جمع بندی مباهله در ترازوی نقد
تبهای اولیه
سلام علیکم.پس از چند هفته غیبت در اسک دین، فرصتی شد تا سوالی رو مطرح کنم...انشاالله سوال های دیگری را هم در تاپیک های دیگر مطرح می کنم.اگرفرصت بشود.انشااله با جدیت و عزم بیشتری در ادامه در اسک دین حضور فعالی داشته باشم....
قرآن ادعای بزرگی می کند،ادعا می کند که خدای توانا و حکیمی که قادر به سخن و انتقال پیام و وحی و کلام هست وجود دارد به نام الله که محمد نامی را به عنوان رسول و پیامبر برگزیده تا مردم را به سوای راه استوار و کمال هدایت کند و پیغامش را هم به زبان عربی نازل می کند...این ادعای قرآن از نظر بعضی از عالمان یا عالم نماها حتی ممکن است، ادعای گذاف و مضحک و خنده داری به نظر بیاید...قرآن بارها سعی کرده که این ادعای خود را ثابت کند و مهر تائید بر آن بنهد...یکی از این روش ها به نظر مباهله هست...قرآن در آیه ای از قول الله می گوید(خواهش خوب آیه را توجه کنید)
- ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾(سورهٔ آلعمران-آیهٔ ۶۱)
- پس هر که در این (باره) پس از دانشی که تو را (حاصل) آمده با تو محاجه کند بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
حالا سوال من این است، این اعتبار و ارزشی که الله بر مباهله قرار داده، سر منشائی از منطق و عقلانیت دارد عایا....گیرم و فرض کنید که من در مقابل پیامبر ایستاده ام،می گوید تو کذابی و الله ای وجود ندارد، یا وجود دارد و تو رسول و فرستاده اش نیستی، مثلا مسیحیت حق است، یا یهودیت حق است.پیامبر می گوید، بیا مباهله کنیم، تا اینکه کار به اینجا می کشد که پیامبر مخاطب را لعنت می کند و اتفاقا مشاهده می کنیم که لعنت پیامبر جواب هم داده ال الظاهر و مثلا بنده آتش گرفته ام یا بیمار شده هلاک شده ام....خوب این مباهله و آتش گرفتن بنده از کجا حقانیت ادعای پیامبر را ثابت می کند.شاید پیامبر سحر به کار برده و لعنت و مباهله یک روی سکه بوده اند و سحر و جادوگری پیامبر روی دیگر سکه بوده...از این مباهله و آتش گرفتن بنده چطور به حقانیت ادعای پیامبر پی می بریم عایا، از کجا سحر نبوده، طلسم نبوده.ممنون می شم پاسخ بدهید....
[SPOILER]جوابی که شاید دسته ای اهل تفکر بدهند این خواهد بود احتمالا که، مباهله، یک قرار داد و امر پذیرفته ی از طرف بنده بوده یا مخاطب پیامبر بوده است.یعنی من بر حقانیت و اعتبار داشتن روش مباهله اطمینان دارم، و از این جهت است که پیامبر می گوید، تو که به مباهله اعتماد و اطمینان داری، پس بیا مباهله کنیم و آن را معیار حق و حقیقت بدانیم، اگر من بر مباهله پیروز شدم، بر حقانیت من باید اعتراف کنی، یا همکیشان و همفکران تو...پاسخ به این دسته از متفکران این است، منطقی آن است که پیامبر در برابر این عقیده بنده اگر اشتباه و اصولی نیست، جبهه بگیرد و بگوید که ای مرد آگاه باش که مباهله روشی غیر عقلانی است و شخص آگاه و عالم از این روش استفاده نمی کند، نه اینکه چون من به آن پایبند و اعتقاد دارم ولو از روی جهل، از آن استفاده ی ابزاری کند تا با آن مرا به دین و آئین خود سوق دهد....
[/SPOILER]
والسلام...
[="Arial Black"][="Blue"]
سلام علیکم
قبل از بررسی رابطه مباهله با حقانیتِ یک طرف دعوا، باید توجه داشت که مباهله تنها برای امور مهم دینی و پس از اقامه ی دلیل و برهان و نومیدی از اقناع طرف مخالف به شکل طبیعی مشروع شمرده شده است. در واقع، مباهله بر پایه ی این باور استوار است که در موارد نومیدی از اثبات حقیقت به طریق طبیعی، به عالم غیب روی آورده و درخواست کشف حقیقت از جانب خداوند می شود.
از طرفی، كسى كه حاضر به مباهله مى شود، بايد واجد دو اصل باشد: نخست اين كه به گفته و ادّعاى خويش ايمان داشته باشد. ديگر اين كه چنين شخصى رابطه نزديكى با خدا دارد كه وقتى دست به دعا بر مى دارد و نفرين مى كند، دعاى او اجابت مى گردد.(1) بنابراین ممكن نيست كسى كه به ارتباط خود با پرودرگار ايمان قطعى نداشته باشد و وارد چنين ميدانى گردد. يعنى از مخالفان خود دعوت كند كه بيائيد و با هم به درگاه خدا برويم و از خدا بخواهيم دروغگو را رسوا سازد.(2)
از سوی دیگر، طرفین دعوا در مباهله به خداوند اعتقاد داشته و نزول بلا بر طرف مقابل را از جانب او می دانند و از آنجایی که هر دو طرف، این دعوا را در محکمه الهی مطرح کرده اند، نزول بلا را حکمی الهی و مویدِ طرفِ حق می دانند. بنابراین ملازمه بین مباهله و حقانیت روشن می شود.
اما در مورد اینکه آیا ممکن است یکطرف با استفاده از سحر و جادو ضرری به دیگری رسانده و خود را حق جلوه دهد؟ باید گفت؛ دلیل حکمت و همچنین خیر خواه بودن خداوند متعال، مانع از چنین اتفاقی است. توضیح اینکه حتی احتمال چنین چیزی(تاثیر سحر و ...) سلب کننده اعتماد مردم است و این سلب اعتماد، مستلزم نقض غرض الهی است و نقض غرض خداوند هم محال است.
[/HR]1. مکارم شیرازی، آيات ولايت در قرآن، ص: 204.
2. مکارم شیرازی، پيام قرآن، ج9، ص: 237. [/]
ديگر اين كه چنين شخصى رابطه نزديكى با خدا دارد كه وقتى دست به دعا بر مى دارد و نفرين مى كند، دعاى او اجابت مى گردد.
سلام و تشکر...استاد شما می فرمایید، که چنین شخصی رابطه ی نزدیکی با خدا دارد که وقتی دست به دعا بر می دارد و نفرین می کند، دعای او اجابت می گردد...واقعا چنین اشخاصی هستند...چند نفر چنین شخصیت هایی دارند...شاید بد نباشد معرفی شوند و شناخته شوند، از آنها استفاده شود، دشمنان اسلام در طول یکی دو هفته ای همشان نابود شوند...این همه اسلام و ایران دشمن دارند، اینها دعا کنند و نفرین کنند، تا دشمنان از بین بروند...یکی مثل صدام حسین، به ایران حمله کرد، خیلی ها لعنت و نفرینش کردند...یک روز گذشت، دو روز گذشت، باز نفرینش کردند، یک هفته گذشت، یک ماه گذشت، بازم نفرینش کردند، یک سال گذشت، بازم نفرینش کردند، هشت سال جنگ گذشت و نفرینش کردند، خدا از آسمان باد و باران و طوفانی بر صدام نازل نکرد..پس این نفرین ها و دعا و نعلت ها چه شدند، یعنی یک نفر، چنین شخصیتی که شما معرفی کردید را نداشت...آخر سر هم صدام اگر شکست خورد، فکر نمی کنم، به خاطر نعلت و نفرین ها بود، یک سری، جوان از جان و مالشان گذشتند و صدام را شکست دادند، حالا چه صدام نفرین شد و چه نشد مهم نبود به نظر...آخر سر هم به دار آویخته شدن صدام، از صدقه سری آمریکای جنایت کار و شیطان صفت بود، و نه نفرین و نعلت مردم، بعید می دانم خدا برای برابرده کردن نفرین و نعلت مردم دست به دامان آمریکای جنایت کار شود با دستان آمریکا، پاسخی به نعلت و نفرین مردم بدهد..پس این نعلت ها و نفرین ها چه شدند، این اشخاصی که ذکرشان کردید چه کسانی هستند.والا تاریخ نشان داده، معمولا و اکثرا، نفرین و نعلت کارایی ندارند...حالا نمی دانم از کجا نتیجه گرفته شده و دانسته شده در مباهله باید به خدا اعتماد کرد و نفرین جواب می دهد و سحر و جادو و طلسم و مواردی از این دست نیست.استاد توجه کنید، سحر و جادو و طلسم، تنها یک مثال است..شاید مسائل دیگری مطرح باشند که به هر حال لازم نیست بنده مطرحشان کنم...پس خواهشن صرفا سعی نکنید که سحر و طلسم بودنشان را رد کنید....بلکه منطقی بودن و کارایی داشتن و عقلانی و اثبات کنندگی مباهله را نشان دهید.ممنون
بنابراین ممكن نيست كسى كه به ارتباط خود با پرودرگار ايمان قطعى نداشته باشد و وارد چنين ميدانى گردد.
استاد ولی به نظر می رسد، ظاهر آیه ای که آوردم اینطور نشان نمی دهد...یعنی آیه قرآن، شکاکان به خدا، مشرکان و امثال اینها را مخاطب قرار نداده...اگر می شود، در مورد آن آیه بیشتر توضیح دهید، مثلا دقیقا مخاطبینش چه کسانی بودند و هستند...
از سوی دیگر، طرفین دعوا در مباهله به خداوند اعتقاد داشته و نزول بلا بر طرف مقابل را از جانب او می دانند و از آنجایی که هر دو طرف، این دعوا را در محکمه الهی مطرح کرده اند، نزول بلا را حکمی الهی و مویدِ طرفِ حق می دانند. بنابراین ملازمه بین مباهله و حقانیت روشن می شود
استاد شما بیشتر از برای اثبات و عقلانی جلوه دادن مباهله، بیشتر روی می دانند تمرکز کردید...می گویید می دانند که اینطوری است و آنطوری است که نزول بلا از جانب خداست، این می دانند ها می تواند از روی جهل و نادانی باشد...آنها از کجا می دانند..آیا دانستنشان از روی منطق است، این دانستنشان از کجا آمده.
توضیح اینکه حتی احتمال چنین چیزی(تاثیر سحر و ...) سلب کننده اعتماد مردم است و این سلب اعتماد، مستلزم نقض غرض الهی است و نقض غرض خداوند هم محال است.
من هنوز قانع نشدم و متوجه نشدم که، چرا احتمال چنین چیزی(سحر و جادو..) سلب کننده اعتماد مردم است....مگر خدا جایی و مکانی مهر و امضا کرده که من جلوی سحر و جادو را می گیرم که اگر نگیرد، باعث سلب اعتماد شود(که البته باز هم می گویم، سحر و جادو یک مثال هستن فقط)...من هنوز وجه منطقی و عقلانی کار را ندیدم...
ممنون می شوم کمی دقیق تر توضیح دهید که بنده متوجه بشوم...خیلی ممنون...
[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام
واقعا چنین اشخاصی هستند...چند نفر چنین شخصیت هایی دارند...شاید بد نباشد معرفی شوند و شناخته شوند، از آنها استفاده شود، دشمنان اسلام در طول یکی دو هفته ای همشان نابود شوند
بحث ما در مباهله است نه در مطلق دعا و نفرین، هر چند هستند کسانی که دعایشان درگیر است اما به شرط حکمت...
پس مطلق دعا و نفرین مطرح نیست بلکه بحث بر شرایطی است که قرار است حق و باطل مشخص شود، آنهم بعد از مباحث علمی و برهانی که نتیجه نداشته است.
ضمنا اگر قرار بود دشمنان اسلام با یک دعا از بین بروند، این کار را خود پیامبر(صلی الله علیه و آله) در همان ابتدای کار می کردند. پس معلوم می شود جریان مباهله فرق دارد. شرایط مشرکین و کفار متفاوت بود، آنها خود را حق نمی دانستند ولی به دلیل منافع شخصی با پیامبر مخالفت می کردند اما مسیحیان خود را حق می دانستند. در این بین باید دعای طرف حق مستجاب می شد، در غیر اینصورت کل تبلیغ پیامبر(صلی الله علیه و آله) زیر سوال می رفت و مردم به حقانیت ایشان شک کرده یا یقین به عدم حقانیت می کردند. پس لازم است در یک موارد خاص، خداوند یک حمایت ویژه ای بکند که مباهله یکی از آن موارد است.
به دار آویخته شدن صدام، از صدقه سری آمریکای جنایت کار و شیطان صفت بود، و نه نفرین و نعلت مردم
نعلت یا لعنت؟!!!
این یک بحث حاشیه ای است اما لازم نیست نفرین مانند تیر غیب و بدون هیچ علت مشخصی، شخص نفرین شده را از پا در بیاورد! در ادعیه هم داریم: اللَّهُمَ اشْغَلِ الْمُشْرِكِينَ بِالْمُشْرِكِينَ عَنْ تَنَاوُلِ أَطْرَافِ الْمُسْلِمِين(الصحيفة السجادية؛ ص130) و یا در برخی روایات هست که خداوند حاکم ظالم را بوسیله ظالم دیگری دفع می کند که اگر اینطور نبود، فساد عالم را برمی داشت.
منطقی بودن و کارایی داشتن و عقلانی و اثبات کنندگی مباهله را نشان دهید.
فرض کنید
در وهله اول: هر دو طرف دعوا ادله و براهین خود را آورده اند، در عین حال هیچ کدام طرف مقابل را قبول نکرده است.
همچنین هر دو طرف خود را حق و دیگری را باطل می دانند.
البته هر دو طرف خدا را قبول داشته و خود را مورد تایید خدا می دانند.
حالا برای روشن شدن حق به خود خدا متوسل می شوند که بالاخره مشخص کن کدام طرف حق است. به عبارتی از راه عادی که نشد، حالا از راه غیبی و ماورائی حقانیت طرف مورد تایید خود را مشخص کن.
پس اگر هر دو اصرار به حقانیت خود نداشته باشند، یا یکی اصلا خدا را قبول نداشته باشد، یا راه غیبی را قبول نداشته باشند، مباهله منتفی خواهد بود. بنابراین با دارا بودن شرایط مباهله و بناء طرفین بر مباهله، این طریق منطقی خواهد بود.
یعنی آیه قرآن، شکاکان به خدا، مشرکان و امثال اینها را مخاطب قرار نداده...اگر می شود، در مورد آن آیه بیشتر توضیح دهید، مثلا دقیقا مخاطبینش چه کسانی بودند و هستند...
شرایطی که آیه ترسیم می کند اینست که فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ؛ دلایل و براهین برای آنها بیان شده و در عین حال بازهم با تو محاجه و بحث می کنند. بنابراین یک طرف خطاب آیه پیامبر است و طرف دیگر کسی که با وجود دلایل و براهین، بازهم با تو مجادله می کند و اصرار به حقانیت خود دارد.
استاد شما بیشتر از برای اثبات و عقلانی جلوه دادن مباهله، بیشتر روی می دانند تمرکز کردید...می گویید می دانند که اینطوری است و آنطوری است که نزول بلا از جانب خداست، این می دانند ها می تواند از روی جهل و نادانی باشد...آنها از کجا می دانند..آیا دانستنشان از روی منطق است، این دانستنشان از کجا آمده.
اینکه ایمان طرفین و اعتقادات آنها از کجا شکل گرفته و میزان تطابق آن با واقع چقدر است، بحث دیگری است. اما آنچه در مباهله مهم است، اینست که مباهله مانند سنگ محک این ایمان است، البته به شرطی که یکطرف عمدا حق را تکذیب نکند که طبیعتا نباید وارد میدان شود.
چرا احتمال چنین چیزی(سحر و جادو..) سلب کننده اعتماد مردم است
اگر مردم احتمال بدهند که یکی از طرفین می خواهد با نیرویی غیر خدایی و بشری طرف مقابل را مغلوب کند، حتی با وقوع مباهله و مغلوبیت یک طرف نیز به حقانیت طرف غالب پی نمی برند، در حالی که مباهله برای اثبات حقانیت وضع شد. به این می گویند نقض غرض و چنین کاری از انسان حکیم بدور است چه رسد به خدای حکیم.
[/]
[="Book Antiqua"][="Navy"]
سوال:
چه رابطه منطقی بین صحت ادعای پیامبر و مباهله وجود دارد؟
پاسخ:
مقدمه؛ مباهله تنها برای امور مهم دینی و پس از اقامه ی دلیل و برهان و نومیدی از اقناع طرف مخالف به شکل طبیعی مشروع شمرده شده است. در واقع، مباهله بر پایه ی این باور استوار است که در موارد نومیدی از اثبات حقیقت به طریق طبیعی، به عالم غیب روی آورده و درخواست کشف حقیقت از جانب خداوند می شود.
از طرفی، كسى كه حاضر به مباهله مى شود، بايد واجد دو اصل باشد: نخست اين كه به گفته و ادّعاى خويش ايمان داشته باشد. ديگر اين كه چنين شخصى رابطه نزديكى با خدا دارد كه وقتى دست به دعا بر مى دارد و نفرين مى كند، دعاى او اجابت مى گردد.(1) بنابراین ممكن نيست كسى كه به ارتباط خود با پرودرگار ايمان قطعى نداشته باشد و وارد چنين ميدانى گردد. يعنى از مخالفان خود دعوت كند كه بيائيد و با هم به درگاه خدا برويم و از خدا بخواهيم دروغگو را رسوا سازد.(2)
از سوی دیگر، طرفین دعوا در مباهله به خداوند اعتقاد داشته و نزول بلا بر طرف مقابل را از جانب او می دانند و از آنجایی که هر دو طرف، این دعوا را در محکمه الهی مطرح کرده اند، نزول بلا را حکمی الهی و مویدِ طرفِ حق می دانند. بنابراین ملازمه بین مباهله و حقانیت روشن می شود. به عبارت دیگر، اگر هر دو اصرار به حقانیت خود نداشته باشند، یا یکی اصلا خدا را قبول نداشته باشد، یا راه غیبی را قبول نداشته باشند، مباهله منتفی خواهد بود. بنابراین با دارا بودن شرایط مباهله و بناء طرفین بر مباهله، این طریق منطقی خواهد بود.
اما در مورد اینکه آیا ممکن است یکطرف با استفاده از سحر و جادو ضرری به دیگری رسانده و خود را حق جلوه دهد؟ باید گفت؛ دلیل حکمت و همچنین خیر خواه بودن خداوند متعال، مانع از چنین اتفاقی است. توضیح اینکه حتی احتمال چنین چیزی(تاثیر سحر و ...) سلب کننده اعتماد مردم است و این سلب اعتماد، مستلزم نقض غرض الهی است و نقض غرض خداوند هم محال است. به عبارتی اگر مردم احتمال بدهند که یکی از طرفین می خواهد با نیرویی غیر خدایی و بشری طرف مقابل را مغلوب کند، حتی با وقوع مباهله و مغلوبیت یک طرف نیز به حقانیت طرف غالب پی نمی برند، در حالی که مباهله برای اثبات حقانیت وضع شده است و چنین کاری از انسان حکیم بدور است چه رسد به خدای حکیم.
[/HR]1. مکارم شیرازی، آيات ولايت در قرآن، ص: 204.
2. مکارم شیرازی، پيام قرآن، ج9، ص: 237.
[/]