خاطراتی از شهید علی چیت سازیان (4 آذر سالروز شهادت شهید)
ارسال شده توسط افلاکیان در شنبه, ۱۳۹۱/۱۰/۰۹ - ۲۳:۵۵انجمن:
برچسب:
یک خاکریز بود که جلوش سیم خاردار کشیده بودند. روی سیم خاردار دو شهید افتاده بودند که به سیم ها جوش خورده بودند و پشت سر آنها چهارده شهید دیگر. مجید بعضی از آنها را به اسم می شناخت. مخصوصا آنها که روی سیم خاردار خوابیده بودند. جمجمه شهدا با کمی فاصله روی زمین افتاده بود. مجید بطری آب را برداشت روی دندانهای جمجمه می ریخت و گریه می کرد و می گفت: «بچه ها! ببخشید اون شب بهتون آب ندادم. به خدا نداشتم. تازه آب براتون ضرر داشت!» ... مجید روضه خوان شده بود و ...
شادی روحشون صلوات!