با عرض سلام خدمت کارشناسان سایت
سوالم متنش زیاده ولی خواهشا مطالعه بفرمایید
بنده 27 سالمه و پسر هستم . سوالم قبلش یک خورده توضیحات داره با اجازه توضیحاتش رو بدم و سوالم رو عرض کنم .
من یک سری عقاید درباره ازدواج و زن گرفتن دارم .
اگر نگم همه افراد باید این طوری باشن، حداقل باید بگم خودم به شدت به این موضوع پایبندم که تا وقتی عاشق نشم زن نمی گیرم . بعضی ها رو دیدم که بعد از ازدواج برمیگردن میگن (نمونش داداش خودم) ای کاش فلانی زنم بود، (مثلا قبل از ازدواج یه بیست تایی خواستگاری رفتن بعد میگن) فلانی که رفتیم خواستگاریش بهتر بود ها و... آدم واقعا متعجب میشه . (واقعا نمی تونم حسم رو منتقل کنم) آخه بابا مگه لباسه که نظرت عوض بشه ؟ انگار ریخته همین جوری دختر مثل پیراهن یا کفش که یارو فروشنده میگه : بیا یه پا بزن ، تنت کن ببین این خوبه همین و ببر خدا بده برکت !! این نشد یکی دیگه!!! میخوام زنم یکی باشه که در کنارش بترکم از خوشی ! من تو زندگی با همین سنم هم خیلی سختی کشیدم یکی رو میخوام که رفیق راهم باشه ، بعد از زندگی باهاش نظرم عوض نشه بگم با فلان خانوم بهتر بود ازدواج میکردم .شاید که نه مسلما هر کی باشه تک و بی عیب نیست ولی میخوام از نظر من قابل قبول باشه(بازم میگم نمی دونم چه طوری منظورم رو بیان کنم !!!)
شاید بگویید چه طور تا وقتی با کسی آشنا نشدی چه طور می خوای عاشق شی ؟ مگر این که تعریفت از عشق همون دوست داشتن ظاهری باشه. در جواب باید بگم که منم همین رو از خدا میخوام . میخوام همون کسی رو که اگر باهاش ازدواج کنم روز به روز بیشتر عاشقش میشم رو جلوی پاهام بذاره . برام قیافه مهمه ولی خیلی هم نه . میخوام یکی باشه نسبت بهش اون حسه خواست رو داشته باشم
حالا...
مسئله اینجاس . من دو سالی میشه که با عشق خیالیم( یعنی همونی که امیدوارم خدا یه روز اون رو جلوی پام بذاره) زندگی می کنم !!!!! براش خیلی کارها کردم ! اوایل چشم هام خیلی جاها که نباید می افتاد ، می افتاد ولی گفتم من به عشقم نباید خیانت کنم این شد که ترک کردم . خیلی گناه های دیگه میکردم ولی به خاطر این که برای عشقم مرد خوبی باشم ترک کردم . درسم به شدت رشد کرد الآن جزو نفرات برتر دانشگاهمون که جزو دانشگاه های برتر کشوره هستم و معدلم حدودای 18/80 هستش توی رشته مهندسی برق. چرا؟؟ چون گفتم باید خوب درس بخونم تا بتونم پول در بیارم و برای عشقم زندگی راحتی رو فراهم کنم !! خلاصه میکنم فقط بگم خیلی کارا میکنم و کردم برای عشقم که جای گفتن نیست !!! دیوانه ام نه؟؟
سوالام:
یک) تمنا میکنم و خواهش میکنم نگید برو عاشق خدا باش ، برای خدا کار کن و ... آقا حداقل فعلا سطح ایمانم اون قدر نیست و نمی تونم . منی که حواسم رو سر نماز جمع میکنم و حرام انجام نمیدم تا نکه خدا برای انجام دادن این کار منو دور کنه از عشقم و بهش نرسم مشرکم؟ نماز و کارام تباهه؟
دو) این چه وضعیه؟!!! من توی سخنرانی از این وعاظ بسیار مشهور شنیدم که می گفت خدا از همون کسی که خیلی دوسش داری کاری می کنه که باهاش بد بشی . نه این که دشمن بشی ها ولی کاری می کنه که از علاقت بهش کم بشه چون...خدا میگه فقط بنده برای منه و بیشترین کسی رو که باید دوست داشته باشه منم .
سه) اگر نشه چی ؟ یعنی اگر همونی که میخوام بهش نرسم ؟ اگر منم مثل خیلی خیلی خیلی های دیگه که می بینم چه حسابگرانه به همسرشون محبت میکنند و زندگی میکنند منم اون طوری بشم چی؟ فرد مورد نظرم رو پیدا نکنم چی ؟ بعضی وقت ها اینقدر وابسته ام که هر وقت از این حرف ها که میگن زن ها الآن بیشترشون فلانن ، پسر ها پیسارن و عشق کیلو چنده و ... حالم بد میشه و رگه هایی از افسردگی میگیرم !
البته سوالات دیگه هم هست ها ولی اینا رو جوابش رو بگیرم حالا بعدا مزاحم میشم !:ok:
با سپاس فراوان