توحید مفضل
اشکال بر سخن علامه مجلسی درباره ی اشتهار کتاب توحید مفضل
ارسال شده توسط عصران در یکشنبه, ۱۳۹۴/۰۵/۰۴ - ۰۴:۴۱علامه مجلسی در بحار الانوار ( ج 3 ص 55) می نویسد:
متن عربی: توحيد المفضل بن عمر ، ورسالة الاهليجة المرويتين عن الصادق لاشتمالهما على دلائل وبراهين على إثبات الصانع تعالى ، ولايضر ارسالهما لاشتهار انتسابهما إلى المفضل ، وقد شهد بذلك السيد ابن طاووس وغيره. ولاضعف محمد بن سنان والمفضل لانه في محل المنع بل يظهر من الاخبار الكثيرة علو قدرهما وجلالتهما.
ترجمه ی فارسی: توحید مفضل و رساله اهلیلجه هم که از امام صادق روایت شده اند مشتمل بر دلایل و براهین اثبات صانع تعالی هستند. مرسل بودن آن دو زیانی ندارد زیرا انتسابشان به مفضل شهرت دارد و سید بن طاووس و دیگران به آن شهادت داده اند. ضعف محمد بن سنان و مفضل هم زیانی ندارد زیرا ما این ضعفها را نمی پذیریم . زیرا در روایات فراوانی به جلالت قدر و منزلت آن دو اشاره شده است.
اینگونه دفاع از روایات از علمای اخباری مانند علامه مجلسی کاملا طبیعی است و ظاهرا منظور علامه مجلسی از (( دیگران)) پدر خودشان است زیرا قبل از علامه مجلسی غیر از پدرشان علامه محمد تقی مجلسی ( در کتاب روضه المتقین ج 14ص 282) و سید بن طاووس در هیچیک از آثار علمای شیعه ( یا حتی غیر شیعه) اثری از مفید شمردن یا گواهی دادن به صحت انتساب کتاب توحید مفضل به امام صادق نیامده است. حال اشکال ما این است که چگونه علامه مجلسی حرف دو نفر را به عنوان اشتهار این کتاب تلقی کرده است؟!
این در حالی است که حتی تا قبل از سید بن طاووس ( صرفنظر از اشاره ی کوچک نجاشی که برخی آن را همان توحید مفضل می دانند) اصلا ذکری از وجود کتاب توحید مفضل هم در آثار دیگر علما نیامده است.
با این حال ما همان اسناد و گواهی های موجود را هم بررسی می کنیم و نشان می دهیم که آنها هم نمی توانند کمکی به اشتهار کتاب توحید مفضل بکنند.
الف- سخن سید بن طاووس
سید بن طاووس در دو مورد از آثار خود از توحید مفضل یاد می کند که در پایین می آید:
متن عربی : وانظر كتاب المفضل بن عمر الذي أملاه مولانا الصادق عليه السلام فيما خلق الله جل جلاله من الاثار ( کشف المحجه ص 9)
ترجمه: ( در توصیه به فرزند خود) ودر کتاب فضل بن عمر که امام صادق درباره ی آفرینش خدای جل و علا بر او املا فرموده بنگر و اندیشه کن.
متن عربی: يصحب معه كتاب المفضل بن عمر الذي رواه عن الصادق ع في معرفة وجوه الحكمة في إنشاء العالم السفلى و إظهار أسراره فإنه عجيب في معناه. ( امان الاخطار ص 91)
ترجمه: از جمله آداب مسافران است که کتاب توحید مفضل را که درباره ی شناخت حکمتها و تدابیر و اسرار نهفته در آفرینش این جهان است و وی آن را از امام صادق نقل کرده به همراه داشته باشد.
اما به دلایل زیر نمی توان به این سخنان سید بن طاووس اعتماد چندانی کرد:
1- سید بن طاووس متعلق به قرن هفتم هجری است و فاصله زمانی زیادی با زمان امام صادق دارد و قبل از او هم کسی از علمای شیعه توحید مفضل را مورد توجه و عنایت قرار نداده است. در حالی که شایسته بود با فرض احتمال انتساب به امام صادق هم شیخ صدوق در کمال الدین و توحید و یا علامه طبرسی در احتجاج از آن استفاده کنند.
2- حتی بعد از زمان سید بن طاووس هم تا عصر مجلسی پدر و پسر هیچ نشانی از ذکر و مفید دانستن و گواهی به صحت انتساب توحید مفضل در بین علمای شیعه دیده نمی شود.
3- سید بن طاووس در ادامه ی تمجید خود از توحید مفضل در کتاب امان الاخطار ( ص 91 و 92) همین نظر را نسبت به کتاب (( مصباح الشریعه)) هم دارد در حالی که با توجه به محتوای این کتاب کذب بودن انتساب آن به امام صادق آشکار تر است و بسیاری از علما هم انتساب مصباح الشریعه را به امام صادق رد کرده اند. حتی علامه مجلسی هم علی رغم اخباری بودن با توجه به گرایش های ضد صوفی ای که دارد انتساب این کتاب را به امام صادق صحیح ندانسته است.
4- گاهی سید بن طاووس اخبار نادر و مرسلی را در کتب خود نقل می کند که در کتب پیش از خود هیچ ردی از آنها دیده نمی شود. وی حتی در کتاب (( الملاحم و الفتن)) کعب الاحبار یهودی را هم از اصحاب خاص امام علی دانسته که تقیه می کرده است و در همان کتاب ملاحم و الفتن چندین روایت از کعب الاحبار نقل کرده است!
5- سید بن طاووس هیچ طریقی برای دریافت کتاب توحید مفضل ذکر نکرده است.
ب- اشاره ی نجاشی در رجال خود
نجاشی ( عالم رجالی قرن پنجم هجری) در رجال خود هنگام برشمردن آثار مفضل بن عمر از (( کتاب فکر کتاب في بدا الخلق والحث على الاعتبار )) یاد کرده است. ( رجال نجاشی ص 416) که برخی کتاب فکر و فی بدا الخلق را یک کتاب دانسته اند. ولی از عنوان کتاب فی بدا الخلق و الحث علی الا عتبار برمی آید که باید مشتمل بر موضوع پیدایش آفرینش هم باشد در صورتی که در توحید مفضل چنین چیزی نیامده است. و همچنین آیت الله خویی هم کتاب فکر و کتاب فی بدا الخلق را دو کتاب جداگانه دانسته است.( معجم الرجال الحدیث ج 19 ص 317)
در هر حال برخی به قرینه اینکه در آغاز برخی از مباحث توحید مفضل عبارت (( فکر یا مفضل )) به کار رفته است آن را همان ((کتاب فکر)) که نجاشی ذکر کرده دانسته اند.
اما این مطلب هم به دلایل زیر به اشتهار توحید مفضل کمکی نمی کند:
1- نجاشی به هیچ عنوان انتساب (( کتاب فکر)) به امام صادق را تایید نکرده است. بلکه وی همانطور که آثار ذکر شده برای افراد دیگر را در رجال خود آورده از کتب منسوب به مفضل بن عمر هم ذکر کرده است. همانگونه که خود در رجال خود نیز می گوید: وإنما ذكرنا [ ه ] للشرط الذي قدمناه. ( رجال نجاشی ص 416) یعنی اگر ما اسمی از او برده ایم برای این بوده است که تصمیم داشتیم کسانی که به فرق شیعه منسوب هستند و کتابی دارند را ذکر کنیم.
2- هیچ قطعیتی وجود ندارد که (( کتاب فکر)) همان توحید مفضل باشد. و وجود قرینه ی یک عبارت هم همیشه اطمینان بخش نیست.مثلا سید حسن مدرسی کتاب ما افترض الله علی الجوارح من الایمان / کتاب الایمان و الاسلام را که نجاشی در زمره کتب مفضل بن عمر ذکر کرده را به قرینه اینکه راوی آن از مفضل شخصی به نام (( صباح المدائنی)) است همان نامه امام صادق در جواب مفضل بن عمر دانسته که در بصائر الدرجات از شخصی به نام (( میاح المدائنی)) نقل شده است. که به احتمال قوی (( میاح)) و (( صباح)) تصحیف یکدیگر هستند. اما دلیل روشنی بر انطباق نامه موجود امام در بصائر الدرجات با کتاب ما افترض الله مفضل ارائه نشده است. زیرا عنوان کتاب مفضل چنین بر می آید که زمینه آن باید مسأله مدخلیت عمل در ایمان و وجوب ایمان بر اندام ها مانند چشم و گوش و شرح وظایف ایمانی تک تک آن ها باشد که در متون حدیثی نیز در این باره احادیثی رسیده است. و از این روی مضمون آن با نامه موجود در بصائر الدرجات که موضوع آن تأکید بر عمل در برابر اندیشه غالیانه تأویل واجبات و محرمات به اشخاص، و عمل گریزی و بسنده کردن بر معرفت امامان است، تفاوتی آشکار دارد. افزون بر این طریق نجاشی به کتاب ما افترض الله مفضل نیز با سند روایت بصائر و رساله میاح متفاوت است. ( میراث مکتوب شیعه ص 399)
3- گاهی نجاشی افرادی را تضعیف کرده ولی آثار آنها را مفید شمرده است (مانند حسن بن محمد نوفلی) در حالی که برای آثار مفضل بن عمر چنین کاری نکرده است.
4- نجاشی تنها اثر و مصنفی که از امام صادق دیده شده را (( رساله ی اهوازیه)) عنوان کرده است. ( ولم ير لأبي عبد الله عليه السلام مصنف غيره __ رجال نجاشی ص 101)
ج- محمد بن سنان
همانگونه که گفته شد سند کتاب توحید مفضل مرسل است با این وجود دو راوی در آن وجود دارد که اینک به ذکر آنها می پردازیم.
محمد بن سنان در بین علمای رجال وضعیت اختلافی دارد. ولی ما همانگونه که علامه مجلسی گفت فرض را بر ثقه بودن و جلالت قدر او قرار می دهیم. اما با فرض ثقه بودن او نیز اشکال وجاده ای بودن برخی روایات او بر طرف نمی شود. زیرا برخی روایات او از طریق وجاده نقل شده است در حالی که در سند آنها تصریحی به وجاده ای بودنشان نشده است. و تنها وی قبل از مرگ خود به اینکه برخی روایاتش وجاده ای است خبر داده است. ( اختیار معرفه الرجال ج2 ص 795) وجاده در پایین ترین درجه و مرتبه ی طریق دریافت و تحمیل روایت قرار دارد.
د- مفضل بن عمر
مفضل بن عمر نیز مانند محمد بن سنان در بین علمای متقدم رجال وضعیت اختلافی دارد اما وضعیت او نسبت به محمد بن سنان بهتر است. با این حال ما فرض را بر ثقه و مورد اعتماد بودن مفضل قرار می دهیم. ولی با فرض توثیق او نیز این مسئله در مورد آثار و کتب او برطرف نمی شود:
در کتاب رجال ابن غضایری در شرح حال مفضل آمده است که : وقد زِيْدَ عليهِ شَيْءٌ كَثِيرٌ ( یعنی مطالب بسیاری نیز به او بسته اند ) و حمل الغلاة في حديثه حملا عظيما ( یعنی غلات در روایات او حساب بزرگی باز کرده اند). ( رجال ابن غضایری ص 87)
صرفنظر از انتقاداتی که به کتاب رجال ابن غضایری می شود ولی سخن ابن غضایری درباره ی روایات و آثار مفضل از طریق شواهد زیادی تقویت می شود زیرا کتب و روایات زیادی به روایت مفضل بن عمر از امام صادق وجود دارد که در کذب بودن انتساب بیشتر آنها به امام صادق تردید نداریم. در پایین نام بعضی از آنها آمده است:
1- رساله الهتف الشریف
2- رساله اهلیلجه
3-الرسالة المفضلیة و الاتکال علی بارئ البرّیة
4- کتاب الصراط
5-حدیث امام صادق علیهالسلام درباره ظهور و رجعت ( در هدایه الکبری ص 392 -444)
6- مجالس المومنین
7- کتاب الاساس
8- کتاب العقود
9-کتاب جامع الاصول (درج المراتب)
10- کتاب الفرائض و الحدود
نتیجه گیری: قبل از علامه مجلسی و پدرشان در منابع شیعه فقط سید بن طاووس سخن از مفید بودن و گواهی به انتساب توحید مفضل به امم صادق داده است. مسلما گفته ی یکی از علمای شیعه را نمی توان تعبیر به اشتهار کرد. از طرف دیگر سخن سید بن طاووس درباره ی توحید مفضل با توجه به فاصله ی زمانی و عدم ذکر طریق دریافت و دیگر آرای او اعتبار چندانی ندارد.
همچنین علاوه بر مرسل بودن سند توحید مفضل وضعیت رجالی دو راوی موجود یعنی محمد بن سنان و م مفضل بن عمر حتی با فرض توثیق و علو شان آنها نیز به گونه ای است که انتساب کتاب توحید مفضل به امام صادق را با تردید مواجه می سازد.
نقد توحید مفضل (4): شکار پرندگان توسط دلفین ها !
ارسال شده توسط عصران در شنبه, ۱۳۹۴/۰۴/۱۳ - ۲۰:۲۶با سلام و آرزوی سعادت برای شما
این مطلبی که در کتاب توحید مفضل درباره ی دلفین ها گفته شده است چگونه توضیح داده می شود:
متن عربی : و الدلفين يلتمس صيد الطير فيكون حيلته في ذلك أن يأخذ السمك فيقتله ويسرحه حتى يطفو على الماء ثم يكمن تحته ويثور الماء الذي عليه حتى لا يتبين شخصه فإذا وقع الطير على السمك الطافي وثب إليها فاصطادها.
فانظر إلى هذه الحيلة كيف جعلت طبعا في هذه البهيمة لبعض المصلحة.
ترجمه ی فارسی : و دلفین هم که پرنده شکار می کند . هنگامی که در میان آب است . نیرنگ او برای شکار اینگونه است : یک ماهی را می گیرد و می کشد و آن را بر روی آب می گذارد تا بر آب بماند . آنگاه بر زیر آن مخفی می شود . آب را حرکت می دهد تا از بیرون آب پیدا نباشد وقتی که پرنده بر ماهی نشست حمله می برد و آن را فرا چنگ می آورد!!!
نگاه کن که چگونه به خاطر بعضی مصلحتها این حیله در طبع این جانور قرار داده شده است.
در جانور شناسی جدید که خوراک دلفین ها فقط ماهی ها و موجودات آبزی شمرده شده است.
حتی در کتابهای قدیمی جانورشناسی مسلمانان نیز خوراک دلفین ها را فقط ماهی دانسته اند مثل این منبع:
حیاه الحیوان الکبری نوشته دمیری ( اواسط قرن هشتم هجری) جلد اول صفحه 470 ذیل مدخل دلفین : (( ولا يؤذي أحدا ولا يأكل إلا السمك. )) ترجمه : هیچکس را آزار نمی دهد و هیچ چیزی جز ماهی نمی خورد.
حتی در صورتی که چنین چیزی درست هم باشد چرا امام صادق به مطلبی نادر و شاذ و غریب در جانوران برای اثبات حکمت خدا اشاره می کند؟ آیا استناد به امری نادر و کمیاب که خود مورد بحث است برای موضوعی چون تدبیر خدا منطقی است؟
از طرف دیگر از اینکه دلفین دو مثقال گوشت ماهی را که راحت شکار کرده است برای به دست آوردن یک مثقال گوشت پرنده آن هم به سختی طعمه قرار دهد به جای اینکه حکمت و تدبیر خدا اثبات شود بیشتر می شود از آن به بی حکمتی و بی تدبیری خدا در طبیعت پی برد. لقمه ای که می توان راحت در دهان گذاشت را چرا باید با چرخاندن تناول کرد؟
نقد توحید مفضل (3): آیا انسانهای ناقص الخلقه گناهکار هستند؟
ارسال شده توسط عصران در یکشنبه, ۱۳۹۴/۰۲/۲۰ - ۰۷:۲۵آیا همانطور که در توحید مفضل گفته شده انسانهای ناقص الخلقه گناهکار هستند:
متن عربی: قَالَ الْمُفَضَّلُ فَقُلْتُ لَهُ يَا مَوْلَايَ فَقَدْ رَأَيْتُ مَنْ يَبْقَى عَلَى حَالَتِهِ وَ لَا يَنْبُتُ الشَّعْرُ فِي وَجْهِهِ وَ إِنْ بَلَغَ الْكِبَرَ فَقَالَ ع ((ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ))(آل عمران: 182)
ترجمه فارسی: مفضل می گوید : عرض کردم آقای من کسانی را دیده ام که بزرگ و کهنسال بوده اند ولی مویی بر صورتشان نروییده است (ریش ندارند).
حضرت فرمود: این به خاطر اعمالی است که از پیش فرستاده اند و خداوند هیچگاه به بندگانش ستم نمی کند(آل عمران : 182)
در اینجا مسئله ای که مطرح می شود این است که چگونه گنهکار بودن بر نداشتن ریش تاثیر می گذارد؟
و همچنین این قسمت توحید مفضل را نیز بخوانید:
متن عربی: فَلَا تَرَى كَيْفَ صَارَتِ الْجَوَارِحُ وَ الْعَقْلُ وَ سَائِرُ الْخِلَالِ الَّتِي بِهَا صَلَاحُ الْإِنْسَانِ وَ الَّتِي لَوْ فَقَدَ مِنْهَا شَيْئاً لَعَظُمَ مَا يَنَالُهُ فِي ذَلِكَ مِنَ الْخَلَلِ يُوَافِي خَلْقَهُ عَلَى التَّمَامِ حَتَّى لَا يَفْقِدَ شَيْئاً مِنْهَا فَلِمَ كَانَ كَذَلِكَ إِلَّا أَنَّهُ [لِأَنَّهُ] خُلِقَ بِعِلْمٍ وَ تَقْدِيرٍ قَالَ الْمُفَضَّلُ فَقُلْتُ فَلِمَ صَارَ بَعْضُ النَّاسِ يَفْقِدُ شَيْئاً مِنْ هَذِهِ الْجَوَارِحِ فَيَنَالُهُ مِنْ ذَلِكَ مِثْلُ مَا وَصَفْتَهُ يَا مَوْلَايَ قَالَ ع ذَلِكَ لِلتَّأْدِيبِ وَ الْمَوْعِظَةِ لِمَنْ يَحِلُّ ذَلِكَ بِهِ وَ لِغَيْرِهِ بِسَبَبِهِ كَمَا يُؤَدِّبُ الْمُلُوكُ النَّاسَ لِلتَّنْكِيلِ وَ الْمَوْعِظَةِ فَلَا يُنْكَرُ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ بَلْ يُحْمَدُ مِنْ رَأْيِهِمْ وَ يُتَصَوَّبُ مِنْ تَدْبِيرِهِمْ ثُمَّ إِنَّ لِلَّذِينَ تَنْزِلُ بِهِمْ هَذِهِ الْبَلَايَا مِنَ الثَّوَابِ بَعْدَ الْمَوْتِ إِنْ شَكَرُوا وَ أَنَابُوا مَا يَسْتَصْغِرُونَ مَعَهُ مَا يَنَالُهُمْ مِنْهَا حَتَّى إِنَّهُمْ لَوْ خُيِّرُوا بَعْدَ الْمَوْتِ لَاخْتَارُوا أَنْ يُرَدُّوا إِلَى الْبَلَايَا لِيَزْدَادُوا مِنَ الثَّوَابِ.
ترجمه فارسی: (از قول امام صادق:) آیا نمی بینی که چگونه برای انسان اعضا و عقل و دیگر ویژگی ها آفریده شد تا با نبود و یا ناقص بودن آنها دشواری در کارش رخ ندهد و آفرینش او تمام و کمال باشد . چرا چنین شد آیا این جز بیانگر خلقتی حکیمانه و عالمانه نیست؟
مفضل می گوید عرض کردم: پس چرا بعضی از مردم برخی از این اعضا را ندارند و به خاطر آن در دشواری هایی که فرمودید می افتند؟
فرمود: این امر گاه برای آن است که شخص مبتلا تادیب شود و نیز دیگران از آن درس عبرت گیرند. چنانکه گاه پادشاهان مردم را به خاطر این اهداف تادیب می کنند.بی اشک این اعمال آنان (پادشاهان) گاه پسندیده و تدبیری نیکو است. همچنین کسانی که دچار این بلاها می شوند اگر خدا را سپاس گویند و به درگاهش توبه کنند پس از مرگ از پاداش عظیم و بسیار بهره مند می گردند تا جایی که اگر پس از مرگ اختیار داشته باشند چنین می خواهند که بار دیگر در بلاها در افتند و از پاداش و اجر الهی سود ببرند.
حکایت افعی و ابر در کتاب توحید مفضل !
ارسال شده توسط عصران در سهشنبه, ۱۳۹۴/۰۱/۱۱ - ۰۷:۲۹با سلام و آرزوی سعادت برای شما
چه کسی می تواند حکایت افعی و ابر را که در کتاب توحید مفضل آمده است برای ما توضیح دهد؟!
متن عربی :قال المفضل : فقلت : خبرني يامولاي عن التنين والسحاب ، فقال : إن السحاب كالموكل به يختطفه حيثما ثقفه ، كما يختطف حجر المقناطيس بالحديد ، فهو لايطلع رأسه في الارض خوفا من السحاب ولايخرج إلا في القيظ مرة إذا صحت السماء فلم يكن فيه نكتة من غيمة ، قلت : فلم وكل السحاب بالتنين يرصده ويختطفه إذا وجده؟ قال : ليدفع عن الناس مضرته.
ترجمه فارسی: مفضل گوید عرض کردم آقا از ماجرای افعی و ابر بگویید. امام (ع) فرمود ابر از جانب خدای عز و جل گویی که وکیل است تا هر جا که افعی را بیابد برباید به گونه ای که آهن ربا آهن را می رباید . از این رو آنگاه که فصل باران و ابر است . این حیوان از ترس ابر سر از خاک بیرون نمی آورد . تنها هنگامی سر بیرون می آورد که هوا بسیار گرم باشد و ابری در آسمان نباشد.
عرض کردم : چرا باید ابر در کمین افعی باشد و اگر آن را دید بربایدش ؟
فرمود : تا مردم را از شر آن خلاصی دهد.
نقد و بررسی مطالبی از کتاب توحید مفضل (منتسب به امام صادق علیه السلام)
ارسال شده توسط جوجه اردک زشت در پنجشنبه, ۱۳۹۳/۱۱/۲۳ - ۰۷:۴۰با سلام و احترام
بنده کتاب توحید مفضل رو به تازگی مطالعه کردم و نکاتی از اون برای بنده گنگ بود و برخی جاها هم با علم امروزی نمیخوند
میخوام این ایراد ها رو اینجا مطرح کنم
اگر کارشناس محترم همراهی کنند تا پایان بحث ممنون میشم(چون یک سوال نیست چندتا سواله)
مورد اول
در مجلس دوم صفحه 112 از ترجمه کتاب این چنین آمده:
چنانچه گوزن مار می خورد و بسیار تشنه می شود و خود را از آشامیدن آب جلوگیری میکند برای آنکه مبادا به واسطه خوردن آب سم در تمام جسدش سرایت کندو او را بکشد ....
این ترجمه علامه مجلسی هست و ویراستار صادق طالبی مازندرانی
حال سوال بنده اینه آیا گوزن مار شکار میکند؟!!!!!
چطور امام صادق علیه السلام همچین مطلبی رو گفتن؟
با تشکر