دردهای انساني كه به ياري خداوند اميد دارد

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دردهای انساني كه به ياري خداوند اميد دارد

سلام

نمی دونم نوشتن این حرفا و مشکلاتم سودی داره یا نه
ته دلم هیچ میگه هیچ فایده ای نداره و درد تو درمون نداره
ولی باز می نویسم
یه دختر 34 ساله مجرد هستم
شغلی ندارم و تا ضرورتی پیش نیاد از خونه هم بیرون نمی رم
دچار وسواس شدید پاکی و نجسی و افسردگی شدید و اضطراب هستم
جوری که شب ها از شدت اضطراب یک ساعت به یک ساعت بیدار میشم و استرس دارم و خوابم نمی ره
گاهی هم این طوریه که از شدت خستگی و کم خوابی حدود ساعت 12 تا 3 شب خوابم می ره از اون به بعد از شدت استرس و حال بد چند دقیقه به چند دقیقه بیدارم و زجر می کشم
روزها هم همش بیدارم و درگیر وسواس یا در حال گریه و اشک ریختن یا از شدت اضطراب احساس خفگی می کنم
انقدر وسواس نجسی و پاکی آزارم میده که خیلی وقتا می گم فقط با مردن از این عذاب رها میشم و چقدر خوبه که دیگه تو جهنم این دغدغه مسخره رو ندارم که این نجس شد و اون نجس شد و حالا چکنم...

مدام با خانوادم دعوام میشه و صدام بلند میشه
همه خانواده ازم بدشون میاد و شاید ازم متنفر باشن که البته حق دارن .. من موجود تنفر انگیزی شده ام
با پدر و مادرم زیاد دعوام میشه و سرشون حتی داد می کشم و دلشون ازم خونه
(پدر و مادرم پیر و ناتوان هستن و هفتاد و خرده ای سن دارن)

علاوه بر بیماری های روانی ام مشکلات و بیماری های جسمی زیادی هم دارم
پوستم مشکلات زیادی داره جوری که وقتی وضو می خوام بگیرم پوست صورتم خون می افته و همه جا نجس میشه بخاطر همین حتی نماز هم نمی خونم
پوست بدنم هم بخاطر مشکل کیست تخمدان جوش می زنه و خون میفته و همین باعث میشه نتونم راحت و بدون وابستگی برم و حمام و هر وقت می خوام برم حمام خواهرم باید خونه ما باشه که کمکم کنه و چک کنیم جایی از بدنم خون نیفتاده باشه که بتونم بیام بیرون از حمام
دستگاه گوارش و روده ام هم مشکلات زیادی داره و از یه طرف غذا خوردن کلی برای معده ام مشکل درست می کنه و از طرف دیگه توی دفع مشکل دارم و یه سری مشکلاتی که سخته اینجا برام در حضور عموم بگم (بخصوص که مشکلاتی برای وسواس و حساسیتم به پاکی و نجسی برام ایجاد می کنه)
آلرژی و زانو درد و کیست تخمدان و عوارضش و یه سری مشکلات کوچیک دیگه باقیمونده مشکلات جسمی ام هست

از طرف دیگه آینده ای ندارم. نه خانواده ای نه شغلی نه امیدی نه چیزی
برای هر کاری (از یه آبکشی ساده گرفته تا حمام کردن) محتاج خواهرم هستم که ازدواج کردن و سر خونه زندگیشون هستن ..
حالا بخاطر پیری و احتیاج مادر و پدرم میان منزل ما و یکی شون کلا با ما زندگی می کنه ولی بعد از فوت مادر و پدرم مطمئنم تنها می مونم و احتمالا دیگه هیچ وقتی برای کمک به من ندارن.
چند تا رشته دانشگاهی عوض کردم اما نتونستم به انتها برسونمشون و الان بیکار و بی سواد و بیهوده و بی حاصل تو خونه نشستم و دیگه بخاطر مشکلات جسمی و روانی ام نمی تونم وضعیت شغلی و تحصیلی ام رو برای آینده تغییری بدم.

هیچ فایده ای برای اطرافیانم و جامعه ام و دنیایی که دارم توش زندگی می کنم ندارم. البته کلی ضرر دارم از اسراف آب و دستمال کاغذی و کیسه گرفته تا غذایی که بیهوده می خورم و هوایی که بیهوده نفس می کشم و ...
بخاطر وسواسم هم که مدام رو اعصاب خانوادم راه میرم و زجرشون میدم و دور از ذهن نیست اگه ته دلشون آرزوی مرگ و نیستی ام رو داشته باشن.

همیشه این طوری نبودم.
تا حدود 25 ، 27 سالگی دختر فعالی بودم و دنیایی با اینی که الان هستم فرق داشتم
اما همون موقع هم ظاهرا خیلی به دردبخور نبودم که با اینکه مشکلات الان رو نداشتم نتونسته بودم همراه و شریکی برای ادامه زندگیم پیدا کنم...


چرا این ها رو گفتم؟
برای اینکه بدونید تو چه جهنم درونی و بیرونی ای دارم زندگی می کنم
من دیگه نه می تونم و نه می خوام که این زندگی رو ادامه بدم
لحظه به لحظه تحمل این زندگی برام طاقت فرسا و غیرممکن شده
دلم می خواد نه تنها از زندگی تو این دنیا بلکه کلا از وجود داشتن، از هستی، انصراف بدم.
تو دبیرستان تو کتاب های دینی مون نوشته بود روز قیامت بدکارا و جهنمی ها می گن: یا لیتنی کنت تراب
من همین حالا و تو همین دنیا و قبل از مرگم از ته دل می گم ای کاش خاک بودم
ای کاش انسان نبودم
اصلا ای کاش هیچ وقت "هست" نمیشدم

برای منی که تو این دنیا فقط دارم زجر می کشم و تو اون دنیا چه با مرگ طبیعی بمیرم و چه با خودکشی در هر دو صورت جهنمی ام و مستحق عذاب، وجود داشتن چه فایده ای داره؟
برای عذاب خلق شده ام؟؟؟
هر کاری می کنم و از هر راهی می رم به هیچ امیدی نمی رسم
علی رغم اینکه دیگه دنیا برام هیچ ارزشی نداره و هی به خودم می گم فقط به فکر آخرتت باش و اونو درست کن مدام برای اون هم به در بسته می خورم و این روزها فقط دارم با خودم می جنگم که خودمو نکشم...
اما دیگه توان این مبارزه رو هم دارم از دست می دم دارم تسلیم می شم و ته وجودم می گه تو که داری یه سری اینجا عذاب می کشی و بعد 60 ، 70 سال زندگی به درد نخور و پر رنجت باید بری عذاب اونجا رو تحمل کنی خب خودت رو بکش و یه دفعه الان برو همون عذاب رو بکش و خلاص

دیگه نمی دونم باید چیکار کنم

به ته خط رسیدم




با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استادحامی

سلام خدمت شما خواهر گرامي
نامه شما را خواندم و واقعا از شرايطي كه تجربه كرده ايد و داريد متأثر شدم. برخي از خانم هاي اين سايت مشكل شما را ندارندو دنيا را پايان يافته مي دانند و مطمئن هستم كه اگر مانند من مشاور مي دانستيد كه از بد، بدتر هم وجود دارد و افرادي زيادي مانند شما اين گرفتاري را دارند كمي نفس راحت تري مي كشيديد.
بزرگوار! اين كه متوجه شديد دين منبع اصلي آرامش شما است مسير را دقيق رفته ايد.
هيچ كنجي به دد و بي دام نيست
جز به خلوتگاه آرام نيست

در اين سايت خانم هاي بسيار بسيار متديني هستند كه ارتباط با ايشان در كنار معارف دين نقش تسكين دهنده شما را دارد و به نظرم اين يك لطف بزرگ خداوند به شما بوده كه در دنياي مجازي به اين بزرگي شما را به اين مسير راهنمايي كرده است. بنابراين ارتباط خود را با اين سايت حفظ كنيد
در فرم مشخصات خودتان نوشته بوديد كه دارو را به دليل موثر نبودن قطع كرديد
لطف كنيد بنويسيد كه
چه دارويي مصرف مي كرديد؟ نزد چه پزشكي رفته ايد و چه مدت دارو را مصرف كرده ايد و آيا در خانواده هم كسي مشكل وسواس را دارد؟


سؤالات را پاسخ دهيد در خدمت شما هستم


تمرين:
اين اشعار را مطالعه كنيد:

[=b rose]اشعاري درباره وسواس


[=b rose] و [=b rose]بي خيال درماني

سلام
خواهرم هیچکی تو زندگیش شیش دنگ سالم نیس.همه آدمایی رو که میبینی دارن با یه مشکلی دست و پنجه نرم میکنن.مهم اینه که تسلیمش نشی مهم اینه که به جنگ اون مشکل بری!!!
خواب منقطع(غیر ممتد) و افسردگی و وسواستون براحتی توسط دارو(روانپزشک) خوب میشه(انگار آبی که روی آتیش بریزی) اصلا نگرانش نباش.البته اگه مشاور(روانشناس) هم بری دیگه چه بهتر. این لینک هم یه نیگا بنداز قبلا" یکیو راهنمایی کرده بودم.http://www.askdin.com/thread52371.html#post752857
با مصرف داروی ضد افسردگی وسواستون بکلی خوب میشه روحیت مثل قبلنا خوب میشه بیشتر توی اجتماع میرید خوابتون عمیق و منظم و یکسره میشه.از اظطراب بیجا تون کم میشه.به زندگی امیدوار میشید.دیگه خشمگین نمیشید و از این پوچی در میاین .....
مشکل جوش زدن هم(آکنه) هم بخاطر تخمدان پلی کیستیکه که امروزه براحتی با مصرف داروی خاص خودش که متخصص زنان یا غدد تجویز میکنه برطرف میشن ....
دل قوی کن همشیره و به جنگ مشکلات برو.
یه حدیث از امام حسین شنیدم که فرمودند" اگه مردم میدونستند شب اول قبر چقدر هولناکه اصلا" گناه نمیکردن!!!حالا شما میخوای هم این دنیاتو خراب کنی هم اون دنیاتو؟؟؟

سوالی داشتم، اینکه منشا مشکلات پوستی شما چیه، چون انگار آزار دهنده ترین بیماری جسمیه شما پوست شماست. از شستن زیاده یا منشا دیگه ای داره؟

و اینکه آیا امکان مراجعه به یک مشاور و روان شناس قابل اعتماد و متخصص رو دارید یا خیر؟

برای درمان وسواس و افسردگی، اضطراب چه کاری تا حالا انجام دادید؟

ببینید همونطور که خود شما گفتید مشکلات شما از جسمی و روانی دست به دست هم دادن تا یک جهنم برای شما درست بشه

جهنمی که شما توش غرق شدید، و تنها راهی که برای خارج شدن ازش پیدا کردید، اضطراب و افسردگیه،

انتظار نداشته باشید که مشکلی شما 7 8 ساله باهاش درگیر هستید، یک دفعه تو این سایت حل شه،

ولی چیزی که ما کاربران می تونیم به شما هدیه کنیم، امیده، امیدتون رو از دست ندید، برای داشتن زندگی بهتر تلاش کنید

اگر تو خونه بشینید، صبح تا شب با وسواس و اضطراب درگیر باشید، شب ها بی خواب بشید، چه فایده ای برای شما داره.

به نظرم فردا صبح که بلند میشید، یه قدم برای بهبودی خودتون بردارید، یه کار خیلی خیلی ساده، مثل خوردن یک لیوان آب یا چای با آرامش همین

یا بلند شید چند تا روان شناس خوب تو نت سرچ کنید، سخنرانی و همایش هاشون، خیلی عالیه، یا سخنران مذهبی خوب، با هر کدوم که راحت ترید. از عالمی که برای خودتون ساختید بیاید بیرون

انسان ها وقتی میمیرند که امید خودشان را از دست بدهند،

سلام خواهر گرامی

یک سوال:

اگر شما مسلمان نبودید ، الان اینقدر درگیر موضوع وسواس نجس و پاکی بودید؟ بعید به نظر میرسه ... خوب پس این یک نقشه کاملا دقیق برای شمای مسلمان هست که شیطان اینطور درون شما از راه مباحث دینی طهارت و... وارد بشه تا اینطور موفق به اجرای نقشه شوم خودش بشه و اینطور شما رو به مرز ناامیدی برسونه و در نهایت شما رو از دنیا و اخرتتون ناامید کنه (میدونید که بزرگترین ابزار شیطان برای افراد ، ناامید کردن افراد هست ) .... پس الان دقیقا در نقطه ای قرار دارید که مورد علاقه شیطان هست ..... (در این موضوع شناخت نقش شیطان خیلی مهمه _ چون اگر بدونیم ، منشا این چیزها از کجا اب میخوره ، خود همین یک عامل هست برای رهایی از این موضوعات - چون شیطان خیرخواه ما نیست ، بلکه دشمن درجه یک ما هست)

اما خدای مهربون ما ،فکر اینجاش رو هم کرده و از زبان پیامبر ما ، خطاب به بنده هاش گفته بدون اگر گناهانت از تمام اسمونها و دریاها و کوهها هم بزرگتر باشه ، باز هم خداوند اونها رو میبخشه.....

خواهر گرامی ، تمام ما هر چقدر هم غرق در گناه باشیم ، باز هم میتونیم ورق رو برگردونیم و بهشتی بشیم ... اون هم بهشتی که با وجود سابقه نه چندان درخشان ، اما به لطف و کرم خداوند ، همه غبطه اون رو بخورن ... همونطور که "حر" و خیلی دیگه از توابین به اون مقام رسیدند....اما اول از همه باید یک کار کوچک انجام بدید ، اون هم اینکه ناامیدی رو با امید در زندگیتون عوض کنید تا بدین شکل پوزه شیطان به خاک مالیده بشه و شما رو رها کنه و از دام شیطان رها بشید و در اغوش امن پروردگار قرار بگیرید ...

حدیثی از معصومی شنیدم با این مضمون که :"حتی خداوند هم در مورد بنده هاش ، تا اخرین روز عمرشون قضاوت نمیکنه"
چطور میشه خدایی که بهشت و جهنم رو بین بنده ها تقسیم میکنه ، تا اخرین روز عمر بنده ، در موردش قضاوت نمیکنه بعد شمایی که میگید 60-70 سال دیگه هم اگر زنده باشید ، در نهایت جهنمی هستید و اینقدر ناامیدانه در مورد خودتون قضاوت میکنید ؟! دور از جون اگر شما حتی یک سال دیگه هم فقط عمر داشته باشید ، حتی یک هفته دیگه هم فقط مهلت داشته باشید ، باز هم میتونید بهشت رو برای خودتون بخرید، ، بعد چطور برای 30-40 سال دیگه خودتون جایگاه تعیین میکنید؟

اگر به خداوند توکل کنید و به اهل بیت توسل ، و بتونید وسواستون رو رفع کنید ، هم شیطان رو ناامید میکنید ، هم خیلی از مشکلات روحی شما رفع میشه و هم خیلی از مشکلات جسمی شما که منشا اون استرس و افسردگی هست رفع میشه .... هم رابطه شما با دیگران خوب میشه و از همه مهمتر رابطه شما با خودتون و خدا هم خوب و عاشقانه میشه ....

پس یک یا علی بگید و به جای ناامیدی ، امیدوارانه ، به مسالتون نگاه کنید....

من برای رفع مشکل وسواستون ، پیشنهاد میکنم ، فایل زیر رو گوش کنید و بعد هم با عزمی راسخ ، همون دستور ساده ای که این عالم دینی میگه رو اجرا کنید... ولی مردانه اجرا کنید! اگر اجرا کنید ، باور کنید هفته دیگه بیشتر از نیمی از مشکل وسواس رفع میشه و ان شالله در کنار رعایت نکات کارشناسان به تدریج ریشه کن میشه... اینقدر این فایل رو گوش کنید که ملکه ذهنتون بشه و هر وقت شیطان خواست در گوش شما پچ پچ کنه و شما رو در طهارت و نجاست وسوسه کنه ، اموزه های این فایل صوتی ، بصورت ناخوداگاه ، بکوبه توی دهن شیطان ، تا شیطان دست از سر شما برداره .....

http://media.rasekhoon.net/003/pr/h1...khoon.net).mp3

دوباره سلام

اول باید بگم که من اولین باره که عضو سایت و انجمنی به این سبک و سیاق میشم و کاملا بی تجربه ام و اصلا از رسم و رسوماتش خبر ندارم پس اگر اشتباهی کردم به بزرگواری تون ببخشید..
مثلا الان نمی دونم جواب سه بزرگواری که اینجا مطلبی نوشتن رو باید جدا جدا بدم یا یک باره و با هم.
یا مثلا نمی دونم معنی این صلوات هایی که پیغامش توی کنترل پنل میاد چی هست! معادل لایک که نمی تونه باشه چون حرفای من لایک نداشت!
خلاصه که شبیه یه آدمم که به یه کشور غریبه سفر کرده ... بازم خواهش می کنم بی تجربگی ها و اشتباهاتم رو ببخشید و اگه اشتباه ناجوری کردم حتما بهم گوشزد کنید تا اصلاح کنم.

من کاملا اتفاقی و بخاطر سرچ یه موضوع تو حوزه احکام به این سایت رسیدم و چون شرایط خیلی بدی داشتم و مدام با خودم برای تحمل این زندگی و مبارزه با وسوسه شدید خودکشی در جنگ بودم دست به تایپ بردم و گوشه ای از مشکلاتم رو نوشتم.
واقعا فقط گوشه ای ازشون. چون بعد از گذشت یک روز که خودم دوباره خوندمش می دیدم اون مشکلات و دردهایی که می کشم رو نتونستم منتقل کنم و فقط یه عنوان به ظاهر بی ربط با متن براش گذاشتم که ربطش زیاد معلوم نیست.
دردهای جسمی و مشکلات جسمی اگه ربط پیدا نکنه به بدبختی های آخرتی آدم ، می تونه قابل تحمل باشه ... اگه امید اجری هم بهشون باشه که نور علی نوره...
مثلا درد معده قشنگ ترین و راحت ترین دردیه که دارم چون هیچ ربطی به طهارت یا آخرت پیدا نمی کنه و می تونم راحت و بی شکایت باهاش کنار بیام.
مشکل من با دردهایی ِ هستش که روی وظایف شرعی یا مسائل آخرتی ام تاثیر می گذاره...
ناله و شکایت های من از ترس هایی که برای اون دنیا دارم ناشی میشه و مشکلات و مسائل جسمی ام فقط اون جایی امونم رو می بره که مانعی برای آخرتم میشه... وگرنه تحملشون آسون بود... مثل دردی که از مشکلات پوستی دارم می کشم که بخاطرش یه وضوی ناقابل نمی تونم بگیرم که مثل یه مسلمون عادی بتونم نمازم رو بخونم یا وقتی سر رو سجده می ذارم نگران نباشم الان مهر و سجده گاهم خونی نشده که نمازم مشکل پیدا کرده باشه و ...
.
.
مسخره ست ... اصلا گفتن و تایپ کردن این حرفا به نظر خودم مسخره میاد... وقتی به دلایلی فقط تکه هایی از مشکلاتی که باهاش درگیری رو بگی یه تصویر کاریکاتورگونه می سازی که تنها واکنشی که میشه بهش نشون داد یه خنده ست که برو بابااااااااااااااااااا ...

اینکه فقط یه جمله می نویسم که سر مادر و پدرم داد می کشم و دلشون ازم خونه یه جواب داره خب نکش! خب باهاشون درست رفتار کن. خب آدم باش!!
ولی نمیشه تو قالب کلمات لحظه لحظه های شبانه روز رو ریخت که می خوام، تلاش می کنم، مبارزه می کنم با خودم که درست رفتار کنم ، که ازم سر نزنه اون چیزی که نباید، اما نمیشه و همه چیز باز خراب میشه و من گناهکارتر از قبل ، آخر شب به رختخواب می رم و تا صبح اضطراب گناه های رفته و گناه های فردای نیامده رو دارم... شرایطی که تو خونه و خونواده هست، شرایط بد روانی ای که من دارم همه و همه دست به دست هم داده که من مدام شکست بخورم...

بعضی از مذهبیا می گن وسواسی بنده شیطان شده .. از اون اطاعت می کنه ... درست و غلطش رو نمی دونم فقط می دونم اگه این طور باشه شیطان یا سربازاش بهترین راه رو برای زمین زدن من پیدا کردن... همه چیز از وسواس شروع شد... من کسی بودم که مادر و پدرم می گفتن بهترین بچه ما فلانیه (منظورشون من بودم) .. تو احترام گذاشتن, تو عمل به وظایف، درس خوندن، کمک کردن ... خلاصه تو هر چیزی که وظیفه یه بچه تا 20 سالگیه نمره ام عالی بود! بعد از 20 سالگی وسواس به مرور همه چیز رو ازم گرفت و به جاش کلی مشکل و بدبختی و بیماری بهم داد.
پزشک ها و روان پزشک ها میگن وسواس یه بیماریه که زمینه ارثی داره... کمبود یه ماده تو سیستم مغزی و عصبیه و چه و چه ... اما مطالب منتسب به دین رو که می خونم اون رو به شیطان ربط می دن و دوری از خدا ... (که خواهر خیلی مذهبی ام این مدام رو زبونشه و وقتی از وسواس من عصبانی میشه داد می زنه که "بدبخت! بنده شیطانی! خوب داری ازش اطاعت می کنی!") نمی دونم کدومش درسته یا شایدم "هیچ کدوم "یا "هر دو" ... نمی دونم.
.
.
از موضوع پرت شدم .. مثلا اینو بگم ... روز بعد که خودم مطلبی که نوشته بودم رو خوندم دیدم از بزرگ ترین درد روانی ام هیچی نگفتم! دردی بزرگ تر از افسردگی و اضطراب و وسواس. البته شاید بهتر باشه بگم بزرگ ترین درد روحی ام.
بزرگ ترین و بدترین دردی که چند ساله دارم می کشم درد بیهودگیه... اینکه تو این چند سال عمرم هیچ کاری نکردم و نمی دونم قراره اون دنیا در جواب مهم ترین سئوال که "با عمرت چه کردی؟" چه جوابی بدم...
اگه مادر بودم و بچه یا بچه هایی رو خوب تربیت کرده بودم سرم بلند بود و حرفی برای گفتن داشتم. اگه فعالیت اجتماعی کرده بودم و خدمتی به مسلمون ها کرده بودم سرم بلند بود... اگه .. اگه .. اگه .. همین فکر و خیال هاست که روز و شبم رو سیاه کرده و تو خواب و بیداری کابوسم شده. این دردهای یک موجود بیهوده ست. که نمی دونه سرش رو به کدوم دیوار بکوبه که از شر خودش خلاص بشه. از شر خودش که بزرگ ترین دشمن خودش تو زندگیش بوده.
نمی دونم می دونید زندگی هر لحظه و هر ثانیه با کسی که ازش متنفرید چقدر سخته یا نه ...
من دارم این کار رو می کنم...
از خودم و از بدی هام بیزار و متنفرم و دارم به زور تمام لحظه ها رو با خودم سر می کنم...
و بدتر اینکه محکوم ابدی ام به این تحمل!!
چون ظاهرا که خلاصی ای در کار نیست و هیچ جوری نمیشه از بودن انصراف داد. که میگن انسان آغاز داره و پایان نداره...
من الان تشنه ی نیستی و نبودنم. مرگ نه، خیلی عمیق تر از مرگ: عدم. نیستی.

بگذریم

اگه اینجا و تو این سایت شروع به بازگو کردن گوشه ای از مشکلاتم کردم از سر درموندگی و ناچاری بود... شاید چون جایی رو پیدا کردم که جنس دغدغه هاشون یکم شبیه مال من بود. که دیدم اینجا میشه سئوال احکام پرسید. که اینجا رعایت نجس و پاکی رو مسخره نمی دونن... که آدم های اینجا هم نگران آخرتشون هستن.
انتظار معجزه و شفا تو یه چشم به هم زدن رو ندارم.
شاید فقط خواستم تو لحظه های آخری که دارم غرق میشم دستم رو به آخرین چیزهایی که به دستم می رسه بگیرم و نذارم آخرین گناه رو مرتکب بشم. همین.

[=verdana]بسم الله الرحمن الرحیم

سلام و عرض ادب خواهر گرامی

ابتدا از خدا براتون آرامش و عاقبت به خیری مسالت دارم.

اگه میشه بفرمایید که بیماری پوستی و درد معده تون ابتدا شروع شد یا وسواستون. چون اینطور که به نظر میرسه تمامی مشکلات شما ناشی از وسواس هست که به سایر حیطه های زندگیتون اعم از سلامت جسم و روحتون سرایت کرده و باعث شده همه مختل بشن.

یه مشکل دیگه ای هم که میبینم سطح پایین اعتماد به نفس هست . برای مثال همین که گفتین نمیدونین این سایت چطوری کار میکنه . مگه همه اینجا از ابتدا میدونستن چی به چیه اگه قرار بود همه از ابتدا همه چیز رو بدونن پس یادگیری مفهوم خودش رو از دست میداد. در ضمن این طور که به نظر میاد اتفاقا انسان باهوشی به نظر میرسید.
[SPOILER]صلوات همونطور که فرمودید یه چیزی شبیه لایک هست که میتونه معانی تایید همدری تشکر و ... داشته باشه که اینجا به نظر من همدری و دعا برای بهبود شماست[/SPOILER]

پس به نظر بنده درمان را جدی بگیرید و ابتدا از درمان وسواستون شروع کنید و حتما زیر نظر متخصص. انتظار درمان سریع رو هم نداشته باشید وصبور باشید. در ضمن با توجه شخصیتتون حتما پزشکتون رو با نظر فرد خبره که بهش اعتماد دارید انتخاب کنید که نتیجه اش بشه اعتماد به پرشکتون و مسیر حل مشکلتون رو با قاطعیت طی کنید.

در مورد مشکل اخروی هم یادتون باشه

[=verdana]لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ
[=verdana]خدا هيچ کس را جز به اندازه طاقتش مکلف نمی کند نيکيهای هر کس ازآن ، خود اوست و بديهايش از آن خود اوست ای پروردگار ما ، اگر فراموش کرده ايم يا خطايی کرده ايم ، ما را بازخواست مکن ای پروردگار ما ، آن گونه که بر امتهای پيش از ما تکليف گران نهادی ، تکليف گران بر ما منه و آنچه را که طاقت آن نداريم ، بر ما تکليف مکن گناه ما ببخش و ما را بيامرز و بر ما رحمت آور تو مولای ما هستی پس ما را بر گروه کافران پيروز گردان[=verdana]
[=verdana]وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ[=verdana]
[=verdana]و در دين بر شما سختى قرار نداده است[=verdana]

[=verdana]يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ [=verdana]
[=verdana]خدا براى شما آسانى مى‏ خواهد و براى شما دشوارى نمى ‏خواهد

البته آیات قرآن بحث و تفسیر خودش رو میطبه و بنده علمی در این زمینه ندارم ولی واضحه که انسان باید راه میانه رو در پیش بگیره و علاوه بر حالت خوفی که شما دارید حالت رجا رو هم داشته باشه.

[=verdana]
تذکر
شاید مشکلاتتون خیلی زیاد به نظر بیاد ولی با درمان ریشه مشکلات (وسواس) امیدوار باشید خیلی هاشون خود به خود یا با تلاش اندک پس از پشت سر گذاشتن درمان وسواستون حل بشن.

موفق باشید
یا حق

parishoon;760365 نوشت:
پزشک ها و روان پزشک ها میگن وسواس یه بیماریه که زمینه ارثی داره... کمبود یه ماده تو سیستم مغزی و عصبیه و چه و چه ... اما مطالب منتسب به دین رو که می خونم اون رو به شیطان ربط می دن و دوری از خدا ... (که خواهر خیلی مذهبی ام این مدام رو زبونشه و وقتی از وسواس من عصبانی میشه داد می زنه که "بدبخت! بنده شیطانی! خوب داری ازش اطاعت می کنی!") نمی دونم کدومش درسته یا شایدم "هیچ کدوم "یا "هر دو" ... نمی دونم.

وسواس علل مختلفي دارد و ممكن است چند علت در ما جمع شود: مانند ژنتيك، يادگيري ( شرطي شدن و تقويت و الگوگيري و يادگيري مشاهده اي)، مشكلات زيستي و هورموني و اختلالات نورترانسميرتها و ناقل هاي شيميايي بين سلول هاي عصبي و علل معنوي مانند وسوسه شيطان و.....
جايگاه شيطان كجاست؟
ببينيد وقتي به قرآن يا كتب آسماني ديگر رجوع مي كنيم مي بينيم كه شيطان قسم خورده كه مانع بندگي و نجات ما شود و حتي براي گمراه كردن انبيا واوليا الهي هم طمع كرده بود
چنين موجود شروري دست از سر ما بر نمي دارد چه سالم باشيم يا بيمار.
بنابراين ريشه وسواس ما هر چه باشد باز شيطان براي فريب ما سراغمان مي آيد و خب وقتي ما ضعف بدني يا رواني(ذهن) يا روحي داشته باشيم راحت تر مي تواند در ما وسوسه كند

چاره چيه؟
آيا چاره اين است كه زانوي غم در بغل بگيريم؟
شناخت علل بيماري يك خوبي دارد و آن اين كه ما را براي مقابله تجهيز مي كند و باورهاي غلط و خرافي را از ما دور مي كند.

خواهر گرامي
با دقت زياد در صدد بيان يك نكته دقيق هستم
و اميدوارم شما هم با تمام توجه و تمركزتان تلاش كنيد مطلب را بگيريد:
يك معلم ورزش از يك فردي كه پايش مجروح شده و يك فرد سالم يك شكل امتحان نمي گيرد
خداوند حكيم است
اين توهين به خداوند و حكمت او است كه تصور كنيم كه خداوند شرايط ما را در نظر نمي گيرد و از همه يك تكليف مساوي مي خواهد
بنده خودم تجربه وسواس را داشته ام يعني درك عميقي از اين بيماري دارم اين طور نيست كه فقط توصيه باشد و درس اخلاق.
اگر خداوند به ما مي گويم تكليف فرد وسواسي با فرد سالم يكي نيست نگاه مهرباني و خالقانه اش را بپذيريم و سپاس بگوييم
بدترين عبادت، عبادت هاي قالبي و عادتي و خشك است چيزي كه در روايات گفته شده كه اگر فردي از روي عادت زياد اهل ركوع و سجود باشد اين عبادتي است خشك و بي مغز كه اگر رها كند وحشت او را مي گيرد و مغز بندگي در كنار اين عبادات تفكر و امانت داري و صداقت است.
من و شما گرفتار عبادت هاي خشك و بي مغزيم. يعني وحشت مي كنيم از قالبي كه درست كرده ايم جدا شويم در حالي كه اساس بندگي توجه به چيزي است كه خدا از ما در شرايط خاص خودمان خواسته است نه مقايسه با ديگران.
اگر درك عميقي از اين امر داشته باشيم وقتي مي بينيم ديگران طور ديگري عبادت مي كنند وحشت ما را نمي گيرد
اگر احساس كنيم هنوز پاك نشده ايم هراسناك نمي شويم
چون مي دانيم همان كاري را كرده ايم عشق ما يعني حضرت باري تعالي از ما خواسته است.
خوب خوب خوب دقت كنيد به عمق عرايضم
نمي خواهم بگويم توجه به اين نكات درمان اساسي است هرگز
ولي يقين دارم
مطمئن هستم بار بسيار بسيار بزرگي از دوش شما بر مي دارد
مي دانم
كه هربار كه بخواهيد به وسوسه ترتيب عمل ندهيد وحشت سراتاپاي شما را مي گيرد ولي شما هم در سرتا پاي وحشت هراس ايجاد كنيد يعني وحشت را مانند دلقكي تصور كنيد كه با چوب بندگي او را مي ترسنايد و از خود فراري مي دهيد
هربار كه آمد به او تشر بزنيد هرچند هزار بار بياييد.
قرار نيست بندگي خداوند سوهان روح باشد
بندگي و ايمان امنيت و آرامش بايد بياورد
بنابراين
به بنده اعتماد كنيد
هم روان شناس هستم و هم طلبه
پرسيدن احكام از دفاتر و روحانيون مختلف بمب تخريبگر است براي شما
شما چيزي نيست كه از احكام ندانيد فقط و فقط مي پرسيد تا اعتماد زيادتري به دست آوريد و تسكين يابيد و اين مسكن هاي موقتي بلاي زندگي شما است
چكيده سخن دين و مراجع براي شما يك كلام است بي خيالي بي خيالي بي خيالي
بي خيالي براي وسواسي به معناي اباحه گري نيست بي خيالي براي وسواسي عين عبادت و ايمان و خيال است.
گور پدر شيطان هر چه مي خواهد وسوسه كند شما
هم شيطان را مسخره كنيد
بگوييد عشقم كشيده نماز با لباس نجس بخوانم

عشقم كشيده بي خيال باشم

[HL]همان طور كه خانم حائض يا فرد مسافر و.. احكام خاص دارد فرد وسواسي هم احكام خاص دارد[/HL]

تا اينجا سخني داريد؟

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;760386 نوشت:
همان طور كه خانم حائض يا فرد مسافر و.. احكام خاص دارد فرد وسواسي هم احكام خاص دارد
عشقم كشيده بي خيال باشم

[/]

parishoon;759288 نوشت:

به ته خط رسیدم


باخوندن اینا ادم باخودش میگه گاهی سرچه چیزای پیش پاافتاده ای کم میاره و ناشکری میکنه:Ghamgin:
سرم درد گرفت از خوندنش
اصلا مشکلات شما واسم غیرقابل تصوره خیلی ناراحت شدم از شنیدنش:geryeh:
شرایط ناراحت کننده ای دارین فقط میتونم واستون دعاکنم:deldari::crying:

بیماریهای جسمیتون از کی شروع شد!!!؟از27 سالگی تا الان 34 سالگی چی شد!
منم دوست افسرده و وسواسی دارم.(البته وسواس فکری داره و فکرهای شما هم اعم از بیهودگی و ...)میاد تو سرش.خیلی سال باهاش دوستم.تا وقتی باهاش بودم با من حرف میزد و تخلیه میشد و اوضاعش بهتر بود.یه مدت قهر کرد (خودش میگه قرصاشو نخورده بود سره همین اعثاب نداشت یهویی قهر کرد)بعد حدود یکسال دوباره اومد اشتی و از خاطراتش تو این یکسال قهری گفت.که چقدر افسردگیشم پیشرفت کرد...
اینا را گفتم برای اینکه فکر میکنم شما به یه دوست احتیاج دارین.

با سلام

شک کردن به توانایی خود در انجام کاری یکی از درگیری های معمول انسانهاست، زمانی که به توانایی خود در انجام کاری شک کنید و مرتبا به شکستهایی که در گذشت گریبانگیر شما شده است فکر کنید، این افکار منفی می تواند اعتماد به نفس را کاهش دهد و در انجام هر کاری باعث شود فرد قریب الوقوع بودن شکست را باور کند.

وسواس فکری در واقع یکی از موارد رایج در شک به توانایی خود است که می تواند فرد را بسیار ناراحت کند. شاید شکستهای گذشته این حس ناتوانی در انجام کار را برای این افراد بیشتر کند.
همه در زندگی دچار اشتباهات و شکستهایی می شوند اما اگر با این تجربه نگران اشتباهات آینده باشید حساسیت شما به کوچکترین مسائل زیاد می شود.
این حس می تواند باعث عصبانیت ، ترس و حذف خلاقیت افراد شود. موارد زیر می تواند در روبروی با این حس به شما کمک کند:
============================

ابتدا این نوع از افکار منفی که جنبه تاریک هر مسئله ای را بیان می کند را تشخیص دهید. اگر در انجام کاری با این جمله روبرو می شوید که " من نمی توانم از عهده آن بربیایم"
از جمله ای بهتر همچون اینکه " من این کار را فعلا نمی توانم انجام دهم، اما برای گرفتن نتیجه روی آن کار می کنم"
اگر با این نگرانی روبرو شدید که به شما می گوید " شکست خواهید خورد" به آن جواب دهید " خوب دوباره تلاش می کنم"
این نوع از افکار منفی را می توانید به عنوان فرصت و زمینه ای برای پیشرفت خود قرار دهید.
===========================
شاید در زمانی که کشتی هایمان غرق شده باشد و روحیه ی خوبی نداشته باشیم، افکار منفی در مورد شکستها و ضعفها راحت تر می توانند بر ما غلبه کنند.
پیشنهاد من این است که در این مواقع موفقیتهای ریز و درشتتان را به خود یادآوری کنید، می توانید لیستی را برای خود از موفقیتهایتان درست کنید که به شما یادآوری کند که شما هم نکات مثبت بسیاری را دارید.
حتی اگر موفقیت خاصی به ذهنتان نمی رسد می توانید از کمک نزدیکانتان استفاده کنید که آنها موفقیت تان را در کارهای مختلف به شما یادآوری کنند.
===========================
حس شک کردن به خود هیچوقت از بین نمی رود اما در گذشت زمان بهتر می توانید با آن کنار بیایید و شاید هر وقت دیگر هم که بخواهید کار دیگری انجام دهید دوباره برای شما ظاهر شود.
اما این حس شک کردن به توانایی خود جای نگرانی و ترس ندارد بلکه تنها یک نوع فکر است و شما نباید با حس عدم اطمینان، تلاش کردن را از خود دریغ کنید چرا که بسیاری از موفقیتها با اندکی تلاش بدست می آید.

با تشکر


سلام

می خواهم در این تابیک به یکی از موارد رایج در اختلالات اضطرابی و به طور کلی برای حملۀ اضطراب ( پانیک) اشاره کنم، البته خوب این مورد را بسیاری از افراد با اختلالات دیگر هم تجربه می کنند به طور مثال افرادی که دچار اختلالات خواب هستند قبل از خواب با این شرایط روبرو می شوند و خیلی از افراد از آن وحشت دارند، و آن هم هجوم افکار است.

هجوم افکار یعنی اینکه در مواقعی فرد با افکار بسیار زیادی روبرو می شود که همگی اضطراب زا هستند فکرهای ریز و درشتی که هرکسی را می تواند در وحشت و ترس فرو ببرد و ذهن افراد را بسیار درگیر خود کند و به خیلی از چیزها حساس کند حتی به کوچکترین صداها هم حساس می شوند ولی اگر از بیرون به تمام این افکار دقت شود اصلا جایی برای نگرانی وجود ندارد اما همین که سلسله وار و پشت سر هم هستند می تواند فرد را بسیار ناراحت و مضطرب کند.
افرادیی که به آنها گفته می شود که وسواس فکری و یا اختلالات دیگر اضطرابی دارند در جلسات اول مشاوره به آنها تکنیک توقف را آموزش می دهند در واقع هروقت دچار این حالت شدند باید بلند به خودشان و افکارشان بگویند توقف تا اینکه جلوی سیل این افکار را بگیرند که در بعضی از اوقات این روش کارایی و اثر مناسبی دارد، البته بعضی از مشاورین هم به مراجعه کننده هایشان می گویند که به دستشان کشی ببندند که هروقت با این شرایط روبرو شدند این کش را بکشند تا اینکه از ضربه آن به خودشان یاد آوری کنند که همه ی این نگرانی ها تنها فکر است و نباید افراد درگیر آن شوند و با این افکار دچار ترس شوند. کلا این افکار برای هرکسی متفاوت می تواند باشد کسی از دیوانه شدن می ترسد کسی دیگر از مشکلات آینده می ترسد فرد دیگری از کمبود اعتماد بنفس، خطاهایی که در گذشته انجام داده است، ناراحت می شود و خودش را بسیار مقصر می داند. این سیل افکار که به عنوان هجوم افکار شناخته می شود می تواند هر فرد عادی را نگران کند.

اخی

چقدر ناراحت شدم مشکل این دوستمون رو خوندم :Ghamgin:

چقدر راحت میشه ناراحتیشو حس کرد

امیدوارم که مشکلتون حل شه

ولی به احتمال قوی همه مشکلاتتون از روحتون منشا میگیره ....

تنها توصیم اینه که یه کار پیدا کنید و برید سر کار

سر کار حواستون پرت میشه با چند نفر حرف میزنین .... دو تا دعوا میبینید .... سه تا فحش میشنوین ...

چهار تا بگو بخند میشنوین

با یکی صمیمی میشین مشکلاتتون رو باهاش در میون میزارین ...

یکی بد تر از خودتون میبینید به زندگی امید وار میشین

اینجوری رفته رفته مشکل روحیتون حل میشه

وسواس واقعا خیلی سخته ولی برای سلامتیتون باید بزنید به بی خیالی

مثلا وقتی وسواس میگیری که بذا برم دستمو بشورم نرو ... با خودت تمرین کن

شما اصلا ادم تنفر انگیزی هم نیستی خیلیم مفیدی خیلیم باهوشی ...

مثلا این همه رفتن رشته دانشگاهیشون رو به اخر رسوندن چیکار کردن ؟

مثل منو شما تو خونه نشستن دیگه .... باید ادمایی که بهشون

تو جامعه بها داده نشده ناراحت شن نه منو شما

مشکل پوستتم شاید چون خشکه خون میوفته سعی کن مرطوب نگهش داری

کیستم که الان همه دارن فقط تو نداری با خوردن دو دوره قرص حل میشه

البته یه دکترم برو ... چیز خاصی نیست که

خیلی دوس دارم دفعه بعدی بیای و بگی خیلی بهتر شدم :ok:

با سلام

من اسم وسواس رو میزارم یه سری پارازیتی که در کار عادی مغز اختلال ایجاد میکنه . . .

جالب هست که وسواسی با اینکه میدونه کارش بیهوده هست ولی باز برای اینکه به اون ارامشی خیالی دست پیدا کنه به اعمالش ادامه میده!

چه میشه کرد ؟

برای مغز یه سری درب ورودی تعریف کنید

.

ورود افکار پارازیت دار و اضافه ممنوع !

انسان باید کنترل افکار رو بدست بگیره نه اینکه در کنترل افکار باشه !

.

بر فرض سعی کنید دست هارو با صابون بشویید و اگر پارازیت اومد که پاک نشده دوباره بشور ، سه باره بشور پاک نشده بابا چهار بار بشوره !
بازم پاک نشده و نجس هست __ یه گالن اب کافی نیست و باید یه بشکه اب تمیز میشه و غیره !

.

با قاطعیت تمام اولین پارازیت رو حذف کنید و رفته رفته پارازیت ها کمرنگ خواهد شد و زمان لازم هست

[="Navy"]همیشه یادتان باشد که وضعیت کنونی شما,سرنوشت نهایی تان نیست
روزهای خوب خواهندآمد..................
[/]

سلام خواهر گرامی

parishoon;760365 نوشت:
مشکل من با دردهایی ِ هستش که روی وظایف شرعی یا مسائل آخرتی ام تاثیر می گذاره...

میدونید این جمله ، که نشون دهنده نگرانی شما برای مسائل شرعی و اخرت هست ، متعلق به شما نیست و وسوسه و القای شیطان هست؟
فرض کنید یک نفر با شما دشمنی داره و میخواد شما رو نابود کنه ، هیچ وقت اون فرد ، یک قوطی زهر رو جلوی شما نمیزاره و به شما نمیگه این رو بخور تا بمیری ، بلکه ، کمی زهر توی غذا یا اشامیدنی شما میریزه ، یعنی به یک شکلی زینت داده شده و ناپیدا ، زهر رو به خورد شما میده تا شما رو نابود میکنه...

شیطان بخاطر سوابق مذهبی که شما دارید ، هیچ وقت از راه وسوسه شما به خوردن مشروب و یا عمل زنا ، شما رو به سقوط نمیکشونه ، بلکه از راه اعمال دینی و شرعی شما رو قصد داره نابود کنه ، یعنی اینقدر در طهارت و نجاست ، شما رو عاصی میکنه ، که کم کم مجبور میشید نماز به این مهمی رو ترک کنید ، باعث میشه بخاطر همین وسواس ، رفتار نامناسبی با پدر و مادرتون که اینقدر توصیه به خوشرفتاری به اونها شده ، بکنید ، باعث میشه سلامتی جسمی و روحی شما رو با وسواس نابود کنه و در نهایت از راه وظایف شرعی و به اسم نگرانی برای اخرت ، شما رو به جایی میرسونه که از دنیا و اخرت کاملا ناامید میشید .....

حالا میخواید بدونید واقعا وظیفه شرعی شما چیه؟ واقعا نگران اخرتتون هستید؟ پس توجهتون رو از سمت شیطان ، به سمت علمای دینی برگردونید... شما مثل سایر افراد عادی که وسواس ندارند نیستید ، شما چون وسواس دارید ، باید برای عاقبت بخیری ، برای خریدن دنیا و اخرت ، در زمینه وسواستون ، به اون چیزی توجه کنید که علمای دین میگن .... علمای دین میگن بی خیال باش ........ اگر شما بی خیال نباشید و مطابق خواسته خودتون عمل کنید ، همونطور که جناب حامی فرمودن ، مثل این میمونه که مثلا سفر رفتید و بجای نماز شکسته ، به دلخواه خودتون نماز کامل بخونید ، یا اینکه مثلا در ایام عادت ، که نباید نماز بخونید ، نماز بخونید و..... همون خدایی که میگه نماز بخون ، یک جا گفته نماز نخون ، همون خدایی که گفته این چیز نجسه ، برای افراد وسواسی احکام دیگه ای داره ..... لطفا اون فایلی که گذاشتم ، رو به مدت یک ماه ، صبح و ظهر و شب ، روزی سه بار ، گوش بدید ، تا کاملا با خوداگاه و ناخوداگاه شما امیخته بشه تا کلمه به کلمه حفظ بشید ، تا تمام راههای نفوذ شیطان در شما ، با کلمات و دستورات همون فایل بسته بشه....

من افرادی رو میشناسم که با عمل به توصیه های همون فایل ، بیماری وسواسشون بهبود پیدا کرده بدون اینکه نیاز به رجوع به حتی یک روانپزشک و روانشناس ، و مصرف حتی یک قرص پیدا کنند ... من حرفم این نیست ، که نباید به روانپزشک رجوع کرد ، من میگم فقط با یک دستور ساده و با قدرت اراده و توکل به خداوند ، میتونید بدون هیچ کمک خارجی ، بر مشکلی که دارید کاملا فائق بیاید....

همین استرس و اضطراب شما ، منشا خیلی از بیماریهای پوستی و گوارشی هست ، پس اگر مشکل وسواستون رو حل کنید ،خیلی از اون بیماریها هم به لطف خداوند به تدریج ان شالله ، از بدن شما رخت میبندند....
باور کنید ، یک زندگی با سلامتی روحی و جسمی مثل بقیه انسانها ، حق شماست ، به شرطیکه اراده کنید که به حق خودتون برسید... خیلی از این سختی هایی که دارید میکشید ، اینها خواست خداوند برای شما نیست ، اینها چیزهایی هست که شما با دست خودتون برای خودتون رقم زدید..... پس ورق رو برگردونید به سمت خوشی و سلامتی ....

parishoon;760365 نوشت:
من گناهکارتر از قبل ، آخر شب به رختخواب می رم و تا صبح اضطراب گناه های رفته و گناه های فردای نیامده رو دارم

این هم یک القا دیگه شیطانی هست ... کار شیطان اینه که انسانها رو از گذشته خرابشون محزون کنه و از اینده نیامده ، بترسونه و دلهره به دلشون بندازه ، چون انسان محزون و مضطرب همیشه در اینده و گذشته سیر میکنه و دیگه فرصتی برای ساختن دنیا و اخرت خودش نداره .... لطفا شیطان رو بشناسید ، شیطان یک دشمن واقعی و اشکار برای ما هست ، اگر بشناسیمش ، کمتر بهش مجال حضور در زندگی میدیم....

parishoon;760365 نوشت:
بزرگ ترین و بدترین دردی که چند ساله دارم می کشم درد بیهودگیه... اینکه تو این چند سال عمرم هیچ کاری نکردم و نمی دونم قراره اون دنیا در جواب مهم ترین سئوال که "با عمرت چه کردی؟" چه جوابی بدم...
اگه مادر بودم و بچه یا بچه هایی رو خوب تربیت کرده بودم سرم بلند بود و حرفی برای گفتن داشتم. اگه فعالیت اجتماعی کرده بودم و خدمتی به مسلمون ها کرده بودم سرم بلند بود... اگه .. اگه .. اگه .. همین فکر و خیال هاست که روز و شبم رو سیاه کرده و تو خواب و بیداری کابوسم شده. این دردهای یک موجود بیهوده ست. که نمی دونه سرش رو به کدوم دیوار بکوبه که از شر خودش خلاص بشه. از شر خودش که بزرگ ترین دشمن خودش تو زندگیش بوده.

میگن یک روز حضرت موسی (ع) ، از خداوند میخواد ، که همنشینش و هم رتبه اش رو در بهشت بهش نشون بده ، خداوند ، اون رو به سمت یک جوان قصاب هدایت میکنه ، که بخاطر اینکه یک مادر پیری داشته که ازش مراقبت میکرده ، خدا اون رو همرتبه حضرت موسی (ع) در بهشت قرار داده....

خواهر گرامی ، خداوند ، این همه انسان خلق کرده ، شابلن نزاشته تا همه ادمها در این دنیا کپی پیست همدیگه ، یک کاری انجام بدن تا بدین طریق احساس بیهودگی نکنن ، قرار نیست و نبوده همه انسانها پیغمبر بشن ، قرار نیست همه انسانها ، دکتر و مهندس و معلم باشن تا بدین طریق غیر بیهوده باشن ، قرار نیست همه انسانها مادر باشن تا فرزندانی موفق تربیت کنن و از این طریق بیهوده نباشن.... نه ، قطعا اینطور نیست.... ما انسانها ، مثل اجزای یک ساعت کنار هم خلق شدیم ، قرار نیست همه ما ادمها ، اندازه بزرگترین اجزای ساعت باشیم ، گاهی توی اجزای ساعت ، یک اجزای فوق ریز وجود دارند ، که علیرغم ریز بودن ، اما نبودنشون باعث از کار افتادن ساعت میشه.....

چیزی که در این دنیا برای ما انسانها ، از دیدگاه خداوند ، مهمه ، اینه که ما به اون نقش و وظیفه ای که در این عالم بعهده ما هست ، به بهترین شکل انجامش بدیم ، شاید این تعاریف بزرگ و کوچک بودن نقش ها در این دنیا ، برای دنیای ما انسانها تعریف داشته باشه ، و از دیدگاه خداوند ، اصلا ریز و درشتی نقش ها مهم نباشه و مهم ، به انجام رسوندن وظیفه هر فرد به بهترین شکل هست..... از کجا معلوم ، در این برهه از زندگی ، انتظاری که خداوند از شما داره ، همین باشه که شما با پدر و مادرتون خوب رفتار کنید و از اونها حالا که توفیق اجباری ، نصیب شما شده ، و بیشترین ساعات رو در کنارشون هستید ، پرستاری کنید و تر و خشکشون کنید.... خوب وقتی انسان ، انتظار خداوند رو براورده کنه ، همین یعنی اینکه دیگه اون فرد بیهوده نیست ، حالا چه مهمه که طرف رییس جمهور یک کشور باشه یا یک کارگر ساده یک کارخانه .... مهم اینه که انتظارات خداوند رو براورده کنه....

پس لطفا در حال حاضر به هیچ چیز ، غیر از حل مشکل وسواستون فکر نکنید ، وقتی وسواستون رو حل کردید ، خواهید دید که خیلی از مشکلات دیگه زندگی شما هم حل خواهد شد و کم کم این مشکل احساس بیهودگی کردن هم ، از زندگی شما رخت خواهد بست ، که شاید این مهم با انجام یک کار خیلی بزرگ و چشمگیر نباشه ، بلکه با نشستن لبخند رضایت پدر و مادرتون از شما ، روی لبهاشون حاصل بشه....

parishoon;760365 نوشت:
نمی دونم قراره اون دنیا در جواب مهم ترین سئوال که "با عمرت چه کردی؟" چه جوابی بدم...

لطفا برای این موضوع تاپیک زیر رو مطالعه کنید:

فردی که عمر خود را تباه کرده در قیامت چه پاسخی بدهد؟

حامی;760386 نوشت:
تا اينجا سخني داريد؟

دوباره سلام

حرفاتون رو چندبار خوندم که تو ذهنم کاملا ته نشین بشه بعد نوبت به نوشتن جواب برسه.
ببینید من تو همین چند روزی که با این سایت آشنا شده ام چون تو بخش وسواس تاکید روی کتاب بی خیال درمانی و کتاب آقای مظاهری رو دیدم هر دو رو دانلود کردم و کتاب آقای مظاهری رو کامل خوندم و اون یکی رو مقداری اش رو خوندم.
ببینید آقای مظاهری که می گن فرد وسواسی تا بهبودش فقط از عین نجاست باید پرهیز کنه. به متنجس ها فکر نکنه. این حکم خاص و متفاوت ایشون برای مقلدهاشون هست.
اما خب هر کس باید به مرجع تقلید خودش رجوع کنه. من مقلد آقای مکارم هستم. تو سایت ایشون خوندم که گفتن: "منشأ وسواس ناآگاهى و جهل به مسائل شرعى است و تنها راه حلّ آن آشنا شدن به احكام دينى وبى اعتنايى به وسواس است. وظيفه وسواسى آن است كه مانند ساير مردم متديّن عادى عمل كند (هرچند به نظر خودش كافى نباشد) وبيش از آن وظيفه اى ندارد و ما مسووليّت اعمال او را برعهده مى‌گيريم"
طبق گفته ایشون من باید مثل سایر مردم متدین عمل کنم و نه حتی افراد لاابالی نسبت به مسئله طهارت.
و یه جمله دیگه ایشون برای من خیلی مهم و موثر بود... اینکه فرمودن منشأ وسواس ناآگاهى و جهل به مسائل شرعى است و تنها راه حلّ آن آشنا شدن به احكام دينى هستش. من در مورد خودم این ناآگاهی رو کاملا دیدم. و چند روزی هست که با خوندن رساله و احکام و پرسیدن از کارشناس های احکام دارم سعی می کنم آگاهی لازم رو پیدا کنم. به نظرم کمی موثر بوده چون قبلا سخت گیری خیلی زیادی می کردم و با عقل و آگاهی کم خودم احتیاط ها و رعایت های عجیب و غریب و توان فرسایی رو می کردم که بعد از کمی خوندن و پرس و جو از احکام دیدم که خود احکام و مراجع ساده تر می گیرن.
به همین دلیل فقط با اون قسمت از حرفتون که فرمودید "پرسيدن احكام از دفاتر و روحانيون مختلف بمب تخريبگر است براي شما"موافق نیستم. چون طبق نظر مرجع تقلیدم باید احکام رو درست و صحیح و همون طور که هست یاد بگیرم و با اشتباه ها و برداشت های شخصی و ذهنی خودم که 10 ، 15 ساله تو ذهنم رسوب کرده خداحافظی کنم.

حالا باز هم اگه تو این صحبت من اشتباهی می بینید که نیاز به اصلاح داره بفرمایید من به گوشم.
اگر نه هم که صحبت قبلی تون رو ادامه بفرمایید من باز هم بگوشم...

و اینکه بی نهایت سپاسگزارم از وقت و انرژی ای که برای راهنمایی من می گذارید.
برای تشکر که از من کاری بر نمیاد ... اجر و مزدتون با پروردگار عالم.

parishoon;760764 نوشت:
ببینید آقای مظاهری که می گن فرد وسواسی تا بهبودش فقط از عین نجاست باید پرهیز کنه. به متنجس ها فکر نکنه. ا

سلام
خب اولا اگر مرجع شما تبعيض در تقليد را اجازه دهند شما مي توانيد در احكام طهارت به ايشان رجوع كنيد و جان خودتان را رحت كنيد چون ايشان از بقيه مراجع بيشتر در زمينه وسواس كار كرده اند و فرزندشان هم روان شناس هستند و با وسواس آشنايي خوبي دارند و كتاب خاص در اين زمينه نوشته و سخنراني دارند.

parishoon;760764 نوشت:
من مقلد آقای مکارم هستم. تو سایت ایشون خوندم که گفتن: "منشأ وسواس ناآگاهى و جهل به مسائل شرعى است و تنها راه حلّ آن آشنا شدن به احكام دينى وبى اعتنايى به وسواس است. وظيفه وسواسى آن است كه مانند ساير مردم متديّن عادى عمل كند (هرچند به نظر خودش كافى نباشد) وبيش از آن وظيفه اى ندارد و ما مسووليّت اعمال او را برعهده مى‌گيريم"
طبق گفته ایشون من باید مثل سایر مردم متدین عمل کنم و نه حتی افراد لاابالی نسبت به مسئله طهارت.

فرد وسواسي جاهايي كه مردم متدين چيزي را نجس مي دانند بايد مثل آنها عمل كند ولي نبايد به يقين خود عمل كند. لازم هم نيست پيوسته از ديگران بپرسيد يقين من درست است يا نه
نبايد به يقين خود اعتنا كند.
فردوسواسي كه پيوسته بعد از حمام غسل مي كند كه شك كرده است يا نه آيا مي تواند به نظر متعارف عمل كند؟
خير
اينجا بايد به نفع خود بگيرد و بگويد غسل كرده ام ( دقت كنيد )

فرد وسواسي وقتي اعتنا نمي كند لاابالي و بي قيد نيست عين ايمانش به او مي گويد بي اعتنا باش (دقت فرماييد)

parishoon;760764 نوشت:
فقط با اون قسمت از حرفتون که فرمودید "پرسيدن احكام از دفاتر و روحانيون مختلف بمب تخريبگر است براي شما"موافق نیستم.

دقت كنيد به سخنانم
بنده نمي گويم سؤال پرسيدن و رسيدن به آگاهي اشكال دارد
عرضم اين است كه اولا يك بار كه پرسيديد تمامش كنيد و دوباره و سه باره نپرسيد
و
از دفاتر و روحانيون مختلف هم نپرسيد

از همه مهم تر اين كه
حتما حتما حتما
هنگام پرسيدن سؤال شرعي از دفتر مرجع خود بگوييد بنده مبتلا به وسواس هستم اگر نگوييد ايشان براي نظر متعارف پاسخ مي دهند

parishoon;759288 نوشت:
جوری که شب ها از شدت اضطراب یک ساعت به یک ساعت بیدار میشم و استرس دارم و خوابم نمی ره

سلام
خب توفیق اجباریه برای نماز شب دیگه:ok:
پس معطل چی هستید؟

parishoon;759288 نوشت:
مدام با خانوادم دعوام میشه و صدام بلند میشه

شما حاصل عمر آنها هستید نباید آنها را از خودتان برنجانید

parishoon;759288 نوشت:
اما همون موقع هم ظاهرا خیلی به دردبخور نبودم که با اینکه مشکلات الان رو نداشتم نتونسته بودم همراه و شریکی برای ادامه زندگیم پیدا کنم

اجازه ندهید این مسئله شما را پژمرده کند. این یک مشکل همگانی است خواهر محترم

parishoon;759288 نوشت:
برای منی که تو این دنیا فقط دارم زجر می کشم و تو اون دنیا چه با مرگ طبیعی بمیرم و چه با خودکشی در هر دو صورت جهنمی ام و مستحق عذاب، وجود داشتن چه فایده ای داره؟

این دسیسه شیطان ملعون است به حرفش گوش نکنید:Sokhan:

parishoon;759288 نوشت:
خب خودت رو بکش و یه دفعه الان برو همون عذاب رو بکش و خلاص

پناه بر خدا!!!
عذاب آخرت و دنیا را یکی در نظر گرفته اید؟!

خواهر محترم و بزرگوارم مطالعه نهج البلاغه، ترجمه اش منظورم هست، شدیدا شدیدا به شما توصیه میکنم
بخوانید ببینید چقدر دیدتان نسبت به مسائل عوض میشود:Gol:

برو پیش روانپزشک کاملا بهبود پیدا میکنی اینرو قول میدم،مشکلات معده و پوستی ناشی از اضطراب شدید هستش، نزد روانشناس نرو فقط روانپزشک تاکید میکنم روانپزشک

موضوع قفل شده است