تکفیری ها

بررسی حدیث «لقد جئتکم بالذبح»

@};-با سلام و احترام@};-

وهابیت تکفیری در راستای مشروع دانستن خشونتهای رفتای خود از جمله سر بریدن افراد بی گناه به سخنی از پیامبر(ص) استناد نموده که حضرت فرموده اند: لقد جئتکم بالذبح: من برای سر بریدن شما مبعوث شدم.

سوالم در دو ناحیه است:

1. بررسی سند این روایت؛

2. آیا برداشت آنها به این حدیث درست است؟

از پاسخگویی شما متشکرم.@};-

دسته گلی تازه از مخالفین فلسفه و عرفان،خودتان ببینید!!!!

انجمن: 

بسمه تعالی

در ابتدا از همه مومنین به خاطر قرار دادن این پست عذر خواهی کرده ولی از باب روشنگری می بایست به عرض محضر عزیزان می رسید.
بارها در این سایت بحثهایی از مخالفین فلسفه و عرفان مطرح شده است،حال ببینید عاقبت این نوع تفکرات را که علاوه بر بی ادبی،هیچ حرمتی برای دیگران قائل نیستند را ملاحظه کنید:

[=arial,helvetica,sans-serif]آقای مجتبی شیرازی -اخوی آقای صادق شیرازی -از مخالفین شدید فلسفه و عرفان و نیز ولایت فقیه:[/]

[=arial,helvetica,sans-serif]«بهجة، محمد تقی بهجة ، الذی هاجر عالم الدنیا الی عالم البرزخ اخیرا ، کان من العرفا،[/]
[=arial,helvetica,sans-serif]ای کان مرتدا فطریا عن دیانة الاسلام الی دیانة
الوحدة الموجود [/]
[=arial,helvetica,sans-serif]ای کان زندیقا ملحدا کافرا»[/]

[=arial,helvetica,sans-serif]ویدئوی سخنان فوق:
http://www.aparat.com/v/zKsLr[/]



[=arial,helvetica,sans-serif]
آیا اطلاق لفظ «وهابیون شیعه نما» بر این جماعت متحجر و تکفیری ، نارواست؟!![/]
[=arial,helvetica,sans-serif]اتخاذ این سیاستها و مواضع هم لابد از دستورات جدید روباه پیر به این آخوند لندن نشین است!![/]
[=arial,helvetica,sans-serif]نمی دانم چطور برخی به این سادگی این و آن را تکفیر می کنند.
در این دوره زمانه تقوا چه قدر کمیاب شده است!![/]

[=arial,helvetica,sans-serif]و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین

با تشکر از وبلاگ:
http://borhannews.blogfa.com/
[/]

كفرياتي واضح از كتاب مثنوي مولوي

رزم علي بن ابيطالب - عليه السلام - با عَمْرو بن عَبدُوَد:

« اندرآ اكنون كه رَستي از خطر **** سنگ بودي كيميا كَردت گُهر


رسته‌اي از كفر و خارستان او **** چون گلي بشكفته در بُستان هو


تو مني و من تواَم اي مُحتشم **** تو علي بودي علي را چون كُشم» (1)

حرف هاي ما و شما:

* در جنگ خندق آنگاه كه پرچمدار كفر، «عمرو بن عبدود» خندق را پشت سر نهاده و با نعره‌هاي خود از سپاه اسلام مبارز مي‌طلبيد، كسي از مهاجر و انصار جرأت مقابله با او را پيدا نكرد. در آن هنگام حيدر كرار خواستار نبرد با او شد. رسول اكرم، علي مرتضي - عليه السلام - را براي رفتن به ميدان نبرد آماده كرد و فرمود:

خدايا امروز تمام ايمان به مصاف تمام كفر مي‌رود. علي را ياري كن كه اگر علي كشته شود تا روز قيامت كسي تو را بندگي نخواهد كرد.



علي عليه السلام به ميدان رفت و پس از مقدماتي، با ضربتي سرنوشت‌ساز كتف و سر «عمرو» را از تن جدا كرد و با گفتن تكبير، پيروزي حق را به سپاه اسلام مژده داد. و همه شنيدند كه زبان گوياي خدا، محمد مصطفي - صلي الله عليه و آله – فرمود:



يك ضربت امير در نبرد خندق، از پرستش جن و انس تا روز قيامت برتر است.



كشته شدن «عمرو» به دست سيدالاوصياء، علي مرتضي - عليه السلام- از افتخارات جاودانه اسلام و مسلمانان است. مخالفان سرسخت و كينه توز اول مظلوم عالم كه تحمل شنيدن فضائل مولانا اميرمؤمنان علي - عليه السلام - را نداشته و ندارند، همواره كوشيدند و در تلاشند تا فضيلتي از يگانه امير عالم باقي نماند مگر آنكه در آن خدشه وارد كرده و تحريفش كنند.


داستان سراسر دروغ «از علي آموز اخلاص عمل» از همان قماش است. مولويِ دربند وحدت وجود و شيفته و شيداي اصحاب سقيفه و فرمانبردار بي‌چون و چراي ابليس، داستان ساختگي خود را تا آنجا پيش مي‌برد كه در پايان نبرد، علي - عليه السلام - از كشتن «عمرو» صرفنظر كرده و مي‌گويد:



«تو مني و من تواَم اي مُحتشم **** تو علي بودي علي را چون كُشم»



آري، به خدا سوگند تاكنون از هيچ كافر و ملحدي جز مولوي نشنيده‌ايم كه حقيقت ايمان، نفْسِ نفيس پيامبر خاتم، ولي‌الله الاعظم، يعسوب‌الدين، اميرالمؤمنين علي - عليه السلام - را با جرثومه‌ي كثافت و ناپاكي يكي بداند، كه در اين شعر، قول پيامبر خدا را تكذيب كرده و ظلمت و نور را يكي دانسته است.

* من كه مي‌گم خدا دشمنان اميرالمؤمنين رو لعنت كنه. هر كي مي‌خواد باشه.

* يادمه از دوران جوونيم، هر وقت شعر «از علي آموز اخلاص عمل» رو مي‌خوندم، ناراحت مي‌شدم. برام باوركردني نبود. نمي‌دونستم اصل قصه مولوي دروغه. ولي پيش خودم مي‌گفتم: اميرالمؤمنيني كه با آب دهان كافري غضبناك مي‌شه، چرا وقتي به خونه‌ي همسرش حمله كردند و اون حوادثي كه همتون مي‌دونيد پيش اومد، اونجا چرا غضبناك نشد؟!! بعدها ياد گرفتم كه علي - عليه‌السلام - معصومه و خشم و غضبش، خشم و غضب خداست. اونوقت خيالم راحت شد.

* شما رو به خدا اين حرفا رو به اونايي بگيد كه صبح تا شب سنگ مولوي رو به سينه مي‌زنن و افتخارشون اينه كه حافظ اشعارش هستند. خيال مي‌كنن كه حافظ وحي خداوندي هستن...!!!

* محمد بلخي قائل به وحدت وجود است و همه چيز را خدا مي‌داند. در منطق او تفاوتي ميان علي - عليه السلام - و «عمرو بن عبدود» نيست، همچنان كه در داستان حضرت موسي - عليه السلام - و فرعون مي گويد:

«موسي‌اي با موسي در جنگ شد»



و در آن داستان نيز موساي پيامبر و فرعون را يكي مي‌داند. و بر همين اساس است كه داستان علي - عليه السلام - را به «عُمر» و داستان «عُمر» را به علي - عليه السلام - نسبت مي‌دهد.

اين عقيده ي كفرآميز در ماجراي گفتگوي حضرت امير با قاتلش – ابن ملجم مرادي – نيز تكرار شده است، آنجا كه مي گويد:

هیچ بغضی نیست در جانم ز تو **** زآنکه این را من نمی‌دانم ز تو



آلت حقی تو فاعــل دست حق **** چون زنم بر آلت حق طعن و دق



غم مــــخور جانا شفیع تو منم **** مـــــالک روحم نه مملوک تنم



* قربونت برم آقا اميرالمؤمنين. چقدر مظلومي. راسته كه اول مظلوم عالمي. آقاجون دوستدارانت شعر «از علي آموز اخلاص عمل» رو زمزمه مي‌كنن. اونا براش سر و دست مي‌شكنن. همه‌شون غافلند. همه‌شون يادشون رفته كه شما مطهّر و معصوميد. شما هواي نفس نداريد. شما يك آن از خدا غافل نمي‌شيد. آقاجون شما بهتر مي‌دونيد كه اين شاعر «عليه ما عليه»، مرشد خودشو خيلي خيلي بالاتر از شما مي‌دونه. و براي هم مَسلكان خودش چه كرامت‌ها و چه فضيلت‌هايي نقل مي‌كنه. دهانش پر از آتيش باشه هر كي به شما حرفي رو نسبت بده. خدا عذابشو زياد كنه...


* اميدواريم پس از اين هرگز شاهد شعر «از علي آموز اخلاص عمل» در كتاب‌هاي ادبيات فارسي مقاطع مختلف تحصيلي نباشيم و جامعه‌ي اسلامي ما از بدآموزي‌ها در امان باشد.


* حالا كه مولوي سفت و سخت طرفدار وحدت وجوده و در داستان حضرت علي و «عمرو» گفته: «تو مني و من تواَم»، و در داستان حضرت موسي و فرعون گفته: «موسي اي با موسي در جنگ شد»، به همون دليل ما مي‌تونيم بگيم: سگي، ابلهي، حرامزاده اي گفته:

«بشنو از ني چون حكايت مي‌كند»



زيرا اگر همه در وجود يكسانند و پيامبر الوالعزم و برگزيده‌اي چون حضرت موسي با فرعوني كه خودشو پروردگار مردم مي‌دونه و در برابر خدا طغيان كرده يكسان باشه، يكسان بودن شاعر با هر موجودي سهل‌تر و پذيرفتني‌تره. و اين طور حرف زدن از نظر شاعر هيچ اشكالي نداره. اگه اون حرفا حقه، اينم كه ما مي‌گيم حقه. اگه اينكه ما مي‌گيم حق نيست، اون حرفا هم هيچ كدوم حق نيستن و شاعر جَفَنگ گفته.


* ما توي كتاب‌ها اينطور ياد گرفته و باور كرده بوديم كه شاعر مي‌خواسته بگويد حضرت علي - عليه‌السلام - پس از فرو بردن خشم، دشمنش را كشته و اين مفهوم براي همه‌ي ما قطعي بود. ولي نمي‌دانستيم كه در پايان مثنوي مزبور، حضرت از كشتن «عمرو» منصرف مي‌شود و كسي چنين چيزي را از قول مولوي براي ما نگفته بود.


* من چندتا سوال دارم، از كي بپرسم؟!!



آيا كساني كه در كلاس‌هاي درس و يا بر روي منابر از مولوي مي‌گويند اين نكته‌ها را مي‌دانند؟

آيا براي ارشاد و هدايت مردم مي‌شود به قول هر كافر و ستمگري استناد كرد؟

آيا مولوي حقيقتي را گفته كه اولياي دين از گفتن آن خودداري كرده‌اند؟

آيا ترويج مولوي ترويج كفر و نفاق و شرك و ابتذال نيست؟

آيا دفاع از مولوي يه مساله‌ي سازمان يافته توسط فراماسونرها نيست؟! (2)



-----------------------------------------------------------------------------------------------
(1) جواب گفتن اميرالمومنين كه سبب افكندن شمشير از دست چه بود در آن حالت، مثنوي معنوي، نسخه‌ي رينولد نيكلسون، ص 164، ابيات 3905 تا 3907


(2) اشاره به انتخاب سال 2007 ميلادي به عنوان سال جهاني مولانا از سوي سازمان بين المللي يونسكو.

-----------------------------------------------------------------------------------------------
منبع: وبلاگ حرفاي ب ي ر ب ط (http://harfayebirabt.blogfa.com)

تکفیری ها

انجمن: 

سلام
عنوان تکفیری ها خیلی زود ما را به یاد وهابی ها می اندازد . می دانید چرا ؟ چون دیدن یا شنیدن هر مطلب به ظاهر خلافی وهابیون را به یاد تکفیر می اندازد .
این ضیق صدر نتیجه نداشتن عمق فکری و سعه نگاه دینی است . ایشان فکر می کنند خدای متعال یک گرز آهنین بدست دارد و خدا خدا می کند یک بنده ای کوچکترین خلافی در عقیده و عمل انجام دهد تا اورا به درک اسفل السافلین بفرستد .
با کمال تاسف این نگاه یک نگاه عمومی در میان امت اسلامی از گذشته تا به حال حتی بین اهل علم بوده است . یادم هست که به یکی از کتب اصولی خودمان مراجعه کردم و دیدم عالم بزرگواری بعد از گفتن نظریه اصولی خود با حق مطلق پنداشتن آن مخالفینش را به کفر و الحاد متهم کرده بود .
همه اینها در حالی است که قرآن به صراحت می فرماید :
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد! هنگامى كه در راه خدا گام مى‏زنيد (و به سفرى براى جهاد مى‏رويد)، تحقيق كنيد! و بخاطر اينكه سرمايه ناپايدار دنيا (و غنايمى) به دست آوريد، به كسى كه اظهار صلح و اسلام مى‏كند نگوييد: «مسلمان نيستى» زيرا غنيمتهاى فراوانى (براى شما) نزد خداست. شما قبلًا چنين بوديد و خداوند بر شما منّت نهاد (و هدايت شديد). پس، (بشكرانه اين نعمت بزرگ،) تحقيق كنيد! خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است. (94نساء)
از این آیه چه می فهمیم . چرا به انگیزه های شخصی دوست داریم به کوچکترین بهانه ها چوب تکفیر بر سر این و آن بزنیم .
اکنون در میان ما شیعیان هم گروه تندوریی هستند که شدیدا به تکفیر و ناصبی خواندن این و آن علاقمندند . آنها اسلام دیگران را قبول ندارند و بهشت الهی را خاص خود می پندارند .
بین این گروه تندرو شیعی با گروههای تندرو سلفی و تکفیری وهابی اشتراکات فکری و عملی است که بسیار خطرناک است . اینها حتی با علمای بزرگ و مقام ولایت هم سر تندرویهای خود مشکل جدی دارند .
نظر شما چیست ؟
موفق باشید

برچسب: