جمع بندی توسل و صدمه اعتقادی

تب‌های اولیه

27 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
توسل و صدمه اعتقادی

با سلام

آیا اعتقاد به اینکه امامان معصوم در ممات خود هم گره گشا و پاسخگو به اهل دنیا هستند..در گذر زمان و مواجه شدن با در بسته و عدم پاسخگویی موجب سست شدن اعتقادات نمیگردد؟؟!
آیا نباید به این نتیجه رسید که کرامت امامان در زمان ممات خیلی بیشتر ساخته و پرداخته دشمنان بوده و این به دین مردم آسیب میزند؟
بنده واقعا از این بابت ضربه خوردم
مخصوصا از این حرف که وقتی پاسخ نمیگیریم میگویند عنایت شده حواست نیست!

منتظر پاسخ شما هستم

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد شعیب

با سلام خدمت شما دوست گرامی
همان گونه که می دانید اعتقادات دینی باید منشا خارجی و ما بازاء بیرونی داشته باشند و الا این اعتقاد خرافی خواهد بود. عقایدی مانند اعتقاد به دیو و غول و ...و حتی بازرفتار هایی که انسان درباره حالات روحی خود دارد مانند ترس از تاریکی و اشباح...
تمامی اعتقادات انسان از اعتقاد به خدا گرفته تا اعتقاد به پیامبر و امام و دعا و توسل و .... باید توجیه عقلانی و ما بازاء خارجی داشته باشد و فرد مومن باید برای اعتقادات خود دلیل مناسب داشته باشد. البته این بدین معنا نیست که حتما باید با ادله و علوم تجربی قابل اثبات باشد بلکه ادله صرف عقلی و ادله نقلیه معتبر اگر آنها را مستدل ساخت قابل اعتنا خواهد بود و اعتقاد ما توجیه خواهد داشت.و دیگر خرافی نیست هر چند اثر خارجی برای آن نبینیم و با حواس خود آن را درک نکنیم.
یکی از این مسائل بحث توسل به ائمه و اولیای الهی است چه در زمان حیات و چه در زمان شهادت و یا حیات برزخی آنها.
ابتدا نکته ای درباره این فراز سوال شما عرض کنم:

ملاali;776787 نوشت:
آیا اعتقاد به اینکه امامان معصوم در ممات خود هم گره گشا و پاسخگو به اهل دنیا هستند..در گذر زمان و مواجه شدن با در بسته و عدم پاسخگویی موجب سست شدن اعتقادات نمیگردد؟؟!
آیا نباید به این نتیجه رسید که کرامت امامان در زمان ممات خیلی بیشتر ساخته و پرداخته دشمنان بوده و این به دین مردم آسیب میزند؟

آیا همین سوال شما درباره دعا به درگاه خدا مطرح نیست؟؟ آیا این که با دعا در خانه خدا و عدم پاسخگویی خدا و عدم رفع حوائج برخی در گذر زمان باعث سست شدن اعتقادات نمی گردد ؟؟ چقدر مردم هستند که مریض دارند دعا می کنند و مریض آنها خوب نمی شوند !! چقدر انسان گرفتار که دعا می کنند و گرفتاری هاشان حل نمی شود!! چقدر جوان بلند پرواز که می خواهند سرمایه دار بزرگی شوند و بارها دعا کرده اند دعای آنها مستجاب نشده است !! آیا اعتقاد به دعای در خانه خدا موجب سست شدن اعتقادات مردم می شود و باید دعای در خانه خدا را تخطئه کرد و گفت ساخته دست دشمنان دین است:
ملاali;776787 نوشت:
آیا نباید به این نتیجه رسید که کرامت امامان در زمان ممات خیلی بیشتر ساخته و پرداخته دشمنان بوده و این به دین مردم آسیب میزند؟

ببینید حرف در این دو مساله یکی است بحث توسل مانند دعا درِ خانه خدا برخی از اوقات جواب نمی دهد پس از این جهت مشترک هستند پس باید دید ملاک در حقیقی بودن این اعتقاد چیست؟؟ به صرف این که من اثری از این اعتقاد ندیده ام نمی توان آن را تخطئه کرد و جعل دشمنان دانست. شاید بگویید دعای در خانه خدا دلیل قرآنی و روایی داریم پس این اعتقاد موجه است هر چند ما در مواردی از آن اثر نبینیم من هم خواهم گفت که توسل در حیات دنیایی پیامبر و ائمه و بعد از آن هم دلیل قرآنی و روایی دارد. پس ملاک در حق یا باطل بودن یک اعتقاد صرف اثر دیدن شخص من نیست چه این که یک اعتقادمانند اعتقاد به دعا و استجابت آن شروطی داشته باشد که گاهی عدم علم به آن شروط باعث ضعیف شدن اعتقاد رد به آن آموزه اعتقادی شود.
اما با این همه انسان حق دارد و حتی وظیفه دارد برای اعتقادات خود دلیل بطلبد و حتی در ناکارایی های آن شبهه داشته باشد. بنا بر این باید به دنبال تعریف صحیح آن اعتقاد با قیود و شروطش و همچنین دلایل آن اعتقاد باشد .

بنابر این پاسخ به سوال شما دو مرحله دارد
ابتدا باید به این سوال جواب دهیم که:
آیا توسل به پیامبر و ائمه اطهار در حال حیات آنها فایده ای دارد ؟؟ آیا دلیلی بر این کار داریم ؟؟ یا به عبارت دیگر آیا اعتقاد به توسل به پیامبر و ائمه در حال حیات آن ها اعتقاد صحیحی هست یا نه؟؟

مرحله دوم: آیا بعد از شهادت و رحلت آن بزرگواران آیا توسل به آنها جایز است؟؟ آیا آن حضرات بعد از شهادت می توانند از کار ما گره ای باز کنند یا نه؟ و به عبارتی دیگر آیا دادرسی آن حضرات مختص زمان حیات آنهاست ؟؟ آیا در این کار حیات و ممات حضرات مو ضوعیت دارد؟؟

انشا الله به این دو مرحله خواهیم پرداخت....

مرحله اول: توسل به امامان و باز بودن دست آنها برای گره گشایی در زمان حیات

یکی از ضروریات دین اسلام و از ارکان توحید که همه پیروان پیامبر اکرم (ص) بر آن اتفاق نظر دارند، آن است که تدبیر نظام عالم، صرفاً در دست خداوند است، و مسایلی از قبیل: آفریدن، روزی دادن، زنده کردن، میراندن، قرار دادن شب و روز، تاریکی و نور، نازل کردن باران و ... صرفاً توسط خداوند انجام می شود و قرآن کریم در آیات متعددی بر این معنا تأکید ورزیده است و همه انواع شرک (در الوهیت ، ربوبیت، عبودیت و..) را به شدت رد می کند.

اما باید توجه داشت که توسل جستن به غیر خدای سبحان، و یاری خواستن از پیامبران و اولیای الهی که در زمان های مختلف نزد مسلمانان معمول و متعارف بوده، به معنای شریک قرار دادن آنان در افعال خداوند نیست. بلکه به این معنا است که آنان از مقرّبان درگاه الهی بوده و در پیشگاه خداوند دارای موقعیت و احترام ویژه ای هستند، و به همین جهت سبب و وسیله جریان فیض خداوند می باشند.

توسل در اصطلاح دینی مسلمانان عبارت است از واسطه قرار دادن پیامبران، امامان، و صالحان به پیشگاه خداوند، برای رسیدن به مقام قرب الهی.

اعتقاد به توسل مسئله ای است که از قرآن کریم و سنت شریف نبوی نشأت گرفته است.

قرآن کریم می فرماید: « اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله‏اى براى تقرب به او بجوئید و در راهش جهاد کنید، باشد که رستگار شوید»(مائده، 35)

موجود ارزشمندی که به او متوسل می شویم، گاهی اعمال صالح است که ما را به پروردگار جهان نزدیک می سازد و گاه یک انسان برومند است که در پیشگاه خداوند از جایگاه و احترام ویژه ای برخوردار است.
به بعضی از نمونه های آن، که در قرآن و روایات ذکر شده است اشاره می کنیم:

1. توسل برادران یوسف به پدرشان یعقوب: گفتند: «ای پدر، برای گناهان ما آمرزش بخواه که ما خطا کار بودیم» گفت: «بزودی از پروردگارم برای شما آمرزش می خواهم، که او همانا آمرزنده مهربان است.»(یوسف، 97 و 98)

چنان که می بینید یعقوب خواسته فرزندانش را رد نکرد، و به آنها نگفت چرا خودتان مستقبماً به سراغ خداوند نمی روید، و به من متوسّل می شوید، بلکه توسل شان را تأئید کرد و به آنان وعده داد، برای آنها از خداوند طلب بخشش کند.

2. توسل به پیامبر (ص): «و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند، پیش تو می آمدند و از خدا آمرزش می خواستند و پیامبر [نیز] برای آنان طلب آمرزش می کرد، قطعاً خدا را توبه پذیر مهربان می یافتند.» (نساء، 64)

این آیه نشان می دهد که باید برای طلب بخشش از خداوند، واسطه آبرومند پیدا کرد تا خداوند به خاطر او حاجت های انسان را برآورده سازد.

3. عثمان بن حنیف می گوید: مرد نابینایی نزد پیامبر (ص) آمد و عرض کرد: از خدا بخواهید مرا شفا دهد. پیامبر (ص) فرمود: اگر صبر کنی، برای تو بهتر است. و اگر می خواهی تا از خدا بخواهم تو را شفا دهد. آن مرد گفت: از خدا بخواهید مرا شفا دهد. پیامبر (ص) به او دستور دادند وضو بگیرد و خدا را با این دعا بخواند: «اللهم إنی أسألک و أتوجّه الیک بنبیّک محمّد، نبّی الرحمة، یا محمّد انّنی توجّهت بک إلی ربّی فی حاجتی لیقضیها الی، اللهم شفعه» پروردگارا از تو می خواهم، و به سوی تو توجه می کنم به واسطه پیامبرت محمد، پیامبر رحمت، ای محمد، من به واسطه تو به درگاه پروردگارم روی می آورم تا حاجتم را برایم برآورده سازد.(الجامع الصحیح، ترمذی، 5/35783569)

حدیث صحیح فوق بر مشروع بودن توسل تأکید می کند، چرا که رسول خدا (ص) نه تنها این شخص را از توسل منع نمی کند، که شیوه صحیح توسل را نیز به وی می آموزد که چگونه با وسیله قرار دادن پیامبر (ص) بین خود و خدا، از پروردگار جهان درخواست نماید تا او را شفا دهد. و این معنا، همان توسل به اولیای الهی است.

4. انس بن مالک می گوید: مردی نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: ای رسول خدا حیوانات ما از بی آبی تلف شدند! از خدا بخواهید (باران نازل کند) پیامبر (ص) دعا کردند و یک هفته تمام باران آمد، تا آنکه مردی خدمت پیامبر (ص) آمد و گفت: ای پیامبر خدا خانه ها خراب شد، و راهها قطع گردید و ... پیامبر (ص) فرمود: «پروردگارا (باران رحمتت را) بر کوهها و تپه ها و درون دره ها و رود خانه ها، و نقاطی که درخت می روید نازل کن»، پس از آن، باران در شهر مدینه قطع شد، ولی در اطراف همچنان می بارید.(صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل بن بخاری، ج 1، ص 344 – 346، ح 968 – 976)

5. نقل است که آدم (ع) چون دچار لغزش شد گفت: «ای پروردگارم از تو می خواهم به حق محمد (ص) مرا ببخشی». خداوند فرمود: «ای آدم، چگونه محمد (ص) را شناختی با آنکه هنوز او را نیافریده ام»؟

آدم پاسخ داد: هنگامی که مرا آفریدی به عرش نگاه کردم، دیدم در آن نوشته است: لا إله الاّ الله، محّمد رسول الله، چون دیدم نام او نزدیک به نام تو است، دانستم که او محبوب ترین آفریدگان است نزد تو، خداوند فرمود: چون به حق محمد (ص) از من خواستی، تو را می بخشم.(حاکم المستدرک علی الصحیحین، 3/ 517، ح 4286)

6. در نقل دیگری از روایت فوق که سیوطی آن را از طریق ابن عباس از رسول خدا (ص) نقل کرده است: ابن عباس می گوید: از رسول خدا (ص) درباره کلماتی که آدم (ع) از پروردگارش دریافت نمود و باعث بخشودگی او شد سؤال کردم، حضرت فرمود: آدم از پروردگار خواست تا به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین، توبه او را بپذیرد، خداوند نیز توبه او را پذیرفت(سیوطی، در المنثور،)

7. در حدیث دیگری که ابوهریره آن را از رسول خدا (ص) نقل کرده آمده است: ... ای آدم! اینان (اهل بیت (ع)) برگزیدگان من هستند ... هر گاه حاجتی داشتند آنان را واسطه قرار بده و به آنها متوسل شو. پیامبر (ص) فرمود: ما (اهل بیت) کشتی نجات هستیم، هر کس سوار این کشتی شود، نجات خواهد یافت و هر کس سرپیچی کند، هلاک خواهد شد، پس هر کس حاجت و نیازی به خداوند دارد، باید ما اهل بیت را واسطه قرار دهد.(ابراهیم بن جوینی، فرائد سمطین، ج 1، ص 36 و 37)

8. ابن عباس می گوید: عمر بن خطاب به وسیله عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر (ص) طلب باران نمود و گفت: پروردگارا ما به وسیله عموی پیامبرمان از تو طلب باران می کنیم، و به وسیله موهای سفید او طلب شفاعت می کنیم، پس باران نازل شد و سیر آب شدند.(ابونعیم اصفهانی دلائل النبوة، 2/725 ح 511؛ صحیح بخاری، کتاب الجمعة، باب الاستسقاء)در نقل دیگری از حدیث فوق آمده است که وقتی عباس طلب باران کرد و باران نازل شد، عمر رو به مردم کرد و گفت: به خدا سوگند عباس وسیله ما است به سوی خدا، و مقامی نزد خدا دارد.(ابن اثیر، اسد الغابة، 3/11)
قسطلانی می گوید: وقتی عمر به وسیله عباس طلب باران کرد، گفت: ای مردم، پیامبر خدا (ص) به عباس به دیده پدر نگاه می کرد، از او پیروی کنید و او را وسیله خود به سوی خدا قرار دهید.(المواهب اللدنیه، 3/380، فتح الباری، 2/413 )

این عمل، اندیشه کسانی که توسل را مطلقاً و یا توسل به غیر پیامبر(ص) تحریم کرده اند، باطل می کند و صراحت دارد که یکی از مصادیق «وسیله» توسل به افراد محترم و صاحب منزلتی است که مایه قرب به خداوند می باشند. و سخن عمر که گفته است: «هذا و الله الوسیله إلی الله و المکان منه» در دلالت بر شایستگی توسل و تقرب، از صراحت کافی برخوردار است.

ابن حجر عسقلانی می نویسد: عباس عموی پیامبر (ص) در دعای خود گفت: مردم به من رو آوردند به خاطر رابطه خویشاوندی که با پیامبر (ص)تو دارم.(فتح الباری، 2/413، دارالمعرفة لبنان)

البته جای هیچ گونه تردیدی نیست که هدف، توسل به مقام و موقعیت عباس بوده است. بدین سان می توان به طور قطع و یقین گفت که مسلمانان صدر اسلام برای برآورده شدن حاجت های خود به اشخاص پاکدامن و صالح متوسل می شده اند.

توسل از منظر اهل بیت پیامبر(ع)
توسل از نگاه امامان اهل بیت (ع) نیز امری پسندیده است، و آنان مردم را به توسل جستن به قرآن و اولیای خدا تشویق می کرده اند.
از جمله در دعاهای امام سجاد (ع) آمده است:

بار الها! من اینکه به وسیله مقام بلند محمدی، و ولایت و طریقیت روشن علوی به تو تقرب می جویم، و به واسطه آن دو به سوی تو رو می کنم که مرا از شر این و آن پناه دهی(صحیفه سجادیه، دعای 49)

ار حضرت فاطمه زهرا (س) نقل است که فرمود:
ستایش می کنم خدای را که به خاطر عظمت و نورش، همه موجوداتی که در آسمان ها و زمین هستند، برای تقرب به خداوند به دنبال وسیله اند، و ما (خاندان پیامبر (ص)) وسیله تقرب به خداوند در میان بندگانش هستیم.(ابن ابی الحدید شرح نهج البلاغه، 16، 211)

عایشه از پیامبر (ص) نقل کرده که درباره خوارج فرموده اند:

خوارج بدترین آفریده های خدا هستند، و بهترین بنده خدا (علی بن ابیطالب (ع)) که نزدیک ترین وسیله به خداوند می باشد، آنان را خواهد کشت(شرح نهج البلاغة 2/267؛ )
همچنین، مرحوم صدوق با ذکر سند از رسول خدا نقل کرده که فرموده اند: (اکثر) امامان از نسل حسین (ع) اند. هر کس از آنان پیروی کند از خدا پیروی کرده است، و هر کس از دستورات آنان سرپیچی کند، از فرامین الهی سرپیچی کرده است، آنان دستاویز محکم و وسیله تقرب بندگان به سوی خداوند هستند(صدوق ،عیون أخبار الرضا (ع) ج 1 ص 63)
این گوشه ای از روایات ما در این باب بود دعا ها زیارات و احادیث ائمه پر است از این دلایل بر حجیت توسل.
همان گونه که می بینید توسل به پیامبر و اهلبیت آن حضرت از امور مشروع و مورد عمل مسلمین با ادله قرآنی و روایی است پس توجیه شرعی دارد. پس توسل به پیامبر و ائمه می تواند از معتقدات یک مسلمان واقعی باشد

مرحله دوم: توسل به پیامبر و امامان مختص به زمان حیات آنها نیست و توسل به آنها بعد از شهادت مدلل است.

بعد از این که اثبات شد که توسل به پیامبر و ائمه در حال حیات آنها جایز است و دارای اثر واقعی است باید ببینیم که آیا این اثر بخشی آنها با وفات (شهادت) آنها زائل می شود

اول این که ما قائل هستیم انسان ها دارای دو بعد روحانی و جسمانی هستند آیا اثر بخشی در توسل توسط روح ائمه صورت می گرفته یا جسم آنها؟ به عبارت دیگر آیا واسطه بودن آنها و وسیله شدن اهلبیت برای حاجات مومنین با جسمشان صورت می پذیرفته یا با روح آنها؟؟
بدون شک جسم ائمه اطهار با این که به خاطر انتساب به روح آن حضرات شرف خاصی دارد اما به قول قرآن " انا بشر مثلکم" که در بازار راه می رود و می خورد و می خوابد و با تمام شدن عمر بی حرکت در دل خاک آرام می گیرد .
اما روح اهلبیت است که در مقام قرب الهی واسطه خلق با خالق شده در عالم دارای اثر است.
آیا این روح بعد از وفات و رحلت و شهادت در دنیا از بین می رود ؟؟ هرگز بلکه ما معتقد هستیم این روح در جسم برزخی خود ادامه حیات می دهد و همچنان پویاست و دستش در عالم وجود باز است تا آنجا که خدا اراده کند.

قرآن کریم این حقیقت را درباره شهدا بیان می کند که گمان نکنید آنها مرده اند بلکه آنها زنده اند و در نزد پروردگارشان متنعم به رزق و روزی معنوی اند .ائمه ما نيز همگي شهيد هستند و طبق آيه 169 سوره آل عمران
ولاتَحسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ أموَاتَا بَل أحيَاءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقُون
كساني را كه در راه خدا كشته شدند مرده مپنداريد بلكه ايشان زنده اند و در نزد پروردگارشان روزي داده مي شوند .
نه تنها زنده اند و روزی می خورند بلکه قدرت تصرف در دنیا نیز دارند و به بعدی های خود بشارت می دهند و آنها را از خوف و حزن دور می دارند

فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ
از فضيلتی که خدا نصيبشان کرده است شادمانند و به آنها که در پی شان هستند و هنوز به آنها نپيوسته اند بشارت می دهند که بيمی بر آنها نيست و اندوهگين نشوند
يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ
آنان را مژده نعمت و فضل خدا می دهند و خدا پاداش مؤمنان را تباه ، نمی کند

به یقین این کار اجسام و اجساد آنها نیست بلکه ارواح آنها حیات دارد و در جسم برزخی در نزد خدا(بهشت برزخی) نعمت و روزی می خورند و این روح آنقدر سعه دارد که می تواند در دنیا موجب بشارت مومنین و مشتاقان شهادت شود.
این حیات همان حیاتی است که قرآن از آن یاد می کند که کافران با این که تن های آنها در دنیا زنده است اما در حقیقت آنها مرده اند و هیچ نمی فهمند در واقع قرآن حیات را به روح می داند نه جسم و الا حیات حیوانی را همه دارند « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ ....(انفال 24) خداوند در این آیه خطاب به همگان توصیه می کند که به حیاتی که خدا و رسول او به آن دعوت می‌کنند و فرا می‌خوانند، روی آورده و این دعوت را برای رسیدن به حیات طیبه بپذیرند.
«أَوَ مَن كَانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَن مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا.» (انعام/122)
«آيا كسي كه مرده بود، سپس او را زنده كرديم و نوري برايش قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه مي‏رود همانند كسي است كه در تاريكيها باشد و از آن خارج نگردد.»
اصلا قرآن کفر را مرده بودن می نامد و کافران را فاقد سمع و بصر می داند "إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاء إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ "
تو نمی توانی مردگان را شنوا سازی و آواز خود را به گوش کرانی که از توروی بر می گردانند برسانی(نمل 80)
چه این که شنیدن و دیدن(ارتباط با غیب) کار روح است آن هم روح حق بین که کافر این روح را ندارد.
وَمَا أَنتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَن ضَلَالَتِهِمْ إِن تُسْمِعُ إِلَّا مَن يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ
تو نمی توانی کوران را از گمراهيشان راه نمايی آواز خود را تنها به گوش کسانی توانی رساند که به آيات ما ايمان آورده اند و مسلمان هستند(نمل 81)
ادامه دارد...


ادامه..
پس همان گونه که می بینید قرآن اثر دار بودن را به روح نسبت می دهد و این روح هر چقدر به مبدا اصلی و فیاض متصل تر باشد توسعه و کارایی آن بیشتر است و با قطع شدن علقه او این روح از بدن نه تنها کارایی آن کمتر نمی شود بلکه به خاطر قطع رابطه از ماده توسعه و کارایی بیشتری می یابد.

پس ملاک در توسل به ائمه و پیامبر و تاثیر آنها در زندگی ما به واسطه این توسل چه در حال حیات و چه بعد از شهادتشان یکی است و آن تاثیر به واسطه روح متعالی و مقرب درگاه الهی آنهاست نه جسمشان . که این روح بعد مرگشان هم باقی و پویاست پس این توسل و آن تاثیر همچنان باقی است.

همچنین از احادیث استفاده می شود که این سیره مسلمانان پس از درگذشت ایشان نیز جریان داشته است که نمونه هایی از آن چنین است:

1. بیهقی نقل کرده است: مردی نزد قبر پیامبر(ص) آمد و گفت: ای محمد(ص)، برای امتت طلب باران کن، چیزی نگذشت که باران نازل شد و مردم سیر آب شدند .(وفاء الوفاء، 4/1374.)

2. وقتی منصور، حاکم عباسی، نحوه زیارت پیامبر (ص) را از مالک بن انس پیشوای مذهب مالکی پرسید و به او گفت: آیا رو به قبله کنم و دعا نمایم یا رو به پیامبر اکرم (ص) ؟ مالک در پاسخ گفت: چرا چهره از وی بر می تابی؟ او در روز رستاخیر وسیله تو و وسیله پدر تو حضرت آدم (ع) است. به سوی او رو کن و او را شفیع خود قرار ده، خدا شفاعت او را می پذیرد. خدا می فرماید: «ولو انهم إذ ظلموا...» و اگر آنان وقتی به نفس خویش ستم کرده بودند، نزد تو می آمدند و از خدا آمرزش می خواستند و پیامبر [نیز] برای آنان طلب آمرزش می کرد، قطعاً خدا را توبه پذیر مهربان می باشد.(سمهودی، وفاء الوفاء ، ج 2، ص 1376)

3. از محمد بن ادریس شافعی، پیشوای مذهب شافعی نیز اشعاری بر جای مانده که نشان می دهد وی عمیقاً معتقد به توسل بوده است، به ویژه توسل به اهل بیت رسول گرامی اسلام(ص).

وی می گوید:

خاندان پیامبر وسیله من به سوی خدا هستند و امیدوارم که به خاطر آنان، فردای قیامت، نامه اعمالم به دست راست من داده شود.( دیوان شافعی، ص 162، الصواعق المحرقه، ص 178. )

شافعی در جای دیگری از دیوانش در ستایش اهل بیت پیامبر (ص) می گوید: "اگر گناه من دوست داشتن خاندان محمد است، این گناهی است که هیچگاه از آن توبه نخواهم کرد."

خاندان پیامبر (ص) در روز قیامت و در هنگامی که شأن و منزلت آنان برای ناظران آشکار گردد، شفاعت کنندگان من هستند
شافعی در اشعار فوق نیز با صراحت تمام اهل بیت پیامبر (ص) را به عنوان شفاعت کنندگان خود معرفی می کند.

4. مسئله توسل به اولیای خدا در میان مسلمانان صدر اسلام به گونه ای رایج بوده که آنان به طور گسترده ای در اشعار خود از آن یاد کرده و پیامبر (ص) را به عنوان وسیله بین خود و خدا معرفی می کرده اند. از جمله در قصیده ای که سواد بن قارب درباره پیامبر(ص) سروده آمده است:

شهادت می دهم که پروردگاری جز خدا نیست و تو بر هر پنهان و پوشیده ای امینی، و گواهی می دهم که تو ـ ای فرزند گرامیان و پاکان ـ در میان دیگر پیامبران، نزدیک ترین وسیله به سوی خدا هستی(زینی دحلان، الدررالسنیة، ص 29.)

پیامبراکرم (ص) این اشعار را شنید ولی هیچگاه سراینده آن را از بیان چنین سخنی منع نکرد، و او را به شرک و بدعت متهم نساخت.

5. و از جمله معتقدان به توسل «ابوعلی خلال» از بزرگان مذهب حنبلی است، وی می گوید: هر گاه برای من ناراحتی و گرفتاری پیش می آمد به سراغ قبر حضرت موسی بن جعفر(ع) رفته، به آن حضرت متوسل می شدم، خداوند گره از مشکلاتم می گشود و گرفتاری هایم حل می شد(خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، 1/120)
از جمله در دعاهای امام سجاد (ع) آمده است:

بار الها! من اینکه به وسیله مقام بلند محمدی، و ولایت و طریقیت روشن علوی به تو تقرب می جویم، و به واسطه آن دو به سوی تو رو می کنم که مرا از شر این و آن پناه دهی(صحیفه سجادیه، دعای 49.)
چنانکه دیدیم، مسئله توسل به پیامبران و اولیای الهی، چه در زمان حیات شان، و چه پس از درگذشت آنان، حقیقی است که در روزگار پیامبران پیشین، و در عصر پیامبر اسلام (ص)، و پس از پیامبر (ص)، در روزگار صحابه و تابعین، و در قرون مختلف اسلامی، امری جایز و رایج بوده است، و مردم مسلمان، از پیروان مذاهب مختلف اسلامی، پیوسته برای رفع حاجات و نیازهای خود به پیامبران و اولیای الهی متوسل می شده اند.
خود اهلبیت گاهی برای حوائجشان به ائمه قبل از خود متوسل می شدند:
راوی می‌گوید: امام هادی(ع) مریض بود، به دنبال من و محمد بن حمزه فرستاد. محمد جلوتر از من به آن‌جا رسید و بعد از آن‌جا خارج شد. مرا دید و گفت: امام یکسره می‌گوید شخصی را به حائر حسینی‌ بفرستید [تا برایم دعا کند] من خود به خدمت امام رسیدم و عرض کردم: فدایتان شوم، من خود از طرف شما به حرم امام حسین خواهم رفت ... این قضیه را برای علی بن بلال گفتم. او گفت امام با حرم امام حسین چه کار دارد در حالی که خود او حرم است (کنایه از این‌که خود امام قداست و مقام بالایی دارد و دیگر نیازی ندارد به چیز دیگری متوسل شود). موقعی دیگر که امام را مشاهده کردم این را به ایشان عرض کردم. ایشان فرمودند: آیا به او نگفتی که پیامبر اکرم(ص) به دور خانه خدا طواف می‌کرد، سنگ حجر الاسود را می‌بوسید، در حالی که حرمت پیامبر و مؤمن بزرگ‌تر است از حرمت خانه خدا است ... اینها مکان‌هایی است که خداوند دوست دارد در آن مکان‌ها خوانده شود و من دوست دارم آن‌جایی برایم دعا شود که خداوند دوست دارد در آن مکان خوانده شود و حائر امام حسین‌(ع) از جمله این مکان‌ها است»(ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص 273)


با سلام و تشکر

شعیب;777281 نوشت:
آیا همین سوال شما درباره دعا به درگاه خدا مطرح نیست؟؟ آیا این که با دعا در خانه خدا و عدم پاسخگویی خدا و عدم رفع حوائج برخی در گذر زمان باعث سست شدن اعتقادات نمی گردد ؟؟ چقدر مردم هستند که مریض دارند دعا می کنند و مریض آنها خوب نمی شوند !! چقدر انسان گرفتار که دعا می کنند و گرفتاری هاشان حل نمی شود!! چقدر جوان بلند پرواز که می خواهند سرمایه دار بزرگی شوند و بارها دعا کرده اند دعای آنها مستجاب نشده است !! آیا اعتقاد به دعای در خانه خدا موجب سست شدن اعتقادات مردم می شود و باید دعای در خانه خدا را تخطئه کرد و گفت ساخته دست دشمنان دین است:

خداوند انسانوار نیست و چه بسا عدم اجابت دعا از بابت نشناختن خدا باشد که در روایت هم به آن اشاره شده
اما امام انسان است و مکرر شنیده میشود که کسی را از در خانه خود نمی رانده اند حتی راضی به خجالت کشیدن مستحق نبوده اند
خب من نوعی اگر در زمان حیات امام به ایشان رجوع میکردم قطعا جواب میگرفتم اما اینکه چرا با توسل بعد از شهادتشان جواب نمیگرم خب جوابش روشن است چون در این دنیا نیستند و بین بودن در دنیا و نبودن فرق است..
نیست؟
شعیب;777345 نوشت:
قرآن کریم این حقیقت را درباره شهدا بیان می کند که گمان نکنید آنها مرده اند بلکه آنها زنده اند و در نزد پروردگارشان متنعم به رزق و روزی معنوی اند .ائمه ما نيز همگي شهيد هستند و طبق آيه 169 سوره آل عمران
ولاتَحسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ أموَاتَا بَل أحيَاءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقُون
كساني را كه در راه خدا كشته شدند مرده مپنداريد بلكه ايشان زنده اند و در نزد پروردگارشان روزي داده مي شوند .

آیات اشاره به حیات شهدا در عالم دیگر دارند نه حیات نامحسوس در دنیا
چه ایه و روایتی وجود دارد که دلیل بر دسترسی و احاطه امامان بر دنیا باشد؟

شعیب;777349 نوشت:
چنانکه دیدیم، مسئله توسل به پیامبران و اولیای الهی، چه در زمان حیات شان، و چه پس از درگذشت آنان، حقیقی است که در روزگار پیامبران پیشین، و در عصر پیامبر اسلام (ص)، و پس از پیامبر (ص)، در روزگار صحابه و تابعین، و در قرون مختلف اسلامی، امری جایز و رایج بوده است، و مردم مسلمان، از پیروان مذاهب مختلف اسلامی، پیوسته برای رفع حاجات و نیازهای خود به پیامبران و اولیای الهی متوسل می شده اند.

بله بوده و رواج داشته که به ما و شما هم رسیده اما طی چه سند و روایتی؟
بعنوان مثال سند و منبع «دعای توسل معروف» از کجاست؟

یاحق

به این فکر کنید
خداوند میفرماید شهدا زنده اند
سوال
ایا غیر شهدا مرده اند؟
به این فکر کنید
ایا کرامات شهدا و عرفا و ائمه بعد از فوت یا شهادت به معنای ارتباط با دنیا نیست؟
به این فکر کنید
ایا هدیه های ما به مردگان میرسد و اگر میرسد ایا انها متوجه میشوند این عمل از سوی چه کسی است؟ ایا مردگان شکرگزار هدیه های معنوی زندگان در دنیا هستند و برایشان در مقابل هدیه معنوی دعا میکنند؟
به این فکر کنید
ایا درست است که بگوییم بعد منزل نبود در سفر روحانی و ..
به این فکر کنید
چرا خدا که وعده جواب میدهد به همه جواب نمیدهد؟ فقط جواب اولیا و برخی مردم را میدهد؟ جوابش به معنای استجابت نیست بلکه تنها جواب میدهد؟ جواب میدهد اما هر کسی جوابش را نمیشنود؟ یعنی امکان دارد خدا میگوید به مصلحتت نیست و ما نمیشنویم؟
به این فکر کنیم
ایا ائمه هر خواسته ای را براورده میکنند؟
و
....

به این فکر کنید
برزخ کجاست جایی خارج از دنیا است؟
ایا شهدا که عند الله روزی میخورند یعنی در برزخ هستند یا واقعا پیش خدایند؟
این عند الله چه معنایی دارد یعنی خدا مکانی دارد و شهدا انجا هستند؟ ایا شهدا در عرش مثلا هستند؟
خدا میفرماید در خواب و بعد از مرگ، همه انسانها به سوی خدا میروند شما وقتی میخوابید میروید پیش خدا ، این چه معنایی دارد؟
یا لیت قومی یعلمون چه معنایی میدهد؟
یستبشرون چه معنایی دارد؟
و...

به این فکر کنید
ایا برای دانستن نیاز به جا به جا شدن است؟
ایا مردگان به خانواده و دوستان و دوست داران خود فکر میکنند؟
ایا از یاد انها خوشحال میشوند یا ناراحت؟
چرا خدا میفرماید فرزندان و ... را به مردگان ملحق میکند؟ مگر برای مرده ها مهم است؟
ایا اگر شما برای یک مرده عمل خیری به نیابت انجام دهید متوجه میشود این عمل خیر از سوی شما به او رسیده است؟ به نظر شما واکنش مرده چیست؟

اگر صدمه اعتقادی به وجود می اید
چرا خدا میفرماید بخوانید تا اجابت کنم؟ چرا از دعا نهی نکرده است بلکه امر کرده؟
چرا از توسل به پیامبران و مومنان نهی نکرده است بلکه تایید و امر کرده؟
و ...
فکر کنم همین قدر کافی باشه Smile

و طاها;777431 نوشت:
ایا برای دانستن نیاز به جا به جا شدن است؟
ایا مردگان به خانواده و دوستان و دوست داران خود فکر میکنند؟
ایا از یاد انها خوشحال میشوند یا ناراحت؟
چرا خدا میفرماید فرزندان و ... را به مردگان ملحق میکند؟ مگر برای مرده ها مهم است؟
ایا اگر شما برای یک مرده عمل خیری به نیابت انجام دهید متوجه میشود این عمل خیر از سوی شما به او رسیده است؟ به نظر شما واکنش مرده چیست؟

با سلام
خب پاسخش را هم بفرمایید
باتشکر

ملاali;777575 نوشت:
با سلام
خب پاسخش را هم بفرمایید
باتشکر

سلام علیکم
سوالاتی مطرح شد که تا حدودی به پاسخش اشاره میکند.
اما شما چه منبعی را برای پاسخ دادن قبول دارید؟ عقل ، قران، حدیث؟

ملاali;776787 نوشت:
با سلام

آیا اعتقاد به اینکه خداوند گره گشا و پاسخگو به اهل دنیا هستند..در گذر زمان و مواجه شدن با در بسته و عدم پاسخگویی موجب سست شدن اعتقادات نمیگردد؟؟!
آیا نباید به این نتیجه رسید که استجابت دعا خیلی بیشتر ساخته و پرداخته دشمنان بوده و این به دین و روان مردم آسیب میزند؟
بنده واقعا از این بابت ضربه خوردم
مخصوصا از این حرف که وقتی پاسخ نمیگیریم میگویند عنایت شده حواست نیست!

منتظر پاسخ شما هستم

سلام
به جای امام و توسل، خدا و دعا را در متن جایگزین کردم
به نظرم سخنان شما منطق استواری ندارد
شاید بهتر بود
از درست بودن اعتقاد به جواب گرفتن از دعا و توسل
میپرسیدید

و طاها;777584 نوشت:
اما شما چه منبعی را برای پاسخ دادن قبول دارید؟ عقل ، قران، حدیث؟
هر سه تاش
و طاها;777592 نوشت:
به جای امام و توسل، خدا و دعا را در متن جایگزین کردم
به نظرم سخنان شما منطق استواری ندارد

بحث خداوند فرق دارد
حدیث داریم که دعا مستجاب نمیشود چون نمی دانیم از چه کسی می خواهیم
اما امامان انسانند و حتی شخص بدون معرفت را هم در زمان حیات از در خانه خود رد نمیکردند

ملاali;777596 نوشت:

بحث خداوند فرق دارد
حدیث داریم که دعا مستجاب نمیشود چون نمی دانیم از چه کسی می خواهیم
اما امامان انسانند و حتی شخص بدون معرفت را هم در زمان حیات از در خانه خود رد نمیکردند

حدیث داریم که امامان وسیله هستند
خداوند امر به استفاده از وسایل کرده است.
هیچ اشاره ای به این نشده که از مرده چیزی نخواهید.

بر چه اساس میگویید امامان هیچ کس را رد نمیکردند؟
منظورتان از رد کردن چیست؟ یعنی منظورتان این است که امامان بعد از شهادتشان باید جواب شما را به صورت لفظی بدهند؟ و الا شما را رد کرده اند؟ یا باید حاجت شما براورده شود و الا شما را رد کرده اند؟
باید بیشتر توضیح بدهید.

ملاali;777596 نوشت:
هر سه تاش

(55)فَاطَّـلَـعَ فَـرَآهُ فى سَـواءِ الـجَـحيـمِ
صافات
میدانید که وسعت بهشت و جهنم چه قدر زیاد است. به وسعت اسمانها و زمین و ...
یک بهشتی با این قدر فاصله در یک آن متوجه فردی در میانه جهنم میشود.
ایا به نظر شما دیدن ان فرد در حال عذاب او را محزون میکند و لذت نمیبرد؟
ایا بهشتی باید برود داخل جهنم تا اگاهی پیدا کند؟
مگر در احادیث نداریم برزخیان بنا به مقاماتشان به خانواده خود سر میزنند؟ حال چه طور قبول نکنیم ائمه میتوانند از احوال این دنیا اگاه بشوند؟
این همه کرامت که از ائمه در حیات و مماتشان نقل میشود ایا کفایت از اگاهی انها نمیکند؟
این از سه تاش
قران و حدیث و عقل
اما شاید مختصر اما به نظر من کافی

و طاها;777613 نوشت:
منظورتان از رد کردن چیست؟ یعنی منظورتان این است که امامان بعد از شهادتشان باید جواب شما را به صورت لفظی بدهند؟ و الا شما را رد کرده اند؟ یا باید حاجت شما براورده شود و الا شما را رد کرده اند؟

نه لفظی
اما این که میگویند ممات و حیات امام با هم فرقی ندارند درست نیست

ملاali;777617 نوشت:
نه لفظی
اما این که میگویند ممات و حیات امام با هم فرقی ندارند درست نیست

خوب شما خیلی مختصر توضیح میدهید.
الان منظورتان این بود که اگر امام بعد از شهادت به صورت لفظی پاسخ ندهد شما را رد کرده است؟ دقیقا توضیح بدهید.

امام زنده با امام شهید تفاوتی ندارند.
اما برای ما ممکن است متفاوت باشند.
مثلا اگر کسی عارف باشد خیلی راحت تر میتواند با ائمه ارتباط بگیرد.
بسته به انسان دارد. برخی از مردم پاک وقتی سلام میدهند جواب را میشنوند. اینها به گوش بستگی دارد به قلب بستگی دارد .

و طاها;777625 نوشت:
خوب شما خیلی مختصر توضیح میدهید.
الان منظورتان این بود که اگر امام بعد از شهادت به صورت لفظی پاسخ ندهد شما را رد کرده است؟ دقیقا توضیح بدهید.

امام زنده با امام شهید تفاوتی ندارند.
اما برای ما ممکن است متفاوت باشند.
مثلا اگر کسی عارف باشد خیلی راحت تر میتواند با ائمه ارتباط بگیرد.
بسته به انسان دارد. برخی از مردم پاک وقتی سلام میدهند جواب را میشنوند. اینها به گوش بستگی دارد به قلب بستگی دارد .

اینها برای بنده ملاک نیست که کی میشنود کی نمیشنود!!!
شاید دچار توهم شده!!!

ملاک آیه و روایات معتبر است که آیا دستگیری امامان و پیامبران بعد از موت را تایید میکند یا خیر

ملاali;777629 نوشت:
اینها برای بنده ملاک نیست که کی میشنود کی نمیشنود!!!
شاید دچار توهم شده!!!

ملاک آیه و روایات معتبر است که آیا دستگیری امامان و پیامبران بعد از موت را تایید میکند یا خیر

اینطور گفتگو فایده ندارد شما حاضر نیستید به سوالات پاسخ بدهید و توضیح نمی دهید.
بعد انتظارات بیجا برای پاسخ گرفتن دارید....
جالب است همین چند پست قبل پرسیدم از کدام منبع؟
حالا ظاهرا پشیمان شده اید...
مثل اینکه حدس اول من درست بود....
این شما و این هم کارشناس
بدرود
http://www.askdin.com/thread51518.html

http://www.askdin.com/thread42574.html

ملاali;776787 نوشت:
با سلام

آیا اعتقاد به اینکه امامان معصوم در ممات خود هم گره گشا و پاسخگو به اهل دنیا هستند..در گذر زمان و مواجه شدن با در بسته و عدم پاسخگویی موجب سست شدن اعتقادات نمیگردد؟؟!
آیا نباید به این نتیجه رسید که کرامت امامان در زمان ممات خیلی بیشتر ساخته و پرداخته دشمنان بوده و این به دین مردم آسیب میزند؟
بنده واقعا از این بابت ضربه خوردم
مخصوصا از این حرف که وقتی پاسخ نمیگیریم میگویند عنایت شده حواست نیست!

منتظر پاسخ شما هستم

سلام

همين اشكال را ميتوان نسبت بخدا هم گرفت !

مگر تابحال افراد بسياري نبودند كه چون از خداوند حاجت نگرفتند دست از خدا ونماز و دين كشيدند !

اما توسل صحيح به اولياء الهي هم در قرآن و هم در اديان گذشته وهم در سنت صحيح ، قطعي و يقيني است :

Download

با سلام خدمت همه کاربرهای گرامی
مخصوصا کاربر"ملا علی"
بزرگوار به نظر می رسد در این گونه از بحث های اعتقادی که زوایای عملیاتی آن در عالم واقع و شروط تحقق آن برای ما روشن نیست باید دنبال ادله آن اعتقاد گشت نه کارکرد های آن.
چرا که برخی اعتقادات برای بعضی از افراد کارکرد بیرونی داشته و برای برخی به خاطر لحاظ نکردن زوایای آن کارکرد نخواهد داشت. در این گونه موارد باید دنبال ادله آن اعتقاد گشت و آن اعتقاد را مدلل ساخت و اگر دلیل بر اثبات آن یافتیم به آن متعبد شویم هر چند کارکرد آن را در واقع نیابیم سپس به دنبال علل عدم کارکردی آن بگردیم شاید قید و شزطی در کار باشد که ما آن را لحاظ نکرده باشیم.
دقیقا مثال دین داری، که باید دین داری کارکرد های بیرونی داشته باشد ولی بعضی کارکرد های آن را در جامعه دین داری نمی یابند به صرف عدم کارکرد نمی توان دین داری را واهی و گزافه دانست بلکه اگر دلیل بر اعتقاد به دینی پیدا کردیدیم باید بدان متعبد شویم و در مرحله بعد برویم سراغ این که چرا من از دینداری خود کارکردی نمی بینم . حتما در دین داری شروطی بوده که ملاحظه آن نشده آنگاه کارکردی از آن دین من بروز نکرده است.

در مورد بحث ما هم همین را می گوییم توسل آیا دلیل عقلی و نقلی دارد یا نه؟؟
ابتدا باید به این پاسخ داد ، که ما در پست های اولیه به این پرداختیم
حال که دلیل شرعی و عقلی بر اعتقاد به توسل یافتیم باید دنبال چرایی عدم کاربرد آن و ناکارامدی آن باشیم.
این نکته را حتما خوب دقت کنید
چرا که اگر این گونه شد که شما فرمودید کسی فردا می آید و می گوید من از اعتقاد به خدا اثری ندیدم پس اعتقاد به خدا واهی است (نعوذ بالله) یا...

ملاali;777375 نوشت:
خداوند انسانوار نیست و چه بسا عدم اجابت دعا از بابت نشناختن خدا باشد که در روایت هم به آن اشاره شده
اما امام انسان است و مکرر شنیده میشود که کسی را از در خانه خود نمی رانده اند حتی راضی به خجالت کشیدن مستحق نبوده اند
خب من نوعی اگر در زمان حیات امام به ایشان رجوع میکردم قطعا جواب میگرفتم اما اینکه چرا با توسل بعد از شهادتشان جواب نمیگرم خب جوابش روشن است چون در این دنیا نیستند و بین بودن در دنیا و نبودن فرق است..
نیست؟

همان گونه که دعا شرایطی دارد توسل هم شرایطی دارد که اگر لحاظ نشود توسل واقعی نخواهد بود و این ربطی به انسان وارگی خدا ندارد.
مثلا معرفت ؛ اگر کسی به مقام امام و جایگاه امام در خانه خدا معرفت نداشته باشد آیا توسل او محقق خواهد شد(همان گونه که در دعا داریم که باید معرفت خدا باشد)
یا موانعی که در استجابت دعا هست در توسل هم یک سری موانع هست
در دعا یک سری شرایط هست در توسل هم یک سری شرایط هست.
این گونه نیست که هر کس بدون شناخت امام به او متوسل شود توسل او نتیجه بدهد (بر این مضمون روایات و زیارات بسیاری دلالت می کند)
و این ربطی به انسانوارگی خدا ندارد. هر چیزی یک سری شرایطی دارد .

ملاali;777375 نوشت:
اما امام انسان است و مکرر شنیده میشود که کسی را از در خانه خود نمی رانده اند حتی راضی به خجالت کشیدن مستحق نبوده اند

این اصلا به توسل ربطی ندارد این که یک انسان کریم نیازمند را از در خانه خود رد نکند که مخصوص امام نیست و افراد دیگر هم این کار را می کردند مثل حاتم طایی (البته امام در اوج این صفت بوده اند) اما این دلیل نمی شود که در مقام معنوی امام او هر توسلی را بپذیرد چه این که برخی از توسل ها اصلا توسل نیستند و شرایط را ندارند.
از این که بگذریم آیا خدا بودن خدا ایجاب می کند که نیازمند که آمد در خانه اش او را جواب ندهد؟؟؟ !!! هرگز . خدا که باید در صفت کریم بودن از امام برتر باشد.
پس مساله این نیست بلکه شرایط دعا و توسل استو موانع آنها.

ملاali;777375 نوشت:
خب من نوعی اگر در زمان حیات امام به ایشان رجوع میکردم قطعا جواب میگرفتم اما اینکه چرا با توسل بعد از شهادتشان جواب نمیگرم خب جوابش روشن است چون در این دنیا نیستند و بین بودن در دنیا و نبودن فرق است..
نیست؟

شما تصور می کنید که ما می گوییم الآن امامان با بدن مادی شان در دنیا هستند؟؟ !!! هرگز
و آن چه که شما آوردید که وقتی امام زنده بود جواب می دادند و رد نمی کردند مربوط به امور مادی و بدنی ایشان بود که حال که بدن آنها در دنیا نیست آن امور هم منتفی می شود .
اما بحث ما در امور درخواست معنوی از امام(حتی برای امور مادی) است که در زمان حیات ائمه هم صورت می گرفت اما گاهی این توسل جواب می داد و گاهی جواب نمی داد آن هم نه به خاطر نقص فاعلیت امام باشد نه! بلکه به خاطر قابلیت قابل است که نقص دارد و همین قضیه بعد از شهادت آنها هم می باشد. بعضی از موارد کسی به نزد امام می آمدند و تقاضای دعا برای پولدار شد می کردند و امام به او می فرمودند که همین وضعیت برای تو بهتر است و برای برخی دعا می فرمودند این تفاوت در قدرت واسطه گری امام در خانه خدا برای بندگان نیست بلکه گاهی به قابلیت فرد بستگی دارد . گاهی به مصلحت آن فرد در وضعیت موجود و گاهی سنت الهی حکم می کند که این گرفتاری حل نشود.

سوال مهمی که این جا من از شما دارم این است که: شما توقع دارید همه حوائج افراد بی ضابطه و بدون قانون در توسل به اهلبیت بر آورده شود آیا این چیز معقولی است آن وقت این توسل بی قاعده که همه حوائج را بی چون چرا بر آورده می کند از دعای در خانه خدا کاربردش بیشتر خواهد شد چرا که دعا شرط و قید موانع و .... دارد و توسل بی قید و شرط خواهد بود آیا این معقول است؟؟ در این صورت هر کس هر کار و حاجت و خواسته دنیوی داشته باشد توسل می کند و بی قید و شرط آن را براورده می بیند در این صورت اصلا نظام دنیا بر هم میخورد آیا همچین تصوری از توسل معقول است
؟؟

ملاali;777375 نوشت:
آیات اشاره به حیات شهدا در عالم دیگر دارند نه حیات نامحسوس در دنیا
چه ایه و روایتی وجود دارد که دلیل بر دسترسی و احاطه امامان بر دنیا باشد؟

بزرگوار این همه درباره منشا حیات در قرآن و تاثیر روح و ... در پست های ابتدایی گفتم آیا کافی نبود:

شعیب;777345 نوشت:
بعد از این که اثبات شد که توسل به پیامبر و ائمه در حال حیات آنها جایز است و دارای اثر واقعی است باید ببینیم که آیا این اثر بخشی آنها با وفات (شهادت) آنها زائل می شود

اول این که ما قائل هستیم انسان ها دارای دو بعد روحانی و جسمانی هستند آیا اثر بخشی در توسل توسط روح ائمه صورت می گرفته یا جسم آنها؟ به عبارت دیگر آیا واسطه بودن آنها و وسیله شدن اهلبیت برای حاجات مومنین با جسمشان صورت می پذیرفته یا با روح آنها؟؟
بدون شک جسم ائمه اطهار با این که به خاطر انتساب به روح آن حضرات شرف خاصی دارد اما به قول قرآن " انا بشر مثلکم" که در بازار راه می رود و می خورد و می خوابد و با تمام شدن عمر بی حرکت در دل خاک آرام می گیرد .
اما روح اهلبیت است که در مقام قرب الهی واسطه خلق با خالق شده در عالم دارای اثر است.
آیا این روح بعد از وفات و رحلت و شهادت در دنیا از بین می رود ؟؟ هرگز بلکه ما معتقد هستیم این روح در جسم برزخی خود ادامه حیات می دهد و همچنان پویاست و دستش در عالم وجود باز است تا آنجا که خدا اراده کند.

قرآن کریم این حقیقت را درباره شهدا بیان می کند که گمان نکنید آنها مرده اند بلکه آنها زنده اند و در نزد پروردگارشان متنعم به رزق و روزی معنوی اند .ائمه ما نيز همگي شهيد هستند و طبق آيه 169 سوره آل عمران
ولاتَحسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ أموَاتَا بَل أحيَاءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقُون
كساني را كه در راه خدا كشته شدند مرده مپنداريد بلكه ايشان زنده اند و در نزد پروردگارشان روزي داده مي شوند .
نه تنها زنده اند و روزی می خورند بلکه قدرت تصرف در دنیا نیز دارند و به بعدی های خود بشارت می دهند و آنها را از خوف و حزن دور می دارند

فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ
از فضيلتی که خدا نصيبشان کرده است شادمانند و به آنها که در پی شان هستند و هنوز به آنها نپيوسته اند بشارت می دهند که بيمی بر آنها نيست و اندوهگين نشوند
يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ
آنان را مژده نعمت و فضل خدا می دهند و خدا پاداش مؤمنان را تباه ، نمی کند

به یقین این کار اجسام و اجساد آنها نیست بلکه ارواح آنها حیات دارد و در جسم برزخی در نزد خدا(بهشت برزخی) نعمت و روزی می خورند و این روح آنقدر سعه دارد که می تواند در دنیا موجب بشارت مومنین و مشتاقان شهادت شود.
این حیات همان حیاتی است که قرآن از آن یاد می کند که کافران با این که تن های آنها در دنیا زنده است اما در حقیقت آنها مرده اند و هیچ نمی فهمند در واقع قرآن حیات را به روح می داند نه جسم و الا حیات حیوانی را همه دارند « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ ....(انفال 24) خداوند در این آیه خطاب به همگان توصیه می کند که به حیاتی که خدا و رسول او به آن دعوت می‌کنند و فرا می‌خوانند، روی آورده و این دعوت را برای رسیدن به حیات طیبه بپذیرند.
«أَوَ مَن كَانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَن مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا.» (انعام/122)
«آيا كسي كه مرده بود، سپس او را زنده كرديم و نوري برايش قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه مي‏رود همانند كسي است كه در تاريكيها باشد و از آن خارج نگردد.»
اصلا قرآن کفر را مرده بودن می نامد و کافران را فاقد سمع و بصر می داند "إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاء إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ "
تو نمی توانی مردگان را شنوا سازی و آواز خود را به گوش کرانی که از توروی بر می گردانند برسانی(نمل 80)
چه این که شنیدن و دیدن(ارتباط با غیب) کار روح است آن هم روح حق بین که کافر این روح را ندارد.
وَمَا أَنتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَن ضَلَالَتِهِمْ إِن تُسْمِعُ إِلَّا مَن يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ
تو نمی توانی کوران را از گمراهيشان راه نمايی آواز خود را تنها به گوش کسانی توانی رساند که به آيات ما ايمان آورده اند و مسلمان هستند(نمل 81)
ادامه دارد...


شعیب;777349 نوشت:
ادامه..
پس همان گونه که می بینید قرآن اثر دار بودن را به روح نسبت می دهد و این روح هر چقدر به مبدا اصلی و فیاض متصل تر باشد توسعه و کارایی آن بیشتر است و با قطع شدن علقه او این روح از بدن نه تنها کارایی آن کمتر نمی شود بلکه به خاطر قطع رابطه از ماده توسعه و کارایی بیشتری می یابد.

پس ملاک در توسل به ائمه و پیامبر و تاثیر آنها در زندگی ما به واسطه این توسل چه در حال حیات و چه بعد از شهادتشان یکی است و آن تاثیر به واسطه روح متعالی و مقرب درگاه الهی آنهاست نه جسمشان . که این روح بعد مرگشان هم باقی و پویاست پس این توسل و آن تاثیر همچنان باقی است.


آیا با این توضیحات جا دارد که بگویید:

ملاali;777375 نوشت:
آیات اشاره به حیات شهدا در عالم دیگر دارند نه حیات نامحسوس در دنیا

اصلا ما دنبال این نیستیم که وجود خیالی و جسمانی نا محسوس برای ائمه در دنیا را بیان کنیم. اصلا همچین تصوری هم درست نیست اما این که تصور شود برای تصرف در دنیای مادی فقط باید جسم مادی داشت قابل قبول نیست بلکه روح قدرت تصرف در عالم ماده را دارد و امور معنوی و غیر مادی در عالم ماده تاثیر گذارند و مهمترین آنها تاثیر خدا در عالم بدون این که جسم مادی داشته باشد.
این بحث یک بحث مبنایی است که برخی تصور می کنند در عالم ماده همه کاره امور مادی هستند و هیچ اثری برای ماوراء قائل نیستند همان دید گاه ماتریالیست ها و مادی گراها . (شما را به کتاب علل گرایش به مادی گرایی شهید مطهری ارجاع می دهم)
اما این که شما گفتید حیات شهیدان در آیه منظور حیات آنها در دنیای دیگر است :
چند نکته : آیا با این حساب غیر شهدا در آن دنیا مرده اند؟ آیا بقیه حیات برزخی ندارند ؟؟ آیا حتی کافران در برزخ حیات ندارند
پس باید دانست که حیات شهدا که قرآن بدان پرداخته است یک تفاوتی دارد و اصلا سنخ آن تاثیر گذاری و ذا اثر بودن است که همان گونه که عرض کردم آیه در ادامه به اثر گذاری آنها در دنیا برای بشارت به دیگران اشاره دارد:

شعیب;777345 نوشت:
نه تنها زنده اند و روزی می خورند بلکه قدرت تصرف در دنیا نیز دارند و به بعدی های خود بشارت می دهند و آنها را از خوف و حزن دور می دارند

فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ
از فضيلتی که خدا نصيبشان کرده است شادمانند و به آنها که در پی شان هستند و هنوز به آنها نپيوسته اند بشارت می دهند که بيمی بر آنها نيست و اندوهگين نشوند
يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ
آنان را مژده نعمت و فضل خدا می دهند و خدا پاداش مؤمنان را تباه ، نمی کند

به یقین این کار اجسام و اجساد آنها نیست بلکه ارواح آنها حیات دارد و در جسم برزخی در نزد خدا(بهشت برزخی) نعمت و روزی می خورند و این روح آنقدر سعه دارد که می تواند در دنیا موجب بشارت مومنین و مشتاقان شهادت شود.
این حیات همان حیاتی است که قرآن از آن یاد می کند که کافران با این که تن های آنها در دنیا زنده است اما در حقیقت آنها مرده اند و هیچ نمی فهمند در واقع قرآن حیات را به روح می داند نه جسم و الا حیات حیوانی را همه دارند « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ ....(انفال 24) خداوند در این آیه خطاب به همگان توصیه می کند که به حیاتی که خدا و رسول او به آن دعوت می‌کنند و فرا می‌خوانند، روی آورده و این دعوت را برای رسیدن به حیات طیبه بپذیرند.


امیدوارم به جواب ها خوب دقت بفرمایید

ملاali;777375 نوشت:
چه ایه و روایتی وجود دارد که دلیل بر دسترسی و احاطه امامان بر دنیا باشد؟

این را قبلا جواب گفته ام:
شعیب;777349 نوشت:
همچنین از احادیث استفاده می شود که این سیره مسلمانان پس از درگذشت ایشان نیز جریان داشته است که نمونه هایی از آن چنین است:

1. بیهقی نقل کرده است: مردی نزد قبر پیامبر(ص) آمد و گفت: ای محمد(ص)، برای امتت طلب باران کن، چیزی نگذشت که باران نازل شد و مردم سیر آب شدند .(وفاء الوفاء، 4/1374.)

2. وقتی منصور، حاکم عباسی، نحوه زیارت پیامبر (ص) را از مالک بن انس پیشوای مذهب مالکی پرسید و به او گفت: آیا رو به قبله کنم و دعا نمایم یا رو به پیامبر اکرم (ص) ؟ مالک در پاسخ گفت: چرا چهره از وی بر می تابی؟ او در روز رستاخیر وسیله تو و وسیله پدر تو حضرت آدم (ع) است. به سوی او رو کن و او را شفیع خود قرار ده، خدا شفاعت او را می پذیرد. خدا می فرماید: «ولو انهم إذ ظلموا...» و اگر آنان وقتی به نفس خویش ستم کرده بودند، نزد تو می آمدند و از خدا آمرزش می خواستند و پیامبر [نیز] برای آنان طلب آمرزش می کرد، قطعاً خدا را توبه پذیر مهربان می باشد.(سمهودی، وفاء الوفاء ، ج 2، ص 1376)

3. از محمد بن ادریس شافعی، پیشوای مذهب شافعی نیز اشعاری بر جای مانده که نشان می دهد وی عمیقاً معتقد به توسل بوده است، به ویژه توسل به اهل بیت رسول گرامی اسلام(ص).

وی می گوید:

خاندان پیامبر وسیله من به سوی خدا هستند و امیدوارم که به خاطر آنان، فردای قیامت، نامه اعمالم به دست راست من داده شود.( دیوان شافعی، ص 162، الصواعق المحرقه، ص 178. )

شافعی در جای دیگری از دیوانش در ستایش اهل بیت پیامبر (ص) می گوید: "اگر گناه من دوست داشتن خاندان محمد است، این گناهی است که هیچگاه از آن توبه نخواهم کرد."

خاندان پیامبر (ص) در روز قیامت و در هنگامی که شأن و منزلت آنان برای ناظران آشکار گردد، شفاعت کنندگان من هستند
شافعی در اشعار فوق نیز با صراحت تمام اهل بیت پیامبر (ص) را به عنوان شفاعت کنندگان خود معرفی می کند.

4. مسئله توسل به اولیای خدا در میان مسلمانان صدر اسلام به گونه ای رایج بوده که آنان به طور گسترده ای در اشعار خود از آن یاد کرده و پیامبر (ص) را به عنوان وسیله بین خود و خدا معرفی می کرده اند. از جمله در قصیده ای که سواد بن قارب درباره پیامبر(ص) سروده آمده است:

شهادت می دهم که پروردگاری جز خدا نیست و تو بر هر پنهان و پوشیده ای امینی، و گواهی می دهم که تو ـ ای فرزند گرامیان و پاکان ـ در میان دیگر پیامبران، نزدیک ترین وسیله به سوی خدا هستی(زینی دحلان، الدررالسنیة، ص 29.)

پیامبراکرم (ص) این اشعار را شنید ولی هیچگاه سراینده آن را از بیان چنین سخنی منع نکرد، و او را به شرک و بدعت متهم نساخت.

5. و از جمله معتقدان به توسل «ابوعلی خلال» از بزرگان مذهب حنبلی است، وی می گوید: هر گاه برای من ناراحتی و گرفتاری پیش می آمد به سراغ قبر حضرت موسی بن جعفر(ع) رفته، به آن حضرت متوسل می شدم، خداوند گره از مشکلاتم می گشود و گرفتاری هایم حل می شد(خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، 1/120)
از جمله در دعاهای امام سجاد (ع) آمده است:

بار الها! من اینکه به وسیله مقام بلند محمدی، و ولایت و طریقیت روشن علوی به تو تقرب می جویم، و به واسطه آن دو به سوی تو رو می کنم که مرا از شر این و آن پناه دهی(صحیفه سجادیه، دعای 49.)
چنانکه دیدیم، مسئله توسل به پیامبران و اولیای الهی، چه در زمان حیات شان، و چه پس از درگذشت آنان، حقیقی است که در روزگار پیامبران پیشین، و در عصر پیامبر اسلام (ص)، و پس از پیامبر (ص)، در روزگار صحابه و تابعین، و در قرون مختلف اسلامی، امری جایز و رایج بوده است، و مردم مسلمان، از پیروان مذاهب مختلف اسلامی، پیوسته برای رفع حاجات و نیازهای خود به پیامبران و اولیای الهی متوسل می شده اند.
خود اهلبیت گاهی برای حوائجشان به ائمه قبل از خود متوسل می شدند:
راوی می‌گوید: امام هادی(ع) مریض بود، به دنبال من و محمد بن حمزه فرستاد. محمد جلوتر از من به آن‌جا رسید و بعد از آن‌جا خارج شد. مرا دید و گفت: امام یکسره می‌گوید شخصی را به حائر حسینی‌ بفرستید [تا برایم دعا کند] من خود به خدمت امام رسیدم و عرض کردم: فدایتان شوم، من خود از طرف شما به حرم امام حسین خواهم رفت ... این قضیه را برای علی بن بلال گفتم. او گفت امام با حرم امام حسین چه کار دارد در حالی که خود او حرم است (کنایه از این‌که خود امام قداست و مقام بالایی دارد و دیگر نیازی ندارد به چیز دیگری متوسل شود). موقعی دیگر که امام را مشاهده کردم این را به ایشان عرض کردم. ایشان فرمودند: آیا به او نگفتی که پیامبر اکرم(ص) به دور خانه خدا طواف می‌کرد، سنگ حجر الاسود را می‌بوسید، در حالی که حرمت پیامبر و مؤمن بزرگ‌تر است از حرمت خانه خدا است ... اینها مکان‌هایی است که خداوند دوست دارد در آن مکان‌ها خوانده شود و من دوست دارم آن‌جایی برایم دعا شود که خداوند دوست دارد در آن مکان خوانده شود و حائر امام حسین‌(ع) از جمله این مکان‌ها است»(ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص 273)


از این ها گذشته زیارت جامعه کبیره کارکرد های توسل به اهلبیت را یک به یک بر می شمرد:
كُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّر و...
از این گذشته در همین زیارت جامعه کبیره ای که امام هادی می فرمایند برای هر امام در کنار قبر او می توانید بخوانید این جملات را می فرماید:
مُسْتَجِيرٌ بِكُمْ زَائِرٌ لَكُمْ لائِذٌ عَائِذٌ بِقُبُورِكُمْ مُسْتَشْفِعٌ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِكُمْ وَ مُتَقَرِّبٌ بِكُمْ إِلَيْهِ وَ مُقَدِّمُكُمْ أَمَامَ طَلِبَتِي وَ حَوَائِجِي وَ إِرَادَتِي فِي كُلِّ أَحْوَالِي وَ أُمُورِي
باید این معارف را دقیق دید. یعنی این امامی که ما داریم برای او زیارت می خوانیم حاجت مرا در خانه خدا واسطه می شود
از این دست معارف در زیارات ما زیاد است و نیازی نیست شما بخواهید به دعای توسلی که عمل به آن به خاطر شهرتش است استناد کنید و یا به سندش ایراد بگیرید:
ملاali;777375 نوشت:
بعنوان مثال سند و منبع «دعای توسل معروف» از کجاست؟

آری ادعیه ما و زیارات ماثوره از ائمه درخواست از امامان شهید را بیان کرده اند
ملاali;777375 نوشت:
بله بوده و رواج داشته که به ما و شما هم رسیده اما طی چه سند و روایتی؟

این اسناد هم از شیعه هم از اهل سنت بیان شده که قبلا آوردم:

شعیب;777349 نوشت:
همچنین از احادیث استفاده می شود که این سیره مسلمانان پس از درگذشت ایشان نیز جریان داشته است که نمونه هایی از آن چنین است:

1. بیهقی نقل کرده است: مردی نزد قبر پیامبر(ص) آمد و گفت: ای محمد(ص)، برای امتت طلب باران کن، چیزی نگذشت که باران نازل شد و مردم سیر آب شدند .(وفاء الوفاء، 4/1374.)

2. وقتی منصور، حاکم عباسی، نحوه زیارت پیامبر (ص) را از مالک بن انس پیشوای مذهب مالکی پرسید و به او گفت: آیا رو به قبله کنم و دعا نمایم یا رو به پیامبر اکرم (ص) ؟ مالک در پاسخ گفت: چرا چهره از وی بر می تابی؟ او در روز رستاخیر وسیله تو و وسیله پدر تو حضرت آدم (ع) است. به سوی او رو کن و او را شفیع خود قرار ده، خدا شفاعت او را می پذیرد. خدا می فرماید: «ولو انهم إذ ظلموا...» و اگر آنان وقتی به نفس خویش ستم کرده بودند، نزد تو می آمدند و از خدا آمرزش می خواستند و پیامبر [نیز] برای آنان طلب آمرزش می کرد، قطعاً خدا را توبه پذیر مهربان می باشد.(سمهودی، وفاء الوفاء ، ج 2، ص 1376)

3. از محمد بن ادریس شافعی، پیشوای مذهب شافعی نیز اشعاری بر جای مانده که نشان می دهد وی عمیقاً معتقد به توسل بوده است، به ویژه توسل به اهل بیت رسول گرامی اسلام(ص).

وی می گوید:

خاندان پیامبر وسیله من به سوی خدا هستند و امیدوارم که به خاطر آنان، فردای قیامت، نامه اعمالم به دست راست من داده شود.( دیوان شافعی، ص 162، الصواعق المحرقه، ص 178. )

شافعی در جای دیگری از دیوانش در ستایش اهل بیت پیامبر (ص) می گوید: "اگر گناه من دوست داشتن خاندان محمد است، این گناهی است که هیچگاه از آن توبه نخواهم کرد."

خاندان پیامبر (ص) در روز قیامت و در هنگامی که شأن و منزلت آنان برای ناظران آشکار گردد، شفاعت کنندگان من هستند
شافعی در اشعار فوق نیز با صراحت تمام اهل بیت پیامبر (ص) را به عنوان شفاعت کنندگان خود معرفی می کند.

4. مسئله توسل به اولیای خدا در میان مسلمانان صدر اسلام به گونه ای رایج بوده که آنان به طور گسترده ای در اشعار خود از آن یاد کرده و پیامبر (ص) را به عنوان وسیله بین خود و خدا معرفی می کرده اند. از جمله در قصیده ای که سواد بن قارب درباره پیامبر(ص) سروده آمده است:

شهادت می دهم که پروردگاری جز خدا نیست و تو بر هر پنهان و پوشیده ای امینی، و گواهی می دهم که تو ـ ای فرزند گرامیان و پاکان ـ در میان دیگر پیامبران، نزدیک ترین وسیله به سوی خدا هستی(زینی دحلان، الدررالسنیة، ص 29.)

پیامبراکرم (ص) این اشعار را شنید ولی هیچگاه سراینده آن را از بیان چنین سخنی منع نکرد، و او را به شرک و بدعت متهم نساخت.

5. و از جمله معتقدان به توسل «ابوعلی خلال» از بزرگان مذهب حنبلی است، وی می گوید: هر گاه برای من ناراحتی و گرفتاری پیش می آمد به سراغ قبر حضرت موسی بن جعفر(ع) رفته، به آن حضرت متوسل می شدم، خداوند گره از مشکلاتم می گشود و گرفتاری هایم حل می شد(خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، 1/120)
از جمله در دعاهای امام سجاد (ع) آمده است:

بار الها! من اینکه به وسیله مقام بلند محمدی، و ولایت و طریقیت روشن علوی به تو تقرب می جویم، و به واسطه آن دو به سوی تو رو می کنم که مرا از شر این و آن پناه دهی(صحیفه سجادیه، دعای 49.)
چنانکه دیدیم، مسئله توسل به پیامبران و اولیای الهی، چه در زمان حیات شان، و چه پس از درگذشت آنان، حقیقی است که در روزگار پیامبران پیشین، و در عصر پیامبر اسلام (ص)، و پس از پیامبر (ص)، در روزگار صحابه و تابعین، و در قرون مختلف اسلامی، امری جایز و رایج بوده است، و مردم مسلمان، از پیروان مذاهب مختلف اسلامی، پیوسته برای رفع حاجات و نیازهای خود به پیامبران و اولیای الهی متوسل می شده اند.
خود اهلبیت گاهی برای حوائجشان به ائمه قبل از خود متوسل می شدند:
راوی می‌گوید: امام هادی(ع) مریض بود، به دنبال من و محمد بن حمزه فرستاد. محمد جلوتر از من به آن‌جا رسید و بعد از آن‌جا خارج شد. مرا دید و گفت: امام یکسره می‌گوید شخصی را به حائر حسینی‌ بفرستید [تا برایم دعا کند] من خود به خدمت امام رسیدم و عرض کردم: فدایتان شوم، من خود از طرف شما به حرم امام حسین خواهم رفت ... این قضیه را برای علی بن بلال گفتم. او گفت امام با حرم امام حسین چه کار دارد در حالی که خود او حرم است (کنایه از این‌که خود امام قداست و مقام بالایی دارد و دیگر نیازی ندارد به چیز دیگری متوسل شود). موقعی دیگر که امام را مشاهده کردم این را به ایشان عرض کردم. ایشان فرمودند: آیا به او نگفتی که پیامبر اکرم(ص) به دور خانه خدا طواف می‌کرد، سنگ حجر الاسود را می‌بوسید، در حالی که حرمت پیامبر و مؤمن بزرگ‌تر است از حرمت خانه خدا است ... اینها مکان‌هایی است که خداوند دوست دارد در آن مکان‌ها خوانده شود و من دوست دارم آن‌جایی برایم دعا شود که خداوند دوست دارد در آن مکان خوانده شود و حائر امام حسین‌(ع) از جمله این مکان‌ها است»(ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص 273)


باسلام

شعیب;777880 نوشت:
همان گونه که دعا شرایطی دارد توسل هم شرایطی دارد که اگر لحاظ نشود توسل واقعی نخواهد بود و این ربطی به انسان وارگی خدا ندارد.
مثلا معرفت ؛ اگر کسی به مقام امام و جایگاه امام در خانه خدا معرفت نداشته باشد آیا توسل او محقق خواهد شد(همان گونه که در دعا داریم که باید معرفت خدا باشد)

شعیب;777880 نوشت:
این گونه نیست که هر کس بدون شناخت امام به او متوسل شود توسل او نتیجه بدهد

آیا اون کلیمی که از حضرت عباس حاجت گرفته معرفت داشته؟!
در اغلب این ماجراها اینطور نبوده که شخص متوسل اهل معرفت بوده!

شعیب;777880 نوشت:
در این صورت هر کس هر کار و حاجت و خواسته دنیوی داشته باشد توسل می کند و بی قید و شرط آن را براورده می بیند در این صورت اصلا نظام دنیا بر هم میخورد آیا همچین تصوری از توسل معقول است

خیر معقول نیست ما هم همین را میگوییم
امورات دنیا یا براساس قوانین طبیعی و مشخص پیش میرود یا خیر
اینکه بگوییم غالبا دعا ها اجابت نمیشود چون نظم دنیا به هم نخورد منطقی نیست، یعنی اکثر امیدها واهی است

شعیب;777880 نوشت:
چند نکته : آیا با این حساب غیر شهدا در آن دنیا مرده اند؟ آیا بقیه حیات برزخی ندارند ؟؟ آیا حتی کافران در برزخ حیات ندارند
پس باید دانست که حیات شهدا که قرآن بدان پرداخته است یک تفاوتی دارد و اصلا سنخ آن تاثیر گذاری و ذا اثر بودن است که همان گونه که عرض کردم آیه در ادامه به اثر گذاری آنها در دنیا برای بشارت به دیگران اشاره دارد:

به نظر میاد این نتیجه ای است که شما میگیرید
آیه درصدد بیان مطلب شما نیست
شعیب;777909 نوشت:
آری ادعیه ما و زیارات ماثوره از ائمه درخواست از امامان شهید را بیان کرده اند

اگه میشه یک زیارت معروف با سند معتبر که در خواست از امام شهید در آن وجود دارد را بیاورید
اگر جامعه کبیره است خب سندیتش را هم ذکر کنید و بفرمایید چگونه مطمئن شویم که سخن امام هادی است؟

ملاali;777934 نوشت:
آیا اون کلیمی که از حضرت عباس حاجت گرفته معرفت داشته؟!
در اغلب این ماجراها اینطور نبوده که شخص متوسل اهل معرفت بوده!

با سلام
پس شما این کارکرد ها را درباره توسل قبول دارید که حتی مسیحی و کلیمی هم از توسل به این خاندان جواب می گیرند.
به نظر بنده این نوع کرامات دو جنبه می تواند داشته باشد یک موقع به خاطر نشان دادن کرامت برای نشان دادن حقانیت اهلبیت است که چندین مورد هست که مسیحی از این راه مسلمان شده یا واقعا از روی معرفت توسل می کنند برخی از آنها اهلبیت را مخصوصا امام حسین و حضرت ابوالفضل را انسان های فوق العاده و ماورائی می دانند و حتی سالیان سال برای آنها نذر می دهند و عزاداری می کنند به قول یکی از وعاظ از ما شیعه تر هستند.

ملاali;777934 نوشت:
خیر معقول نیست ما هم همین را میگوییم
امورات دنیا یا براساس قوانین طبیعی و مشخص پیش میرود یا خیر
اینکه بگوییم غالبا دعا ها اجابت نمیشود چون نظم دنیا به هم نخورد منطقی نیست، یعنی اکثر امیدها واهی است

نه این ها دو مطلب است یکی این که آیا توسل و دست غیب خدا و اولیای آنها در دنیا حقیقت دارد یا نه؟ که با ادله ثابت شد که واقعیت دارد
و مطلب دیگر این که آیا تمام امور دنیای مادی را باید از آنها انتظار رفع و فصلشان را داشت ؟ این همان معرفت شروط توسل است که از ابتدا بیان کردیم. توسل هم مانند دعا شروطی برای تحقق خود دارد که اگر آنها را بدانیم توقع بیجا از آن نخواهیم داشت.
همان گونه که یک مومن نمی تواند در خانه بنشیند و از فعالیت اقتصادی دست بکشد و برای روزی اش دعا کند چرا که یکی از شروط دعا تلاش است برای توسل کردن هم نمی تواند در خانه نشست و توسل کرد و امید به نتیجه داشت . شما دقیقا هر سوالی در این زمینه یافتید می توانید با در نظر گرفتن دعا آن را حل کنید.
پس مهم این است که شروط و حدود توسل را و همچنین موانع تحقق آن را بدانیم تا گرفتار توقع بیجا از توسل نشویم و در پی آن اندیشه عدم کارایی برای توسل پیدا نکنیم.

ملاali;777934 نوشت:
به نظر میاد این نتیجه ای است که شما میگیرید
آیه درصدد بیان مطلب شما نیست

همین صرف ادعا برای شما کفایت می کند؟؟؟!!!

ملاali;777934 نوشت:
اگه میشه یک زیارت معروف با سند معتبر که در خواست از امام شهید در آن وجود دارد را بیاورید
اگر جامعه کبیره است خب سندیتش را هم ذکر کنید و بفرمایید چگونه مطمئن شویم که سخن امام هادی است؟

جامعه کبیره علاوه بر این که از لحاظ متنی بسیار عالی است و نشان دهنده این است که از معصوم صادر شده است سند قویی هم دارد شیخ صدوق در تو تا از کتابهای خود این زیارت را با سند معتبر می آورد يكى كتاب من لايحضره الفقيه و ديگر كتاب عيون أخبار الرّضا عليه السلام.
شيخ صدوق رحمه اللّه در كتاب عيون أخبار الرّضا عليه السلام مى نويسد:
حدّثنا علي بن أحمد بن محمّد بن عمران الدقّاق رضي اللّه عنه; ومحمّد بن أحمد السناني; وعلي بن عبداللّه الورّاق; والحسين بن إبراهيم بن أحمد بن هشام المكتّب، قالوا: حدّثنا محمّد بن أبي عبداللّه الكوفي وأبو الحسين الأسدي قالوا: حدّثنا محمّد بن إسماعيل المكّي البرمكي قال: حدّثنا موسى بن عمران النخعي قال: قلت لعلي بن محمّد بن علي بن موسى بن جعفر بن محمّد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب عليهم السلام:
علّمني يا بن رسول اللّه! قولاً أقوله بليغاً كاملاً إذا زرت واحداً منكم..(عيون أخبار الرضا عليه السلام: 1 / 305، حديث 1)
امّا در كتاب من لا يحضره الفقيه آمده است:
روى محمّد بن إسماعيل البرمكي قال: حدّثنا موسى بن عبداللّه النخعي، قال: قلت لعلي بن محمّد... عليهم السلام(من لا يحضره الفقيه: 2 / 609، حديث 3213)

سوال:
آیا اعتقاد به اینکه امامان معصوم در ممات خود هم گره گشا و پاسخگو به اهل دنیا هستند..در گذر زمان و مواجه شدن با در بسته و عدم پاسخگویی موجب سست شدن اعتقادات نمیگردد؟؟!
جواب:
همان گونه که می دانید اعتقادات دینی باید منشا خارجی و ما بازاء بیرونی داشته باشند و الا این اعتقاد خرافی خواهد بود. عقایدی مانند اعتقاد به دیو و غول و ...و حتی بازرفتار هایی که انسان درباره حالات روحی خود دارد مانند ترس از تاریکی و اشباح...
تمامی اعتقادات انسان از اعتقاد به خدا گرفته تا اعتقاد به پیامبر و امام و دعا و توسل و .... باید توجیه عقلانی و ما بازاء خارجی داشته باشد و فرد مومن باید برای اعتقادات خود دلیل مناسب داشته باشد. البته این بدین معنا نیست که حتما باید با ادله و علوم تجربی قابل اثبات باشد بلکه ادله صرف عقلی و ادله نقلیه معتبر اگر آنها را مستدل ساخت قابل اعتنا خواهد بود و اعتقاد ما توجیه خواهد داشت.و دیگر خرافی نیست هر چند اثر خارجی برای آن نبینیم و با حواس خود آن را درک نکنیم.
یکی از این مسائل بحث توسل به ائمه و اولیای الهی است چه در زمان حیات و چه در زمان شهادت و یا حیات برزخی آنها.

بنابر این پاسخ به سوال شما دو مرحله دارد
ابتدا باید به این سوال جواب دهیم که:
آیا توسل به پیامبر و ائمه اطهار در حال حیات آنها فایده ای دارد ؟؟ آیا دلیلی بر این کار داریم ؟؟ یا به عبارت دیگر آیا اعتقاد به توسل به پیامبر و ائمه در حال حیات آن ها اعتقاد صحیحی هست یا نه؟؟

مرحله دوم: آیا بعد از شهادت و رحلت آن بزرگواران آیا توسل به آنها جایز است؟؟ آیا آن حضرات بعد از شهادت می توانند از کار ما گره ای باز کنند یا نه؟ و به عبارتی دیگر آیا دادرسی آن حضرات مختص زمان حیات آنهاست ؟؟ آیا در این کار حیات و ممات حضرات مو ضوعیت دارد؟؟
مرحله اول: توسل به امامان و باز بودن دست آنها برای گره گشایی در زمان حیات

یکی از ضروریات دین اسلام و از ارکان توحید که همه پیروان پیامبر اکرم (ص) بر آن اتفاق نظر دارند، آن است که تدبیر نظام عالم، صرفاً در دست خداوند است، و مسایلی از قبیل: آفریدن، روزی دادن، زنده کردن، میراندن، قرار دادن شب و روز، تاریکی و نور، نازل کردن باران و ... صرفاً توسط خداوند انجام می شود و قرآن کریم در آیات متعددی بر این معنا تأکید ورزیده است و همه انواع شرک (در الوهیت ، ربوبیت، عبودیت و..) را به شدت رد می کند.

اما باید توجه داشت که توسل جستن به غیر خدای سبحان، و یاری خواستن از پیامبران و اولیای الهی که در زمان های مختلف نزد مسلمانان معمول و متعارف بوده، به معنای شریک قرار دادن آنان در افعال خداوند نیست. بلکه به این معنا است که آنان از مقرّبان درگاه الهی بوده و در پیشگاه خداوند دارای موقعیت و احترام ویژه ای هستند، و به همین جهت سبب و وسیله جریان فیض خداوند می باشند.

توسل در اصطلاح دینی مسلمانان عبارت است از واسطه قرار دادن پیامبران، امامان، و صالحان به پیشگاه خداوند، برای رسیدن به مقام قرب الهی.

اعتقاد به توسل مسئله ای است که از قرآن کریم و سنت شریف نبوی نشأت گرفته است.

قرآن کریم می فرماید: « اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله‏اى براى تقرب به او بجوئید و در راهش جهاد کنید، باشد که رستگار شوید»(مائده، 35)

موجود ارزشمندی که به او متوسل می شویم، گاهی اعمال صالح است که ما را به پروردگار جهان نزدیک می سازد و گاه یک انسان برومند است که در پیشگاه خداوند از جایگاه و احترام ویژه ای برخوردار است.
به بعضی از نمونه های آن، که در قرآن و روایات ذکر شده است اشاره می کنیم:

1. توسل برادران یوسف به پدرشان یعقوب: گفتند: «ای پدر، برای گناهان ما آمرزش بخواه که ما خطا کار بودیم» گفت: «بزودی از پروردگارم برای شما آمرزش می خواهم، که او همانا آمرزنده مهربان است.»(یوسف، 97 و 98)

چنان که می بینید یعقوب خواسته فرزندانش را رد نکرد، و به آنها نگفت چرا خودتان مستقبماً به سراغ خداوند نمی روید، و به من متوسّل می شوید، بلکه توسل شان را تأئید کرد و به آنان وعده داد، برای آنها از خداوند طلب بخشش کند.

2. توسل به پیامبر (ص): «و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند، پیش تو می آمدند و از خدا آمرزش می خواستند و پیامبر [نیز] برای آنان طلب آمرزش می کرد، قطعاً خدا را توبه پذیر مهربان می یافتند.» (نساء، 64)

این آیه نشان می دهد که باید برای طلب بخشش از خداوند، واسطه آبرومند پیدا کرد تا خداوند به خاطر او حاجت های انسان را برآورده سازد.

3. عثمان بن حنیف می گوید: مرد نابینایی نزد پیامبر (ص) آمد و عرض کرد: از خدا بخواهید مرا شفا دهد. پیامبر (ص) فرمود: اگر صبر کنی، برای تو بهتر است. و اگر می خواهی تا از خدا بخواهم تو را شفا دهد. آن مرد گفت: از خدا بخواهید مرا شفا دهد. پیامبر (ص) به او دستور دادند وضو بگیرد و خدا را با این دعا بخواند: «اللهم إنی أسألک و أتوجّه الیک بنبیّک محمّد، نبّی الرحمة، یا محمّد انّنی توجّهت بک إلی ربّی فی حاجتی لیقضیها الی، اللهم شفعه» پروردگارا از تو می خواهم، و به سوی تو توجه می کنم به واسطه پیامبرت محمد، پیامبر رحمت، ای محمد، من به واسطه تو به درگاه پروردگارم روی می آورم تا حاجتم را برایم برآورده سازد.(الجامع الصحیح، ترمذی، 5/35783569)

حدیث صحیح فوق بر مشروع بودن توسل تأکید می کند، چرا که رسول خدا (ص) نه تنها این شخص را از توسل منع نمی کند، که شیوه صحیح توسل را نیز به وی می آموزد که چگونه با وسیله قرار دادن پیامبر (ص) بین خود و خدا، از پروردگار جهان درخواست نماید تا او را شفا دهد. و این معنا، همان توسل به اولیای الهی است.

4. انس بن مالک می گوید: مردی نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: ای رسول خدا حیوانات ما از بی آبی تلف شدند! از خدا بخواهید (باران نازل کند) پیامبر (ص) دعا کردند و یک هفته تمام باران آمد، تا آنکه مردی خدمت پیامبر (ص) آمد و گفت: ای پیامبر خدا خانه ها خراب شد، و راهها قطع گردید و ... پیامبر (ص) فرمود: «پروردگارا (باران رحمتت را) بر کوهها و تپه ها و درون دره ها و رود خانه ها، و نقاطی که درخت می روید نازل کن»، پس از آن، باران در شهر مدینه قطع شد، ولی در اطراف همچنان می بارید.(صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل بن بخاری، ج 1، ص 344 – 346، ح 968 – 976)

5. نقل است که آدم (ع) چون دچار لغزش شد گفت: «ای پروردگارم از تو می خواهم به حق محمد (ص) مرا ببخشی». خداوند فرمود: «ای آدم، چگونه محمد (ص) را شناختی با آنکه هنوز او را نیافریده ام»؟

آدم پاسخ داد: هنگامی که مرا آفریدی به عرش نگاه کردم، دیدم در آن نوشته است: لا إله الاّ الله، محّمد رسول الله، چون دیدم نام او نزدیک به نام تو است، دانستم که او محبوب ترین آفریدگان است نزد تو، خداوند فرمود: چون به حق محمد (ص) از من خواستی، تو را می بخشم.(حاکم المستدرک علی الصحیحین، 3/ 517، ح 4286)

6. در نقل دیگری از روایت فوق که سیوطی آن را از طریق ابن عباس از رسول خدا (ص) نقل کرده است: ابن عباس می گوید: از رسول خدا (ص) درباره کلماتی که آدم (ع) از پروردگارش دریافت نمود و باعث بخشودگی او شد سؤال کردم، حضرت فرمود: آدم از پروردگار خواست تا به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین، توبه او را بپذیرد، خداوند نیز توبه او را پذیرفت(سیوطی، در المنثور،)

7. در حدیث دیگری که ابوهریره آن را از رسول خدا (ص) نقل کرده آمده است: ... ای آدم! اینان (اهل بیت (ع)) برگزیدگان من هستند ... هر گاه حاجتی داشتند آنان را واسطه قرار بده و به آنها متوسل شو. پیامبر (ص) فرمود: ما (اهل بیت) کشتی نجات هستیم، هر کس سوار این کشتی شود، نجات خواهد یافت و هر کس سرپیچی کند، هلاک خواهد شد، پس هر کس حاجت و نیازی به خداوند دارد، باید ما اهل بیت را واسطه قرار دهد.(ابراهیم بن جوینی، فرائد سمطین، ج 1، ص 36 و 37)

8. ابن عباس می گوید: عمر بن خطاب به وسیله عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر (ص) طلب باران نمود و گفت: پروردگارا ما به وسیله عموی پیامبرمان از تو طلب باران می کنیم، و به وسیله موهای سفید او طلب شفاعت می کنیم، پس باران نازل شد و سیر آب شدند.(ابونعیم اصفهانی دلائل النبوة، 2/725 ح 511؛ صحیح بخاری، کتاب الجمعة، باب الاستسقاء)در نقل دیگری از حدیث فوق آمده است که وقتی عباس طلب باران کرد و باران نازل شد، عمر رو به مردم کرد و گفت: به خدا سوگند عباس وسیله ما است به سوی خدا، و مقامی نزد خدا دارد.(ابن اثیر، اسد الغابة، 3/11)
قسطلانی می گوید: وقتی عمر به وسیله عباس طلب باران کرد، گفت: ای مردم، پیامبر خدا (ص) به عباس به دیده پدر نگاه می کرد، از او پیروی کنید و او را وسیله خود به سوی خدا قرار دهید.(المواهب اللدنیه، 3/380، فتح الباری، 2/413 )

این عمل، اندیشه کسانی که توسل را مطلقاً و یا توسل به غیر پیامبر(ص) تحریم کرده اند، باطل می کند و صراحت دارد که یکی از مصادیق «وسیله» توسل به افراد محترم و صاحب منزلتی است که مایه قرب به خداوند می باشند. و سخن عمر که گفته است: «هذا و الله الوسیله إلی الله و المکان منه» در دلالت بر شایستگی توسل و تقرب، از صراحت کافی برخوردار است.

ابن حجر عسقلانی می نویسد: عباس عموی پیامبر (ص) در دعای خود گفت: مردم به من رو آوردند به خاطر رابطه خویشاوندی که با پیامبر (ص)تو دارم.(فتح الباری، 2/413، دارالمعرفة لبنان)

البته جای هیچ گونه تردیدی نیست که هدف، توسل به مقام و موقعیت عباس بوده است. بدین سان می توان به طور قطع و یقین گفت که مسلمانان صدر اسلام برای برآورده شدن حاجت های خود به اشخاص پاکدامن و صالح متوسل می شده اند.

توسل از منظر اهل بیت پیامبر(ع)
توسل از نگاه امامان اهل بیت (ع) نیز امری پسندیده است، و آنان مردم را به توسل جستن به قرآن و اولیای خدا تشویق می کرده اند.
از جمله در دعاهای امام سجاد (ع) آمده است:

بار الها! من اینکه به وسیله مقام بلند محمدی، و ولایت و طریقیت روشن علوی به تو تقرب می جویم، و به واسطه آن دو به سوی تو رو می کنم که مرا از شر این و آن پناه دهی(صحیفه سجادیه، دعای 49)

ار حضرت فاطمه زهرا (س) نقل است که فرمود:
ستایش می کنم خدای را که به خاطر عظمت و نورش، همه موجوداتی که در آسمان ها و زمین هستند، برای تقرب به خداوند به دنبال وسیله اند، و ما (خاندان پیامبر (ص)) وسیله تقرب به خداوند در میان بندگانش هستیم.(ابن ابی الحدید شرح نهج البلاغه، 16، 211)

عایشه از پیامبر (ص) نقل کرده که درباره خوارج فرموده اند:

خوارج بدترین آفریده های خدا هستند، و بهترین بنده خدا (علی بن ابیطالب (ع)) که نزدیک ترین وسیله به خداوند می باشد، آنان را خواهد کشت(شرح نهج البلاغة 2/267؛ )
همچنین، مرحوم صدوق با ذکر سند از رسول خدا نقل کرده که فرموده اند: (اکثر) امامان از نسل حسین (ع) اند. هر کس از آنان پیروی کند از خدا پیروی کرده است، و هر کس از دستورات آنان سرپیچی کند، از فرامین الهی سرپیچی کرده است، آنان دستاویز محکم و وسیله تقرب بندگان به سوی خداوند هستند(صدوق ،عیون أخبار الرضا (ع) ج 1 ص 63)
این گوشه ای از روایات ما در این باب بود دعا ها زیارات و احادیث ائمه پر است از این دلایل بر حجیت توسل.
همان گونه که می بینید توسل به پیامبر و اهلبیت آن حضرت از امور مشروع و مورد عمل مسلمین با ادله قرآنی و روایی است پس توجیه شرعی دارد. پس توسل به پیامبر و ائمه می تواند از معتقدات یک مسلمان واقعی باشد.
مرحله دوم: توسل به پیامبر و امامان مختص به زمان حیات آنها نیست و توسل به آنها بعد از شهادت مدلل است.

بعد از این که اثبات شد که توسل به پیامبر و ائمه در حال حیات آنها جایز است و دارای اثر واقعی است باید ببینیم که آیا این اثر بخشی آنها با وفات (شهادت) آنها زائل می شود

اول این که ما قائل هستیم انسان ها دارای دو بعد روحانی و جسمانی هستند آیا اثر بخشی در توسل توسط روح ائمه صورت می گرفته یا جسم آنها؟ به عبارت دیگر آیا واسطه بودن آنها و وسیله شدن اهلبیت برای حاجات مومنین با جسمشان صورت می پذیرفته یا با روح آنها؟؟
بدون شک جسم ائمه اطهار با این که به خاطر انتساب به روح آن حضرات شرف خاصی دارد اما به قول قرآن " انا بشر مثلکم" که در بازار راه می رود و می خورد و می خوابد و با تمام شدن عمر بی حرکت در دل خاک آرام می گیرد .
اما روح اهلبیت است که در مقام قرب الهی واسطه خلق با خالق شده در عالم دارای اثر است.
آیا این روح بعد از وفات و رحلت و شهادت در دنیا از بین می رود ؟؟ هرگز بلکه ما معتقد هستیم این روح در جسم برزخی خود ادامه حیات می دهد و همچنان پویاست و دستش در عالم وجود باز است تا آنجا که خدا اراده کند.

قرآن کریم این حقیقت را درباره شهدا بیان می کند که گمان نکنید آنها مرده اند بلکه آنها زنده اند و در نزد پروردگارشان متنعم به رزق و روزی معنوی اند .ائمه ما نيز همگي شهيد هستند و طبق آيه 169 سوره آل عمران
ولاتَحسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ أموَاتَا بَل أحيَاءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقُون
كساني را كه در راه خدا كشته شدند مرده مپنداريد بلكه ايشان زنده اند و در نزد پروردگارشان روزي داده مي شوند .
نه تنها زنده اند و روزی می خورند بلکه قدرت تصرف در دنیا نیز دارند و به بعدی های خود بشارت می دهند و آنها را از خوف و حزن دور می دارند

فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ
از فضيلتی که خدا نصيبشان کرده است شادمانند و به آنها که در پی شان هستند و هنوز به آنها نپيوسته اند بشارت می دهند که بيمی بر آنها نيست و اندوهگين نشوند
يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ
آنان را مژده نعمت و فضل خدا می دهند و خدا پاداش مؤمنان را تباه ، نمی کند

به یقین این کار اجسام و اجساد آنها نیست بلکه ارواح آنها حیات دارد و در جسم برزخی در نزد خدا(بهشت برزخی) نعمت و روزی می خورند و این روح آنقدر سعه دارد که می تواند در دنیا موجب بشارت مومنین و مشتاقان شهادت شود.
این حیات همان حیاتی است که قرآن از آن یاد می کند که کافران با این که تن های آنها در دنیا زنده است اما در حقیقت آنها مرده اند و هیچ نمی فهمند در واقع قرآن حیات را به روح می داند نه جسم و الا حیات حیوانی را همه دارند « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ ....(انفال 24) خداوند در این آیه خطاب به همگان توصیه می کند که به حیاتی که خدا و رسول او به آن دعوت می‌کنند و فرا می‌خوانند، روی آورده و این دعوت را برای رسیدن به حیات طیبه بپذیرند.
«أَوَ مَن كَانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَن مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا.» (انعام/122)
«آيا كسي كه مرده بود، سپس او را زنده كرديم و نوري برايش قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه مي‏رود همانند كسي است كه در تاريكيها باشد و از آن خارج نگردد.»
اصلا قرآن کفر را مرده بودن می نامد و کافران را فاقد سمع و بصر می داند "إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاء إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ "
تو نمی توانی مردگان را شنوا سازی و آواز خود را به گوش کرانی که از توروی بر می گردانند برسانی(نمل 80)
چه این که شنیدن و دیدن(ارتباط با غیب) کار روح است آن هم روح حق بین که کافر این روح را ندارد.
وَمَا أَنتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَن ضَلَالَتِهِمْ إِن تُسْمِعُ إِلَّا مَن يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ
تو نمی توانی کوران را از گمراهيشان راه نمايی آواز خود را تنها به گوش کسانی توانی رساند که به آيات ما ايمان آورده اند و مسلمان هستند(نمل 81)

پس همان گونه که می بینید قرآن اثر دار بودن را به روح نسبت می دهد و این روح هر چقدر به مبدا اصلی و فیاض متصل تر باشد توسعه و کارایی آن بیشتر است و با قطع شدن علقه او این روح از بدن نه تنها کارایی آن کمتر نمی شود بلکه به خاطر قطع رابطه از ماده توسعه و کارایی بیشتری می یابد.

پس ملاک در توسل به ائمه و پیامبر و تاثیر آنها در زندگی ما به واسطه این توسل چه در حال حیات و چه بعد از شهادتشان یکی است و آن تاثیر به واسطه روح متعالی و مقرب درگاه الهی آنهاست نه جسمشان . که این روح بعد مرگشان هم باقی و پویاست پس این توسل و آن تاثیر همچنان باقی است.

همچنین از احادیث استفاده می شود که این سیره مسلمانان پس از درگذشت ایشان نیز جریان داشته است که نمونه هایی از آن چنین است:

1. بیهقی نقل کرده است: مردی نزد قبر پیامبر(ص) آمد و گفت: ای محمد(ص)، برای امتت طلب باران کن، چیزی نگذشت که باران نازل شد و مردم سیر آب شدند .(وفاء الوفاء، 4/1374.)

2. وقتی منصور، حاکم عباسی، نحوه زیارت پیامبر (ص) را از مالک بن انس پیشوای مذهب مالکی پرسید و به او گفت: آیا رو به قبله کنم و دعا نمایم یا رو به پیامبر اکرم (ص) ؟ مالک در پاسخ گفت: چرا چهره از وی بر می تابی؟ او در روز رستاخیر وسیله تو و وسیله پدر تو حضرت آدم (ع) است. به سوی او رو کن و او را شفیع خود قرار ده، خدا شفاعت او را می پذیرد. خدا می فرماید: «ولو انهم إذ ظلموا...» و اگر آنان وقتی به نفس خویش ستم کرده بودند، نزد تو می آمدند و از خدا آمرزش می خواستند و پیامبر [نیز] برای آنان طلب آمرزش می کرد، قطعاً خدا را توبه پذیر مهربان می باشد.(سمهودی، وفاء الوفاء ، ج 2، ص 1376)

3. از محمد بن ادریس شافعی، پیشوای مذهب شافعی نیز اشعاری بر جای مانده که نشان می دهد وی عمیقاً معتقد به توسل بوده است، به ویژه توسل به اهل بیت رسول گرامی اسلام(ص).

وی می گوید:

خاندان پیامبر وسیله من به سوی خدا هستند و امیدوارم که به خاطر آنان، فردای قیامت، نامه اعمالم به دست راست من داده شود.( دیوان شافعی، ص 162، الصواعق المحرقه، ص 178. )

شافعی در جای دیگری از دیوانش در ستایش اهل بیت پیامبر (ص) می گوید: "اگر گناه من دوست داشتن خاندان محمد است، این گناهی است که هیچگاه از آن توبه نخواهم کرد."

خاندان پیامبر (ص) در روز قیامت و در هنگامی که شأن و منزلت آنان برای ناظران آشکار گردد، شفاعت کنندگان من هستند
شافعی در اشعار فوق نیز با صراحت تمام اهل بیت پیامبر (ص) را به عنوان شفاعت کنندگان خود معرفی می کند.

4. مسئله توسل به اولیای خدا در میان مسلمانان صدر اسلام به گونه ای رایج بوده که آنان به طور گسترده ای در اشعار خود از آن یاد کرده و پیامبر (ص) را به عنوان وسیله بین خود و خدا معرفی می کرده اند. از جمله در قصیده ای که سواد بن قارب درباره پیامبر(ص) سروده آمده است:

شهادت می دهم که پروردگاری جز خدا نیست و تو بر هر پنهان و پوشیده ای امینی، و گواهی می دهم که تو ـ ای فرزند گرامیان و پاکان ـ در میان دیگر پیامبران، نزدیک ترین وسیله به سوی خدا هستی(زینی دحلان، الدررالسنیة، ص 29.)

پیامبراکرم (ص) این اشعار را شنید ولی هیچگاه سراینده آن را از بیان چنین سخنی منع نکرد، و او را به شرک و بدعت متهم نساخت.

5. و از جمله معتقدان به توسل «ابوعلی خلال» از بزرگان مذهب حنبلی است، وی می گوید: هر گاه برای من ناراحتی و گرفتاری پیش می آمد به سراغ قبر حضرت موسی بن جعفر(ع) رفته، به آن حضرت متوسل می شدم، خداوند گره از مشکلاتم می گشود و گرفتاری هایم حل می شد(خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، 1/120)
از جمله در دعاهای امام سجاد (ع) آمده است:

بار الها! من اینکه به وسیله مقام بلند محمدی، و ولایت و طریقیت روشن علوی به تو تقرب می جویم، و به واسطه آن دو به سوی تو رو می کنم که مرا از شر این و آن پناه دهی(صحیفه سجادیه، دعای 49.)
چنانکه دیدیم، مسئله توسل به پیامبران و اولیای الهی، چه در زمان حیات شان، و چه پس از درگذشت آنان، حقیقی است که در روزگار پیامبران پیشین، و در عصر پیامبر اسلام (ص)، و پس از پیامبر (ص)، در روزگار صحابه و تابعین، و در قرون مختلف اسلامی، امری جایز و رایج بوده است، و مردم مسلمان، از پیروان مذاهب مختلف اسلامی، پیوسته برای رفع حاجات و نیازهای خود به پیامبران و اولیای الهی متوسل می شده اند.
خود اهلبیت گاهی برای حوائجشان به ائمه قبل از خود متوسل می شدند:
راوی می‌گوید: امام هادی(ع) مریض بود، به دنبال من و محمد بن حمزه فرستاد. محمد جلوتر از من به آن‌جا رسید و بعد از آن‌جا خارج شد. مرا دید و گفت: امام یکسره می‌گوید شخصی را به حائر حسینی‌ بفرستید [تا برایم دعا کند] من خود به خدمت امام رسیدم و عرض کردم: فدایتان شوم، من خود از طرف شما به حرم امام حسین خواهم رفت ... این قضیه را برای علی بن بلال گفتم. او گفت امام با حرم امام حسین چه کار دارد در حالی که خود او حرم است (کنایه از این‌که خود امام قداست و مقام بالایی دارد و دیگر نیازی ندارد به چیز دیگری متوسل شود). موقعی دیگر که امام را مشاهده کردم این را به ایشان عرض کردم. ایشان فرمودند: آیا به او نگفتی که پیامبر اکرم(ص) به دور خانه خدا طواف می‌کرد، سنگ حجر الاسود را می‌بوسید، در حالی که حرمت پیامبر و مؤمن بزرگ‌تر است از حرمت خانه خدا است ... اینها مکان‌هایی است که خداوند دوست دارد در آن مکان‌ها خوانده شود و من دوست دارم آن‌جایی برایم دعا شود که خداوند دوست دارد در آن مکان خوانده شود و حائر امام حسین‌(ع) از جمله این مکان‌ها است»(ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص 273)

سوال2: آیا این که اکثر توسل های مردم جواب نمی دهد باعث صدمه به دین و اعتقادات آنها نمی شود و آیا به خاطر این صدمه بزرگ نباید از این اعتقاد دست کشید

جواب:آیا همین سوال شما درباره دعا به درگاه خدا مطرح نیست؟؟ آیا این که با دعا در خانه خدا و عدم پاسخگویی خدا و عدم رفع حوائج برخی در گذر زمان باعث سست شدن اعتقادات نمی گردد ؟؟ چقدر مردم هستند که مریض دارند دعا می کنند و مریض آنها خوب نمی شوند !! چقدر انسان گرفتار که دعا می کنند و گرفتاری هاشان حل نمی شود!! چقدر جوان بلند پرواز که می خواهند سرمایه دار بزرگی شوند و بارها دعا کرده اند دعای آنها مستجاب نشده است !! آیا اعتقاد به دعای در خانه خدا موجب سست شدن اعتقادات مردم می شود و باید دعای در خانه خدا را تخطئه کرد. پس بهتر است به جای کنار گذاشتن یک عقیده راه صحیح آن شروط و موانع آن را شناخت و الابه صرف این که من از یک کاری نتیجه ندیده ام دلیل کنار گذاشتن آن نمی شود.

سوال3: دعاهایی که ما از اهلبیت بعد از شعهادتشان چیزی می خواهیم سند ندارد مانند دعای توسل اگر دلیلی با سند بر خواستن از اهلبیت دارید بیاورید
جواب:
زیارت جامعه کبیره کارکرد های توسل به اهلبیت را یک به یک بر می شمرد:
كُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّر و...
از این گذشته در همین زیارت جامعه کبیره ای که امام هادی می فرمایند برای هر امام در کنار قبر او می توانید بخوانید این جملات را می فرماید:
مُسْتَجِيرٌ بِكُمْ زَائِرٌ لَكُمْ لائِذٌ عَائِذٌ بِقُبُورِكُمْ مُسْتَشْفِعٌ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِكُمْ وَ مُتَقَرِّبٌ بِكُمْ إِلَيْهِ وَ مُقَدِّمُكُمْ أَمَامَ طَلِبَتِي وَ حَوَائِجِي وَ إِرَادَتِي فِي كُلِّ أَحْوَالِي وَ أُمُورِي
باید این معارف را دقیق دید. یعنی این امامی که ما داریم برای او زیارت می خوانیم حاجت مرا در خانه خدا واسطه می شود
جامعه کبیره علاوه بر این که از لحاظ متنی بسیار عالی است و نشان دهنده این است که از معصوم صادر شده است سند قویی هم دارد شیخ صدوق در تو تا از کتابهای خود این زیارت را با سند معتبر می آورد يكى كتاب من لايحضره الفقيه و ديگر كتاب عيون أخبار الرّضا عليه السلام.
شيخ صدوق رحمه اللّه در كتاب عيون أخبار الرّضا عليه السلام مى نويسد:
حدّثنا علي بن أحمد بن محمّد بن عمران الدقّاق رضي اللّه عنه; ومحمّد بن أحمد السناني; وعلي بن عبداللّه الورّاق; والحسين بن إبراهيم بن أحمد بن هشام المكتّب، قالوا: حدّثنا محمّد بن أبي عبداللّه الكوفي وأبو الحسين الأسدي قالوا: حدّثنا محمّد بن إسماعيل المكّي البرمكي قال: حدّثنا موسى بن عمران النخعي قال: قلت لعلي بن محمّد بن علي بن موسى بن جعفر بن محمّد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب عليهم السلام:
علّمني يا بن رسول اللّه! قولاً أقوله بليغاً كاملاً إذا زرت واحداً منكم..(عيون أخبار الرضا عليه السلام: 1 / 305، حديث 1)
امّا در كتاب من لا يحضره الفقيه آمده است:
روى محمّد بن إسماعيل البرمكي قال: حدّثنا موسى بن عبداللّه النخعي، قال: قلت لعلي بن محمّد... عليهم السلام(من لا يحضره الفقيه: 2 / 609، حديث 3213)

موضوع قفل شده است