دانشگاه

نوشتن پایان نامه برای دیگران

سلام

من دانشجوی دکتری هستم. اخیرا تعدادی از دانشجویان ارشد دانشگاه آزاد مراجعه می کنند تا برایشان پایان نامه بنویسم.

این افراد آزمایشاتشان را انجام داده اند و صرفا نوشتن پایان نامه بر عهده من قرار گرفته است و طبعا در قبال آن دستمزدی هم دریافت خواهد شد

سوال من این است که آیا این کار شرعا مجاز است؟

مرجع من حضرت آقا هستند

در صورتی که ایشان این کار را مجاز نمی دانند، از سایر مراجع کسی هست که این کار را بدون مشکل بداند تا بتوان به ایشان رجوع نمود؟

با تشکر

بهترین راه حل برای نماز خواندن سر کار و یا در کلاس چیست؟

سلام
من بعضی مواقع نماز های یومیه یا سرکلاس یا کار هستم. فکر کنید مثلا 12.5 وقت اذان هست اما 12 تا 2 کلاس هست و بعدش هم 2 تا 4 مثلا کلاسم. متاسفانه دانشگاه هم به این مسئله اصلا دقتی نداره، منم برناممو طوری چیدم تا موقع اذان دیگه جایی مشغول نباشم و برام خیلی مهمه که سر وقت نمازمو بخونم، نمازمون که نماز نیست حداقل سروقت باشه،اما هفته ای 2 3 بار این مشکلو دارم
پیشنهادت دوستان چیه؟

به نظرتون میتونم از ایشون خواستگاری کنم ؟

[="Tahoma"][="Green"]لا حول و لا قوة الا بالله

سلام
این مشکل یکی از کاربران در تالار گفتمان دیگری هست که دوست داشتم نظر اساتید و دوستان رو هم بدونم

من یک جوان 24 ساله هستم پدرم به رحمت خدا رفته و با مادر و برادر کوچکم زندگی میکنم ، زمان دانشگاه دوستانم که میخواستند ازدواج کنند از من مشاوره میگرفتند و نظرم رو میپرسیدند که هنوز هم بعضاً این کار رو ادامه میدند
کم کم خبر به خانم ها هم رسید و خوشبختانه یا متاسفانه با اعتمادی که داشتند ویژگی خواستگارانشون رو میگفتند و نظر میخواستند (البته بنده از اول بهشون میگفتم که بهتر هست با خانوادشون مطرح کنند نه با پسری مثل من اما چون برخی از خواستگارانشون رو میشناختم شناختی که از اونها داشتم رو به همکلاسیانم میگفتم)
خدا رو شکر که هرگز خیانت هم نکردم ، بجز یک نفر به بقیه دوستان هم گفتم ازدواج کنند که خدا رو شکر طبق خبری که دارم خوشبخت هم هستن
یکی از این خانم ها خواستگاری داشتند که داشتن چنین همسری آرزوی خیلی از دخترها هست
ایشون معاون رئیس یکی از معروفترین بانکهای کشور هستند و پسر خوبی هم بودند و طبق ویژگیهایی که ازشون داده بودند بنده بهشون گفتم که با این ویژگیها بهتر هست که ازدواج کنند اما این کار رو نکردند و وقتی دلیلشون رو پرسیدم گفتند که آدم مغروری بودند و بخاطر غرور چنین خواستگاری رو رد کردند
بعد از اون موضوع چند خواستگار دیگر هم داشتند که ایشون با تلفن یا پیامک نظر بنده رو میپرسیدند و با ویژگیهایی که گفته بودند بنده هم تشویق به ازدواج میکردم اما ایشون با دلایل کاملاً منطقی ازدواج نکردند
در همان زمان دانشگاه هم ایشون اهل رفاقت و دوست داشتن (دوست هم جنس) نبودند و بخاطر همین هم پس از اتمام دانشگاه با کسی ارتباط نداشتند
چند روز قبل ایشون با بنده تماس گرفتند و گفتند که قصد ادامه تحصیل دارند و از بنده چند کتاب خواستند
روزی که برای دادن کتابها بعد از چند ماه ایشون رو دیدم احساس کردم نظرم نسبت به ایشون متفاوت هست ، احساسی که تا بحال نبود
نمیدانم احساسم رو به ایشون بگم یا خیر
مشکلات من این هست
1- من آذری هستم و ایشون کرد و تا جایی که میدانم اصلاً دوست ندارند با آذری ها ازدواج کنند
2- ایشون به احتمال خیلی زیاد باید با مادرم زندگی کنند ، اگر از اول هم نباشه بعد از ازدواج برادرم وظیفه من هست که از مادرم نگهداری کنم (یکی از خواستگارانشون رو به همین دلیل رد کردند)
3- از نظر اوضاع مالی خانواده ایشون وضع بدی ندارند اما من چون پدرم در قید حیات نیستند که پشتیبانم باشند نسبت به خانواده ایشون سطح پایین تری دارم که البته منطقی هم هست و با توجه به همین موضوع نسبتاً از نظر مالی تا حدودی تامین هستم
4- و از همه مهمتر ایشون 5 ماه از من بزرگتر هستند و در صحبتهاشون فهمیدم که همسرشون باید چند سالی از ایشون بزرگتر باشه
5- من تقریباً مذهبی ترین فرد فامیل هستم اما ایشون خیلی از افراد مذهبی خوششان نمیاد گرچه خواهر و دامادشون بسیار مذهبی هستند و خود ایشون هم محجبه هستند و کمی بیش از حداقل ها رو رعایت میکنند و مثل خانواده خودم هستند
6- من دنبال کار بهتری هستم اما ایشون کارمند بانک هستن که البته با کارمند بودنشون مشکلی ندارم
7- و اینکه میترسم با این کار ایشون فکر کنند که بهشون خیانت کردم و نظرشون نسبت به افراد مذهبی بد بشه که این مورد من رو عذاب میده
نمیدانم ازشون برای خواستگاری اجازه بگیرم یا نه
تمام مواردی که گفتم به زیان خودم هست بجز لطف خدا که همیشه با بنده بوده که فکر میکنم کفایت بکنه ، به نظرم حکمتی بوده که بعد از این همه مدت ایشان هنوز ازدواج نکرده اند
البته ایشون خیلی به من اعتماد دارند که این هم هدیه ای از طرف خدا برای بنده روسیاه هست
حدود دو هفته دیگر باز ایشون رو ملاقات خواهم کرد اما نمیدونم بهشون بگم یا منتظر بشم بعد از آزمونشون که حدود سه ماه بعد خواهد بود
اگر دوستان راهنمایی کنند ممنون میشوم

خب دوستان منتظر نظراتتون هستیم
پارسال کلی از این تاپیکها داشتیم که معمولاً با استقبال هم مواجه میشد ، خیلی وقته دیگه خبری از اون تاپیکها نیست
من نظرم رو به این دوستمون گفتم اما نظر من که کارشناسانه نیست بخاطر همین هم ازشون خواستم که با اجازه خودشون مشکلشون رو در این سایت مطرح کنم البته سعی میکنم راضیشون کنم که در سایت عضو بشند چون ایشون بهتر از مشکلشون خبر دارند
امیدوارم جناب حامی هم کمک کنند که حتماً این کار رو خواهند کرد[/][/]

ادای وظایف دینی در دانشگاه

دانشجو هستم.
احساس میکنم نمیتونم تکالیف دینیم رو اونطور که میخوام انجام بدم.با توجه به اینکه از استان خراسان هستم و در تبریز دانشجوام خیلی دیر به دیر خونه میام.

وقتی میام خونه تلاش میکنم تا حد امکان جبران کنم.ولی بازم میدونم کمه.تو خوابگاه واقعا نمیتونم و برام سخته که مستحبات رو انجام بدم.حتی نماز صبحم همیشه قضا میشه.چون تو خوابگاه اکثرا دیر میخوابن.از قضا شدن نماز صبحم واقعا عذاب وجدان دارم و نمیدونم چیکار کنم.

منظورم اینه که چطور میتونم تو دانشگاه و خوابگاه همونی باشم که تو خونه هستم؟یعنی اونجا هم بتونم تکالیف دینی و مستحبات رو انجام بدم؟دوستای من حتی نماز هم نمی خونن
کمکم کنید.ممنونم

کارشناس بحث: استاد

برچسب: 

اندر حکایات خواندنی یک "مهندس ِ طلبه"

انجمن: 

بسم الله الرّحمن الرّحیم
سلام وخداقوت به همه، عباداتتون مقبول

توی این تاپیک، می خوام مطالبی رو با قلم استادم "مهندس ِ طلبه" نقل کنم.

اگر علاقه مند به پیگیری مطالب ایشون هستید، یا اگر سوالی دارید، فقط و فقط به وبلاگ شخصی ایشون مراجعه کنید.
http://www.zolfaqar.ir

در پناه ایزد منان


می خوام برم حوزه ولی ...

سلام
من دانش آموز پیش دانشگاهیم 19 سالمه رشته ی ریاضی و فیزیک. می خوام برم حوزه علاقه ی شدیدی هم دارم سال 88 و 89 به امتحان ورودی شرکت کردم از حوزه ی علمیه قم قبول شدم سال 88 که پدر و مادرم راضی نشدن برم حوزه. سال 89 برای مصاحبه رفتم از مصاحبه هم قبول شدم برای ثبتنام مدرسه هم رفتم ولی چون دیر رفته بودم جا پر شده بود برگشتم درسم رو ادامه دادم هر سال از سال قبل تو درسام بیشتر اُفت کردم سال 90 هم به امتحان ثبتنام کردم ولی به جلسه ی امتحان نرفتم امسال هم شرکت کردم و از قم قبول شدم به مصاحبه هم رفتم امسال مادرم با این که اصلا راضی نیست ولی مجبورا اجازه داد برم مصاحبه ولی هر چند روز یک بار باید سرکوفت بشنوم می دونم که مادرم این کار ها رو می کنه که یه جوری امسال برم دانشگاه. ولی واقعا دیگه خسته شدم از این کارهاش. شاید باور نکنید خانوادمون هم خانواده ی کاملا مذهبیه. ولی به خاطر خدا کسی نیست که با حوزه رفتن من موافق باشه با این که برای من اصلا اهمیت نداره ولی برای مادرم خیلی مهمه که مردم چی میگن. با این که خانوادمون چهره ی مذهبی دارن ولی تو هر مهمونیمون که از آخوند حرف میشه اون شب شبه عذای منه باید حرف های مادرم و سرکوفت هاش رو بشنوم. فکر نکنید که دلیل نمیارم ولی حرف من پیش مامانم یه قطره هم اهمیت نداره. دیگه تصمیم دارم امسال حتی اگه پدر و مادرم هم نذارن برم حوزه هر جور شده. خیلی دوست دارم که از نظر های شما هم استفاده کنم که چی کار کنم؟ دعا کنید.

چگونه علم الهدای دانشگاهمان باشیم؟!

[="purple"]

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام
نمی دونم شما زندگی نامه شهید سید حسین علم الهدی رو خوندین یا نه.
چیزی که در زندگی نامه ی این شهید خیلی بارز هست اینه که همیشه در حال مبارزه هستند.
چه در زمان حکومت طاغوت و چه بعد از اون در زمان جنگ ایران و عراق.

برای ادامه ی تحصیل ، عمدا رشته ی تاریخ رو انتخاب می کنند تا به سیر مطالعاتشون کمک کنه.
عمدا دانشگاه فردوسی مشهد رو انتخاب می کنند تا اونجا از منبر روحانیون مبارز استفاده کنند . مثلا آیت الله خامنه ای و شهید هاشمی نژاد که در اون زمان مشهد بودند.
قبل از ورود به دانشگاه و زمانی که سن کمی داشتند به خاطر مبارزاتشون توسط ساواک دستگیر و شکنجه می شوند...
در دانشگاه هم به طور مداوم دست از تلاش و مبارزه برنداشتند و همیشه با ذهنی روشن و تیزبینی بی نظیرشون در پی دفاع از اعتقادات شون بودند.

در شرایط زمانی که ایشون قرار داشتند ، زمان مبارزه بود.
الآن هم همین طور هست.
الآن ما در شرایط قتل عام فرهنگی هستیم.
ما چه مبارزه ای کردیم در دانشگاه های خودمان؟
آیا مثل این شهید تونستیم عده ای رو با خودمون همراه کنیم؟
وقتی که استادی سر کلاس حرف نادرستی رو سعی کرد به خورد دانشجوها بده ، ما چه عکس العملی نشون دادیم؟

ما چطوری باید علم الهدای دانشگاهمون باشیم؟
ما در برابر شبیخون فرهنگی مسئولیم!
کسی میتونه در رکاب امام زمان مبارزه کنه که قبل از ظهور ایشون مبارزه رو تجربه کرده باشه.
ما الآن وظیفه داریم مبارزه کنیم.
کسی که در این شرایط بگه من اگه در لباس و روش دینداری باشم بقیه مسخره ام می کنند و بی کلاس محسوب میشم ، وقتی هم امام زمان بیاند میگه من اگر با امام زمان راه برم مسخره ام می کنند ، بی کلاس به حساب میام!

این تاپیک رو من به خاطر دغدغه ای که در طی سفر به مناطق عملیاتی جنوب برام پیش اومد ایجاد کردم.
قصدم اینه که واقعا به نتیجه برسم.
بیاید ما در سنگر دانشگاه زمینه ساز ظهور بشیم.
پیشنهاد بدید ، حرف بزنید ، راهکار ارائه بدید و از تجربیاتتون بگید.
که در این وانفسای قتل عام فرهنگی ، مدیونیم اگر مبارزه نکنیم و به درد یاری امام زمانمون نخواهیم خورد!

[/]

تغيير رشته

سلام دوستان
آيا تا به حال به تغيير رشته دانشگاهيتون فكر كردين ؟ با تغيير گرايش به رشته هاي انساني چطور ؟