ایمان

چطور در این محیط سالم بمانم؟

به نام خدا
سلام عرض میکنم خدمت کارشناسان محترم و کاربران همیشه همراه اسک دین
وقت همگی بخیر
بنده به تازگی وارد دانشگاه شدم.چند روز پیش با یک ماه تاخیر ترم شروع شد و رفتیم سر کلاس.اونجا متوجه شدم که تنها چادری کلاس بین خانم ها خودم هستم و بقیه با ظاهری کاملاً ناموجه سر کلاس حاضر شدن!رفتارهای عجیب و نامتعارفشون کل کلاس رو به هم میریخت.خنده های بلند و متلک گویی هاشون و راحت بودن بیش از حدشون در کلاسی که مختلط بود منو خیلی آزار میداد.اولش هم که اومدن بده بستون شماره موبایل با هم داشتن .همه پسر دخترا باهم.تنها کسی که شماره موبایل نداد من بودم که گفتم موبایل ندارم.البته این به من مربوط نمیشد که اونها چطوری هستن تا اونجایی که وقتی یکی از استادها نیومده بود و پیشنهاد دادن به قهوه خونه بریم و قلیون بکشیم!!!
من قبول نکردم همراه اونها برم ولی چون که تا شب باید توی دانشگاه میموندم برای ناهار خوردن باید مسیری رو با اونها همراه میشدم.خدا میدونه تا این راه رو رفتم چقدر از کار خودم بدم اومد یعنی از اینکه با اونها همراه شدم.اینکه چندتا ماشین در مدل های مختلف می ایستادن و بوق میزدن و متلک میگفتن به کنار زمانی که دیدم وارد چه جایی شدن واقعاً از خودم بدم اومد و گفتم ای داد بیداد ! این ترم با کیا افتادم! وارد یک قهوه خونه ی سنتی که درش نیم باز بود و پله به سمت پایین میخورد شدن که دود وحشتناکی هم ازش بیرون میومد و جای خلوتی بود.بعدش هم اومدن گفتن که رفتن چیپس و پنیر خوردن و قلیون میوه ای کشیدن!
من اصلاً کاری به این ندارم که اونها چجور آدمایی هستن ولی سر کلاس و خارج از اون مزاحمتهای زیادی برای من ایجاد میکنن .مثلاً چادرم رو مسخره میکنن و بهم میگفتن چرا موهات پیدا نیست؟! گرمت نیست؟! آخی حتماً خیلی سختته!! مخصوصاً یکی از اونها که از ابتدای ورودش زیادی با من صمیمی شده بود! وقتی دید موبایل ندارم گفت خیلی خوبه که موبایل نداری آفرین!در حالی که یک تبلت و موبایل بزرگ توی دست خودش بود.
قیافش مثل کسی بود تازه از دیسکو بلند شده اومده دانشگاه ولی بعد از اینکه سر چادر پوشیدن و پیدا نبودن موهام و نماز خوندن کلی بحث کرد گفت آفرین خیلی خوبه که اینجوری هستی!!سر کلاس با اصرار منو کشوند پیش خودش بشینم واز اول تا آخر هرچی سوال بود از روی دست من حل میکرد و انقدر ازم سوال میپرسید که کلافه شده بودم.در حالی که ادعا میکرد این دوره ها رو قبلاً گذرونده و براش چیزی نیست فقط چون فاصله افتاده یادش رفته!ابتدای آشناییمون باهم معلوم شد صرفاً از سر بیکاری اومدن دانشگاه و یکی از اونها میگفت من کلاسهای مختلفی میرم گفتم بذار اینم برم.اون خانمی هم که مثلاً فکر میکنه دیگه خیلی با من دوسته خیلی اصرار کرد بهش شماره موبایل بدم و وقتی گفتم ندارم گفت تا آخر هفته جور کن که بعدش متوجه شدم دور از جون شما به خیال خودش گوشهامو مخملی کرده چون با پیشنهاد برداشتن پروژه ی مشترک همون اول کاری فهمیدم فقط میخواد سوءاستفاده کنه و خودشو به من بچسبونه بیاد بالا!!خدا شاهده اصلاً نمیخوام خودمو آدم خوبی معرفی کنم و اونها رو آدمهای بدی ولی نمیدونم باید چطور باهاشون رفتار کنم که ازم سوءاستفاده نکنن و رفتارهای اونها باعث نشه از هدفم که درس خوندن هست فاصله بگیرم.
وقتی میبینم به کم سن و سال ترین پسر کلاس دستور میدن که براشون آب بیاره و این کار چندین مرتبه تکرار شد وقتی میبینم چند تا دختر کم سن و سال که همه ی زندگیشون موبایل هاشون و هدفنون هست و همه دغدغشون اینه که آرایششون خراب نشه وقتی این آدما به من میگن خرخون و اصرار دارن مثل اونها برم آخر کلاس بشینم و توی به هم ریختن کلاس کمکشون کنم وقتی میبینم توی این جامعه ی کوچیک چقدر غریب افتادم هم میترسم هم دلم میگیره.
خیلی این چند روزه بهش فکر کردم.کم محل کردن و جدی بودن توی برخورد باهاشون تنها راهی بود که به ذهنم رسید.رفتارهاشون باعث میشه تمرکزم برای گوش دادن به درس پایین بیاد.نمیدونم باید چطور این ترم و ترم های دیگه رو باهاشون سر کنم؟!
ممنون میشم راهنماییم کنید و دوستانی که در شرایط مشابه بودن از تجربه هاشون بگن.

آیا شیطان مسلمان است؟ طبق قرآن بی شک خداوند شیطان پرستی را زینت می دهد و اداره می کند!

بسم الله رب کل شئ ....با سلام..با توجه به آیه قرآن شیطان پرستی را بخدا نسبت می دهد:108 انعام:ما عمل هر قومی را برای آنان زینت می دهیم...حتی برای آنان که غیر خدا را خدا گرفتند...در جایی در قرآن خدا می فرماید: شیطان عمل زشت آنها را زیبا جلوه داد....در جای دیگر می فرماید خدا: من عمل زشت آنان را زیبا جلوه دادم.......خداوند رب تمام خلایق است در آیه 164 سوره انعام خدا فرموده:آیا غیر الله را بخدایی بگیرم...در صورتی که الله رب هر چیزی است(رب کل شی) پس خدا رب شیاطین هم هست.... آیات مکرر قرآن:: الله یضل من یشا و یهدی من یشا:الله هر کس را بخواهد گمراه می کند و هر کسی را بخواهد هدایت می کند...آیه قرآن:ما شیطان را بر این داشتیم که آنکه به آخرت ایمان دارد مشخص شود.. .لذا با این تفاسیر یا شیطان باید بد خلق بشه تا..ما امتحان بشیم...همه چیز خوبی باشه که نمیشه امتحان بشیم...اگر شیطان هم نبود خدا باز بدی دیگر را می آفرید ...لوامه امر به خوبی...و اماره نفسی که به بدی دعوت می کند هر دو را خدا آفریده...و نفس مطمئنه...اطمینان به هردوست و یقین بخداست.... آیه قرآن:تمام آسمان ها و زمین خواه ناخواه الله را بی اختیار می پرستند و از آن آگاه نیستند... و یا شیطان مسلمان نیست و ولی خدا از این بدی او این چنین استفاده می کند....وگرنه عامل اصلی نفس اماره ماست که خدا آن را خلق کرده که به بدی دستور دهد...لذا خدا خالق خیر و شر است...اگر شر نباشد خیر نیست...اگر خیر نباشد شر نیست...هر کدام با دیگری شناخته می شود و معنا پیدا می کند...بی شک برخی باید از جهنم لذت ببرند: برای مثال من در حدیثی خوندم که گرگی با پیامبر هم صحبت شده بود و می گفت من در جهنم بدن کافران را تکه تکه می درم و از این کار لذت می برم و خدا این لذت را برای من قرار داد...از طرفی طمع در گرگ کاملا شر مطلق است و هیچ خیری در آن برای خود گرگ نیست...پس خدا شر را آفریده است و آن را برای امتحان ما بزیبایی اداره می کند.....برخی می گویند شر عدم خیر است و وجود ندارد...اما من می گویم خب خیر هم عدم شر هست اما من نمی گویم خیر وجود ندارد بلکه هر دو وجود دارند به یک اندازه خدا خیر و شر را خلق کرده برای امتحان بندگی........ خواهشمندم تمام جوانب را بسنجید بعد جواب دهید چون این دلایل پشت هم با هم قوت حقیقتشان را چندین برابر می کند

جبر مکتبی

با انکه به ظاهر یک مسلمان زاده، حق انتخاب دارد ،ولی در واقع این طور نیست
استدلالی که برای این موضوع می شود
لزوم مسلمان شدن فرزند یک مسلمان،چون اسلام حق است
پس اگر تحقیق کند به اسلام می رسد
اما فرض کنید شخص مذکری در۱۴سالگی به دلیل
تعدد مذاهب اسلامی و اختلاف هایشان و با بررسی قرآن و عهدین به این نتیجه رسید که مسیحیت به او آرامش می دهد و آن را بر می گزیند
حال اگر این موضوع را بعد بلوغ به طور عام مطرح کند کشته خواهد شد
اما در صورت سکوت کاری به او ندارند
مشکل از اینجا شروع می شود
که بنا به اعتقاد او مسیحیت درستر است و لازم است دیگران را دعوت به مسیرش کند
و با آنکه در اسلام از تقلیدی نبودن اصول سحن به میان آمده،اما در عمل داستان چیز دیگریست
و فرد با نطفه ی مسلمان چه بخواهد چه نخواهد باید مسلمان بشود یا سکوت کند
پس حق او برای تحقیق و برگزیدن تفکراتی که به آن ها رسیده است چه می شود
حق او برای پاسخ به سایر تفکرات و اشاعه ی افکارش چه می شود
مسلمانان همه حق دفاع از اسلام و نقد تفکرات سایرین را دارند اما مسلمان زاده حرفی بر خلاف اسلام بگوید و منکر درستی آن باشد عقابی چون قتل و یا حبس با شکنجه در انتظار اوست
پس اختیارش و این گفته ی قرآن که اجباری در دین نیست چه می شود!؟

نقش جسم در روح و ايمان

سلام
چگونه مي توان ثابت كرد كه ويژه گي هاي روحي مثل ايمان،عناد،ترس و شجاعت نتيجه عمل كرد جبري جسم نيستند؟

افسران جنگ نرم

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم

گزیده ای از بیانات مقام معظم رهبری در جمع انجمن های اسلامی دانش آموزان ... تاریخ 1 / 2 / 95


بخش اول



یکی از عرصه‌های اختلاف و درگیری بین جمهوری اسلامی و استکبار مسئله‌ی جوانها است؛ مسئله‌ی جوانها. امروز سرِ قضیّه‌ی جوانها، یک جنگ نرمِ زیرپوستیِ بسیار فراگیری بین جمهوری اسلامی و آمریکا و همدستان آمریکا و صهیونیست‌ها برقرار است. من چند سال پیش خطاب به جوانهای دانشجو گفتم: «شماها افسران جنگ نرم هستید»؛(۳) شما هم هستید، شماها هم همه‌تان افسران جنگ نرم هستید. وقتی جوان، انگیزه دارد و اعتماد به نفس دارد و قدرت اندیشیدن دارد و شجاعت دارد، افسر است -افسر در درگیری‌های رزمِ نرم، جنگ نرم- خصوصیّت جوان این است. خب، حالا شما فرض کنید افسری را با یک هویّتی که مطلوب جمهوری اسلامی است و افسری را با هویّتی که مطلوب دشمنِ جمهوری اسلامی است؛ اینها را با هم مقایسه کنید، ببینید چه‌جوری درمی‌آید؛ حالا محلّ بحث ما جنگ نرم است که خطرناک‌تر از جنگ سخت است؛ گاهی اوقات ما را به جنگ سخت و بمباران و حمله و مانند این چیزها هم تهدید میکنند امّا غلط زیادی میکنند؛ [این] نیست، زمینه‌ی این کار را ندارند، جرئتش را هم ندارند و [اگر] هم بکنند تودهنی میخورند.


و من الله توفیق
@};-.

آیا مسحیان با دیدن حضرت عیسی (ع) به سرعت ایمان می آورند؟

سلام. این سوالیه که برام پیش اومده. تو قران و تو روایات اومده که مسیحیان با امدن مسیح به او ایمان می اورند.در حالی که خود حضرت عیسی به امام زمان ایمان میاره. پس در واقع مسیحیان به امام زمان ایمان میارند. اما اگر واقع بینانه نگاه کنیم اموزه هایی که از اسلام از زبان اهل بیت برای ما اومده با این کارهایی که غربیان می کنند زمین تا اسمون فرق میکنه. غربی ها شراب می خورند. غربی ها موهاشون رو باز می گذارند و ....

هضمش برای من سنگینه که با امدن حضرت عیسی به یکباره متحول می شوند و روی به اموزه های اسلامی می اورند. کلا بعضی از این روایات اخرالزمانی خیلی احساسی اند تا واقع بینانه. اقا کسی که عمری رو شراب خورده و عمری رو موهاش باز بوده چه طوری با دیدن اینکه حضرت عیسی با امام زمان بیعت می کنه از این ها دل می کنند؟ مگر اینکه بگوییم چشم و دل این غربی ها از این جور اعمال سیر شده و عقده ای نیستند . با کمال ارامش با حضرت عیسی و امام زمان بیعت می کنند. و نتیجه اش این میشه که مسلمانان هم چون عقده ای شدند دشمن امام زمان می شوند. ایا تحلیل من درسته؟

چرا ایمان به غیب ؟

چرا اسلام از ما میخواهد ایمان به غیب بیاوریم و غیب چیزی است که پوشیده و ناشناخته است « الَّذینَ یُومِنُونَ بِاَلغیبِ وَ یُقِیمُونَ الصَلوهَ وَ مِمّا رَزَقنَاهُم ...»چرا انسان باید به چیزی که بر او پوشیده است ایمان داشته باشد ؟

احساس می کنم ایمانم ضعیف شده است؛ کمکم کنید!

سلام و عرض ادب...خیلی خلاصه عرض میکنم....
احساس میکنم ایمانم ضعیف شده است ، به راحتی نمازم را به تعویق میاندازم ، به مستحبات پشت کرده ام ، گناه ها برایم کم رنگ شده اند ، خیلی میخواهم به سرگرمی هایی مانند بازی های کامپیوتری روی بیاورم ولی در ضمن بازی کردن ، با صحنه های شهوانی روبرو میشوم و نمیدانم آیا به بازی ادامه دهم یا خیر؟ کلا تکلیفم با خودم معلوم نیست! مثلا ارتباط با دختر هارا با دست پس میزنم و با پا پیش میکشم(یعنی ضمن اینکه میدانم کار بدی است ولی دلم چیز دیگری میگوید ، ضمن اینکه به این ارتباط تا بحال روی نیاورده ام بحمدلله)
و همه ی اینها در صورتی است که قبلا خیلی بهتر بودم؛ به نماز جماعت میرفتم ، نما جمعه ،اذکار مستحب ، تلاوت قرآن و دعای ندبه و ... را ترک نمیکردم ولی الآن اصلا اشتیاقی ندارم یا حداقل اشتیاقم کمرنگ شده؛
فکر کنم به خاطر ورود به دانشگاه اینطور شده ام(چون من یک قمی هستم و با رفتن به اراک،خیلی چیزهای جدیدی را شاهد شدم).....
خواهش میکنم کمکم کنید!:Gol:

چگونه باید به خدا ایمان داشت؟ و چرا؟ (شرح حال خودم)

انجمن: 

با عرض سلام وخسته نباشید
فکر کنم داستان زندگی مرا خیلی ها در این سایت بدانند. می توانید به تاپیک هایی که قبلا من زده ام مراجعه کنید .
من در کودکی به علت ندانم کاری های پدر و مادر به افسردگی و عادت به فیلم های مستهجن و خودارضایی مبتلا شدم . الان 23 ساله هستم . هر کار می کنم نمی توانم این کار را ترک کنم . به هر دری می زنم شرایط ازدواج من جور نمی شود.تمام کودکی من ، نوجوانی من ، جوانی من پر است از این عمل . از این عمل بدم میاد نه به خاطر این که گناه است بلکه ذاتا بدم میاد ولی نمی توانم ترکش کنم. انگیزه ام را برای زندگی از دست داده ام. آبروم رفته. یک بار اقدام به خودکشی کردم. قرص اعصاب هم مصرف می کنم.

بعضی ها میگن :((برو ازدواج کن خوب.)) می گم:(( من هنوز دانشجو هستم و شغلی ندارم و باید برم سربازی.))می گن :((خوب برو ازدواج کن و به خدا توکل داشته باش.خدا خودش در قرآن گفته که ان یکونوا فقرا یغنهم الله من فضله. ایمان داشته باش. توکل داشته باش.)) می بینید که آدمی مثل من باید فقط ایمان داشته باشد وگرنه مشکل ازدواجش حل نمی شود. باید ایمان داشته باشد تا بتواند به پدر دختره بگوید من هیچی ندارم .دخترت رو بده تا 2 ماه دیگه خدا می رسونه. اما چرا من باید ایمان داشته باشم؟ چرا باید به قرآن ایمان داشته باشم؟ نمی خوام کفر بگویم. دارم درد دلم رو می گم.
آدمی که از ابتدای کودکی اش مثل تفاله ای پرت شده بیرون چگونه می تونه به آیات قرآن ایمان داشته باشه؟ چگونه می تونه ایمان داشته باشه به این آیه ((الیس الله بکاف عبده))؟ خوب هیچ وقت خدا برای این آدم کفایت نکرده . چگونه می تونه به مهربانی خدایی که بالای سرش است اعتقاد داشته باشه وقتی ندیده. چگونه می تونه ایمان داشته باشه به خدایی که گرسنگی او را فقط می بیندوهیچ کاری نمی کنه. خدا برای این آدم مهربانی نکرده که این آدم تصویری از مهربانی خدا داشته باشه. از کجاباید این ایمانه بیاد؟ منشا ایمان به خدا چیست؟مومنین از کجا ایمان می آورند؟ یکی به من بگه از کجا باید ایمان بیاورم؟ یکی به من بگه از کجا باید به این آیات قرآن ایمان بیاورم در حالی که در زندگی همش خلافشون رو می بینم.

می گن خوب عوض کن دیدگاهتو. خوب نمی تونم. نمی تونم دیدگاهم رو عوض کنم. من نمی تونم اتقان صنع این عالم رو با این همه کثافت که در این عالم است ببینم. من نمی تونم بپذیرم خدایی که از مادر مهربانتر است و نابودی بنده را می بیند هیچ برای او نمی کند. من نمی تونم قبول کنم که یک جوان 28 ساله به علت خودارضایی گریه می کند ولی کسی کمکش نمی کند. خوب کی صبر خدا تموم می شود؟ کی ؟ کی ؟ کی؟ کی؟ کی؟
من نمی توانم خدایی را که با خودارضایی بندگانش را امتحان می کند قبول کنم. نمی تونم. یکی بیاد بگه چگونه می توان به این خدا ایمان داشت؟ بلکه ما هم ایمان آوردیم و مشکلاتمان حل شد.
مگه خدا نگفته :((ادعونی استجب لکم)) . چرا هرچه دعا می کنیم اثر نمی کند؟ خوب از کجا می شه به این آیه ایمان داشت؟ علما هم هرچه بهشون می گی از این آیه پاست می دهند به اون روایت یا اون آیه و از اون آیه به جای دیگه. اما این ها قابل قبول نیست. چگونه می توانم به خدایی که به زجه های من جواب نمی ده ایمان داشته باشم؟
اصلا چرا باید به قرآن ایمان داشته باشیم؟ یکی بیاد جواب این سوال من رو بده. اصلا چرا ما باید به قرآن اعتقاد داشته باشیم؟ شما بر چه اساسی به قرآن اعتقاد دارید؟ برچه اساسی به خدا اعتقاد دارید؟خوب بگید تا من هم ایمان پیدا کنم و اون وقت وقتی رفتم خواستگاری بگم من دانشجوام و هیچ کاری ندارم و دربه در دنبال کارم حالا شما به استناد به این آیه به من زن بدید. الان نسخه ای که شما برای ازدواج می پیچید همینه دیگه. من نمی توانم از یک طرف رحمن و رحیم خدا رو بپذیرم و از طرف دیگر نگاه کنم به زندگی ام و به فنا رفتن آن را ببینم در حالی که تنها نسخه ای که خدا برای نوجوان 13 ساله 14 ساله 17 ساله دارد این است که تحمل کن. خسته شدم از این که هی گفتند امتحانه. اگه به گند کشیدن زندگی من امتحان هم باشه این امتحان بس است دیگه. بسه بابا. اما می بینیم که برای خدا بس نیست. او تا به گند کشیدن ذات ما رو نبیند ول نمی کند. حالا شما بگید برای آدمی مثل من با این تجربه چگونه ایمان به خدا معنی دارد؟
اصلا وقتی جوان 28 ساله به خاطرخودارضایی گریه می کند معلوم است او همه کار کرده ولی نتونسته ازدواج کنه. شما می گید نه تقصیر خودش بوده.خوب می بایسته بره دنبال کار. یک بار بیایید بگویید اون کسی که قرار بود کافی این آدم باشه ولش کرده . پرتش کرده توی این دنیا خودش هم رفته ولش کرده. بگذارید سوال مهمتری درباره خودم بپرسم. من در به اعتیاد کشیده شدن در این عمل هیچ دخالتی نداشتم. خدا اون روز که اون فیلم رو می دیدم می بایست یک اتفاقی برای من پیش بیاره که من اون فیلم رو نگاه نکنم که به این کثافت کشیده نشم.اون روز این کار رو نکرد بعد چگونه من باید توقع داشته باشم که وقتی رفتم خواستگاری و ازدواج کردم خدا رزق من رو می رسونه.حالا می گیم با قید تلاش. آیا می شود خدا یک زمان خواب باشد و زمانی دیگر بیدار باشد؟؟؟؟؟؟؟ آیا چون این آیه در این مورد به خصوص آمده من باید این تناقض را منتفی بدونم و بگویم نه اون جا که آیه ای نبوده ،آیه ای نبوده که بگوید ما از خودارضایی و به کثافت کشیده شدن نوجوانان معصوم جلوگیری می کنیم. بنابراین دلیلی ندارد که این دو را با هم قیاس کنیم. اما آیا آیات دیگری مبنی بر حمایت خدا از کودکان و نوجوانان نداریم؟ آیا آیه ای نداریم که درآن بگوید خدا بندگانش را دوست دارد؟آیا آیه ای نداریم که بگوید خدا انسان را ول نکرده است؟ آیا آیه ای نداریم که از آن استفاده شود که خدا دلش برای بندگانش می سوزد؟ آیا آیه ی ((ادعونی استجب لکم )) نیست در قرآن؟
چگونه چگونه چگونه چگونه به این آیات اعتقاد داشته باشیم؟چگونه باید به خدا ایمان داشت؟چگونه قبول کنیم صاحب داریم؟ آیا ما صاحب داریم؟ آیا ما کسی را داریم که کفایتمان را بکند؟

با تشکر

ایمان به خدا ؛ از راه دل یا از راه استدلال و مطالعه

:Gol:سلام خدمت دوستان بزرگوار.......اینها همیشه سوالهای ذهن منم بوده از هرکسی هم پرسیدم یه چیزی جوابم داده ..واقعا بعضی موقعها شک تو دلم ایجاد میشه که ایا خدا وجود داره؟ اچرا جلوی کارای بد مارو نمیگیره ؟ا چرا دل ما غمنا ک میشه؟اما از همه اینها که بگذرم همیشه با خودم میگم ما یه اصل داریم یه ریشه از یه جایی اومدیم که بی انتهاست اونم خدا هست من خدارا با دلم دریافتم با معجزه دریافتم با نشونه اش دریافتم ..سالها پیش اصلا خدارو قبول نداشتم اما یه اتفاق من از خواب بیدار کرد وخدار با دلم دریافتم والان مطمنم خدا وجود داره اما اون سوالها هر از گاهی ذهنم مشغول میکنه.. اونوقته که ناامید میشم آرامشم بهم میخوره .........یه بار با چن تا از دوستام بحث میکردیم در مورد این مساله به من گفتن خدا را با دل دریافتن درست نیس باید اعتقادات کامل باشه حالا میخام بدونم اونا راست میگن ؟دوست داشتن من نسبت به خدا غلطه؟اونا میگفتن تو باید اهل قران باشی تا اینا رو نفهمی دوست داشتن تو ارزشی نداره ........حالا شما نظرتون بدهید ایمان به خدا داشتن از راه دل درسته یا از راه کتاب مطالعه...یا هردو؟:Gol::Gol: