بهشتی که در آن پیشرفت نیست
ارسال شده توسط Mirgholami در چهارشنبه, ۱۳۹۷/۱۱/۲۴ - ۱۸:۲۹من (هر چقدر هم که سعی کنم انسان خوبی باشم) قطعاً به پای بزرگانی که تمام ثانیههای عمرشون حاوی اخلاص و توجه هست نمیرسم.
درجات اعلای بهشت متعلق به کسانی مثل آیتالله بهجت و ... است که تکتک لحظات عمرشون به بندگی گذشته.
و عادلانه هم هست چون اونها تماماً بندگی کردن و من اینطور نبودم.
اما وقتی بحث جاودانگی و بینهایتبودن بهشت مطرح میشه، فکر کردن بهش خیلی دردناک هست.
یعنی من میدونم که داخل بهشت طبقاتی وجود داره که کیفیت نعمات و نزدیکی به خدا، قابل مقایسه با سایر طبقات نیست، اما باید قبول کنم که اون طبقات متعلق به من نیست و هیــــــــچوقت هم واردش نخواهم شد.
باید داخل طبقاتی سر کنم (اگه بهشتی باشم انشاءالله) که میدونم اون نزدیکی به خدا رو نداره و تا ابد هم نخواهد داشت.
اینکه بدونی خدا افراد دیگهای رو بیشتر دوست داره و داخل بهشت هم هیچوقت نمیتونی پیشرفت کنی و جایگاه بالاتر و نظر لطف بیشتر خدا رو داشته باشی، خیلی درد عمیقی داره.
مشابه حس فرزندی هست که میدونه مادرش به خاطر رفتار بهتری که از برادرش دیده، اون رو تا ابد بیشتر از اون دوست داره.
بزرگانی که توی دنیا بهترین بودن، تقریباً همهشون خاندانی از همون جنس اخلاص داشتن که اونها رو از کودکی همینطور تربیت کردن.
یعنی رگ و ریشهشون نسلها با دین و قرآن و خدا شکل گرفته و نوع تربیتشون کاملاً با سایر خانوادههای مذهبی فرق داشته.
خودشون هم این شرایط رو قدر دونستن و مراقبت کردن و به این درجات رسیدن.
اما منی که لحظههای عمرم سرشار از غفلت و دوری و بیتوجهی بوده، با این درد افسردگی چه کنم؟