کمال گرایی
کمال طلبی ؛ خوب یا بد؟
ارسال شده توسط همره در شنبه, ۱۳۹۷/۱۲/۰۴ - ۲۱:۵۷بنام خداوند مهربان
با سلام و عرض احترام
از کارشناس محترم، تقاضا دارم این موضوع را برایم باز کنند،
در روش های کاهش استرس فاصله خودفعلی را با خود ارمانی کاهش می دهند، یا بایدها را کم می کنند، یا روی پذیرش اتفاقات پیرامون تاکید می شود،
حال از ویژگی نخبگان و افراد موفق که نام می برند بر همین کمال طلبی ها، باید ها و به کم قانع نبودن ها تاکید می کنند، یا حتی از بزرگان دینی شنیده ایم که کاری را که می پذیریم تا می توانیم حقش را ادا کنیم خب این یک باید است!
حال با اوصاف ذکر شده در متن بالا، بنظرتان کمال طلبی را به خوبی چگونه می توان شرح داد؟
تلاش برای کمال بیشتر؛ چرا؟
ارسال شده توسط پارسا مهر در جمعه, ۱۳۹۷/۱۱/۱۹ - ۲۱:۰۳با سلام.بنظر می رسه که بهشت و جهنم طبقه دارند یا چندین درجه دارند.اما اینطور که به نظر می رسد چه شما طبقه اول باشید چه طبقه آخر بهشت، یک سری، تجربه هایی یکسان با دیگر هم بهشتیان ساکن در طبقات دیگر را خواهید تجربه کرد.مثلا در تمام طبقات، دروغی دیده نمیشود، فرقی نمی کند طبقه اول باشید یا در طبقه ی دوم.حسرت، پشیمانی، کینه وجود نخواهد داشت، درهیچ یک از طبقات.درسته؟
حالا سوالی که داشتم، یک مسلمان، چه لزومی دارد برای طبقات بالاتر بهشت تلاش و سعی و مجاهدت کند؟؟ همون یک گوشه اون پایین پایینا هم بهش بدن براش کفایت می کنه.چون حسرتی نخواهد داشت در بهشت که بخواد بگه، ای کاش، من طبقه آخر بودم، اون بالا بالاها، کنار پیامبر.
حسرتی و پشیمانی و کینه ای نخواهد داشت از اینکه به طبقات بالاتر نرسیده، درسته؟؟
پس یک مسلمان چه لزومی دارد برای درجات بالاتر بهشت تلاش و سعی نماید.شاید یک مسلمان بگوید، همون گوشه پایینا، یک جا بالاخره یک گوشه پیدا میشه تو بهشت جا خوش کنیم، بسه برامون دیگه، حوری و انگور آنچنانی هم نخواستیم، یا هم نشینی با پیامبر را هم نخواستیم.همون به یک سفره گوچیک و مختصر و یک لقمه نون و پنیر بهشتی قانع هستیم.
چون می دونیم که به همون سفره در بهشت راضی خواهیم بود و حسرت و پشیمانی نخواهیم داشت و چه بسا امکان رشد هم در بهشت فراهم باشه، خواستیم اونجا رشد میکنیم می ریم درجات بالاتر.
خوب اونوقت برای همچین مسلمانی با یک همچین توقعی، چه نسخه و برنامه ی زندگی ای پیچیده میشه؟؟آیا برنامه ی زندگی این فرد با کسی که درجات بالاتر رو طلب می کنه، تفاوتی خواهد داشت؟ تا چه حدی، به چه شکلی؟؟
می خواستم نظر کارشناس رو بدونم.نظر خودم رو من برای خودم نگاه می دارم.می خواستم نظرات و دیدگاه کارشناسان را بدونم در این باره.
کنار گذاشتن گذشته و ترس از آینده!
ارسال شده توسط مدیر ارجاع سوالات در پنجشنبه, ۱۳۹۷/۰۳/۳۱ - ۱۰:۱۰با نام و یاد دوست
سلام
یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود
لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:
سلام
نمیدونم از کجا شروع کنم؟!
از کجاها باید بگم؟
از بچگی ، از همون اوایل زندگی که 6 یا 7 ساله بودم همیشه دلم میخواست بهترین باشم.از همون اول خیالباف بودم و توی خیالاتم همیشه از همه سر بودم!
دوست داشتم دست به هر کاری میزنم تمام و کمال انجام بشه و من توی اون بهترین باشم!
نمیدونستم اسم این مدل رفتار کمال گراییه تا اینکه توی همین سایت باهاش آشنا شدم!
به خاطر این نوع تفکرم با اینکه همیشه میتونستم واقعاً بهترین باشم فقط شکست خوردم!
مثلاً وقتی دانش آموز بودم با اینکه هوش و استعداد کافی داشتم و همیشه با خودم میگفتم از فردا شروع میکنم به درس خوندن و از همه جلو میزنم ولی این فردا هیچ وقت از راه نرسید!!
با اینکه سریع همه چیزو میگرفتم و انتظارات اطرافیان هم چیزی جز برتر شدن من نبود من به خاطر اون احساس خاطر جمعی که از خودم داشتم هیچوقت به معنای واقعی تلاش نکردم و همیشه همه چیزو سرسری گرفتم!تنبلی و تکبر هم چاشنی این مدل رفتار بکنید.
البته با همه ی اینها خوب هم بودم اما خودم هیچ وقتِ هیچ وقت از دست خودم راضی نبودم چون میدونستم مثلاً نخونده تونستم این نتیجه ی خوب رو کسب کنم حالا اگر میخوندم دیگه چی میشد؟!
با همه ی اینها همیشه هم حسادت اطرافیان نسبت به من برانگیخته میشد!!!......
ادامه در پست بعدی ... :ok:
کمالگرایی در ازدواج
ارسال شده توسط مدیر ارجاع سوالات در یکشنبه, ۱۳۹۳/۰۵/۱۲ - ۲۳:۳۹با نام و یاد دوست
با سلام و عرض ادب
این سوال ، سوال یکی از کاربران سایت هست که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود
که با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:
سلامبا کمالگرایی ام در ازدواج چه کنم؟
من تا حدودی کمالگرا هستم، از موقعی که خودم را شناختم، خواسته یا ناخواسته به جای این که کمالگرایی خود را سرکوب کنم سعی کردم آن را جهت دهی کنم، پس همیشه تلاش کردم در امور معنوی نگاهم به بالاتر از خودم باشد و در امور مادی به افراد پایین تر از خودم توجه داشته باشم.
نتیجه اینکه:
1- عموما دوستانم کسانی بوده اند که از لحاظ علمی و اعتقادی بهتر از خودم بوده اند و از لحاظ مالی در سطح خودم یا ضعیف تر بوده اند.
2- الان طلبه ای هستم که مشغولیت های علمی-پژوهشی دارم و در زمینه های مختلفی -اقتصاد، فرهنگ، سیاست، استراتژی و .... - دارای اطلاعات و قدرت تحلیل خوبی هستم(این را فقط خودم نمی گویم).
به عنوان نمونه می گویم: در اقتصاد کلان، نظام پشتوانه و اعتبار، نظام عرضه و تقاضا، بهروه وری و ... ارتباط بین آنها را درک می کنم و تحلیل های خودم را دارم.
اگر کسی بگوید، پول فاقد ارزش است چون اصل و اساس چیزهای دیگر است و پول وسیله است و از این نوع صحبت ها، باید بگویم برای من بی ارزش بودن پول حتی به لحاظ مادی هم اثبات شده است. یا اینکه می دانم چگونه آمریکا چگونه در سایر کشورها ایجاد تورم می کند.
3- به نظرم می رسد تا حد زیادی احساسات من تابع عقلانیت من شده است؛ به این معنی که در اکثر موارد به چیزهایی علاقه مند می شوم که مبتنی بر قواعد منطقی و عقلانی بوده و پیش از آن چهارچوب های فکری ام آن را تایید کرده باشند.
4- من اساسا بینش و نوع نگرشی متفاوت از سایرین داشته و آرمانگرا نیز هستم و اهداف بلندی دارم.خلاصه اینکه هرچند خداوند لطف کرد و این کمالگرایی و جهت دهی کردن آن دلیلی برای رسیدن به جایگاه فعلی ام شد، اما حالا که به مسئله ازدواج رسیده ام، این کمالگرایی دارد مرا آزار می دهد و تا حدی دچار وسواس فکری شده ام.
چند ماهی است که به خواستگاری خانمی رفته ام که ویژگی های بسیار خوبی دارند و به جرئت می توانم بگویم مطلوب بسیاری از آقایان مذهبی و حزب اللهی هستند و به همین خاطر نیز تصمیم به ازدواج گرفتیم و به خاطر برخی مشکلات هنوز حتی عقد نکردیم، پس ارتباط خیلی ضعیفی داریم، اما مسئله اینجاست که بدلیل این فاصله چند ماهه متاسفانه در این اواخر، فکرِ ویژگی های نامطلوب ایشان -البته فقط از نظر بنده- به صورت مداوم به ذهنم خطور می کند و مرا مردد می کند. یکی دیگر از مسائلی که باعث تردید بنده می شود این است که در حیطه تحقیقاتم می بینم دخترانی که یکی یا برخی از ویژگی های نداشته ایشان را دارند.بگذارید ویژگی های خوب ایشان و ویژگی هایی که دلخواه بنده بوده و مرا مردد می کند را بیان کنم.
ویژگی های مثبت: از سادات بزرگوار هستند،متدین، ولایت مدار،متخلق، اهداف خوب از ازدواج، علاقه مند به حوزه علمیه، شرکت در درس اخلاق، قناعت خوب، با اقتضائات طلبگی مشکلی ندارند، علاقه مند به رشد هستند، بعضی مسائل را ابتدائا خودشان قبول نداشتند چون دیدند به نفعشان است یا به خاطر بنده پذیرفتند و ....
ویژگی هایی که فقط من فکر می کنم منفی است:
1- ایشان می خواهند عروسی بگیریم. بنده با ماهیت عروسی و ولیمه دادن هیچ مشکلی ندارم، اما وقتی می بینم دیگر جوانان در ابتدائیات زندگی خود دچار مشکل هستند اصلا نمی توانم تحمل کنم که من چنین خرجی بکنم، ترجیح می دهم آن را به سایر جوانان بدهم تا کمکی برای آنها باشد. اما متاسفانه پذیرفتم.
2- من به خاطر نوع تفکراتم و اهدافم، سبک زندگی کاملا متفاوتی از عرف جامعه می خواهم داشته باشم، یک مصداق آن حذف تلویزیون از زندگی است که ایشان تا حدی خواهان آن هستند.
3- ایشان الحمدلله حجاب مناسبی دارند اما متاسفانه بنده وقتی بعضی خانم ها مثلا همسران برخی طلبه ها را می بینم که دستکش به دست می کنند و پوشیه می گذارند، عمیقا غبطه می خورم. در این مورد سخت گیری نکردم و نمی خواهم بکنم ولی متاسفانه چنین احساسی دارم
4- وقتی تفکرات برخی خانم ها را در مورد تعداد فرزندان، فقر در زندگی، عروسی نخواستن و ... را می بینم مجددا عمیقا غبطه می خورم. یا نظرات برخی از کاربران را در سایت دیدم، غبطه می خوردم.نانوشته بعضی جوابهایتان را می دانم. توکل و توسل کرده ام، سعی کرده ام ویژگی های مثبت ایشان را در نظر خود بزرگ جلوه بدهم، از تکنیک توقف فکر تا حد امکان استفاده کرده ام. شاید بگویید موقتا از تحقیقات خود دست بردار تا وضعیت بهتر شود اما متاسفانه ممکن نیست.
در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol: