - پس فرشته مرگ گفت: تو را بشارت باد که تو از اهل خیر و نیکی هستی و به من نزدیک گشت و روحم را قبض کرد و وقتی روح را از هر عضوی می گرفت آن چنان با شدت و سختی بود مثل اینکه کسی از آسمان به زمین سقوط کند! و همین طور قبض روح را ادامه می داد تا آنکه به سینه ام رسید پس ناگهان در یک آن با تمام شدت روح را بیرون کشید، به طوری که اگر این شدت و سختی بر کوه ها واقع می شد، کوه ها در اثر آن ذوب می شدند! آری این چنین روح مرا بیرون کشید!... یا اخی! هذه الروایه قد انقض ظهری! لأن هذا الرجل انما کان من أهل الایمان و أهل الخیر فان کان أمره بهذا المنوال فکیف یصنع؟! من لا یطمئن بل لا یظن لنفسه خیراً؟! ای برادر من! این روایت کمر مرا شکسته است! برای اینکه وقتی با کسی که اهل ایمان و خیر و نیکی چنین برخورد نمایند، با کسی که اطمینانی به نیکوکار بودن خود ندارد بلکه گمان نیکوکار بودن نیز نمی تواند داشته باشد، چه برخوردی با او خواهند کرد و او چه باید بکند؟!با سلام و خسته نباشید.
اگر قرار باشد فرد صالح و مومن به این شدت جان بدهد پس چه انگیزه ای باقی می ماند برای انجام اعمال نیک و صالح وقتی قرار است به این شدت عذاب شویم و فرقی بین ما و افراد فاسد و گناهکار نباشد؟
خیلی ممنون
و ان شئت أزید من ذلک فاسمع بعض الأخبار فی تفصیل شده النزع للکفار.
سلام و تشکر@};-
در پاسخ به سؤال شما چند نکته را متذکر می شویم:
اولاً در نقطه مقابل این خبر، روایات بسیاری از معصومین (علیهم السلام) در خصوص کیفیت قبض روح اهل ایمان و صلحا و قبض روح کفار و اهل فسق بیان شده که در نگاه اول، با خبر فوق در تعارض هستند، ضمن آنکه امثال این خبر طرح شده در سؤال، قابلیت بررسی سندی و محتوایی و تفسیر دارند، که در ادامه بدان اشاره خواهیم کرد، نمی توان در این خصوص، تنها به یک خبر هم اکتفا کرد. بدون شک، كيفيت قبض روح و خارج ساختن جان انسان از بدن او يكسان و برابر نبوده، هريك از انسان ها به تناسب اعمال و رفتار خود شرايطي دشوار يا آسان را تجربه خواهند نمود. در ادامه به ذکر مواردی از روایات اهل بیت (علیهم السلام) و توضیح مطلب می پردازیم:
الف- قبض روح مؤمنان و صالحان: از روايات متعددي مي توان استفاده كرد كه مؤمنان با راحتي و بدون اضطراب و دلهره قبض روح شده و بدون هيچ گونه حزن و اندوهي از دنيا مي روند؛ بلكه به هنگام احتضار نيز اهل البيت (عليهم السلام) بر بالين آنان شرفياب شده و مژده (بهشت و همنشيني با اولياي الهي و ...) به آنان مي دهند. (1) همچنین در روايتي نيز از امام صادق عليه السلام آمده است كه ( قبض روح شدن) براي مؤمن همانند بوييدن پاكيزه ترين و خوشبوترين بوييدني ها است؛ مثل اين كه به خواب رفته باشد و به طور كلي هرگونه رنج و دردي از او دفع مي شود. (2) حتي در بعضي روايات از آن حضرت نقل شده مؤمني كه با ورع باشد، به برادران خود ياري برساند و در برابرشان بخشنده باشد، احساس نمي كند كه روح از بدنش مفارقت كرده و اين همان فرمايش خداي سبحان است كه: «يَا أيَّتُهاَ النَّفسُ المُطمَئِنَّه * اِرجِعيِ اِليَ رَبِّكِ رَاضِيَه مَّرضِيَّه ...». (3)
ب- قبض روح کافران و فاسقان: علاوه بر آیات شریفه قرآن که به بیان دشواریهای هنگام مرگ کافران و ظالمان اشاره نموده،(4) روايات هم گوياي سختي ها و گرفتاري هاي بي ايمانان به هنگام قبض روحشان مي باشند. طبق روايتي امام صادق (عليه السلام) در پاسخ به سؤال از توصیف مرگ، مي فرمايد: «... و الكافر كلسع الأفاعي و لدغ العقارب او اشد؛ مرگ براي كافر همانند گزيدن افعي ها و عقرب ها و يا شديدتر از آن هاست.» (5) در روايتي دیگر آمده است: آن حضرت فرمود: «... عده اي بر اين باورند كه مرگ از اره شدن با اره ها و قيچي شدن (گوشت ها) با قيچي ها و كوبيده شدن سنگ ها و گرداندن استوانه سنگ آسياها بر حدقه هاي چشم، سخت تر است. حضرت فرمودند: نسبت به بعضي از كافران و فاجران چنين است؛ آيا نمي بيني كه بعضي از آنان با چنين سختي هايي روبه رو هستند؟...» البته طبق روايتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) چنین مرگ دشواری که برای کافران گفته شده برای سه دسته از امت هم روی خواهد داد: «حاكمي كه جور ورزد و ستم روا دارد، و كسي كه مال يتيم را از روي ستم بخورد، و شاهدي كه در محكمه ي قاضي به باطل و دروغ گواهي دهد.» (6)
ثانیاً گاهي پرسیده مي شود اگر آيات و روايات دلالت مي كنند كه كافران و بي ايمانان با سختي قبض روح مي شوند، پس چرا در برخي موارد شاهد آسان جان دادن آنان هستيم و بالعكس بعضي از مؤمنان به سختي جان مي دهند؟ پاسخ اين اشكال در روايات معصومان (عليهم السلام) بیان شده؛ امام صادق (عليه السلام) در این خصوص فرمودند: «در مواردي كه مؤمن به راحتي جان مي دهد به سبب آن است كه پاداش او به زودي (و در همين دنيا) آغاز شده است و در مواردي كه به سختي جان مي دهد، به دليل آن است كه از گناهان (و ناخالصی ها، بعنوان کفاره گناهان) پاك شود. تا در آخرت پاك و منزه از گناهان محشور گردد؛ در حالي كه مستحق پاداش ابدي است و هيچ مانعي در برابر او نخواهد بود؛ اما در مواردي كه كافر به آساني قبض روح مي شود به جهت اين است كه همين آسان جان دادن، پاداش كارهاي نيكي باشد كه در دنيا انجام داده تا به هنگام ورود به آخرت هيچ چيز به همراه نداشته باشد، مگر آن چه را كه به سبب آن مستحق عذاب الهي است، و كافراني كه به سختي جان مي دهند، بدان سبب است كه (در همين جهان) عذاب الهي برايشان شروع شده، در حالي كه نيكي هايشان از بين رفته است. اين ها به جهت عدالت خداست كه ظلم نمي كند».(7) و نیز در روايتي ديگر، آن حضرت در پاسخ به محمد بن مسلم كه از ايشان درباره ي گناهان سؤال كرد، فرمودند: «به خدا قسم بنده [مؤمنی] که به این وصف [ایمان] باشد آتش او را در برنمیگیرد. گفتم: میان آنان کسانی هستند که مرتکب [گناهانی] شدهاند. فرمودند: اگر چنین باشد؛ ممكن است خداي تبارك و تعالي در همين جهان جسد او را مبتلا (و بيمار) كند تا كفاره گناهانش باشد؛ و الا (اگر چنين نشد) ممكن است رزق و روزي را بر او تنگ بگيرد و اگر اين هم كفاره گناهانش نشود، هنگام مرگ، بر او سخت گيري نمايد تا بدون گناه بر خدا وارد گشته داخل بهشت گردد.»(8)
با این توضیحات، خبر نقل شده در پرسش، هیچ تعارضی با دیگر آیات و روایات نداشته و خدای متعال که عدل و حکمتش علی الاطلاق است، ذره ای ستم در حق بندگانش نمی کند.
موفق باشید ...@};-
پی نوشت ها:
1- ر.ک: محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ص 181، 184، 185، 188، 190، 196 و 200؛ محجه البيضاء، ج 8، ص 256 و ص 261.
2- بحارالانوار، همان، ص 152 و نيز ر.ک: همان، ص 172.
3- همان، ص 186، سوره مبارکه فجر/آیات 27 و 28.
4- «وقتی فرشتگان موکّل قبض روح، به سراغ کافران میروند و روح آنها را میگیرند، هم به صورتهای آنان میزنند و هم به پشتشان میزنند و آنها را به سمت آتش جهنم میبرند.» محمد/ 27؛ انفال/50.
5- محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ص 172.
6- معاد شناسي علامه طهراني ص 281، بنقل از کتاب شریف کافی مرحوم کلینی.
7- بحار الانوار، ج 6، ص 152.
8- همان، ج 6، ص 160.
سلام و تشکردر پاسخ به سؤال شما چند نکته را متذکر می شویم:
اولاً در نقطه مقابل این خبر، روایات بسیاری از معصومین (علیهم السلام) در خصوص کیفیت قبض روح اهل ایمان و صلحا و قبض روح کفار و اهل فسق بیان شده که در نگاه اول، با خبر فوق در تعارض هستند، ضمن آنکه امثال این خبر طرح شده در سؤال، قابلیت بررسی سندی و محتوایی و تفسیر دارند، که در ادامه بدان اشاره خواهیم کرد، نمی توان در این خصوص، تنها به یک خبر هم اکتفا کرد. بدون شک، كيفيت قبض روح و خارج ساختن جان انسان از بدن او يكسان و برابر نبوده، هريك از انسان ها به تناسب اعمال و رفتار خود شرايطي دشوار يا آسان را تجربه خواهند نمود. در ادامه به ذکر مواردی از روایات اهل بیت (علیهم السلام) و توضیح مطلب می پردازیم:
الف- قبض روح مؤمنان و صالحان: از روايات متعددي مي توان استفاده كرد كه مؤمنان با راحتي و بدون اضطراب و دلهره قبض روح شده و بدون هيچ گونه حزن و اندوهي از دنيا مي روند؛ بلكه به هنگام احتضار نيز اهل البيت (عليهم السلام) بر بالين آنان شرفياب شده و مژده (بهشت و همنشيني با اولياي الهي و ...) به آنان مي دهند. (1) همچنین در روايتي نيز از امام صادق عليه السلام آمده است كه ( قبض روح شدن) براي مؤمن همانند بوييدن پاكيزه ترين و خوشبوترين بوييدني ها است؛ مثل اين كه به خواب رفته باشد و به طور كلي هرگونه رنج و دردي از او دفع مي شود. (2) حتي در بعضي روايات از آن حضرت نقل شده مؤمني كه با ورع باشد، به برادران خود ياري برساند و در برابرشان بخشنده باشد، احساس نمي كند كه روح از بدنش مفارقت كرده و اين همان فرمايش خداي سبحان است كه: «يَا أيَّتُهاَ النَّفسُ المُطمَئِنَّه * اِرجِعيِ اِليَ رَبِّكِ رَاضِيَه مَّرضِيَّه ...». (3)
ب- قبض روح کافران و فاسقان: علاوه بر آیات شریفه قرآن که به بیان دشواریهای هنگام مرگ کافران و ظالمان اشاره نموده،(4) روايات هم گوياي سختي ها و گرفتاري هاي بي ايمانان به هنگام قبض روحشان مي باشند. طبق روايتي امام صادق (عليه السلام) در پاسخ به سؤال از توصیف مرگ، مي فرمايد: «... و الكافر كلسع الأفاعي و لدغ العقارب او اشد؛ مرگ براي كافر همانند گزيدن افعي ها و عقرب ها و يا شديدتر از آن هاست.» (5) در روايتي دیگر آمده است: آن حضرت فرمود: «... عده اي بر اين باورند كه مرگ از اره شدن با اره ها و قيچي شدن (گوشت ها) با قيچي ها و كوبيده شدن سنگ ها و گرداندن استوانه سنگ آسياها بر حدقه هاي چشم، سخت تر است. حضرت فرمودند: نسبت به بعضي از كافران و فاجران چنين است؛ آيا نمي بيني كه بعضي از آنان با چنين سختي هايي روبه رو هستند؟...» البته طبق روايتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) چنین مرگ دشواری که برای کافران گفته شده برای سه دسته از امت هم روی خواهد داد: «حاكمي كه جور ورزد و ستم روا دارد، و كسي كه مال يتيم را از روي ستم بخورد، و شاهدي كه در محكمه ي قاضي به باطل و دروغ گواهي دهد.» (6)
ثانیاً گاهي پرسیده مي شود اگر آيات و روايات دلالت مي كنند كه كافران و بي ايمانان با سختي قبض روح مي شوند، پس چرا در برخي موارد شاهد آسان جان دادن آنان هستيم و بالعكس بعضي از مؤمنان به سختي جان مي دهند؟ پاسخ اين اشكال در روايات معصومان (عليهم السلام) بیان شده؛ امام صادق (عليه السلام) در این خصوص فرمودند: «در مواردي كه مؤمن به راحتي جان مي دهد به سبب آن است كه پاداش او به زودي (و در همين دنيا) آغاز شده است و در مواردي كه به سختي جان مي دهد، به دليل آن است كه از گناهان (و ناخالصی ها، بعنوان کفاره گناهان) پاك شود. تا در آخرت پاك و منزه از گناهان محشور گردد؛ در حالي كه مستحق پاداش ابدي است و هيچ مانعي در برابر او نخواهد بود؛ اما در مواردي كه كافر به آساني قبض روح مي شود به جهت اين است كه همين آسان جان دادن، پاداش كارهاي نيكي باشد كه در دنيا انجام داده تا به هنگام ورود به آخرت هيچ چيز به همراه نداشته باشد، مگر آن چه را كه به سبب آن مستحق عذاب الهي است، و كافراني كه به سختي جان مي دهند، بدان سبب است كه (در همين جهان) عذاب الهي برايشان شروع شده، در حالي كه نيكي هايشان از بين رفته است. اين ها به جهت عدالت خداست كه ظلم نمي كند».(7) و نیز در روايتي ديگر، آن حضرت در پاسخ به محمد بن مسلم كه از ايشان درباره ي گناهان سؤال كرد، فرمودند: «به خدا قسم بنده [مؤمنی] که به این وصف [ایمان] باشد آتش او را در برنمیگیرد. گفتم: میان آنان کسانی هستند که مرتکب [گناهانی] شدهاند. فرمودند: اگر چنین باشد؛ ممكن است خداي تبارك و تعالي در همين جهان جسد او را مبتلا (و بيمار) كند تا كفاره گناهانش باشد؛ و الا (اگر چنين نشد) ممكن است رزق و روزي را بر او تنگ بگيرد و اگر اين هم كفاره گناهانش نشود، هنگام مرگ، بر او سخت گيري نمايد تا بدون گناه بر خدا وارد گشته داخل بهشت گردد.»(8)
با این توضیحات، خبر نقل شده در پرسش، هیچ تعارضی با دیگر آیات و روایات نداشته و خدای متعال که عدل و حکمتش علی الاطلاق است، ذره ای ستم در حق بندگانش نمی کند.
موفق باشید ...
پی نوشت ها:
1- ر.ک: محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ص 181، 184، 185، 188، 190، 196 و 200؛ محجه البيضاء، ج 8، ص 256 و ص 261.
2- بحارالانوار، همان، ص 152 و نيز ر.ک: همان، ص 172.
3- همان، ص 186، سوره مبارکه فجر/آیات 27 و 28.
4- «وقتی فرشتگان موکّل قبض روح، به سراغ کافران میروند و روح آنها را میگیرند، هم به صورتهای آنان میزنند و هم به پشتشان میزنند و آنها را به سمت آتش جهنم میبرند.» محمد/ 27؛ انفال/50.
5- محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ص 172.
6- معاد شناسي علامه طهراني ص 281، بنقل از کتاب شریف کافی مرحوم کلینی.
7- بحار الانوار، ج 6، ص 152.
8- همان، ج 6، ص 160.
با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد عزیز.
ببخشید اونطوری که من برداشت کردم از صحبت های شما پس در صورتی این روایت درست است که این شخص قطعا گناهانی داشته که از انها استغفار نکرده است و به همین دلیل به این سختی مورد عذاب قرار می گیرد تا گناهانش بریزد و از بین برود و اگر گناهی نداشت به آسانی جان به پروردگار تسلیم می کرد. آیا درسته این حرف های من؟
با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد عزیز.
ببخشید اونطوری که من برداشت کردم از صحبت های شما پس در صورتی این روایت درست است که این شخص قطعا گناهانی داشته که از انها استغفار نکرده است و به همین دلیل به این سختی مورد عذاب قرار می گیرد تا گناهانش بریزد و از بین برود و اگر گناهی نداشت به آسانی جان به پروردگار تسلیم می کرد. آیا درسته این حرف های من؟
سلام و تشکر@};-
بله، بدون شک، تنها معصومین (علیهم السلام) هستند که می توان با قاطعیت تمام در باره آنها معتقد بود که هیچ خطا و گناه و اشتباهی ندارند! اما دیگر ابناء بشر، هر چقدر هم که مقامات ایمان و عمل را طی کرده باشند خالی از خطا و قصور و اشتباه نیستند و چه بسا همان سختی و دشواری های سکرات موت، برای پاکسازی روح انها باشد تا با پاکی و اخلاص تمام به دیدار حقتعالی بشتابند. اما صحت و درستی روایت را باید یا از طریق بررسی وثاقت و اعتبار راویان و یا بررسی تطبیقی صحت متن روایت با ارجاع به منابع اصیل، علما و مجتهدین به ویژه متخصصین علم رجال و درایه بدست آورد. که از حوصله بحث ما خارج است. (برای مطالعه رجوع کنید به: سایت پرسش و پاسخ اسلام کوئست، نمایه: روش های تشخیص و تمییز احادیث صحیح از غیر صحیح)
اما دیگر ابناء بشر، هر چقدر هم که مقامات ایمان و عمل را طی کرده باشند خالی از خطا و قصور و اشتباه نیستند و چه بسا همان سختی و دشواری های سکرات موت، برای پاکسازی روح انها باشد تا با پاکی و اخلاص تمام به دیدار حقتعالی بشتابند.
بله درسته تمامی انسانها غیر از معصومین (ع) دچار اشتباه و گناه می شوند ولی مثلا فردی که هر روز استغفار می کند آیا باز هم بخاطر گناهانش عذاب می شود؟با توجه به روایتی که گفته شده کسی که از گناه استغفار کند مانند کسی است که گناهی انجام نداده است.
بله درسته تمامی انسانها غیر از معصومین (ع) دچار اشتباه و گناه می شوند ولی مثلا فردی که هر روز استغفار می کند آیا باز هم بخاطر گناهانش عذاب می شود؟با توجه به روایتی که گفته شده کسی که از گناه استغفار کند مانند کسی است که گناهی انجام نداده است.
با سلام و تشکر از نکته سنجی و پیگیری شما
در پاسخ، ناگزیر از توضیح مفصل تر هستیم: بدون شک، گرچه بر اساس روایات، در بیان امام باقر (علیه السلام) گفته شده که: «التائب من الذنب کمن لا ذنب له، [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]توبه كننده از گناه مانند آن است كه گناهى نكرده است.»(1) اما باید توجه داشت که اشاره حضرت به توبه کننده حقیقی با شرایط توبه واقعی است نه ذکر زبانی و لق لق کردن استغفار، چنانکه در ادامه همان روایت می فرماید: « ... [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]و المُقیم على الذّنب و هو مستغفِرٌ منه كالمُستَهز، [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]و آنكه در گناه بماند و در عین حال استغفار كند همانند مسخره كننده است.»(2) فلذا بفرض اینکه شخص، موفق به توبه حقیقی شود، اصل گناه از پرونده عملش پاک می شود اما آثار و عوارض آن باقی خواهد ماند. و روح انسان تا تصفیه و تسویه جساب کامل روح، گرفتار عوارض و آثار ناشی از گناه خواهد بود. [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بعبارتی پشیمانى از گذشته و تصمیم بر ترك گناه، مرحله ى نخستین توبه است، مراحل بعد، موجب می شود كه توبه كننده از هر نظر به حالت روحانى قبل از گناه درآید. همچون بیمار و كسى كه تب دارد، كه با خوردن دارو، تب او قطع مى شود، ولى بعد از این مرحله نیاز به داروهاى تقویتى دارد تا با استفاده از آنها، بنیه ى جسمى او به مرحله ى قبل از بیمارى برسد. و یا شخصی دچار بیماری خاصی شده، با تجویز پزشک، بواسطه دارویی خاص، اصل بیماری فرد برطرف می شود اما عوارض و آثار نامطلوبی که آن بیماری بر جسم و عضو مربوطه وارد ساخته باقی است و فرد مورد نظر باید رنج عوارض قبلی را تحمل کند. و اگر بخواهد بطور کامل، از رنج آثار و عوارض بیماری قبلی خلاص شود باید به برخی درمانهای جانبی دیگر که توأم با سختی و مشکلاتی است تن بدهد. این فرایند می تواند با اختیار خود فرد در فرصت عمر، با تن دادن به بندگی و عبادت خدا و خدمت خالصانه و بی منت به خلق خدا تحقق یابد و یا ناگزیر و ناچار به تحمل سختی ها و ابتلائات دنیا بعنوان کفاره گناهان خواهد شد، و یا باید دشواری های سکرات موت و در ادامه عذاب های برزخی را برای تطهیر و تصفیه کامل تحمل کند. البته اینها همه در صورتی است که شخص از همه گناهانش توبه کرده باشد.
البته گاهی فرد با ایمان، توبه کامل هم انجام داده و حتی عوارض و سختی های زیادی را اختیاراً برای رفع عوارض و آثار گناهان قبلی متحمل شده، اما با این وجود هنگام سکرات موت، سختی هایی می کشد! بی شک! انسان غیرمعصوم بدلیل نسیان و فراموشی هر قدر هم توجه داشته و برای جبران قصوراتش تلاش کرده باشد، ممکن است بدلیل نسیان و فراموشی، برخی قصورات و کوتاهی ها در قبال وظایف بندگی و نسبت مردم را از یاد برده باشد و چه بسا دشواری های سکرات موت، برای رفع همان حداقل ناخالصی های فراموش شده باشد.
دسته ای دیگر، ممکن است حتی گناه و آلودگی شان، در دنیا به حدی بوده که سختی های دنیوی، سکرات موت و حتی شدت عذاب عالم برزخ، ظرفیت تطهیر گناهان آن ها را نداشته باشد و در قیامت نیز با همه شفاعت ها و رحمت ها و بخشش های الهی باز هم پرونده اعمال آن ها تطهیر نگردد، اما به جهت داشتن ایمان به خدا در جهنم ماندگار نمی شوند. این افراد، به صورت موقت وارد دوزخ و عذاب جهنم می شوند. به میزان آلودگی که باقی مانده است، با آتش دوزخ تطهیر می شوند و آمادگی ورود به بهشت را می یابند. عذاب جهنم نیز برای چنين افرادي در واقع، رحمت و محبت الهي محسوب می شود.(3)
پی نوشت ها:
1. [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]كافى، ج2 ص435.
2. همان.
3. علامه طباطبائي،تفسیر المیزان، ج 11، ص 39،دفتر انتشارات اسلامي ،1417ق.
با سلام و تشکر از نکته سنجی و پیگیری شمادر پاسخ، ناگزیر از توضیح مفصل تر هستیم: بدون شک، گرچه بر اساس روایات، در بیان امام باقر (علیه السلام) گفته شده که: «التائب من الذنب کمن لا ذنب له، توبه كننده از گناه مانند آن است كه گناهى نكرده است.»(1) اما باید توجه داشت که اشاره حضرت به توبه کننده حقیقی با شرایط توبه واقعی است نه ذکر زبانی و لق لق کردن استغفار، چنانکه در ادامه همان روایت می فرماید: « ... و المُقیم على الذّنب و هو مستغفِرٌ منه كالمُستَهز، و آنكه در گناه بماند و در عین حال استغفار كند همانند مسخره كننده است.»(2) فلذا بفرض اینکه شخص، موفق به توبه حقیقی شود، اصل گناه از پرونده عملش پاک می شود اما آثار و عوارض آن باقی خواهد ماند. و روح انسان تا تصفیه و تسویه جساب کامل روح، گرفتار عوارض و آثار ناشی از گناه خواهد بود. بعبارتی پشیمانى از گذشته و تصمیم بر ترك گناه، مرحله ى نخستین توبه است، مراحل بعد، موجب می شود كه توبه كننده از هر نظر به حالت روحانى قبل از گناه درآید. همچون بیمار و كسى كه تب دارد، كه با خوردن دارو، تب او قطع مى شود، ولى بعد از این مرحله نیاز به داروهاى تقویتى دارد تا با استفاده از آنها، بنیه ى جسمى او به مرحله ى قبل از بیمارى برسد. و یا شخصی دچار بیماری خاصی شده، با تجویز پزشک، بواسطه دارویی خاص، اصل بیماری فرد برطرف می شود اما عوارض و آثار نامطلوبی که آن بیماری بر جسم و عضو مربوطه وارد ساخته باقی است و فرد مورد نظر باید رنج عوارض قبلی را تحمل کند. و اگر بخواهد بطور کامل، از رنج آثار و عوارض بیماری قبلی خلاص شود باید به برخی درمانهای جانبی دیگر که توأم با سختی و مشکلاتی است تن بدهد. این فرایند می تواند با اختیار خود فرد در فرصت عمر، با تن دادن به بندگی و عبادت خدا و خدمت خالصانه و بی منت به خلق خدا تحقق یابد و یا ناگزیر و ناچار به تحمل سختی ها و ابتلائات دنیا بعنوان کفاره گناهان خواهد شد، و یا باید دشواری های سکرات موت و در ادامه عذاب های برزخی را برای تطهیر و تصفیه کامل تحمل کند. البته اینها همه در صورتی است که شخص از همه گناهانش توبه کرده باشد.
البته گاهی فرد با ایمان، توبه کامل هم انجام داده و حتی عوارض و سختی های زیادی را اختیاراً برای رفع عوارض و آثار گناهان قبلی متحمل شده، اما با این وجود هنگام سکرات موت، سختی هایی می کشد! بی شک! انسان غیرمعصوم بدلیل نسیان و فراموشی هر قدر هم توجه داشته و برای جبران قصوراتش تلاش کرده باشد، ممکن است بدلیل نسیان و فراموشی، برخی قصورات و کوتاهی ها در قبال وظایف بندگی و نسبت مردم را از یاد برده باشد و چه بسا دشواری های سکرات موت، برای رفع همان حداقل ناخالصی های فراموش شده باشد.
دسته ای دیگر، ممکن است حتی گناه و آلودگی شان، در دنیا به حدی بوده که سختی های دنیوی، سکرات موت و حتی شدت عذاب عالم برزخ، ظرفیت تطهیر گناهان آن ها را نداشته باشد و در قیامت نیز با همه شفاعت ها و رحمت ها و بخشش های الهی باز هم پرونده اعمال آن ها تطهیر نگردد، اما به جهت داشتن ایمان به خدا در جهنم ماندگار نمی شوند. این افراد، به صورت موقت وارد دوزخ و عذاب جهنم می شوند. به میزان آلودگی که باقی مانده است، با آتش دوزخ تطهیر می شوند و آمادگی ورود به بهشت را می یابند. عذاب جهنم نیز برای چنين افرادي در واقع، رحمت و محبت الهي محسوب می شود.(3)
پی نوشت ها:
1. كافى، ج2 ص435.
2. همان.
3. علامه طباطبائي،تفسیر المیزان، ج 11، ص 39،دفتر انتشارات اسلامي ،1417ق.
با سلام خدمت استاد عزیز.
ببخشید با این تفاسیر هر چقدر انسان خوب باشد باز هم سختی هایی خواهد داشت پس تکلیف روایات زیر چه می شود که در کتاب منازل الاخرت آمده است؟ یعنی امکان دارد هم سختی باشد هم آسانی هر دو باهم؟
[h=4]و اما چیزهائی که سبب آسانی سکرات موت است از جمله:[/h][=irsans]شیخ صدوق از حضرت صادق (ع) روایت کرده که فرمود هر که بخواهد که حق تعالی بر او سکرات مرگ را آسان کند باید صله ارحام و خویشان خود کند، و به پدر و مادر خود نیکی و احسان نماید، پس هر گاه چنین کند خداوند دشواریهای مرگ را، بر او آسان کند و در حیات خود فقر به او نرسد.
و روایت شده که حضرت رسول صلی الله علیه و آله نزد جوانی بهنگام وفات او حاضر شد پس به او فرمود: بگو: لا اله الا الله، آنگاه زبان آن جوان بسته شد و نتوانست بگوید، و هر چه حضرت تکرار کرد باز نتوانست بگوید؛ پس حضرت به آن زنی که کنار جوان بود گفت: آیا این جوان مادر دارد؟ عرض کرد: بلی من مادر او می باشم فرمود: آیا تو بر او خشمناکی؟ گفت: بلی و الان شش سال است که با او سخن نگفته ام حضرت فرمود که از او راضی شو. آن زن گفت رضی الله عنه برضاک یا رسول الله(5) و چون این کلمه را که مُشعِر بر رضایت او بود از پسرش گفت، زبان آن جوان باز شد. حضرت به او فرمود بگو: لا اله الا الله گفت: لا اله الا الله حضرت فرمود چه می بینی؟ عرض کرد: مرد سیاه قبیح المنظر با جامه های چرکین و بدبو که نزد من آمده و گلو و راه نفس مرا گرفته. حضرت فرمود: بگو: یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر اقبل منی الیسیر واعف عنی الکثیر انک انت الغفور الرحیم(6) آن جوان این کلمات را گفت آن وقت حضرت به او فرمود: نگاه کن چه می بینی؟ گفت: مردی سفید رنگ، نیکو صورت، خوشبو با جامه های خوب را می بینم که به نزدم آمده و آن سیاه پشت کرده و می خواهد برود؛ حضرت فرمود: این کلمات را تکرار کن، تکرار کرد، حضرت فرمود: چه می بینی؟ عرض کرد: دیگر آن سیاه را نمی بینم و آن شخص نورانی نزد من است، پس در آن حال آن جوان وفات کرد.
مؤلف می گوید: خوب در این حدیث تأمل کن ببین اثر عاق پدر و مادر چه اندازه است که این جوان با آنکه از صحابه است و شخصی مانند پیغمبر به عیادت او آمده و به بالین او نشسته و خود آن جناب کلمه شهادت به او تلقین فرموده ولی نتوانست آن کلمه را تلفظ کند مگر وقتی که مادرش از او راضی شد آن وقت زبانش باز شد و کلمه شهادت گفت.
و دیگر از حضرت صادق (ع) مروی است که هر کس جامه زمستانی یا تابستانی را بر برادر خود بپوشاند، خداوند او را از جامه های بهشتی می پوشاند و سکرات مرگ را بر او آسان می کند و قبرش را گشاد می سازد.
و از حضرت رسول صلی الله علیه و آله منقول است که هر که برادر خود را حلوائی بخوراند حق تعالی تلخی مرگ را از او برطرف می کند.
و از چیزهائی که برای محتضر سودمند است خواندن سوره یس، و الصافات و کلمات فرج(7) است.
و شیخ صدوق از حضرت صادق (ع) روایت کرده که هر که یک روز از آخر ماه رجب روزه بگیرد، حق تعالی او را ایمن گرداند از شدت سکرات مرگ و از ترس بعد از مرگ و از عذاب قبر ایمن گرداند و بدان که از برای روزه گرفتن بیست و چهار روز از رجب ثواب زیادی رسیده؛ از جمله آنکه، ملک الموت به صورت جوانی با لباس خوب با قدحی از شراب بهشت، وقت قبض روح او حاضر می شود، و آن شراب را به او بدهد تا سکرات مرگ بر او آسان شود.
و از حضرت رسول صلی الله علیه و آله مرویست که هر کس در شب هفتم رجب چهار رکعت نماز بخواند در هر رکعت حمد را یک مرتبه و توحید را سه مرتبه و سوره فلق و ناس را و بعد از فراغ ده مرتبه صلوات بفرستد و ده مرتبه تسبیحات اربعه بخواند حق تعالی او را در سایه عرش جای می دهد و به او ثواب روزه دار ماه رمضان عطا می کند و برایش ملائکه استغفار می کند تا از این نماز فارغ شود و جان دادن و فشار قبر را بر او آسان گرداند و از دنیا بیرون نرود مگر اینکه جای خود را در بهشت ببیند و حق تعالی او را از فزع اکبر ایمن گرداند.
و شیخ کفعمی از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت کرده است کس هر که هر روزه ده مرتبه این دعا را بخواند حق تعالی چهار هزار گناه کبیره او را بیامرزد و او را از سکرات مرگ و فشار قبر و هول قیامت نجات دهد و از شر شیطان و لشکرهای او محفوظش بدارد و دینش ادا شود، و غم و همش زایل گردد این دعا این است:
اعددت لکل هول لا اله الا الله، و لکل هم و غم ما شاء الله، و لکل نعمة الحمد لله، و لکل رخاء الشکر لله، و لکل اعجوبة سبحان الله، و لکل ذنب استغفر الله، و لکل مصیبة انا لله و انا الیه راجعون، و لکل ضیق حسبی الله و لکل قضاء و قدر توکلت علی الله، و لکل عدو اعتصمت بالله، و لکل طاعة و معصیة لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم.
و بدان نیز که از برای این ذکر شریف، هفتاد مرتبه فضل عظیم است از جمله آنکه وقت مردن او را مژده و بشارت دهند و آن ذکر این است: یا اسمع السامعین و یا ابصر الناظرین و یا اسرع الحاسبین و یا احکم الحاکمین.
شیخ کلینی از حضرت صادق (ع) روایت کرده که فرمود: از قرائت اذا زلزلت الأرض زلزالها ملول نشوید زیرا که هر که این سوره را در نوافل خود بخواند حق تعالی زلزله بر او وارد نسازد و او را به زلزله و صاعقه و به آفتی از آفات دنیا نمیراند، و در وقت مردن او ملکی کریم از نزد حق تعالی بر او نازل شود و بالای سر او بنشیند و بگوید: ای ملک الموت، نسبت به ولی خدا مدارا کن زیرا که او مرا بسیار یاد می کرد.
با سلام و بر همگی: من یک صوتی را گوش داده بودم که بسیار امیدبخش در مورد توبه توضیح داده بود: مثلا گفته بود کسی که توبه حقیقی کند خداوند گناهان قدیمی اش را حذف و ان را تبدیل به حسنات می کند و در روز قیامت مثلا در اگر در زمین گناهی کرده باشد زمین علیه ان شخص شهادت نمی دهد ! ایا این حرفها درست کرد؟ یا مثلا گفته بود اگر ادم 100 بار گناه کند و اگر باز توبه کند خدا گناهانش را میبخشد !
بعضی از افراد امید میدهند به رحمت خدا ولی بعضی افراد...........
شیخ صدوق از حضرت صادق (ع) روایت کرده که فرمود هر که بخواهد که حق تعالی بر او سکرات مرگ را آسان کند باید صله ارحام و خویشان خود کند، و به پدر و مادر خود نیکی و احسان نماید، پس هر گاه چنین کند خداوند دشواریهای مرگ را، بر او آسان کند و در حیات خود فقر به او نرسد.با سلام خدمت استاد عزیز.
ببخشید با این تفاسیر هر چقدر انسان خوب باشد باز هم سختی هایی خواهد داشت پس تکلیف روایات زیر چه می شود که در کتاب منازل الاخرت آمده است؟ یعنی امکان دارد هم سختی باشد هم آسانی هر دو باهم؟
و اما چیزهائی که سبب آسانی سکرات موت است از جمله:
و روایت شده که حضرت رسول صلی الله علیه و آله نزد جوانی بهنگام وفات او حاضر شد پس به او فرمود: بگو: لا اله الا الله، آنگاه زبان آن جوان بسته شد و نتوانست بگوید، و هر چه حضرت تکرار کرد باز نتوانست بگوید؛ پس حضرت به آن زنی که کنار جوان بود گفت: آیا این جوان مادر دارد؟ عرض کرد: بلی من مادر او می باشم فرمود: آیا تو بر او خشمناکی؟ گفت: بلی و الان شش سال است که با او سخن نگفته ام حضرت فرمود که از او راضی شو. آن زن گفت رضی الله عنه برضاک یا رسول الله(5) و چون این کلمه را که مُشعِر بر رضایت او بود از پسرش گفت، زبان آن جوان باز شد. حضرت به او فرمود بگو: لا اله الا الله گفت: لا اله الا الله حضرت فرمود چه می بینی؟ عرض کرد: مرد سیاه قبیح المنظر با جامه های چرکین و بدبو که نزد من آمده و گلو و راه نفس مرا گرفته. حضرت فرمود: بگو: یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر اقبل منی الیسیر واعف عنی الکثیر انک انت الغفور الرحیم(6) آن جوان این کلمات را گفت آن وقت حضرت به او فرمود: نگاه کن چه می بینی؟ گفت: مردی سفید رنگ، نیکو صورت، خوشبو با جامه های خوب را می بینم که به نزدم آمده و آن سیاه پشت کرده و می خواهد برود؛ حضرت فرمود: این کلمات را تکرار کن، تکرار کرد، حضرت فرمود: چه می بینی؟ عرض کرد: دیگر آن سیاه را نمی بینم و آن شخص نورانی نزد من است، پس در آن حال آن جوان وفات کرد.
مؤلف می گوید: خوب در این حدیث تأمل کن ببین اثر عاق پدر و مادر چه اندازه است که این جوان با آنکه از صحابه است و شخصی مانند پیغمبر به عیادت او آمده و به بالین او نشسته و خود آن جناب کلمه شهادت به او تلقین فرموده ولی نتوانست آن کلمه را تلفظ کند مگر وقتی که مادرش از او راضی شد آن وقت زبانش باز شد و کلمه شهادت گفت.
و دیگر از حضرت صادق (ع) مروی است که هر کس جامه زمستانی یا تابستانی را بر برادر خود بپوشاند، خداوند او را از جامه های بهشتی می پوشاند و سکرات مرگ را بر او آسان می کند و قبرش را گشاد می سازد.
و از حضرت رسول صلی الله علیه و آله منقول است که هر که برادر خود را حلوائی بخوراند حق تعالی تلخی مرگ را از او برطرف می کند.
و از چیزهائی که برای محتضر سودمند است خواندن سوره یس، و الصافات و کلمات فرج(7) است.
و شیخ صدوق از حضرت صادق (ع) روایت کرده که هر که یک روز از آخر ماه رجب روزه بگیرد، حق تعالی او را ایمن گرداند از شدت سکرات مرگ و از ترس بعد از مرگ و از عذاب قبر ایمن گرداند و بدان که از برای روزه گرفتن بیست و چهار روز از رجب ثواب زیادی رسیده؛ از جمله آنکه، ملک الموت به صورت جوانی با لباس خوب با قدحی از شراب بهشت، وقت قبض روح او حاضر می شود، و آن شراب را به او بدهد تا سکرات مرگ بر او آسان شود.
و از حضرت رسول صلی الله علیه و آله مرویست که هر کس در شب هفتم رجب چهار رکعت نماز بخواند در هر رکعت حمد را یک مرتبه و توحید را سه مرتبه و سوره فلق و ناس را و بعد از فراغ ده مرتبه صلوات بفرستد و ده مرتبه تسبیحات اربعه بخواند حق تعالی او را در سایه عرش جای می دهد و به او ثواب روزه دار ماه رمضان عطا می کند و برایش ملائکه استغفار می کند تا از این نماز فارغ شود و جان دادن و فشار قبر را بر او آسان گرداند و از دنیا بیرون نرود مگر اینکه جای خود را در بهشت ببیند و حق تعالی او را از فزع اکبر ایمن گرداند.
و شیخ کفعمی از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت کرده است کس هر که هر روزه ده مرتبه این دعا را بخواند حق تعالی چهار هزار گناه کبیره او را بیامرزد و او را از سکرات مرگ و فشار قبر و هول قیامت نجات دهد و از شر شیطان و لشکرهای او محفوظش بدارد و دینش ادا شود، و غم و همش زایل گردد این دعا این است:
اعددت لکل هول لا اله الا الله، و لکل هم و غم ما شاء الله، و لکل نعمة الحمد لله، و لکل رخاء الشکر لله، و لکل اعجوبة سبحان الله، و لکل ذنب استغفر الله، و لکل مصیبة انا لله و انا الیه راجعون، و لکل ضیق حسبی الله و لکل قضاء و قدر توکلت علی الله، و لکل عدو اعتصمت بالله، و لکل طاعة و معصیة لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم.
و بدان نیز که از برای این ذکر شریف، هفتاد مرتبه فضل عظیم است از جمله آنکه وقت مردن او را مژده و بشارت دهند و آن ذکر این است: یا اسمع السامعین و یا ابصر الناظرین و یا اسرع الحاسبین و یا احکم الحاکمین.
شیخ کلینی از حضرت صادق (ع) روایت کرده که فرمود: از قرائت اذا زلزلت الأرض زلزالها ملول نشوید زیرا که هر که این سوره را در نوافل خود بخواند حق تعالی زلزله بر او وارد نسازد و او را به زلزله و صاعقه و به آفتی از آفات دنیا نمیراند، و در وقت مردن او ملکی کریم از نزد حق تعالی بر او نازل شود و بالای سر او بنشیند و بگوید: ای ملک الموت، نسبت به ولی خدا مدارا کن زیرا که او مرا بسیار یاد می کرد.
سلام مجدد
همه این روایات درست است، بله راههای زیادی برای از بین رفتن آثار و عوارض گناهان پس از توبه در روایات بیان شده، که از ان جمله حسنات است، که طبق آیات قرآن، انجام حسنات، سیئات را از بین می برد. (إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ، هود/آیه 114) اما آنچه مهم است اهتمام جدی در انجام دقیق حسنات، توأم با خلوص نیت است،. بی شک، انجام صله رحم، نیکی به پدر و مادر، کمک به محرومان و هر کار خیر و حسنه ای شرایطی هم دارد و اینطور نیست که هر کسی که به اصطلاح موفق به این امور هست پیش خودش گمان کند که تلاشش صد در صد مقبول و کاملاً مرضی رضای خداوند است! بلکه باید در همه حال، حالت خوف و رجاء هم داشته باشد، یعنی ضمن امید به رحمت و عفو الهی و قبولی حسنات و پاکی از آثار گناهان باید باز هم حالت خوف و نگرانی از قصور و کوتاهی های احتمالی داشته و در کنار اهتمام به حسنات، دائماً مشغول به ذکر استغفار هم باشد.
بسیاری افراد از گناهانی که مرتکب می شده اند اظهار پشیمانی کرده و توبه می کنند، اما در رفع اختیاری عوارض و آثار گناه، توفیق چندانی ندارند، بناچار باید به شیوه های دیگر ناچارا وجودشان پاکسازی شود. ما در پست قبلی گفتیم که «و اگر بخواهد بطور کامل، از رنج آثار و عوارض بیماری قبلی (گناهان) خلاص شود باید به برخی درمانهای جانبی دیگر که توأم با سختی و مشکلاتی است تن بدهد. این فرایند می تواند با اختیار خود فرد در فرصت عمر، با تن دادن به بندگی و عبادت خدا و خدمت خالصانه و بی منت به خلق خدا تحقق یابد.» مانند نمونه هایی که در روایات اشاره شده است: انجام صله رحم، کمک به دیگران، خدمت پدر و مادر، تلاش و مجاهدت مالی یا جانی و ... و یا طبق روایات، بعد از توبه، فرد برای اینکه از عوارض و آثار گناه خلاص شود باید با روزه گرفتن، یا قبولی سختی طاعات الهی و یا خدمت خالص به مردم به هر نحوی که باشد، گوشت هایی که در زمان انجام گناه و در حال سرمستی بر بدنش روییده را آب کند و نمونه های دیگری نظیر آنها.
و گفتیم که در غیر اینصورت: «و یا ناگزیر و ناچار به تحمل سختی ها و ابتلائات دنیا بعنوان کفاره گناهان خواهد شد، و یا باید دشواری های سکرات موت و در ادامه عذاب های برزخی را برای تطهیر و تصفیه کامل تحمل کند.»
با سلام و بر همگی: من یک صوتی را گوش داده بودم که بسیار امیدبخش در مورد توبه توضیح داده بود: مثلا گفته بود کسی که توبه حقیقی کند خداوند گناهان قدیمی اش را حذف و ان را تبدیل به حسنات می کند و در روز قیامت مثلا در اگر در زمین گناهی کرده باشد زمین علیه ان شخص شهادت نمی دهد ! ایا این حرفها درست کرد؟ یا مثلا گفته بود اگر ادم 100 بار گناه کند و اگر باز توبه کند خدا گناهانش را میبخشد !
بعضی از افراد امید میدهند به رحمت خدا ولی بعضی افراد...........
سلام و ادب
دوست عزیز، صحبت ما در باره آثار و عوارض گناهان است که حتی با وجود توبه باقی خواهند ماند، نه اصل گناه، چنانکه در آیات و روایات گفته شده، هر کس از گناهانش توبه کند، حتی اگر مرتکب بزرگترین گناهان هم شده باشد و یا هزاران بار توبه کرده و مجدد گناه کند، باز هم خدا گناهانش را خواهد بخشید. اما برای از بین رفتن آثار گناه باید یکسری اقدامات و فعل و انفعالات دیگری یا اختیاراً توسط خود فرد در فرصت عمر انجام شود و یا بصورت غیر اختیاری (جبری و قهری) در دنیا، هنگام مرگ، در عالم برزخ و حتی در قیامت برای پاک شدن از آثار و عوارض گناه بر وی تحمیل خواهد شد. (که در پست های قبلی بیان کردیم)
سلام و ادبدوست عزیز، صحبت ما در باره آثار و عوارض گناهان است که حتی با وجود توبه باقی خواهند ماند، نه اصل گناه، چنانکه در آیات و روایات گفته شده، هر کس از گناهانش توبه کند، حتی اگر مرتکب بزرگترین گناهان هم شده باشد و یا هزاران بار توبه کرده و مجدد گناه کند، باز هم خدا گناهانش را خواهد بخشید. اما برای از بین رفتن آثار گناه باید یکسری اقدامات و فعل و انفعالات دیگری یا اختیاراً توسط خود فرد در فرصت عمر انجام شود و یا بصورت غیر اختیاری (جبری و قهری) در دنیا، هنگام مرگ، در عالم برزخ و حتی در قیامت برای پاک شدن از آثار و عوارض گناه بر وی تحمیل خواهد شد. (که در پست های قبلی بیان کردیم)
ممنونم: برای از بین بردن اثار گناه کار های راحت تری ایا سراغ دارید؟ مثلا صلوات ایا خوب هست؟
سپاس
ممنونم: برای از بین بردن اثار گناه کار های راحت تری ایا سراغ دارید؟ مثلا صلوات ایا خوب هست؟
سپاس
سلام مجدد@};-
بله در روایات دینی راههای بسیاری برای از بین بردن آثار گناه بیان شده، یکی از راههای که موجب بر طرف شدن آثار گناهان می شود زیاد صلوات فرستاندن بر محمد و آل محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) است، چنانکه امام رضا (عیه السلام) می فرماید: «من لم یقدر علی ما یکفّر به ذنوبه فلیکثر من الصلوة علی محمّد و آله فانّها تهدم الذّنوب هدما؛ کسی که توانایی بر چیزی که موجب محو و آمرزش گناهان او شود ندارد، پس بسیار بر محمّد و آلش صلوات بفرستد، چرا که صلوات گناهان و آثارشان را نابود و ریشه کن می کند».(عیون اخبارالرضا/شیخ صدوق/ ج1/ص294.)
در این مجال، به صورت فهرست وار به چند مورد اشاره می کنیم: 1. اهتمام به مجاهدت با نفس، بعبارتی صبر بر معصیت. 2. انجام هر کار خیر و نیکی اعم از محبت و خدمت به خانواده، والدین و نیازمندان، خیرخواهی نسبت به دیگران و ... 3. پیوسته با طهارت (وضو و غسل و...) بودن و اهتمام بر اقامه نمازهای پنجگانه با حضور قلب و در اول وقت. 4. خواندن نمازهای مستحبی، نوافل و مخصوصاً نماز شب. 5. خضوع در عبادت و اشک ریختن در دعا و مناجات از خوف خدا خصوصاً اشک سحرگاهان. 6. جهاد در راه خدا و شهادت در راه حق. 7. صله ارحام و خوش اخلاقی با بندگان خدا بویژه با اقارب و نزدیکان. 8. اطعام دادن و پوشانیدن لباس به فقرا و محرومان. 9. تلاش برای حفظ اسرار و آبروی دیگران. 10. صبر بر طاعت، اهتمام جدی بر انجام وظایف بندگی خدا. 11. انجام صحیح وظایف همسرداری و کمک به همسر در کارهای خانه. 12. تلاوت زیاد قرآن، روزه گرفتن و افطاری دادن به بندگان روزه دار خدا.
موفق باشید ...@};-
پرسش:
الف- طبق برخی روایات، افراد مؤمن و صالح نیز به وقت مرگ، دچار سختی و مشقت سکرات موت می شوند! اگر چنین است چه فرقی بین اهل ایمان و افراد فاسد و گناهکار هست؟ بعبارتی، چرا برخی مؤمنان به سختی و برخی کافران به آسانی جان می دهند؟ آیا این امر با عدالت خداوند سازگار است؟
ب- اگر دشواری های سکرات موت برای برخی مؤمنان بخاطر خطا و قصور و برخی گناهانشان است! پس چگونه در روایات گفته شده: هر کس از گناه استغفار کند مانند کسی است که گناهی انجام نداده است؟
ج- اگر غالب مؤمنین، با وجود ایمان و عمل صالح باز هم از شدت و سختی سکرات موت بی نصیب نیستند، پس تکلیف روایات بسیاری که به برخی علل آسانی سکرات موت اشاره می کنند چه می شود؟ برای از بین رفتن آثار گناهان چه کارهایی سفارش شده است؟
پاسخ:
در پاسخ به سؤالات شما در سه بخش مطالبی را متذکر می شویم:
الف: آیا سختی های سکرات موت برای مؤمنین عدالت است؟
اولاً در نقطه مقابل این خبر، روایات بسیاری از معصومین (علیهم السلام) در خصوص کیفیت قبض روح دو گروه اهل ایمان و صلحا و کفار و اهل فسق بیان شده که در نگاه اول، با خبر فوق در تعارض هستند، ضمن آنکه، نمی توان در این خصوص، تنها به یک خبر اکتفا کرد. بدون شک، كيفيت قبض روح و خارج ساختن جان انسان از بدن او يكسان و برابر نبوده، هر کسی به تناسب اعمال و رفتار خود شرايطي دشوار يا آسان را تجربه خواهند نمود. در ادامه به ذکر مواردی از روایات اهل بیت (علیهم السلام) و توضیح مطلب می پردازیم: از روايات متعددي مي توان استفاده كرد كه مؤمنان با راحتي و بدون اضطراب و دلهره، در حالیکه اهل بیت (علیهم السلام) بر بالینشان حاضرند و مژده بهشت می دهند، بدون هيچ گونه حزن و اندوهي قبض روح می شوند. (1) همچنین در روايتي از امام صادق (عليه السلام) قبض روح مؤمن به بوييدن پاكيزه ترين و خوشبوترين بوييدني ها تشبیه شده (2) و در بعضي روايات از آن حضرت نقل شده مؤمن بخشنده و خدوم، در حالی قبض روح می شود که احساس نمي كند كه روح از بدنش مفارقت كرده و اين همان فرمايش خداي سبحان است كه: «يَا أيَّتُهاَ النَّفسُ المُطمَئِنَّه * اِرجِعيِ اِليَ رَبِّكِ رَاضِيَه مَّرضِيَّه ...». (3) و اما طبق آیات(4) و روایات، «مرگ براي كافر همانند گزيدن افعي ها و عقرب ها و يا شديدتر از آن هاست.» (5) و در این خصوص، خدای متعال ذره ای بی عدالتی و ستم در حق بندگانش روا نمی دارد.
ثانیاً گاهي پرسیده مي شود اگر آيات و روايات دلالت مي كنند كه كافران و بي ايمانان با سختي قبض روح مي شوند، پس چرا در برخي موارد شاهد آسان جان دادن آنان هستيم و بالعكس بعضي از مؤمنان به سختي جان مي دهند؟ پاسخ اين اشكال در روايات معصومان (عليهم السلام) بیان شده؛ امام صادق (عليه السلام) در این خصوص فرمودند: «در مواردي كه مؤمن به راحتي جان مي دهد به سبب آن است كه پاداش او به زودي (و در همين دنيا) آغاز شده است و در مواردي كه به سختي جان مي دهد، به دليل آن است كه از گناهان (و ناخالصی ها، بعنوان کفاره گناهان) پاك شود. تا در آخرت پاك و منزه از گناهان محشور گردد. اما در مواردي كه كافر به آساني قبض روح مي شود به جهت اين است كه همين آسان جان دادن، پاداش كارهاي نيكي باشد كه در دنيا انجام داده تا به هنگام ورود به آخرت هيچ چيز به همراه نداشته باشد، و كافراني كه به سختي جان مي دهند، بدان سبب است كه (در همين جهان) عذاب الهي برايشان شروع شده، در حالي كه نيكي هايشان از بين رفته است. اين ها به جهت عدالت خداست كه ظلم نمي كند».(6) و نیز در روايتي ديگر، آن حضرت در پاسخ به محمد بن مسلم در باره نحوه برطرف کردن آثار گناهان مؤمنین فرمودند: «ممكن است خداي تبارك و تعالي در همين جهان جسد او را مبتلا (و بيمار) كند تا كفاره گناهانش باشد؛ و الا (اگر چنين نشد) ممكن است رزق و روزي را بر او تنگ بگيرد و اگر اين هم كفاره گناهانش نشود، هنگام مرگ، بر او سخت گيري نمايد تا بدون گناه بر خدا وارد گشته داخل بهشت گردد.»(7)
بنابراین، بدون شک، تنها معصومین (علیهم السلام) هستند که می توان با قاطعیت تمام در باره آنها معتقد بود که هیچ خطا و گناه و اشتباهی ندارند! اما دیگر ابناء بشر، هر چقدر هم که مقامات ایمان و عمل را طی کرده باشند خالی از خطا و قصور و اشتباه نیستند و چه بسا همان سختی و دشواری های سکرات موت، برای پاکسازی روح انها باشد تا با پاکی و اخلاص تمام به دیدار حقتعالی بشتابند.
ب- در پاسخ، گفتنی است: بدون شک، گرچه بر اساس روایات، در بیان امام باقر (علیه السلام) گفته شده که: «التائب من الذنب کمن لا ذنب له، توبه كننده از گناه مانند آن است كه گناهى نكرده است.»(8) اما باید توجه داشت که اشاره حضرت به توبه کننده حقیقی با شرایط توبه واقعی است نه ذکر زبانی و لق لق کردن استغفار، چنانکه در ادامه همان روایت می فرماید: « ... و المُقیم على الذّنب و هو مستغفِرٌ منه كالمُستَهز، و آنكه در گناه بماند و در عین حال استغفار كند همانند مسخره كننده است.»(9) فلذا بفرض اینکه شخص، موفق به توبه حقیقی شود، اصل گناه از پرونده عملش پاک می شود اما آثار و عوارض آن باقی خواهد ماند. و روح انسان تا تصفیه و تسویه حساب کامل روح، گرفتار عوارض و آثار ناشی از گناه خواهد بود. بعبارتی پشیمانى از گذشته و تصمیم بر ترك گناه، مرحله ى نخستین توبه است، مراحل بعد، موجب می شود كه توبه كننده از هر نظر به حالت روحانى قبل از گناه درآید. همچون بیمار و كسى كه تب دارد، كه با خوردن دارو، تب او قطع مى شود، ولى بعد از این مرحله نیاز به داروهاى تقویتى دارد تا با استفاده از آنها، بنیه ى جسمى او به مرحله ى قبل از بیمارى برسد. فرایند پاکسازی کامل روح از اثار و عوارض گناه، می تواند یا با اختیار خود فرد در فرصت عمر، با تن دادن به بندگی و عبادت خدا و خدمت خالصانه به خلق خدا تحقق یابد، یا باید متحمل سختی ها و ابتلائات دنیا بعنوان کفاره گناهان بشود و یا باید دشواری های سکرات موت و در ادامه عذاب های برزخی را برای تطهیر و تصفیه کامل تحمل کند. حال اگر، گناه و آلودگی شان، در دنیا به حدی بوده که مراحل قبلی ظرفیت پاکسازی کامل را نداشت و در قیامت نیز با همه شفاعت ها و رحمت ها و بخشش های الهی باز هم پرونده اعمال آن ها تطهیر نگردید، این افراد، به صورت موقت وارد دوزخ و عذاب جهنم می شوند. به میزان آلودگی که باقی مانده، با آتش دوزخ تطهیر می شوند و آمادگی ورود به بهشت را می یابند.(10)
ج- بله در روایات دینی، راههای زیادی برای از بین رفتن آثار و عوارض گناهان پس از توبه، بیان شده، که یک نمونه کلی آن، انجام حسنات است. قوله کریم: «نیکی ها، گناهان را از بین می برد.» (11) اما آنچه مهم است اهتمام جدی در انجام دقیق حسنات، توأم با خلوص نیت است،. بی شک، انجام صله رحم، نیکی به پدر و مادر، کمک به محرومان و هر کار خیر و حسنه ای شرایطی هم دارد و اینطور نیست که هر کسی که به اصطلاح موفق به این امور شد پیش خودش گمان کند که تلاشش صد در صد مقبول و کاملاً مرضی رضای خداوند بوده! بلکه باید در همه حال، حالت خوف و رجاء هم داشته باشد، زیرا در همین وضعیت، نیز احتمال قصور و نسیان، خطا و اشتباه و گرفتاری به عجب و غرور منتفی نیست. همچنین در بیان امام رضا (عیه السلام) بسیارصلوات فرستادن سفارش شده، چنانکه می فرماید: «من لم یقدر علی ما یکفّر به ذنوبه فلیکثر من الصلوة علی محمّد و آله فانّها تهدم الذّنوب هدما؛ کسی که توانایی بر چیزی که موجب محو و آمرزش گناهان او شود ندارد، پس بسیار بر محمّد و آلش صلوات بفرستد، چرا که صلوات گناهان و آثارشان را نابود و ریشه کن می کند».(12) در این مجال، به صورت فهرست وار به چند مورد اشاره می کنیم: 1. اهتمام به مجاهدت با نفس، بعبارتی صبر بر معصیت. 2. انجام هر کار خیر و نیکی اعم از محبت و خدمت به خانواده، والدین و نیازمندان، خیرخواهی نسبت به دیگران و ... 3. پیوسته با طهارت (وضو و غسل و...) بودن و اهتمام بر اقامه نمازهای پنجگانه با حضور قلب و در اول وقت. 4. خواندن نمازهای مستحبی، نوافل و مخصوصاً نماز شب. 5. خضوع در عبادت و اشک ریختن در دعا و مناجات از خوف خدا خصوصاً اشک سحرگاهان. 6. جهاد در راه خدا و شهادت در راه حق. 7. صله ارحام و خوش اخلاقی با بندگان خدا بویژه با اقارب و نزدیکان. 8. اطعام دادن و پوشانیدن لباس به فقرا و محرومان. 9. تلاش برای حفظ اسرار و آبروی دیگران. 10. صبر بر طاعت، اهتمام جدی بر انجام وظایف بندگی خدا. 11. انجام صحیح وظایف همسرداری و کمک به همسر در کارهای خانه. 12. تلاوت زیاد قرآن، روزه گرفتن و افطاری دادن به بندگان روزه دار خدا.
پی نوشت ها:
1- ر.ک: محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، کتابخانه مسجد ولیعصر، تهران، 1363، ج، 6، ص 181، 184، 185، 188، 190، 196 و 200؛ محجه البيضاء، ملامحسن فیض کاشانی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1383 ق، ج 8، ص 256 و ص 261.
2- بحارالانوار، همان، ص 152 و نيز ر.ک: همان، ص 172.
3- همان، ص 186، سوره مبارکه فجر/آیات 27 و 28.
4- «وقتی فرشتگان موکّل قبض روح، به سراغ کافران میروند و روح آنها را میگیرند، هم به صورتهای آنان میزنند و هم به پشتشان میزنند و آنها را به سمت آتش جهنم میبرند.» محمد/ 27؛ انفال/50.
5- محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، پیشین، ص 172.
6- بحار الانوار، ج 6، پیشین، ص 152.
7- همان، ج 6، پیشین، ص 160.
8- کلینی، محمدبن یعقوب، كافى، مترجم: هاشم رسولی، کتابفروشیه علمیه اسلامیه، تهران، 1369، ج2 ص435.
9- همان.
10- علامه طباطبائي، محمد جسین، تفسیر المیزان، ج 11، ص 39، دفتر انتشارات اسلامي ،1417ق.
11- «إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ»، هود/آیه 114.
12- شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا، نشر صدوق، تهران، 1372، ج1، ص294.