ملاک های ازدواج

چرا پسران ایرانی برای ازدواج بدنبال بدترین معیارها و طاقت فرساترین شرایط هستن؟

سلام ، عرض احترام خدمت کارشناسان محترم و اعضا
* ( این مشکل شامل همه نمیشه اما مهم هست و جای بحث داره)

من مدت زیادی هست با سؤالاتی درگیرم که جواب قطعی رو پیدا نکردم از این رو در سایت های مشاوره و بین مردم بودم . امروز به سایت دینی اومدم و البته امیدوارم زود تاپیک تایید بشه!

سروران گرامی اگر چه معیارها برای ازدواج در افراد متفاوت هست اما متأسفانه طی سال های اخیر برخی معیارهای نادرست مثل یک بیماری خطرناک در بین آقایان ما گسترس پیدا کرده.

طی سال های اخیر علی رغم اینکه مشاوره ها و کتابها خیلی مؤثر بودن اما پسران ما معیارهاشون برای ازدواج کاملا بی ارزش شده تا جایی که نمیدونن "هویت" در رابطه چی هست و بعد از ازدواج چه اتفاقاتی خواهد افتاد.
مثلا تا چند سال پیش معیار جستجو برای یه دختر خوب ( اخلاق _ بلوغ فکری_ خانواده سالم_ ایمان و اعتقاد بسته به هر دینی _ هنر و خانه داری _ درک و شعور و ....) بود ... در کنار اون برخی مسایل دیگر بسته به نوع فکر افراد هم حائز اهمیت بود مثل پوشش، تفکر، شاغل بودن یا نبودن و ....
اما چیزی که من امرزه میبینم خیلی فرق کرده ، نمیدونم اسمش رو چی باید گذاشت اما مردان ما بدنبال خانم هایی هستند که اخلاق و شأن زن رو زیر سؤال بردن !

مثلا دختر ساده ای که زندگی ساده و بی حاشیه ای رو داره رها میکنن و بدنبال دختری هستن که چند دوست پسر داشته و احتمالا رابطه جنسی متعددی رو با خودشون و دیگران برقرار کرده. متاسفانه بدلیل روشنفکری! این مسایل رو نادیده میگیرن و با گفتن جمله ی ( گذشته ی اون فرد بمن مربوط نیست) سر خودشون کلاه میذارن در حالی که گذشته امروز رو ساخته و آینده رو تحت تأثیر قرار میده!

الان دخترانی که بدنبال مسافرت های مجردی ، مهمانی های مختلط بصرف مشروب و ... هستن ، دخترانی که رابطه های متعدد و عیان داشتن و ذره ای پشیمان نیستن، دخترانی که خانواده های ناسالم دارن و در محیط فکری آلوده از نظر روانشناسی رشد کردن. دخترانی که تا ساعت پایانی شب خارج از منزل در کافه ها مشغول گپ زدنن یا در سفره خانه ها به قلیان کشیدن مشغولن رو ترجیح میدن.... حتی دختران کم سن و سالی که به بلوغ لازم نرسیدن و فقط اندام جنسی اونا بالغ شده!!!

این مشکل از کجاست؟ چرا معیارهای خوب و بد در جامعه ی ایران عوض شده؟
وقتی چنین دخترانی ازدواج میکننند نباید این ذهنیت بوجود بیاد که یک شبه فردی تغییر خواهد کرد بلکه بالعکس از این به بعد اون مرد خانمش رو باید با تمام حواشی و شرایطش بپذیره اینجاست که کم کم اهمیت ازدواج با افراد سالم از نظر روانی و جسمی هویدا میشه.

متاسفانه مردان دیر متوجه این آسیب ها میشن و ضربه ی اون متوجه دخترانی میشه که زندگی معمولی دارن و دختران موجهی هستن . شاید یکی از دلایل بالا رفتن سن ازدواج در بین دختران همینه.

راهکارها چی هست و چرا مردان معیارهاشون به بدی ها و کاستی ها گرایش بیشتری پیدا کرده؟

چه طور به خواستگار خود اعتماد کنیم؟

سلام.
میخواستم از کارشناس یه سوال بپرسم.

از کجا میتونیم بفهمیم که مردی که میاد خواستگاریمون راستش رو میگه؟ من چندین و چند تا دوست دارم که در جلسات خواستگاری ( مطابق کتاب آقای دهنوی پیش رفتن) همه چیز خوب بوده و حتی مشاور هم تشخیص هم کفو بودن رو داده. تمام تحقیقات تا حد ممکن انجام شده. اما چند وقت بعد از عقد ( یک هفته تا 2سال) متوجه دروغ های ریز و درشت آقا میشن که بعضا باعث میشه هم کفو بودن کاملا بهم بخوره و الان من که 26 سالمه شاهدم که 5 تا از دوست هام به این دلیل طلاق گرفتن. البته باید بگم که همه این دخترها بچه مذهبی ( نه در حد مریم مقدس بلکه در حد عرف امروز جامعه) بودن و من نمیدونم چرا این اتفاقا بیشتر برای دختر مذهبی ها میوفته.
من به دلیل مسایلی که میبینم خیلی میترسم ازدواج کنم. مثل بعضی از دخترای امروزی هم نیستم که بتونم شوهرم رو هرجور دلم میخواد بچرخونم و اختیارشو کاملا در دست بگیرم.

یه خواستگار خیلی خوب داشتم که همه چیز تا آخر خوب پیش رفت و حتی مشاور هم تاییدش کرد. بعد یه روز قبل از عقد که با هم حرف میزدیم گفت ببین نظرات من ممکنه بعدها تغییر کنه ها! من گفتم یعنی چی ؟ کدوم بخش از نظراتت؟ گفت معلوم نیست کدوم بخش اما اینو بگم که من ممکنه بعداً نظراتم در زندگی تغییر کنه. و کم کم که زیر زبونش رو کشیدم فهمیدم خیلی چیزها رو بمن دروغ گفته. و منم باهاش بهم زدم.
میشه لطفا به ما دختر مدهبی ها که با صداقت میایم جلو ولی میترسیم طرفمون اینطوری نباشه یه راهکاری بدید.


آیا راه حل مشکلات من، ازدواج با یک مرد مذهبی است؟

انجمن: 

سلام
راستش من دختر مذهبی ای نیستم و امیدوارم این باعث نشه که جوابمو ندین.

28 سالمه و مجردم تابحال با پسری دوست نشدم و البته دلیلش اصلا اعتقادات دینیم نبوده چون از دین فقط اسمشو یدک میکشم. دلیلش اعتقادات شخصی و شناختم از روحیات خودم بوده که میدونم توی دوستی با هیچ پسری نمیتونم خوشحال و راضی بشم و دلم میخواسته ازدواج کنم و با یک نفر فقط باشم. دختر فوق العاده حساس و عاطفی ای هستم و میدونم توی رابطه دوستی ضربه میخورم و طرف این چیزا دوست ندارم برم حتی اگه تا ابد تنها بمونم. ولی خیلی دلم میخواد ازدواج کنم و الان سال هاست منتظرم و میگردم که کسی که میخوام رو پیدا کنم ولی تابحال هیییییییییییییچ پسری که درخواست ازدواج با من رو داشته باشه و به روحیات من بخوره و جور بشه پیدا نکردم.

دلیلشم اینه که من یه سری عقاید شخصی و روحیه آزارخواهی دارم و اینم دست خودم نیست از بچگی همینطوری بودم.

ولی چیزهایی که من میخوام خیلی هاش توی دین اسلام اومده. مثلا من دوست دارم از طرف شوهرم محدودیت داشته باشم برای خروج از منزل یا حتی مسئله تنبیه بدنی زن رو که تو اسلام اومده خیلی و شدیدا قبول دارم و اصلا انگار برای یکی مثل من گفته شده. کلا هم تسلط و ریاست مرد رو قبول دارم. ولی به هر پسری که یه ذره از این احساسات و نیازهام گفتم (تازه نه به صراحتی که اینجا دارم میگم) همشون فرار کردن چون یا فکر کردن دیوونه م یا برعکس این بودن و مثلا دوست دارن زن بره سر کار زن مستقل باشه زن مدیر خونه باشه و اینا. یا میگی مهریه زیاد و حق طلاق رو دوست نداری فکر میکنن دیوونه ای یا مشکلی داری میخوای خودتو قالب کنی! در حالی که من یه مرد خیلی قوی و مقتدر و یکمم خشن میخواستم و یه سری چیزهای دیگه که مردها تعجب میکردن تازه یه چیزهایی رو روم نمیشده و نمیگفتم. برای همینم تا الان با اینکه خیلی خواستم نتونستم ازدواج کنم. و این منو خیلی ناراحت میکنه. میل جنسیم خیلی زیاده و خیلی هم دوست دارم ازدواج کنم ولی شاید چون من مذهبی نیستم مردهای مذهبی با این اعتقادات هم طرفم نمیان.

حالا سوالم اینه که آیا توی خانواده های خیلی مذهبی چیزهایی که اسلام در مورد حقوق زن و مرد گفته رعایت میشه یا نه؟ یعنی میشه امید داشت که مثلا یه مرد مذهبی پیدا کنم و اون با من طوری که میخوام رفتار کنه؟

به حدی از ناراحتی و فشار روحی و جنسی رسیدم که حاضرم حتی چادری بشم ولی با یه مرد واقعی بتونم ازدواج کنم و طعم خوشبختی رو بچشم.

خیلی از مردهای مذهبی رو هم البته میبینم که اصلا برای زنشون هیچ محدودیتی غیر از حجاب قائل نمیشن اونم زنشون خودش محجبه ست و فکر میکنم شاید مردهای مذهبی هم اینجوری که من نیاز دارم همشون نباشن
یه سوالمم اینه اگه من یه مرد مذهبی پیدا کنم و باهاش ازدواج کنم این تفاوت اعتقادیمون مشکل ساز میشه یا نه؟ من اصلا تابحال خواستگار مذهبی نداشتم و هیچ دیدی نسبت به سلیقه و طرز فکر یه مرد مذهبی ندارم.

و آیا اصلا یه مرد مذهبی حاضر میشه دختری مثل من که ظاهرش اصلا مذهبی نیست رو بگیره یا همونجوری که همه میگن مردهای مذهبی دخترهایی که مثلا آرایش میکنن رو همه رو ناپاک و بد میدونن؟
ممنون از توجهتون


برای ازدواج موفق چه معيار هایی باید داشته باشم؟

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سوالی داشتند که امکان طرح آن با نام کاربری خود شان نبود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان ضمن حفظ امانت، جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم، با نام کاربری "مدیر ارجاع سؤالات" درج می شود:

نقل قول:


سلام خوب هستيد
من يك دخترم که به سن ازدواج رسيدم و مانند هر خانم ديگري خواستگار هاي خودمو هم دارم
و مثل هر فردي دوست دارم بهترين گزينه ممكن رو براي يه زندگي مشترك انتخاب كنم ولي اين كه اين بهترين فرد كيه برام سوال است؟

ايا شما هم موافقيد كه بهترين فرد براي ازدواج با يك فرد با توجه به ميزان اعتقادات فرهنگ تحصيلات ادب شعور تمكن مالي خوش سيرتي و خوش صورتي. و قد و ..... با فرد ديگر متفاوت ؟ يا نه بهترين ها مطلقه و براي همه بهترين هستند؟

شما به نظرتون فردي با اين مشخصات چه شرايطي بايد در خواستگارش رو جويا بشه:

خانمي تقریبا ٢٠ساله
با چهره مناسب
تك فرزند
دانشجو رشته مرتبط با پزشکی
خواهان اشتغال بعد از تحصيل (٤ سال از درسم باقي موند )

حق طلاق و خروج از كشور و..... به مهريه و نفقه عروسي و..... ترجيح مي دم
به بچه علاقه دارم حداقل ٢ تا حدا اكثر ٤ تا البته مطمئن نيستم
مادر و پدرم هر دو شاغلن
اعتقادات متوسط كل خانواده
ادم گرمي هستم هم از لحاظ عاطفی و هم از مسائل زناشوئی
و اصلا یکی از دلايلی كه مي خوام ازدواج كنم يكيش همين فشاري كه حس مي كنم و ديگري نياز به ارامش و همدمي غير از پدر و مادر و دوست كه احساس مي شه ديگه درس و مشق سنگين هم جلو دارش نيست
از نظر فكري بچه نيستم با اين كه درسام سنگين بعد هاي. يگه زندگيم سرجاش حتي بيش تر كاراي خونه رو هم از سن ١٦ من انجام مي تا مادرم كار هاي خانه داري رو كامل بلدم

از نظر سطح مالي خانواده نمي دونم مهم يا نه، ولي خوب مادرم روانشناس هستند و پدرم هم مدير عامل يك شركت

با وجود اینکه خواستگار دارم ولي معيار ندارم معيار هاي خانوادم هم مورد پسندم نيست
واسه همين خيلي فرصت از دست دادم شما فكر كنيد دختري با اين معيار ها داريد براي خواستگار هاش چه معيارهایي ميزارين؟
مرسي از لطفتون بزرگواران


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

آقایان را بهتر بشناسیم! (ملاک های مهم آقایان برای ازدواج)

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:


نقل قول:

سلام

راستش من چند تا تاپیک خوندم که نگرانم کرده، برای همین خواستم مردها رو بیشتر بشناسم،یکیشون این بود که آقا بعد از عقد، در روابط خصوصی قیافه ی خانمش زده بود تو ذوقش،فک کنین یه زن اینو بفهمه غرورش چقد لگدمال میشه!
دیگه با این حساب نمیشه حتی به کسی که خودش مارو انتخاب کرده هم اعتماد کرد!از کجا معلوم بعد از عقد زده نشن!
آیا برای همه ی مردها ظاهر مهمه؟
چه قیافه ای به دل آقایون میشینه؟
چرا مردها اینقد از قیافه ایراد میگیرن؟یه نفر که سفیده بهش میگن رنگ و رخ ندری؟چشم و ابرو نداری؟یه نفر سبزه هستش یه جوری بهش گیر میدن!ما از دست این خصلت مردا کجا فرار کنیم؟آیا همه ی مردا اینطوری هستن؟
من از آینده میترسم،از این اخلاق مردا متنفرم:Ghamgin:

خوندن همین مطلبا باعث شده اعتماد به نفسم بیاد پایین!همش از خودم ایراد میگیرم،دیگه خودمو قبول نداره

میشه راهنمایی ام کنید و بگید که کلا مردا دلشون می خواد چجور زنی داشته باشن:taeed:
مثلا میبینیم طرف یه زن خوشگل داره،ولی میره زن دوم میگیره ولی زن دومش اصلا قیافه نداره،پس چی شده که این مرده رفته زن دوم گرفته؟:soal:
این راسته که میگن اگه پسرا رو محل ندی بیشتر خوششون میاد؟:chakeretim:

اولا،مثلا ظاهر و قیافش چطوری باشه،حتما خوشگل باید باشه؟یا فقط به دل بشینه؟حالا چجور دختری به دل پسرا میشینه؟

دوما:اخلاقش،چجوری باشه میپسندین؟
بعد ازدواج زنشون چطوری باشه کشته مردش میمونن؟
:khejalati:

با تشکر از شما

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

مشاوره برای ازدواج

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام
پسر 24 ساله ام و مجرد
دختری برای ازدواج از طریق واسطه ها به من معرفی شده...
یک جلسه با هم صحبت کردیم در یکی از پارک های شهر
من و مادرم بودیم و دختره با مادرش!

حالا نکاتی را که در این جلسه دریافتم خدمتتان عرض می کنم:

نکات مثبت و شباهتهایی که به من دارد:

1- این دختر، بسیار اهل مطالعه و آموختن است مثل خودم!
2- بسیار پیگیر مسائل و اخبار سیسای روز جهان است (برخلاف بیشتر دخترها!) حتی بیشتر از من!
3 - بسیار ولایتمدار است و مقلد و پیرو حضرت آقا(حفظه الله)
4- بسیار با اراده و با اعتماد به نفس بسیاربالا....خانواده اش مذهبی نیستند و ولی او بسیار مذهبی و ولایی است....مادرش بدحجاب بود ولی خودش چادری!
حتی در کل جمع فامیلشان هم به قول خودش شخص چادری در میان جوانان نیست و بسیار توسط اطرافیانش مسخره می شود....حتی مادرش خودش گفت که من هرچی گفتم چادر سر نکن گوش نکرد!!!
5- یک سال از من کوچیکتر است و دارای مدرک لیسانس(کفویت تحصیلی هم داریم.)
6- همچنان خواهان ادامه تحصیل و آموختن بیشتر و تغییر رشته است...
7- می گوید مایل است که فرزندانی ولایتمدار و بسیار مذهبی پرورش دهد و این یکی از اهداف بزرگ اوست
8- اهل گوش دادن به موسیقی و شرکت درمجالس گناه هم نیست...

9- هردوی ما مبتلا به بیماری ژنتیکی خاص و متفاوتی هستیم به طوری که برای افراد سالم، قابل پذیرش نیست و معمولا به همین دلل به هردوی ما جواب رد می دهند...ولی چون ما هردو یک نقص داریم(هرچندمتفاوت) راحت تر می پذیریم...

-------------------------

نکات منفی:

1- چهره اش چندان به دل من ننشسته.....حالا نمی دونم مشکل از چهره او بوده یا از عینک قطور زشتی که به چهره داشت!
من اصلا اهل چشم چرونی نیستم که بخوام قیافه هارو مقایسه کنم و بگم این زشت تره این خوشگلتره...ولی واقعا چهره اش یه طوری بود!
(آیا ممکن است شباهت فکری، عدم دلنشینی چهره را جبران کند و علاقه ایجاد کند؟!)

2- اگرچه همفکر هستیم ولی در صحبت هامون عدم تفاهم هایی دیده شد! به این صورت که
وقتی با سوالهای معکوس، درمورد اهمیت نماز اول وقت ازش پرسیدم....ایشون، تاکید بر اهمیت نمازاول وقت کرد...
وقتی گفتم که منم همیشه نمازم اول وقته گفت :
"به نظرم این چیزها اصلا مهم نیست!!!! بهتره مسائل عمیقترو در نظر بگیریم!!!! به نظرم زیاد هم خوب نیست آدم از خودش تعریف کنه!!!!!"

3- وقتی پرسیدم انتظارت از همسر آینده ات چیه گفت:
اگر یه وقت، درمعرض گناه و انحراف بود، منحرف نشه! بیاد مثل مرد بگه من می خوام یه زن دیگه بگیرم! واقعا هم بره بگیره! به گناه نیفته!!!!

گفتم "منظورتون اینه که همسرتان به شما وفادار باشه درسته؟!"
گفت: نه منظورم اصلا این نبود!!!

4- مادرش الا آدم جالبی نبود...
غیر از اینکه حجابش کامل نبود....
وقتی به همدیگه رسیدیم اولین چیزی که گفت این بود ""به نظر من 24 سال برای ازدواج، خیلی زوده!!!! باید حداقل سی سالت تموم شده باشه!!!!!!""

5- مامانش مطلقاً اجازه ی حرف زدن به کسی نمی داد و مدام می پرید وسط حرفمون!
مثلا به من گفت: خب آقاپسر شما بگید ببینم نظرتون در مورد فلان چیه؟!
وقتی یه جمله گفتم....فوری گفت نه خیر نه خیر فلان فلان و کلاً رفت رو منبر و دیگه اجازه حرف زدن به من نداد!

6- این دختر قصه ی ما، سه برادر مجرد دارد که دو برادر بزرگتر مبتلا به بیماری های شدید روانی اند و تحت نظر روانپزشک!!!! آنطور که از صحبت های مادرش فهمیدم گویا آنها را بسیار نازپرورده و وابسته بارآورده به طوری که هردو در هنگام دانشگاه رفتن وقتی به شهر دیگر کوچ کردند از دوری والدین دچار بیماری های روانی شدند!
اینکه پسر سوم، هنوز مبتلا نشده به خاطر اینه که هنوز دانشگاه نرفته!
مادرش مکررا هی می گفت که من چون خودم زیاد سختی کشیدم نمی خوام بچه هام سختی بکشن! از این حرفش فهمیدم که تربیتش غلط بوده!
اما هی توجیه می کرد که "دوستای ناباب باعث شدن پسرام مریض بشن!!!! خواهر شوهرم هم مشکل داشته!!! این ژنتیکیه!!!!"
در فجیح بودن داستان، همین بس که برادر بزرگترش سی ساله است و بیکار و مجرد و درسش را هم نصفه رها کرده و سربازی هم نرفته و دست در جیب پدر!
مامانه میگفت من از 18 سالگی مستقل شدم! ولی گویا نگذاشته پسرانش این چنین باشند...
می گفت من دوست دارم دخترم از بهزیستی بچه داره!!! تا اصلا سختی بارداری و زایمان هم نکشه حتی!!!!

7 - مادرش بسیار مستعد دخالت در زندگی ماست...
بسیار هم رک و صریح است و به هیچ عنوان، اهل تعارف نیست....البته دخترش هم همینطور بود....مثل من!
مادرش در هرحرفی، ابتدا جنبه ی منفی اش را می گفت!
"من دوسه سال اول اصلا تورو داماد خودم نمی دونم! شما 2-3 سال اول، غریبه ای! اگه تونستی بعد از اونم بمونی شرطه! این همه درمورد مشخصات خودت به واسطه ها توضیح دادی گفتی من پیرو ولایتم و نمی دونم چی چی!!! اول باید بتونی خانواده ی خودتو مدیریت کنی، بعد بری سراغ شهر و استان و کشور و فلان! پیروی واقعی از ولایت، اینه!"

بنده خدا منو هم داشت با پسرهای روانی خودش مقایسه می کرد...

8- مادرش می گفت در این جلسه هیچ لازم نیست دخترپسر با هم حرف بزنن! بهتره که ظواهر همو ببینن و به حرفهای من فکر کنن!!!
برید بعداً بیاید برای صحبت کردن!
اما من درخواست جدی کردم که باید صحبت کنیم و حدود یک ساعتی حرف زدیم!
--------------------------------------

از کارشناس محترم خواهشمندم در مورد تمام نکاتی که عرض کردم، نکات لازم را یادآوری کند و راهکارهایی برای پی بردن بیشتر به سایر مسائل را بیان فرماید...
چناچه چیز دیگری لازم است بگم...

الان قطعا کارشناس میگه چرا توی پارک!؟ بهتر است به خانه شان می رفتید و فلان!!!
باید بگم که پدر ایشان، تاکید دارد که ازدواج باید فامیلی باشد اما مادرش برعکس!
به خاطر همین ابتدا مادرش خواست که در خارج از خانه دیدار کنیم تا اگر توافق حاصل شد با لطایف الحیل، شوهرش را راضی کند....




در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

آیا شیوه دادن سوالهای اعتقادی و ... روی برگه به خواستگاری جهت شناخت مفید است؟

باسلام
بنده بخاطر اینکه بدانم طرف، از لحاظ فکری و اعتقادی و ... با من همسو هست یا نه این سوالات را نوشتم و برای اون پاسخ هم گذاشتم تا از این پاسخ هایی اون شبهات خودش رو به خودم ببینم و در مورد ازدواج تصمیم بگیرم. و همچنین کمی در مورد رفتار خودم و امورات شخصی ام گفتم.
به نظرتون این روش خوبه؟

هوالواحد

خسته نباشید

تبعا هر انسان باید با هم فکر و هم نوع خودش است ازدواج کند تا بتواند به یک زندگی آرام و لذت بخش دست یابد. لذا بنده سوالاتی را آماده نموده ام، تا بدانم تفکر شما تا چه حد شبیه تفکر من است. خواهشمندم ابتداء سوالات را دقیق مطالعه نموده و کاملا با دقت گزینه صحیح نشانی کنید، اگر پاسخ سوالی در بین گزینه های نوشته شده وجود نداشت، پاسخ خود را بنویسید. پاسخهای شما بسیار زیاد برای من مهم است.
لازم به ذکر است که در دادن پاسخ عجله ای نیست، می‎توانید بعدا این برگه را به من برسانید همچنین شما نیز می‌توانید سوالاتی را که در مورد من دارید را مطرح نمایید تا پاسخ ارائه کنم.

  1. پایبندی شما به احکام شرعی تا چه حدی است؟
الف: سعی می‌کنم به تمامی وظایف واجب خود عمل کنم و از تمامی محرمات پرهیز کنم
ب: اکثر واجبات خود را انجام داده و از اکثریت گناهان پرهیز می‌کنم؛ برخی از واجبات عمدا ترک یا برخی محرمات را عمداً انجام می‌دهم.
ج: پایبندی محکمی ندارم (پایبندی من متوسط است و ضعیف‌تر از گزینه «ب»)
د: اصلا پایبندی به احکام شرعی ندارم

  1. پایبندی شما به انجام مستحبات و ترک مکروهات تا چه حد است؟
الف: تا حد امکان سعی می‌کنم مستحبات را انجام داده و مکروهات را ترک کنم
ب: مستحباتی را انجام و مکروهاتی را ترک می‌کنم که برایم آسان باشد
ج: برخورد خاصی ندارد، گاهی مستحبات را انجام می‌دهم و گاهی مکروهات را ترک می‌کنم
د: اصلا دنبال مستحب و مکروه نیستم؛ در احکام شرعی فقط به واجبات عمل و محرمات را ترک می‌کنم.

  1. تا چه حد موافقید و همکاری می‌کنید که فضای خانه از تمامی محرمات الهی همانند غیبت و دروغ و... به صورت کامل خالی باشد؟
الف: کاملا موافقم و همکاری می‌کنم
ب: موافقم و همکاری می‌کنم
ج: تقریبا موافقم و تقریبا همکاری می‌کنم (احتمال داره بعداً مخالفت کنم و همکاری نکنم)
د: موافق نبوده و همکاری نمی‌کنم.

  1. برخی از مراجع فرموده اند «معنای غیبت آن است که شخص عیب برادر یا خواهر مؤمن خود را در نبود او بیان کند، بلکه چنانچه هر مطلبی را درباره‌ی او نقل کند که اگر در حضور وی بیان می‌کرد ناراحت می‎شد، غیبت به شمار می‌آید». من سعی میکنم این تعریف را رعایت کنم، شما چقدر موافقید از این تعریف ذکر شده پرهیز کنید؟
الف: کاملا موافقم
ب: موافقم
ج: تقریبا موافقم (احتمال داره بعداً مخالفت کنم)
د: موافق نیستم

  1. مشهور مراجع فرمودند: «گوش دادن موسیقی که مناسب مجالس لهو لعب باشد حرام است و غیر آن حرام نیست»، اما حد اقل یک مرجع را من دیدم که فرمود: «تمام انواع موسیقی ها حرام است و فرقی میان موسیقی که مناسب با مجالس لهو و لعب است و موسیقی که نیست، وجود ندارد» ضمنا بنده تقریبا تمام انواع موسیقی ها را دوست ندارم، و مایلم شما نیز تمام انواع موسیقی ها را گوش نکنید و در فضای خانه نیز پخش نکنید، با این مورد چقدر موافقید؟
الف: کاملا موافقم
ب: موافقم
ج: تقریبا موافقم (احتمال داره بعداً مخالفت کنم)
د: موافق نیستم

  1. می‌دانید که حد حجاب آن است که تمام بدن را به جزء وجه و کفین بپوشانید اما چادر، حجاب برتر و شایسته زن مؤمنه است؛ بنده مایلم شما تمام بدن حتی وجه و کفین را نیز در برابر نامحرم بپوشانید، با این مورد چقدر موافقید؟
الف: کاملا موافقم
ب: موافقم
ج: تقریبا موافقم (احتمال داره بعداً مخالفت کنم)
د: موافق نیستم

  1. داشتن تلوزیون و پخش برنامه های آن (ولو برنامه های اسلامی)، ماهواره و عضویت شما یا فرزندان در شبکه های اینترنتی ممنوع بوده و استفاده آزاد از اینترنت ممنوع است (مگر با اجازه – البته بنده بخاطر این مورد دلائل موجه فراوانی دارم) چقدر با این مورد موافقید؟
الف: کاملا موافقم
ب: موافقم
ج: تقریبا موافقم (احتمال داره بعداً مخالفت کنم)
د: موافق نیستم

  1. چقدر اینترنت کار کرده اید؟
الف: به حد ضرورت کار کرده ام.
ب: فراتر از حد ضرورت کار کرده ام و در شبکه های اجتماعی اینترنت نظیر فیسبوک نیز عضو بودم
ج: اصلا کار نکردم
د: بلد نیستم

  1. چقدر در موبایل و کامپیوتر بازی کرده و می‌کنید؟
الف: آن بازی ها را نمی‎پسندم و بازی نکردم
ب: قبلا مقدار نه چندان زیاد بازی میکردم ولی ترک کرده ام
ج: از گذشته تا الان با صورت متوسطه بازی می‌کنم
د: همیشه خیلی زیاد اهل بازی بودم

  1. دوست ندارم بدون عذر موجه از منزل خارج شوید و همچنین اجازه کار بیرون منزل را نمیدم مگر آنکه ضرورتی ببینم. با این مورد چقدر موافقید؟
الف: کاملا موافقم
ب: موافقم
ج: تقریبا موافقم (احتمال داره بعداً مخالفت کنم)
د: موافق نیستم

  1. نظر شما در مورد سکونت دائمی در کشورهای اروپایی چیست؟
الف: قلبا رضایت ندارم و تا حد ممکن مخالفت خودم را اعلام میکنم اما چون شوهرم می‌خواهد ممانعتی ندارم
ب: رضایت قلبی ندارم و مخالفتی هم نمیکنم
ج: تقریبا مخالفم (احتمال داره بعداً موافقت کنم)
د: رضایت کامل قلبی دارم

  1. انجام مستحباتی که مشروط به رفتن بیرون از منزل است یا با حقوق شوهر منافت دارد باید اجازه بگیرد، چقدر با این مورد موافقید؟
الف: کاملا موافقم
ب: موافقم
ج: تقریبا موافقم (احتمال داره بعداً مخالفت کنم)
د: موافق نیستم

  1. با رفتن من یا فرزندان به جهاد که احتمال کشته شدن یا مجروح شدن است چقدر موافقید؟
الف: کاملا موافقم
ب: موافقم
ج: تقریبا موافقم (احتمال داره بعداً مخالفت کنم)
د: موافق نیستم

  1. با انفاقات مالی و جانی زیاد من به حدی که ممکن است مقداری زندگی خودمان را تحت تأثیر قرار دهد در هر زمان و مکان چقدر موافقید؟
الف: کاملا موافقم
ب: موافقم
ج: تقریبا موافقم (احتمال داره بعداً مخالفت کنم)
د: موافق نیستم

  1. از آنجایی که خداوند ازدواج مجدد و موقت را برای متأهلین نیز جایز نموده، اگر بنده خواسته باشم چنین کاری را انجام بدهم، رضایت قلبی شما تا چه حد است؟
الف: قلبا کاملا موافقم زیرا خدای مهربان اجازه داده است حتی اگر دلیلی نداشته باشید، مخالفت نمی‌کنم
ب: زمانی رضایت قلبی دارم که دلیل شرعی داشته باشید، اما اگر دلیلی هم نباشد، مخالفت نمی‌کنم
ج: کمی رضایت قلبی دارم (اما احتمال داره بعداً اصلا رضایت قلبی نداشته باشم) اما مخالفت نمی‌کنم
د: قلبا در هیچ صورت رضایت قلبی ندارم اما چون شرعیت اجازه داده مخالفت نمی‌کنم
هـ: اصلا رضایت قلبی ندارم و به شدت مخالفت می‌کنم

  1. دوست دارم ارتباطات شما با افراد دنیا زده و بی تقوا تنها به حد واجب صله رحم باشد (مگر در صورت ضرورت و با اجازه)، با این مورد چقدر موافقید؟
الف: کاملا موافقم
ب: موافقم
ج: تقریبا موافقم (احتمال داره بعداً مخالفت کنم)
د: موافق نیستم

  1. آیا شما آیت الله خامنه ای را به عنوان ولی فقیه قبول دارید؟
الف: بله
ب: ایشان را دوست دارم ولی به عنوان ولی فقیه قبول ندارم
ج: قبول ندارم
د: نمی‌دانم

  1. مرجع تقلید شما کیست؟
..............................................................................................

  1. نظر شما در مورد قمه زنی چیست؟
الف: کاملا مخالم زیرا موجب وهن مذهب شده و خلاف احتیاط است زیرا بسیاری از مراجع آن را حرام می‌دانند
ب: تقریبا مخالم
ج: با قمه زنی موافقم
د: نمی‌دانم

  1. هنگام برخورد با مشکلات معمولا با کدام یک از ائمه علیهم السلام ارتباط برقرار کرده و توسل می‌کنید؟ اسامی شریف ایشان را بنویسید:

.........................................................................................................................................................................

لازم به ذکر است که اگر شما این سوالات را در مقام مرد از من بپرسید و من در جایگاه زن می‌بودم، پاسخ من گزینه الف و در برخی موارد گزینه ب بود.
ضمنا چون خداوند بر شما واجب نکرده در خانه کار کنید، غذا بپزید، ظرف و لباس بشویید، اتو کنید و ... من هم بر شما اجباری ندارم زیرا اصلا چنین حقی ندارم و تبعا هر زمانی دوست داشتید می‌توانید این موارد را انجام ندهید و همچنین است سایر اموراتی که خداوند مهربان بر شما واجب نکرده است.

با تشکر

ازدواج و عشق خیالی!

انجمن: 

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

با عرض سلام خدمت کارشناسان سایت

سوالم متنش زیاده ولی خواهشا مطالعه بفرمایید

بنده 27 سالمه و پسر هستم . سوالم قبلش یک خورده توضیحات داره با اجازه توضیحاتش رو بدم و سوالم رو عرض کنم .

من یک سری عقاید درباره ازدواج و زن گرفتن دارم .

اگر نگم همه افراد باید این طوری باشن، حداقل باید بگم خودم به شدت به این موضوع پایبندم که تا وقتی عاشق نشم زن نمی گیرم . بعضی ها رو دیدم که بعد از ازدواج برمیگردن میگن (نمونش داداش خودم) ای کاش فلانی زنم بود، (مثلا قبل از ازدواج یه بیست تایی خواستگاری رفتن بعد میگن) فلانی که رفتیم خواستگاریش بهتر بود ها و... آدم واقعا متعجب میشه . (واقعا نمی تونم حسم رو منتقل کنم) آخه بابا مگه لباسه که نظرت عوض بشه ؟ انگار ریخته همین جوری دختر مثل پیراهن یا کفش که یارو فروشنده میگه : بیا یه پا بزن ، تنت کن ببین این خوبه همین و ببر خدا بده برکت !! این نشد یکی دیگه!!! میخوام زنم یکی باشه که در کنارش بترکم از خوشی ! من تو زندگی با همین سنم هم خیلی سختی کشیدم یکی رو میخوام که رفیق راهم باشه ، بعد از زندگی باهاش نظرم عوض نشه بگم با فلان خانوم بهتر بود ازدواج میکردم .شاید که نه مسلما هر کی باشه تک و بی عیب نیست ولی میخوام از نظر من قابل قبول باشه(بازم میگم نمی دونم چه طوری منظورم رو بیان کنم !!!)

شاید بگویید چه طور تا وقتی با کسی آشنا نشدی چه طور می خوای عاشق شی ؟ مگر این که تعریفت از عشق همون دوست داشتن ظاهری باشه. در جواب باید بگم که منم همین رو از خدا میخوام . میخوام همون کسی رو که اگر باهاش ازدواج کنم روز به روز بیشتر عاشقش میشم رو جلوی پاهام بذاره . برام قیافه مهمه ولی خیلی هم نه . میخوام یکی باشه نسبت بهش اون حسه خواست رو داشته باشم

حالا...

مسئله اینجاس . من دو سالی میشه که با عشق خیالیم( یعنی همونی که امیدوارم خدا یه روز اون رو جلوی پام بذاره) زندگی می کنم !!!!! براش خیلی کارها کردم ! اوایل چشم هام خیلی جاها که نباید می افتاد ، می افتاد ولی گفتم من به عشقم نباید خیانت کنم این شد که ترک کردم . خیلی گناه های دیگه میکردم ولی به خاطر این که برای عشقم مرد خوبی باشم ترک کردم . درسم به شدت رشد کرد الآن جزو نفرات برتر دانشگاهمون که جزو دانشگاه های برتر کشوره هستم و معدلم حدودای 18/80 هستش توی رشته مهندسی برق. چرا؟؟ چون گفتم باید خوب درس بخونم تا بتونم پول در بیارم و برای عشقم زندگی راحتی رو فراهم کنم !! خلاصه میکنم فقط بگم خیلی کارا میکنم و کردم برای عشقم که جای گفتن نیست !!! دیوانه ام نه؟؟

سوالام:

یک) تمنا میکنم و خواهش میکنم نگید برو عاشق خدا باش ، برای خدا کار کن و ... آقا حداقل فعلا سطح ایمانم اون قدر نیست و نمی تونم . منی که حواسم رو سر نماز جمع میکنم و حرام انجام نمیدم تا نکه خدا برای انجام دادن این کار منو دور کنه از عشقم و بهش نرسم مشرکم؟ نماز و کارام تباهه؟

دو) این چه وضعیه؟!!! من توی سخنرانی از این وعاظ بسیار مشهور شنیدم که می گفت خدا از همون کسی که خیلی دوسش داری کاری می کنه که باهاش بد بشی . نه این که دشمن بشی ها ولی کاری می کنه که از علاقت بهش کم بشه چون...خدا میگه فقط بنده برای منه و بیشترین کسی رو که باید دوست داشته باشه منم .

سه) اگر نشه چی ؟ یعنی اگر همونی که میخوام بهش نرسم ؟ اگر منم مثل خیلی خیلی خیلی های دیگه که می بینم چه حسابگرانه به همسرشون محبت میکنند و زندگی میکنند منم اون طوری بشم چی؟ فرد مورد نظرم رو پیدا نکنم چی ؟ بعضی وقت ها اینقدر وابسته ام که هر وقت از این حرف ها که میگن زن ها الآن بیشترشون فلانن ، پسر ها پیسارن و عشق کیلو چنده و ... حالم بد میشه و رگه هایی از افسردگی میگیرم !

البته سوالات دیگه هم هست ها ولی اینا رو جوابش رو بگیرم حالا بعدا مزاحم میشم !:ok:

با سپاس فراوان

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

اولویت بندی فاکتورهای ازدواج

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام
دختری هستم مذهبی، محجبه چادری و ولایت مدار. در ملاک های ازدواجم دچار تردید شده ام.

چند سال پیش خواستگاری داشتم که از نظر مالی متوسط بودند ویک سال اختلاف سنی داشتیم. خیلی مشتاق به ازدواج با ایشان بودم. از نظر مذهبی خیلی به هم نزدیک بودیم. تا اینکه بعد از کلی تحقیق و ماجرا فهمیدیم همه صحبت های خواستگارم دروغ بوده واصلا اخلاق هم نداشته است.

بعد از آن خواستگار، دو سال، بعد خواستگاری داشتم، با اختلاف سنی 7 سال شبیه خواستگار قبلی ولی از نظر مالی خوب بودند و خیلی فرد با ایمانی جلوه می کردند، باز هم بعد از تحقیق و صحبت فهمیدیم که فردی دروغ گو هست و اخلاق هم ندارد.

موضوع اول این هست که اختلاف سنی چقدر باید باشد ؟
شخصا احساس می کنم وقتی اختلاف سنی بیش از 5 سال باشد، اصلا از طرف مقابل حرف شنوی ندارم.

موضوع دوم این هست که مساله ملاک مذهبی بودن در انتخاب همسر چیست ؟
در این زمانه خواستگاران عجیب و غریب واقعا زیاد شدند. به همین جهت نمی دانم ملاک اصلی را برای ادامه صحبت خواستگاری را روی چه چیزی باید بنا گذاشت ؟

مثلا عرض می کنم :
شخصی نماز و روزه، حلال و حرام را مد نظر دارد، شاید نماز شب هم بخواند، ولایت فقیه را هم قبول دارد ولی مرجع تقلیدش ضد رهبری هست. گاها شده ماهواره که ندارند هیچ، برنامه های شبکه های داخلی ایران را هم نگاه نمی کنند !!!
یا مثلا :
شخصی نماز و روزه و حلال و حرام را مد نظر دارد، مرجع تقلیدش رهبری هست، موسیقی هم گوش نمی دهد ولی دروغ هم می گوید. و گاها شاید ماهواره هم داشته باشند !!!

با این وضعیت وقتی ما می خواهیم ملاک ازدواج مان را ایمان و اخلاق قرار بدهیم و به مادیات خواستگار توجهی نکنیم، بر چه اساسی باید به خواستگاراعتماد کنیم ؟

بر چه اساسی باید تصمیم بگیریم و خواستگاری را قبول و خواستگاری را رد کنیم ؟ آیا باید براساس مرجع تقلید خواستگاری را رد و خواستگاری را قبول کرد ؟

این خواستگارهای رنگارنگ باعث شده در انتخاب های خود و اولویت های ازدواجم دچار تردید شوم. و بحث ایمان و اخلاق و مادیات را نتوانم درست اولویت بندی کنم.

مثلا اگر شخصی را فقط بخاطرایمانش انتخاب می کنم که مرجع تقلیدش رهبری هست، اگر حتی یک دروغ هم بگوید از او متنفر می شوم ولی حالا اگر همین شخص از نظر مادی مناسب باشد دروغ او را نادیده می گیرم ولی اگر از نظر مادی مناسب باشد و دروغ هم بگوید و اخلاقش بد باشد کلا حذفش می کنم.

لطفا راهنمایی بفرمایید.

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

اهمیت نقص های جزئیِ اعتقادی مثل جوراب نپوشیدن در انتخاب همسر

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام وقت به خیر و خدا قوت.....


من پسر 23 ساله ی مجرد هستم...
با یکی از دختران همکلاسی ام درمورد ازدواج صحبت کردم(ابتدا ازطریق واسطه و سپس با خودش) و متوجه شدم که بسیار دارای خطوط فکری یکسان هستیم(با مطرح کردن سوال های معکوس و پیچیده و مصداقی و آوردن سوال بر سوال به نحوی که پاسخگو گیر بیفتد و نتواند حفظی و کلیشه ای پاسخ دهد!)

اما دو چالش یا مشکل وجود دارد....


1 - چالش اول:
اگرچه ایشان همواره حجاب کامل دارند اما گفتند که گاهی در خانه دربرابر نامحرم بدون جوراب حاضر شده اند و در برخی مراسم ها آرایش بسیارکمی داشتند. البته در مجلس زنانه بوده اما خب موقع ورود و خروج قطعا در معرض دید نامحرمان قرار می گیرد...
من هم به ایشان گفتم که اینها نشان دهنده ی سبک شمردن حجاب است...امام صادق علیه السلام، گفتند که "شفاعت ما به کسانی که نماز را سبک شمرده اند نمی رسد"...
حجاب هم واجب دیگری است که مسلما سبک شمردن آن، عاقبت خوشی ندارد....

و ایشان هم حرف مرا تایید کرد!


حالا سوال من این است...
آیا با توجه به اینکه اصلی ترین و مهم ترین معیار من علاوه بر رعایت حجاب،"سبک نشمردن حجاب" است و ایشان هم گاهی در گذشته حجاب را سبک شمرده اند(البته خودشان هم قبول دارند که اشتباه کرده اند و از اون آدمهایی نیست که بگه"من دیگه عادت کردم!!! یا برام سخته!!!" و از این چرت و پرتها!!!).
قصد ندارم در این تاپیک در مورد فلسفه ی حجاب بحث کنیم و بازهم مثل اکثر تاپیک های گذشته، اینجا پر از سخنان بی محتوای بانوان فمینیست شود!
سوالم این است که
چنین ازدواجی را مصلحت می دانید؟


اگرچه من به ایشان گفتم که اگر بخواهید با من ازدواج کنید نباید هرگز حجاب را سبک بشمارید و درواقع، این کارها هرگز نباید تکرار شود و ایشان هم پذیرفت.

ولی آیا ازدواج کردن با کسی که برخی شرایط را ندارد، به امید آنکه اصلاح شود کار صحیحی است؟(یعنی امید به اینکه طبق کلام خودش، دیگر حجاب را سبک نشمارد)
به هیچ عنوان نمی توانم تحمل کنم که همسرم حجاب را سبک بشمارد
(یعنی جوراب نپوشد یا آرایشی داشته باشد یا ساق دستش یا النگوهایش نمایان شود یا انگشترزینتی به دست کند!)
اما خب هیچ انسانی کامل نیست و ممکن است خطاهایی کند.
و از طرف دیگر، این خانم، بسیار اهل مشارطه و مراقبت و محاسبه است یعنی در پی کامل شدن و ترک عادات بد و اصلاح خود می باشد!
و همچنین بسیار قانع و کم توقع و در واقع بی توقع است!!!
لطفا نظرتان ر در این مورد بیان نمایید.

2 - چالش دوم:
همانطور که گفتم هردو دارای خطوط فکری یکسان هستیم و هم عقیده ایم.
اما خانواده های هردوی ما متفاوت با ما می اندیشند.
مثلا من درآمد خیلی بالایی ندارم و این خانم هم با این قضیه مشکلی ندارد و ایمان دارد که خدا از فضل خودش ما را بی نیاز خواهد کرد.
اما خانواده اش این چنین نیستند و شاید بگن "فضل خدا آب و نون نمیشه!!!"
(قصدم در این تاپیک به هیچ عنوان، بحث کردن در مورد صحت و سقم این آیه نیستا!!!)

از طرف دیگر خانواده ی من هم مثل من نمی اندیشند. درفرهنگ ما هم دختر و پسر به هیچ عنوان در خواستگاری حرف نمی زنن(یعنی توی جمع، اظهار نظر نمی کنن)
یعنی باید کسانی در مورد ما بحث کنند که هیچ شباهت فکری به ما ندارند و حتی تضاد هم دارند!
مثلا این خانم به مهریه ی پایین هم راضی اند و با مهریه ی بالا کاملاً مخالف اند.
من هم به هیچ عنوان، بیش از 14 سکه نخواهم داد زیرا می خوام مطیع ولی فقیه(حفظه الله) باشم
(قصدم در این تاپیک، بحث کردن در مورد فلسفه ی مهریه نیستا!!!!)
مشکل من اینه که مثلا برادرانی که خودشون چند صد تا سکه مهر کردند، باید در مجلس خواستگاری، خانواده ی دختر را قانع کنند(مثلا)
البته می دونم جلسه اول نباید بحث مهریه کرد. اینی که گفتم مثالی از تفاوت های فکری بود.
و خانواده های ما هم خیلی از هم دور هستند و خیلی سخت میشه چند جلسه با هم دیدار کنیم.
سوالم اینه که چگونه اقدام کنم که احتمال جلب رضایت خانواده اش به حداکثر برسد؟

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol: