دوست دارم خدا رو حس کنم ...
تبهای اولیه
سلام
یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود
لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:
به نام خدا
پسر جوانی هستم 17 ساله با خانواده مذهبی ، در دبستان ، دوستانی نادرست داشتم که از آن موقع ذهنم را به شخصیت جنسی ام معطوف کردند . با ورود به راهنمایی دوران اوج گیری من شروع شد .با خدا دوست بودم ، خدا هم به من لطف کرد ، در درس و اخلاق و تربیت و ... زبان زد بودم ، مدرسه و خانواده به من به خاطر رتبه ها و تربیتم توجه ویژه ای داشتند همه دوستان حسرت میخوردند ، پس از گذشت سال اول راهنمایی شیطان موقع مناسبی برای نابودی من دید و دوران سقوطم شروع شد ، به خاطر همان حسی که در کودکی ام بیدار شده بود و سوالاتی که برایم بی پاسخ می ماند و کسی نبود برایم توضیح دهد ، به صورت مخفیانه به اینترنت می رفتم تا چشم و گوشم کم کم باز شد .
در این حین تنها راه آشنایی من با احکام اسلام رساله بود ولی فهم من هنوز آن قدر نبود که متوجه شوم . اتفاقات بعد از بلوغ ، آشنایی ناگهانه با احکام و ... باعث شد به وسواس مبتلا شوم ، چند بار وضو ، چند بار نماز ، چقدر شستشو و چقدر بی عقلی هایی که کردم....!
با خارج شدن مذی فکر میکردم جنب شدم . دوروز یکبار حمام بودم ، لباس هایم را زود به زود عوض میکردم تا کاملا دید خانواده نسبت به من عوض شد و مرا وسواسی دانستند ، نیاز جنسی در من ایجاد شد ،احتلامم زیاد بود و از این بابت خیلی اذیت شدم ، من که هنوز استمنا بلد نبودم تصاویر مستهجن میدیدم ، تصورات جنسی می کردم و با خود لذت میبردم.
این بازی کردن ها و تصویر دیدن ها ادامه پیدا کرد و کرد تا اتفاقی استمنا کردم و تا حالا که 1 سال و نیم است مبتلا هستم. باز به دنبال فیلم و تصاویر نامناسب رفتم اما خدارو شکر دیدنشون رو ترک کردم اما حالا با دیدن کوچک ترین تصویر عادی باز هم تحریک میشوم و دوباره به سمت گناه میرم . همش توبه میکنم ، میشکنم ، مدتی آن قدر حالم خوب میشود که برای نماز جماعت صبح به مسجد میروم و مدتی باز گناه .ازهمه مهم تر چند جای منزل را نجس کردم و با عدم توانایی در تطهیر خانه و با انتقال نجاسات ، علاوه بر زندگی خود و پدر و مادرم ، مسئول زندگی دیگران نیز هستم . اگر بخواهم تطهیر کنم خیلی سخت است و خانواده علتش را وسواس من میدانند و نمیگذارند اگر هم بگویم به خاطر استمنا و انحرافات گذشته است آبرویم خواهد رفت.
به دلیل مشغولیت فکری به خاطر عدم پاکی در زندگی تمرکزم را از دست داده ام ، و هر چه سعی میکنم درستش کنم بدتر می شود.
علنا به خانواده گفتم که میخواهم ازدواج کنم و آنان پذیرفتند که پس از کنکور شرایط را فراهم کنند و هزینه را هم متقبل شوند ، اما خب تا آن موقع خیلی فاصله است ، از طرفی جوانی در این سن آمادگی ازدواج ندارد ، فقط به فکر نیازش است . در خود آمادگی ازدواج نمیبینم و اکنون برای رهایی از گناه شب ها یک ساعت ورزش میکنم ، نمازم را میخوانم ، دینم را از توحید مورد مطالعه قرار می دهم ، دوست دارم با مهارت های زندگی آشنا شوم ، به کار های جذاب مثل برنامه نویسی مشغولم ، قرآن گوش میدهم ، دعا می خوانم ، گریه میکنم ، توبه میکنم ، همان راهکارهای عمومی را اعمال می کنم ، اما باز زحماتم را هدر میدهم و مدتی دور از معنویتم و دوباره از نو...!
حال من هستم و قلبی مملو از ناراحتی و ذهنی مشغول و خانه ناپاک و افسردگی و بدخلقی و تندی و افت تحصیلی ، فشار تحصیل در سمپاد و نیاز به ازدواج و روحیه ای ضعیف و شخصیت و ایمانی متزلزل و نگران آینده و کار و درامد و شایدم وسواس ، همچنین پشیمان از گذشته و با دید بد خانواده و... .
إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ...
كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ
با دیدن این دو قسمت از قرآن به خودم میگم خودت کردی که لعنت بر خودت باد ، سختی بکش تا جونت دراد.دوست دارم به زندگی عادی برگردم ، دوست دارم درس بخونم ، دوست دارم خدا رو حس کنم...
راه نشانم بده ای راهنما...
با تشکر
در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:
[="Tahoma"][="DarkGreen"]درود و سلام بر شما
از اين كه سؤالتونو با اين مركز درميون گذاشتيد و اعتماد داريد متشكرم.
غالبا موقع نگراني هيجان منفي مانع مي شود ما به جنبه هاي مثبت و تجارب موفق و مثبت متمركز شويم و ذهن ما را به سمت و سويي كه خود مي خواهد يعني افكار تكراري و منفي و مزاحم جهت مي دهد.
اگر شما بر گناهتان متمركز شويد چيزي جز تاريكي و دوري از خدا نمي بينيد.
ولي اجازه دهيد از پنجره اي جديد من گذشته شما را نشانتان دهم. شما كودكي معصوم و پاك بوديد و نادانسته به تصاويري روي آورديد. عاشق خدا و پيامبر و امامان بود و قصد مخالفت عمدي با فرمايش ايشان نداشتيد. به كاري مشغول شديد كه بعد متوجه شديد گناه است. از اين كه مرتكب چنين عملي شده بوديد احساس بدي داشتيد و بشكن نمي زديد و از خداوند شرم مي كرديد. از بد حادثه به اين كار نسبتا عادت كرده بوديد و بلوغ جنسي به شدت اين انحراف كمك كرد. از وقتي فهميديد كارتان زشت است تلاش زيادي كرديد ترك كنيد ولي گاهي زمين خورديد باز بلند شديد قران خوانديد، دعا كرديد، از بي كاري فرار كرديد. ورزش و توبه كرديد و....
خب، پس معلوم مي شود كه در گذشته باز هم دلتان براي پاكي مي تپيد و دوست داشتيد خدايي باشيد.
مراقب باشيد
شيطان اين جا بي كار ننشسته
يكي از نيزه هاي تيزي كه براي فرو كردن در سينه شما آماده كرده است اين است كه شما را نااميد كند
بگويد اين همه توبه شكستن. مسخره كرده اي خدا را يا خود را.
به او و نفست بگو نه من تلاش مي كنم و بالاخره به زودي اين عادت زشت را به ياري خود خداوند كنار مي گذارم. خداوند و ائمه طبيب روح من هستند و من بيماري هستند كه سلامتم را نزد انها به دست خواهم آورد.
نجس كردن منزل
به جاي احساس گناه درباره نجس شدن منزل اگر مي توانيد و شرايط منزل تان اجازه مي دهد به در تابستان يكي يكي آنها را بشويد وگرنه لزومي ندارد بگوييد چرا نجس شده. فقط بگوييد مثلا پام نجس بود حواسم نبود اينجارو نجس كردم. لازم نيست دقيق بگوييد چه شده مي توانيد سر شوخي را باز كنيد و ضمن شوخي بفهمانيد كه نجس است. مي توانيد هم توريه كنيد به گوييد اينجا نجس شده قبلا. منظورتان مثلا زماني باشد كه مثلا بچه اي ادار كرده است.
استمرار
فعاليت هاي خودتان را براي ترك ادامه دهيد. در ظاهر ممكن است جايي سقوط كنيد ولي روند اين كار صعودي است و ان شاالله ترك خواهيد كرد.
براي ازدواج هم به جاي اين كه ان را به تأخير بيندازيد تلاش كنيد با مطالعه و شركت در كلاس هاي همسرگزيني و مشاوره (ازدواج، و...) از جهات ديگر هم بالغ و رسيده شويد. چون درمان اصلي شما با ازدواج است و شيوه هاي ديگر مسكن موقتي هستند.
تذكر: از پدر و مادرتان كه كمك شما براي ازدواج هستند تشكر كنيد چرا كه آنها ياريگر زندگي ديني و حفظ ايمان شما هستند
موفق باشيد[/]
با سلام
حس خدا به بندگان گناهکارش چیست؟
مهربانی و دلسوزی او چنان است که حتی راضی نمیشود، بنده گنه کار و خطاکار نیز آبرویش ریخته شود و نزد فرشتگان بیآبرو شود. او خود در حدیثی قدسی میفرماید: اگر کسانی که از من روی برمیگردانند، بدانند چقدر به آنها علاقه دارم، هر آینه از شوق جان میسپردند. این حدیث به خوبی نشان میدهد که خدا چقدر نسبت به بندگان گناهکار خود رئوف است و چقدر به آنها علاقه دارد.با این توضیح معلوم است که خدا حساب شخصی را که اغفال شده و درگیر احساسات شده، یا در اثر تربیت نادرست یا محیط اجتماعی فاسد، به راه نادرست کشیده شده، از سایر افراد جدا میکند. با آنها به گونهای دیگر برخورد میکند. پس ما نباید بیش از حد معمول نگران باشیم.البته خدا خود، حجت را بر افراد تمام میکند و حتی نسبت به جوانهایی که در ظاهر می بینیم اغفال شدهاند، با وسیلههای مختلف آگاهی بخشی میکند. خود او فرموده:«إن علینا للهدی». هدایت انسانها بر عهده ما و وظیفه ماست. این انسان است که با اختیار خود گاه به راست میآید؛ و گاه عصیان میکند و گمراه میشود.به هر حال عذابهای افراد، نسبت به آگاهی است که آنها از نادرستی کارشان داشتهاند و نسبت به شرایطی است که در آن به سر میبردهاند و فشارهایی است که بر روی آنها بوده است.بنابراین جای هیچ نگرانی نیست که خدا جای حق نشسته است و خود فرموده: «لا یظْلَمُونَ نَقیراً» در قیامت حتی به اندازه ذرهای در حق کسی ظلم نمیشود.( نساء، آیه 124)برای اینکه چنین افرادی از رحمت خدا مأیوس نشوند کافی است نگاهی اجمالی به آیات قرآن بیاندازند، تا متوجه شوند چقدر تأکید شده که خداوند بخشنده و غفور است. در قرآن بیش از صدبار دو صفت غفور و رحیم در کنار هم ذکر شدهاند. همین ها برای امیدواری بدترین گناهکاران روی زمین کافی است. لطفا به داستان زیر و چند آیه از قرآن که در ادامه میآوریم توجه فرمایید:جابر بن عبدالله انصاری نقل میکند: زنى نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و عرض کرد: یا رسول اللَّه زنى که فرزند خود را کشته، آیا فرصت توبه دارد؟ پیامبر فرمود: قسم به خداوندى که جان محمد به دست اوست، اگر او هفتاد پیغمبر را کشته باشد؛ بعد از آن، توبه کند و پشیمان شود و خدا بداند که دیگر آن گناه را انجام نمیدهد، خدا حتما توبه او را قبول میکند و از او در میگذرد. به درستى که درِ توبه به اندازه فاصله میان مشرق و مغرب باز است و یقینا توبه کننده از گناه، مانند کسی است که هیچ گناهی مرتکب نشده است.» (مستدرکالوسائل ج 12 ص 131 باب 87)
سوره نساء آیه 116: « إِنَّ اللَّهَ لا یغْفِرُ أَنْ یشْرَکَ بِهِ وَ یغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یشاءُ وَ مَنْ یشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیداً »
خداوند، شرک به او را نمىآمرزد (ولى) کمتر از آن را براى هر کس بخواهد (و شایسته بداند) مىآمرزد. و هر کس براى خدا همتایى قرار دهد، در گمراهى دورى افتاده است.
- سوره زمر، آیه 53: «قُلْ یا عِبادِی الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ»
اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مىآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.اینها تنها قطرهای از دریای بیکران رحمت خداست و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.البته شیطان، هنرمند توانایی است. گاهی آنقدر خوب سفسطه میبافد و جای فلسفه به ما قالب میکند که خیال میکنیم بزرگترین فیلسوف عالم است. گاهی آنقدر عاطفی و دلسوز نشان میدهد که گویا تجلی قلب خدا در زمین است. آنقدر ماهرانه همدلی و همدردی میکند که انگار بهترین روان شناس دنیاست. آنقدر عارفانه برخورد میکند که گاه او را فرشته یا پیامبری میبینیم که ما را به سوی خدا می برد. همه اینها برای این است که نقابهای او، خیلی شبیه اصل هستند. تمام تلاش خود را میکند که در قدمهای اول، رفتار فرد را به حساب خود واریز کند و سلطه بر ذهن و فکر را هدف اصلی خود قرار میدهد.شیطان روش های فراوانی برای نیل به این مقصود دارد. گاهی اشتباهی که انجام دادهایم را مکرر به یاد ما میآورد تا آیینه دقمان شود، گاهی خطای کوچکی را آنقدر بزرگ میکند که حتی فکر میکنیم از هیچ راهی نمیتوان این بیآبرویی در درگاه خدا شست! خوب ما آدمها هم که یک عاشقی دیرینه از روز الست با خدا داریم، وقتی این اتفاقات برایمان میافتد احساس میکنیم خلاف وعدهای که به خدا دادیم عمل کردهایم (ألم أعهد ألیکم یا بنی آدم ألّا تعبدوا الشیطان و أن أعبدونی؟) از خودمان بدمان میآید.