[h=1]در دل مانده رؤیایت، بر لب نام زیبایت، اربابم حسین جان[/h]
در دل مانده رویایت، بر لب نام زیبایت
اربابم حسین جان، می میرم برایت
ای نام و نشان من، جان من جهان من
می گیرم سراغت، می گریم ز داغت
خونت جوهر هستی، شورت در سر هستی
آه ای راز عطشان، جانم را بسوزان
در دل مانده رویایت، بر لب نام زیبایت
اربابم حسین جان، می میرم برایت
مصباح الهدایی تو، محبوب خدایی تو
روشن از تو راهم، محتاج نگاهم
ای عشق نخستینم، معیار دل و دینم
جانم را رها کن، نذر کربلا کن
در دل مانده رویایت، بر لب نام زیبایت
اربابم حسین جان، می میرم برایت
ای خاکت بهشت من، زیبا سرنوشت من
ای حصن حصینم، باقی از تو دینم
نامت محییُ الاموات، مِهرت قاضی الحاجات
جان عالمی تو، اسم اعظمی تو
در دل مانده رویایت، بر لب نام زیبایت
اربابم حسین جان، می میرم برایت
شب وصل است و تبِ دلبری جانان است
ساغر وصل لبالب به لب مستان است
در نظر بازیشان اهل نظر حیران است
گوئیا مشعله از بامِ فلک ریزان است
چشم جادوی سحر زین شب و تب گریان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع «یارب این بوی خوش از روضة جان می آید؟
یا نسیمی است کزان سوی جهان می آید؟»
«یارب این نور صفات از چه مکان می آید؟»
«عجب این قهقهه از حورِ جنان می آید!»
یارب این آبِ حیات از چه دلی جوشان است؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع «چه سَماع است که جان رقص کنان» می آید؟
«چه صفیر است که دل بال زنان می آید؟»
چه پیامی است؟ چرا موج گمان می آید؟
چه شکار است؟ چرا بانگ کمان می آید؟
چه فضائی است؟ چرا تیر قضا پران است؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
گوش تا گوش، همه کرّ و فرِ دشمنِ پست
شاه بنشسته، بر او حلقة یاران الست
«پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست»
چار تکبیر زده یکسره بر هر چه که هست
خیمه در خیمه صدای سخن قرآن است امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
وَه از آن آیتِ رازی که در آن محفل بود
«مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود»
«عشق می گفت به شرح آنچه بر او مشکل بود»
«خم می بود که خون در دل و پا در گل بود»
ساغر سرخ شهادت به کف مستان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
این حسین است که عالم همه دیوانة اوست
او چو شمعی است که جانها همه پروانة اوست
شرف میکده از مستی پیمانة اوست
هر کجا خانه عشق است همه خانة اوست
حالیا خیمه گهش بزمگه رندان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع قل هوالله بزاید زلبش، رمز احد
لم یلد گوید و لم یولد و الله صمد
این تمنا ز احد در دل او رفته زحد:
می وصلی بچشان - تا در زندان ابد
بشکنم - از خم وحدت که چنین جوشان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
محرمان حلقه زده در پی پیغامی چند:
«چشم اِنعام مدارید ز اَنعامی چند»
«فرصتِ عیش نگه دار و بزن جامی چند»
که نماندست ره عشق مگر گامی چند
در بلائیم ولی عشق بلا گردان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع امشب است آنکه «ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند»
«با من راه نشین باده مستانه زدند»
«قرعه فال به نام من دیوانه زدند»
یوسفِ فاطمه را ننگِ جهان زندان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع هان که گوی فلک صدق به چوگان من است
ساحت کون و مکان عرصه میدان من است
دیدة فتح ابد عاشق جولان من است
هر چه در عالم امر است به فرمان من است
پیش ما آتش نمرود گلِ بستان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع «هان و هان ناقة حقیم» مجوئید حیَل
«تا نبرد سرتان را سرِ شمشیرِ اجل»
«پیش جان و دل ما آب و گلی را چه محل؟»
«کار حق کن فیکون است نه موقوف علل»
بی فروغ رخ او ، جان و جهان بی جان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع ظهر فردا عملِ مذهب رندان بکنم
«قطع این مرحله با مرغ سلیمان» بکنم
حمله بر شعبده از دولت قرآن بکنم
«آنچه استاد ازل گفت بکن»، آن بکنم
عاقبت خانه ظلم است که آن ویران است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع «نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
تا همه صومعه داران پی کاری گیرند»
و به تاریکی شب ره به کناری گیرند
صادقان زآینة صدق، غباری گیرند
صحنة مشهد ما صحن نگارستان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
گفت عباس که: من از سر جان برخیزم
از «سر جان و جهان دست فشان برخیزم»
«از سر خواجگی کون و مکان برخیزم»
من «ببویت ز لحد رقص کنان برخیزم»
این چه روح است و کرامت که در این یاران است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع در شب قتل، نگفت از سر و سامان، زینب
«داشت اندیشه فردای یتیمان، زینب»
گفتی از یادِ پریشانی طفلان، زینب
داشت آن شب همه گیسوی پریشان، زینب»
این چه خوابی است که در خوابگه شیران است؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع ظهر فردا، قد رعنای حسین است کمان
باز جوید شه بی یار ز عباس نشان
ز علمدارِ خود آن خسرو شمشاد قدان
«که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان»
قرص خورشید هم از خجلت او پنهان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
علی اکبر به اجازت ز پدر خواهشمند:
صبر از این بیش ندارم، چکنم تا کی و چند؟
جان به رقص آمده از آتش غیرت چو سپند
بوسه ای بر لب خشکم بزن ای چشمه قند
دستی اندر خم زلفی که چنین پیچان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
«او سلیمان زمان است که خاتم با اوست»
«سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست»
نفس «همت پاکان دو عالم با اوست»
زخم شمشیر و سنان چیست؟ «که مرهم با اوست»
پس چه رازی است که خنجر به گلو بُران است؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع شام فردا که رسد، زینبِ گریان و دوان
در هیاهوی رذیلانة آن اهرمنان
پرسد از پیکر صدچاک شه تشنه زبان
«که شهیدان که اند اینهمه خونین کفنان؟»
جگر رود فرات از تف او سوزان است امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
مکن ای صبح طلوع، مکن ای او که دربانی میخانه فراوان کرده است
نوش پیمانة خون بر سر پیمان کرده است
اشک را پیرهنِ یوسفِ دوران کرده است
چنگ بر گونه زده موی پریشان کرده است
در دل حادثه مجموعِ پریشانان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
یارب این شام سیه را به جلالی دریاب
بال و پر سوخته را با پر و بالی دریاب
«تشنة بادیه را هم به زلالی دریاب»
جشن دامادی جان را به جمالی دریاب
که عروسِ شرف از شوق حنابندان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
ظلمی که بر امام (ع) و اهل بیت و یاران ایشان تحمیل شد، دل هر انسان نیکوسیرتی را به درد میآورد و روح آدمی را سخت میآزارد. چگونه میتوان در مواجهه با این چهره از عاشورا متاثر نشد؟! امام حسین ( ع ) به واسطه شخصیت عالیقدر و شهادت قهرمانانهاش مالک قلبها و احساسات صدها میلیون انسان است.
کیست که بشنود در آن صحرای سوزان با وجود عطش جانکاه، در میان صدها مأمور دشمن حضرت ابی الفضل العباس (ع) خود را به شریعه رساند و چون در رودی عظیم و آب گوارا قرار گرفت و آب را تا دهان آورد، ولی همین که به یاد تشنگی حضرت ابی عبداللَّه(ع) و فرزندانشان افتاد به خود اجازه نوشیدن نداد و لب تشنه با مشک پر از آب برگشت، این مردانگی و شرافت، او را به ریختن اشک وادار نسازد؟!
در حال گریه و رقت و هیجان، انسان بیش از هر حالت دیگر خود را به محبوبی که برای او میگرید نزدیک میبیند، در حقیقت در آن حال است که خود را با او یکسان میبیند . گریه بیشتر از خود بیرون آمدن و خویش را فراموش کردن و با محبوب یکی شدن .
[h=1]ترویج فرهنگ حسینی در جهان[/h]
[h=2]هم زمان با تلاش شیعه انگلیسی، اسلام آمریکایی و وهابیت برای از بین بردن فرهنگ حسینی علیه السلام اقدام هماهنگی توسط مسلمانان کشورهای اسلامی در جهت آگاه سازی غیرمسلمانان از قیام اباعبدالله الحسین علیه السلام صورت گرفت.[/h]
اسلام انگلیسی و آمریکایی این روزها تلاش فراوانی می کنند تا با توجه به شبکه های ماهواره ای و فضای مجازی قیام امام حسین علیه السلام را کمرنگ کنند. شاید جالب باشد بدانید بودجه ای هنگفت برای این کار در نظر گرفته اند چرا که از بین بردن پیام های عاشورا کمک فراوانی برای رسیدن آنها به اهداف شان می کنند غافل از اینکه هزاران سال است این قیام زنده است و زنده خواهد ماند.
همانطور که گفته اند ماه همیشه پشت ابر نمی ماند؛ افکار عمومی جهان نیز تا همیشه زیر سلطه رسانه های غربی و سایت ها و شبکه های مبلغان تشیع انگلیسی باقی نمی ماند و حقیقت چهره اصلی اسلام ناب محمدی(ص) خود را نشان می دهد.
امسال در ماه محرم همانند سالهای گذشته مسلمانان جهان در سراسر دنیا بصورت خودجوش دست به تبلیغ برای امام شهید شان زدند و او را به شیوه های جالب برای مردم جهان تبلیغ کردند.
به دلیل اتفاقات منفی فراوانی که این روزها علیه قیام سیدالشهدا وجود دارد شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان میلان با هدف آگاهی ،بصیرت، و احیاء فرهنگ حسینی اقدام به توزیع بروشورهای طراحی شده و گل در بین افراد غیر مسلمان ایتالیایی نمود.
بر این اساس،با هماهنگی های انجام شده، گروهی از دوستان مسلط به زبان ایتالیایی و انگلیسی ضمن پخش بروشور و گل، پاسخگوی سوالات مخاطبین ایتالیایی در مورد علل راهپیمایی و وقایع تاریخی مربوط به روز عاشورا بودند.
این برنامه برای اولین بار در ایتالیا با حضورو همیاری چهارده نفر از خانمها و ده نفر از آقایان دانشجوی ایرانی با هدف روشنگری و آشنایی غیر مسلمانان با امام حسین (ع)، شعائر و فرهنگ اسلامی ، پاسخ به سوالات و شبهات، شناساندن اسلام واقعی و متمایز کردن آن با جریان های تکفیری، ارائه تصویر روشن از دلائل برگزاری راهپیمایی روز عاشورا وعلت زنده نگه داشتن این واقعه مهم برگزار شد. لازم به ذکر است که در طول این برنامه حدود سیصد نفر از ایتالیایی ها بروشور و گل دریافت کردند.
با توجه به بازخورد های بسیار مثبتی که از ابن برنامه دریافت شد، انجمن اسلامی دانشجویان میلان بنا دارد به حول قوه الهی با برنامه ریزی جامع تر بتواند این برنامه را در سالهای آینده ادامه دهد تا ان شاالله در راستای ترویج فرهنگ حسینی قدمی بردارد.
در این میان بررسی می کنیم تلاش های مردمی در مقابل شیعه انگلیسی، اسلام آمریکایی و وهابیت که به دنبال از بین بردن فرهنگ حسینی(ع) هستند.
توزیع گل های رز زیبا همراه با سخنانی زیباتر از حسین (ع) در فرانسه
اهدای گل به مردم همراه با برگه توضیح و معرفی اباعبدالله (ع) در امریکا
کانادا توزیع نوشیدنی گرم
معرفی و توضیح مصائب امام حسین (ع) به زن سوئدی
کمپین مردمی «حسین کیست؟» به همت تعدادی از جوانان لندنی در سال 2012 شروع به کار کرده و در حال حاضر در بسیاری از کشورهای جهان از جمله آمریکا، کانادا، انگلیس، فرانسه، آلمان، نروژ، استرالیا، نیجریه، کویت، لبنان، هند و پاکستان در حال فعالیت است. این کمپین توانسته در شبکه های اجتماعی علاقه مندان بسیاری را جذب کند.
[/HR] منابع : جام جم ، فارس ، انجمن اسلامی دانشجویان میلان،
[h=1]چلچلا،طوق بندان و سنگ زنی در سمنان[/h] [h=3]آیین های محرم در ایران[/h]
[h=2]اجرای تعزیه، تشکیل هیات های عزاداری، سینه زنی و زنجیرزنی، حرکت شتران با کجاوه به عنوان نمادی از کاروان کربلا و اسرا، نخل گردانی، اطعام و نذری دادن بویژه در شب های تاسوعا و عاشورا و شام غریبان از جمله سنت هایی است که هر سال در ماه محرم در استان سمنان برگزار می شود.[/h]
تعزیه یکی از این سنت هاست که طرفداران زیادی دارد.نخل گردانی" به خصوص در شهرهای سمنان و شاهرود مرسوم است که نمادی از تشییع پیکر مطهر امام حسین (علیه السلام) است، همچنین حرکت شتران با کجاوه ها که نمادی از کاروان کربلا و اسرا می باشد.
مراسم نخل گردانی در شاهرود، مراسم طوق در روستای علاء سمنان و شام غریبان از جمله دیگر سنت های محلی مردم استان سمنان است.
آیین سنتی علم گردش در روستای طزره دامغان نیز از آیین های باسابقه ای است که هر ساله در این روستا برگزار می شود.
این آیین که سابقه ای ۵۰۰ ساله دارد همه ساله از پنجم محرم الحرام به یاد شهادت علمدار کربلا حضرت قمر بنی هاشم(علیه السلام) در این روستا آغاز و تا روز عاشورا ادامه دارد.یکی از آیین های ویژه و سنت های محلی در شهر دامغان که قدمت ۱۲۰ ٬ساله دارد، مراسم سنگ زنی است، در این مراسم عزاداران با در دست داشتن دو تکه چوب صیقل داده در عزای سالار شهیدان به سنگ زنی و عزاداری می پردازند.
در تکیه پایین قبل از غروب آفتاب ابتدا فراشان تکیه را آب و جارو می کنند پس از آن فضای تکیه را با تعدادی جاجیم و چادر شب فرش نموده و چهل پایه چراغ شمعدان برای برگزاری مراسم در محل می چیینند. گویا به همین دلیل است که این مراسم زیبای معنوی را چلچلا یا همان چهل چراغ نامیده اند
مراسم سنگ زنی یکی از شیوه های سنتی عزاداری ماه محرم در برخی از نقاط استان سمنان است که در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است. این مراسم سنتی در استان سمنان بیش از ۲۰۰سال قدمت دارد.
سنگ زنان در این مراسم ۲چوب کوچک دایره ای شکل به اندازه کف دست با قطر تقریبی ۷سانتی متر را با هدف عزاداری، همراه با آهنگ نوحه و در ۲شیوه تک ضرب و ۳ضرب به هم می زنند. مراسم سنتی سنگ زنی همه ساله و در ایام دهه محرم در روستای کهن آباد گرمسار، صالح آباد و دامغان، علاء (سمنان) و شهر بسطام برگزار می شود.
آیین یا عباس یا عباس اوج سوگواری مردم شاهرود در مظلومیت تشنه لبان کربلاست که طبق آداب و سنت های قدیمی، عصر پنجم محرم با اجرای مراسم طوق بندان، قرائت سوگنامه «باز این چه شورش است»، به راه افتادن دسته های چاوش خوانی و سینه زنی در محدوده بافت قدیمی شهر برگزار می شود.
اوج این مراسم در تکیه بزرگ بازار برگزار می شود که سوگواران با نوای نوحه ای ماه بی قرینه، آب آور سکینه فریاد یا عباس یا عباس را سر می دهند. آئین سوگواری سنتی یا عباس یا عباس شاهرود در فهرست آثار معنوی ایران به ثبت رسیده است .
رسم طوق بندان نیز به این ترتیب برگزار می شود که کسی که طوقی را از اجدادش به ارث برده آن را آماده حمل می کند. این نشانه از ۳قسمت پایه چوبی، بدنه فلزی سینی مانند مشبک به شکل قلب و زبانه فولادی تشکیل می شود. در باور اهالی منطقه، این نشانه، نمادی از علم و بیرق علمدار واقعه کربلا حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) است. بزرگ ترین و سنگین ترین طوق شهر طوق «بابا علی» نام دارد. پس از جامه شدن همه طوق ها، در ساعت ۴بعدازظهر، عده ای از بزرگان تکیه ها درحالی که اشعار محتشم کاشانی را زمزمه می کنند در جلوی دیگر عزاداران به حرکت درمی آیند؛ در مقابل آنها بیرق سفیدی توسط یکی از خادمین تکیه بازار حمل می شود. این بیرق به حضرت عباس(علیه السلام) منتسب بوده و رنگ سفید آن از عزیمت آن حضرت برای آوردن آب و نه جنگ طلبی حکایت دارد.
تکیه بازار شاهرود از بزرگ ترین تکایای این شهر که به «تکیه زنجیری» معروف است،وظیفه جمع آوری طوق ها و برگزاری دسته طوق بندان را بر عهده دارد.
در گرمسار آیین خاصی با عنوان ورود حضرت امام حسین(علیه السلام) به دشت کربلا در روزهای اولیه ماه محرم برگزار می شود که در این برنامه شیفتگان سیدالشهدا(علیه السلام) با برتن کردن لباس عزا و در قالب دسته های مخصوص همراه با علم و کتل، در میان اشک و ناله سوگواران صحنه ورود کاروان امام حسین(علیه السلام) را به تصویر می کشند.
شهر زیبا و پلکانی شکل مجن كه در فاصله 33 كیلومتری شمال غرب شاهرود واقع شده همه ساله در ایام ماه محرم میزبان هزاران تن از عزاداران حسینی و گردشگران مذهبی از اقصی نقاط كشور خصوصاً تهران و گرگان است.
از قدیم الایام از شب سوم ماه محرم در صحن دو تکی بزرگ مجن تکایای بالا و پایین مقارن با غروب آفتاب مراسم با شکوهی تحت عنوان "چِلچِلا" انجام شده و این آیین تا شب دهم با حضور خادمین و انبوه عزاداران ادامه می یابد.
آیین یا عباس یا عباس اوج سوگواری مردم شاهرود در مظلومیت تشنه لبان کربلاست که طبق آداب و سنت های قدیمی، عصر پنجم محرم با اجرای مراسم طوق بندان، قرائت سوگنامه «باز این چه شورش است»، به راه افتادن دسته های چاوش خوانی و سینه زنی در محدوده بافت قدیمی شهر برگزار می شود
در تکیه پایین قبل از غروب آفتاب ابتدا فراشان تکیه را آب و جارو می کنند پس از آن فضای تکیه را با تعدادی جاجیم و چادر شب فرش نموده و چهل پایه چراغ شمعدان برای برگزاری مراسم در محل می چینند. گویا به همین دلیل است که این مراسم زیبای معنوی را چلچلا یا همان چهل چراغ نامیده اند.
خدام تکیه مقابل چراغ ها و رو به جمعیت حاضر می ایستند و فردی که غالباً متولی و به اصطلاح محلی ها بابای تکیه است، شروع به خواندن دعا با لحنی دلنشین می نماید.
تکیه پایین از فضای معنوی خاصی برخوردار است. پوششی چادری که بروی صحن تکیه و بر فراز ستون چوبی برافراشته شده نمادی از خیمه گاه اباعبداله الحسین (علیه السلام) است.
در این آیین پس از ذکر صلوات قسمت هایی از دعای زیارت عاشورا خوانده می شود آنگاه برای سلامتی و فرج آقا امام زمان (علیه السلام) دعا می کنند و حضار همگی با الهی آمین پاسخ می گویند.
قسمتی از این دعا بدین شرح است: از جهت تعجیل ظهور حامل لواح ولایت الهی/ و صابح محبت لایتناهی/ نور انوار شارقه احدیت / و نور انوار بارقه عزلیت / شمس فلک عصمت و طهارت / قمر آسمان عزت و جلالت / حجت پروردگار و زریه احمد مختار و ...
در همین حین مردم نذورات خود که بیشتر شامل نان محلی و قند بوده و برای مراسم اطعام روز بعد عزاداران مورد استفاده قرار می گیرد را به تکیه آورده و بروی سفره های کرباسی قرار می دهند ایشان در قبال آن بسته ای کوچک از نبات را به عنوان تبرک از خادمان دریافت می دارند.
در پایان مراسم نیز جهت آمرزش اموات، شفای بیماران و رفع و دفع بلیات و قبولی نذورات دعا و فاتحه می خوانند سپس چراغ ها را دست به دست می بوسند و می چرخانند و برای اقامه نماز مغرب آماده می شوند.
آیین معنوی "چلچلا" بهمن ماه 1391 در شورای ثبت آثار معنوی کشور در شاهرود به ثبت رسیده است.
[/HR] ایام محرم و صفر بین مردم اهل سنت و تشیع کردستان از احترام ویژهای برخوردار است. به گونه ای که در طول این دو ماه هیچگونه مراسم شادی همچون عروسی و جشن های سرور و شادی برگزار نمی شود.[/HR]
یکی از این مراسم تاریخی و کهن که برگرفته از تمدن غنی و اسلامی مردم مسلمان کردستان است و هر ساله در روز عاشورای حسینی برگزار می شود مراسم گل گیرانی است که به گفته افراد محلی از گذشته های دور تاکنون و هر سال باشکوه خاصی در شهر بیجار برگزار می شود و عزاداران حسینی در این روز با گل گیران غرب اهل بیت امام حسین (ع) و یاران با وفایش را در صحرای کربلا روایت می کند.
گل گیران یکی از این مراسم تاریخی و کهن که برگرفته از تمدن غنی و اسلامی مردم مسلمان کردستان است و هر ساله در روز عاشورای حسینی برگزار در بیجار برگزار می شود و مردم این شهرستان با برگزاری این مراسم تاریخی و باستانی که برگرفته از عشق و علاقه به سرور و سالار شهیدان در روز عاشورای حسینی است در سوگ شهادت امام حسین(ع) و یاران باوفایش مینشینند.
مراسم گل گیران مردم بیجار در روز عاشورا علاوه بر آنکه نمادی از غم و اندوه مردمان این دیار در شهادت سید و سالار شهیدان است، نمادی از غربت شهدای واقعه عاشوراست و شاید هم بیش از آنکه نماد غربت شهدای کربلا و امام حسین(ع) باشد، نمادی از خاک آلودگی کودکان یتیم و اسیر کربلا باشد و مردمان این دیار غم خود را در عزای سالار شهیدان با گلهایی که بر سر و روی خود میمالند، نشان میدهند.
آیین گل گیران در روز عاشورای حسینی از صبح و با حضور مردم در خیابان های اصلی شهر بیجار آغاز می شود که تمامی هیئت های مذهبی و دسته های عزاداری با نظم و ترتیب خاصی در برگزاری هر چه باشکوهتر آن با هم متحد و یکدل هستند.
مقدمات برگزاری این مراسم دو هفته قبل از روز عاشورا و با تهیه خاک رس از دشت های اطراف شهر و الک کردن آن آغاز می شود و در روز عاشورا گل مخصوص این مراسم در داخل ظرف های مختلف تهیه و عزاداران با گل به سر کردن به سوگ سرور و سالار شهیدان ابا عبدالله حسین (ع) می نشینند.
هر کدام از هیئت های مذهبی شهر بیجار نیز به صورت جداگانه در خیابان های شهر گل های آماده شده را در مسیر قرار داده و اقشار مختلف مردم و زنجیرزنان با گل به سر کردن بار دیگر اوج علاقه و عشق خود به امام حسین (ع) و یاران باوفایش را به نمایش می گذارد.
اقشار حاضر در این مراسم سپس با زنجیر زدن و سینه زدن و طی مسیر عزاداری در خیابان های اصلی راهی حسینیه بیجار می شوند و در طول مسیر با صدای یا حسین در سوگ شهادت سرو و سالار شهیدان اشک می ریزند.
مراسم گل گیران علاوه بر شهر بیجار در شهرهای کوچک و بعضی از دهستان های این شهرستان نیز با حضور اقشار مختلف مردم برگزار می شود و علی رغم گذشت سال های بسیار ولی حتی در روستاها اطراف بیجار نیز این آیین فراموش نشده و هر سال برگزار می شود. این مراسم از گذشتههای دور و تا امروز در شهر بیجار باشکوه و عظمت خاصی برگزار میشده، امسال نیز به رغم گذشت سالهای سال با حضور همه اقشار مختلف مردم در روز عاشورای حسینی در معابر عمومی و میادین اصلی این شهر برگزار میشود.
براساس باورها و داستانهایی که از گذشتگان و نیاکان مردم بیجار باقی مانده است، آنها معتقدند در روزی که امام حسین (ع) به شهادت رسیدند، اجدادشان برای کمک به ایشان راهی صحرای کربلا شدند، ولی در میانه راه متوجه شدند که امام حسین (ع) به شهادت رسیده است. به همین دلیل، آنها با مالیدن خاک و گل به سر و بدنشان شروع به عزاداری میکنند و این رسم از آن زمان باقی مانده است.
آیینهای عاشورایی خاصی نیز در سایر شهرهای استان با آداب و رسوم خاصی همچون طشتگذاری، تشکیل حلقه عزا در مقابل مساجد تکایا و حسینیهها، مراسم گلگیران و مجالس روضهخوانی و تعزیهخوانی که از واپسین روزهای ماه ذیالحجه آغاز و تا پایان دهه نخست محرم ادامه میدهند.
آیین سنتی طشتگذاری نیز که در کشور خاص منطقه سریشآباد در استان کردستان بوده همه ساله در آخرین شبهای ماه ذیحجه برگزار میشود و دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت (ع) در این شهر در قالب هیاتهای سینهزنی با تشکیل حلقه عزا حسین حسینگویان در رسای شهدای دشت کربلا بر سر و سینه میزنند.
عاشقان امام حسین(ع) گرداگرد طشت آبی به نشانه بستن آب بر روی اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، عطش و تشنگی کاروان کربلا سوگواری میکنند و آب متبرک این طشت در روز عاشورای حسینی در بین حاجتمندان و نیازمندان درگاه اهل بیت پیامبر مکرم اسلام (ص) توزیع میشود.
پخت حلیم در شب تاسوعا توسط زنان برخی از مناطق استان از جمله شهر سریشآباد از جمله رسوم دیگری است که در این استان در ایام محرم اجرا میشود و با این حلیم در صبح غمانگیز عاشورا از عزاداران پذیرایی میشود. پس از سپری شدن زمانی از حرکت دستههای عزاداری در روز عاشورا به یاد واپسین تکبیرهای کاروانیان کربلا و ندای «هل من ناصر ینصرنی» قافلهسالار دشت کربلا مۆذنان اذان میگویند و به طرف میادین شهرها میروند.
حرکت علمها و بیرقهای عزاداری که بزرگترین آن علم بلندی منصوب به قمر بنیهاشم حضرت ابالفضل (ع) بوده که نشان دهنده در زمین نمانده علم آن امام همام است در شهرهایی همچون بیجار،سنندج، سریشآباد و قروه انجام میشود.
در ایام محرم شیعه و سنی در کنار یکدیگر برای امام حسین(ع) عزاداری میکنند و ارادات خود را به آن امام بزرگوار نشان میدهند زنان اهل سنت کردستان در غم مصیبتهای وارده به امام حسین اشک میریزند و به فرزندان خود توصیه میکنند تا راه ایشان را ادامه دهند و برای امام حسین(ع) سینه بزنند.
مردمان اهالی بانه، سقز، مریوان و کامیاران در استان کردستان اهل سنت هستند اما با این وجود هنگامی که در ایام ماه محرم در خیابانهای این شهرها راه میرویم در و دیوار در ماتم حسینی سیاهپوش شده است.
ختم زیارت عاشورا، به همان نحوی که وارد شده باید خوانده شود یعنی حتماً صد لعن و صد سلام گفته شود و در طی چهل روز وقت آن هم تغییر نکند مثلاً اگر بعد از نماز صبح شروع کرد تا آخر چهل روز ،بعد از نماز صبح بخواند.
البته اگر کسی وقت نداشته باشد و هر یک از این دو قسمت را با نیت صد مرتبه بخواند و بعد از خواندن هر یک از آن دو قسمت بگوید: "مأة مرّة" یعنی (100) بار یا یک مرتبه که خواند بگوید: "و تسعاً و تسعین مرّة" یعنی (99) بار امید آن است که خداوند ثواب کامل را به او عنایت نماید، چنان که صاحب "قرّة المهج" مینویسد: در پاورقی کتاب "شفاء الصدور" ج 1، ص 110 از کتاب "مشحون" به سندش از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل میکند که حضرت فرمود: "کسی که زیارت عاشورا (مشهوره) را بخواند ،سپس یک دفعه بگوید: "اللهم العنهم جمیعا تسعا و تسعین مرّة" مانند کسی است که صد مرتبه گفته و این برای کسانی که وقت ندارند، فوزی عظیم است.(1)
البته جناب مولی شریف شیروانی از امام هادی (ع) نقل می کند که لعن را یک بار کامل بگوید: آن گاه 99بار بگوید : اللهم العنهم جمیعا . در سلام هم یک بار آن را به طور کامل بگوید و بعد 99بار بگوید :« االسلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین »مثل این است که تمام صد لعن و صد سلام را گفته باشد . (2)
پی نوشت ها:
1 . جواد بن عباس کربلائی، قرة المهج، ص 127.
2.زیارت عاشورا و آثار شگفت آن . سید علی موحد اصفهانی ،ص 121.
[h=1]مذاکره امام حسین علیه السلام با عمر بن سعد[/h]
[h=2]وقتی امیر مومنان و سالار شهیدان علیهماالسلام با دشمنان خود مذاکره می کردند، چرا اکنون با مذاکره دولت ایران با آمریکا مخالفت می شود؟[/h]
چندی پیش، برخی افراد سهل اندیش و ساده انگار در رابطه با مذاکره جمهوری اسلامی ایران با دولت ایالات متحده آمریکا به حادثه ای تاریخی در صدر اسلام استناد کردند و از این رهگذر سعی نمودند مذاکره به معنای معامله و داد و ستد با دشمن قطعی دین و عزت مردمان شریف این سرزمین را توجیه نمایند. این افراد استدلال می کنند که وقتی امیر مومنان علی بن ابی طالب علیه السلام و سالار شهیدان حضرت امام حسین علیه السلام با دشمنان خود مذاکره می کردند، چرا اکنون با مذاکره دولت ایران با آمریکا مخالفت می شود؟
رهبر معظم انقلاب در پانزدهم مهر ماه سال جاری در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پاسخ به این شبهه فرمودند: «چنین تحلیلی در خصوص مسائل تاریخ اسلام و مسائل کشور، نهایت ساده اندیشی است زیرا حضرت علی علیه السلام با زبیر و حضرت امام حسین علیه السلام با عمر بن سعد، مذاکره به معنای امروز یعنی معامله نکردند بلکه هر دوی این بزرگواران به طرف مقابل خود نهیب زدند و آنها را نصیحت به خداترسی کردند. متأسفانه عده ای برای توجیه مذاکره جمهوری اسلامی ایران با شیطان بزرگ، با نگاهی عوامانه، اینگونه مسائل را در روزنامه ها، سخنرانی ها و فضای مجازی مطرح می کنند، که کاملاً اشتباه است».
در این نوشتار با نگاهی بر ملاقاتها و تماسهایی که میان حضرت امام حسین علیه السلام و عمر بن سعد انجام گرفته و در تاریخ ثبت شده است، خواهیم دید که تمامی گفتار و رفتار سالار شهیدان از موضع اقتدار و با هدف انذار و اتمام حجت با دشمن بوده، و هیچ گونه انفعال و ضعفی از سوی آن حضرت صادر نگردیده است.
[h=2]گفتگوی اول:[/h] در روز سوم محرم الحرام سال 61 هجرى، "عمر بن سعد بن ابی وقاص" با چهار هزار و بنا بر روایتى شش هزار جنگاور وارد سرزمین كربلا شد و در برابر خیمه گاه حضرت امام حسین علیه السلام و فرزندانش، اردوگاه نظامی برپا نمود. عمر بن سعد که از جنگ با فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله به شدت كراهت داشت، در صدد بود تا مساله را به گونه مسالمت آمیز فیصله دهد، لذا شخصی به نام "قرة بن قیس حنظلی" را به سوی خیمه امام حسین علیه السلام فرستاد تا دلیل آمدن ایشان به سوی کوفه را از زبان مبارک آن حضرت جویا شود. هنگامی که فرستاده ابن سعد نزد امام علیه السلام آمد و پیغام وی را ابلاغ نمود، حضرت در پاسخ فرمود: «از طرف من به صاحبت بگو که من قصد این دیار را نداشتم، مردم شهر شما -کوفیان- برای من نامه نوشتند که پیش آنان بیایم تا با من بیعت کنند و از من دفاع کنند و یاری ام نمایند و مرا خار نکنند. حال اگر آمدنم را خوش ندارند از جایی که آمده ام، بر می گردم».(1)
وقتى قاصد، بازگشت و عمر بن سعد را از جریان مطلع ساخت، وی گفت: «امیدوارم که خداوند مرا از جنگ با حسین نجات دهد.» سپس کلام امام حسین علیه السلام (2) را به اطّلاع امیر کوفه عبیدالله بن زیاد رساند ولى او در پاسخ نوشت: «نامه تو به دستم رسید و از آنچه درباره حسین گفته بودی، مطلع شدم. چون نامه ام به دستت رسید، بیعت با امیرالمؤمنین یزید را بر او عرضه کن. اگر پذیرفت و چنین کرد که هیچ، اگر نه، او را پیش من بیاور، والسّلام.»
آنچه از گفتگوی مزبور فهمیده می شود تنها نصیحت، انذار و اتمام حجت با سرکرده گمراهانی است که در برابر ولیّ خدا خصومت ورزیده و قصد برپایی فتنه ای عظیم را دارند که آتش آن دامن تمام امت اسلامی را خواهد گرفت، نه مذاکره به معنای داد و ستد!
وقتی نامه ابن زیاد به دست عمر بن سعد رسید، گفت: «انا للَّه و انا الیه راجعون، عبیداللَّه عافیت را نمی پذیرد و خدا کمک کند.» و دیگر بیعت با یزید را به امام حسین علیه السلام پیشنهاد نکرد، زیرا می دانست هیچ گاه امام آن را نخواهد پذیرفت.(3)
و در جای دیگر نقل شده است که عمر بن سعد، متن نامه امیر کوفه را نزد امام حسین علیه السلام فرستاد و حضرت فرمود: «لا أجیب ابن زِیاد بِذلک ابداً، فهل هو إِلاَّ الموت فمرحباً بِه» من هرگز به این نامه ابن زیاد پاسخ نخواهم داد. آیا نتیجه آن بالاتر از مرگ خواهد بود؟ در این صورت خوشا به چنین مرگى.(4)
همانطور که عمر بن سعد اذعان نموده و از سخنان سالار شهیدان علیه السلام نیز استفاده می شود، هیچ گونه رفتار و گفتاری از آن حضرت که نشان از تمایل ایشان به معامله با دستگاه فاسد بنی امیه بوده باشد، صادر نشده است. چنانکه امام حسین علیه السلام در خطبه تاریخی خود در روز عاشورا فریاد برآوردند که:
«اکنون بدانید که زنازاده فرزند زنازاده ـ عبیدالله بن زیاد-، مرا بین دو راهی قرار داده است: کشته شدن یا پذیرفتن ذلت. انتخاب راه پستی و ذلت از ما بعید است و خدا و رسولش آن را نمی پسندند. پدران پاک و مادران پاکدامن و آزادگان غیور و انسانهای عزّتمند، حاضر به اطاعت از انسانهای پست نیستند و آن را بر کشته شدن با کرامت ترجیح نمی دهند. من عذر خود را بیان کردم و هشدار دادم و با این خانواده کم با این که یاران -کوفیان دعوت کننده- بی وفایی کرده و تنهایم گذاشتند، ایستادگی خواهم کرد.»(5)
[h=2]گفتگوی دوم:[/h] حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در صحنه های گوناگون حادثه عاشورا بارها به اتمام حجّت با مردمی که به دشمنی با آل رسول علیهم السلام صف کشیده بودند، پرداخت تا کسی نزد پروردگار، بهانه ای مبنی بر بى اطّلاعى از حقیقت ماجرا در دست نداشته باشد. علاوه بر اینکه آن حضرت تمام تلاش خود را نمود تا آتش جنگ و فتنه میان مسلمین را خاموش نماید، لکن تاریکیِ دنیاپرستی و نفسانیتی که بر دلهای آنان پرده افکنده بود مانع از پذیرش حق گردید.(6)
مرحوم شیخ مفید در کتاب «الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد» می نویسد امام حسین علیه السلام برای عمر بن سعد پیغامی فرستاد تا یکدیگر را ملاقات کنند.(7) پس شبانه یكدیگر را دیدار و مدتی طولانی با هم گفتگو كردند. اما در این روایت اثری از گفتگوهای صورت گرفته میان آن حضرت و عمر بن سعد وجود ندارد، و در تاریخ طبری و ابن اثیر نیز آمده است كه آن دو، زمان زیادی مذاكره كردند اما كسی ندانست چه گفتند، لکن پس از آن مردم چیزها گفتند و هر كس سخنان آنها را به نحوی تفسیر كرد.(8)
اما در برخی منابع (9) به بخشی از محتوای گفتگوهای امام حسین علیه السلام با عمر بن سعد اشاره شده است. (10) از جمله اینکه:
همانطور که عمر بن سعد اذعان نموده و از سخنان سالار شهیدان علیه السلام نیز استفاده می شود، هیچ گونه رفتار و گفتاری از آن حضرت که نشان از تمایل ایشان به معامله با دستگاه فاسد بنی امیه بوده باشد، صادر نشده است.
امام علیه السلام در ابتدای سخن، به ابن سعد فرمود: وای بر تو! آیا از خدایی که بازگشت تو به سوی اوست نمی ترسی؟ آیا با من می جنگی در حالی که می دانی من کیستم؟ این گروه را رها کن و با من همراه شو که این تو را به خدا نزدیکتر می کند.
عمر بن سعد گفت: می ترسم خانه ام را خراب کنند.
حضرت فرمود: من برایت خانه ای تهیه می کنم.
ابن سعد گفت: اموالم را می گیرند.
امام علیه السلام فرمود: من با اموالی که در حجاز دارم بهتر از آن را برایت تهیه می کنم.
عمر بن سعد گفت: درباره زن و فرزندم از آنها هراس دارم.
حضرت فرمود: من سلامتشان را تضمین می کنم.
عمر ساکت شد و جوابی نداد. امام حسین علیه السلام از عمر بن سعد روی برگرداند و در حالی که آنجا را ترک می کرد، فرمود: خدا تو را به زودی بر بسترت بکشد و در روز قیامت تو را نیامرزد؛ به خدا سوگند که خیلی کم از گندم عراق خواهی خورد.
در این هنگام عمر بن سعد -با تمسخر و گستاخی- گفت: اگر گندم نباشد، جو خواهد بود! (11) سپس سوی لشکرش بازگشت.(12)
آنچه از گفتگوی مزبور فهمیده می شود تنها نصیحت، انذار و اتمام حجت با سرکرده گمراهانی است که در برابر ولیّ خدا خصومت ورزیده و قصد برپایی فتنه ای عظیم را دارند که آتش آن دامن تمام امت اسلامی را خواهد گرفت، نه مذاکره به معنای داد و ستد!
[h=2]گفتگوی سوم:[/h] آخرین باری كه حضرت امام حسین بن علی علیهما السلام با عمر بن سعد گفتگو كرد، بعد از خطبه دوم آن حضرت در روز عاشورا بود، كه ایشان پس از اتمام حجت با لشکریان دشمن، سراغ عمر بن سعد را گرفت و فرمود: به او بگویید بیاید. به او گفتند تا نزد امام آمد در حالی که مایل نبود با آن حضرت روبرو شود. امام حسین علیه السلام به او فرمود: ای عمر! تو می خواهی مرا بکشی و گمان می کنی زنازاده فرزند زنازاده -عبیدالله بن زیاد-، حکومت ری و گرگان را به تو خواهد داد؟ به خدا سوگند! هرگز به این آرزو نخواهی رسید. چنین مقرر شده است، حال هر چه می خواهی بکن که پس از من در دنیا و آخرت خوشی نخواهی دید. گویا سرت را می بینم که روی چوبی از نی در کوفه آویخته اند و بچه ها با آن بازی می کنند. عمر بن سعد از این سخنان خشمگین شد، پس رویش را از آن حضرت گرداند و به اطرافیانش گفت: منتظر چه هستید؟ حمله دسته جمعی کنید که طعمه ای بیش نیست.(13)
[h=2]حال، شما پاسخ دهید[/h] کلام را با سخنی از حجة الاسلام و المسلمین استاد فاطمی نیا به پایان می بریم که با طرح سوالی ساده، پاسخ شبهه مذکور را به عهده وجدان بیدار مومنین گذاشته است. وی در جمع عزاداران حسینی اظهار داشت: «شما یک لحظه به آن زمان برگردید و این طور تصور کنید که اگر نوه پیغمبر و نور چشم پیغمبر و ریحانه پیغمبر، سیدالشهداء علیه السلام با چنین آدمی (یزید بن معاویه -فردی فاسد که در جایگاه خلیفه مسلمین به شرابخواری و میمون بازی و تمسخر مقدسات اسلامی می پردازد- و اعوان و انصار او همچون عمر بن سعد) دست می داد آیا دیگر از اسلام اثری می ماند؟!!... فیلم مذاکره با عمر بن سعد
عنوانش مذاکره با عمرسعد
پی نوشت:
1) «یا هذا أبلغ صاحبک عنی لم أرد هذا البلد و لکن کتب إلی أهل مصرکم هذا أن آتیهم فیبایعونی و یمنعونی و ینصرونی و لا یخذلونی فإن کرهونی انصرفت عنهم من حیث جئت» مقتل الحسین خوارزمى 1/241؛ تاریخ طبرى 4/311؛ الارشاد مفید 435؛ بحارالانوار مجلسی 44/383.
2) بر اساس برخی منابع، ظاهرا عمر بن سعد برای اینکه آتش جنگ را بخواباند، در نامه خود به عبیدالله بن زیاد، کلام سیدالشهداء علیه السلام را کاملا تغییر داد و نوشت: «اما بعد، همانا خداوند آتش را خاموش ساخت و پریشانی را برطرف نمود؛ كار این امت را اصلاح كرد، و حسین با من پیمان بست كه از همانجا كه آمده به همانجا بازگردد یا با یكی از سرحدات رود و مانند یك تن از مسلمانان باشد در هر چه به سود مسلمانان است شریك آنان و در زیان آنان نیز همانند ایشان باشد، یا به نزد یزید برود و دست در دست او گذارد و هر چه خود دانند انجام دهند، و در این پیمان خشنودی تو و اصلاح كار امت است...» الارشاد مفید 2/89.
در حالی که با تأملی بر سخنان و سیره امام حسین علیه السلام روشن می گردد كه آن حضرت هرگز حاضر نبود به نزد یزید رفته و دست بیعت در دست او گذارد. چنانکه طبری و ابن اثیر از عبدالرحمن بن جندب روایت نموده اند كه عقبة بن سمعان گفت: «از آن هنگام که حسین علیه السلام از مدینه به سوی مکه و از مکه به عراق آمد، همه جا همراه وی بودم و از او جدا نشدم تا وقتی که کشته شد. تمام سخنان او را با مردم در مدینه، مکّه و در بین راه و در اردوگاه تا روز کشته شدنش شنیدم و یک کلمه هم نبود که نشنیده باشم. به خدا سوگند آنچه مردم می گویند و پنداشته اند، نبود و هرگز نگفت که دست در دست یزید بن معاویه می گذارم و همچنین نفرمود مرا به سوی یکی از مرزها روانه کنید؛ ولی فرمود: بگذارید در این سرزمین فراخ بروم تا ببینم کار مردم به کجا خواهد رسید.» کامل التواریخ ابن اثیر 4/54؛ تاریخ طبری 5/413 به نقل از "شرح غم حسین علیه السلام ترجمه تحقیقی بخش اصلی مقتل خوارزمی" مصطفی صادقی.
3) مقتل الحسین خوارزمى 1/239.
4) اخبار الطوال 253 به نقل از "عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها و پیامدها" سعید داودی و مهدی رستم نژاد زیر نظر آیة الله ناصر مکارم شیرازی.
5) «ألا إن الدعی بن الدعی قد رکز بین اثنتین: بین القتله و الذله و هیهات منا أخذ الدّنیه أبی اللَّه ذلک و رسوله و جدود طابت و حجور طهرت و انوف حمیه و نفوس أبیه لا توثر طاعة اللئام علی مصارع الکرام ألا إنی قد أعذرت و أنذرت ألا إنی زاحف بهذه الاسرة علی قلّة العتاد و خذلة الأصحاب» اللهوف سید بن طاوس 86؛ مقتل الحسین خوارزمی 2/129.
6) امام حسین علیه السلام در خطبه روز عاشورا به لشکریان دشمن فرمود: «قد انخزلت عطیاتکم من الحرام و ملئت بطونکم من الحرام فطبع اللَّه علی قلوبکم ویلکم ألا تنصتون؟ ألا تسمعون؟» پول هایتان از حرام است و شکم هایتان از حرام پر شده، لذا دلهایتان مهر خورده است. وای بر شما! چرا نمی شنوید و گوش نمی کنید؟ موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام 422.
7) البته برخی منابع تاریخی طرح پیشنهاد ملاقات مذکور را به عمر بن سعد منسوب کرده اند. ناسخ التواریخ سپهر 2/191. چنانکه ابومخنف می گوید: "مردم شایع کردند که امام به عمر سعد گفته است بیا دو لشکر را رها کنیم و با هم پیش یزید برویم و... ؛ و نیز می گویند امام حسین علیه السلام به عمر بن سعد فرمود: یکی از سه پیشنهاد را از من بپذیرید: یا به همان جا که از آن آمده ام بازگردم یا دست در دست یزید بن معاویه گذارم تا هر گونه خود می داند عمل کند یا مرا به یکی از مرزهای مسلمانان بفرستید تا یکی از مردم آن جا باشم و حقوق و تکالیفی همانند آنان داشته باشم." کامل التواریخ ابن اثیر 4/54؛ تاریخ طبری 5/413 به نقل از "شرح غم حسین علیه السلام ترجمه تحقیقی بخش اصلی مقتل خوارزمی" مصطفی صادقی.
9) مقتل الحسین خوارزمی 1/129.
10) فقال الحسین لابن سعد: و یحک أما تتقی اللَّه الذی إلیه معادک؟ أتقاتلنی و أنا ابن من علمت؟ یا هذا ذر هؤلاء القوم و کن معی فإنّه أقرب لک من اللَّه.
فقال له عمر: أخاف أن تهدم داری.
فقال الحسین: أنا أبنیها لک.
فقال عمر: أخاف أن تؤخذ ضیعتی.
فقال: أنا أخلف علیک خیراً منها من مالی بالحجاز.
فقال: لی عیال أخاف علیهم.
فقال: أنا أضمن سلامتهم.
قال: ثمّ سکت فلم یجبه عن ذلک فانصرف عنه الحسین و هو یقول: ما لک ذبحک اللَّه علی فراشک سریعاً عاجلاً و لا غفر لک یوم حشرک و نشرک فواللَّه إنی لأرجو أن لا تأکل من برّ العراق إلّا یسیراً.
فقال له عمر: یا أبا عبداللَّه! فی الشعیر عوض عن البر. ثمّ رجع عمر إلی معسکره.
11) عبارت مورّخان، همین «گندم عراق» است و آنچه گاهی از قول امام گفته می شود که «از گندم ری نخوری»، درست نیست. از نفرین امام استفاده می شود که عمر بن سعد نه تنها به حکوت ری نخواهد رفت، بلکه در خود عراق نیز چندان زنده نخواهد ماند؛ چنان که همین گونه شد و پس از حادثه عاشورا به آرزویش نرسید و توسط مختار کشته شد.
12) "ابن عبد ربّه" بر این گزارش افزوده است که چون ابن سعد پیشنهادهای امام را نپذیرفت، سی نفر از لشکر او جدا شده و به آن حضرت پیوستند و گفتند: «فرزند دختر پیامبر پیشنهادهایی به شما می کند و شما هیچ یک را نمی پذیرید؟!» اینان با امام ماندند و جنگیدند. العقد الفرید 5/128؛ همین مطلب را ابن عساکر در تاریخ دمشق 14/220 و ذهبی در دو کتاب خود تاریخ الاسلام 5/13 و سیر اعلام النبلاء 3/311 آورده است. همچنین ر ک: نفس المهموم ص 212. نقل از "شرح غم حسین علیه السلام ترجمه تحقیقی بخش اصلی مقتل خوارزمی" مصطفی صادقی.
13) ثم قال: أین عمر بن سعد؟ ادعوا لی عمر. فدعی له و کان کارها لا یحب أن یأتیه فقال: یا عمر! أنت تقتلنی و تزعم أن یولیک الدعی بن الدعی بلاد الری و جرجان؟ واللَّه لا تتهنأ بذلک أبداً عهد معهود فاصنع ما أنت صانع فإنّک لا تفرح بعدی بدنیا و لا آخرة و کأنی برأسک علی قصبه قد نصب بالکوفه یتراماه الصبیان و یتخذونه غرضاً بینهم. فغضب عمر بن سعد من کلامه ثمّ صرف وجهه عنه و نادی بأصحابه: ما تنظرون به؟ احملوا بأجمعکم إنما هی أکلة واحدة. مقتل الحسین خوارزمی 2/131، مقتل الحسین مقرّم 289.
[h=1][/h]
بررسی حوادث صبح عاشورا به لحاظ اسناد تاریخی دارای اهمیت زیادی است. اگر چه ممکن است برای برخی خوانندگان محترم، مضمون این مباحث تکراری باشد اما توجه به منابع اصلی در گزارش جزئیات حوادث مقطع مذکور ارزش خاص خودش را دارد.
دو درس عاشورایی
حضرت امام حسین علیه السلام پس از نماز صبح – با سی و دو اسب سوار و چهل نفر پیاده نظام که مجموعا هفتاد و دو نفر میشوند- پرچم لشکر را به دست برادر با کفایتشان حضرت عباس علیه السلام دادند و برای جناح راست جناب زهیر بن قین بجلی و برای جناح چپ حبیب بن مظاهر اسدی را به عنوان سر گروه و فرمانده انتخاب کردند.
هنگامی که امام صدای شیهه اسبان دشمن را شنید دعای کوتاهی خواند و به خدا شکایت کرد و به او پناه برد.[1] امام از هر فرصتی برای مناجات و توجه به خدا در حادثه کربلا استفاده کردند و این درس بزرگی برای همه ماست که در مشکلات زندگی سردرگم نباشیم و فراموش نکنیم که تمام خیر هر فرد در دست خداست: «بیدک الخیر»[2]
امام برای اینکه دشمن از پشت موفق به حمله به خیمهها نشود دستور دادند تا در خندق پشت خیام آتش روشن کنند در این هنگام شمر که از قبیله بنی کلاب بود به سمت خیام آمد و با صدای بلند فریاد زد که: "ای حسین! قبل از قیامت به سراغ آتش رفتهای؟!" امام حسین علیه السلام جوابش را دادند و او را به دخول در آتش اولی دانستند.
مسلم بن عوسجه از حضرت اجازه گرفت تا شمر را با تیری بزند و فاسقی از بزرگترین جباران است! امام فرمود: «او را نزن چرا که من بدم میاید که آغازگر جنگ با آنان باشم.»
این نکته مهمی در سیره جهادی رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرمومنان علیه السلام است که تلاش داشتند تا جنگ توسط دشمن شروع شود تا نبرد آنها حالت دفاعی داشته باشد.
خطبه مظلومانه امام عاشورا
لشکریان دشمن به سمت اردوگاه امام نزدیک شدند. در این هنگام حضرت حسین علیه السلام در حالی که در بین برادرش عباس و فرزندش علی اکبر علیهماالسلام قرار گرفته بود سوار بر مرکب خویش شد و به سمت دشمنان حرکت کردند. آنگاه حضرت با صدای بلند خطبه خواند:
«ای مردم سخن مرا بشنوید و عجله نکنید تا شما را بدانچه حق شما بر من است موعظه کنم و آمدنم به اینجا را موجه سازم. اگر عذر مرا پذیرفتید و توجیهم را قبول کردید و انصاف را در موردم رعایت کردید با این کارتان خوشبخت خواهید شد و برای شما بر من راه تجاوز بسته خواهد شد و اگر عذرم را نپذیرفتید و انصافم ندادید:
«فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَ شُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لاَ یَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَیْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لاَ تُنْظِرُون: پس [در] كارتان با شریكان خود همداستان شوید، تا كارتان بر شما ملتبس ننماید سپس درباره من تصمیم بگیرید و مهلتم ندهید.»[3]
«إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْكِتَابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِین: بىتردید، سرور من آن خدایى است كه قرآن را فرو فرستاده، و همو دوستدار شایستگان است.»[4]
از آنجا که صدای حضرت بلند بود و بانوان اهل خیام آن را میشنیدند، صدای گریه آنان بلند شد در این هنگام امام به برادرشان عباس و فرزندش علی اکبر علیهماالسلام فرمودند تا بروند و خانم ها را آرام کنند. فرمودند: «آنها را ساکت کنید که به جانم سوگند گریه آنها بسیار خواهد بود.»
سپس خدا را ستایش کرد و ذکر او را کرد و بر پیامبر صلی الله علیه و آله و فرشتگان و پیامبران درود فرستاد و فرمود:
«نسَب مرا بیان کنید من کیستم؟! به خودتان رجوع کنید و خویشتن را توبیخ کنید آیا واقعا شما حق کشتن و بی احترامی کردن به مرا دارید؟! آیا من فرزند دختر پیامبر شما نیستم؟! آیا من فرزند وصی پیامبر و پسر عمویش و اولین مومن به خدا و رسول نیستم؟! آیا عمویم حمزه سید الشهداء عموی پدرم نیست؟! آیا جعفر شهید دارای دو بال عموی من نیست؟[5] آیا گفتار مشهور پیامبر به شما نرسیده که حضرتش درباره من و برادرم فرمود: «این دو، آقای جوانان اهل بهشت هستند؟» اگر مرا در آنچه می گویم تصدیق کنید حتما کار حقی کردید چه به خدا سوگند از وقتی دانستم خدا اهل دروغ را مبغوض دارد هرگز دروغ نگفتم و اگر مرا تکذیب می کنید و حرفم را باور ندارید، پس در میان شما کسانی هستند که بتوانید از آنها سوال نمایید از «جابر بن عبدالله انصاری یا ابوسعید خدری یا سهل بن سعد ساعدی یا زید بن ارقم یا انس بن مالک» سوال کنید که آنها این جمله را از پیامبر خدا شنیدند. آیا این سخن مانع شما از ریختن خون من میگردد؟»
لازم به ذکر است که چهرههایی که امام از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله نام بردند در میان جمعیت دشمن حضور نداشتند و مقصود امام از این تعبیر حضور آنها در میان امت بوده است.
در اینجا شمر برای اینکه سخنان امام را قطع کند حرف های بیهودهای زد و وانمود کرد که سخنان حضرت را نمیفهمد. پاسخ حبیب بن مظاهر به او کوبنده بود که: "خدا دل تو را مُهر کرده است که این سخنان را نمی فهمی."
امام سخنان خود را ادامه داد:
«اگر در آنچه گفتم شک دارید آیا در اینکه من فرزند دختر پیامبر شما هستم نیز شک دارید؟ به خدا سوگند در شرق و غرب فرزند دختر پیامبری غیر من وجود ندارد. مرا خبر دهید آیا کسی از شما را کشتم و خونش را از من مطالبه می کنید؟ آیا مالی از شما تلف کردم؟ آیا قصاص مجروح کردن کسی را از من میخواهید؟»
حجتی که تمام شد
هیچ کس با حضرت سخنی نگفت. در اینجا امام حسین علیه السلام چند نفر از پیشتازان آنها را که در برابرش بودند و برای حضرت نامه دعوت نوشته بودند به نام صدا کرد: شبث بن ربعی یربوعی، حجار بن ابجر، قیس بن اشعث کندی و یزید بن حارث شیبانی. آنها موضوع را به کلی منکر شدند!!
در واقع آنچه از مطالعه این سخنان آشکار میشود اینست که حضرت برای تمام کردن حجت بر دشمنان از همه راه های ممکن استفاده کردند و مخصوصا از آنجا که انتساب به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در میان اعراب دارای اهمیت و جایگاه والایی بوده است بر روی آن تاکید زیادی کردند.
پی نوشت:
[1] - متن این دعای زیبا را هم شیخ مفید و هم طبری آورده است: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب و رجائی فی کل شدة..»
[2] - آل عمران26
[3] - یونس71 این آیه بخشی از سخن حضرت نوح علیه السلام با قومش می باشد.
[4] -اعراف196
[5] - اشاره امام به عمویشان حضرت جعفر طیار است که در میان شیعه و سنی محترم است.
اکثر مورخان، تأسیس شهر کوفه را در سال هفدهم هجرى مىدانند، ولى مورخانى، چون بلاذرى در فتوح البلدان بناى آن را در سال پانزدهم هجرى و یعقوبى در بلدان بناى آن را در چهاردهم هجرى مىدانند، چنان که یعقوبى در این زمینه مىنویسد:
«کوفه شهر بزرگ عراق و مصر اعظم و قبةالاسلام و محل هجرت مسلمین است و نخستین شهرى است که مسلمانان در سال چهارده براى ساختمان خط کشى کردند، ولی اکثر مورخان - همان طورکه اشاره شد - عقیده دارند که کوفه به دستور عمر، در سال هفدهم هجرى به سبب دارا بودن ویژگىهاى جغرافیایى و استراتژیک، بنا شد، یعنی در دوره خلافت خلیفه دوم، مسلمانان که هدف های را در سر داشتند، به دنبال محلى بودند که علاوه بر نزدیکى به مرز ایران، از نظر آب و هوایى، مکان مناسب جهت استقرار نیروهای نظامی وحتی محل سکونت مناسب برای عربها باشد.
عمر به سعد بن ابى وقاص اجازه داد تا مکانى که هم از نظر آب و هوایى و هم به لحاظ موقعیت استراتژیک مناسب باشد، انتخاب کند و آن جا را مرکز استقرار سپاهیان اسلام براى حفاظت از مرزها و ادامه عملیات نظامى به سوى شرق قرار دهد.
سعد، سلمان فارسى و حذیفةالیمان را مأمور انجام دادن این کار کرد و آنان پس از بررسى مناطق گوناگون، محل کنونى شهر کوفه را براى این منظور مناسب دیدند، چون هم آب و هواى آن با طبع عربها سازگار بود و هم موانع
طبیعى، چون کوه و دریا بین آن سرزمین و مدینه وجود نداشت - مسئله اى که عمر به آن تأکید فراوانى مىکرد. (1(
پی نوشت:
1- فصلنامه تاریخ اسلام، شماره 23، تاریخ 10/7/85.
عاشق به کسى گویند که لحظه اى خیال و فکر و ذکرش از معشوق جدا نباشد. عشق و محبّت و هجران معشوق آن چنان قلب و جان و روح عاشق را مسخّر نموده که آب و خواب و غذا را از او گرفته و او به چیزى جز معشوق نمى اندیشد و کسى جز او را نمى بینند. هر کس چنین نیست، عاشق نیست.
عشق قهّار است و من مقهور عشق :hamdel: چون قمر روشن شدم از نور عشق
[h=3]آیین های محرم در ایران[/h]
[h=2]کرمانشاه نزدیک ترین استان ایران به کربلاست و دروازه کربلا نامیده می شود. به خاطر نزدیکی به کربلای معلی و پذیرایی از زائران عتبات عالیات، مراسمات ماه محرم و سوگواری سالار شهیدان علیه السلام در این استان به صورت ویژه ای برگزار می گردد.[/h]
آیین های مذهبی و عزاداری امام حسین علیه السلام در کرمانشاه ریشه تاریخی دارد و برخی از این مراسم از آیین های ایران باستان الگو گرفته است.مراسم عزادارى را در زبان كردى كلهرى «تازیه» مى گویند كه صورت دیگرى از تعزیه است.
[h=2]آیین «کتل» و «علم»[/h] این آیین ریشه در ایران باستان دارد.در ابتدای ماه محرم مردم چوب بلندی را با پارچه های مشکی می پوشانند و به نشانه عزا در ورودی ایوان خانه های قدیمی نصب می کنند.
[h=2]«خورشتی»[/h] سینه زنی مردم کرمانشاه یکی دیگر از نماد ها و نمایش های مذهبی این خطه است. این نوع سینه زنی زنجیر وار است و به آن "خورشتی " به معنای نغمه های باران گفته می شود.
[h=2]تعزیه خوانی در روستای «کندوله»[/h] «کوتهل» هم از آداب و رسومى است كه در عزادارى ها و سوگواریها انجام مى گیرد. در این مراسم اسبى را مى آورند و دُم و یالش را مى برند و زین و برگ را نگون سار بر آن مى گذارند. در مراسم عاشورا هم این عمل به خاطر زنده نگه داشتن یاد عاشورا انجام مى گیرد
تعزیه کردی در زمان رضاشاه در منطقه سبزه میدان کرمانشاه انجام می شد اما به دلیل خفقان آن زمان این گروه به منطقه کندوله رفتند و تعزیه را در آنجا برپا کردند. درروستای «کندوله» که در لیست 14 روستای هدف گردشگری استان قرار دارد، مراسم تعزیه خوانی با گویش و عرف محلی برگزار می شود.گرچه جمعیت روستا حدود هزارنفراست اما در ایام برگزاری تعزیه پنج هزار نفر از مناطق مختلف استان وارد روستا شده و به دیدن هنر تعزیه خوانی می آیند. تعزیه کردی کرمانشاه در جامعه جهانی یونسکو نیز پذیرفته شده و تعزیه کندوله در جرگه تعزیه های مهم ایران به ثبت رسیده است.
[h=2]نواختن نوای چمری[/h] از آداب ویژه مجالس عزاداری در برخی از مناطق استان نواختن چمری است.همراه با شیون گرم مرد و زن ، ساز و دهل نوای «وای وای» می نوازد و همراه چمر نوای ویژه «چمری» را اجرا می کند.
[h=2]مالیدن گل بر سر و شانه ها[/h] در روز عاشورا مردم از ابتدای صبح از خانه هاى خود خارج مى شوند و با تشكیل دسته هاى مختلف به عزادارى مى پردازند. از آداب و رسوم این روز، مالیدن گِل بر سر و شانه ها به نشانه عزادارى است.
[h=2]«دووار»[/h] یكى از نشانه هاى عزادارى در بین عشایر، آویزان كردن تكه هایى از سیاه چادر بر گردن است، كه در اصطلاح كُردى به آن «دووار» مى گویند. این رسم در سایر عزادارى ها هم موسوم است.
[h=2]«کوتهل»[/h] «کوتهل» هم از آداب و رسومى است كه در عزادارى ها و سوگواریها انجام مى گیرد. در این مراسم اسبى را مى آورند و دُم و یالش را مى برند و زین و برگ را نگون سار بر آن مى گذارند. در مراسم عاشورا هم این عمل به خاطر زنده نگه داشتن یاد عاشورا انجام مى گیرد.
[h=2]«موور»[/h] زنان نیز در برگزارى مراسم عزادارى بى طرف نمى مانند. در گوشه اى از محل عزادارى جمع مى شوند و یكى از آنها كه در خواندن مرثیه به شیوه زنان، كه در كُردى به آن «موور» (mour) مى گویند مهارت دارد، اشعارى در بزرگداشت خاطره امام حسین علیه السلام و مظلومیت هاى او مى خواند و بقیه هم به گریه و زارى مى پردازند.
[h=2]«شا حسین واحسین»[/h] در ایام عاشورا دختران دور هم جمع شده و با خواندن اشعار و سخنان آهنگین به عزادارى مى پردازند و با دست و ناخن روى صورت خود را مى خراشند و مى گویند «شاحسین واحسین ئِراقه تلِ ئیمام حِسین»ن به این نوع عزادارى در اصطلاح «شاحسین واحسین» مى گویند.
[h=2]دادن «خرج» یا «خیرات»[/h] یکی دیگر از آداب و رسومی که در ماه محرم مرسوم است، دادن انواع غذاها و شربت های نذری مانند حلیم، شله زرد، حلوا و شربت های مختلف و تقسیم آن در میان عزاداران است که در اصطلاح کردی به آن "خرج" یا "خیرات" می گویند و غذایی به نام "هه لیسه" یا "که شکه ک" درست می کنند که هر کس به اندازه توانایی خود در یکی از روزها یا شب های محرم که بیشتر در شب هفتم، دهم، چهلم و شام غریبان است مقداری غذا طبخ و بین فقرا و اطرافیان تقسیم یا عده ای را به خانه خود دعوت می کند.
تهیه تابوت خونینی که بر روی آن کبوتری گذاشته شده و پشت سر آن کودکان به منزله فرزندان امام حسین علیه السلام حرکت می کنند و فردی آنان را شلاق می زند تا به اسارت ببرد، تهیه گهواره حضرت علی اصغرعلیه السلام ، حجله حضرت قاسم علیه السلام و قرار دادن دختر بچه ای مانند عروس در آن از دیگر آیین های عزاداری مردم کرمانشاه است.
سینه زنی مردم کرمانشاه یکی دیگر از نماد ها و نمایش های مذهبی این خطه است. این نوع سینه زنی زنجیر وار است و به آن "خورشتی " به معنای نغمه های باران گفته می شود
برای رونق دادن به مجالس عزاداری، عَلَم هایی که با پارچه های رنگارنگ مزین شده اند، به یاد علم های برافراشته صحرای کربلا در میان مجالس عزاداری برافراشته می شوند و مردم در حالی که پاهایشان برهنه است به دنبال عَلَم ها حرکت می کنند و بر سر و سینه می زنند.
در روز عاشورا هم دسته های دُهُل زن و ساز که پیوسته نواهای غمگین پخش می کنند، دسته های عزاداری را همراهی می کنند. در بعضی جاها در روز عاشورا شبیه هایی را که از چوب یا سایر امکانات دیگر درست می کنند در جلوی دسته به حرکت درمی آورند.
از گذشته تاکنون دسته های عزاداری از محله های شهر کرمانشاه و روستاهای اطراف حرکت و در حسینیه ها، مساجد و تکایا همچون تکیه معین الرعایا و مسجد عمادالدوله تجمع می کنند. دسته های عزاداری در ظهر عاشورا با حزن و اندوه به سمت قبرستان حرکت می کنند و در آرامستان شهرها نماز ظهر عاشورا را اقامه می کنند.این دسته های عزاداری بعد از ظهر در حالی که غذاهایی نذری برای آن ها طبخ شده به سمت حسینیه برمی گردند و برای برگزاری مراسم شام غریبان آماده می شدند.
مهم ترین تکیه های شهر کرمانشاه، تکیه مرحوم سید محمدرحیم که اولین تکیه در کرمانشاه بوده ، تکیه شادروان معین الرعایا که بعدها به تکیه معاون الملک معروف شد، تکیه مرحوم عبدالله خان بیگلربیگی، تکیه علی پاشاخان ایلخانی کلهر و تکیه حاج عباس اربابی هستند.
تکیه حسن خان معین الرعایا که بعدها به تکیه معاون الملک تبدیل شد در بین سایر تکایا ممتاز و منحصر به فرد بوده و مراسم عزاداری و سوگواری سالار شهیدان امام حسینعلیه السلام و یارانش هر چه با شکوه تر در این مکان برگزار می شود. دیوارهای این تکیه مملو از کاشی کاری با نقوش مختلف است و در یکی از کاشی کار های حیاط حسینیه تکیه معاون الملک، مجلسی از عزاداری ماه محرم در شهر کرمانشاه به تصویر کشیده شده است.در این تکیه نوع دیگری از عزاداری سنتی و فلکور مردم کرمانشاه در عزای امام حسین علیه السلام انجام می گیرد. آیین عزاداری تکیه معاون الملک کرمانشاه در ایام شب های ماه محرم حال و هوای ملکوتی و عرفانی دارد و در فضایی با کاشی های هفت رنگ، صحنه های نبرد حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام را به تصویر کشیده شده است. تکیه بیگلر بیگی هم از تکایای قدیمی کرمانشاه است که هنر آیینه کاری آن بی نظیر است.
[/HR]
منابع:صدا و سیمای مرکزکرمانشاه،کرمانشاه نیوز،شبستان،ویستا،میراث آریا،تسنیم
[h=1]عزاداری در شاهچراغ[/h] [h=3]آیین های محرم در ایران[/h]
[h=2]ﻋﺰاداری ﻣﺮدم ﺷﯿﺮاز ﺑﺮای اﻣﺎم ﺣﺴﯿﻦ علیه السلام در اﯾﺎم ﻣﺤﺮم همواره در ﺳﻄﺢ ﮐﺸﻮر زﺑﺎﻧﺰد ﻋﺎم و ﺧﺎص ﺑﻮده اﺳﺖ.[/h]
ﻣﻘﺼﺪ ﺗﻤﺎم ﮔﺮوه ھﺎی ﺳﯿﻨﻪ زﻧﯽ در ﺷﯿﺮاز ﺷﺎھﭽﺮاغ علیه السلام اﺳﺖ اﻣﺎ ﮔﺮوه ﺳﯿﻨﻪ زﻧﺎن در ﺷﯿﺮاز ﺑﻪ دو ﮔﺮوه ﺗﻘﺴﯿﻢ ﻣﯽ ﺷوﻧﺪ و ھﺮ ﮔﺮوھﯽ ﮐﻪ زودﺗﺮ ﺑﻪ ﻣﺤﻮطﻪ ﺳﯿﺪ ﻣﯿﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﯽ رﺳﺪ وارد ﺑﺎزار آﻗﺎ و ﺳﭙﺲ وارد ﺻﺤﻦ ﺷﺎھﭽﺮاغ ﻣﯽ ﺷوﺪ، ﺳﭙﺲ ﮔﺮوه ﺳﯿﻨﻪ زﻧﺎن در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺣﺮم ﺷﺎھﭽﺮاغ ﻣﯽ اﯾﺴﺘﻧﺪ و ﻧﻮﺣﻪﺧﻮان آن دﺳﺘﻪ ﺑﺮای ﺳﺎﯾﺮﯾﻦ ﻧﻮﺣﻪ ﻣﯽ ﺧﻮاﻧﺪ. ھﻤﭽﻨﯿﻦ در ﭘﺎﯾﺎن ﻧﯿﺰ ھﯿﺌﺖ از در دﯾﮕﺮ ﺷﺎھﭽﺮاغ ﺧﺎرج ﻣﯽ ﺷوﺪ ﺗﺎ ﻧﻮﺑﺖ ﺑﻪ ﮔﺮوه ھﺎی دﯾﮕﺮ ﺑﺮﺳﺪ.
ﮔﻞ اﻧﺪود ﮐﺮدن ﺗﻤﺎم ﯾﺎ ﺑﺨﺸﯽ از ﺑﺪن و ﺗﺮاﺷﯿﺪن ﻣﻮی ﺳﺮ از دﯾﮕﺮ ﻣﺮاﺳﻢ و آﯾﯿﻦ ﺧﺎص ﺷﯿﺮازی ھﺎ در اﯾﻦ اﯾﺎم اﺳﺖ ﮐﻪ در آن از ﺳﺎزھﺎی طﺒﻞ، دھﻞ و ﺳﺮﻧﺎ اﺳﺘﻔﺎده ﻣﯽﺷﻮد.
ﺳﯿﻨﻪزﻧﯽ ﻣﺨﺼﻮص ﺷﯿﺮاز ﺑﻪ طﺮﯾﻘﻪ ای ﺧﺎص ﺻﻮرت ﻣﯽگیرد ﺑﻪ طﻮری ﮐﻪ در ﺣﺠﻢ ھﺎﯾﯽ ﮐﻮﭼﮏ و ﺑﺎ ﺑﺎﻻ و ﭘﺎﯾﯿﻦ رﻓﺘﻦ ﺑﺎﻻ ﺗﻨﻪ ﺑﺮ ﺳﯿﻨﻪ ﺧﻮد ﻣﯽزنند و اﺷﻌﺎری ﺑﺴﯿﺎر کهن را ﺗﮑﺮار ﻣﯽﮐنند.
ﺗﻌﺰﯾﻪ ﺧﻮاﻧﯽ و ﭘﺮده ﺧﻮاﻧﯽ، ﭼﺎوﺷﯽ ﺧﻮاﻧﯽ(ﺷﻌﺮ ﺧﻮاﻧﯽ در ﻣﻮرد ﮐﺮﺑﻼ و ﺟﻤﻊ ﮐﺮدن ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺑﺮای ﺳﻔﺮ ﺑﺎ اﺳﺐ ﺑﻪ ﮐﺮﺑﻼ ) از دﯾﮕﺮ ﻣﺮاﺳﻢ دھﻪ اول ﻣﺤﺮم در ﺷﯿﺮاز است ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﮑﻠﯽ ﻣﺘﻔﺎوت ﺑﺎ اﺟﺮاھﺎی اﻣﺮوزی اﻧﺠﺎم ﻣﯽ شود.
یک هنرمند عرصه تعزیه در استان فارس در مورد آئین ها ورسوم دهه اول محرم در شیراز معتقد است در گذشته مردم شیراز آئین ها و رسوم بسیاری در دهه اول محرم داشتند که امروزه با گذشت زمان بیشتر آنها رنگ فراموشی به خود گرفته اند.
مراسم تعزیه در گذشته به گونه ای بوده است که 10 گروه برای اجرای تعزیه در هیئت های عزاداری حرکت می کردند ولی هر گروه فقط یک قسمت مشخص شده از تعزیه را برای افراد حاضر می خواند و سپس برای اجرا همین قسمت به سمت هیئت بعدی حرکت می کردند.گروه های تعزیه به ترتیب و پشت سرهم به هیئت ها وارد می شدند و بدین وسیله یک تعزیه با همکاری 10 گروه تعزیه خوان برای هیئت ها اجرا می شد
در گذشته مردم هر محله در شهر شیراز تلاش می کردند تعداد سینه زنان آن محله بیشتر از سایر نقاط شهر باشد و علاوه بر آن برای زیباتر شدن علم ها و پرچم های هیئت محل نیز بسیار تلاش می کردند.روسای محلات و هیئت ها،تکیه ها و مساجد را محل جمع شدن سینه زنان قرار می دادند و افرادی که نذرکرده بودند برای امام حسین علیه السلام علم و پرچم بسازند نیز در این مکانها آن را به بزرگان هیئت ها تقدیم می کردند.مردان قدرتمند هر محله طبق هایی را که مملو از چراغ و آیینه بود برسر می گذاشتند و سر چهارراه ها به دور خود می چرخیدند، مردم نیز در این مواقع صلوات می فرستادند. علاوه بر حمل طبق، مردان قدرتمند پایه علامت که از جنس فلز و بسیار سنگین بود را بر روی شال خود که بر کمر بسته بودند می گذاشتند و با دیدن شاهچراغ علیه السلام به گونه ای خم می شدند که فنر بالای علامت که دارای زنگی بزرگ بود نیز به حرم مطهر تعظیم می کرد.
مسیر حرکت سینه زنان شیرازی در شیراز شاهچراغ علیه السلام است اما گروه سینه زنان در شیراز به دو گروه تقسیم می شوند و هرگروهی که زودتر به محوطه سید میر محمد برسد،وارد بازار آقا و سپس وارد صحن شاهچراغ می شود،سپس گروه سینه زنان در مقابل حرم شاهچراغ می ایستند و نوحه خوان آن دسته برای سایرین نوحه می خواند،در پایان نیز هیئت از در دیگر شاهچراغ خارج می شود تا نوبت به گروه های دیگر برسد.
تعزیه خوانی و پرده خوانی، چاوش خوانی(شعر خوانی در مورد کربلا و جمع کردن مسافر برای سفر با اسب به کربلا) از دیگر مراسم دهه اول محرم در شیراز است که به شکلی متفاوت با اجراهای امروزی انجام می شود.
مراسم تعزیه در گذشته به گونه ای بوده است که 10 گروه برای اجرای تعزیه در هیئت های عزاداری حرکت می کردند ولی هر گروه فقط یک قسمت مشخص شده از تعزیه را برای افراد حاضر می خواند و سپس برای اجرا همین قسمت به سمت هیئت بعدی حرکت می کردند.گروه های تعزیه به ترتیب و پشت سرهم به هیئت ها وارد می شدند و بدین وسیله یک تعزیه با همکاری 10 گروه تعزیه خوان برای هیئت ها اجرا می شد و افراد حاضر در این مکان ها بیش از یک هزار تعزیه خوان رادر هنگام اجرای تعزیه می دیدند.
حضور مردم در دارالرحمه و جوانان آبادی به منظور دیدار با اهل قبور،حمل کوزه آب توسط پیران و کودکان در روز تاسوعا و سر دادن شعار"روز تاسوعا ست امروز کربلا غوغاست امروز" از دیگر مراسم اجرا شده توسط مردم شیراز در دهه اول محرم بوده است.
در شیراز قدیم افرادی خاص اسبی با لباس های مخصوص به اسم اسب ذوالجنان را تزئین می کردند و آن را در کوچه ها می چرخانند ، کسانی که تمایل داشتند این اسب را به منزل خود دعوت می کردند و سپس مراسم عزاداری برپا می گردید.
بسیاری از مردم شیراز اعتقاد داشتند اگر کودکان و مریض های خود را از زیر شکم اسب ذوالجنان عبوردهند فرد بیمه امام حسین علیه السلام می شود و بیمار شفا می یابد و در بسیاری مواقع به خاطر خلوص نیت مردم این اتفاق می افتاد.
درشیراز مردم تمایل دارند غذا به طور حتم در منزل شخص نذرکننده پخته شود زیرا که به اعتقاد آنها جوشیدن دیگ غذایی امام حسین علیه السلام در داخل منزل باعث برکت و رفع مشکلات می شود.
از غذاهای مرسوم در شیراز برای محرم، پلو و خورشت سبزی، شکر پلو و قیمه، پلو وخورشت بادنجان ، حلوای کاسه ، شوربای ماست ، و میوهای مربوط به آن فصل است.
نوشیدنی های که مردم شیراز برای پذیرایی از هیئت های عزاداری استفاده می کنند شامل گلاب، عرق نسترن ، عرق بیدمشک است که در برخی موارد افراد علاقمندان برای پذیرای به همراه هیئت ها تا شاهچراغ علیه السلام نیز می روند.
از معروفترین لقبهای امام حسین(ع) ـ که در روایات و زیارتنامهها بیان شده و مستند به امامان میباشد ـ لقب سیدالشهدا است. گرچه این لقب ابتدا از آنِ حضرت حمزه، عموی پیامبر بود که در جنگ احد به شهادت رسید، اما حماسه و فداکاری امام حسین(ع) چنان سترگ و والا بود که او را سرآمد همة شهدا ساخت و بر تمامی شهیدان تاریخ سروری داد.
امام صادق(ع) به «ام سعید احمسیّه» (که مرکبی کرایه کرده بود تا در مدینه سر قبور شهدا برود) فرمود: «آیا به تو خبر دهم که سرور شهیدان کیست؟ حسین بن علی(ع) است. او سید الشهداء است».(1)
پیامبر این مقام بزرگ را برای حضرت درخواست کرده بود. در آن زمان که از شهادت فرزندش خبر میداد، دعا کرد: «اللهم فبارک له فی قتله واجْعله مِن سادة الشهداء؛ خدایا! قتلش را موجب برکت گردان و او را از بزرگان شهدا قرار ده».(2)
پینوشتها:
1.وسائل الشیعه،ج14،ص525؛ بحار الانوار، ج 98، ص 36.
2. همان، ج 44، ص 247.
نون قلم نبی ست،ومایسطرون ..حسین.. طاق فلک علی ست وبه عالم ستون ..حسین.. اصل حیاط حضرت زهراست خون ..حسین.. هستی تمام ظاهرومافی البطون ..حسین.. بایک قیامت است هم الغالبون ..حسین.. دراین قیام ، نقطه پرگار ... زینب است ...
امام معصوم شک نیست که به اذن خدا نسبت به مسائل آینده علم دارند ولی علم پس پرده به کسانی داده می شود که در برابر اراده خدا تسلیم هستند و از این علم جز به امر خدا استفاده نمی کنند.اما امام حسین در کربلا کاملا با تدبیر عمل می کند و آنچه باید انجام دهد ، کم نمی گذارد .
لحظه به لحظه کربلا را توجه کنید ، می بینید امام تمام کارهای احتیاطی را انجام داده است. در مورد آب؛ دشمن از روز هفتم بر اساس فرمان ابن زیاد مانع از رسیدن آزادانه سپاه امام به آب می شود.روز هشتم امام و یارانش از آبهایی که ذخیره کرده بودند استفاده کردند .طبیعی است که امکانات ذخیره کردن محدود بوده و امام نمی توانسته برای چندین روز آب ذخیره کند. ظاهرا امام و یارانش به حفر چاه هم اقدام کرده اند ولی چاه ها به آب نرسیده و فایده نکرده است.روز نهم که ذخیره آب تمام شد امام گروه پنجاه نفری رابا بیست ظرف برای آوردن آب گسیل داشت تا ضمن کنار زدن مدافعان شریعه فرات (که پانصد نفر به فرماندهی عمرو بن حجاج بودند) آب بیاورند و انان توانستند سپاه دشمن را کنار زده و آب بیاورند.(1)
بنا بر این امام آنچه توانسته انجام داده و تا شب عاشورا هم آب تهیه کرده ، ولی روز عاشورا دیگر آب نبوده، امام هم مجاز به تهیه آب از طریق معجزه نبوده است . ایشان موظف بوده به صورت عادی عمل کند و از نیروهای غیبی هم کمک نگرفته و خود و یارانش با تمام توان اقدام کرده اند .
پی نوشت ها:
1- تاملی در نهضت عاشورا ، رسول جعفریان، ص99.
حضرت رقیه(س) روضه
یک دست هرزه آمد و در بینِ خیمه ها
رنگ قنوت بندگیم را سیاه کرد
بعد از تو بالش سر من دست عمه شد
یک نیزه دست خستگیم را سیاه کرد
مردی که بینِ راه پرم را شکست و رفت
در کوفه آن شکستگیم را سیاه کرد
در طول این سفر سر بازارهای شام
لفظِ کنیز، زندگیم را سیاه کرد
شاعر:رضاباقریان
امام حسین(ع) مناجات
آخرش دیدی چه آمد بر سرم؟کاری بکن
ای امید قلب و چشمـــان ترم کاری بکن
تا که از چشمت نیوفتادم بیا و زودتر
باز هم از روی احسان و کرم کاری بکن
جان زهرا مادرت لطفی بکن من بر درت
سالیانی میشود که نوکـــــرم،کـــاری بکن
حق بده خود را طلبکارت بگیرم جان من
آخر عمری ریزه خوار این درم،کاری بکن
یا مرا لطفی کن و مثل گذشته خوب کن
یا بسوزان دیگر این بال و پرم،کاری بکن
دارم احساس غریبی میکنم در روضه ات
چـــون اسیر غصه های دیگرم،کاری بکن
میروم از روضه و اینبار هم پای خودت
منتظر هستم بگویی میخرم،کاری بکن
شاعر:امیرفرخنده
این مطلب در برخی از مقتلها و کتابهای تاریخی به صورت مختلف ذکر شده، در برخی از روایات سخن از لباس به میان آمده است.(1) بدون اینکه از کهنه و نو بودن آن چیزی ذکر شده باشد(2) در برخی از متون دیگر از
کهنه بودن لباس سخن گفته شده است.
در ارشاد مفید آمده است: هنگامی که دشمنان به امام حسین(ع) حملهور شدند و یاران امام به شهادت رسیده بودند، جز سه یا چهار تن، حضرت که چنین دید، زیرا جامة یمانی خواست و آن را پاره کرده و پوشید، تا پس از کشتنش، آن را از تنش بیرون نکنند، ولی چون حسین(ع) کشته شد، «ابجر بن کعب» آن را ربود و حضرت را برهنه گذارد!(3)
در بعضی متون دیگر میخوانیم: از قساوتهای دشمن در کربلا عریان نهادن جسم حسین(ع) روی خاک بود. امام برای پیشگیری از این ظلم، روز عاشورا قبل از عزیمت به میدان شهادت، کنار خیمهها آمد و از خواهرش زینب جامه و شلواری کهنه طلبید و آنها را با دست پاره کرد و بر تن پوشید،تا کسی پس از شهادت در آن جامهها رغبت نکند و به طمع آن لباس، او را عریان نسازد.
فرمود: «أئتونی ثوباً لا یرغب فیه أحد أجعله تحت ثیابی لئلاّ أُجرّد منه بعد قتلی»(4) اما ابجر (ابحر) بن کعب جنایت کرده، آن را پس از شهادت امام، از تنشان درآورد و حسین(ع) را عریان در کربلا نهاد.(5) بدینسان اصل لباس خواستن امام در متون تاریخی آمده است و به نظر میرسد اصل مطلب صحت دارد.
نمیتوان گفت که نباید این مطالب در عزاداری بیان نشود، زیرا این بخش از حادثه عاشورا نیز جزء مجموعه حوادث است اما آنچه که در حوادث عاشورا مهم است، آن است که رخدادهای کربلا بدون مبالغه و تحریف بیان گردد بدینسان مداحان و سخنرانان محترم باید در بیان مصائب امام حسین(ع) اولویتگذاری نموده و از هر گونه مبالغه و تحریف پرهیز کنند.
افزون بر آن باید این مطلب را مدّ نظر داشته باشند که بیان برخی از حوادث همسو با اوضاع زمان است یا نه؟ در برخی از اوضاع لازم است که برخی از مطالب بیان شود اما از بیان برخی مطالب پرهیز گردد.
همین مداحان میتوانند با بدون مصائب متعدد دیگر که بیان آنها از اهمیت بیشتری برخوردار است، از بیان آن دسته از مطالب که از اهمیت کمتری برخوردار هستند، پرهیز کنند،بدینسان به طور کلی نمیتوان گفت که کدام مطالب بیان شود و کدام مطالب بیان نشود.
پینوشتها:
1. مثیر الاحزان، ص 74؛لهوف، ص 121.
2. بحار، ج 45، ص 54؛ مدینه المعاجز، ج 4، ص 67.
3. ارشاد مفید، ص 115.
4. بحار الانوار، ج 45، ص 54.
5. اثبات الهداة، ج 5، ص 201، عوالم، ص 297.
سلام بر ماه صفر ...
ماه اسارت ...
ماه مجلس شراب....
ماه خرابه نشینی ....
ماه دربه دری....
ماه سرهای به نیزه....
ماه شام...
ماه دروازه ی ساعات....
ماه لطمه زنی....
این شب ها
کربـلـآ
حالِ عجیبی دارد . . .
مادری
تکیه زده
بر ضریحِ پسرش
حالِ پریشان دارد . . .
با ......حسینش...
روضـ ه ی شام و اسارت
دارد . . . .
.
زائر کرب و بلا دق نکند جای تعجب دارد ...!
[h=1]در دل مانده رؤیایت، بر لب نام زیبایت، اربابم حسین جان[/h]
در دل مانده رویایت، بر لب نام زیبایت
اربابم حسین جان، می میرم برایت
ای نام و نشان من، جان من جهان من
می گیرم سراغت، می گریم ز داغت
خونت جوهر هستی، شورت در سر هستی
آه ای راز عطشان، جانم را بسوزان
در دل مانده رویایت، بر لب نام زیبایت
اربابم حسین جان، می میرم برایت
مصباح الهدایی تو، محبوب خدایی تو
روشن از تو راهم، محتاج نگاهم
ای عشق نخستینم، معیار دل و دینم
جانم را رها کن، نذر کربلا کن
در دل مانده رویایت، بر لب نام زیبایت
اربابم حسین جان، می میرم برایت
ای خاکت بهشت من، زیبا سرنوشت من
ای حصن حصینم، باقی از تو دینم
نامت محییُ الاموات، مِهرت قاضی الحاجات
جان عالمی تو، اسم اعظمی تو
در دل مانده رویایت، بر لب نام زیبایت
اربابم حسین جان، می میرم برایت
شاعر: میلاد عرفان پور
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
شب وصل است و تبِ دلبری جانان است
ساغر وصل لبالب به لب مستان است
در نظر بازیشان اهل نظر حیران است
گوئیا مشعله از بامِ فلک ریزان است
چشم جادوی سحر زین شب و تب گریان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع «یارب این بوی خوش از روضة جان می آید؟
یا نسیمی است کزان سوی جهان می آید؟»
«یارب این نور صفات از چه مکان می آید؟»
«عجب این قهقهه از حورِ جنان می آید!»
یارب این آبِ حیات از چه دلی جوشان است؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
«چه سَماع است که جان رقص کنان» می آید؟
«چه صفیر است که دل بال زنان می آید؟»
چه پیامی است؟ چرا موج گمان می آید؟
چه شکار است؟ چرا بانگ کمان می آید؟
چه فضائی است؟ چرا تیر قضا پران است؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
گوش تا گوش، همه کرّ و فرِ دشمنِ پست
شاه بنشسته، بر او حلقة یاران الست
«پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست»
چار تکبیر زده یکسره بر هر چه که هست
خیمه در خیمه صدای سخن قرآن است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
وَه از آن آیتِ رازی که در آن محفل بود
«مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود»
«عشق می گفت به شرح آنچه بر او مشکل بود»
«خم می بود که خون در دل و پا در گل بود»
ساغر سرخ شهادت به کف مستان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
این حسین است که عالم همه دیوانة اوست
او چو شمعی است که جانها همه پروانة اوست
شرف میکده از مستی پیمانة اوست
هر کجا خانه عشق است همه خانة اوست
حالیا خیمه گهش بزمگه رندان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
قل هوالله بزاید زلبش، رمز احد
لم یلد گوید و لم یولد و الله صمد
این تمنا ز احد در دل او رفته زحد:
می وصلی بچشان - تا در زندان ابد
بشکنم - از خم وحدت که چنین جوشان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
محرمان حلقه زده در پی پیغامی چند:
«چشم اِنعام مدارید ز اَنعامی چند»
«فرصتِ عیش نگه دار و بزن جامی چند»
که نماندست ره عشق مگر گامی چند
در بلائیم ولی عشق بلا گردان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
امشب است آنکه «ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند»
«با من راه نشین باده مستانه زدند»
«قرعه فال به نام من دیوانه زدند»
یوسفِ فاطمه را ننگِ جهان زندان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
هان که گوی فلک صدق به چوگان من است
ساحت کون و مکان عرصه میدان من است
دیدة فتح ابد عاشق جولان من است
هر چه در عالم امر است به فرمان من است
پیش ما آتش نمرود گلِ بستان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
«هان و هان ناقة حقیم» مجوئید حیَل
«تا نبرد سرتان را سرِ شمشیرِ اجل»
«پیش جان و دل ما آب و گلی را چه محل؟»
«کار حق کن فیکون است نه موقوف علل»
بی فروغ رخ او ، جان و جهان بی جان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
ظهر فردا عملِ مذهب رندان بکنم
«قطع این مرحله با مرغ سلیمان» بکنم
حمله بر شعبده از دولت قرآن بکنم
«آنچه استاد ازل گفت بکن»، آن بکنم
عاقبت خانه ظلم است که آن ویران است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
«نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
تا همه صومعه داران پی کاری گیرند»
و به تاریکی شب ره به کناری گیرند
صادقان زآینة صدق، غباری گیرند
صحنة مشهد ما صحن نگارستان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
گفت عباس که: من از سر جان برخیزم
از «سر جان و جهان دست فشان برخیزم»
«از سر خواجگی کون و مکان برخیزم»
من «ببویت ز لحد رقص کنان برخیزم»
این چه روح است و کرامت که در این یاران است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
در شب قتل، نگفت از سر و سامان، زینب
«داشت اندیشه فردای یتیمان، زینب»
گفتی از یادِ پریشانی طفلان، زینب
داشت آن شب همه گیسوی پریشان، زینب»
این چه خوابی است که در خوابگه شیران است؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
ظهر فردا، قد رعنای حسین است کمان
باز جوید شه بی یار ز عباس نشان
ز علمدارِ خود آن خسرو شمشاد قدان
«که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان»
قرص خورشید هم از خجلت او پنهان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
علی اکبر به اجازت ز پدر خواهشمند:
صبر از این بیش ندارم، چکنم تا کی و چند؟
جان به رقص آمده از آتش غیرت چو سپند
بوسه ای بر لب خشکم بزن ای چشمه قند
دستی اندر خم زلفی که چنین پیچان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
«او سلیمان زمان است که خاتم با اوست»
«سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست»
نفس «همت پاکان دو عالم با اوست»
زخم شمشیر و سنان چیست؟ «که مرهم با اوست»
پس چه رازی است که خنجر به گلو بُران است؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
شام فردا که رسد، زینبِ گریان و دوان
در هیاهوی رذیلانة آن اهرمنان
پرسد از پیکر صدچاک شه تشنه زبان
«که شهیدان که اند اینهمه خونین کفنان؟»
جگر رود فرات از تف او سوزان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
مکن ای صبح طلوع، مکن ای
او که دربانی میخانه فراوان کرده است
نوش پیمانة خون بر سر پیمان کرده است
اشک را پیرهنِ یوسفِ دوران کرده است
چنگ بر گونه زده موی پریشان کرده است
در دل حادثه مجموعِ پریشانان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
یارب این شام سیه را به جلالی دریاب
بال و پر سوخته را با پر و بالی دریاب
«تشنة بادیه را هم به زلالی دریاب»
جشن دامادی جان را به جمالی دریاب
که عروسِ شرف از شوق حنابندان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
ظلمی که بر امام (ع) و اهل بیت و یاران ایشان تحمیل شد، دل هر انسان نیکوسیرتی را به درد میآورد و روح آدمی را سخت میآزارد. چگونه میتوان در مواجهه با این چهره از عاشورا متاثر نشد؟! امام حسین ( ع ) به واسطه شخصیت عالیقدر و شهادت قهرمانانهاش مالک قلبها و احساسات صدها میلیون انسان است.
کیست که بشنود در آن صحرای سوزان با وجود عطش جانکاه، در میان صدها مأمور دشمن حضرت ابی الفضل العباس (ع) خود را به شریعه رساند و چون در رودی عظیم و آب گوارا قرار گرفت و آب را تا دهان آورد، ولی همین که به یاد تشنگی حضرت ابی عبداللَّه(ع) و فرزندانشان افتاد به خود اجازه نوشیدن نداد و لب تشنه با مشک پر از آب برگشت، این مردانگی و شرافت، او را به ریختن اشک وادار نسازد؟!
در حال گریه و رقت و هیجان، انسان بیش از هر حالت دیگر خود را به محبوبی که برای او میگرید نزدیک میبیند، در حقیقت در آن حال است که خود را با او یکسان میبیند . گریه بیشتر از خود بیرون آمدن و خویش را فراموش کردن و با محبوب یکی شدن .
[h=1]ترویج فرهنگ حسینی در جهان[/h]
[h=2]هم زمان با تلاش شیعه انگلیسی، اسلام آمریکایی و وهابیت برای از بین بردن فرهنگ حسینی علیه السلام اقدام هماهنگی توسط مسلمانان کشورهای اسلامی در جهت آگاه سازی غیرمسلمانان از قیام اباعبدالله الحسین علیه السلام صورت گرفت.[/h]
اسلام انگلیسی و آمریکایی این روزها تلاش فراوانی می کنند تا با توجه به شبکه های ماهواره ای و فضای مجازی قیام امام حسین علیه السلام را کمرنگ کنند. شاید جالب باشد بدانید بودجه ای هنگفت برای این کار در نظر گرفته اند چرا که از بین بردن پیام های عاشورا کمک فراوانی برای رسیدن آنها به اهداف شان می کنند غافل از اینکه هزاران سال است این قیام زنده است و زنده خواهد ماند.
همانطور که گفته اند ماه همیشه پشت ابر نمی ماند؛ افکار عمومی جهان نیز تا همیشه زیر سلطه رسانه های غربی و سایت ها و شبکه های مبلغان تشیع انگلیسی باقی نمی ماند و حقیقت چهره اصلی اسلام ناب محمدی(ص) خود را نشان می دهد.
امسال در ماه محرم همانند سالهای گذشته مسلمانان جهان در سراسر دنیا بصورت خودجوش دست به تبلیغ برای امام شهید شان زدند و او را به شیوه های جالب برای مردم جهان تبلیغ کردند.
به دلیل اتفاقات منفی فراوانی که این روزها علیه قیام سیدالشهدا وجود دارد شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان میلان با هدف آگاهی ،بصیرت، و احیاء فرهنگ حسینی اقدام به توزیع بروشورهای طراحی شده و گل در بین افراد غیر مسلمان ایتالیایی نمود.
بر این اساس،با هماهنگی های انجام شده، گروهی از دوستان مسلط به زبان ایتالیایی و انگلیسی ضمن پخش بروشور و گل، پاسخگوی سوالات مخاطبین ایتالیایی در مورد علل راهپیمایی و وقایع تاریخی مربوط به روز عاشورا بودند.
این برنامه برای اولین بار در ایتالیا با حضورو همیاری چهارده نفر از خانمها و ده نفر از آقایان دانشجوی ایرانی با هدف روشنگری و آشنایی غیر مسلمانان با امام حسین (ع)، شعائر و فرهنگ اسلامی ، پاسخ به سوالات و شبهات، شناساندن اسلام واقعی و متمایز کردن آن با جریان های تکفیری، ارائه تصویر روشن از دلائل برگزاری راهپیمایی روز عاشورا وعلت زنده نگه داشتن این واقعه مهم برگزار شد. لازم به ذکر است که در طول این برنامه حدود سیصد نفر از ایتالیایی ها بروشور و گل دریافت کردند.
با توجه به بازخورد های بسیار مثبتی که از ابن برنامه دریافت شد، انجمن اسلامی دانشجویان میلان بنا دارد به حول قوه الهی با برنامه ریزی جامع تر بتواند این برنامه را در سالهای آینده ادامه دهد تا ان شاالله در راستای ترویج فرهنگ حسینی قدمی بردارد.
در این میان بررسی می کنیم تلاش های مردمی در مقابل شیعه انگلیسی، اسلام آمریکایی و وهابیت که به دنبال از بین بردن فرهنگ حسینی(ع) هستند.
توزیع گل های رز زیبا همراه با سخنانی زیباتر از حسین (ع) در فرانسه
اهدای گل به مردم همراه با برگه توضیح و معرفی اباعبدالله (ع) در امریکا
کانادا توزیع نوشیدنی گرم
معرفی و توضیح مصائب امام حسین (ع) به زن سوئدی
کمپین مردمی «حسین کیست؟» به همت تعدادی از جوانان لندنی در سال 2012 شروع به کار کرده و در حال حاضر در بسیاری از کشورهای جهان از جمله آمریکا، کانادا، انگلیس، فرانسه، آلمان، نروژ، استرالیا، نیجریه، کویت، لبنان، هند و پاکستان در حال فعالیت است. این کمپین توانسته در شبکه های اجتماعی علاقه مندان بسیاری را جذب کند.

[/HR] منابع : جام جم ، فارس ، انجمن اسلامی دانشجویان میلان،
[h=1]چلچلا،طوق بندان و سنگ زنی در سمنان[/h] [h=3]آیین های محرم در ایران[/h]

[h=2]اجرای تعزیه، تشکیل هیات های عزاداری، سینه زنی و زنجیرزنی، حرکت شتران با کجاوه به عنوان نمادی از کاروان کربلا و اسرا، نخل گردانی، اطعام و نذری دادن بویژه در شب های تاسوعا و عاشورا و شام غریبان از جمله سنت هایی است که هر سال در ماه محرم در استان سمنان برگزار می شود.[/h]
تعزیه یکی از این سنت هاست که طرفداران زیادی دارد.نخل گردانی" به خصوص در شهرهای سمنان و شاهرود مرسوم است که نمادی از تشییع پیکر مطهر امام حسین (علیه السلام) است، همچنین حرکت شتران با کجاوه ها که نمادی از کاروان کربلا و اسرا می باشد.
مراسم نخل گردانی در شاهرود، مراسم طوق در روستای علاء سمنان و شام غریبان از جمله دیگر سنت های محلی مردم استان سمنان است.
آیین سنتی علم گردش در روستای طزره دامغان نیز از آیین های باسابقه ای است که هر ساله در این روستا برگزار می شود.
این آیین که سابقه ای ۵۰۰ ساله دارد همه ساله از پنجم محرم الحرام به یاد شهادت علمدار کربلا حضرت قمر بنی هاشم(علیه السلام) در این روستا آغاز و تا روز عاشورا ادامه دارد.یکی از آیین های ویژه و سنت های محلی در شهر دامغان که قدمت ۱۲۰ ٬ساله دارد، مراسم سنگ زنی است، در این مراسم عزاداران با در دست داشتن دو تکه چوب صیقل داده در عزای سالار شهیدان به سنگ زنی و عزاداری می پردازند.
در تکیه پایین قبل از غروب آفتاب ابتدا فراشان تکیه را آب و جارو می کنند پس از آن فضای تکیه را با تعدادی جاجیم و چادر شب فرش نموده و چهل پایه چراغ شمعدان برای برگزاری مراسم در محل می چیینند. گویا به همین دلیل است که این مراسم زیبای معنوی را چلچلا یا همان چهل چراغ نامیده اند
مراسم سنگ زنی یکی از شیوه های سنتی عزاداری ماه محرم در برخی از نقاط استان سمنان است که در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است. این مراسم سنتی در استان سمنان بیش از ۲۰۰سال قدمت دارد.

سنگ زنان در این مراسم ۲چوب کوچک دایره ای شکل به اندازه کف دست با قطر تقریبی ۷سانتی متر را با هدف عزاداری، همراه با آهنگ نوحه و در ۲شیوه تک ضرب و ۳ضرب به هم می زنند. مراسم سنتی سنگ زنی همه ساله و در ایام دهه محرم در روستای کهن آباد گرمسار، صالح آباد و دامغان، علاء (سمنان) و شهر بسطام برگزار می شود.
آیین یا عباس یا عباس اوج سوگواری مردم شاهرود در مظلومیت تشنه لبان کربلاست که طبق آداب و سنت های قدیمی، عصر پنجم محرم با اجرای مراسم طوق بندان، قرائت سوگنامه «باز این چه شورش است»، به راه افتادن دسته های چاوش خوانی و سینه زنی در محدوده بافت قدیمی شهر برگزار می شود.
اوج این مراسم در تکیه بزرگ بازار برگزار می شود که سوگواران با نوای نوحه ای ماه بی قرینه، آب آور سکینه فریاد یا عباس یا عباس را سر می دهند. آئین سوگواری سنتی یا عباس یا عباس شاهرود در فهرست آثار معنوی ایران به ثبت رسیده است .
رسم طوق بندان نیز به این ترتیب برگزار می شود که کسی که طوقی را از اجدادش به ارث برده آن را آماده حمل می کند. این نشانه از ۳قسمت پایه چوبی، بدنه فلزی سینی مانند مشبک به شکل قلب و زبانه فولادی تشکیل می شود. در باور اهالی منطقه، این نشانه، نمادی از علم و بیرق علمدار واقعه کربلا حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) است. بزرگ ترین و سنگین ترین طوق شهر طوق «بابا علی» نام دارد. پس از جامه شدن همه طوق ها، در ساعت ۴بعدازظهر، عده ای از بزرگان تکیه ها درحالی که اشعار محتشم کاشانی را زمزمه می کنند در جلوی دیگر عزاداران به حرکت درمی آیند؛ در مقابل آنها بیرق سفیدی توسط یکی از خادمین تکیه بازار حمل می شود. این بیرق به حضرت عباس(علیه السلام) منتسب بوده و رنگ سفید آن از عزیمت آن حضرت برای آوردن آب و نه جنگ طلبی حکایت دارد.
تکیه بازار شاهرود از بزرگ ترین تکایای این شهر که به «تکیه زنجیری» معروف است،وظیفه جمع آوری طوق ها و برگزاری دسته طوق بندان را بر عهده دارد.
در گرمسار آیین خاصی با عنوان ورود حضرت امام حسین(علیه السلام) به دشت کربلا در روزهای اولیه ماه محرم برگزار می شود که در این برنامه شیفتگان سیدالشهدا(علیه السلام) با برتن کردن لباس عزا و در قالب دسته های مخصوص همراه با علم و کتل، در میان اشک و ناله سوگواران صحنه ورود کاروان امام حسین(علیه السلام) را به تصویر می کشند.
شهر زیبا و پلکانی شکل مجن كه در فاصله 33 كیلومتری شمال غرب شاهرود واقع شده همه ساله در ایام ماه محرم میزبان هزاران تن از عزاداران حسینی و گردشگران مذهبی از اقصی نقاط كشور خصوصاً تهران و گرگان است.
از قدیم الایام از شب سوم ماه محرم در صحن دو تکی بزرگ مجن تکایای بالا و پایین مقارن با غروب آفتاب مراسم با شکوهی تحت عنوان "چِلچِلا" انجام شده و این آیین تا شب دهم با حضور خادمین و انبوه عزاداران ادامه می یابد.
آیین یا عباس یا عباس اوج سوگواری مردم شاهرود در مظلومیت تشنه لبان کربلاست که طبق آداب و سنت های قدیمی، عصر پنجم محرم با اجرای مراسم طوق بندان، قرائت سوگنامه «باز این چه شورش است»، به راه افتادن دسته های چاوش خوانی و سینه زنی در محدوده بافت قدیمی شهر برگزار می شود
در تکیه پایین قبل از غروب آفتاب ابتدا فراشان تکیه را آب و جارو می کنند پس از آن فضای تکیه را با تعدادی جاجیم و چادر شب فرش نموده و چهل پایه چراغ شمعدان برای برگزاری مراسم در محل می چینند. گویا به همین دلیل است که این مراسم زیبای معنوی را چلچلا یا همان چهل چراغ نامیده اند.
خدام تکیه مقابل چراغ ها و رو به جمعیت حاضر می ایستند و فردی که غالباً متولی و به اصطلاح محلی ها بابای تکیه است، شروع به خواندن دعا با لحنی دلنشین می نماید.
تکیه پایین از فضای معنوی خاصی برخوردار است. پوششی چادری که بروی صحن تکیه و بر فراز ستون چوبی برافراشته شده نمادی از خیمه گاه اباعبداله الحسین (علیه السلام) است.
در این آیین پس از ذکر صلوات قسمت هایی از دعای زیارت عاشورا خوانده می شود آنگاه برای سلامتی و فرج آقا امام زمان (علیه السلام) دعا می کنند و حضار همگی با الهی آمین پاسخ می گویند.
قسمتی از این دعا بدین شرح است: از جهت تعجیل ظهور حامل لواح ولایت الهی/ و صابح محبت لایتناهی/ نور انوار شارقه احدیت / و نور انوار بارقه عزلیت / شمس فلک عصمت و طهارت / قمر آسمان عزت و جلالت / حجت پروردگار و زریه احمد مختار و ...
در همین حین مردم نذورات خود که بیشتر شامل نان محلی و قند بوده و برای مراسم اطعام روز بعد عزاداران مورد استفاده قرار می گیرد را به تکیه آورده و بروی سفره های کرباسی قرار می دهند ایشان در قبال آن بسته ای کوچک از نبات را به عنوان تبرک از خادمان دریافت می دارند.
در پایان مراسم نیز جهت آمرزش اموات، شفای بیماران و رفع و دفع بلیات و قبولی نذورات دعا و فاتحه می خوانند سپس چراغ ها را دست به دست می بوسند و می چرخانند و برای اقامه نماز مغرب آماده می شوند.
آیین معنوی "چلچلا" بهمن ماه 1391 در شورای ثبت آثار معنوی کشور در شاهرود به ثبت رسیده است.
[/HR] منابع:همشهری،مجن نیوز،مهر،باشگاه خبرنگاران
[h=1]گلگیران کردها در روز عاشورا
[/h]
[/HR] ایام محرم و صفر بین مردم اهل سنت و تشیع کردستان از احترام ویژهای برخوردار است. به گونه ای که در طول این دو ماه هیچگونه مراسم شادی همچون عروسی و جشن های سرور و شادی برگزار نمی شود.
[/HR]
یکی از این مراسم تاریخی و کهن که برگرفته از تمدن غنی و اسلامی مردم مسلمان کردستان است و هر ساله در روز عاشورای حسینی برگزار می شود مراسم گل گیرانی است که به گفته افراد محلی از گذشته های دور تاکنون و هر سال باشکوه خاصی در شهر بیجار برگزار می شود و عزاداران حسینی در این روز با گل گیران غرب اهل بیت امام حسین (ع) و یاران با وفایش را در صحرای کربلا روایت می کند.
گل گیران یکی از این مراسم تاریخی و کهن که برگرفته از تمدن غنی و اسلامی مردم مسلمان کردستان است و هر ساله در روز عاشورای حسینی برگزار در بیجار برگزار می شود و مردم این شهرستان با برگزاری این مراسم تاریخی و باستانی که برگرفته از عشق و علاقه به سرور و سالار شهیدان در روز عاشورای حسینی است در سوگ شهادت امام حسین(ع) و یاران باوفایش مینشینند.
مراسم گل گیران مردم بیجار در روز عاشورا علاوه بر آنکه نمادی از غم و اندوه مردمان این دیار در شهادت سید و سالار شهیدان است، نمادی از غربت شهدای واقعه عاشوراست و شاید هم بیش از آنکه نماد غربت شهدای کربلا و امام حسین(ع) باشد، نمادی از خاک آلودگی کودکان یتیم و اسیر کربلا باشد و مردمان این دیار غم خود را در عزای سالار شهیدان با گلهایی که بر سر و روی خود میمالند، نشان میدهند.
آیین گل گیران در روز عاشورای حسینی از صبح و با حضور مردم در خیابان های اصلی شهر بیجار آغاز می شود که تمامی هیئت های مذهبی و دسته های عزاداری با نظم و ترتیب خاصی در برگزاری هر چه باشکوهتر آن با هم متحد و یکدل هستند.
مقدمات برگزاری این مراسم دو هفته قبل از روز عاشورا و با تهیه خاک رس از دشت های اطراف شهر و الک کردن آن آغاز می شود و در روز عاشورا گل مخصوص این مراسم در داخل ظرف های مختلف تهیه و عزاداران با گل به سر کردن به سوگ سرور و سالار شهیدان ابا عبدالله حسین (ع) می نشینند.
هر کدام از هیئت های مذهبی شهر بیجار نیز به صورت جداگانه در خیابان های شهر گل های آماده شده را در مسیر قرار داده و اقشار مختلف مردم و زنجیرزنان با گل به سر کردن بار دیگر اوج علاقه و عشق خود به امام حسین (ع) و یاران باوفایش را به نمایش می گذارد.
اقشار حاضر در این مراسم سپس با زنجیر زدن و سینه زدن و طی مسیر عزاداری در خیابان های اصلی راهی حسینیه بیجار می شوند و در طول مسیر با صدای یا حسین در سوگ شهادت سرو و سالار شهیدان اشک می ریزند.
مراسم گل گیران علاوه بر شهر بیجار در شهرهای کوچک و بعضی از دهستان های این شهرستان نیز با حضور اقشار مختلف مردم برگزار می شود و علی رغم گذشت سال های بسیار ولی حتی در روستاها اطراف بیجار نیز این آیین فراموش نشده و هر سال برگزار می شود. این مراسم از گذشتههای دور و تا امروز در شهر بیجار باشکوه و عظمت خاصی برگزار میشده، امسال نیز به رغم گذشت سالهای سال با حضور همه اقشار مختلف مردم در روز عاشورای حسینی در معابر عمومی و میادین اصلی این شهر برگزار میشود.


براساس باورها و داستانهایی که از گذشتگان و نیاکان مردم بیجار باقی مانده است، آنها معتقدند در روزی که امام حسین (ع) به شهادت رسیدند، اجدادشان برای کمک به ایشان راهی صحرای کربلا شدند، ولی در میانه راه متوجه شدند که امام حسین (ع) به شهادت رسیده است. به همین دلیل، آنها با مالیدن خاک و گل به سر و بدنشان شروع به عزاداری میکنند و این رسم از آن زمان باقی مانده است.
آیینهای عاشورایی خاصی نیز در سایر شهرهای استان با آداب و رسوم خاصی همچون طشتگذاری، تشکیل حلقه عزا در مقابل مساجد تکایا و حسینیهها، مراسم گلگیران و مجالس روضهخوانی و تعزیهخوانی که از واپسین روزهای ماه ذیالحجه آغاز و تا پایان دهه نخست محرم ادامه میدهند.
آیین سنتی طشتگذاری نیز که در کشور خاص منطقه سریشآباد در استان کردستان بوده همه ساله در آخرین شبهای ماه ذیحجه برگزار میشود و دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت (ع) در این شهر در قالب هیاتهای سینهزنی با تشکیل حلقه عزا حسین حسینگویان در رسای شهدای دشت کربلا بر سر و سینه میزنند.
عاشقان امام حسین(ع) گرداگرد طشت آبی به نشانه بستن آب بر روی اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، عطش و تشنگی کاروان کربلا سوگواری میکنند و آب متبرک این طشت در روز عاشورای حسینی در بین حاجتمندان و نیازمندان درگاه اهل بیت پیامبر مکرم اسلام (ص) توزیع میشود.
پخت حلیم در شب تاسوعا توسط زنان برخی از مناطق استان از جمله شهر سریشآباد از جمله رسوم دیگری است که در این استان در ایام محرم اجرا میشود و با این حلیم در صبح غمانگیز عاشورا از عزاداران پذیرایی میشود. پس از سپری شدن زمانی از حرکت دستههای عزاداری در روز عاشورا به یاد واپسین تکبیرهای کاروانیان کربلا و ندای «هل من ناصر ینصرنی» قافلهسالار دشت کربلا مۆذنان اذان میگویند و به طرف میادین شهرها میروند.
حرکت علمها و بیرقهای عزاداری که بزرگترین آن علم بلندی منصوب به قمر بنیهاشم حضرت ابالفضل (ع) بوده که نشان دهنده در زمین نمانده علم آن امام همام است در شهرهایی همچون بیجار،سنندج، سریشآباد و قروه انجام میشود.
در ایام محرم شیعه و سنی در کنار یکدیگر برای امام حسین(ع) عزاداری میکنند و ارادات خود را به آن امام بزرگوار نشان میدهند زنان اهل سنت کردستان در غم مصیبتهای وارده به امام حسین اشک میریزند و به فرزندان خود توصیه میکنند تا راه ایشان را ادامه دهند و برای امام حسین(ع) سینه بزنند.
مردمان اهالی بانه، سقز، مریوان و کامیاران در استان کردستان اهل سنت هستند اما با این وجود هنگامی که در ایام ماه محرم در خیابانهای این شهرها راه میرویم در و دیوار در ماتم حسینی سیاهپوش شده است.
ختم زیارت عاشورا، به همان نحوی که وارد شده باید خوانده شود یعنی حتماً صد لعن و صد سلام گفته شود و در طی چهل روز وقت آن هم تغییر نکند مثلاً اگر بعد از نماز صبح شروع کرد تا آخر چهل روز ،بعد از نماز صبح بخواند.
البته اگر کسی وقت نداشته باشد و هر یک از این دو قسمت را با نیت صد مرتبه بخواند و بعد از خواندن هر یک از آن دو قسمت بگوید: "مأة مرّة" یعنی (100) بار یا یک مرتبه که خواند بگوید: "و تسعاً و تسعین مرّة" یعنی (99) بار امید آن است که خداوند ثواب کامل را به او عنایت نماید، چنان که صاحب "قرّة المهج" مینویسد: در پاورقی کتاب "شفاء الصدور" ج 1، ص 110 از کتاب "مشحون" به سندش از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل میکند که حضرت فرمود: "کسی که زیارت عاشورا (مشهوره) را بخواند ،سپس یک دفعه بگوید: "اللهم العنهم جمیعا تسعا و تسعین مرّة" مانند کسی است که صد مرتبه گفته و این برای کسانی که وقت ندارند، فوزی عظیم است.(1)
البته جناب مولی شریف شیروانی از امام هادی (ع) نقل می کند که لعن را یک بار کامل بگوید: آن گاه 99بار بگوید : اللهم العنهم جمیعا . در سلام هم یک بار آن را به طور کامل بگوید و بعد 99بار بگوید :« االسلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین »مثل این است که تمام صد لعن و صد سلام را گفته باشد . (2)
پی نوشت ها:
1 . جواد بن عباس کربلائی، قرة المهج، ص 127.
2.زیارت عاشورا و آثار شگفت آن . سید علی موحد اصفهانی ،ص 121.
[h=1]مذاکره امام حسین علیه السلام با عمر بن سعد[/h]

[h=2]وقتی امیر مومنان و سالار شهیدان علیهماالسلام با دشمنان خود مذاکره می کردند، چرا اکنون با مذاکره دولت ایران با آمریکا مخالفت می شود؟[/h]
چندی پیش، برخی افراد سهل اندیش و ساده انگار در رابطه با مذاکره جمهوری اسلامی ایران با دولت ایالات متحده آمریکا به حادثه ای تاریخی در صدر اسلام استناد کردند و از این رهگذر سعی نمودند مذاکره به معنای معامله و داد و ستد با دشمن قطعی دین و عزت مردمان شریف این سرزمین را توجیه نمایند. این افراد استدلال می کنند که وقتی امیر مومنان علی بن ابی طالب علیه السلام و سالار شهیدان حضرت امام حسین علیه السلام با دشمنان خود مذاکره می کردند، چرا اکنون با مذاکره دولت ایران با آمریکا مخالفت می شود؟
رهبر معظم انقلاب در پانزدهم مهر ماه سال جاری در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پاسخ به این شبهه فرمودند: «چنین تحلیلی در خصوص مسائل تاریخ اسلام و مسائل کشور، نهایت ساده اندیشی است زیرا حضرت علی علیه السلام با زبیر و حضرت امام حسین علیه السلام با عمر بن سعد، مذاکره به معنای امروز یعنی معامله نکردند بلکه هر دوی این بزرگواران به طرف مقابل خود نهیب زدند و آنها را نصیحت به خداترسی کردند. متأسفانه عده ای برای توجیه مذاکره جمهوری اسلامی ایران با شیطان بزرگ، با نگاهی عوامانه، اینگونه مسائل را در روزنامه ها، سخنرانی ها و فضای مجازی مطرح می کنند، که کاملاً اشتباه است».
در این نوشتار با نگاهی بر ملاقاتها و تماسهایی که میان حضرت امام حسین علیه السلام و عمر بن سعد انجام گرفته و در تاریخ ثبت شده است، خواهیم دید که تمامی گفتار و رفتار سالار شهیدان از موضع اقتدار و با هدف انذار و اتمام حجت با دشمن بوده، و هیچ گونه انفعال و ضعفی از سوی آن حضرت صادر نگردیده است.
[h=2]گفتگوی اول:[/h] در روز سوم محرم الحرام سال 61 هجرى، "عمر بن سعد بن ابی وقاص" با چهار هزار و بنا بر روایتى شش هزار جنگاور وارد سرزمین كربلا شد و در برابر خیمه گاه حضرت امام حسین علیه السلام و فرزندانش، اردوگاه نظامی برپا نمود. عمر بن سعد که از جنگ با فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله به شدت كراهت داشت، در صدد بود تا مساله را به گونه مسالمت آمیز فیصله دهد، لذا شخصی به نام "قرة بن قیس حنظلی" را به سوی خیمه امام حسین علیه السلام فرستاد تا دلیل آمدن ایشان به سوی کوفه را از زبان مبارک آن حضرت جویا شود. هنگامی که فرستاده ابن سعد نزد امام علیه السلام آمد و پیغام وی را ابلاغ نمود، حضرت در پاسخ فرمود: «از طرف من به صاحبت بگو که من قصد این دیار را نداشتم، مردم شهر شما -کوفیان- برای من نامه نوشتند که پیش آنان بیایم تا با من بیعت کنند و از من دفاع کنند و یاری ام نمایند و مرا خار نکنند. حال اگر آمدنم را خوش ندارند از جایی که آمده ام، بر می گردم».(1)
وقتى قاصد، بازگشت و عمر بن سعد را از جریان مطلع ساخت، وی گفت: «امیدوارم که خداوند مرا از جنگ با حسین نجات دهد.» سپس کلام امام حسین علیه السلام (2) را به اطّلاع امیر کوفه عبیدالله بن زیاد رساند ولى او در پاسخ نوشت: «نامه تو به دستم رسید و از آنچه درباره حسین گفته بودی، مطلع شدم. چون نامه ام به دستت رسید، بیعت با امیرالمؤمنین یزید را بر او عرضه کن. اگر پذیرفت و چنین کرد که هیچ، اگر نه، او را پیش من بیاور، والسّلام.»
آنچه از گفتگوی مزبور فهمیده می شود تنها نصیحت، انذار و اتمام حجت با سرکرده گمراهانی است که در برابر ولیّ خدا خصومت ورزیده و قصد برپایی فتنه ای عظیم را دارند که آتش آن دامن تمام امت اسلامی را خواهد گرفت، نه مذاکره به معنای داد و ستد!
وقتی نامه ابن زیاد به دست عمر بن سعد رسید، گفت: «انا للَّه و انا الیه راجعون، عبیداللَّه عافیت را نمی پذیرد و خدا کمک کند.» و دیگر بیعت با یزید را به امام حسین علیه السلام پیشنهاد نکرد، زیرا می دانست هیچ گاه امام آن را نخواهد پذیرفت.(3)
و در جای دیگر نقل شده است که عمر بن سعد، متن نامه امیر کوفه را نزد امام حسین علیه السلام فرستاد و حضرت فرمود: «لا أجیب ابن زِیاد بِذلک ابداً، فهل هو إِلاَّ الموت فمرحباً بِه» من هرگز به این نامه ابن زیاد پاسخ نخواهم داد. آیا نتیجه آن بالاتر از مرگ خواهد بود؟ در این صورت خوشا به چنین مرگى.(4)
همانطور که عمر بن سعد اذعان نموده و از سخنان سالار شهیدان علیه السلام نیز استفاده می شود، هیچ گونه رفتار و گفتاری از آن حضرت که نشان از تمایل ایشان به معامله با دستگاه فاسد بنی امیه بوده باشد، صادر نشده است. چنانکه امام حسین علیه السلام در خطبه تاریخی خود در روز عاشورا فریاد برآوردند که:
«اکنون بدانید که زنازاده فرزند زنازاده ـ عبیدالله بن زیاد-، مرا بین دو راهی قرار داده است: کشته شدن یا پذیرفتن ذلت. انتخاب راه پستی و ذلت از ما بعید است و خدا و رسولش آن را نمی پسندند. پدران پاک و مادران پاکدامن و آزادگان غیور و انسانهای عزّتمند، حاضر به اطاعت از انسانهای پست نیستند و آن را بر کشته شدن با کرامت ترجیح نمی دهند. من عذر خود را بیان کردم و هشدار دادم و با این خانواده کم با این که یاران -کوفیان دعوت کننده- بی وفایی کرده و تنهایم گذاشتند، ایستادگی خواهم کرد.»(5)
[h=2]گفتگوی دوم:[/h] حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در صحنه های گوناگون حادثه عاشورا بارها به اتمام حجّت با مردمی که به دشمنی با آل رسول علیهم السلام صف کشیده بودند، پرداخت تا کسی نزد پروردگار، بهانه ای مبنی بر بى اطّلاعى از حقیقت ماجرا در دست نداشته باشد. علاوه بر اینکه آن حضرت تمام تلاش خود را نمود تا آتش جنگ و فتنه میان مسلمین را خاموش نماید، لکن تاریکیِ دنیاپرستی و نفسانیتی که بر دلهای آنان پرده افکنده بود مانع از پذیرش حق گردید.(6)
مرحوم شیخ مفید در کتاب «الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد» می نویسد امام حسین علیه السلام برای عمر بن سعد پیغامی فرستاد تا یکدیگر را ملاقات کنند.(7) پس شبانه یكدیگر را دیدار و مدتی طولانی با هم گفتگو كردند. اما در این روایت اثری از گفتگوهای صورت گرفته میان آن حضرت و عمر بن سعد وجود ندارد، و در تاریخ طبری و ابن اثیر نیز آمده است كه آن دو، زمان زیادی مذاكره كردند اما كسی ندانست چه گفتند، لکن پس از آن مردم چیزها گفتند و هر كس سخنان آنها را به نحوی تفسیر كرد.(8)
اما در برخی منابع (9) به بخشی از محتوای گفتگوهای امام حسین علیه السلام با عمر بن سعد اشاره شده است. (10) از جمله اینکه:
همانطور که عمر بن سعد اذعان نموده و از سخنان سالار شهیدان علیه السلام نیز استفاده می شود، هیچ گونه رفتار و گفتاری از آن حضرت که نشان از تمایل ایشان به معامله با دستگاه فاسد بنی امیه بوده باشد، صادر نشده است.
امام علیه السلام در ابتدای سخن، به ابن سعد فرمود: وای بر تو! آیا از خدایی که بازگشت تو به سوی اوست نمی ترسی؟ آیا با من می جنگی در حالی که می دانی من کیستم؟ این گروه را رها کن و با من همراه شو که این تو را به خدا نزدیکتر می کند.
عمر بن سعد گفت: می ترسم خانه ام را خراب کنند.
حضرت فرمود: من برایت خانه ای تهیه می کنم.
ابن سعد گفت: اموالم را می گیرند.
امام علیه السلام فرمود: من با اموالی که در حجاز دارم بهتر از آن را برایت تهیه می کنم.
عمر بن سعد گفت: درباره زن و فرزندم از آنها هراس دارم.
حضرت فرمود: من سلامتشان را تضمین می کنم.
عمر ساکت شد و جوابی نداد. امام حسین علیه السلام از عمر بن سعد روی برگرداند و در حالی که آنجا را ترک می کرد، فرمود: خدا تو را به زودی بر بسترت بکشد و در روز قیامت تو را نیامرزد؛ به خدا سوگند که خیلی کم از گندم عراق خواهی خورد.
در این هنگام عمر بن سعد -با تمسخر و گستاخی- گفت: اگر گندم نباشد، جو خواهد بود! (11) سپس سوی لشکرش بازگشت.(12)
آنچه از گفتگوی مزبور فهمیده می شود تنها نصیحت، انذار و اتمام حجت با سرکرده گمراهانی است که در برابر ولیّ خدا خصومت ورزیده و قصد برپایی فتنه ای عظیم را دارند که آتش آن دامن تمام امت اسلامی را خواهد گرفت، نه مذاکره به معنای داد و ستد!
[h=2]گفتگوی سوم:[/h] آخرین باری كه حضرت امام حسین بن علی علیهما السلام با عمر بن سعد گفتگو كرد، بعد از خطبه دوم آن حضرت در روز عاشورا بود، كه ایشان پس از اتمام حجت با لشکریان دشمن، سراغ عمر بن سعد را گرفت و فرمود: به او بگویید بیاید. به او گفتند تا نزد امام آمد در حالی که مایل نبود با آن حضرت روبرو شود. امام حسین علیه السلام به او فرمود: ای عمر! تو می خواهی مرا بکشی و گمان می کنی زنازاده فرزند زنازاده -عبیدالله بن زیاد-، حکومت ری و گرگان را به تو خواهد داد؟ به خدا سوگند! هرگز به این آرزو نخواهی رسید. چنین مقرر شده است، حال هر چه می خواهی بکن که پس از من در دنیا و آخرت خوشی نخواهی دید. گویا سرت را می بینم که روی چوبی از نی در کوفه آویخته اند و بچه ها با آن بازی می کنند. عمر بن سعد از این سخنان خشمگین شد، پس رویش را از آن حضرت گرداند و به اطرافیانش گفت: منتظر چه هستید؟ حمله دسته جمعی کنید که طعمه ای بیش نیست.(13)
[h=2]حال، شما پاسخ دهید[/h] کلام را با سخنی از حجة الاسلام و المسلمین استاد فاطمی نیا به پایان می بریم که با طرح سوالی ساده، پاسخ شبهه مذکور را به عهده وجدان بیدار مومنین گذاشته است. وی در جمع عزاداران حسینی اظهار داشت: «شما یک لحظه به آن زمان برگردید و این طور تصور کنید که اگر نوه پیغمبر و نور چشم پیغمبر و ریحانه پیغمبر، سیدالشهداء علیه السلام با چنین آدمی (یزید بن معاویه -فردی فاسد که در جایگاه خلیفه مسلمین به شرابخواری و میمون بازی و تمسخر مقدسات اسلامی می پردازد- و اعوان و انصار او همچون عمر بن سعد) دست می داد آیا دیگر از اسلام اثری می ماند؟!!...
فیلم مذاکره با عمر بن سعد
عنوانش مذاکره با عمرسعد
پی نوشت:
چنانکه ابومخنف می گوید: "مردم شایع کردند که امام به عمر سعد گفته است بیا دو لشکر را رها کنیم و با هم پیش یزید برویم و... ؛ و نیز می گویند امام حسین علیه السلام به عمر بن سعد فرمود: یکی از سه پیشنهاد را از من بپذیرید: یا به همان جا که از آن آمده ام بازگردم یا دست در دست یزید بن معاویه گذارم تا هر گونه خود می داند عمل کند یا مرا به یکی از مرزهای مسلمانان بفرستید تا یکی از مردم آن جا باشم و حقوق و تکالیفی همانند آنان داشته باشم." کامل التواریخ ابن اثیر 4/54؛ تاریخ طبری 5/413 به نقل از "شرح غم حسین علیه السلام ترجمه تحقیقی بخش اصلی مقتل خوارزمی" مصطفی صادقی.
1) «یا هذا أبلغ صاحبک عنی لم أرد هذا البلد و لکن کتب إلی أهل مصرکم هذا أن آتیهم فیبایعونی و یمنعونی و ینصرونی و لا یخذلونی فإن کرهونی انصرفت عنهم من حیث جئت» مقتل الحسین خوارزمى 1/241؛ تاریخ طبرى 4/311؛ الارشاد مفید 435؛ بحارالانوار مجلسی 44/383.
2) بر اساس برخی منابع، ظاهرا عمر بن سعد برای اینکه آتش جنگ را بخواباند، در نامه خود به عبیدالله بن زیاد، کلام سیدالشهداء علیه السلام را کاملا تغییر داد و نوشت: «اما بعد، همانا خداوند آتش را خاموش ساخت و پریشانی را برطرف نمود؛ كار این امت را اصلاح كرد، و حسین با من پیمان بست كه از همانجا كه آمده به همانجا بازگردد یا با یكی از سرحدات رود و مانند یك تن از مسلمانان باشد در هر چه به سود مسلمانان است شریك آنان و در زیان آنان نیز همانند ایشان باشد، یا به نزد یزید برود و دست در دست او گذارد و هر چه خود دانند انجام دهند، و در این پیمان خشنودی تو و اصلاح كار امت است...» الارشاد مفید 2/89.
در حالی که با تأملی بر سخنان و سیره امام حسین علیه السلام روشن می گردد كه آن حضرت هرگز حاضر نبود به نزد یزید رفته و دست بیعت در دست او گذارد. چنانکه طبری و ابن اثیر از عبدالرحمن بن جندب روایت نموده اند كه عقبة بن سمعان گفت: «از آن هنگام که حسین علیه السلام از مدینه به سوی مکه و از مکه به عراق آمد، همه جا همراه وی بودم و از او جدا نشدم تا وقتی که کشته شد. تمام سخنان او را با مردم در مدینه، مکّه و در بین راه و در اردوگاه تا روز کشته شدنش شنیدم و یک کلمه هم نبود که نشنیده باشم. به خدا سوگند آنچه مردم می گویند و پنداشته اند، نبود و هرگز نگفت که دست در دست یزید بن معاویه می گذارم و همچنین نفرمود مرا به سوی یکی از مرزها روانه کنید؛ ولی فرمود: بگذارید در این سرزمین فراخ بروم تا ببینم کار مردم به کجا خواهد رسید.» کامل التواریخ ابن اثیر 4/54؛ تاریخ طبری 5/413 به نقل از "شرح غم حسین علیه السلام ترجمه تحقیقی بخش اصلی مقتل خوارزمی" مصطفی صادقی.
3) مقتل الحسین خوارزمى 1/239.
4) اخبار الطوال 253 به نقل از "عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها و پیامدها" سعید داودی و مهدی رستم نژاد زیر نظر آیة الله ناصر مکارم شیرازی.
5) «ألا إن الدعی بن الدعی قد رکز بین اثنتین: بین القتله و الذله و هیهات منا أخذ الدّنیه أبی اللَّه ذلک و رسوله و جدود طابت و حجور طهرت و انوف حمیه و نفوس أبیه لا توثر طاعة اللئام علی مصارع الکرام ألا إنی قد أعذرت و أنذرت ألا إنی زاحف بهذه الاسرة علی قلّة العتاد و خذلة الأصحاب» اللهوف سید بن طاوس 86؛ مقتل الحسین خوارزمی 2/129.
6) امام حسین علیه السلام در خطبه روز عاشورا به لشکریان دشمن فرمود: «قد انخزلت عطیاتکم من الحرام و ملئت بطونکم من الحرام فطبع اللَّه علی قلوبکم ویلکم ألا تنصتون؟ ألا تسمعون؟» پول هایتان از حرام است و شکم هایتان از حرام پر شده، لذا دلهایتان مهر خورده است. وای بر شما! چرا نمی شنوید و گوش نمی کنید؟ موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام 422.
7) البته برخی منابع تاریخی طرح پیشنهاد ملاقات مذکور را به عمر بن سعد منسوب کرده اند. ناسخ التواریخ سپهر 2/191.
9) مقتل الحسین خوارزمی 1/129.
10) فقال الحسین لابن سعد: و یحک أما تتقی اللَّه الذی إلیه معادک؟ أتقاتلنی و أنا ابن من علمت؟ یا هذا ذر هؤلاء القوم و کن معی فإنّه أقرب لک من اللَّه.
فقال له عمر: أخاف أن تهدم داری.
فقال الحسین: أنا أبنیها لک.
فقال عمر: أخاف أن تؤخذ ضیعتی.
فقال: أنا أخلف علیک خیراً منها من مالی بالحجاز.
فقال: لی عیال أخاف علیهم.
فقال: أنا أضمن سلامتهم.
قال: ثمّ سکت فلم یجبه عن ذلک فانصرف عنه الحسین و هو یقول: ما لک ذبحک اللَّه علی فراشک سریعاً عاجلاً و لا غفر لک یوم حشرک و نشرک فواللَّه إنی لأرجو أن لا تأکل من برّ العراق إلّا یسیراً.
فقال له عمر: یا أبا عبداللَّه! فی الشعیر عوض عن البر. ثمّ رجع عمر إلی معسکره.
11) عبارت مورّخان، همین «گندم عراق» است و آنچه گاهی از قول امام گفته می شود که «از گندم ری نخوری»، درست نیست. از نفرین امام استفاده می شود که عمر بن سعد نه تنها به حکوت ری نخواهد رفت، بلکه در خود عراق نیز چندان زنده نخواهد ماند؛ چنان که همین گونه شد و پس از حادثه عاشورا به آرزویش نرسید و توسط مختار کشته شد.
12) "ابن عبد ربّه" بر این گزارش افزوده است که چون ابن سعد پیشنهادهای امام را نپذیرفت، سی نفر از لشکر او جدا شده و به آن حضرت پیوستند و گفتند: «فرزند دختر پیامبر پیشنهادهایی به شما می کند و شما هیچ یک را نمی پذیرید؟!» اینان با امام ماندند و جنگیدند. العقد الفرید 5/128؛ همین مطلب را ابن عساکر در تاریخ دمشق 14/220 و ذهبی در دو کتاب خود تاریخ الاسلام 5/13 و سیر اعلام النبلاء 3/311 آورده است. همچنین ر ک: نفس المهموم ص 212. نقل از "شرح غم حسین علیه السلام ترجمه تحقیقی بخش اصلی مقتل خوارزمی" مصطفی صادقی.
13) ثم قال: أین عمر بن سعد؟ ادعوا لی عمر. فدعی له و کان کارها لا یحب أن یأتیه فقال: یا عمر! أنت تقتلنی و تزعم أن یولیک الدعی بن الدعی بلاد الری و جرجان؟ واللَّه لا تتهنأ بذلک أبداً عهد معهود فاصنع ما أنت صانع فإنّک لا تفرح بعدی بدنیا و لا آخرة و کأنی برأسک علی قصبه قد نصب بالکوفه یتراماه الصبیان و یتخذونه غرضاً بینهم. فغضب عمر بن سعد من کلامه ثمّ صرف وجهه عنه و نادی بأصحابه: ما تنظرون به؟ احملوا بأجمعکم إنما هی أکلة واحدة. مقتل الحسین خوارزمی 2/131، مقتل الحسین مقرّم 289.
[h=1][/h]
بررسی حوادث صبح عاشورا به لحاظ اسناد تاریخی دارای اهمیت زیادی است. اگر چه ممکن است برای برخی خوانندگان محترم، مضمون این مباحث تکراری باشد اما توجه به منابع اصلی در گزارش جزئیات حوادث مقطع مذکور ارزش خاص خودش را دارد.
دو درس عاشورایی
حضرت امام حسین علیه السلام پس از نماز صبح – با سی و دو اسب سوار و چهل نفر پیاده نظام که مجموعا هفتاد و دو نفر میشوند- پرچم لشکر را به دست برادر با کفایتشان حضرت عباس علیه السلام دادند و برای جناح راست جناب زهیر بن قین بجلی و برای جناح چپ حبیب بن مظاهر اسدی را به عنوان سر گروه و فرمانده انتخاب کردند.
هنگامی که امام صدای شیهه اسبان دشمن را شنید دعای کوتاهی خواند و به خدا شکایت کرد و به او پناه برد.[1] امام از هر فرصتی برای مناجات و توجه به خدا در حادثه کربلا استفاده کردند و این درس بزرگی برای همه ماست که در مشکلات زندگی سردرگم نباشیم و فراموش نکنیم که تمام خیر هر فرد در دست خداست: «بیدک الخیر»[2]
امام برای اینکه دشمن از پشت موفق به حمله به خیمهها نشود دستور دادند تا در خندق پشت خیام آتش روشن کنند در این هنگام شمر که از قبیله بنی کلاب بود به سمت خیام آمد و با صدای بلند فریاد زد که: "ای حسین! قبل از قیامت به سراغ آتش رفتهای؟!" امام حسین علیه السلام جوابش را دادند و او را به دخول در آتش اولی دانستند.
مسلم بن عوسجه از حضرت اجازه گرفت تا شمر را با تیری بزند و فاسقی از بزرگترین جباران است! امام فرمود: «او را نزن چرا که من بدم میاید که آغازگر جنگ با آنان باشم.»
این نکته مهمی در سیره جهادی رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرمومنان علیه السلام است که تلاش داشتند تا جنگ توسط دشمن شروع شود تا نبرد آنها حالت دفاعی داشته باشد.
خطبه مظلومانه امام عاشورا
لشکریان دشمن به سمت اردوگاه امام نزدیک شدند. در این هنگام حضرت حسین علیه السلام در حالی که در بین برادرش عباس و فرزندش علی اکبر علیهماالسلام قرار گرفته بود سوار بر مرکب خویش شد و به سمت دشمنان حرکت کردند. آنگاه حضرت با صدای بلند خطبه خواند:
«ای مردم سخن مرا بشنوید و عجله نکنید تا شما را بدانچه حق شما بر من است موعظه کنم و آمدنم به اینجا را موجه سازم. اگر عذر مرا پذیرفتید و توجیهم را قبول کردید و انصاف را در موردم رعایت کردید با این کارتان خوشبخت خواهید شد و برای شما بر من راه تجاوز بسته خواهد شد و اگر عذرم را نپذیرفتید و انصافم ندادید:
«فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَ شُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لاَ یَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَیْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لاَ تُنْظِرُون: پس [در] كارتان با شریكان خود همداستان شوید، تا كارتان بر شما ملتبس ننماید سپس درباره من تصمیم بگیرید و مهلتم ندهید.»[3]
«إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْكِتَابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِین: بىتردید، سرور من آن خدایى است كه قرآن را فرو فرستاده، و همو دوستدار شایستگان است.»[4]
از آنجا که صدای حضرت بلند بود و بانوان اهل خیام آن را میشنیدند، صدای گریه آنان بلند شد در این هنگام امام به برادرشان عباس و فرزندش علی اکبر علیهماالسلام فرمودند تا بروند و خانم ها را آرام کنند. فرمودند: «آنها را ساکت کنید که به جانم سوگند گریه آنها بسیار خواهد بود.»
سپس خدا را ستایش کرد و ذکر او را کرد و بر پیامبر صلی الله علیه و آله و فرشتگان و پیامبران درود فرستاد و فرمود:
«نسَب مرا بیان کنید من کیستم؟! به خودتان رجوع کنید و خویشتن را توبیخ کنید آیا واقعا شما حق کشتن و بی احترامی کردن به مرا دارید؟! آیا من فرزند دختر پیامبر شما نیستم؟! آیا من فرزند وصی پیامبر و پسر عمویش و اولین مومن به خدا و رسول نیستم؟! آیا عمویم حمزه سید الشهداء عموی پدرم نیست؟! آیا جعفر شهید دارای دو بال عموی من نیست؟[5] آیا گفتار مشهور پیامبر به شما نرسیده که حضرتش درباره من و برادرم فرمود: «این دو، آقای جوانان اهل بهشت هستند؟» اگر مرا در آنچه می گویم تصدیق کنید حتما کار حقی کردید چه به خدا سوگند از وقتی دانستم خدا اهل دروغ را مبغوض دارد هرگز دروغ نگفتم و اگر مرا تکذیب می کنید و حرفم را باور ندارید، پس در میان شما کسانی هستند که بتوانید از آنها سوال نمایید از «جابر بن عبدالله انصاری یا ابوسعید خدری یا سهل بن سعد ساعدی یا زید بن ارقم یا انس بن مالک» سوال کنید که آنها این جمله را از پیامبر خدا شنیدند. آیا این سخن مانع شما از ریختن خون من میگردد؟»
لازم به ذکر است که چهرههایی که امام از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله نام بردند در میان جمعیت دشمن حضور نداشتند و مقصود امام از این تعبیر حضور آنها در میان امت بوده است.
در اینجا شمر برای اینکه سخنان امام را قطع کند حرف های بیهودهای زد و وانمود کرد که سخنان حضرت را نمیفهمد. پاسخ حبیب بن مظاهر به او کوبنده بود که: "خدا دل تو را مُهر کرده است که این سخنان را نمی فهمی."
امام سخنان خود را ادامه داد:
«اگر در آنچه گفتم شک دارید آیا در اینکه من فرزند دختر پیامبر شما هستم نیز شک دارید؟ به خدا سوگند در شرق و غرب فرزند دختر پیامبری غیر من وجود ندارد. مرا خبر دهید آیا کسی از شما را کشتم و خونش را از من مطالبه می کنید؟ آیا مالی از شما تلف کردم؟ آیا قصاص مجروح کردن کسی را از من میخواهید؟»
حجتی که تمام شد
هیچ کس با حضرت سخنی نگفت. در اینجا امام حسین علیه السلام چند نفر از پیشتازان آنها را که در برابرش بودند و برای حضرت نامه دعوت نوشته بودند به نام صدا کرد: شبث بن ربعی یربوعی، حجار بن ابجر، قیس بن اشعث کندی و یزید بن حارث شیبانی. آنها موضوع را به کلی منکر شدند!!
در واقع آنچه از مطالعه این سخنان آشکار میشود اینست که حضرت برای تمام کردن حجت بر دشمنان از همه راه های ممکن استفاده کردند و مخصوصا از آنجا که انتساب به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در میان اعراب دارای اهمیت و جایگاه والایی بوده است بر روی آن تاکید زیادی کردند.
پی نوشت:
[1] - متن این دعای زیبا را هم شیخ مفید و هم طبری آورده است: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب و رجائی فی کل شدة..»
[2] - آل عمران26
[3] - یونس71 این آیه بخشی از سخن حضرت نوح علیه السلام با قومش می باشد.
[4] -اعراف196
[5] - اشاره امام به عمویشان حضرت جعفر طیار است که در میان شیعه و سنی محترم است.
اکثر مورخان، تأسیس شهر کوفه را در سال هفدهم هجرى مىدانند، ولى مورخانى، چون بلاذرى در فتوح البلدان بناى آن را در سال پانزدهم هجرى و یعقوبى در بلدان بناى آن را در چهاردهم هجرى مىدانند، چنان که یعقوبى در این زمینه مىنویسد:
«کوفه شهر بزرگ عراق و مصر اعظم و قبةالاسلام و محل هجرت مسلمین است و نخستین شهرى است که مسلمانان در سال چهارده براى ساختمان خط کشى کردند، ولی اکثر مورخان - همان طورکه اشاره شد - عقیده دارند که کوفه به دستور عمر، در سال هفدهم هجرى به سبب دارا بودن ویژگىهاى جغرافیایى و استراتژیک، بنا شد، یعنی در دوره خلافت خلیفه دوم، مسلمانان که هدف های را در سر داشتند، به دنبال محلى بودند که علاوه بر نزدیکى به مرز ایران، از نظر آب و هوایى، مکان مناسب جهت استقرار نیروهای نظامی وحتی محل سکونت مناسب برای عربها باشد.
عمر به سعد بن ابى وقاص اجازه داد تا مکانى که هم از نظر آب و هوایى و هم به لحاظ موقعیت استراتژیک مناسب باشد، انتخاب کند و آن جا را مرکز استقرار سپاهیان اسلام براى حفاظت از مرزها و ادامه عملیات نظامى به سوى شرق قرار دهد.
سعد، سلمان فارسى و حذیفةالیمان را مأمور انجام دادن این کار کرد و آنان پس از بررسى مناطق گوناگون، محل کنونى شهر کوفه را براى این منظور مناسب دیدند، چون هم آب و هواى آن با طبع عربها سازگار بود و هم موانع
طبیعى، چون کوه و دریا بین آن سرزمین و مدینه وجود نداشت - مسئله اى که عمر به آن تأکید فراوانى مىکرد. (1(
پی نوشت:
1- فصلنامه تاریخ اسلام، شماره 23، تاریخ 10/7/85.
این چشم ها حواله غم های زینب است
اشکی دهید و در همه جا آتشم زنید
#حسن_لطفی
عاشق به کسى گویند که لحظه اى خیال و فکر و ذکرش از معشوق جدا نباشد. عشق و محبّت و هجران معشوق آن چنان قلب و جان و روح عاشق را مسخّر نموده که آب و خواب و غذا را از او گرفته و او به چیزى جز معشوق نمى اندیشد و کسى جز او را نمى بینند. هر کس چنین نیست، عاشق نیست.
عشق قهّار است و من مقهور عشق :hamdel: چون قمر روشن شدم از نور عشق
گریه کن تا غمت سبک بشود!گریه کن خیمه های ویران را!
می دَوانی کدام سوی زمین،چشم های هنوز حیران را؟
خاک ها را که خون به دل کردند، آب را تا همیشه گِل کردند
آتش کینه هایشان سوزاند،تکه های دل بیابان را
آب، در آرزوی لب هایت،"و اِذا البحرُ سُجّرت" *می خواند
آب ،حس کرده بود روی سرش ، پنجه های سیاه طوفان را
طاقتت را زیاد کن بانو! پیش لب های خیزران خورده
چوب ها ! لااقل نگه دارید، حرمت آیه های قرآن را
جز تو راز دل محرم را، هیچ کس برملا نخواهد کرد
راز پروانه های بی بال و ... غنچه های بدون گلدان را
ذوالفقاری که بر لبت داری، سنگ معیار عدل خواهد شد
با ترازوی سکه می سنجند، کوفیان فرق کفر و ایمان را
خواهری مثل کوه می خواهند، رودهای رسیده تا دریا
کوه مانده که ماندگار کند، چشمه های بدون پایان را
در سینهام داغی نشسته روی داغی
دارم به دل از لالههای داغ باغی
با رفتنت شادی هم از دلهای ما رفت
بعد از فراقت، از غم دل کو فراغی؟
خورشید نیزه! ماه این ویرانسرایی
در شام جز رویت نمیبینم چراغی
ای لاله! من نیلوفرم، عمّه بنفشه
دنیا ندیده مثل این ویرانه باغی
خاکستری که بر سر و رویت نشسته
داغی نشانده بر دلم؛ آن هم چه داغی!
بابا شما چیزی نپرس از گوشواره
من هم از انگشتر نمیگیرم سراغی
#محمد_جواد_شرافت
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید
نفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید
شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرده
و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرده
زمین را غرق در خون خدا کردی خبر داری؟
تو اسرار خدا را بر ملا کردی خبر داری
-جهان را زیر و رو کرده است گیسوی پریشانت
از این عالم چه می خواهی همه عالم به قربانت
مرا از فیض رستاخیز چشمانت مکن محروم
جهان را جان بده، پلکی بزن، یا حی یا قیوم
خبر دارم که سر از دیر نصرانی در آوردی
و عیسی را به آیین مسلمانی در آوردی
خبر دارم چه راهی را بر اوج نیزه طی کردی
از آن وقتی که اسب شوق را مردانه هی کردی
تو می رفتی و می دیدم که چشمم تیره شد کم کم
به صحرایی سراسر از تو خالی خیره شد کم کم
تو را تا لحظه ی آخر نگاه من صدا می زد
چراغی شعله شعله زیر باران دست و پا می زد
حدود ساعت سه ، جان من می رفت آهسته
برای غرق در دریا شدن می رفت آهسته
بخوان! آهسته از این جا به بعد ماجرا با من
خیالت جمع ای دریای غیرت خیمه ها با من
تمام راه بر پا داشتم بزم عزا در خود
ولی از پا نیفتادم ، شکستم بی صدا در خود
شکستم بی صدا در خود که باید بی تو برگردم
قدم خم شد ولیکن خم به ابرویم نیاوردم
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید
نفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید
#سيد_حمید_رضا_برقعی
با دستِ بسته هست ولی دستْ بسته نیست
زینب سرش شکسته ولی سرشکسته نیست
هرچند سربه زیر... ولی سرفراز بود
زینب قیام کرده چون از پا نشسته نیست
زینب اسیر نیست، دو عالم اسیر اوست
اورا اسیر ِ قافله خواندن خجسته نیست
رنج سفر ،خطر، غم بازار،چشم شوم
داغ سه ساله دیده ولی باز خسته نیست
حتی اگر به صورت او سنگ میخورد
هیهات بندِ معجرش از هم گسسته نیست
#مجید_تال
دلش دریای صدها کهکشان صبر
غمش طوفان صدها آسمان ابر
دو چشم از گریه همچون ابر خسته
ز دست صبر ِزینب، صبر خسته
صدایش رنگ و بویی آشنا داشت
طنین ِموج آیات خدا داشت
زبانش ذوالفقاری صیقلی بود
صدا، آیینه ی صوت علی بود
چه گوشی می کند باور شنیدن؟
خروشی این چنین مردانه از زن
به این پرسش نخواهد داد پاسخ
مگر اندیشه ی اهل تناسخ:
حلول روح او، درجسم زینب
علی دیگری با اسم زینب
زنی عاشق، زنی اینگونه عاشق
زنی، پیغمبر ِقرآن ناطق
زنی، خون خدایی را پیامبر
زن و پیغمبری؟ الله اکبر!
#قیصر_امين_پور
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید
نفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید
شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرده
و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرده
زمین را غرق در خون خدا کردی خبر داری؟
تو اسرار خدا را بر ملا کردی خبر داری
-جهان را زیر و رو کرده است گیسوی پریشانت
از این عالم چه می خواهی همه عالم به قربانت
مرا از فیض رستاخیز چشمانت مکن محروم
جهان را جان بده، پلکی بزن، یا حی یا قیوم
خبر دارم که سر از دیر نصرانی در آوردی
و عیسی را به آیین مسلمانی در آوردی
خبر دارم چه راهی را بر اوج نیزه طی کردی
از آن وقتی که اسب شوق را مردانه هی کردی
تو می رفتی و می دیدم که چشمم تیره شد کم کم
به صحرایی سراسر از تو خالی خیره شد کم کم
تو را تا لحظه ی آخر نگاه من صدا می زد
چراغی شعله شعله زیر باران دست و پا می زد
حدود ساعت سه ، جان من می رفت آهسته
برای غرق در دریا شدن می رفت آهسته
بخوان! آهسته از این جا به بعد ماجرا با من
خیالت جمع ای دریای غیرت خیمه ها با من
تمام راه بر پا داشتم بزم عزا در خود
ولی از پا نیفتادم ، شکستم بی صدا در خود
شکستم بی صدا در خود که باید بی تو برگردم
قدم خم شد ولیکن خم به ابرویم نیاوردم
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید
نفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید
#سيد_حمید_رضا_برقعی
نگاه گریه داری داشت زینب
چه گام استواری داشت زینب
دل با اقتداری داشت زینب
مگر چه اعتباری داشت زینب
چهل منزل حسین منجلی شد
گهی زهرا شد و گاهی علی شد
ندیدم زینب کبری تر از این
ندیدم زینت باباتر از این
ندیدم دختر زهرا تر از این
حسینی مذهبی غوغاتر از این
به پیش پای ما راهی گذارید
بنای زینب اللهی گذارید
#علی_اکبر_لطیفیان
حسین جان!
باورت میشد ببینی خواهرت را یک زمان!
کوچه کوچه در میان سایه نامحرمان ...
گُفتم ای بابُ الْحَوائِج دَردمَندم الْدَخیل
گفت دَرمانت برو از خواهرم :زِینَب" بگیر ...
یا زینب سلام الله علیها؛
تا طپش های قلم در دستهایم لَخت شد
روضه های شام خواندن هم برایم سخت شد.
پرچم عباس بر روی حریمت در دمشق
تا شنیدم نصب شد دیگر خیالم تخت شد...
[h=3]آیین های محرم در ایران[/h]
[h=2]کرمانشاه نزدیک ترین استان ایران به کربلاست و دروازه کربلا نامیده می شود. به خاطر نزدیکی به کربلای معلی و پذیرایی از زائران عتبات عالیات، مراسمات ماه محرم و سوگواری سالار شهیدان علیه السلام در این استان به صورت ویژه ای برگزار می گردد.[/h]
آیین های مذهبی و عزاداری امام حسین علیه السلام در کرمانشاه ریشه تاریخی دارد و برخی از این مراسم از آیین های ایران باستان الگو گرفته است.مراسم عزادارى را در زبان كردى كلهرى «تازیه» مى گویند كه صورت دیگرى از تعزیه است.
[h=2]آیین «کتل» و «علم»[/h] این آیین ریشه در ایران باستان دارد.در ابتدای ماه محرم مردم چوب بلندی را با پارچه های مشکی می پوشانند و به نشانه عزا در ورودی ایوان خانه های قدیمی نصب می کنند.
[h=2]«خورشتی»[/h] سینه زنی مردم کرمانشاه یکی دیگر از نماد ها و نمایش های مذهبی این خطه است. این نوع سینه زنی زنجیر وار است و به آن "خورشتی " به معنای نغمه های باران گفته می شود.
[h=2]تعزیه خوانی در روستای «کندوله»[/h] «کوتهل» هم از آداب و رسومى است كه در عزادارى ها و سوگواریها انجام مى گیرد. در این مراسم اسبى را مى آورند و دُم و یالش را مى برند و زین و برگ را نگون سار بر آن مى گذارند. در مراسم عاشورا هم این عمل به خاطر زنده نگه داشتن یاد عاشورا انجام مى گیرد
تعزیه کردی در زمان رضاشاه در منطقه سبزه میدان کرمانشاه انجام می شد اما به دلیل خفقان آن زمان این گروه به منطقه کندوله رفتند و تعزیه را در آنجا برپا کردند. درروستای «کندوله» که در لیست 14 روستای هدف گردشگری استان قرار دارد، مراسم تعزیه خوانی با گویش و عرف محلی برگزار می شود.گرچه جمعیت روستا حدود هزارنفراست اما در ایام برگزاری تعزیه پنج هزار نفر از مناطق مختلف استان وارد روستا شده و به دیدن هنر تعزیه خوانی می آیند. تعزیه کردی کرمانشاه در جامعه جهانی یونسکو نیز پذیرفته شده و تعزیه کندوله در جرگه تعزیه های مهم ایران به ثبت رسیده است.

[h=2]نواختن نوای چمری[/h] از آداب ویژه مجالس عزاداری در برخی از مناطق استان نواختن چمری است.همراه با شیون گرم مرد و زن ، ساز و دهل نوای «وای وای» می نوازد و همراه چمر نوای ویژه «چمری» را اجرا می کند.
[h=2]مالیدن گل بر سر و شانه ها[/h] در روز عاشورا مردم از ابتدای صبح از خانه هاى خود خارج مى شوند و با تشكیل دسته هاى مختلف به عزادارى مى پردازند. از آداب و رسوم این روز، مالیدن گِل بر سر و شانه ها به نشانه عزادارى است.
[h=2]«دووار»[/h] یكى از نشانه هاى عزادارى در بین عشایر، آویزان كردن تكه هایى از سیاه چادر بر گردن است، كه در اصطلاح كُردى به آن «دووار» مى گویند. این رسم در سایر عزادارى ها هم موسوم است.
[h=2]«کوتهل»[/h] «کوتهل» هم از آداب و رسومى است كه در عزادارى ها و سوگواریها انجام مى گیرد. در این مراسم اسبى را مى آورند و دُم و یالش را مى برند و زین و برگ را نگون سار بر آن مى گذارند. در مراسم عاشورا هم این عمل به خاطر زنده نگه داشتن یاد عاشورا انجام مى گیرد.
[h=2]«موور»[/h] زنان نیز در برگزارى مراسم عزادارى بى طرف نمى مانند. در گوشه اى از محل عزادارى جمع مى شوند و یكى از آنها كه در خواندن مرثیه به شیوه زنان، كه در كُردى به آن «موور» (mour) مى گویند مهارت دارد، اشعارى در بزرگداشت خاطره امام حسین علیه السلام و مظلومیت هاى او مى خواند و بقیه هم به گریه و زارى مى پردازند.
[h=2]«شا حسین واحسین»[/h] در ایام عاشورا دختران دور هم جمع شده و با خواندن اشعار و سخنان آهنگین به عزادارى مى پردازند و با دست و ناخن روى صورت خود را مى خراشند و مى گویند «شاحسین واحسین ئِراقه تلِ ئیمام حِسین»ن به این نوع عزادارى در اصطلاح «شاحسین واحسین» مى گویند.
[h=2]دادن «خرج» یا «خیرات»[/h] یکی دیگر از آداب و رسومی که در ماه محرم مرسوم است، دادن انواع غذاها و شربت های نذری مانند حلیم، شله زرد، حلوا و شربت های مختلف و تقسیم آن در میان عزاداران است که در اصطلاح کردی به آن "خرج" یا "خیرات" می گویند و غذایی به نام "هه لیسه" یا "که شکه ک" درست می کنند که هر کس به اندازه توانایی خود در یکی از روزها یا شب های محرم که بیشتر در شب هفتم، دهم، چهلم و شام غریبان است مقداری غذا طبخ و بین فقرا و اطرافیان تقسیم یا عده ای را به خانه خود دعوت می کند.
تهیه تابوت خونینی که بر روی آن کبوتری گذاشته شده و پشت سر آن کودکان به منزله فرزندان امام حسین علیه السلام حرکت می کنند و فردی آنان را شلاق می زند تا به اسارت ببرد، تهیه گهواره حضرت علی اصغرعلیه السلام ، حجله حضرت قاسم علیه السلام و قرار دادن دختر بچه ای مانند عروس در آن از دیگر آیین های عزاداری مردم کرمانشاه است.
سینه زنی مردم کرمانشاه یکی دیگر از نماد ها و نمایش های مذهبی این خطه است. این نوع سینه زنی زنجیر وار است و به آن "خورشتی " به معنای نغمه های باران گفته می شود
برای رونق دادن به مجالس عزاداری، عَلَم هایی که با پارچه های رنگارنگ مزین شده اند، به یاد علم های برافراشته صحرای کربلا در میان مجالس عزاداری برافراشته می شوند و مردم در حالی که پاهایشان برهنه است به دنبال عَلَم ها حرکت می کنند و بر سر و سینه می زنند.
در روز عاشورا هم دسته های دُهُل زن و ساز که پیوسته نواهای غمگین پخش می کنند، دسته های عزاداری را همراهی می کنند. در بعضی جاها در روز عاشورا شبیه هایی را که از چوب یا سایر امکانات دیگر درست می کنند در جلوی دسته به حرکت درمی آورند.
از گذشته تاکنون دسته های عزاداری از محله های شهر کرمانشاه و روستاهای اطراف حرکت و در حسینیه ها، مساجد و تکایا همچون تکیه معین الرعایا و مسجد عمادالدوله تجمع می کنند. دسته های عزاداری در ظهر عاشورا با حزن و اندوه به سمت قبرستان حرکت می کنند و در آرامستان شهرها نماز ظهر عاشورا را اقامه می کنند.این دسته های عزاداری بعد از ظهر در حالی که غذاهایی نذری برای آن ها طبخ شده به سمت حسینیه برمی گردند و برای برگزاری مراسم شام غریبان آماده می شدند.
مهم ترین تکیه های شهر کرمانشاه، تکیه مرحوم سید محمدرحیم که اولین تکیه در کرمانشاه بوده ، تکیه شادروان معین الرعایا که بعدها به تکیه معاون الملک معروف شد، تکیه مرحوم عبدالله خان بیگلربیگی، تکیه علی پاشاخان ایلخانی کلهر و تکیه حاج عباس اربابی هستند.
تکیه حسن خان معین الرعایا که بعدها به تکیه معاون الملک تبدیل شد در بین سایر تکایا ممتاز و منحصر به فرد بوده و مراسم عزاداری و سوگواری سالار شهیدان امام حسینعلیه السلام و یارانش هر چه با شکوه تر در این مکان برگزار می شود. دیوارهای این تکیه مملو از کاشی کاری با نقوش مختلف است و در یکی از کاشی کار های حیاط حسینیه تکیه معاون الملک، مجلسی از عزاداری ماه محرم در شهر کرمانشاه به تصویر کشیده شده است.در این تکیه نوع دیگری از عزاداری سنتی و فلکور مردم کرمانشاه در عزای امام حسین علیه السلام انجام می گیرد. آیین عزاداری تکیه معاون الملک کرمانشاه در ایام شب های ماه محرم حال و هوای ملکوتی و عرفانی دارد و در فضایی با کاشی های هفت رنگ، صحنه های نبرد حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام را به تصویر کشیده شده است. تکیه بیگلر بیگی هم از تکایای قدیمی کرمانشاه است که هنر آیینه کاری آن بی نظیر است.
[/HR]
منابع:صدا و سیمای مرکزکرمانشاه،کرمانشاه نیوز،شبستان،ویستا،میراث آریا،تسنیم
[h=1]عزاداری در شاهچراغ[/h] [h=3]آیین های محرم در ایران[/h]
[h=2]ﻋﺰاداری ﻣﺮدم ﺷﯿﺮاز ﺑﺮای اﻣﺎم ﺣﺴﯿﻦ علیه السلام در اﯾﺎم ﻣﺤﺮم همواره در ﺳﻄﺢ ﮐﺸﻮر زﺑﺎﻧﺰد ﻋﺎم و ﺧﺎص ﺑﻮده اﺳﺖ.[/h]
ﻣﻘﺼﺪ ﺗﻤﺎم ﮔﺮوه ھﺎی ﺳﯿﻨﻪ زﻧﯽ در ﺷﯿﺮاز ﺷﺎھﭽﺮاغ علیه السلام اﺳﺖ اﻣﺎ ﮔﺮوه ﺳﯿﻨﻪ زﻧﺎن در ﺷﯿﺮاز ﺑﻪ دو ﮔﺮوه ﺗﻘﺴﯿﻢ ﻣﯽ ﺷوﻧﺪ و ھﺮ ﮔﺮوھﯽ ﮐﻪ زودﺗﺮ ﺑﻪ ﻣﺤﻮطﻪ ﺳﯿﺪ ﻣﯿﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﯽ رﺳﺪ وارد ﺑﺎزار آﻗﺎ و ﺳﭙﺲ وارد ﺻﺤﻦ ﺷﺎھﭽﺮاغ ﻣﯽ ﺷوﺪ، ﺳﭙﺲ ﮔﺮوه ﺳﯿﻨﻪ زﻧﺎن در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺣﺮم ﺷﺎھﭽﺮاغ ﻣﯽ اﯾﺴﺘﻧﺪ و ﻧﻮﺣﻪﺧﻮان آن دﺳﺘﻪ ﺑﺮای ﺳﺎﯾﺮﯾﻦ ﻧﻮﺣﻪ ﻣﯽ ﺧﻮاﻧﺪ. ھﻤﭽﻨﯿﻦ در ﭘﺎﯾﺎن ﻧﯿﺰ ھﯿﺌﺖ از در دﯾﮕﺮ ﺷﺎھﭽﺮاغ ﺧﺎرج ﻣﯽ ﺷوﺪ ﺗﺎ ﻧﻮﺑﺖ ﺑﻪ ﮔﺮوه ھﺎی دﯾﮕﺮ ﺑﺮﺳﺪ.
ﮔﻞ اﻧﺪود ﮐﺮدن ﺗﻤﺎم ﯾﺎ ﺑﺨﺸﯽ از ﺑﺪن و ﺗﺮاﺷﯿﺪن ﻣﻮی ﺳﺮ از دﯾﮕﺮ ﻣﺮاﺳﻢ و آﯾﯿﻦ ﺧﺎص ﺷﯿﺮازی ھﺎ در اﯾﻦ اﯾﺎم اﺳﺖ ﮐﻪ در آن از ﺳﺎزھﺎی طﺒﻞ، دھﻞ و ﺳﺮﻧﺎ اﺳﺘﻔﺎده ﻣﯽﺷﻮد.
ﺳﯿﻨﻪزﻧﯽ ﻣﺨﺼﻮص ﺷﯿﺮاز ﺑﻪ طﺮﯾﻘﻪ ای ﺧﺎص ﺻﻮرت ﻣﯽگیرد ﺑﻪ طﻮری ﮐﻪ در ﺣﺠﻢ ھﺎﯾﯽ ﮐﻮﭼﮏ و ﺑﺎ ﺑﺎﻻ و ﭘﺎﯾﯿﻦ رﻓﺘﻦ ﺑﺎﻻ ﺗﻨﻪ ﺑﺮ ﺳﯿﻨﻪ ﺧﻮد ﻣﯽزنند و اﺷﻌﺎری ﺑﺴﯿﺎر کهن را ﺗﮑﺮار ﻣﯽﮐنند.
ﺗﻌﺰﯾﻪ ﺧﻮاﻧﯽ و ﭘﺮده ﺧﻮاﻧﯽ، ﭼﺎوﺷﯽ ﺧﻮاﻧﯽ(ﺷﻌﺮ ﺧﻮاﻧﯽ در ﻣﻮرد ﮐﺮﺑﻼ و ﺟﻤﻊ ﮐﺮدن ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺑﺮای ﺳﻔﺮ ﺑﺎ اﺳﺐ ﺑﻪ ﮐﺮﺑﻼ ) از دﯾﮕﺮ ﻣﺮاﺳﻢ دھﻪ اول ﻣﺤﺮم در ﺷﯿﺮاز است ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﮑﻠﯽ ﻣﺘﻔﺎوت ﺑﺎ اﺟﺮاھﺎی اﻣﺮوزی اﻧﺠﺎم ﻣﯽ شود.
یک هنرمند عرصه تعزیه در استان فارس در مورد آئین ها ورسوم دهه اول محرم در شیراز معتقد است در گذشته مردم شیراز آئین ها و رسوم بسیاری در دهه اول محرم داشتند که امروزه با گذشت زمان بیشتر آنها رنگ فراموشی به خود گرفته اند.
مراسم تعزیه در گذشته به گونه ای بوده است که 10 گروه برای اجرای تعزیه در هیئت های عزاداری حرکت می کردند ولی هر گروه فقط یک قسمت مشخص شده از تعزیه را برای افراد حاضر می خواند و سپس برای اجرا همین قسمت به سمت هیئت بعدی حرکت می کردند.گروه های تعزیه به ترتیب و پشت سرهم به هیئت ها وارد می شدند و بدین وسیله یک تعزیه با همکاری 10 گروه تعزیه خوان برای هیئت ها اجرا می شد
در گذشته مردم هر محله در شهر شیراز تلاش می کردند تعداد سینه زنان آن محله بیشتر از سایر نقاط شهر باشد و علاوه بر آن برای زیباتر شدن علم ها و پرچم های هیئت محل نیز بسیار تلاش می کردند.روسای محلات و هیئت ها،تکیه ها و مساجد را محل جمع شدن سینه زنان قرار می دادند و افرادی که نذرکرده بودند برای امام حسین علیه السلام علم و پرچم بسازند نیز در این مکانها آن را به بزرگان هیئت ها تقدیم می کردند.مردان قدرتمند هر محله طبق هایی را که مملو از چراغ و آیینه بود برسر می گذاشتند و سر چهارراه ها به دور خود می چرخیدند، مردم نیز در این مواقع صلوات می فرستادند. علاوه بر حمل طبق، مردان قدرتمند پایه علامت که از جنس فلز و بسیار سنگین بود را بر روی شال خود که بر کمر بسته بودند می گذاشتند و با دیدن شاهچراغ علیه السلام به گونه ای خم می شدند که فنر بالای علامت که دارای زنگی بزرگ بود نیز به حرم مطهر تعظیم می کرد.
مسیر حرکت سینه زنان شیرازی در شیراز شاهچراغ علیه السلام است اما گروه سینه زنان در شیراز به دو گروه تقسیم می شوند و هرگروهی که زودتر به محوطه سید میر محمد برسد،وارد بازار آقا و سپس وارد صحن شاهچراغ می شود،سپس گروه سینه زنان در مقابل حرم شاهچراغ می ایستند و نوحه خوان آن دسته برای سایرین نوحه می خواند،در پایان نیز هیئت از در دیگر شاهچراغ خارج می شود تا نوبت به گروه های دیگر برسد.
تعزیه خوانی و پرده خوانی، چاوش خوانی(شعر خوانی در مورد کربلا و جمع کردن مسافر برای سفر با اسب به کربلا) از دیگر مراسم دهه اول محرم در شیراز است که به شکلی متفاوت با اجراهای امروزی انجام می شود.
مراسم تعزیه در گذشته به گونه ای بوده است که 10 گروه برای اجرای تعزیه در هیئت های عزاداری حرکت می کردند ولی هر گروه فقط یک قسمت مشخص شده از تعزیه را برای افراد حاضر می خواند و سپس برای اجرا همین قسمت به سمت هیئت بعدی حرکت می کردند.گروه های تعزیه به ترتیب و پشت سرهم به هیئت ها وارد می شدند و بدین وسیله یک تعزیه با همکاری 10 گروه تعزیه خوان برای هیئت ها اجرا می شد و افراد حاضر در این مکان ها بیش از یک هزار تعزیه خوان رادر هنگام اجرای تعزیه می دیدند.
حضور مردم در دارالرحمه و جوانان آبادی به منظور دیدار با اهل قبور،حمل کوزه آب توسط پیران و کودکان در روز تاسوعا و سر دادن شعار"روز تاسوعا ست امروز کربلا غوغاست امروز" از دیگر مراسم اجرا شده توسط مردم شیراز در دهه اول محرم بوده است.
در شیراز قدیم افرادی خاص اسبی با لباس های مخصوص به اسم اسب ذوالجنان را تزئین می کردند و آن را در کوچه ها می چرخانند ، کسانی که تمایل داشتند این اسب را به منزل خود دعوت می کردند و سپس مراسم عزاداری برپا می گردید.
بسیاری از مردم شیراز اعتقاد داشتند اگر کودکان و مریض های خود را از زیر شکم اسب ذوالجنان عبوردهند فرد بیمه امام حسین علیه السلام می شود و بیمار شفا می یابد و در بسیاری مواقع به خاطر خلوص نیت مردم این اتفاق می افتاد.
درشیراز مردم تمایل دارند غذا به طور حتم در منزل شخص نذرکننده پخته شود زیرا که به اعتقاد آنها جوشیدن دیگ غذایی امام حسین علیه السلام در داخل منزل باعث برکت و رفع مشکلات می شود.
از غذاهای مرسوم در شیراز برای محرم، پلو و خورشت سبزی، شکر پلو و قیمه، پلو وخورشت بادنجان ، حلوای کاسه ، شوربای ماست ، و میوهای مربوط به آن فصل است.
نوشیدنی های که مردم شیراز برای پذیرایی از هیئت های عزاداری استفاده می کنند شامل گلاب، عرق نسترن ، عرق بیدمشک است که در برخی موارد افراد علاقمندان برای پذیرای به همراه هیئت ها تا شاهچراغ علیه السلام نیز می روند.
[/HR]
منابع:خبرگزاری مهر،محرم در ایران
از معروفترین لقبهای امام حسین(ع) ـ که در روایات و زیارتنامهها بیان شده و مستند به امامان میباشد ـ لقب سیدالشهدا است. گرچه این لقب ابتدا از آنِ حضرت حمزه، عموی پیامبر بود که در جنگ احد به شهادت رسید، اما حماسه و فداکاری امام حسین(ع) چنان سترگ و والا بود که او را سرآمد همة شهدا ساخت و بر تمامی شهیدان تاریخ سروری داد.
امام صادق(ع) به «ام سعید احمسیّه» (که مرکبی کرایه کرده بود تا در مدینه سر قبور شهدا برود) فرمود: «آیا به تو خبر دهم که سرور شهیدان کیست؟ حسین بن علی(ع) است. او سید الشهداء است».(1)
پیامبر این مقام بزرگ را برای حضرت درخواست کرده بود. در آن زمان که از شهادت فرزندش خبر میداد، دعا کرد: «اللهم فبارک له فی قتله واجْعله مِن سادة الشهداء؛ خدایا! قتلش را موجب برکت گردان و او را از بزرگان شهدا قرار ده».(2)
پینوشتها:
1.وسائل الشیعه،ج14،ص525؛ بحار الانوار، ج 98، ص 36.
2. همان، ج 44، ص 247.
رقـــیه (س) ثـــابت کــرد:
اگـــر حسین(ع) را صدا بزنـــی،
حسیـــن(ع) به خرابـــه هم می آید ...
و اگر خـــوب تمــــنا کنـــی،
حسیــن(ع) با ســـر مــــی آید ...
حسیـــن جــان
به حق مادرت زهرا(س)
به خــرابه ی دل ما هـــم ســـری بزن . . .
دلم از فرط گنه٬ سنگ شده٬ کاری کن
نفس گرم تو٬ بر سنگ اثر خواهد کرد...
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
رقـــیه (س) ثـــابت کــرد:
اگـــر حسین(ع) را صدا بزنـــی،
حسیـــن(ع) به خرابـــه هم می آید ...
و اگر خـــوب تمــــنا کنـــی،
حسیــن(ع) با ســـر مــــی آید ...
حسیـــن جــان
به حق مادرت زهرا(س)
به خــرابه ی دل ما هـــم ســـری بزن . . .
دلم از فرط گنه٬ سنگ شده٬ کاری کن
نفس گرم تو٬ بر سنگ اثر خواهد کرد...
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
حسین جان
شاهراه عشق باشد پیچ و تابش بیشتر
هر که عاشق پیشه تر ، حال خرابش بیشتر
سری به نیزه بلند و سری شکسته به محمل ...
کشیده با قلم خون ' غروب دشت بلا را ...
بگو به دیده ببارد ' مگر نکرده ضمانت ...
سر شکسته ی زینب ' دل شکسته ی ما را...
#سید_رضا_هاشمی
نون قلم نبی ست،ومایسطرون ..حسین.. طاق فلک علی ست وبه عالم ستون ..حسین.. اصل حیاط حضرت زهراست خون ..حسین.. هستی تمام ظاهرومافی البطون ..حسین.. بایک قیامت است هم الغالبون ..حسین.. دراین قیام ، نقطه پرگار ... زینب است ...
امام معصوم شک نیست که به اذن خدا نسبت به مسائل آینده علم دارند ولی علم پس پرده به کسانی داده می شود که در برابر اراده خدا تسلیم هستند و از این علم جز به امر خدا استفاده نمی کنند.اما امام حسین در کربلا کاملا با تدبیر عمل می کند و آنچه باید انجام دهد ، کم نمی گذارد .
لحظه به لحظه کربلا را توجه کنید ، می بینید امام تمام کارهای احتیاطی را انجام داده است. در مورد آب؛ دشمن از روز هفتم بر اساس فرمان ابن زیاد مانع از رسیدن آزادانه سپاه امام به آب می شود.روز هشتم امام و یارانش از آبهایی که ذخیره کرده بودند استفاده کردند .طبیعی است که امکانات ذخیره کردن محدود بوده و امام نمی توانسته برای چندین روز آب ذخیره کند. ظاهرا امام و یارانش به حفر چاه هم اقدام کرده اند ولی چاه ها به آب نرسیده و فایده نکرده است.روز نهم که ذخیره آب تمام شد امام گروه پنجاه نفری رابا بیست ظرف برای آوردن آب گسیل داشت تا ضمن کنار زدن مدافعان شریعه فرات (که پانصد نفر به فرماندهی عمرو بن حجاج بودند) آب بیاورند و انان توانستند سپاه دشمن را کنار زده و آب بیاورند.(1)
بنا بر این امام آنچه توانسته انجام داده و تا شب عاشورا هم آب تهیه کرده ، ولی روز عاشورا دیگر آب نبوده، امام هم مجاز به تهیه آب از طریق معجزه نبوده است . ایشان موظف بوده به صورت عادی عمل کند و از نیروهای غیبی هم کمک نگرفته و خود و یارانش با تمام توان اقدام کرده اند .
پی نوشت ها:
1- تاملی در نهضت عاشورا ، رسول جعفریان، ص99.
حضرت رقیه(س) روضه
یک دست هرزه آمد و در بینِ خیمه ها
رنگ قنوت بندگیم را سیاه کرد
بعد از تو بالش سر من دست عمه شد
یک نیزه دست خستگیم را سیاه کرد
مردی که بینِ راه پرم را شکست و رفت
در کوفه آن شکستگیم را سیاه کرد
در طول این سفر سر بازارهای شام
لفظِ کنیز، زندگیم را سیاه کرد
شاعر:رضاباقریان
امام حسین(ع) مناجات
آخرش دیدی چه آمد بر سرم؟کاری بکن
ای امید قلب و چشمـــان ترم کاری بکن
تا که از چشمت نیوفتادم بیا و زودتر
باز هم از روی احسان و کرم کاری بکن
جان زهرا مادرت لطفی بکن من بر درت
سالیانی میشود که نوکـــــرم،کـــاری بکن
حق بده خود را طلبکارت بگیرم جان من
آخر عمری ریزه خوار این درم،کاری بکن
یا مرا لطفی کن و مثل گذشته خوب کن
یا بسوزان دیگر این بال و پرم،کاری بکن
دارم احساس غریبی میکنم در روضه ات
چـــون اسیر غصه های دیگرم،کاری بکن
میروم از روضه و اینبار هم پای خودت
منتظر هستم بگویی میخرم،کاری بکن
شاعر:امیرفرخنده
دل من بابایی چش براهته
عمه میگه که خدا پناهته
بابا جون تنگه دلم زودی بیا
آرزوم دیدن روی ماهته
تو بیا که این دلم پریشونه
قد من خمیده مثله کمونه
صورتم کبوده و نیلی شده
همه میگن مثه زهرا میمونه
چشم من دیگه ببین سو نداره
لباس پاره که رفو نداره
همه خشکلیه دختر موهاشه
سوخته موی دخترت مو نداره
عمه خیلی زحمت منو کشید
اینقده که موی اون شده سپید
بخدا خیلی خجالت میکشم
هر دفه منو زدن عمه رسید
نمیخوام دوباره در به در بشم
توی خیمه هایه سوخته پر بشم
طاقت این همه درد وندارم
من میخوام که راهی سفر بشم
رختای منو دیگه سوا کنید
قبر کوچیکی رو دست و پا کنید
همگی رقیه رو حلال کنید
تا میتونید برا من دعا کنید
جواد قدوسی
پس از تو اشک عالم رابگیرم
زغم جان محرم رابگیرم
نمی شد دیرترمی آمد این تیر
نشد ازشیر طفلم رابگیرم
وداعی لااقل بامن نکردی
نگاهی موقع رفتن نکردی
به تو می آیداین ،افسوس مادر
لباس تازه ات را تن نکردی
ودر گهواره بویش مانده زینب
وسوغات عمویش مانده زینب
به روی پیرهنهایش که تازه است
دوتا از تار مویش مانده زینب
مرا شرمنده خود ساخت بابا
مرا درگریه اش نشناخت بابا
به گوشم مانده یاد خنده هایت
ترا بالا که می انداخت بابا
پدر در پشت خیمه دم گرفته
سرت را با تنت باهم گرفته
علی عادت به انگشت عمو داشت
بجایش تیر را محکم گرفته
عزیزم روی نیزه ناز مانده
برای مادرت این راز مانده
بگو تقصیر نیزه یا سه شعبه است؟
زبان بسته دهانت باز مانده
مبادا آب رویت راببازی
مکن با آب رویت آب ،بازی
گذشت این حرفها،ای نیزه دارش
مکن با نیزه خود تاب بازی
دعا دارم مبادا سر بیافتد
کسی با نیزه دارش در بیافتد
دعا دارم اگر می افتد این طفل
فقط بردامن مادربیافتد
شاعر:حسن لطفی
سیمرغ کوه قافِ خیالم حسین من
گشته شکسته تر، پر وبالم حسین من
طی مسیر هجر تو با جان به سر رسید
چل خان عشق، گشته مدالم حسین من
منزل به منزل آمده قامت کمان ترم
مانند ماه نو چو هلالم حسین من
یا مثل بلبلی که شد افسرده از فراق
بر گفتگو نمانده مجالم حسین من
ناگفته ها زیاد و"مفصّل تو خود بخوان
مجمل"به یک نظاره به حالم حسین من
"از هرچه بگذریم سخن دوست خوشتر است"
از دخترت مکن تو سوالم حسین من
حسین رضایی(حیران)
در مرز خویش ماندن و از مرز رد شدن
با مُهر و مِهر فاطمه اصل سند شدن
این آروزی سرخ گذرنامه ی من است
در زیر پای مُهر سفارت لگد شدن
راه ورود را مگر آموختن از عشق
راه خروج را ز کبوتر بلد شدن
پیمودن مسیر به فریاد یا علی
یعنی که با حسین، علی را مدد شدن
موکب شدن،مسیر شدن،مبتلا شدن
زائر شدن،گزارش یک مستند شدن
تیر هزار و چارصد و شصت و عشق را
بعد سه روز دیدن و از بیست صد شدن
بد چونکه بخش دوم “گنبد” شده نگو
مارا تمایلی ست جدیدا به بد شدن
تغییر می دهی همه را بعد کربلا
یعنی حسین ع با تو فقط میشود “شدن”
مهدی رحیمی(زمستان)
این مطلب در برخی از مقتلها و کتابهای تاریخی به صورت مختلف ذکر شده، در برخی از روایات سخن از لباس به میان آمده است.(1) بدون اینکه از کهنه و نو بودن آن چیزی ذکر شده باشد(2) در برخی از متون دیگر از
کهنه بودن لباس سخن گفته شده است.
در ارشاد مفید آمده است: هنگامی که دشمنان به امام حسین(ع) حملهور شدند و یاران امام به شهادت رسیده بودند، جز سه یا چهار تن، حضرت که چنین دید، زیرا جامة یمانی خواست و آن را پاره کرده و پوشید، تا پس از کشتنش، آن را از تنش بیرون نکنند، ولی چون حسین(ع) کشته شد، «ابجر بن کعب» آن را ربود و حضرت را برهنه گذارد!(3)
در بعضی متون دیگر میخوانیم: از قساوتهای دشمن در کربلا عریان نهادن جسم حسین(ع) روی خاک بود. امام برای پیشگیری از این ظلم، روز عاشورا قبل از عزیمت به میدان شهادت، کنار خیمهها آمد و از خواهرش زینب جامه و شلواری کهنه طلبید و آنها را با دست پاره کرد و بر تن پوشید،تا کسی پس از شهادت در آن جامهها رغبت نکند و به طمع آن لباس، او را عریان نسازد.
فرمود: «أئتونی ثوباً لا یرغب فیه أحد أجعله تحت ثیابی لئلاّ أُجرّد منه بعد قتلی»(4) اما ابجر (ابحر) بن کعب جنایت کرده، آن را پس از شهادت امام، از تنشان درآورد و حسین(ع) را عریان در کربلا نهاد.(5) بدینسان اصل لباس خواستن امام در متون تاریخی آمده است و به نظر میرسد اصل مطلب صحت دارد.
نمیتوان گفت که نباید این مطالب در عزاداری بیان نشود، زیرا این بخش از حادثه عاشورا نیز جزء مجموعه حوادث است اما آنچه که در حوادث عاشورا مهم است، آن است که رخدادهای کربلا بدون مبالغه و تحریف بیان گردد بدینسان مداحان و سخنرانان محترم باید در بیان مصائب امام حسین(ع) اولویتگذاری نموده و از هر گونه مبالغه و تحریف پرهیز کنند.
افزون بر آن باید این مطلب را مدّ نظر داشته باشند که بیان برخی از حوادث همسو با اوضاع زمان است یا نه؟ در برخی از اوضاع لازم است که برخی از مطالب بیان شود اما از بیان برخی مطالب پرهیز گردد.
همین مداحان میتوانند با بدون مصائب متعدد دیگر که بیان آنها از اهمیت بیشتری برخوردار است، از بیان آن دسته از مطالب که از اهمیت کمتری برخوردار هستند، پرهیز کنند،بدینسان به طور کلی نمیتوان گفت که کدام مطالب بیان شود و کدام مطالب بیان نشود.
پینوشتها:
1. مثیر الاحزان، ص 74؛لهوف، ص 121.
2. بحار، ج 45، ص 54؛ مدینه المعاجز، ج 4، ص 67.
3. ارشاد مفید، ص 115.
4. بحار الانوار، ج 45، ص 54.
5. اثبات الهداة، ج 5، ص 201، عوالم، ص 297.
سلام بر ماه صفر ...
ماه اسارت ...
ماه مجلس شراب....
ماه خرابه نشینی ....
ماه دربه دری....
ماه سرهای به نیزه....
ماه شام...
ماه دروازه ی ساعات....
ماه لطمه زنی....
صبر را معنی و مفهوم به نام زینب است
احترام عشق هم از احترام زینب است
شهر بی میخانه و ساقی نباشد شهر عشق
نشئگان عشق را مستی ز جام زینب است
خداحافظ محرم....
به پایان آمد این دفتر ، عزایت همچنان باقیست
برای نوکرت ، هر روز عاشورا و هرجا کربلا باشد...
دير از ره آمدي و زود رفتي ماهِ عشق
يازده ماهِ دگر بايد به راهت چشم دوخت
██ ⇦⇦⇦یارقیہ جان⇨⇨⇨ ██
↯بابا بیا که خــواب به چشمم نمی رود↻
↯یک لحـظـه از نگاه تو یـــادم نمی رود↻
↯شد گیــسویم سفید به ما هم سری بزن↻
↯از خانه ی یزید به ما هـــم سری بزن↻
↯تا زنده ام به دور تو می گــردم ای پدر↻
↯بایـد تو را به دسـت می آوردم ای پدر↻
↯اینجا کسی بدون تو خوابش نبرده است↻
↯اصلاً کسی نمانده که سیلی نخورده است↻
↯عــمه به جای تــک تــک ما تازیــانه خورد↻
↯عـــمه برای تــک تـــک ما تازیــانه خورد↻
↯بابا ببیـــن که زجــر چه آورده بر ســـرم↻
↯از مــــن نمانده غــیر نفــسهای آخـــرم↻
↯جرمـــم فـــقط بـهانه ی بابا گرفـــتن است↻
↯افتــادن ز ناقــه خودش پا گـــرفتن است↻
↯آنجا که مـن ز ناقه زمین خوردم ای پدر↻
↯گـــر مادرت نــبود که می مــردم ای پدر↻
↯ســـیلی دســت زجــر که پیدام کرده است↻
↯دور از عــــمو یک عالــــمه دعوام کرده است↻
↯موی مــرا کشـــــید ســرم درد می کند↻
↯از آن لگـــد که زد کمـــرم درد می کند↻
↯رویـــم شبـــیه صورت زهـــرا کبــود شد↻
↯مویـــم ســفید قبــل ســفر که نبـــود شد↻
⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩
با....با....با....با....
بابااگربالکنت سخن گفته ام ببخش........ دندان،زبان،لبم،دهنم دردمی کند........یا اللہ......
یا زینب کبری (س)
در واژه هاي شعر تو ديدم وقار را
حُجب و حياي ِ فاطمي اين تبار را
با تيغ خطبه فاتح صفين كوفه اي
مولا سپرده دست شما ذوالفقار را
حاء سین یاء نون
تلک آیات الجنون
می نویسم عشق و بی تردید میخوانم جنون
هرکسی دیوانه تر ..... السابقون السابقون
می نویسم عشق و بی تردید میخوانم حسین
عاقلان دانند .............. لکن اکثرأ لایعقلون
این سرشت ماست از خاکیم ، خاک کربلا
سرنوشت ماست .......... پس انا الیه الراجعون
یک سلام از راه دور....
*ﺍَﻟﺴﱠﻼﻡ ُ ﻋَﻠَﻰ ﺍﻟْﺤُﺴَﯿْﻦ َﻮ ﻋَﻠﻰ ﻋَﻠِﻰ ِّ ﺑْﻦ ِ ﺍﻟْﺤُﺴَﯿْﻦَِ ﻋَﻠﻰ ﺍَﻭْﻻﺩ ِ ﺍﻟْﺤُﺴَﯿْﻦ ِﻮ ﻋَﻠﻰ ﺍَﺻْﺤﺎﺏ ِ ﺍﻟْﺤُﺴَﯿْﻦ*
باده به عشق ازلي مي زنم/
دم زحسين بن علي مي زنم/
کيست حسين جلوه ذات خدا/
کيست حسين عصاره انبيا/
کيست حسين دليل حق پرستي/
کيست حسين عزت کل هستي/
کيست حسين مظهرآزادگي/
کيست حسين مصحف دلدادگي/
کيست حسين بهجت قلب رسول/
کيست حسين صاحب اذن دخول/
کيست حسين عرش نشين خدا/
کيست حسين منجي دين خدا/
کيست حسين شمع برافروخته/
کيست حسين گنج دل سوخته/
کيست حسين درسخن اهل بيت/
روشني انجمن اهل بيت/
ذکرحسين درد دوامي کند/
ذکرحسين شوربپا مي کند/
ذکرحسين به دل جلا مي دهد/
ذکرحسين بوي خدامي دهد/
ذکرحسين نواي جانسوزماست/
ذکرحسين ذکرکلام خداست/
بازهواي حرمت کرده ام/
هواي بيت الکرمت کرده ام/
دورحريم توکبوترشدم/
مست مي ساقي کوثرشدم/
نام توگلبوسه زده برلبم/
منکه غلام حضرت زينبم/
سنگ صبور دل زينب شدم/
غرق عزاي تولبالب شدم/
ازعطشت سينه ام آتش گرفت/
سوختم، آيينه ام آتش گرفت/
دست به دامان توأم ياحسين/
شاهد احسان توأم ياحسين(ع)
بی سرو سامان توام یا حسین(ع)
يا حضرت ارباب؛
من از تو مزد نوكري ام را نخواست
تنها مرا به خاطركم كاريم ببخش
خدا حافظ محرم........
, از محرم که گذشتیم صفر می آید....
عمه ای خسته و تنها ز گذر می آید...
بعد عباااااس کمرش شکست....
والله نیازی به نعل تازه نبود..
مظلوم حسین
هر کس ز بهترین دم عالم سوال کرد...
گویند این دم است و:سلام علی الحسین...
واجب شده است درهمه جا شعر محتشم...
باز این چه ماتم است و سلام علی الحسین...
این شب ها
کربـلـآ
حالِ عجیبی دارد . . .
مادری
تکیه زده
بر ضریحِ پسرش
حالِ پریشان دارد . . .
با ......حسینش...
روضـ ه ی شام و اسارت
دارد . . . .
.
زائر کرب و بلا دق نکند جای تعجب دارد ...!