جمع بندی منظور از اتحاد یا ارتباط بین حوزه و دانشگاه چیست؟

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
منظور از اتحاد یا ارتباط بین حوزه و دانشگاه چیست؟

سلام علیکم
آیا منظور از ارتباط یا اتحاد بین حوزه و دانشگاه این است که فقط دانشگاه تابع حوزه ها بشه؟
آیا ممکنه که حوزه های علمیه از دانشگاه تاثیر بگیرند؟
چگونه؟
تشکر

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد کریم

عارف;581748 نوشت:
سلام علیکم
آیا منظور از ارتباط یا اتحاد بین حوزه و دانشگاه این است که فقط دانشگاه تابع حوزه ها بشه؟
آیا ممکنه که حوزه های علمیه از دانشگاه تاثیر بگیرند؟
چگونه؟

سلام
قبل از پاسخ به سوال حضرتعالی باید به نکته ای اشاره کنیم.وآن اینکه تاریخ تاسیس دانشگاه در غرب به قرن 12میلادی بر می گردد ولی تا یک قرن پیش در کشور ما خبری زا دانشگاه نبود ودر زمان پهلوی اول دانشگاه به ایران آمد وتا قبل از آن بزرگترین مرجع ومکان علمی در ایران وخیلی از کشورهای اسلامی حوزه علمیه بود. والبته بهتر است بدانیم که حوزه علمیه منحصر در فقه واصول هم نبود بلکه ریاضی، طبیعیات، نجوم وخیلی از رشته های دیگر نیز در حوزه تدریس می شد. می خواهم عرض کنم که اتحاد بین اهل علم در ایران بوده اما باید دید چه چیزی باعث این افتراق شد. ومسلم است که ایراد یک طرفه نیست که ما تنها دانشگاه یا حوزه را مقصر بدانیم بلکه تقصیر مسلم دوطرفه بوده.
مراد از وحدت حوزه ودانشگاه چیست؟
هدف این نیست که یکی شوند بلکه مراد از این وحدت وجود ارتباط واستفاده از تجارب یکدیگر وکمک به هم است.
مسلم حوزه علمیه در مباحث علوم دینی وفلسفه اسلامی، تاریخ اسلام وبرخی از علوم دیگر خیلی جلوتر از دانشگاه است ودر عین حال دانشگاه در علوم تحربی و ونیازسنجی به روز جلوتر از حوزه است وتحقیقات زیادی انجام داده اند لذا هر دو طرف می توانند این تجارب علمی ودینی را مبادله کنند وزمینه ای فراهم شود که یک دانشجو بتواند با حوزه ویک طلبه با دانشگاه ارتباط علم یداشته باشد.
البته علت عمده ای باعث این جدایی نسبی شده است وآنهم انگیزه وهدف گزاری علوم حوزه با دانشگاه است. موضوع وهدف از علوم حوزوی شناخت ومعرفت به خدا واحکام الهی می باشد. وتمام علوم تدریس شده در حوزه در حول همین مساله می چرخد. اما علوم تجربی روز که برگرفته از غرب هست در باطن وهدف آنها که بالعیان هم بیان می کنند خبری از خدا نیست بلکه همه چیز منحصر در ماده است. واین موجب می شود فکر وذهن یک دانشجو بالاخص در علوم انسانی سکولار وبی دین بار بیاید. در حالی که ما معتقد هستیم که ماده وعوم تجربی یکی از راههای علم به حقایق است اما حیطه آن مربوز به امور حسی وقابل تجربه است وشامل ماراء تجربه نمی شود. که با کمال تاسف متصدیان این علوم وبنیانگذاران آنها حقیقت را منحصر در ماده وغیر آن را غیر قابل کشف وچه بسا غیر حقیقی می دانند.
این امرو اقتضاء می کند با ارتباطهای علمی بین حوزه ودانشگاه با متدها ومباحث علمی این امور تبیین شود. که البته این ارتباطات بوده ولی کم هست. در عین حال که خیلی از تجارب علمی وتحقیقات دانشگاهی در زمینه های مختلف قابل استفاده برای حوزه علمیه می باشد. لذا این ارتباط باید دو طرفه باشد.

حضور علماء در دانشگاه:
زمانی که دانشگاه به ایران آمد انسانهایی که واقعا استاد وعالم باشند ودانشگاهی کم بودند لذا در اوایل شاکله اساتید خود دانشگاه را علمایی مثل علامه شعرانی، فاضل تونی، مرحوم الهی قمشه ای و... تشکیل می دادند چون این بزرگواران علاوه بر علوم دین یدر علوم طبیعی، ریاضیات وعلوم روز نیز صاحب نظر واستاد بودند.
خود علامه حسن زاده آملی شخصیتی است که در خیلی از علوم مثل ریاضی، نجوم، هیئت، ادبیات، فلسفه صاحب نظر است واینها غیر از علوم دینی مثل فقه وکلام است. وایشان در زمان حکومت پهلوی ده سال تقویم کشور را می نوشتند که می گویند یک روزش هم اشتباه در نیامد.
یا در بین دانشگاهیان شخصیتی مثل شهید چمران که با اینکه در فیزیک وریاضی سرآمد ودر رشته خود جزء نفرات برتر بود. اما علقه دینی عجیبی داشت که از این علم خود رد راه اعتلاء دین وخدمت به مستضعفان استفاده کرد واصلا در فکر ایشان چیزی به نام جدایی دین از علم وجود نداشت.

عامل اصلی جدایی:
می توان گفت که یکی از عمده ترین علل جدایی دانشجویان وعلماء بحثی بود که از غرب به راه افتا در رنسانس وبه سایر مجامع دانشگاهی هم نفوز کرد وآن اینکه راه علم غیر از دین است ودین امری شخصی است. در حالی که این سخنی گزاف بود. حداقل از نظر اسلام چون دین به علم دعوت می کند وبا آن مخالفت هم ندارد حت یبه ما گفته اند که حکمت گهگاهی نزد کافری است ولی در اصل برای مومنان است لذا باید از او یاد بگیرند تا از بین نرود وبه اهل خود برسد.

موضوع قفل شده است