فرق مفهوم بقا برای انسان که در بهشت یا جهنم باشه با مفهوم باقی که برای خدا میگیم چیه ! منظورم اینه که هر دو تا نامحدودن یا فقط واسه خدا نامحدوده ! یا بهتر بگم بعد از اون انسان در هر شکلی که هست همانند خدا باقی میشه ؟؟؟
حیوان هم نفس میکشد..سیستم ایمنی دارد که با میکرب ها مبارزه میکنه..
اگه چنتا ضربه ای به سرش بزنی میوفته زمین و میمیره
چه چیزی این حیوان رو زنده نگه داشته بود تا اون لحظه که دیگه هرکاری کنیم زنده نمیشه؟
( در انسان میگیم که روحش از بدن خارج میشه)
در این موضوع مطالبی در خصوص ماهیت واقعی روح القدس و الروح و روح الامین که در قرآن آمده و ارتباط آن با انبیاء و اولیاء الهی ارائه خواهیم کرد
موارد اطلاق و استعمال كلمه "روح" در آيات قرآن مجيد
از كلام خداى سبحان چنين بر مىآيد كه اين روح گاهى با ملائكه است هم چنان كه آيات زير بدان دلالت دارد كه مىفرمايد:
" مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِكَ" «1» و" نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى قَلْبِكَ" «2» و" قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ" «3» و" فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا" «4».
و گاهى آن حقيقتى است كه در عموم آدميان نفخ و دميده مىشود و در اين باره فرموده است:
" ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ" «5» و نيز فرموده:" فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي" «6».
و گاهى ديگر آن حقيقتى كه با مؤمنين است ناميده شده است و در اين باره فرموده:
" أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ"
و گاهى ديگر آن حقيقتى ناميده شده است كه انبياء با وى در تماسند و در اين باره فرموده:
از سوى ديگر مىبينيم يك جا آورنده قرآن را به نام جبرئيل معرفى نموده و مىفرمايد:
" قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ" «2» و در جاى ديگر همين جبرئيل را روح الامين خوانده و آورنده قرآنش ناميده و فرموده:" نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ" «3» و نيز فرموده:" قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ" «4» و روح را كه به وجهى غير ملائكه است به جاى جبرئيل كه خود از ملائكه است آورنده قرآن دانسته است،
پس معلوم مىشود جبرئيل آورنده روح است و روح، حامل اين قرآن خواندنى است. امر خدا عبارت از كلمه ايجاد او است و كلمه ايجاد او همان فعل مخصوص به او است بدون اينكه اسباب وجودى و مادى در آن دخالت داشته و با تاثيرات تدريجى خود در آن اثر بگذارند اين همان وجود ما فوق نشاه مادى و ظرف زمان است و روح به حسب وجودش از همين باب است يعنى از سنخ امر و ملكوت است.
منبع: المیزان
یوم یقوم الروح و الملائکة صفا» نبأ/38 آن روزی که روح و ملائکه در یک صف بایستند. ظاهر تعبیر این است که روح از نوع ملائکه هم نیست، چون آن را در عرض ملائکه قرار می دهد
«ینزل الملائکة بالروح من امره» (نحل/2) ملائکه را به روح به امر خود فرود می آورد. اینکه باء " بالروح " آیا باء استعانت و استمداد است و در واقع این طور است که ملائکه با استمداد روح فرود می آیند، یا باء ملابست و مصاحبت است یعنی ملائکه با روح فرود می آیند، در مدعای ما که قرآن ملائکه و روح را در کنار یکدیگر ذکر می کند تغییری نمی دهد و در این جهت دلالت آیه کافی است و در همین جاست که حدیثی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل شده و ایشان گفته اند روح غیر از ملائکه است و به همین آیه استدلال کرده اند که قرآن روح را با ملائکه یک چیز نمی گیرد.
همچنین شاید بعضی گفته باشند که در آن آیه: «یوم یقوم الروح و الملائکة»؛ روزی که آن روح و فرشتگان به صف ایستند (نبأ/ 38)؛ مقصود خصوص جبرئیل است که به طور جداگانه ذکر شده که این حرف بعید است
ولی علامه طباطبائی (ره) این حرف را قبول ندارند که حتی مقصود از روح الامین و روح القدس جبرئیل باشد، بلکه می گویند از آیات قرآن اینچنین فهمیده می شود:
ملائکه که وحی را نازل می کنند، همراه آن، حقیقتی هست که قرآن نام آن را روح گذاشته است و حامل وحی در واقع آن روح (همان روح الامین و روح القدس) است، نه اینکه جبرئیل حامل وحی باشد، جبرئیل حامل وحی نیست. این عقیده ای است که ایشان در اینجا اظهار می دارند. مسلما آیات قرآن وقتی بر قلب پیغمبر نازل می شود، به صورت یک حقیقت نازل می شود و بعد صورت لفظی پیدا می کند و به هر حال: " ما روحی از امر خودمان به تو وحی کردیم ". پس به قول این آقایان یکی از موارد اطلاق کلمه روح، خود آیات قرآن است ولی علامه طباطبائی مدعی هستند که در اینجا هم مقصود از کلمه روح، خود آیات قرآن نیست، همان حقیقتی است که در جاهای دیگر روح الامین و روح القدس گفته است. به اعتبار اینکه خود او هم کلمه الله است و قرآن این چیزها را کلمات الهی می نامد، وقتی که می فرماید: «اوحینا الیک روحا من امرنا» معنایش این است که روح الامین را که از امر ما و از جنس امر ماست، بر تو فرو فرستادیم. اصلا معنای «اوحینا الیک روحا من امرنا» تقریبا " نزلنا روح القدس من امرنا " می شود، ما روح القدس را از امر خودمان بر تو نازل کردیم. مقصود از روح در اینجا به عقیده ایشان خود آیات قرآن نیست، بلکه همان حقیقت حامل وحی است، و مقصود از " اوحینا " هم در اینجا یعنی " فرود آوردیم " که روی این جهت مقداری بحث می کنند، می گویند همان طوری که به عیسای مسیح روح گفته شده است که یکی از تعبیرات قرآن است به آن حقیقت هم که روح گفته شده است، مقصود این است إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِّنْهُ هر آينه عيسی پسر مريم پيامبر خدا و کلمه او بود که به مريم القا شد و روحی از او بود
منبع: معاد شهید مطهری، صفحه 132-129
در تفسير برهان از سعد بن عبد اللَّه روايت كرده كه به سند خود از ابى بصير روايت كرده كه گفت: با امام صادق (ع) بودم كه سخن از پاره اى خصائص امام در هنگام ولادت به ميان آمد، فرمود: وقتى شب قدر میشود امام مستوجب روح بيشترى مى گردد
عرضه داشتم فدايت شوم مگر روح همان جبرئيل نيست؟ فرمود: روح از جبرئيل بزرگتر است، و جبرئيل از سنخ ملائكه است، و روح از آن سنخ نيست، مگر نمى بينى خداى تعالى فرموده:
" تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ" پس معلوم مىشود روح غير از ملائكه است
جبرئيل من الملائكة ، و الروح اعظممن الملائكة ، ا ليس ان الله عز و جل يقول : تنزل الملائكة و الروح ؟
منبع: تفسير برهان، ج 4، ص 481، ح 1
با سلام خدمت همه دوستان
من از خیلی ها شنیدم که این حس بهشون دست داده و همچین تجربه ای رو داشتن، مثلا یه لحظه ای براشون آشنا بنظر میرسه، فکر می کنن که قبلا در اون مکان و لحظات قرار گرفتن
برای خود من کم و بیش پیش اومده ، اما چطور بگم، خیلی تار بوده و 100% نمی تونستم بگم که آره این حسم درسته، اما یکبار بعد از مدتها دیدم خوابم درست در اومد، چند وقت پیش هم خواب بودم و نا خودآگاه از خواب پریدم و یقین 100% داشتم که تا لحظاتی دیگه چه اتفاقی قراره بیفته، حسی که هیچ وقت نداشتم، اصلا خودم نبودم تو اون لحظات، زیاد نبود اما حدود یک دقیقه بعد رو یقین داشتم که چی میشه، و اون اتفاق افتاد، حالا می خوام بدونم چرا این حالات پیش میاد ، من چرا یهو از خواب پریدم بدون اینکه خودم بخوام و اون حالت بهم دست داد؟
این ها به روح مربوط میشه؟ فکر کنم کامل توضیح دادم
با سلام
آیا حافظه ، قدرت تفکر و تعقل در روح انسان هستند یا در مغز انسان؟ اگه حافظه در مغز انسان باشه بعد از مرگ روحش یه موجود بی خودی میشه ، چون تو چیزی جز اطلاعات حافظت نیستی ، هر کاری که میخای انجام بدی ، هر استلالی که میخای بیاری همش از حافظه میاد .
ممنون
روح چیست
آیا روح وجود دارد
آیا هوشیاری و اعمال شناختی انسان از روح است
آیا همه موجودات زنده روح دارند
سرنوشت روح معاد،تناسخ یا نیستی
روح چگونه در جنین حلول می یابد.
عملکرد های زیستی جنین قبل و بعد از ورود روح به بدن چه تفاوتی دارد
روح چگونه با بدن ارتباط برقرار می کنند
روح در چه شرایطی و چگونه از جسم خارج می شود.
اگر انسانی،انسانی را شبیه سازی ژنتیکی کند خدا مجبور به خلق روح می شود.
خدا چگونه در آدم روح دمید مگر دهان داشت
آیا هر انسان جدیدی که بوجود می آید خدا مجبور است هی فوت کند
روح یا ذهن کدام درست تر است
آیا روبات های هوشمند روح دارند
اگر یک باکتری روح داشته باشد باید روحش در پی هر تقسیم سلولی دو نصف شوند.
تقسیم باکتری ها از نو غیر جنسی است. و بعد از تقسیم دو نیم می شوند.
اگر یک باکتری روح ندارد پس چرا باید انسان روح داشته باشد.فرق بین انسان و باکتری این است که باکتری تک سلولی است و انسان پرسلولی است.انگار که چندین میلیارد باکتری را کنار هم گذاشته اند و شده انسان
بیماری آلزایمر یک نوع اختلال عملکرد مغزی است که بتدریج توانایی های ذهنی بیمار تحلیل می رود. بارزترین تظاهر زوال عقل اختلال حافظه است.این بیماری با از دست رفتن سیناپسهای نورونهادر برخی مناطق مغز،نکروزه شدن سلولهای مغز در مناطق مختلف سیستم عصبی، ایجاد ساختارهای پروتئینی کروی شکلی به نام پلاکهای پیری (sp) در خارج نورونهای برخی مناطق مغز و ساختارهای پروتئینی رشتههای به نام nft در جسم سلولی نورونها، مشخص میشود.بیماری آلزایمر حاصل تخریب مغز است.این یعنی ذهن به مغز وابسته است و با از بین رفتن مغز ذهن نیز از بین می رود.در ضمن نورون ها و سلول های ماهیچه ای بعد از تولد تقسیم نمی شوند این هم در جواب افرادی که می گویند هفت سال یه بار کل بدن عوض می شود پس روح وجود دارد.
در مورد رد رویاهای صادقانه باید بگویم که افرادی که بعد از تولدشان نابینا میشوند، قادرند تصاویر را در رویاهایشان ببینند.اما کسانی که نابینا متولد می شوند، یا در سن کم نابینا می شوند،در رویا های خود نیز نابینا هستند و هیچ تصویری در رویاهایشان نمی بینند چون مغز آن ها با دیدن آشنا نیست و تجربه ی آن را ندارد، اما دارای رویاهایی واضح از حواس دیگر مانند صدا، بو، لامسه و احساسات هستند.
افراد بزرگسالی هم که به دلیل حادثه نابینا میشوند به تدریج رویاهای تصویری خود را از دست میدهند.