رفتار همسرم
ارسال شده توسط Mahbanoo در یکشنبه, ۱۳۹۶/۰۱/۲۰ - ۱۸:۰۶سلام خسته نباشید من خانم 21 سالمه باهمسرم ده سال تفاوت سنی دارم سردوتاموضوع باهمسرم خیلی جروبحث داریم اول اینکه همسرم همیشه به خانوادش رسیدگی میکنه ودرمقابل برای خانواده من کاری انجام نمیده مثلا مواد غذایی میگیره براشون یا برنج وروغنی که شرکت میده رو همیشه نصفشومیده به اونا یا برای پدرش وسیله ماشین میخره درصورتی که پدرش نیازنداره وبازنشسته ولی خانواده من نیازداره دوسه بار بهش گفتم تو تفاوت قائل میشی بین خانواده هامون ولی قبول نمیکنه ودرمقابل کاری هم انجام نمیده موضوع دوم رفت وامده خیلی حساسه هفته ای یه بار فقط جمعه ها منو میبره خونه پدرم که خیلی نزدیکه و حق ندارم تنها درهفته به اونجا برم ولی میتونم تنهابرم خونه پدرش همه مهمونیایی که ازطرف خانواده خودش باشه روحتما میره ولی درمقابل اگه ازطرف خانواده من باشه نمیره من الان یکساله هیچکدام ازاقواممونو ندیدم ولی همش اقوام اونارو دیدم پدرم خیلی رنج منو میخوره که نمیریم جایی افسرده شدم توخونه خیلی سختمه حتی نمیزاشت پدرمادرم بیان خونم منم وقتی میخوابه میگم بیان چون مادرو پدرم خیلی غصه میخورن مادرم بعضی وقتا که بهش زنگ میزنم کلی گریه میکنه که دلم برات تنگ شده تورو خدا کمکم کنین پشیمونم ازاینکه بچه دارشدم
همسرم کلا فقط حرف خودشوقبول داره اصلا حرفای منو قبول نداره ازاول زندگیم نتونستم مشکلاتمو باحرف زدن برطرف کنم چون وقتی حرفای منو میشنوه همش میگه توحرفات منطقی نیست درصورتی که حرفای خودش همش از روی زور واجباره ولی به خیال خودش منطقیه منم وقتی باهاش حرف میزنم وقتی میبینم اینقدر زور میگه بعضی وقتا نمیتونم جلوخودمو بگیرم گریه میشم اونم روی گریه من خیلی حساسه به خاطرهمین هروقت دعوامون میشه هیچی نمیگم چون میدونم فایده نداره اگه میخاس منو درک کنه تاامروز میتونست .اصلا دلتنگیامو یاحال بدمو درک نمیکنه میگه خانواده تو منم پس نباید دلت براکس دیگه ای تنگ بشه احساس میکنم نسبت به خانوادم حسودی میکنه ولی اینقدری که من بهش میرسم فکرنمیکنم اینطوری باشه .دیگه نمیدونم چکارکنم هرچی سکوت کردم خوب نشد بدترهم نشده بعضی وقتا یه کارایی میکنه تعجب میکنم وامیدوارمیشم ولی دوباره به حالت قبلش برمیگرده ایاصبرکردن چیزی روعوض میکنه مشکل اصلی آینه حرفامو قبول نداره فقط خودشو قبول داره فقط هم زور میگه منم راهی جزسکوت ندارم چون اگه بیشترحرف بزنم عصبانی میشه
همسرم شب کاره ساعت 12 شب میره تا 8 صبح شبا یه شب درمیون میرم خونه مادرشوهرم و دوشب هم خواهرشوهرم میا پیشم نمیزاره مادرم شبا بیاد یا من شبا برم خونه مادرم اونجا راحتترم خونه مادرشوهرم اصلا راحت نیستم
شوهرم بیشتروقتا حرفموقبول نمیکنه فقط حرف خودشو منطقی میدونه