اینروزها بینندگان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران جمعه شب ها شاهد پخش سریال مختار نامه از شبکه یک سیما هستند ، سریالی که در مدت پنج سال و به کارگردانی داود میرباقری و با هزینه ی ای بالغ بر 20 میلیارد تومان ساخته شده است.
اما سؤالی که پیش می آید این است ، مگر مختار ثقفی کیست ؟ و هدف از ساخت این سریال چه می باشد؟ این شاء الله قصد داریم در این مجال بحث مختصری داشته باشیم.
اما مختار ثقفی کیست؟
مختار بن أبی عبید ثقفی یکی از شخصیت های تاریخی شیعه و بنیانگذار برخی از عقائدشان می باشد ، گرچه مختار در بسیاری از موارد مخالف با اعتقادات شیعه ی اثنا عشری می باشد بویژه اعتقاد به امامت محمد بن حنفیه رحمه الله فرزند علی بن ابیطالب و مهدی منتظر دانستن او و همچنین ادعای نزول وحی و غیره... اما با وجود این مختار در نزد شیعه شخصیتی گرانمایه می باشد چرا که با امویان جنگید و توانست از قاتلان حسین رضی الله عنه انتقام بگیرد.
پدرش أبی عبید ثقفی رحمه الله در زمان رسول خدا صلی الله علیه و سلم مسلمان شد اما توفیق مشرف شدن به خدمت آنحضرت را نیافت ، در سال 13 هجری امیرالمؤمنین عمر بن الخطاب رضی الله عنه او را به فرماندهی لشکرش در نبرد با سپاه ایران تعیین نمود که در نبرد معروف جسر ( پل) به شهادت رسید.
ابی عبید دو فرزند داشت ، دختری بنام صفیه که زنی پارسا بود که به همسری عبدالله بن عمر رضی الله عنه در آمد و پسری بنام مختار.
سیرت و زندگی مختار کاملا متفاوت با زندگی پدرش می باشد. وی مراحل مختلفی را در زندگی خود پشت سر گذاشت ، و افکار و اندیشه های متعددی را در زندگی خود پذیرفت و در نهایت کارش به جایی رسید که ادعای پیامبری کرد و می گفت که وحی بر او نازل می شود.
ابن کثیر رحمه الله در البدایة و النهایة می نویسد:
مختار در بدایت امر فردی ناصبی بود که کینه و عداوت شدیدی نسبت به علی بن ابیطالب رضی الله عنه داشت ، روزی که اهل عراق از حمایت حسن دست برداشتند و ایشان روانه ی شام بود تا با معاویه مبارزه کند مختار خطاب به عمویش گفت: چه می شود اگر حسن را دستگیر نموده و او را به معاویه تحویل دهی تا جایگاهی نزد او بیابی؟
عمویش گفت: مرا به چه کار بسیار بدی امر می کنی.
وی همچنان مورد خشم شیعیان بود تا اینکه حادثه کشته شدن مسلم بن عقیل پیش آمد ، پس از این حادثه فریاد برآورد که بخدا قسم او را یاری می کنم، عبید الله بن زیاد پس از شنیدن سخنانش او را به زندان انداخت و تصمیم گرفت او را به قتل برساند اما دیری نگذشت که عبدالله بن عمر رضی الله عنه پیغامی به یزید فرستاد و از او خواست مختار را آزاد نماید، و یزید هم امر کرد که مختار آزاد شود، مختار پس از آزاد شدن به مکه رفت و به سپاه عبدالله بن زبیر پیوست و بهنگام محاصره شدن وی در زمان یزید در کنار وی ایستاد و از او دفاع کرد.
پس از آن مختار روانه ی کوفه شد.پس از رسیدن به کوفه توانست استاندار کوفه که از جانب یزید تعیین شده بود را شکست دهد و مردم را به خونخواهی حسین رضی الله عنه فراخواند، سپس برای جنگ با امویان لشکری به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر تدارک دید ، که موفق شدند سپاه امویان به فرماندهی عبیدالله بن زیاد را شکست داده و عبیدالله بن زیاد را به قتل برسانند.
پس از کشته شدن عبیدالله بن زیاد مختار سر وی را به مکه نزد عبدالله بن زبیر فرستاد و تصور کرد که دیگر توانسته جایگاه خود را در نزد ابن زبیر تثبیت نماید.
دیری نگذشت که مختار ادعای امامت محمد بن حنفیه نمود و او را مهدی منتظر خواند و خود را نماینده ی وی دانست ، محمد بن حنفیه پس از شنیدن این خبر روانه ی کوفه شد . مختار وقتی شنید محمد بن حنفیه عزم کوفه نموده است ، پست و مقام و جان خود را در خطر دید لهذا گفت: یکی از نشانه های مهدی این است که اگر با شمشیر ضربه ای بر وی وارد شود او را ضرری نخواهد رسید، محمد بن حنفیه پس از شنیدن این خبر دریافت که مختار قصد جان او نموده است لهذا از تصمیم خود خودداری نمود.
پس از آن مختار ادعای نبوت کرد ، وقتی عبدالله بن زبیر به نیت های پلید مختار و عقیده ی فاسد وی آگاه شد سپاهی به فرماندهی برادرش مصعب بن زبیر روانه ی کوفه نمود که توانست سپاه مختار را شکست داده و او را به قتل برساند.
سخنانی که اهل سنت در مورد مختار می گویند بمنزله دفاع از قاتلان حسین نیست که توسط مختار کشته شدند بلکه همانگونه که شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله می فرماید: لعنت خدا بر کسی که حسین را به شهادت رساند و کسی که بدان امر نمود و کسی که بدان راضی شد.
علامه ابن کثیر رحمه الله درباره ی مختار کذاب می فرماید: كَانَ ضَالًّا مُضِلًّا،أَرَاحَ اللَّهُ الْمُسْلِمِینَ مِنْهُ بَعْدَمَا انْتَقَمَ بِهِ مِنْ قَوْم ٍآخَرِینَ مِنَ الظَّالِمِینَ ،كمَا قَالَ تَعَالَى (وَكَذَلِكَ نُوَلِّی بَعْضَ الظَّالِمِینَ بَعْضًابِمَاكَانُوا یَكْسِبُونَ) الانعام 129- همانا که مختار انسانی گمراه و گمراهگر بود که خداوند مسلمانان را از شر او راحت نمود پس از اینکه بوسیله ی وی از انسانهایی ستمگر انتقام کرفت و این است مصداق گفته ی پروردگار آنجایی که می فرماید : (و همان گونه برخی از ستمگران را بر برخی دیگر مسلط میگردانیم ، و این به خاطر اعمالی است كه انجام میدادهاند .)
اما حدیثی که از آمدن مختار کذاب خبر داده است .امام مسلم رحمه الله در کتاب صحیح خود در باب فضائل الصحابة حدیث 2545 از ابو نوفل نقل می کند : عبدالله بن زبیر را دیدم که در مکه به دار آویخته شده بود و مردم بر وی می گذشتند تا اینکه عبدالله بن عمر رضی الله عنهما از کنار ایشان رد شد و فرمود: سلام بر تو ای ابو خبیب، سلام بر تو ای ابو خبیب، سلام بر تو ای ابو خبیب، بخدا سوگند که تو را از این کار منع کردم ( جنگیدن با عبدالملک) ، بخدا سوگند که تو را از این کار منع کردم ، بخدا سوگند که تو را از این کار منع کردم، تا جایی که می دانم کسی بودی که بسیار روزه می گرفتی و نماز شب برپا می داشتی ، و چنانچه امتی تو بدترینش باشی آن امت بهترین است ، سپس عبدالله بن عمر از آنجا گذشت ، وقتی گفته ی ابن عمر به حجاج رسید دستور داد ابن زبیر را از چوبه ی دار پائین آورده و در مقبره ی یهود دفن کنند، سپس حجاج کسی را فرستاد تا أسماء بنت ابوبکر صدیق مادر عبدالله بن زبیر را بطلبند، اما أسماء خودداری کرد، قاصد حجاج به نزد او بازگشت، حجاج به قاصدش گفت دوباره به نزد او بازگرد و به او بگو به نزد من می آیی یا اینکه کسی را بفرستم تا موهای سرت را بگیرد و کشان کشان به نزد من آورد؟ اما باز أسماء خودداری کرد و گفت: نمی روم تا اینکه کسی را بفرستد تا مرا کشان کشان ببرد، حجاج وقتی این شهامت را دید ناچار شد خود به نزد اسماء برود، وقتی به نزدش آمد خطاب به او گفت: کار من در مقابل( فرزندت) دشمن خدا را چگونه دیدی؟ اسماء فرمود: می بینم که دنیای او را خراب کردی، و او هم آخرت تو را خراب کرد، خبردار شده ام که به او گفتی ای فرزند صاحب دو کمربند! بخدا سوگند که من صاحب دو کمربند هستم، کمر بند خود را دو نیمه کردم و با نیمه ای آذوقه ی رسول خدا صلی الله علیه و سلم و ابوبکر را ( در سفر هجرت) محکم بستم و نیم دیگر را برای خود گذاشتم. همانا که از رسول الله صلی الله علیه و سلم شنیدم که می فرمود: ان فی ثقیف كذابا ومُبِیرا". ( همانا در قبیله ثقیف شخصی بسیار دروغگو و شخصی بسیار خونریز خواهند آمد)، اما بسیار دروغگو را دیدیم اما بسیار خونریز را گمان نمی کنم کسی غیر از تو باشد . سپس از نزد حجاج برخاست و رفت.
امام نووی رحمه الله در شرح ابن حدیث می گوید: و اما گفته ی أسماء که فرمود: اما بسیار دروغگو را دیدیم _ مقصود وی مختار بن ابی عبید ثقفی می باشد، که شخصی بسیار دروغگو بود، و از قباحت ها و رسوائی های وی این بود که ادعا می کرد که جبرئیل علیه السلام به نزد او می آید. و مورد اتفاق علما می باشد که مراد از بسیار دروغگو مختار بن ابی عبید و مراد از بسیار خونریز حجاج بن یوسف می باشد.
به عبدالله بن عمر رضی الله عنهما که مختار برادر زن وی بود گفته شد: مختار می گوید که به وی وحی می شود، ابن عمر رضی الله عنهما فرمود: بخدا سوگند راست می گوید، مگر نه این است که خداوند می فرماید: (وَإِنَّ ٱلشَّیَـٰطِینَ لَیُوحُونَ إِلَىٰ أَوْلِیَآئِهِمْ لِیُجَـٰدِلُوكُمْ) همانا که شیاطین به دوستداران خود وحی می کنند.
از دروغهای مختار کذاب این بود که صندلی بزرگ و مجللی را آراسته بود و آنرا بر اسب و قاطر سوار می کرد و ادعا می کرد که این صندلی با تابوت بنی اسرائیل برابر است و نیز وقتی جبرئیل به نزدش می آید بر این صندلی می نشیند.