حب نفس

(( سؤالی در رابطه با غرور، کبر و عجب ))

با سلام و خسته نباشید خدمت کارشناس محترم

ریشه برخی رذائل مانند عجب و کبر و غرور، حب نفس و بزرگ شمردن اعمال خوب انسان است.

سئوال من این است که وقتی ما یک کار خوبی انجام می دهیم ( مثل نماز اول وقت_ نماز شب_ کمک به دیگران ) این سئوال به ذهن خطور می کند

که درست است که همه نعمت ها از طرف خداست ( تک تک اعضاء ما عنایت و نعمت خداوند است، سلامتی نعمت خداوند است و حتی این انتخاب و اختیار انسان

نعمت خداوند متعال است ) ولی بهر حال انسان می تواند کار خوب را انجام ندهد و کار بد را انجام بدهد و چرا انسان به خاطر همین انتخاب کار خوب نباید خود را بهتر از دیگران

در همین کار خوب بداند؟ یعنی در واقع بنده منشأ عجب و کبر به کارهای خوب را در این می بینیم که شخصی از حق انتخاب و اختیار (که عنایت حضرت حق است) در کارهای خوب استفاده می کند

و بعد و یا حین عمل خوب، از عمل خودش بسیار خوشش می آید و یا می شود گفت که عمل خوب خود را با عمل دیگری مقایسه می کند و این مقایسه کردن باعث غرور او می شود.

چرا قرآن از مال تعبیر به خیر کرده است؟

انجمن: 

در یه 8 سوره العادیات از مال تعبیر به خیر شده است. آیا این تعبیر درست است؟ از سوی دیگر خداوند می فرماید به سوی خیر بشتابید و از آن سو می فرماید به سوی مال دنیا نروید . بالاخره ما چکار کنیم. اگر مال دنیا خیر است پس طبق بعضی از آیات باید برویم دنبالش. اگر بد است چرا خود قرآن تعبیر به خیر کرده است؟

بدهکاری من به خدا

طبيعي است که بدهکاري يک واژه منزجر کننده است و در مقابل آن، طلبکاري، از کلمات جانبخش و روح فزاست. البته جاي تعجب هم ندارد. همه ما وقتي طلبکاريم، خوشحاليم، چون قرار است چيزي به دستمان برسد. اين قضيه در بدهکاري نيز برعکس است، چون قرار است چيزي را از دست بدهيم، لذا دل خوشي از آن نداريم.

با توجه به مطالب فوق، و اينکه انسان حب نفس دارد، بيشتر دوست دارد طلبکار باشد تا بدهکار. لذا بيشتر دنبال طلبکاريهايش مي‌دود. اما براي بدهي ها اينقدر عجله ندارد.
نکته جالب اينجاست که بين خدا و بنده هم همين مساله طلبکاري و بدهکاري و جود دارد و همين کاهلي نيز از طرف بندگان اتفاق مي افتد. خداوند متعال، متکفل روزي ماست، و از طرفي هم از ما عبادت خواسته و از ما از نظر عبادت و اطاعت به خدا بدهکاريم.

اما طبق همان قاعده‌اي که گذشت، ما پيوسته از خدا طلب روزي مي‌کنيم و طلبکاريمان را فراموش نمي کنيم ولي نسبت به اطاعت و عبادت که بدهکاري ما به خداوند است کاهليم. خوب به نظر شما آيا ما خوش حسابيم؟ و آيا خداوند حق ندارد به رزق و روزي ما برکت ندهد؟ ما چقدر خوش حساب بوديم که از خدا هم توقع خوش حسابي داشته باشيم؟
رُوِيَ عَن عَليٍّ عليه­السلام قَال:
اِنْ كُنْتَ حَريصاً عَلي طَلَبِ الْمَضْموُنِ لَكَ فَكُنْ حَريصاً عَلي اَداءِ الْمَفْروُضِ عَلَيْكَ

اگر در طلب آنچه برای تو ضمانت شده است حریص هستی، پس حریص باش بر ادای آنچه بر تو واجب شده است.

واجبات را ما به خدا بدهكاريم، بدهي ما به خدا واجبات است و طلب ما از او روزي است.

روايت از اميرالمؤمنين «صلوات الله عليه» منقول است كه حضرت فرمودند:

كوشش تو نسبت به طلبكاري­هايت و بدهكاري هايت مساوي باشد. این یک جمله کوتاه را گفتم و توضیح می­دهم. فرض کنید شما هم از كسي طلب داريد و هم به فرد ديگری بدهكاريد. چه مقدار در فكرت هست؟ تلاش مي­كني و مي­روي دنبالش و به او مراجعه مي­كني؟ می­گویی آقا! طلب ما را بده! به همان مقدار هم نسبت به بدهكاري­هايت تلاش کن. برو دنبال بدهكارت، بدهي­اش را به او بده. يا به او زنگ بزن: فلاني! بيا اين بدهكاري را كه من به تو دارم بگير. خيلي سطحش را آوردم پائين. لا اقل بطور مساوی باشد.

آدم با انصاف كه هم طلب دارد و هم بدهي دارد، در كوشش كردن نسبت به بدست آوردن طلب، چقدر كوشش مي­كند؟ به همان مقدار هم كوشش كند در ادا كردن بدهي­اش. چقدر تلاش مي­كني راجع به بدست آوردن طلبت؟ به همان مقدار هم تلاش كن براي ادا كردن بدهي­ات.

در اين روايت حضرت مي­فرمايد: «اِنْ كُنْتَ حَريصاً عَلي طَلَبِ الْمَضْموُنِ لَكَ»

از نظر لغوي اينجا حرص به معناي كوشش است. اگر بنا بر این است که تو كوشش كننده باشي نسبت به بدست آوردن آن روزي­اي را كه ضمانت هم شده براي تو..