یک تناقض در اعتقادات شیعیان

تب‌های اولیه

18 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
یک تناقض در اعتقادات شیعیان

از جمله بحثهای نهج البلاغه بحثهائی است درباره اینکه خداوند هم اول است و هم آخر، هم ظاهر است و هم باطن، البته این بحث مانند سایر مباحث مقتبس از قرآن مجید است و فعلا ما در مقام استناد به قرآن مجید نیستیم. خداوند اول است نه اولیت زمانی تا با آخریت او مغایر باشد، و ظاهر است نه بمعنی اینکه محسوس به حواس است تا با باطن بودن او دو معنی و دو جهت مختلف باشد، اولیت او عین آخریت، و ظاهریت او عین باطنیت او است.

«الحمد الله الذی لم تسبق له حال حالا، فی*** اولا قبل ان ی*** آخرا، و ی*** ظاهرا قبل ان ی*** باطنا... و کل ظاهر غیره باطن، و کل باطن غیره غیر ظاهر؛ سپاس خدای را که هیچ حال و صفتی از او بر حال و صفتی دیگر تقدم ندارد تا اولیت او مقدم بر آخریتش، و ظاهریت او مقدم بر باطنیتش بوده باشد. هر پیدائی جز او فقط پیداست و دیگر پنهان نیست و هر پنهانی جز او فقط پنهان است و دیگر پیدا نیست او است که در عین اینکه پیدا است پنهان است و در عین اینکه پنهان است پیدا است» (خطبه 65).

«لا تصحبه الاوقات، و لا ترفده الادوات، سبق الاوقات ***ه، و العدم وجوده، و الابتداء ازله؛ زمانها او را همراهی نمی کنند (در مرتبه ذات او زمان وجود ندارد) و اسباب و ابزارها او را کمک نمی کنند. هستی او بر زمانها، و وجود او بر نیستی، و ازلیت او بر هر آغازی تقدم دارد» (خطبه 186).

یکی از اعتقادات اسلامی این است که خداوند متعال مصداق صفت « هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن» است . این نمونه ای از اعتقادات توحیدی مسلمانان است. پس این صفت خاص پروردگار متعال می باشد،چرا که نشانگر بعدی از توحید است . اکنون این پرسش را از شیعیان باید کرد که چرا در زیارت آل یاسین به امام زمان خود چنین سلام می دهند: «انت الاول و الآخر و الظاهر و الباطن». مگر این صفت خاص حضرت باری تعالی نیست ؟ پس چرا شیعیان این صفت را درباره امام زمانشان به کار می برند؟

هیوای غیر شیعه عزیز اجمالا و خیلی سرسری، اما در عین حال عمیق و دقیق باید گفت:
میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است.
جواب کامل فرصت دیگر در همین تاپیک.

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

دوست عزیز جناب هیوا

به نظر شما هر صفتی در مورد خدا بکار برده شود دیگر نمی شود در مورد بقیه به کار برده شود؟

مثلا صفت خالقیت آیا می توان برای غیر خدا به کار برد یا نه؟

باتشکر - یاعلی

اَنْتُمُ الاَْوَّلُ وَالاْخِرُ وَاَنَّ رَجْعَتَكُمْ حَقٌّ....

لا تتجاوزوا بنا العبوديه ثم قولو ما شئتم ولن تبلغوا ...
ما را از مرز عبوديت خارج نكنيد وبه سر حد ربوبيت نرسانيد آن گاه هرچه ميخواهيد در فضيلت ما بگوييد ولكن بدانيد كه حق ثناگويي ما را ادا نخواهيد كرد...
بحار ج2 ص274
در تمام چنين مواردي كه توهم غلو پيش مي آيد چون ذكر اين فضايل به صورت استقلالي نمي باشد و همه فضائل نشات گرفته از كمالات ربوبي است پس غلوي هم در كار نيست.
مثلا در زيارت جامعه كبيره مي فرمايد:المطيعون لله القوامون بامره العاملون بارادته
مطيع فرمان الهي هستيد قيام به امر او ميكنيد عامل به اراده او هستيد
يا اينكه:الي الله تدعون وعليه تدلون وبه تومنون
به سوي خدا مي خوانيد وبه او راهنمايي مي كنيد
در ضمن در همين زيارت آل ياسين قبل از بيان اين فضيلت جمله شريفه اَشْهَدُ اَنْ لا اِلـهَ اِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ آمده است

هیوا;26848 نوشت:
یکی از اعتقادات اسلامی این است که خداوند متعال مصداق صفت « هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن» است . این نمونه ای از اعتقادات توحیدی مسلمانان است. پس این صفت خاص پروردگار متعال می باشد،چرا که نشانگر بعدی از توحید است . اکنون این پرسش را از شیعیان باید کرد که چرا در زیارت آل یاسین به امام زمان خود چنین سلام می دهند: «انت الاول و الآخر و الظاهر و الباطن». مگر این صفت خاص حضرت باری تعالی نیست ؟ پس چرا شیعیان این صفت را درباره امام زمانشان به کار می برند؟

با سلام
اول اجازه بدید برای ادخال سرور رویه ی استدلال مشعشع بالا رو برای بعضی دیگه از اوصاف و اسما حق تعالی هم امتحان کنیم(واحد و علیم اسمند و وحدت و علم صفتند):

یکی از اعتقادات اسلامی این است که خداوند متعال مصداق صفت «واحد» است . این نمونه ای از اعتقادات توحیدی مسلمانان است. پس این صفت خاص پروردگار متعال می باشد،چرا که نشانگر بعدی از توحید است . اکنون این پرسش بغرنج مطرح می شود که ...

یکی از اعتقادات اسلامی این است که خداوند متعال مصداق صفت «علیم» است . این نمونه ای از اعتقادات توحیدی مسلمانان است. پس این صفت خاص پروردگار متعال می باشد،چرا که نشانگر بعدی از توحید است . اکنون این پرسش بغرنج مطرح می شود که ...

و...

می بینید به چه گزافه گویی ها می افتیم؟...
آنچه از اوصاف و اسما، خاص حق تعالی است اوصاف و اسمایی مثل وجوب بذات ، قیوم (در اون معنایی که مراد از اون اون چیزیه که دیگران به اون قیام دارند و خود قائم به چیزی نیست) و اوصاف و اسمایی از این دسته ،این اوصاف و اسما با امکان خاص در تعارضن. واجب بذات موجودیه که خودشو که به تنهایی در نظر بگیریم وجود براش ضروریه ، ممکن بذات(به امکان خاص) هم موجودیه که خودشو که به تنهایی در نظر بگیریم نه وجودش ضروریه و نه عدمش...
این اسنادها هم تابع همین چارچوب بالاست...
در اسناد یه مفهوم واحد به مصادیق مختلف نباید گرفتار خلط مفهوم و مصداق شد ، مثلا حق تعالی عالمه ما هم عالمیم ، علم او کجا و علم ما کجا...
جالبه بدونید این مطلب خاص اهل معرفت از شیعیان نیست بلکه عرفای محققی هم که به لحاظ فقهی بر یکی از مذاهب اهل سنتند راجع به انسان کامل چنین تلقی دارند. انسان کامل بدلیل سعه ی وجودی که داره و به همون اندازه ، به قوت و ضعف ، مظهر این اسماست...
برای آشنایی با تلقی عرفا در باب انسان کامل به عنوان نمونه به مقاله ی پایین مراجعه کنید :

نـظـريـه ی انـسان كامل از عرفان ابـن عربى تا عرفان امام خـمينى...

همونطور که گذشت این تلقی از انسان کامل در بین عرفایی هم که به لحاظ فقهی(تاکید می کنم به لحاظ فقهی) بر یکی از مذاهب اهل سنتند وجود داره. این اعتقاد هست که این دسته از عرفا هم این تلقی از انسان کامل رو از تشیع گرفتن ، مساله ای که کاملا برخلاف اهل سنت در نزد شیعه پشتوانه ی روایی فربه ای داره. تقریبا تمام فرق صوفیه خرقه ی خودشون رو به علی (ع) می رسونن.علی(ع) خاتم ولایت خاصه ی مطلقه و مهدی(عج) خاتم ولایت خاصه ی مقیده است. در لابلای مطالب بعضی از عرفای اهل سنت مطالبی راجع به امامان شیعه هست که شاید یه شیعه ی عامی و قشری اونا رو غلو بدونه!. اغلب اوقات عرفان این عرفا باعث میشه از اشعری گری که موضع کلامی و اعتقادی غالب اهل سنته فاصله بگیرن. این تلقی عرفا از تلقی عمومی اهل سنت فرسنگ ها فاصله داره، در تلقی عامه ی اهل سنت، پیامبراکرم(ص) معاذ الله یه انسان معمولی مثل من و شماست که یه موبایل دستشه ، این موبایل هر از چند گاهی زنگ می خوره...
علی رغم اینکه این تلقی به نسبت تلقی عامه ی اهل سنت در حاشیه است، ولی اگه اون نویسنده اندک آگاهی از این مساله داشت و با الفبای فلسفه و عرفان اسلامی آشنا بود هرگز به نمایندگی از اهل اسلام اون مطلب سخیف رو نمی نوشت. احتمالا نویسنده این مطلب رو بر سیاق نگاه قشری و زمخت وهابیت نوشته یا تحت تاثیر اون بوده، که از اونها هم انتظاری بیش از این نمی ره...

نقل قول:

اکنون این پرسش را از شیعیان باید کرد که چرا در زیارت آل یاسین به امام زمان خود چنین سلام می دهند: «انت الاول و الآخر و الظاهر و الباطن». مگر این صفت خاص حضرت باری تعالی نیست ؟ پس چرا شیعیان این صفت را درباره امام زمانشان به کار می برند؟


با سلام

اولا :در قرآن كريم هم دو صفت خدای سبحان : رئوف و رحیم برای حضرت رسول (ص) بکار رفته است :

لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ ( توبه128)

ضمن اینکه صفت خالق هم برای حضرت عیسی (ع) :

وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآَيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآَيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (ال عمران49)

[=decotype naskh special][=decotype naskh special][=arial]
ثانيا جمله بصورت زير است نه طوری که شما نقل کرده ايد :
عن الشيخ الجليل أحمد بن أبي طالب الطبرسي في كتاب الاحتجاج أنّه خرج من الناحية المقدسة إلى محمد الحميري بعد الجواب عن المسائل التي سألها:
[=al-hadi][ [/]بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ لا لاِ مْرِهِ تعْقِلوُنَ وَلا مِنْ أَوْلِيائِهِ تَقْبَلُونَ حِكْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِي النُّذُرُ السَّلامُ عَلَيْنا وَعَلى عِبادِ الله الصَّالِحِينَ[=al-hadi] ][/].
[/][/][/]

فيما خرج من الناحية إلى محمد الحميري على ما سيأتي: أشهد أنك حجة الله أنتم
الأول
والآخر،
ووجدت بخط الشيخ محمد بن علي الجبعي: نقلا من خط الشيخ الاجل علي بن السكون حدثنا
الشيخ الاجل الفقيه سديد الدين أبو محمد عربي ابن مسافر العبادي أدام الله تأييده،
قراءة عليه، حدثنا الشيخ أبو عبد الله الحسين بن أحمد بن محمد بن علي بن طحال
المقدادي رحمه الله بمشهد مولانا أمير المؤمنين صلوات الله عليه في الطرز الكبير
الذي عند رأس الامام عليه السلام في العشر الاواخر من ذي الحجة سنة تسع وثلاثين
وخمسمائة قال: حدثنا الشيخ الاجل السيد المفيد أبو علي الحسن بن محمد بن الحسن
الطوسي رضي الله عنه بالمشهد المذكور على صاحبه أفضل السلام في الطرز المذكور في
العشر الاواخر من ذي القعدة سنة تسع وخمسمائة، قال: حدثنا السيد السعيد الوالد أبو
جعفر محمد بن الحسن، عن محمد بن إسماعيل، عن محمد بن الحسين البزاز قال: أخبرنا أبو
الحسين محمد بن أحمد بن يحيى القمي قال: حدثنا أبو عبد الله محمد بن علي بن زنجويه
القمي قال: حدثنا أبو جعفر محمد بن عبد الله بن جعفر الحميري. قال أبو علي الحسن بن
أشناس: وأخبرنا أبو المفضل محمد بن عبد الله الشيباني أن أبا جعفر محمد بن عبد الله
بن جعفر الحميري أخبره وأجاز له جميع ما رواه أنه خرج إليه توقيع من الناحية
المقدسة حرسها الله بعد المسائل التي سألها: والصلاة والتوجه أوله: بسم الله الرحمن
الرحيم لا لامر الله تعقلون، ولا من أوليائه تقبلون، حكمة بالغة فما تغن الآيات
والنذر عن قوم لا يؤمنون، والسلام علينا وعلى عباد الله الصالحين، فإذا أردتم
التوجه بنا إلى الله تعالى وإلينا فقولوا كما قال الله تعالى:

سلام على آل ياسين، ذلك هو الفضل المبين، والله ذو الفضل العظيم، من يهديه صراطه
المستقيم. التوجه: قد آتام الله يا آل ياسين خلافته، وعلم مجاري أمره فيما قضاه
ودبره ورتبه وأراده في ملكوته، فكشف لكم الغطاء، وأنتم خزنته وشهداؤه وعلماؤه....
حجته، وأن علي بن محمد حجته، وأن الحسن بن علي حجته وأنت حجته، وأن الانبياء دعاة
وهداة رشدكم، أنتم الاول والآخر، وخاتمته.


ثالثا :
درروایات صحيح و متفق بين شیعه وسنی آمده که نور پیامبر و علی (ع) اولین مخلوق خدای متعال بودند .

اتفاقا این صفات در منابع معتبر روایی راجع به حضرت علی هم آمده است به این حدیث قدسی شریف دقت کنید
این اشکال شما را خود خداوند متعال جواب داده است:
به حدیث پایین توجه کنید

7- ير، بصائر الدرجات إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ لَقَدْ أَسْرَى بِي رَبِّي فَأَوْحَى إِلَيَّ مِنْ وَرَاءِ الْحِجَابِ مَا أَوْحَى وَ كَلَّمَنِي فَكَانَ مِمَّا كَلَّمَنِي أَنْ قَالَ يَا مُحَمَّدُ عَلِيٌ‏ الْأَوَّلُ‏ وَ عَلِيٌ‏ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ‏ فَقَالَ يَا رَبِ‏ أَ لَيْسَ‏ ذَلِكَ‏ أَنْتَ‏ قَالَ‏ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ‏ إِنِّي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لِيَ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لِي مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ أَنَا الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ يَا مُحَمَّدُ إِنِّي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا الْأَوَّلُ وَ لَا شَيْ‏ءَ قَبْلِي وَ أَنَا الْآخِرُ فَلَا شَيْ‏ءَ بَعْدِي‏ وَ أَنَا الظَّاهِرُ فَلَا شَيْ‏ءَ فَوْقِي وَ أَنَا الْبَاطِنُ فَلَا شَيْ‏ءَ تَحْتِي وَ أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ يَا مُحَمَّدُ عَلِيٌّ الْأَوَّلُ أَوَّلُ مَنْ أَخَذَ مِيثَاقِي مِنَ الْأَئِمَّةِ يَا مُحَمَّدُ عَلِيٌّ الْآخِرُ آخِرُ مَنْ أَقْبِضُ رُوحَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ وَ هِيَ الدَّابَّةُ الَّتِي تُكَلِّمُهُمْ يَا مُحَمَّدُ عَلِيٌّ الظَّاهِرُ أُظْهِرُ عَلَيْهِ جَمِيعَ مَا أَوْحَيْتُهُ إِلَيْكَ لَيْسَ عَلَيْكَ أَنْ تَكْتُمَ مِنْهُ شَيْئاً يَا مُحَمَّدُ عَلِيٌّ الْبَاطِنُ أَبْطَنْتُهُ سِرِّيَ الَّذِي أَسْرَرْتُهُ إِلَيْكَ فَلَيْسَ فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَكَ سِرٌّ أَزْوِيهِ يَا مُحَمَّدُ عَنْ عَلِيٍّ مَا خَلَقْتُ مِنْ حَلَالٍ أَوْ حَرَامٍ عَلِيٌّ عَلِيمٌ بِهِ‏ « بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏91 ؛ ص180».
________________________________________
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111جلد، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.

این حدیث مربوط به حضرت علی کرم الله وجه است و ربطی به دیگر امامان شما ندارد. شما در زیارت به امامانتان به صورت یکپارچه چنین خطاب می کنید. عبارت دعای زیارت آل یاسین انتم الاول و الآخر و الظاهر و الباطن است و همه امامانتان را می گویید نه تنها حضرت علی را .

1- پس خدا را شکر قبول فرمودید که به غیر خدا هم این الفاظ اطلاق می شود لطف کنید یک نگاه دوباره به سوالتان بفرمایید
سوال حضرتعالی این است که این صفات مخصوص خداست چرا ....
2- خواهش این جانب این است مطالب را با دقت مطالعه بفرمایید

حالا با دقت این مطالب را مطالعه کنید
اولا که :کلهم نور واحد

الكافي 7 85 باب علة كيف صار للذكر سهمان و للأنث

جری لآخرنا مَا جَرَى لِأَوَّلِنَا وَ أَوَّلُنَا وَ آخِرُنَا فِي الْعِلْمِ سَوَاءٌ

مستدرك‏الوسائل 2 461 74- باب جواز البكاء على الميت و الم
َ أَنَّ آخِرَنَا سَيَلْحَقُ أَوَّلَنَا

بحارالأنوار 2 250 باب 29- علل اختلاف الأخبار و كيفية

إِنَّ كَلَامَ آخِرِنَا مِثْلُ كَلَامِ أَوَّلِنَا وَ كَلَامَ أَوَّلِنَا مِصْدَاقٌ لِكَلَامِ آخِرِنَا
بحارالأنوار 25 358 باب 12- أنه جرى لهم من الفضل و الطا
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ أَوَّلُنَا دَلِيلٌ عَلَى آخِرِنَا وَ آخِرُنَا مُصَدِّقٌ لِأَوَّلِنَا وَ السُّنَّةُ فِينَا سَوَاءٌ إ
بحارالأنوار 25 360 باب 12- أنه جرى لهم من الفضل و الطا
أَوَّلُنَا كَآخِرِنَا وَ آخِرُنَا كَأَوَّلِنَا
بحارالأنوار 25 363 باب 12- أنه جرى لهم من الفضل و الطا
َ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَيُّمَا أَفْضَلُ الْحَسَنُ أَمِ الْحُسَيْنُ فَقَالَ إِنَّ فَضْلَ أَوَّلِنَا يَلْحَقُ بِفَضْلِ آخِرِنَا وَ فَضْلَ آخِرِنَا يَلْحَقُ بِفَضْلِ أَوَّلِنَا وَ كُلٌّ لَهُ فَضْل‏

بحارالأنوار 25 363 باب 12- أنه جرى لهم من الفضل و الطا
أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ
بحارالأنوار 26 5 باب 14- نادر في معرفتهم صلوات الله
لِأَنَّا كُلَّنَا وَاحِدٌ أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ كُلُّنَا مُحَمَّد
بحارالأنوار 26 92 باب 3- أنهم ع يزادون و لو لا ذلك لن
ٍ لِكَيْلَا يَكُونَ آخِرُنَا أَعْلَمَ مِنْ أَوَّلِنَا
بحارالأنوار 35 403 باب 20- أنه نزل فيه صلوات الله عليه‏
َ يَجْرِي عَلَى آخِرِنَا كَمَا يَجْرِي عَلَى أَوَّلِنَا

بحارالأنوار 51 160 باب 10- نص العسكريين صلوات الله علي
ِ لِأَنَّ طَاعَةَ آخِرِنَا كَطَاعَةِ أَوَّلِنَا
از این روایات چه نتیجه ای می گیرید

بسم الله الرحمن الرحیم
در فلسفه اسلامی از خداوند به واجب الوجود بالذات تعبیر می شود .یعنی خداوند برایش وجود ضرورت دارد و این وجود از ذات الهی است و وجودش از خودش است و هیچ موجودی این وجود را به او نداده زیرا برتر از او موجودی نیست .
از سوی دیگر هر کمالی که قابل تصور باشد از ناحیه وجود است یعنی از عدم هیچ گاه کمال برنمی خیزد.پس این وجود است که سر منشأ همه کمالات و صفات کمالی است و چون خدا واجب الوجود بالذات است تمام صفاتش نیز واجب است یعنی بالذات عالم است بالذات قادر است و....
بنابراین صفاتش عین ذات الهی است یعنی خداست وعلمش خداست و قدرتش .خداهمان و قدرت خدا همان، خدا همان و علم خدا همان و... .یعنی بین ذات خدا و صفاتش دوئیتی نیست .لذا در ادعیه مییخوانیم که از سوی ائمه علیهم السلام نقل شده .مانند دعاء جوشن کبیر که حدود هزار اسم وصفت برای خدا بر می شمرد،یا عالم،یا قادر ،یا قاهر،......

ر.ک.نهایةالحکمه ،محمد حسین طباطبایی

مرحله دوازدهم.

بسم الله الرحمن الرحیم
در مورد ائمه علیهم السلام به عنوان اینکه این بزرگواران انسان کامل هستند .انسان کامل نیز محل ظهور و بروز همه اسماء و صفات الهی است یعنی هر آنچه که صفات کمالی در ذات اقذس اله وجود دارد در این ذوات مقدسه نیز هست ولی تفاوتی که در این بین هست اینکه خداوند این صفات را به نحو استقلالی و بالذات داراست ولی صفات کمالی در این بزگواران به نحو وابسته به وجود خدا و بالغیر است یعنی صفات کمالی در انسان کامل بالذات نیست و خدا به آنها افاضه نموده است و خودشان ممکن الوجود هستند یعنی در ذاتشان امکان است یعنی نسبت به وجود و عدم هیچ اقتضایی ندارند و محتاج واجب الوجود هستند .و از واجب تا ممکن نیز چچچچققققدددددررر فاصله است
انسان کامل تجلی تمام اسماء و صفات الهی است وهر معصومی یکی از صفات را بیشتر در خود متجلی نموده مثلا حضرت علی علیه السلام مظهر عدل الهی است یا مثلا امام کاظم علیه السلام را کاظم یعنی فروخورنده خشم خوانند وسایر ائمه علیهم السلام و این مطلب به این معنی نیست که مثلا امام کاظم علیه السلم عادل نباشد و یا علی علیه السلام کاظم نباشد
در مورد صفت مزبور نیز این صفت کمالی هم در باره خدا و هم در باره امام زمان روحی و ارواح العالمین لمقدمه الفداء به کار رفته به همان صورت که در بالا ذکر شد لذا تناقضی نیست تا بعد بخواهیم آن را حل کنیم
ر.ک.انسان کامل،مرتضی مطهری.
" " .انسان کامل،عزیزالدین نسفی.
" " شرح فصوص الحکم ابن عربی با تعلیقه آیظ الله حسن زاده آملی.
" " حق الیقین ،فیض کاشانی.

هيوا خان
تمام امامان شيعه ازلحاظ ولایت کلیه الهیه که همان مقام نورانیت اهل بیت علیهم السلام است نور واحدند و تفاوتی از این جهت ندارند امام صادق علیه السلام در این رابطه می فرمایند:(فضلنا واحد وكلنا واحد عند الله
تعالی، فقال: أخبرني بعدتكم، فقال: نحن اثنا عشر هكذا حول عرش ربنا عزوجل في مبتدأ خلقنا، أولنا محمد وأوسطنا محمد وآخرنا محمد)
،فضل و مقام ما در نزد خدا یکی است ...اول ما محمد است اوسط ما محمد است آخر مامحمد است .لذا با پذیرش این مطلب در حق امام علی علی علیه السلام (که لحظه ای بت نپرستید کرم الله وجهه،خلافا لابی بکر و عمر که استاد بت پرستی و دختر کشی بودند همچنان که نووی و ماوردی شافعی در المجموع و الحاوی للفتوی آورده اند) این امر در حق سایر اهل بیت (امامان)جاری است. علاوه بر اینکه اول و آخر در اینجا نسبی است نه مطلق که مخصوص ذات احدیت است.فتامل.

سلام

اونطوری که تو خطبه قاصعه امام علی (ع) بود خدا فقط یکی دو تا صفت رو فقط به خودش اختصاص داده که تکبر و کبریایی یکی از اونا بوده و شیطون خواسته تو این صفت با خدا منازعه بکنه برا همینم خدا یه تو سری بهش زده که هنوز داره می کشه !!!

یادم نمی یاد تو صفات دیگه بخواد به بنده هاش اجازه نده اتفاقا اونطوریکه از آیات و روایات بر میاد خدا توصیه می کنه این صفات خوب رو داشته باشیم مثل مهربانی ، بخشندگی ، عفو ،قدرت ، یاریگری ،و...

صفاتی از قبیل اول و آخر و ظاهر و باطن تا اضافه نشه به چیزی محدوده اون نا مشخصه و نا مفهومه ؛ برا همینم خود ائمه و بلکه از بعضی روایات قدسی که بعضی از دوستان گفتند معنای این واژه ها هم معلوم میشه

ای وا !!! هیوا

ظاهرا آدم بی غرضی به نظر می رسی

پس ذهنیت ما رو نسبت به خودت خراب نکن .

فعلا خدا حافظ :Mohabbat:

برادر عزیز جناب هیوا
اگر از حضرتعالی بپرسند صفاتی مانند خالقیت و رحیمیت و رئوف بودن و غافریت و ... اولا و بالذات مال خداست پس چرا در قرآن کریم برخی از انسانها به این صفات توصیف شده اند چه جوابی می فرمائید ؟
(آل عمران 49 ) (توبه 128 ) و...

حالا اگر زحمتی نیست به این حدیث شریف قدسی توجه بفرمائید :
بحارالأنوار 90 376 باب 24- علة الإبطاء في الإجابة
فِي الْحَدِيثِ الْقُدْسِيِّ

يَا ابْنَ آدَمَ أَنَا غَنِيٌّ لَا أَفْتَقِرُ أَطِعْنِي فِيمَا أَمَرْتُكَ أَجْعَلْكَ غَنِيّاً لَا تَفْتَقِرْ
يَا ابْنَ آدَمَ أَنَا حَيٌّ لَا أَمُوتُ أَطِعْنِي فِيمَا أَمَرْتُكَ أَجْعَلْكَ حَيّاً لَا تَمُوتُ
يَا ابْنَ آدَمَ أَنَا أَقُولُ لِلشَّيْ‏ءِ كُنْ فَيَكُونُ أَطِعْنِي فِيمَا أَمَرْتُكَ أَجْعَلْكَ تَقُولُ لِلشَّيْ‏ءِ كُنْ فَيَكُونُ

موضوع قفل شده است