امام خامنه ای مد ظله العالی
چرا رهبر انقلاب، امسال را سال «دولت و ملت ؛ همدلی و همزبانی» نام گذاری نمودند؟
ارسال شده توسط علم اسلامی در شنبه, ۱۳۹۴/۰۱/۰۱ - ۰۸:۱۱چرا رهبر انقلاب آیت الله خامنه ای امسال را سال دولت و ملت همدلی و همزبانی معرفی کرده است؟
طرح بزرگ بچه شیعه ها ، لبیک یا حسین(ع)
ارسال شده توسط sayedali در دوشنبه, ۱۳۹۳/۱۱/۲۰ - ۱۷:۴۱اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا رسول الله(ص) السلام علیکم یا اهل بیت نبوه (ع) السلام علیک یا صاحب الزمان (عج) ================================ لبیک یا حسین(ع) طرح بزرگ بچه شیعه ها برای سلامتی و ظهور امام زمان(عج) وعده ما ساعت 22 هر شب 1-خواندن دعای سلامتی امام زمان(عج) 2-خواندن دعای فرج امام زمان(عج) (البته محدود به ساعت 10 شب نباشید و هرچه در توان دارید برای سلامتی و ظهور امام زمان(عج) دعا و نماز بخوانید) [FLV]http://hw4.asset.aparat.com/aparat-video/df22a2929aef6dd83486d5cf3ec487932081102.mp4[/FLV] لینک کلیپ در سایت افسران:
السلام علیک یا امیرالمومنین (ع)
کلیپ طرح را نشر دهید :
http://www.aparat.com/v/shqFk
خاطراتی از شهید صیاد شیرازی
ارسال شده توسط منتظر منتقم در سهشنبه, ۱۳۹۱/۰۷/۰۴ - ۱۱:۴۰بسم رب الشهداء خدایا به داد برس! زمین كوچهها و خیابانها پر از چالههای انفجار، به صورتی آبله گرفته میماند. یحیوی و نیروهایش سرمست و نعرهزنان در خیابانها میگشتند؛ لباس خونین نصرتزاد را به دست گرفته بودند و هوار میزدند. ـ آهای مردم غیور كردستان، بیایید و لباس خونین جلاد شهرتان را ببینید! ـ نصرتزاد را كشتیم. شهر دست ماست. ـ كردستان را آزاد میكنیم. ما خلق كرد باید حقوق خودمان را بدست بیاوریم. دود آتش و انفجار بر فضای شهر سنگینی میكرد. خیابانها به شكل محسوسی رعبآور بود و نگاههای تندتند و كنجكاو از پشت پنجرههای بسته و پسِ پردههای آویخته به نیروهای ضدانقلاب خیره میماند. یحیوی گفت: «باید نیروهایش هم ببینند.» رفتند به سوی پادگان. نیروهای مدافع از پسِ حصار آهنی پادگان از درون سنگرها به نیروهای ضدانقلاب كه محاصرهشان كرده بودند و به سویشان شلیك میكردند، جواب میدادند. برای لحظهای صدای شلیك ضدانقلاب قطع شد. بعد صدای یحیوی از بلندگویی به گوش محاصرهشدگان رسید: «آهای فریبخوردهها ببینید! این لباس فرمانده شماست. این خون نصرتزاد است كه این لباس را سرخ كرده است.» چند سرباز گریه كردند. امیری نهیب زد: «خجالت بكشید؛ دروغ میگوید.» یكی از سربازها گفت: «پس چرا سرهنگ نمیآید. نكند همة ما اینجا كشته شویم و كسی به فریادمان نرسد؟» امیری گفت: «از بیسیم خبر دادند كه نیروهای كمكی در راهند. میجنگند و میآیند. قول دادهاند امشب خودشان را برسانند.» سرباز دیگر گفت: «سروان، دیگر نه غذا داریم نه چكهای آب. مجروحین آب میخواهند؛ تشنه شهید میشوند.» امیری بغض كرد. از لحظهای كه وصیت نصرتزاد را شنیده بود، برای لحظهای گریسته بود؛ خودش را كنترل میكرد تا جلوی سربازها اشك نریزد. ـ گفتهاند میآیند. من مطمئنم میآیند. همین امشب میآیند. ـ الان چهل روز است تو محاصرهایم. میخواستند بیایند تا حالا آمده بودند. ـ توكّلتان كجا رفته! جادهها بسته است. میآیند، امشب میآیند! امیری خمیده و پرشتاب به سوی ساختمان اصلی پادگان دوید. مجروحین در اتاقها ناله میكردند و آب میخواستند. امیری مستأصل از دیدن حال و روز آنها به اتاق خلوتی رفت. در را بست و نشست. دلش گرفت. به سجده رفت. شانههایش لرزید. گریه تسكینی برای دردهایش شد. سربازی آمد و گفت: «قربان! بچههای باشگاه افسران میگویند دیگر حتی آب لجنی ته استخر باشگاه هم تمام شده. چكهای آب ندارند!» امیری آه كشید. بلند شد و بیرون رفت. چشم دوخت به باشگاه افسران كه روی یك بلندی وسط شهر قرار داشت. فكری شد كه آنها چهل و چهار روز است با چنگ و دندان مقاومت میكنند. با گرسنگی و تشنگی دست و پنجه نرم میكنند. «ای خدا به دادمان برس!» گرگ و میش صبح بود و نسیم خنكی میوزید. صدای خشك چند تكتیر فضا را شكافت. چشمان امیری سرخ و متورّم به روبرو دوخته شده بود. به جایی كه ضدانقلاب آزاد و راحت میگشتند و به دلخواه شلیك میكردند. امیری بیسیم خواست. گوشی بیسیم را گرفت. ـ اژدر، اژدر، عقاب! اژدر، اژدر، عقاب! ـ اژدر بهگوشم. امیری چشم به باشگاه افسران دوخت كه در بلندای وسط شهر چون قایقی شكسته بر صخرهای در میان دریای پُركوسه محاصره شده بود. ـ اژدر اوضاع چطوره؟ ـ قربان دیگر لجنِ ته استخر هم دارد ته میكشد. عطش، بچهها تشنهاند. امیری لب زیریناش را به دندان گرفت. آه سردی كشید و گفت: «میآیند، قول دادهاند!» امیری ولوم فركانس بیسیم را چرخاند. به گوشة دیگر شهر - جایی كه نمیدید اما فرودگاه شهر آنجا بود - دقیق شد. ـ پرستو، پرستو، عقاب! ـ پرستو بهگوشم. ـ چه خبر؟ ـ قربان چی شد؟ ـ میآیند پرستو. ـ مهماتمان دارد تمام میشود! صدای بلندگوی مهاجمین در فضا پیچید: «با شما هستم فریبخوردهها. این آخرین اخطارمان است. فقط نیم ساعت وقت دارید. دستانتان را بگذارید روی سرتان و تسلیم شوید. قول شرف میدهم كاریتان نداشته باشیم. چرا به خاطر هیچ و پوچ خودتان را به هلاكت میدهید. به خاطر كی؟ به خاطر...» امیری گوش تیز كرد. صدای نامفهومی از ورای صدای بلندگو میآمد. بیسیمچی گفت: «قربان میشنوید؟» امیری هیس گفت و دستش را بلند كرد. فریاد شادمانِ دیدهبانی از بالای ساختمان مركزی كه دوربینش را تكان میداد، همه را به خود آورد. ـ هلیكوپتر. هلیكوپتر. آمدند! فریاد شادمانِ سربازها بلند شد. صدای بلندگو قطع شد. بیسیمچی گوشی را دست امیری داد. امیری دستش میلرزید. ـ بهگوشم! ـ من صیّادشیرازی هستم. به بچههای فرودگاه بگو تامین بدهند. ـ چشم قربان. خوش آمدید! هلیكوپتری در گوشة آسمان ظاهر شد و بعد دو هواپیمای غول پیكر c-130 به سوی باند فرودگاه پایین كشیدند.
سنندج شهری مرده و غرق در خون. در گوشه و كنار شهر اجساد زنان و مردانی كه متهم به همكاری با سربازان جمهوری اسلامی شده بودند، پای دیوارها تلمبار شده بود.
منبع: آخرین گلوله صیاد، به قلم داود امیریان
تبیان
لا اله الا الله و ولایت-مخصوص دهه فجر
ارسال شده توسط عبدالرحمن طالقانی در شنبه, ۱۳۹۲/۱۱/۱۹ - ۰۱:۵۴بسم الله الرحمن الرحیم این تاپیک مخصوص دهه فجر است موضوع تاپیک اینه که این ولایت که تو اسلام انقدر بهش تاکید شده دقیقا چیه؟ در روایت داریم از پیامبر اعظم (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) : قولوا لا اله الاّ اللّه تفلحوا كلمه «تفلحوا» از واژه «فلاحت» به معناى رستن است و به كشاورز فلاّح گويند زيرا وسيله رستن دانه را فراهم مى كند. روایت فوق در پاسخ به اعرابی است که در مورد رستگاری از پیامبر سوال کرده بود خب در آن روزگار که شرایط بسیار ساده تر از اکنون بود همین عبارت لا اله الا الله خیلی کامل بود و هنوز هم هست بت و طاغوت آن زمان چه کسانی بودند؟ یک سری بت ساخته شده توسط سران بت پرست بود برای سرکیسه کردن مردم و انحراف مردم از توحید در واقع عبارت لا اله الا الله در ابتدا تمام طاغوت ها و هرچه که در این مسیر بنده را منحرف میکند را پس می زند حال می خواهد بت باشد یا سران بت پرست حالا بیاییم یکم جلوتر این تاپیک رو بخوانید تلنگر امام رضا(علیه السلام) به ما مدعیان تشیع حديث سلسلة الذهب یکی از معتبرترین احادیث شیعس حضرت امام رضا علیه السلام در این حدیث می فرمایند: کلمة لا اله الا الله حصنى فمن قالها دخل حصنى و من دخل حصنى امن من عذابى بشروطها و انا من شروطها خیلی بحثش جالبه خوب دقت کنید از لحاظ کالبد جسمانی که امام رضا زمان پیامبر نبودند امام رضا هم که جز حق نمی گویند پس پیامبر به آن اعرابی در واقع ولایت رو هم گفته بودند در واقع همش ولایته ولایت باب رسیدن به خداست حالا هر چه زمان جلوتر رفت شیعه شُعبه شُعبه شد. از زمان پیامبر سقیفه اومد ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام رو از مردم دزدید و بزرگترین انحراف بوجود اومد حالا از اون به بعد به ازای هرکدام از ائمه یک سری انحراف درست شد افرادی از این فتنه ایمان سالم بدر بردند که ولایتشون آپدیت بود (بهترین کلمه ای بود که میتونسم بگم) این افراد بغضشون به طاغوت آپدیت بود و حُبشون هم آپدیت بود مثلا کسی که امام رضا رو قبول نداشت به امامت لزوما کسی نبود که امیرالمومنین رو قبول نداشت و بغضشمر و یزید رو بدل نداشته ولی خب این فرد گمراهه در زمان غیبت این سر در گمی خیلی بیشتر شد هرچی از زمان پیامبر فاصله گرفتیم از شهود به سمت غیب پیش رفتیم یعنی چی؟ پیامبر دست امیرالمومنین رو جلو اون همه آدم (البته در مورد خیلیاشون بلانسبت آدم) بالا بردند ولی چی شد؟ براحتی با یه کودتا و تضعیف ولی زمان و البته بی تفاوتی مردم اون اتفاق افتاد همین طور که جلو اومدیم این امام زمان آن دوره و عصر شناخت غیبی تری پیدا کردند بطوری که در مورد آخرین امام همین وجودشون برای مردم مورد امتحان قرار گرفت البته از این به بعد وارد فازی جدید شدیم اعتماد!!! مردم باید به خواص اعتماد میکردند خواص افرادی مورد اعتماد بودند که ظرفیت دیدن وجود حضرت صاحب رو داشتند یعنی حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها و حضرت حکیمه خاتون سلام الله علیها و تعداد انگشت شماری از افراد مورد وثوق شیعه در مدت کمتر از 100 سال مردم برای غیبت کبری آماده شدند یعنی توسط نائبی که اسماً توسط حضرت تایید شده بود حالا نوبت این بود که مردم بدون اسم بردن در مورد شخص خاصی از وی تبعیت بکنند زعیم حالا چی شد که در بعضی دوره ها زعیم موفق تر بود بحثی جداست ولی یکی از مهم ترین قضایا بحث وحدت حول این زعیم بود دشمن اومد همین وحدت رو زد و زعیم رو از چشم مردم انداخت از بعد غیبت کبری مورد زیاد داشتیم که کسی همه چیزو هم قبول داشت حتی نائبان خاص ولی با زعیم مشکل داشت این همان بحث آپدیت بودنه البته تو زیارت عاشورا هم این عبارت رو داریم انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الی يوم القيامه توقف در طاغوت 1000 سال گذشته عملا انحرافه الان طاغوتی داریم که همان کار فلان طاغوت رو میکنه و کسی هم بهش فکر نمیکنه و زعیمی هم داریم که همان دشمنی ها باهاش میشه و همان جهاد و تلاش رو داره و باز هم آن طور که باید کسی توجه نمی کنه(البته به نسبت فرد عادی و معصوم) دوستان شاید تو دلشون بگن چرا انقدر میگی حجتیه!!!! چون اینها فتنه گران آینده هستند خیلی خیلی زیاد دیدم که میگن ما 12 امامی هستیم نه بیشتر!!! حرف حقیست که به منظور باطل به زبانشون جاری میشه الغرض!!!!! ولایتمون رو آپدیت کنیم و همین طور تبریمون رو در مورد دشمنان روز اسلام که یک موقع در امتحان قبل از ظهور مردود نشیم. پیشاپیش فرا رسیدن سالگرد طلوع فجر انقلاب اسلامی که فجر ابتدایی ظهور بود رو به همتون تبریک میگم *جاهل یعنی کسی که نمیداند ، توهین نکردم
براى رستن دانه از زير خاك، سه مرحله لازم است:
1- ريشه خود را در عمق خاك فرو كند.
2- مواد غذايى لازم را جذب كند.
3- مانع بالاى سر خود را كنار بزند تا به فضاى باز برسد.
انسان نيز اگر بخواهد به فضاى باز توحيد برسد بايد عقايد خود را به استدلال و منطق عميق بند كند، از تمام امكانات موجود براى رشد خود بهره گرفته و جذب كند، موانع رشد را نيز از خود دفع كند. پس رستگارى در گرو عمق بخشيدن و تلاش و حركت در مسير الهى است
توجه کنید به روز بودن به معنی ادامه این راه است نه فراموش گذشته
دشمن گذشته + دشمن حال را لعن کن
اگر دیدید کسی این مشکل رو داره یا جاهله* یا منحرف
مناجات سوزناک امام خامنه ای (مد ظله العالی)
ارسال شده توسط ابوالفضل در شنبه, ۱۳۹۲/۰۹/۰۹ - ۰۰:۳۰به نام خدا [FLV]http://www.askdin.com/attachments/28368d1385761333-.mp4[/FLV]
اینجا تبریز ، هنوز هم در عزاست
ارسال شده توسط مرصاد در دوشنبه, ۱۳۹۱/۰۵/۲۳ - ۱۱:۲۸بنام الله
چند روز پیش زلزله به قدرت 6.2 ریشتر مناطقی از اذربایجان شرقی و اردبیل و اذربایجان غربی را لرزاند و در پی این زمین لرزه مناطق هریس و ورزقان و اهر بیشترین اسیب رادیدند .
راستش من در این ماه رمضان خیلی صحنه های بی حیایی دیدم (روزه خوری و اخلاقی ...) و فکر می کنم شاید این زمین لرزه عذابی باشد نمی دانم
اما اگر عذاب بود باید جایی که گناه بود را می گرفت نه روستاهایی با ان مردم ساده . در شهرها چه گناهانی که نمی شودد حتی در شب قدر هم بعضیها از حد گذشتن و چه غلطهایی نکردن و ما ایستادیم و نگاه کردیم و نتوانستیم بریم جلو و وظیفه خود را که همان امر به معروف و نهی از منکر است را پیاده کنیم وشاید به خاطر همین است که در عذاب الهی خشک و تر باهم میسوزند
به هر حال از همه دوستان تقاضا دارم برای مردم این مناطق دعا کنید و با هرچه می یتوانید به کمک این عزیزان بشتابید