امر به معروف و نهی از منکر
با کسانی که به پیامبر (ص) و اهل بیت(ع) و اسلام توهین می کنند، چگونه رفتار کنیم؟
ارسال شده توسط رسانه در جمعه, ۱۳۹۸/۰۶/۱۵ - ۲۰:۱۴روش های موثر در اثر گذاری امر به معروف و نهی از منکر
ارسال شده توسط رسانه در سهشنبه, ۱۳۹۸/۰۵/۰۸ - ۰۵:۲۱سلام
درموضوع امر به معروف و نهی از منکر، بنده در مترو یا دانشگاه و... خانم هایی رامیبینم که اصلا حجاب مناسبی ندارند و حتی برخی روسری های خود را هم روی شانه انداختند ، مثلا درمترو بودم هم زمان دوخانم نشسته و سه خانم ایستاده روسری های خود را دراورده بودند و اقایی در حال فروش اجناس خود بود
با توجه به این که رهبری فرمودند احتمال تاثیر همه جا قطعی ست، چگونه باید این افراد را که اصلا کم نیستند نهی کرد ؟
مرجع تقلید: مقام معظم رهبری
با تشکر
*** اگر حسینی باشی ، زهرایی می شوم ***
ارسال شده توسط یازینبِ فاطمه در دوشنبه, ۱۳۹۵/۰۷/۱۲ - ۱۹:۱۳بسم الله الرّحمن الرّحیم
و افوّض امری الی الله انّ الله بصیرٌ بالعباد
من در این همهمه تو حال خودم بودم و ذکر میگفتم . خانمی به آرامی کنارم نشست و سلام کرد . بدون این که بهش نگاه کنم جواب سلامش رو دادم. چند دقیقه ای نگذشت که اون خانم گفت : ببخشید میشه یه کم صحبت کنیم ؟ من صورتم رو برگردوندم و بهش نگاه کردم . خانم جوونی بود با آرایشی نسبتاً غلیظ . جواب دادم خواهش می کنم , حرفی دارین ؟ سپس کمی جا بجا شدم تا کنارم راحت تر بنشینه. بی مقدمه گفت : من حجابتون رو دوست دارم کاش مثل شما بودم . من که بی تعارف یه کم جا خورده بودم جواب دادم : الان هم حجابتون بد نیست ( و با لبخند ادامه دادم) فقط اگه صورتت رو نقاشی نمی کردی کامل می شدی . سریع جواب داد : به خاطر شوهرمه . به خاطر زنهای دیگه ست که آرایش میکنن و بد حجابن و الا خوشم نمیاد با این وضع بیام بیرون . گفتم : شوهرت هیچی بهت نمیگه ؟ اعتراضی نمی کنه ؟ گفت چرا یه مدت بهم گیر میداد و میگفت چرا اینجوری شدی ولی کم کم بی خیال شد الان دیگه کاری بهم نداره . گفتم : پس قبلاً حجابت بهتر بوده ,درسته ؟ جواب داد بله مدتیه تصمیم گرفتم همیشه پیش شوهرم آرایش کرده باشم خصوصاً وقتی با هم میریم بیرون بیشتر , چون تقصیر اونه . چشم چرونه . هر زنی از کنارش رد میشه نگاهش می کنه , اصلا سرش رو برنمی گردونه .فقط زل میزنه بهشون . من خیلی ناراحت میشم . می خواست ماهواره بگیره من نذاشتم . با هزار بهونه و دلیل جلو این کارش رو گرفتم . اون خانوم حدود نیم ساعت یا بیشتر باهام درد دل کرد و من هم یه نصیحتایی خواهرونه بهش کردم : خانمی شما رو که تو قبر شوهرت نمیزارن تو باید به خاطر کاری که میکنی و چشم چند تا جوون رو به طرف خودت جلب می کنی , اون دنیا باید به خدا جواب پس بدی شوهرت هم به خاطر هرزگی نگاهش , خدا بهش رحم کنه خانم باور کن این راهش نیست . تو خوب باش . به خاطر یکی دیگه خودت رو به گناه ننداز ولی متأسفانه اون خانم گوشش بدهکار نبود و بعد از هر نصیحت من می گفت : نه , شما یه چیزی میگی , نمیشه . آخرش با چشمان گریون بهم گفت : دعا کنین شوهرم درست بشه . دوست ندارم اینجوری باشم ولی تنها راه همینه . ... وقتی بهش گفتم آرایشت رو پاک کن به خاطر صاحب این حرم و کسانی که امروز براشون اشک میریزی , نگاه تلخی به من کرد و خداحافظی کرد و رفت . گاهی از این دست برخوردها و حرفهای مشابه پیش میاد . کمتر خانمی اشتباه خودش رو قبول می کنه و تقصیر رو به گردن دیگران میندازه و بعضی ها هم که مستعد پذیرش هستند و منطقی , اشتباهشون رو قبول می کنن و مسیرِ هدایت رو میرن الحمدلله. شما چه فکر میکنید ؟ مقصر کیست ؟ آیا نگاهِ ناپاک بعضی مردان باعث ترویج بد حجابی در جامعه شده یا خود نمایی بعضی زنان و دختران ؟ در این بین امر به معروف و نهی از منکر کدام یک ضروری تر و مؤثّر تر است ؟ از نظرات و راهکارهاتون بهره مند خواهم شد . تشکر
یه راهکار برای اونایی که خجالت میکشن امر به معروف کنند
ارسال شده توسط گلپسر در چهارشنبه, ۱۳۹۵/۰۵/۲۷ - ۱۳:۰۸
با سلام ..
من یه پسر 17 ساله هستم، مثل خیلیای دیگه از امر به معروف و نهی از منکر خجالت میکشم و توی یه درگیری ذهنی شدید و استرسِ "بگو نگو" گیر میکنم و معمولا آخرش تا تصمیم بگیرم، شخص مرتکب منکر، دور میشه و موقعیت از بین میره و یه چیز میمونه:
عذاب وجدان
مسئله اول:
من یه راهکار جالبی برای خجالت از امر به معروف به ذهنم رسیده،
مثلا همین دیروز، توی تاکسی نشسته بودم و متوجه شدم که خانمی که کنارم نشسته ، مچ دست به بالاش به مقدار زیادی پیداست و ...
موبایلمو روی دو دقیقه بعد کوک کردم ..
موبایل زنگ خورد و من یه گفتگوی الکی، با یه مخاطب الکی کردم .. :-c
درباره سانس سالن و ... صحبت کردیم و آخرش،
مثلا اون دوست بنده درباره حجاب از من سوال کرد و من
حکم شرعی حجاب رو گفتم و تاکید کردم:
مچ دست به بالا باید پوشیده باشه ..
اون خانم هم که فکر میکرد من دارم با شخص حقیقی صحبت میکنمhappy
آستین مانتوشو جلو کشید ..
میشه از این راهکار:-c توی شرایط مختلف و بدحجابی های مختلف یا منکرات دیگه هم استفاده کرد.
فقط باید قبلش گوشی رو روی حالت "بیصدا" بذارید که یهو زنگ نخوره و آبروریزی نشه:-s
حالا سوال:
آیا این کار برای امر به معروف کفایت میکنه؟؟
آیا این گفتگوی الکی، دروغ محسوب نمیشه؟؟
اگر محسوب میشه، میتوان برای اثرگذاری و دفع خطرات احتمالی:> ازش استفاده کرد؟؟
مسئله دوم:
سایت اسک دین رو زیر و رو کردم و آخرش نفهمیدم که عایا درسته یه جوون هم سن و سال من به یه خانم بدحجاب تذکر بده یا نه؟؟؟
چون هم کارشناسی بود که گفته بود :
"مثلا در برخي موارد دختر يا خانم بي حجابي را مشاهده مي كنيم
خب پسر جوان 20 ساله احساس تكليف كند و به انها تذكر دهد اشتباه محض است
زيرا در هر دو صورت تذكر به خانم يا دختر دچار اشتباه شده است
اگر به خانم تذكر دهد كه خب رعايت سن و سال نشده است و ارزشي ندارد و خانم اصلا توجه نمي كند
اكر به دختر تذكر دهد كه در معرض تهمت است
ولي اين كار از دست خانم ، هم سن يا بزرگتر كه خود حجاب دارد وبا چند دقيقه دوستي و رابطه و محبت تذكر دادن خيلي موثر خواهد بود"
کارشناسی هم داشتیم که گفته بود:
"اگر شرایط امر به معروف باشد ،تذکر واجب است "
خب اینکه پر واضح است که : اگر شرایط امر به معروف باشد ،تذکر واجب است
بحث این جاست که آیا توی این شرایط جامعه، تذکر لسانی توی خیابون و تاکسی و مترو و .... واجب هست یا نه؟؟؟به این معنا که آیا شرایط امر به معروف هست یا نه؟؟؟
باز کارشناسان عزیز میگن:
تشخیص با مکلف است!!!
خو اگه مکلف تشخیص داده بود که سوال نمیکرد ....:-w
ضمن اینکه آخرش، یه آدم جوون باید به بدحجاب ها تذکر بده یا نه؟؟~X(
لطفا .. خواهشا .. التماسا ..
همه کارشناس ها از فقه و احکام تا اعتقادی و اجتماعی و ... بشینید دور هم و سر و ته این قضیه رو در بیارید ببینیم چه باید بکنیم؟؟؟؟
چون یه عده بالاخره باید تشخیص بدن که آیا کار ما اثرگذار هست یانه؟؟ درست هست یا نه؟؟ و این فقط در تخصص کارشناس فقه و احکام نیست.
تشکرات@};-
آیا امر به معروف کسی که در مقدماتِ عمل به معروف مشکل دارد، مؤثر است؟
ارسال شده توسط tazkie در دوشنبه, ۱۳۹۵/۰۳/۱۰ - ۱۱:۳۷سلام. از آنجا که در سایت دو انجمن به نام امر به معروف، یکی در بخش فروع دین در قرآن و دیگری در بخش سایر ابواب احکام وجود داشته است، بنده ندانستم این سؤال را کجا مطرح کنم، ولی در هر حال، سؤال بنده بیشر جنبۀ کلامی دارد تا قرآنی یا احکامی.
صورت مسئله این است که فرض بفرمایید خانمی در جامعه کم حجاب است؛ عملاً به دلیل اجباری بودنِ حجاب است که حجاب به سر می کند، یعنی از ترس گشت ارشاد و مجازات. حالا ایشان از قبل چندین مشکل بزرگتر دارد، در وهلۀ اول ممکن است اساساً اصول دین برای او به درستی جا نیفتاده باشند، یعنی شک در اصول دین داشته باشد؛ یا در مورد بالاتر ممکن است او هر چند در اصول دین به یک اطمینان ناقصی رسیده، ولی در فروع باورهای غلطی دارد مثل اینکه این احکام مربوط به 1400 سال پیش است، یا قرآن که نگفته حجاب دقیقاً چطوری باشد و من به حدیثها اعتماد ندارم؛ همچنین ممکن است به دلیل غربزدگیف مدل زندگی آمریکایی را مبنا قرار داده باشد و از اسلام فقط چیزی را بپذیرد که با این مدل زندگی سازگار است.
روشن شد؟ حالا ما برویم جلو به این خانم بگوییم: سلام ببخشید میشه یک مقدار حجابتونو کاملتر کنید؟ یا چیزی مثل این.
به نظر شما، وقتی این خانم در مقدمات حجاب مشکل دارد، با امر به حجاب، می توانیم تأثیر خاصی بر او بگذاریم؟
پی نوشت: لطفاً کاربرهای گرامی در صورت دخالت در بحث، از اسپمکاری و انحراف بحث، خودداری کنند.
تسلط بدی ها و بدها؛ نتیجهی سهل انگاری در انجام وظیفه
ارسال شده توسط tanzil در جمعه, ۱۳۹۵/۰۱/۲۰ - ۱۹:۳۱در تعاملات روزمره گاه با رفتار و گفتاری مواجه میشوی که بوی غفلت و حتی فراموشی یاد خدا میدهد. کلام یا عملی که بودنش مسموم کنندهی روح افراد و هوای جامعه است. هر چند کوتاه و گذرا! گناه گناه است دیگر! وای به زمانی که تکرار شود و یا از نوع کبیره اش باشد.
{در جمعی نشسته ای {خواه حقیقی؛ خواه مجازی}. به ناگاه محفل به جایی می رسد که نباید! نوبت به لگدمالی شخصیت و آبروی بنده ای می رسد! و از آن بدتر آبروی مومنی که حرمتش را از احادیث می دانی. و صد البته کسانی که به چنین مشی تنفرانگیزی انس گرفته اند غالبا به شستشوی یک نفر بسنده نکرده و نوبت را به دیگران هم میرسانند. و شاید تو و یا یکی از برادرانت هدف بعدی شیطنت چنین افرادی باشی!}
و شامهی تو{به لطف حضرتش و به واسطهی ضمیر پاکت} احساس تنفری خدا گونه دارد. به اندازه ای که زمزمه میکنی که «خدای من! ای کاش در این مواجهه قرارم نمیدادی». بالاخره دنیا است و صدها گونه فتنه و امتحان! می توانی ضمن حفظ {ظاهری} احساس تنفرت تلاش کنی مواجهت را کوتاه و خودت را از آلودگی هوا برهانی{و به هوایی دگر بروی برای التیام رنجش تنفست!}. اما در عمل قدمی برای پاکی و زدودن آلودگی برنداری! مثل مردمانی که تنها به این فکر اند که موقتی و موضعی از آلودگی هوای شهر فرار کنند و در عمل به تدریج آلودگی را در کنار خود بپذیرند! قبول کنند که آلودگی جزئی از شهر دل ها شده است. و هست دیگر ... ! چه میشود کرد ...؟! و نامش را جهت خوشی دلت «خود فریبی و فرار» نگذاری! اما این آلودگی به راحتی دست از تو و اهلت بر نمیدارد! چون خودت را مجبور به سازش کرده ای. اما او کار خودش را میکند و به ریههای وجود تو و عزیزانت زنگ و زنگار می نهد! و چه بد زنگاری است برخی آلودگی ها. و تو را گزیر و گریزی نیست. هواست دیگر! محل تنفس تو و اهلت. همسرت، فرزندت، پدرت، مادرت، برادرت، خواهرت و ... .
بیا و کمی نگاهمان را ارزش بیشتری بخشیم. بیا حساب و کتاب را خدایی تر کنیم. بیا از سرانجام کوتاهیها و سهل انگاریها در مقابل نافرمانی خدا و فراموشی یادش بخوانیم. وقتی که مولایمان علی علیه السلام در بستر پس از سفارش عمل به قرآن چنین می گویند:
... لَا تَتْرُکُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَیُوَلَّى عَلَیْکُمْ شِرَارُکُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا یُسْتَجَابُ لَکُمْ ...
... امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید که بدهاى شما بر شما مسلّط مى گردند، آنگاه هر چه خدا را بخوانید جواب ندهد ...(نهج البلاغه، نامهی 47)
و نیز بیا محض رضایش متوجه وجود نازنین حجتش بر روی زمین باشیم. وجودی که در هیاهوی روزگار خودمان را از روشنای آفتابش محروم کرده ایم. همچنین متوجه دغدغههای قائدمان ... .
با این همه «دو دو تا چهار تا»ی عقلی و دلی اگر بتوانی خاموش باشی و بی خیال باید در وجودت شک کنی.
برگرفته شده از tezkar.blog.ir
اون دنیا یقت رو می گیرم اگر ...
ارسال شده توسط مدیر ارجاع سوالات در دوشنبه, ۱۳۹۵/۰۱/۱۶ - ۲۳:۱۲با نام و یاد دوست
سلام
یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود
لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:
اون دنیا یقت رو می گیرم اگر برات مهم نباشه که من برم بهشت یا جهنم
یقت رو می گیرم اگر ببینی چاله ای جلوی پام هست و من نمی بینمش و با فریادت منو متوجه خطر نکنی و بیفتم و پای ایمانم بشکنه
یقت رو می گیرم اگر ببینی دارم از کوه سقوط می کنم و طناب ایمانت رو نندازی و منو بالا نکشی
اون دنیا یقت رو می گیرم اگر بتونی امر به معروف یا نهی از منکرم کنی ولی انجامش ندی
یقت رو می گیرم اگر ببینی خطایی ازم سر میزنه و بتونی هدایتم کنی ولی کوتاهی کنیمرا ارشاد کن! من به ارشادت نیاز دارم! من تشنه راهنمایی های با دلیل و معقول تو هستم! تشنه آن ارشادهایی که از روی محبت نسبت به سرانجام من انجام میشود! تشنه آن ارشادهایی که برایشان دلایل عقلی یا نقلی وجود دارد! تشنه آن ارشادهایی که ایمانم را از آفت ها دور می کند!
من را ارشاد کن ، من دوستت ، برادرت، خواهرت، همسایه ات، همسفرت ،هم کلاسیت و ..... هستم . من نوعی را ارشاد کنمرا ارشاد کن، مرا امر به معروف کن، مرا نهی از منکر کن!
با تشکر
در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید
چگونه بدون ایجاد کدورت در خانواده و اطرافیان، از گناه شرکت در مجالس عروسی دوری کنم؟
ارسال شده توسط دخترکویر در یکشنبه, ۱۳۹۴/۰۶/۲۲ - ۱۸:۵۹سلام...:Sokhan::khab:
من یه نوجوونم ومشکل اختلاف باخوانواده هم طبق معمول توزندگیم هست ویه جمله ی مهم :درکم نمیکنن...به خصوص مامانم...
پدرمن فرهنگی هستش ومادرم خونه دار...وبرای همین مادرم که تحصیلاتش ازمن خیلی کمتره نمیتونه به خوبی درکم کنه ومنوبفهمه....من کاملاآدم قانعی هستم ...بیشترازحدتوان ازخانوادم تاتونستم چیزی نخواستم...درست برعکس خواهروبرادرم...امایه فرق اساسی بین خودموخونواده تازگی هاافتاده..واون اینه که کمی مذهبی ترم...یعنی مذهبی ترشدم...واین چیزیه که منوازچشم خانوادم انداخته بااینکه شایدخرج ومخارجم ازخواهروبرادرم کمترباشه...خانواده ی من میشه گفت مذهبی هستن....نمازمیخونن...روزه میگیرن...مسجدی هستن...زکات وخمسشون اگه کمی دیرترپرداخت میشه اماازش غفلت نمیکنن...مادروخواهرم چادری هستن...پدرم تسبیح دستش میگیره...برادرکوچیکم هم مکبرمسجده وازهمون هفت هشت سالگی فکرکنم تاهمین ده سالگی نمازاشومیخونه....اماچیزایی که من باعث شده فکرکنم مذهبی ترم تویکی دومثال گفتم:
مثلامن تازگی هایادگرفتم غیبت نکنم واینکه میگم تازگی هایعنی هیچکس منوتواین زمینه راهنمایی نکردونگفت غیبت یعنی چی وگناهش چقده وتاوانش چقده...فقط همه گفتن غیبت نکن...وهیچ کس احکامشوکامل باهام نگفت تااینکه خودم دست به کارشدم...درسته که دیره اماشایداگه تلنگری تواین زمینه نبودالانشم نمیشد...امامادرم وخواهرم اصلاغیبت نکردن روشایدبلدنباشن...وقتی به مادرم میگم غیبت نکنه میگه اینکه غیبت نیست ومن کاملامطمئنم که غیبته...مطمئنم...یااینکه من به مجالس عروسی حرام نمیرم ومادرم بشدت ازاین کارمن که بازهم تازگی شروع شده بدش میادووقتی میگم نمیام صداشومیندازه روسرشودادمیزنه که همون خدایی که گفته این چادرواینقدسفت ومحکم بگیر(چون تازگی هاحجابمم کامل ترشده وآرایش هم نمیکنم به هیچ وجه...مگه برای محارمم والبته مادرم این کارمومیپسنده...)گفته اصلاروی حرف مادرنبایدحرف زدومن هرچی میگم آره میدونم اماخداگفته اگه غیرحرف من باشه بایدمخالفت کنی...امامامانم گوشش بدهکارنیست...مادرمن چون زن بیسوادی هستش وحدوداتاپنجم بیشترنخودنده،خیلی چیزارونمیدونه...یه زن قدیمی که همه ی افکارش پوسید وگندیدس وهرچی همش بزنی بوی گندش بیشترمیپیچه توبینیت...
همین امروزبامادرم کلکل داشتیم که مامانم گفت:همه ی دخترای عالم میرن عروسی باهم میگن میخندن میرقصن اونوقت نمیدونم این دختره دیوونس که مثل بقیه نیست...دوستاش همه میان عروسی...همه جامیان...یه دنیامسخره بازی درمیارن....من که به عقل این دختره شک دارم...
وبابامم میگه واقعاعقل نداره که اینجوریه...بایدبرم کتابشونگاه کنم...
ومن فقط گریه میکنم به خاطراین طرز تفکرپدرمدیرم ومادرچادریم واینهمه تفاوت؟
من دختریه روستام که پونزده کیلومتری شهره...توروستای ماهمه چادری ونمازخون هستن وجوری عروسیای گناهومیرن وازهم دیگه غیبت میکنن که انگارخداچندبارزده روسرشونوگفته این کارواجب واجبه...بایدانجامش بدی....
نمیدونم بایدچیکارکنم...:Ghamgin:
عروسی داییموباهربدبختی که بودگذروندم وحتی وادادم ورقصیدم توش...چون آخرین داییم بود واینطوری راضی شدم که توش حاضربشم..خوشحال باشم...آرایشگاه رفتم وخیلی چیزای دیگه...البته که خیلی پشیمون شدم...بازدوباره عروسی دخترعمم وپسرعممه...ونمیخوام ایندفه وابدم ...حتمابایدبرم چون عروسی توخونه ی ماس....وچون زنونه مردونه جداهستش...مردونه افتاده به ماومن جایی برای رفتن ندارم...خیلی تنهام...هیچ کس توی روستامون نمیفهمه منو...حتی دوستام...هم سن وسالام...این مسائل خیلی برام مهمه...چون واقعاچشمای امام زمانموحس میکنم...چشمای شهیداروحس میکنم که دوخته شده به اعمالم...ازخشم خدامیترسم...ازجایی که امام زمانم توش پانذاره وحشت دارم...کمکم کنید...چیکارکنم؟...هیچ کس نیست که باهاش دردودل کنم جزخدا...امیدم به خودشه...حتی امیدی ندارم که شوهری گیرم بیادباهمین عقاید...چون توروستای مااینجورپسری پیدانمیشه واگرم هست تولیست خواستگارای من نیست...بگین توروخداچیکارکنم؟...چجوری توخونه بااینهمه افکارمختلف ادامه بدم؟....چجوری بسازم؟...قسمتون میدم مثل جاهای دیگه اززیرجواب دادنش درنرید...یه چیزی بگین به دردم بخوره...نه مثه بقیه که یه چیزی گفتنورفتن که رفتن...من واقعاکلافم...فقط پونزده سالمه...کسل وبیحوصلم...اصلاامیدی ندارم...زندگی شده کابوس...بابی سوادی مادرم که باعث اینهمه درموندگیم شده نمیتونم بسازم...باافکارسطح پایین پدرم نمیتونم بسازم...باآرایش غلیظ خواهروراحتیش بانامحرم نمیتونم بسازم..باکارای نادرست برادرم که میدونم نتیجه ای جزبلوغ زودرس ندازه نمیتونم بسازم...من تواین خانواده ی پنج نفری چجوری ادامه بدم؟...یه خانواده ی پنج نفری تاحدودی مذهبی ...
منتظرجوابتون هستم...ممنون که وقتتونوبه من دادید.وپای درددلم نشستین..یه چیزدیگه راستی.....عروسی دخترعمموچه کنم؟:pir::Shekastan Del:
مشکل خواهرم (دوستی با پسرها)
ارسال شده توسط saeed123 در جمعه, ۱۳۹۴/۰۵/۰۲ - ۲۰:۲۷سلام خسته نباشید
من پسری 14 ساله ام که خواهری 27 ساله دارم
من در تبلت خواهرم چت هایی با پسر ها میبینم خواهرم من هفت هشت سال است با پسری دوست است
از طرفی ایاشن بسیار لجوج است
من باید چیکار کنم؟