جمع بندی دو راهی شرک یا تکبر؟
تبهای اولیه
با سلام و عرض احترام
خداوند از شیطان خواست تا برای انسان سجده کند
1 - آیا سجده برای غیر خدا شرک نیست؟
بت پرستان بت ها را واسطه خود و خدا می دانستند
2 - تفاوت بت پرستان و کسانی که انسان ها را واسطه خود و خدا قرار می دهند در چیست؟
با سلام و عرض احترام
خداوند از شیطان خواست تا برای انسان سجده کند
1 - آیا سجده برای غیر خدا شرک نیست؟
بت پرستان بت ها را واسطه خود و خدا می دانستند
2 - تفاوت بت پرستان و کسانی که انسان ها را واسطه خود و خدا قرار می دهند در چیست؟
با سلام و ادب@};-
پاسخ سؤالات شما را در دو قسمت تقدیم می کنیم:
الف- امر خداوند به سجده ملائکه و شیطان بر آدم:
شك نيست كه" سجده" به معنى" پرستش" براى خدا است، چرا كه در جهان هيچ معبودى جز خدا نيست، و معنى توحيد عبادت همين است كه غير از خدا را پرستش نكنيم. از اینرو جاى ترديد نیست كه فرشتگان براى آدم" سجده پرستش" نكردند، بلكه سجده براى خدا بود ولى بخاطر آفرينش چنين موجود شگرفى، و با اينكه سجده براى آدم كردند اما سجده به معنى" خضوع" نه پرستش.
در كتاب" عيون الاخبار" از امام" على بن موسى الرضا" ع چنين مى خوانيم: [FONT=book antiqua]"كان سجودهم للَّه تعالى عبودية، و لادم اكراما و طاعة، لكوننا فى صلبه" !" سجده فرشتگان پرستش خداوند از يك سو، و اكرام و احترام آدم از سوى ديگر بود، چرا كه ما در صلب آدم بوديم".(1)
علامه طباطبایی ذیل آیه 34 بقره می نویسد: اينكه بعضى چه بسا گمان كرده اند: كه سجده عبادت ذاتى است، و بجز عبادت هيچ عنوانى ديگر بر آن منطبق نيست، صحيح نيست، و نبايد بدان اعتناء كرد، براى اينكه چيزى كه ذاتى شد، ديگر تخلف و اختلاف نمى پذيرد، و سجده اينطور نيست، زيرا ممكن است كسى همين عمل را بداعی ديگرى غير داعى تعظيم و عبادت بياورد، مثلا بخواهد طرف را مسخره و استهزاء كند، و معلوم است كه در اينصورت با اينكه (ظاهراً) همه آن خصوصياتى را كه سجده عبادتى دارد واجد است، مع ذلك عبادت نيست، بله، اين معنا قابل انكار نيست، كه معناى عبادت در سجده از هر عمل ديگرى واضحتر و روشنتر بچشم مى خورد. خوب، وقتى معلوم شد كه سجده عبادت ذاتى نيست، بلكه قصد عبادت لازم دارد، پس اگر در سجده اى مانعى تصور شود، ناگزير از جهت نهى شرعى، و يا عقلى خواهد بود، و آنچه در شرع و يا عقل ممنوع است، اين است كه انسان با سجده خود براى غير خدا، بخواهد براى آن غير اثبات ربوبيت كند، و اما اگر منظورش از سجده صرف تحيت و يا احترام او باشد، بدون اينكه ربوبيت براى او قائل باشد، بلكه صرفا منظورش انجام يك نحو تعارف و تحيت باشد و بس، در اينصورت نه دليل شرعى بر حرمت چنين سجدهاى هست، و نه عقلى(2)
بعلاوه خداوند در آیه مربوط به سجده ملائکه بر آدم می فرماید: [FONT=book antiqua]«[FONT=book antiqua]وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئكَةِ اسْجُدُواْ لاَِدَمَ فَسَجَدُواْ إِلَّا إِبْلِيسَ أَبىَ وَ اسْتَكْبرََ وَ كاَنَ مِنَ الْكَافِرِينَ(3)(و (ياد كن) هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده و خضوع كنيد!» همگى سجده كردند جز ابليس كه سر باز زد، و تكبر ورزيد، (و به خاطر نافرمانى و تكبرش) از كافران شد.) از اين آیه شریفه اجمالا استفاده ميشود كه سجده براى غير خدا جائز است در صورتى كه منظور از آن احترام و تكريم غير خدا، و در عين حال خضوع و اطاعت امر خدا نيز بوده باشد، و نظير اين استفاده را از آيه: [FONT=book antiqua](وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ، وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً وَ قالَ يا أَبَتِ هذا تَأْوِيلُ رُءْيايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبِّي حَقًّا، پدر و مادر خود را بر تخت سلطنت نشانيد، و ايشان و برادران همگى بمنظور تعظيم وى بسجده افتادند، يوسف بپدر گفت: پدرم اين است تاويل آن رؤيايى كه قبلا ديده بودم، پروردگارم آن رؤيا را محقق كرد)، نيز مي توان كرد.
از آنچه گفتیم معلوم می شود اگر سجده برای احترام و خضوع باشد و نه قصد و داعی پرستش که مخصوص ذات باریتعالی است، بدلیل آنکه هیچ نهی شرعی و عقلی مبنی بر حرمت چنین سجده ای وجود ندارد از شائبه شرک مبراست.
ب- تفاوت کار بت پرستان با موحدان در اختیار واسطه، در چند چیز مفروض است:
اولاً در باره رابطه بت پرستان با شرک و بت پرستی مقدمتاً گفتنی است: وثنی ها اساس معتقدات خود را بر پایه های منظمی که همه آن را قبول داشته باشند، ننهاده بودند،(4) بلکه مانند صابئین و برهمایی ها و بودائیان امور عالم را به چند نوع تقسیم می کردند و برای امور مربوط به هر یک از آسمان، زمین، حیوانات، نباتات، دریا و خشکی، اله و معبودی قرار می دادند و آنها را به جای خدا می پرستیدند و شفیع و مقرب درگاه خدا می دانستند، آنگاه مجسمه ای به نام بت برای آن می تراشیدند که آن مجسمه خصوصیات آن اله را نشان می داد.(5) بت پرستان عوام که متوجه این اصول اعتقادی نمی شدند، همانند آنچه در اعراب جاهلی مکه و بت پرستان عالم مشاهده می کنیم، عقاید ضابطه مند و ثابتی نداشتند. برخی برای ساکنان زمین خدایانی قائل بودند و بت هایی را به همین عنوان می تراشیدند و می پرستیدند،(6)اما برخی دیگر بت های تراشیده را نه تنها آلهه می دانستند، بلکه این بت ها را به عنوان معبود حقیقی می پرستیدند. آنان آسمان ها و دریاها را مربوب خدای سبحان و خدا را رب آنها می دانستند.
ثانیاً بت پرستان برای شناخت خدای یکتا که خالق هستی بخش عالم هستی است تلاشی نمی کردند و در حالیکه خدای یکتا را به حقیقت معنا نشناخته و ایمان نیاورده بودند، بدون اذن او و با اتکاء به شناخت محدود و برداشت های خودساخته و غرایز نفسانی خود، برای او شریک و واسطه می تراشیدند در حالیکه موحدان از طریق دعوت انبیاء الهی و گواهی عقل و فطرت به خدای حقیقی عالم هستی ایمان آورده و با اذن او به واسطه های فیض و مدبرات امر الهی تمسک می جویند. قوله کریم: [FONT=book antiqua]«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از خدا پروا كنيد و (براى تقرب) به سوى او وسيله بجوييد و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.»(7)
حضرت على عليه السلام مىفرمايد: [FONT=book antiqua]«بهترين وسيلهاى كه مىتوان با آن به خدا نزديك شد، ايمان به خداوند و پيامبرش و جهاد در راه او و كلمهى اخلاص و اقامهى نماز و پرداخت زكات و روزه گرفتن ماه رمضان و حج و عمره و صلهى رحم و انفاقهاى پنهانى و آشكار و كارهاى نيك است».(8) اهل بيت عليهم السلام همان ريسمان محكم و وسيلهى تقرّب به خداوند هستند. [FONT=book antiqua]«هم العروة الوثقى والوسيلة الى اللّه»(9)
ثالثاً بت پرستان برای بت هایی که بعنوان واسطه فیض (خدای نشناخته) بر می گزینند شأن خدایی بنحو استقلالی قائلند به این معنا که بت پرستان گمان می کنند همین بت ها و واسطه ها مستقلاً به آنها روزی می دهند، مشکلات و بلایا را از آنها دفع می کنند و مقدرات آنها را رقم می زنند فلذا همین بت های را شرکاء خدای خالق فرض کرده و آنها را عبادت و پرستش می کنند. در حالیکه موحدان چنین تصوری در باره واسطه های فیض نداشته و اگر آنها را بعنوان مدبرات امر و واسطه های فیض با معرفی خدای یکتا شناخته اند، قدرت و توانایی و نفوذ ایشان را کاملاً متکی و وابسته به خدای متعال می دانند، بعبارتی برای وسایط فیض، شأن خدایی و مقام عبودیت و ربوبیت قائل نبوده و هیچگاه به آنها به چشم کسانیکه می توانند بدون اذن خدا و مستقل ازحضرت احدیت کاری را صورت دهند نمی نگرند از اینرو بر خلاف عمل بت پرستان، تنها خدای هستی بخش که شایسته عبادت و پرستش است را می پرستند و در این امر کسی را شریک او قرار نمی دهند.
موفق باشید ...@};-
پی نوشت___________________________________
1. بحارالانوار، ج 11، ص 139.
2. ترجمه الميزان، ج1، ص: 189.
3. بقره، 34.
4. علی، جواد، المفصل في تاریخ عرب قبل الإسلام، ج6، ص 31 و 32.
5. همان، ج6، ص46؛ رازی، فخرالدین، مفاتیح الغیب، ج17، ص227.
6. علی، جواد، پیشین، ج6، ص46.
7. مائده، 35.
8. نهجالبلاغه، خطبه 110.
9. تفسير صافى، بنقل از تفسیر نور ذیل آیه مذکور.
با سلام و عرض ادب و احترام
چرا خود حضرت علی (ع) خودش رو جزء اون وسایل قرار نداده؟
به شخصه دیدم افرادی مستقیم از ائمه خواسته هاشون رو می خوان و نه واسطه با خدا
این کار صحیح هست؟
با سلام و عرض احترامخداوند از شیطان خواست تا برای انسان سجده کند
1 - آیا سجده برای غیر خدا شرک نیست؟بت پرستان بت ها را واسطه خود و خدا می دانستند
2 - تفاوت بت پرستان و کسانی که انسان ها را واسطه خود و خدا قرار می دهند در چیست؟
باسلام دوست عزیز بنظر حقیر ، در سوال اول .. شیطان در وحله ی اول که هوس نکرده برم یه هزارسالی خدارو بپرستم .. یا احساس نیاز کرده یا متوجه اش کردند که طاعت و بندگی خدارا بکند که کمال وجودی اش در اینه.. پس این خدایی که بندگی اش را می کرده سزاوار است هر چه امر می کند بنده انجام دهد ولو سجده باشد مگر فرشته ها سجده نکردند ؟ کمال بندگی در طاعت کامل است مگر ابراهیم همین آزمون از او گرفته نشد؟
شیطان لعین از سر تکبر طاعتش را کنار گذاشت .. تازه نه با این حرف که خدایا چرا من باید این انسان را سجده کنم من فقط تورا سجده می کنم و بس ..این باز دردش خوردنی بود.
در مورد سوال دوم ، وقتی انسان مریض می شود می رود پیش پزشک توسط پزشک این بیمار نجات می یابه .. در مورد حاجت و رفع گرفتاری هم همینه ، شما فرض بگیرید تخصص ائمه اطهار ع همینه ..
اگر بفرمایید که مثلا امام رضا ع که شهید شده اند چه کارگر است .. کارگر است مگر ندیدید چقدر آمدند و معجزه شد ، بهر حال شما به امام زمان ارواحنا فداه متوسل شوید ایشان که زنده ان .
با سلام و عرض ادب و احترامچرا خود حضرت علی (ع) خودش رو جزء اون وسایل قرار نداده؟
به شخصه دیدم افرادی مستقیم از ائمه خواسته هاشون رو می خوان و نه واسطه با خدا
این کار صحیح هست؟
این سخن حضرت علی ع ممباب وسائلی ست که می شود به خدا نزدیک شد .. ما با توسل به ائمه اطهار ع قدم بر نزدیکی با خدا برنمی داریم گرچه این حاصل شود که می شود هدف بدست آوردن دل ائمه اطهار ع است تا واسطه ی کار ما شوند ... اگر هم نشد دلیل نمی شود از دین و دنیا و همچی ببریم شاید آزمونی باشد حکمتی باشد خدا برای بنده اش بهترین هارا می خواهد ائمه ع آمده اند این را بگوییند.
بارها گفتند حدیث داریم این کار جهله خیانت به حرمت ائمه اطهار ع ، ایشان این جنابان انسانند نه خدا گرچه در اعلی جوار قرب به حضرت حق هستند.
خیلی ممنون از توضیحات تکمیلیتون.دکمه صلوات رو زدم.ولی لازم دونستم گفتاری ازتون تشکر کنم
دانلود آهنگ جدید
سلام
1 - آیا سجده برای غیر خدا شرک نیست؟پاسخش را خودتان گفتید:
خداوند از شیطان خواست تا برای انسان سجده کند
2 - تفاوت بت پرستان و کسانی که انسان ها را واسطه خود و خدا قرار می دهند در چیست؟
سوره یوسف - آیه 97:
قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ
برادران یوسف {به حضرت یعقوب ع} عرضه داشتند: ای پدر بر تقصیراتمان از خدا آمرزش طلب که ما خطایی بزرگ مرتکب شدهایم
به شخصه دیدم افرادی مستقیم از ائمه خواسته هاشون رو می خوان و نه واسطه با خدااگر با این تصور باشد که ائمه(ع) قدرت مستقل دارند ،خیر صحیح نیست
این کار صحیح هست؟
چرا خود حضرت علی (ع) خودش رو جزء اون وسایل قرار نداده؟متوجه نشدم! بیشتر توضیح میدهید؟
با سلام و عرض ادب و احترام
چرا خود حضرت علی (ع) خودش رو جزء اون وسایل قرار نداده؟
سلام و ادب@};-
اولاً معرفی بعضی از وسایل تقرب در بیان حضرت امیر (ع) به معنای نفی دیگر وسایل تقرب نیست بقول معروف: "اثبات شیء نفی ما عدا نمی کند".
ثانیاً وقتی حضرت (ع) ایمان به خدا و پیامبر را بعنوان وسایل تقرب معرفی می کند برای اهل معرفت و مؤمنان واقعی روشن است که اهل بیت (ع) و شخص امیرالمؤمنین (ع) هم به سفارش خدای متعال در آیات وحی و هم سفارشات مؤکد پیامبر (ص) داخل در رشته ولایت و همان وسایل قرب هستند. روایات فراوانی که ولایت و تمسک و محبت و مودت به امیرالمؤمنین و اهل بیت (ع) را عامل تقرب و وسیله سعادت و نجات معرفی کرده. نظیر: [FONT=book antiqua]قالَت فاطمة (سلام الله علیها ) : أحمَدو ا اللهَ الذّی لعظَمَتِهِ و نورِهِ یَبْتَغی مَن فی السَّمواتِ و الأرض إلیهِ الوسیلةُ و نَحنُ وسیلَتُه فی خَلقِهِ. حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) فرمودند: «حمد کنید پروردگار را که عظمت و نورش ایجاب می کند که اهل آسمان ها و زمین ( برای قرب به او ) وسیله بجویند و ما (اهل بیت) وسیله او در میان آفریدگانش هستیم».(1). و حضرت امیر (ع) در روایت دیگری به وسیله بودن خود و اهل بیت (ع) اشاره می کند:[FONT=book antiqua] قال الامام علی (علیه السلام) : فی ذیلِ هذهِ الایة وابْتَغوا الیهِ الوَسیلةَ. أنا وسیلَتُه.امام علی(علیه السلام ) در تفسیر این آیه شریفه که خداوند می فرماید: «و برای تقّرب به پروردگارتان وسیله بجوئید» فرمودند: « من وسیله تقرب به خدا هستم ». (2)
ثالثاً کافی است به لسان ادعیه و زیارات وارده و مأثوره از اهل بیت (ع)، خصوصاً زیارت جامعه کبیره از امام هادی (ع) که شناسنامه اعتقادی شیعه است رجوع کنید. بعنوان نمونه: [FONT=book antiqua]قال الامام الهادی (علیه السلام) : … و فازَ مَن تمسَّکَ بِکُم و أمِنَ مَن لَجأَ إلیکُم وَ سَلِمَ من صَدَّقَکُم و هُدِیَ مَن اعتصَم بکم … . امام هادی (علیه السلام) فرمودند: «… کسی که به شما (ائمه معصومین (علیهم السلام )) تمسّک نمود رستگار شد و آن کس که به شما پناه آورد، ایمنی یافت و کسی که شما را تصدیق نمود، به سلامت به سر منزل مقصود رسید و هر کس که به ریسمان شما چنگ زد، هدایت شد و کسی که از شما پیروی کرد، جایگاهش بهشت خواهد بود.(3) آنوقت جایگاه حقیقی اهل بیت(ع) بعنوان اسباب وسیله و واسطه فیض و قرب الهی بودن روشن می شود.
به شخصه دیدم افرادی مستقیم از ائمه خواسته هاشون رو می خوان و نه واسطه با خدا
این کار صحیح هست؟
به طور كلي توسل نسبت به اهل بيت(ع) به دو صورت صحيح است:
1- اينكه شخص، بر آورده شدن حاجتي را در اصل از خداوند طلب كند و فقط از ائمه بخواهد كه بخاطر مقام و منزلتي كه در نزد خداوند دارند براي اين شخص دعا بكنند و يا استجابت دعاي او را از خدا بخواهند؛ همان گونه كه در بسياري از مواقع شخصي دعا مي كند و از جمع مي خواهد در برابر دعاي ايشان آمين بگويند؛ آن چنان كه خود رسول خدا (ص) در جريان مباهله وقتي كه حسين (ع) را در آغوش و دست حسن (ع) را در دست گرفته، فاطمه (س) دنبالش و على (ع) به دنبال فاطمه (س) به راه افتادند، فرمود: هر گاه من دعائى كردم شما آمين بگوئيد. (4) و يا خداوند در قرآن خطاب به پيغمبر (ص) ميفرمايد: [FONT=book antiqua]«وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اَللَّهَ وَ اِسْتَغْفَرَ لَهُمُ اَلرَّسُولُ لَوَجَدُوا اَللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً ؛ (5) اگر به هنگام ستم برخويش نزد تو آيند "اي پيامبر" و استغفار كرده و تو نيز براي آنان استغفار كني خدا را توبه پذير و مهربان خواهند يافت".
2- فرض دوم آن است كه ما مستقيماً از انبياء و امامان(ع) طلب كمك كرده و بخواهيم كه فلان حاجت ما را بر آورده كنند. يعني از آنجا كه آنها را از مقربان در گاه حق مي دانيم، اعتقاد داريم خداوند به آن ها قدرتي عنايت كرده است كه بواسطه آن قادرند فلان حاجت ما را برآورده كنند.(دقت کنید ما برای قدرتی که اهل بیت دارند قائل به قدرت استقلالی نیستیم) همچنانكه ما براي درمان بيماري علاوه بر دعا، نزد متخصصين امر رفته و از آن ها كمك مي خواهيم در روايتي از ابو بصير نقل شده است كه خدمت حضرت باقر (ع) رسيدم و عرض كردم: شما ورثه حضرت رسول (ص) هستيد؟ فرمود: آرى، عرض كردم: رسول خدا وارث همه پيغمبران است و تمام علوم آنها را هم داشت؟ فرمود: آرى، عرض كردم: پس اينك شما قادر هستيد مردگان را زنده كنيد و امراض سخت را شفا دهيد؟ حضرت باقر (ع) فرمود: آرى به اذن خداوند همه اين كارها را انجام مي دهيم ... و آنگاه چشمان ابابصیر را بینا کرد.(6)
در نتیجه در هر دو صورت چنین توسلی صحیح و مبتنی بر اعتقادات شیعه است و احدی از شیعیان برای پیامبر و امامان معصوم (ع) قدرت استقلالی قائل نیستند. توسلي كه از ديدگاه شيعه شرك محسوب مي شود آن است كه فردی، ائمه يا هر فرد يا موجودي ديگر را در قدرتِ برآوردن حاجاتش مستقل از خداوند تلقي نمايد و گمان كند كه ايشان در عرض خداوند مي توانند كاري انجام دهند و خود قدرتي مستقل دارند، كه اين امر شرك در استعانت بوده و به هيچ وجه در تفكر شيعي جايي ندارد.(7)
موفق باشید ...@};-
پی نوشت_______________________________________
1. « شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۸۶، ص ۲۱۱ ».
2. « تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۳۶۲ ».
3. « مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره ».
4. ر.ك علامه حلي، ألفين، ترجمه وجدانى، جعفر، چ سعدي، تهران، بي تا، ص 748 .
5. نساء (4) آيه 64.
6. شيخ طبرسى، إعلام الورى بأعلام الهدى، چ اسلاميه، تهران 1390 ه ش، ص267.
7. بنقل از مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات،آيا درخواست مستقيم از ائمه مصداق توسل است؟
توسل نسبت به اهل بيت(ع) به دو صورت صحيح است
سلام استاد عزیز (نمونهء استاد مهربان و دلسوز @};-)
ابتدا طنزی میگویم که منظور را بهتر برسانم. سپس اصل مطلب را عرض میکنم
ما در خوزستان ، امامزاده ای داریم به نام امامزاده عبدالله که معجزات زیادی دارد و زائران فراوان وقتی کسی برای شفای بیمار یا حاجتی دیگر ، مثلاً چند گوسفند نذر امام رضا(ع) میکند ، محلیها به طنز به او میگویند:
"چرا این همه خرج میکنی؟ امامزاده خودمان با یک گوسفند 10 تا مریض را شفا میدهد!"
باور بفرمائید بصورت جدی هم با مواردی شبیه به مورد بالا برخورد داشته ام که مربوط به صحبت دوستمان میشود
مثلاً دیدهام برخی میگویند طاقت فلان امام کم است و زودتر پاسخ میدهد! حتی بین خداوند و برخی امامان(ع) چنین قضاوتهایی میشود
افرادی را میشناسم که کُفر میگویند اما به فلان امامزاده اعتقاد دارند!
خلاصه اینکه با اطمینان میگویم تعداد کسانی که برای ائمه(ع) قدرت مستقل متصور هستند کم نیست
2- فرض دوم آن است كه ما مستقيماً از انبياء و امامان(ع) طلب كمك كرده و بخواهيم كه فلان حاجت ما را بر آورده كنند. يعني از آنجا كه آنها را از مقربان در گاه حق مي دانيم، اعتقاد داريم خداوند به آن ها قدرتي عنايت كرده است كه بواسطه آن قادرند فلان حاجت ما را برآورده كنند.(دقت کنید ما برای قدرتی که اهل بیت دارند قائل به قدرت استقلالی نیستیم) همچنانكه ما براي درمان بيماري علاوه بر دعا، نزد متخصصين امر رفته و از آن ها كمك مي خواهيم
دقیقاً همین بخش است که مرز بسیار باریکی دارد و بنده احساس میکنم با این موضوع تا حدودی با تسامح برخورد میشود
گاهی افراد مصداقِ همین صحبت شما هستند و غیرمنصفانه نسبت شرک به آنها داده میشود ولی در مقابل ، گاهی هم برخی افراد ، دانسته یا نادانسته توسلی شرکآمیز دارند و من انتظار داشتم شما این مورد را هم اشاره کنید
اما با کمال احترامی که برایتان قائل هستم ، اینکه شما حالت سوم را بیان نفرمائید اینطور نشان میدهد که تمام توسلها درست است ، درحالیکه خوب میدانید اینطور نیست
سوالم از شما برادر عزیز این است که چرا روحانیون بجای اصلاح توسلهای غلط که وجودش غیرقابل انکار است ، سعی میکنند وجودش را انکار کنند؟
سلام استاد عزیز (نمونهء استاد مهربان و دلسوز )
سلام و ادب خدمت رضای عزیز کوچیک همه اسک دینی های عزیز هستم، شرمنده مان نفرمایید.@};-
باور بفرمائید بصورت جدی هم با مواردی شبیه به مورد بالا برخورد داشته ام که مربوط به صحبت دوستمان میشود
ثلاً میگویند طاقت فلان امام کم است و زودتر پاسخ میدهد! حتی بین خداوند و برخی امامان(ع) چنین قضاوتهایی میشود
افرادی را میشناسم که کُفر میگویند اما به فلان امامزاده اعتقاد دارند!
خلاصه اینکه با اطمینان میگویم تعداد کسانی که برای ائمه(ع) قدرت مستقل متصور هستند کم نیست
ممکن است برخی ادبیات توسل در بین مردم، بصورت عامیانه مطرح باشد نظیر همین مواردی که اشاره کردید، طاقت فلان امامزاده کم است و ... و یا شخصی بدلیل ضعف اعتقادی! نه عدم ایمان به خدا، کفر هم بگوید اما به امامزاده ای بخاطر اینکه بعینه آثار و کرامتهایی را دیده و یا شنیده باشد، معتقد است. نمی شود اعتقاد وی به امامزاده را از اعتقاد به خدا منسلخ کرد، زیر هر معتقد به امامزاده ای می داند که بزرگی و کرامتی که اینها یافته اند از ناحیه خداوند است و اگر به زبان و در ظاهر هم بیان نکنند اما قلباً معتقدند.اما بدون شک هر کسی که برای اهل بیت و امامزاده ها قائل به قدرت و کرامت است، اینطور نیست که برای آنها شأن خدایی قائل باشد. زیرا وقتی گفته می شود که برای شخصی قائل به قدرت استقلالی بشویم یعنی شأن خدایی قائل شدیم و آنها را هم عرض خدا دانسته ایم. آیا عوامترین مردم هم در وقت توسل به اهل بیت و امامزاده ها حتی در مخیله شان ذره ای برای ایشان شأن خدایی قائل می شوند؟ آیا اگر از ایشان پرسیده شود اهل بیت (ع) العیاذ بالله خدایند؟ تأیید می کنند؟ حتی اگر از همین مردم عوام پرسیده شود که چرا به این امامزاده ها و اماکن مقدسه احترام می کنید و عرض حاجت می برید نمی گویند: چون خدا و رسولش فرموده؟ پس شاید به حسب ظاهر بعض رفتارها و ادبیات عوامانه، شائبه داشته باشد اما در مقام نیت و باطن کار عاری از هرگونه شائبه شرک است. و حق همان است که: "انما الاعمال بالنیات"
ملتمس دعا ...@};-
دو راهی شرک یا تکبر؟
جناب "شروحیل" ، عنوان تاپیک شما را که دیدم مطلبی به ذهنم رسید
عنوانی که انتخاب کردید قابل تأمل است. معنایش این است که اگر برخی میگویند شیطان برای سجده به آدم تکبر ورزید ،در مقابل میشود گفت خیر! اتفاقاً شیطان از شرک دوری کرد!
به عبارتی دو راهی که خداوند پیش روی شیطان گذاشت ، یک سمتش کبر بود و یک سمتش کفر و شرک!
(البته مطمئنم این حرفِ شما نیست)
این مطلب مرا یاد گفتههای برخی فرقهها میاندازد که مسائلی مانند موحد بودن شیطان را مطرح میکنند
اینها به قول امام علی(ع): يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ - قسمتی از حق و بخشی از باطل را می گیرند و به هم می آمیزند
در پاسخ به این موضوع ، توجه شما را به توصیف خداوند از این عمل شیطان جلب میکنم سوره بقره - آیه 34
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ
و چون فرشتگان را فرموديم براى آدم سجده كنيد پس بجز ابليس كه سر باز زد و كبر ورزيد و از كافران بود ، همهء فرشتگان به سجده افتادند
گویی خداوند میدانسته بعدها قرار است از سوی عده ای چنین دو راهی طراحی شود ، لذا به خوبی پاسخ این مطلب را فرموده است
خداوند در این آیه دقیقاً برعکس تصور ، سجده نکردن به آدم را مساوی با کفر میخواند! یعنی شیطان هم تکبر ورزید و هم کافر شد! یعنی هر دو گناه در یک جهت قراردارند و آن سرپیچی از فرمان خداست
به عبارتی اگر بخواهیم این آیه را سرلوحه خود قرار دهیم (که باید چنین هم باشد) میتوان نتیجه گرفت آنهایی که سجدهء اطاعت بر پای اهل بیت(ع) نمیآورند ، علاوه بر تکبر کردن ، کافر هم شدهاند
سلام و ادب@};-توسلي كه از ديدگاه شيعه شرك محسوب مي شود آن است كه فردی، ائمه يا هر فرد يا موجودي ديگر را در قدرتِ برآوردن حاجاتش مستقل از خداوند تلقي نمايد و گمان كند كه ايشان در عرض خداوند مي توانند كاري انجام دهند و خود قدرتي مستقل دارند، كه اين امر شرك در استعانت بوده و به هيچ وجه در تفكر شيعي جايي ندارد.(7)
موفق باشید ...@};-
با عرض سلام و احترام
منظور بنده همین مورد بود
متاسفانه بنده در بین کسانی که ادعای شیعه بودن دارن شاهدش بودم
استنباط این افراد بدین صورت هست که چون تا حالا شفا داده پس شرک نیست!
خیلی قابل تامل هست
چرا این افراد شفا می گیرن در حالی که مشرک هستن؟
آیا این دام شیطان برای مشرکین بالقوه نیست؟
آیا شیطان هم قدرت شفا دادن داره؟
*****************************
«آنهایی که فرا میخوانند، خود درصدد اند برای تقرب به پروردگارشان وسیلهای بیابند،
به رحمت او امید بستهاند و از عذابش میترسند. عذاب پروردگارت وحشتناک است.»
مسلما در این آیه منظور از کسانی که شریک خدا قرار گرفته اند بندگان صالح خدا هستند
با این حال ممکن نیست شیعه نمایان مرتکب شرک شوند؟
بدون شک هر کسی که برای اهل بیت و امامزاده ها قائل به قدرت و کرامت است، اینطور نیست که برای آنها شأن خدایی قائل باشد. زیرا وقتی گفته می شود که برای شخصی قائل به قدرت استقلالی بشویم یعنی شأن خدایی قائل شدیم و آنها را هم عرض خدا دانسته ایم. آیا عوامترین مردم هم در وقت توسل به اهل بیت و امامزاده ها حتی در مخیله شان ذره ای برای ایشان شأن خدایی قائل می شوند؟
دو مطلب
1 - میشود بفرمائید پس فرقههایی مثل علی اللهیها از کجا آمده اند؟ خب جزء همین مردم بودند دیگر استاد عزیز که شاید روزی از همین انحرفهای ظاهری و کوچک شروع کرده اند
2 - صرفاً نیت کافی نیست بلکه چگونگی عمل نیز مهم است. اگر نیت را کافی بدانیم باید حرف آنهایی که میگویند
"نیازی به انجام احکام اسلامی نیست و همین که دلت پاک باشد کافی است" را نیز بپذیریمبت پرستان بت ها را واسطه خود و خدا می دانستند
2 - تفاوت بت پرستان و کسانی که انسان ها را واسطه خود و خدا قرار می دهند در چیست؟
با سلام
با برادران اهل سنت نزدیک 2 سال بوده ام و خیلی رفیق های صمیمی داشتم
واقعا برادر بودیم ...
خیلی کمتر در مورد مسائل اعتقادی پیش میومد که حرف بزنیم
یکیشون که نمازخون بود یه بار حرف میزدیم که رسیدیم به این سوال :
من گفتم :
اولا خود پیامبر (یا امامان) رو خداوند برگزیده و بنوعی واسطه ای عمل میکنه
اما بت ها چه؟
ایا خداوند فرستاده ؟
خیر -- و سنگ ها هیچ عقل و شعوری ندارند
-- خب چرا مستقیما به خدا درخواست نمیدید ؟
مستقیما به خدا هم درخواست میدیم و بعضا پیش میاد که چون پیامبر یا امامان نزد خدا مقام والایی دارند
متوسل می شویم که برای ما نزد خدا دعا کند
بنابراین پیامبر و امامان هم بنده خدا هستند مگر اینکه برگزیده خدا
با سلامبا برادران اهل سنت نزدیک 2 سال بوده ام و خیلی رفیق های صمیمی داشتم
واقعا برادر بودیم ...
خیلی کمتر در مورد مسائل اعتقادی پیش میومد که حرف بزنیم
یکیشون که نمازخون بود یه بار حرف میزدیم که رسیدیم به این سوال :من گفتم :
اولا خود پیامبر (یا امامان) رو خداوند برگزیده و بنوعی واسطه ای عمل میکنه
اما بت ها چه؟
ایا خداوند فرستاده ؟خیر -- و سنگ ها هیچ عقل و شعوری ندارند
-- خب چرا مستقیما به خدا درخواست نمیدید ؟
مستقیما به خدا هم درخواست میدیم و بعضا پیش میاد که چون پیامبر یا امامان نزد خدا مقام والایی دارند
متوسل می شویم که برای ما نزد خدا دعا کند
بنابراین پیامبر و امامان هم بنده خدا هستند مگر اینکه برگزیده خدا
«آنهایی که فرا میخوانند، خود درصدد اند برای تقرب به پروردگارشان وسیلهای بیابند،
به رحمت او امید بستهاند و از عذابش میترسند. عذاب پروردگارت وحشتناک است.»
«زمانی همه و آنچه جز الله میپرستیدند را جمع میکنیم؛ پس میگوید آیا شما این بندگان مرا گمراه کردید یا خود آنها راه را گم کردند؟ * گویند ستودن برازنده توست. ما خود را جایز نمیبینیم که جز تو اولیائی برگزیده باشیم، اما تو آنان و پدرانشان را برخوردار ساختی در نتیجه ذکر را فراموش کردند و مردمی نابکار شدند.»
اینجا منظور سنگ نیست
مسلما در این آیه منظور از کسانی که شریک خدا قرار گرفته اند بندگان صالح خدا هستند
با این حال ممکن نیست شیعه نمایان مرتکب شرک شوند؟
«زمانی همه آنان را جمع میکنیم، سپس به آنان که شریکی قائل شدهاند
میگوییم،
کجایند شریکانی که نزد خود میپنداشتید؟ *
پاسخ و عذر آنان چیزی نیست جز اینکه گویند به الله سوگند ما مشرک نبودهایم.
پیامبر اکرم (ص) می فرماید: « نیة الشرک فی امتی اخفی من دبیب النملة السوداء علی الصخرة الصماء فی اللیله الظلماء
نیت شرک در میان امت من از راه رفتن مورچه سیاه بر روی سنگی صاف در شبی ظلمانی مخفی تر است»
به هر حال چرا وقتی ما می تونیم از الله کمک بگیریم و به خود الله متوسل بشیم سراغ بندگان الله بریم؟
الله بندگانش رو الگوی ما قرار داده
ما ائمه رو دوست داریم و از رفتارشون تبعیت می کنیم
مگر اولیای الله زمان حاجت خواستن مستقیم سراغ خودش نمی رفتن؟
«آنهایی که فرا میخوانند، خود درصدد اند برای تقرب به پروردگارشان وسیلهای بیابند،
[HL]به رحمت او امید بستهاند[/HL] و از عذابش میترسند. عذاب پروردگارت وحشتناک است.» «زمانی همه و آنچه [HL]جز الله میپرستیدند[/HL] را جمع میکنیم؛ پس میگوید آیا شما این بندگان مرا گمراه کردید یا خود آنها راه را گم کردند؟ * گویند ستودن برازنده توست. ما خود را جایز نمیبینیم که جز تو اولیائی برگزیده باشیم، اما تو آنان و پدرانشان را برخوردار ساختی در نتیجه ذکر را فراموش کردند و مردمی نابکار شدند.»
اینجا منظور سنگ نیستمسلما در این آیه منظور از کسانی که[HL] شریک خدا[/HL] قرار گرفته اند بندگان صالح خدا هستند
«زمانی همه آنان را جمع میکنیم، سپس به آنان که [HL]شریکی[/HL] قائل شدهاند
با این حال ممکن نیست شیعه نمایان مرتکب شرک شوند؟
میگوییم،
کجایند شریکانی که نزد خود میپنداشتید؟ *
پاسخ و عذر آنان چیزی نیست جز اینکه گویند به الله سوگند ما مشرک نبودهایم.
قسمت هایی که هایلایت کرده ادم توجه فرمایید
شریک قرار دادن برای خدا
پرستیدن
به رحمت غیر خداوند امید بستن
به اینا باید توجه کرد
با مبحث توسل فرق داره
من یه مثالی میرنم و ببینید چقدر یه جمله و عبارت میتونه قضیه رو عوض کنه :
یه فردی با مدیر کارخانه ای رفیق و عزیز هست
شما به اون رفیق که نزد کارخونه دار هست میگی سفارش منم نزد مدیرکارخونه بکن
اون فرد شریک کارخونه دار نیست
پس شما اون رفیق رو در امر مدیریت کارخونه شریک بدونی مرتکب اشتباهی و اگر کارخونه دار هم بفهمه ناراحت میشه
پرستش هم اینه که شما مدیریت کارخونه رو ول کنی و بگی رفیقش مدیره و همه چی دست رفیقه !
امید به رحمت هم اینکه : شما در پرداخت عیدی بیشتر و حقوق اضافه امیدت به رفیقش باشه تا کارخونه دار !!
[/HR]
برای همین در برخی سخن رانی ها و ... توجه ویژه کرد .
قسمت هایی که هایلایت کرده ادم توجه فرماییدشریک قرار دادن برای خدا
پرستیدن
به رحمت غیر خداوند امید بستنبه اینا باید توجه کرد
با مبحث توسل فرق دارهمن یه مثالی میرنم و ببینید چقدر یه جمله و عبارت میتونه قضیه رو عوض کنه :
یه فردی با مدیر کارخانه ای رفیق و عزیز هست
شما به اون رفیق که نزد کارخونه دار هست میگی سفارش منم نزد مدیرکارخونه بکناون فرد شریک کارخونه دار نیست
پس شما اون رفیق رو در امر مدیریت کارخونه شریک بدونی مرتکب اشتباهی و اگر کارخونه دار هم بفهمه ناراحت میشهپرستش هم اینه که شما مدیریت کارخونه رو ول کنی و بگی رفیقش مدیره و همه چی دست رفیقه !
امید به رحمت هم اینکه : شما در پرداخت عیدی بیشتر و حقوق اضافه امیدت به رفیقش باشه تا کارخونه دار !!
[/HR]
برای همین در برخی سخن رانی ها و ... توجه ویژه کرد .
اولاً اگر بناست که فقط خدا را بپرستیم
و ثانیاً خدا دیدنی نیست،
نتیجه، این است که «هر چیز دیدنی را نباید پرستید»؛
اما مگر ما چیزهای دیدنی را میپرستیم؟!
ما میتوانیم إلی ماشاءالله امر دیدنی بپرستیم،
ما میتوانیم
ثروت،
قدرت،
شهرت،
محبوبیت
و حیثیتاجتماعی
را بپرستیم،
میتوانیم
موفقیتهایی را که در ظرف جامعه
پیدا میکنیم، بپرستیم،
استاد ملکیان
شرک فقط به معنای که شما فکر می کنید نیست
اینکه شما رفیقتون رو دارای تاثیری جدای از صاحب کارخونه بدونید میشه شرک البته شرک خفی یا پنهانی
می دونید که جدا دونستن شیطان از خدا شرک هست
در واقع به کسی که شیطان رو از خدا جدا بدونه می گن مجوس
ایرانیان قبل از اسلام مجوس بودن
به هر حال چرا وقتی ما می تونیم از الله کمک بگیریم و به خود الله متوسل بشیم سراغ بندگان الله بریم؟
1 - چرا وقتی بیمار میشوید نزد پزشک میروید؟ مگر نمیتوانید از خداوند طلب درمان کنید؟
2 - چرا زمانی که فرزندان حضرت یعقوب(ع) از ایشان خواستند که برایشان دعا کند ، حضرت یعقوب(ع) همین حرفِ شما را به فرزندانشان نگفتند؟
1 - چرا وقتی بیمار میشوید نزد پزشک میروید؟ مگر نمیتوانید از خداوند طلب درمان کنید؟2 - چرا زمانی که فرزندان حضرت یعقوب(ع) از ایشان خواستند که برایشان دعا کند ، حضرت یعقوب(ع) همین حرفِ شما را به فرزندانشان نگفتند؟
با سلام
به شخصه وقتی بیمار می شم پیش پزشک نمیرم
معتقدم خداوند درمان رو در نعمت هاش قرار داده با همون ها درمانمون می کنه
فرضا اگه پیش پزشک هم برم پزشک راه درمان رو نشونم میده نه اینکه خودش درمانم کنه
من هم از پدرم میخوام برام دعا کنه ولی از پدرم نمیخوام دعای منو اجابت کنه! یعنی پدرم رو صاحب اثر نمی دونم
اولاً اگر بناست که فقط خدا را بپرستیم
و ثانیاً خدا دیدنی نیست،
نتیجه، این است که «هر چیز دیدنی را نباید پرستید»؛اما مگر ما چیزهای دیدنی را میپرستیم؟!
ما میتوانیم إلی ماشاءالله امر دیدنی بپرستیم،
ما میتوانیم
ثروت،
قدرت،
شهرت،
محبوبیت
و حیثیتاجتماعیرا بپرستیم،
میتوانیمموفقیتهایی را که در ظرف جامعه
پیدا میکنیم، بپرستیم،
استاد ملکیان
من ربط این رو با پست خودم متوجه نشدم
من یه مثال زدم و گفتم که اگر ما کلا خدای واقعی رو بزاریم کنار و فرضا بچسبیم به ستاره ای که نورانی است و عبادتش کنیم این یعنی پرستیدن
خضوع و فروتنی در مقابل اون انجام بدیم و برترین چیز بدونیم
و این هر چیزی میتونه باشه مرئی یا نامرئی
شرک فقط به معنای که شما فکر می کنید نیستاینکه شما رفیقتون رو دارای تاثیری جدای از صاحب کارخونه بدونید میشه شرک البته شرک خفی یا پنهانی
در مثال اگر دقت کرده بودید این یک رابطه عرضی نیست و طولی هست و کسی دارای تاثیر جداگانه نکرده که شما بگید شرک خفی !
من ==> رفیق صمیمی مدیر کارخانه ==> مدیریت کارخانه
رابطه طولی نه عرضی و تاثیر جداگانه
در واقع تصمیم و اراده ی نهایی رو مدیریت دارهو بدون وابستگی و شراکت با کسی
باید توجه داشت که دنیا دارالاسباب است. در روایت است که: أبی الله ان یجری الاشیاء الا باسبابها؛ خداوند ابا دارد که امور و اشیا جز به اسباب آن جریان یابد.( مجموعه الاثار، ج۱، ص۴۰۸)
دکتری شما درمان کرد برای اینکه گرفتار شرک خفی نشوید باید رابطه رو طولی بدونید نه عرضی
دکتر وسیله هست تا شما درمان شوید
پیامبر وسیله هست تا دستورات الهی به شما برسد
اینکه پیامبر رو دارای تاثیر عرضی بدونید شرک خفی هست
من یه مثال زدم و گفتم که اگر ما کلا خدای واقعی رو بزاریم کنار و فرضا بچسبیم به ستاره ای که نورانی است و عبادتش کنیم این یعنی پرستیدن
لازم نیست ما خدا رو بزاریم کنار شرک یعنی شریک قرار دادن
اینکه ما خدا رو بپرستیم اما ته دلمون یه نگاهی به ستاره داشته باشیم یعنی شرک
لازم نیست ما خدا رو بزاریم کنار شرک یعنی شریک قرار دادن
اینکه ما خدا رو بپرستیم اما ته دلمون یه نگاهی به ستاره داشته باشیم یعنی شرک
چه نگاهی مثلا به ستاره داشته باشیم ؟
یا باید در عرض خدا قرار بدی و با هم عبادت کنی
یا یکی از هر دو !( یکی رو بزاری کنار)
راهی غیر این مگر هست ؟
معنای کلی شرک یعنی = شریک قرار دادن برای خدا
و تا زمانی که چیزی رو در عرض خدا قرار ندی شرکی هم در کار نخواهد بود
پس صرفا نگاهی به ستاره نمیتونه شرک باشه و بستگی داره
با سلام
به شخصه وقتی بیمار می شم پیش پزشک نمیرم
معتقدم خداوند درمان رو در نعمت هاش قرار داده با همون ها درمانمون می کنه
فرضا اگه پیش پزشک هم برم پزشک راه درمان رو نشونم میده نه اینکه خودش درمانم کنه
سلام
شروحیل عزیز ، صحبت ما یک بحث عام هست. اینکه شما شخصاً ترجیح میدهید پیش پزشک نروید صرفاً میل شخصی شماست
حرف این است که آیا اگر کسی برای درمان خود پیش پزشک برود ، مرتکب شرک شده است؟
ثانیاً خودتان میگوئید خداوند درمان را در نعمتهایش قرار داده و بدون شک منظور شما خوراکیها و گیاهان و مانند اینهاست
چطور غذا و گیاه که بیجان هستند میتواند واسطهء لطف الهی باشد ، اما ائمه(ع) نمیتوانند؟
من هم از پدرم میخوام برام دعا کنه ولی از پدرم نمیخوام دعای منو اجابت کنه! یعنی پدرم رو صاحب اثر نمی دونم
خب چرا خودتان مستقیماً الله را نمیخوانید و دعا نمیکنید؟ چرا از پدرتان میخواهید برای شما دعا کند؟
ضمناً بفرمائید پسران حضرت یعقوب از پدرشان خواستند که برای آنها چه چیز را از خدا طلب کند؟ صرفاً خواستند برایشان دعا کند؟ آن دعا چه بود؟
سلام
شروحیل عزیز ، صحبت ما یک بحث عام هست. اینکه شما شخصاً ترجیح میدهید پیش پزشک نروید صرفاً میل شخصی شماست
حرف این است که آیا اگر کسی برای درمان خود پیش پزشک برود ، مرتکب شرک شده است؟
اگر بنده با این نیت که پزشک من رو درمان می کنه برم پیش پزشک بله میشه شرک
ثانیاً خودتان میگوئید خداوند درمان را در نعمتهایش قرار داده و بدون شک منظور شما خوراکیها و گیاهان و مانند اینهاست
چطور غذا و گیاه که بیجان هستند میتواند واسطهء لطف الهی باشد ، اما ائمه(ع) نمیتوانند؟
من نگفتم نمی تونن واسطه باشن
گفتم وقتی میشه رفت پیش خود الله و ا ز خودش درخواست کرد چه لزومی هست؟
اگر بنده نماز مستحبی نخونم گناه کردم؟
خب چرا خودتان مستقیماً الله را نمیخوانید و دعا نمیکنید؟ چرا از پدرتان میخواهید برای شما دعا کند؟
ضمناً بفرمائید پسران حضرت یعقوب از پدرشان خواستند که برای آنها چه چیز را از خدا طلب کند؟ صرفاً خواستند برایشان دعا کند؟ آن دعا چه بود؟
خودم از خدا می خوام به پدرم هم می گم از خدا بخواد نه اینکه فقط به پدرم بگم بخواد!
فکر کنم بخشش خواستن از خدا البته مطمئن نیستم
چه نگاهی مثلا به ستاره داشته باشیم ؟یا باید در عرض خدا قرار بدی و با هم عبادت کنی
یا یکی از هر دو !( یکی رو بزاری کنار)راهی غیر این مگر هست ؟
معنای کلی شرک یعنی = شریک قرار دادن برای خدا
و تا زمانی که چیزی رو در عرض خدا قرار ندی شرکی هم در کار نخواهد بود
پس صرفا نگاهی به ستاره نمیتونه شرک باشه و بستگی داره
شرک میتونه ناچیز باشه یا در حد پرستش
اگه پیش خودم بگم خدایا تو یکتایی وقتی هواسم پرت شد بگم این ستاره هم عجب نوری داره ها
(در اون لحظه به این فکر نکنم که نور اون ستاره هم از خداست یه چیز جدایی تصورش کنم)
شرک میتونه ناچیز باشه یا در حد پرستش
خب این درست هست و همیشه باید مراقب بود
به هر حال بحث سر توسل به پیامبر یا ائمه هست
[FONT=arial black]از عثمانبن حنیف نقل شده است که:
«مرد نابینایى خدمت پیغمبر(صلى اللهعلیه وآله) رسید وعرض کرد: از خداوند بخواه تا به من عافیت بخشد پیغمبر(صلى اللهعلیه وآله) فرمود: اگر مایل باشى دعاکنم و اگر مایل هستى صبر کن که این بهتر است. آن مرد گفت: دعابفرمایید :پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) به او امر فرمود که وضوبگیرد و دو رکعت نمازبخواند و این گونه دعاکند: خداوندا! من از تو درخواست میکنم به وسیله پیامبرت محمد، پیامبر رحمت، اى محمد! من توجه پیدا میکنم به وسیله تو به سوى خداوند در مورد حاجتم تا حاجتم را برآورده فرمایى، پروردگارا! شفاعتاو را درباره من بپذیر و او را شفیع من قرار ده. عثمانبن حنیف مى گوید: به خداسوگند ما پراکنده نشدیم و سخن بین ما طول کشید تا این که آن مرد بر ما داخل شد مثل کسى که هیچ نابینایى نداشته است!»(1)
[FONT=AdobeArabic]
میبینید در زمان حیات پیامبر (صلى اللهعلیه وآله) توسل بوده
و اگر اصولش رعایت شود شرک نیست
[/HR]
بخارى در صحیح خود وابن اثیر درکتاب اسد الغابه فى معرفه الصحابه مى نویسد:
«وقتى سالهاى قحطى مى شد، عمر بن خطاب به وسیله عباس بن عبدالمطلب طلب باران مى نمود و مى گفت: خداوندا! ما درگذشته توسل مى جستیم به سوى تو به واسطه پیامبرمان پس ما را سیراب مى نمودى. اکنون ما متوسل مى شویم به عموى پیامبرمان، پس ما را سیراب کن، پس خداوند آنان را سیراب فرمود».(5)
از این نقل تاریخى استفاده مى شود که توسل و واسطه قرار دادن پیامبر(صلى الله علیه وآله) نزد خداوند، مکرر واقع شده است ولفظ «کنّا نتوسّل» دلالت بر استمرار دارد، ضمن این که توسل به عباس عموى پیامبر نیز بر اصل جواز دلالت دارد. وظاهر این دعا این است که خود خلیفه متصدى دعا بوده است و پس از آن که دعا نمود و باران بارید، گفت:
هذا والله الوسیله الى الله»؛ (به خدا سوگند، او وسیله به درگاه خداوند است)»
قسطلانى مى نویسد:
«وقتى عمر به وسیله عباس، طلب باران نمود، گفت: اى مردم! پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) به عباس به دیده پدرى می نگریست، پس از او پیروى کنید و او را وسیله خود قرار دهید. در این عمل، به موضوع توسل تصریح شده است و با این عمل، گفته کسانى که توسل را مطلقا منع می کنند یا آن رابه پیامبر(صلی الله علیه و آله) اختصاص می دهند باطل مى شود، چه این که به غیر پیامبر(صلی الله علیه و آله) توسل شده است.(6)
ضمنا توسلبه عباس، نوعى توسل به پیغمبر(صلی الله علیه و آله) بوده است، زیرا عمر در دعاى خود گفت: «ما توسل پیدا مى کنیم به عموى پیامبر»؛ یعنى به کسى که به واسطه نزدیکى با پیامبر(صلی الله علیه و آله)، نزد تو حرمت و مقامى دارد وگویا مى گوید: چون عموى پیامبر است به او توسل مى جوییم(7).
پی نوشت:
(1). مسنداحمد بن حنبل، ج 4، ص 138، حدیث عثمان بن حنیف (با اندک تفاوت).
[FONT=AdobeArabic]
(7). گردآوری از کتاب: دعا و توسل، آیه الله سید حسن طاهری خرم آبادی، موسسه بوستان کتاب، چاپ دوم، ص 114-127
خب این درست هست و همیشه باید مراقب بودبه هر حال بحث سر توسل به پیامبر یا ائمه هست
[FONT=arial black]از عثمانبن حنیف نقل شده است که:
«مرد نابینایى خدمت پیغمبر(صلى اللهعلیه وآله) رسید وعرض کرد: از خداوند بخواه تا به من عافیت بخشد پیغمبر(صلى اللهعلیه وآله) فرمود: اگر مایل باشى دعاکنم و اگر مایل هستى صبر کن که این بهتر است. آن مرد گفت: دعابفرمایید :پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) به او امر فرمود که وضوبگیرد و دو رکعت نمازبخواند و این گونه دعاکند: خداوندا! من از تو درخواست میکنم به وسیله پیامبرت محمد، پیامبر رحمت، اى محمد! من توجه پیدا میکنم به وسیله تو به سوى خداوند در مورد حاجتم تا حاجتم را برآورده فرمایى، پروردگارا! شفاعتاو را درباره من بپذیر و او را شفیع من قرار ده. عثمانبن حنیف مى گوید: به خداسوگند ما پراکنده نشدیم و سخن بین ما طول کشید تا این که آن مرد بر ما داخل شد مثل کسى که هیچ نابینایى نداشته است!»(1)[FONT=AdobeArabic]
میبینید در زمان حیات پیامبر
(صلى اللهعلیه وآله) توسل بوده
و اگر اصولش رعایت شود شرک نیست
[/HR]بخارى در صحیح خود وابن اثیر درکتاب اسد الغابه فى معرفه الصحابه مى نویسد:
«وقتى سالهاى قحطى مى شد، عمر بن خطاب به وسیله عباس بن عبدالمطلب طلب باران مى نمود و مى گفت: خداوندا! ما درگذشته توسل مى جستیم به سوى تو به واسطه پیامبرمان پس ما را سیراب مى نمودى. اکنون ما متوسل مى شویم به عموى پیامبرمان، پس ما را سیراب کن، پس خداوند آنان را سیراب فرمود».(5)
از این نقل تاریخى استفاده مى شود که توسل و واسطه قرار دادن پیامبر(صلى الله علیه وآله) نزد خداوند، مکرر واقع شده است ولفظ «کنّا نتوسّل» دلالت بر استمرار دارد، ضمن این که توسل به عباس عموى پیامبر نیز بر اصل جواز دلالت دارد. وظاهر این دعا این است که خود خلیفه متصدى دعا بوده است و پس از آن که دعا نمود و باران بارید، گفت:
هذا والله الوسیله الى الله»؛ (به خدا سوگند، او وسیله به درگاه خداوند است)»
قسطلانى مى نویسد:
«وقتى عمر به وسیله عباس، طلب باران نمود، گفت: اى مردم! پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) به عباس به دیده پدرى می نگریست، پس از او پیروى کنید و او را وسیله خود قرار دهید. در این عمل، به موضوع توسل تصریح شده است و با این عمل، گفته کسانى که توسل را مطلقا منع می کنند یا آن رابه پیامبر(صلی الله علیه و آله) اختصاص می دهند باطل مى شود، چه این که به غیر پیامبر(صلی الله علیه و آله) توسل شده است.(6)
ضمنا توسلبه عباس، نوعى توسل به پیغمبر(صلی الله علیه و آله) بوده است، زیرا عمر در دعاى خود گفت: «ما توسل پیدا مى کنیم به عموى پیامبر»؛ یعنى به کسى که به واسطه نزدیکى با پیامبر(صلی الله علیه و آله)، نزد تو حرمت و مقامى دارد وگویا مى گوید: چون عموى پیامبر است به او توسل مى جوییم(7).
پی نوشت:
(1). مسنداحمد بن حنبل، ج 4، ص 138، حدیث عثمان بن حنیف (با اندک تفاوت).
[FONT=AdobeArabic]
(7). گردآوری از کتاب: دعا و توسل، آیه الله سید حسن طاهری خرم آبادی، موسسه بوستان کتاب، چاپ دوم، ص 114-127
با سلام
بنده هیچ علاقه ای به این که از عمر بن خطاب پیروی کنم ندارم هر چند ایشون هم عموی پیامبر که حاضر هستن رو وسیله قرار دادن
اما در مورد صحبت پیامبر
از صحت سندش اطلاع ندارم فرض رو بر صحت می زاریم
دقت کنید خود پیامبر گفته اگه صبر کنی بهتره و دقت کنید خواسته اش رو به وسیله پیامبر خواسته نه از خود پیامبر
شما دقت کنید زائرین اونطور که بنده دیدم مثلا میگن امام رضا شفا میده! همون طور که مسیحیون می گن عیسی شفا می ده!
اینجا شخص رو ملاک قرار می دن نه خدا
با عرض سلام و احترام
منظور بنده همین مورد بود
متاسفانه بنده در بین کسانی که ادعای شیعه بودن دارن شاهدش بودم
استنباط این افراد بدین صورت هست که چون تا حالا شفا داده پس شرک نیست!
خیلی قابل تامل هست
چرا این افراد شفا می گیرن در حالی که مشرک هستن؟
آیا این دام شیطان برای مشرکین بالقوه نیست؟
آیا شیطان هم قدرت شفا دادن داره؟
سلام و ادب@};-
البته باید بین ادعای شیعه بودن با شیعه واقعی بودن تفاوت قائل شد در طول تاریخ و امروزه بسیار کسانی بوده و هستند که ادعای شیعه بودن داشته و دارند در حالیکه شیعه واقعی یعنی کسی که اولاً دارای اعتقاد سالم و مستحکم بوده و ثانیاً در مقام عمل و پیروی و تبعیت از قرآن و سنت و اهل بیت (ع) راسخ و استوار است. می توان بسیاری از معتقدان به مکتب اهل بیت (ع) را در زمره محبین آل الله محسوب کرد.
بعلاوه شما به نکات بنده توجه نفرمودید! گفتیم که همین کسانیکه در مقام اسم و عنوان جزو شیعیان محسوب می شوند و البته رسما جزو محبین هستند هرچند جزو ضعفا و عوام مکتب اهل بیت (ع) می باشند اما هیچگاه اهل بیت (ع) و امامزادگان را العیاذ بالله خدا یا هم عرض با خدا نمی دانند که مرتکب شرک شوند و توجه دارند که اینها مخلوق خدایند نه اینکه همچون مسیحیان قائل به خدایی مسیح باشند. (باستثناء برخی غالیان و فرق گمراه که از دایره بحث ما خارجند) و از آنجاییکه ایشان را مخلوق خدا می دانند این اندازه درک می کنند که اگر ایشان قدرتی بر شفابخشی دارند ذاتی خودشان نیست بلکه موهبتی است از طرف خدا. و بر این اساس شائبه شرک مرتفع می گردد.
و از آنجاییکه شائبه مشرک بودنشان ثابت نبوده بلکه بر اساس تقریری که بیان شد داخل در مرتبه ای از توحید هستند برخورداری شان از معجزه و شفاگرفتن نیز به لطف الهی و باذن الله منتفی نیست.
«آنهایی که فرا میخوانند، خود درصدد اند برای تقرب به پروردگارشان وسیلهای بیابند،
به رحمت او امید بستهاند و از عذابش میترسند. عذاب پروردگارت وحشتناک است.»مسلما در این آیه منظور از کسانی که شریک خدا قرار گرفته اند بندگان صالح خدا هستند
با این حال ممکن نیست شیعه نمایان مرتکب شرک شوند؟
در آیه شریفه 57 اسراء « أُولئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَ يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ يَخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّكَ كانَ مَحْذُوراً؛ آنان را كه (مشركان به جاى خدا) مىخوانند (مانند عيسى و فرشتگان) خودشان وسيلهاى براى تقرّب به پروردگارشان مىجويند، وسيلهاى هر چه نزديكتر، و به رحمت او اميدوارند و از عذابش بيمناك. همانا عذاب پروردگارت در خور پرهيز و وحشت است.
صحبت و خطاب به مشرکانی است که عیسی و فرشتگان و الهه ها را به خدایی می خوانند و خداوند به نیاز خود ایشان به خداوند تصریح می کند. یعنی عیسی (ع) و فرشتگان خودشان وسیله ای برای تقرب و جلب رحمت خدا می جویند. و گفتیم که اگر کسی پیامبر و امامان معصوم (ع) را خدا بداند یا هم عرض خداوند برای ایشان، شأن خدایی قائل بشود نیز دچار شرک شده و مشمول همین آیه شریفه است. اما گفتیم که حتی عوام ترین و ضعیف ترین شیعیان و محبین اهل بیت (ع) نیز چنین تصوری در باره اهل بیت (ع) ندارد مگر اینکه همچون غالیان و بعض فرق انحرافی دچار انحراف عقیدتی شده باشد.
موفق باشید ...@};-
دو مطلب
1 - میشود بفرمائید پس فرقههایی مثل علی اللهیها از کجا آمده اند؟ خب جزء همین مردم بودند دیگر استاد عزیز که شاید روزی از همین انحرفهای ظاهری و کوچک شروع کرده اند
سلام و تشکر@};-
بله اینکه معمولاً کسانیکه گرفتار انحرافات عقیدتی فرق علی اللهی ها یا غالیان شده اند معمولاً از ضعف عقیدتی و بقول شما همین انحرافهای ظاهری و کوچک شروع شده مطلب درستی است. اینهمه اسلام به اهمیت و ضرورت بالا بردن معرفت و تقویت ایمان و یقین سفارش کرده از همین باب است، اما آیا می توانیم همان حکم و همان قضاوتی را که در باره منحرفان و غالیان و علی اللهی ها می کنیم در باره ضعفا و محرومین عقیدتی مقیم در مکتب حقه شیعه بکنیم؟ و آیا بین این دو گروه (غالیان و محرومین) این همانی وجود دارد؟ پاسخ با شما؟
2 - صرفاً نیت کافی نیست بلکه چگونگی عمل نیز مهم است. اگر نیت را کافی بدانیم باید حرف آنهایی که میگویند "نیازی به انجام احکام اسلامی نیست و همین که دلت پاک باشد کافی است" را نیز بپذیریم
بله البته این تذکار شما نیز مطلب درستی است اما دارای تشکیک مراتب هم هست، همه (اهل ایمان) موظفیم که هم نیت و باطنمان سلیم و صحیح باشد و هم ظاهر عملمان منطبق با آنچه سفارش شده باشد، البته هر قدر مراتب ایمان و یقین فرد بالاتر باشد در برابر این مطلب مسئول تر است و بیشتر مورد بازخواست قرار می گیرد. بعبارتی خواص، مسئولیت بیشتری در مقایسه با عوام جامعه دارند چون هم سطح آگاهی و معرفت و هم ایمان واعتقادشان ریشه دارتر و مستحکم تر است. اگر هم از باب عمق نیت و عقیده و تقید قلبی و هم ارتفاع عمل و تقید به واجبات و ترک محرمات همان انتظاری را که از خواص داریم از عوام هم به همان میزان انتظار داشته باشیم و آنها را مورد مؤاخذه قرار دهیم، سنگ روی سنگ بند نمی آید. خدا هم به ظرفیتها توان و طاقتها عنایت دارد، قوله کریم: (لایکلف الله نفساً الا وسعها)؛ (مستضعفین فی الارض) و (مرجون لامر الله) تمثیل موسی و شبان شاید دلیل روشنی بر آنچه گفتیم باشد.
موفق باشید ...@};-
سلام و ادب@};-موفق باشید ...@};-
سلام و عرض ادب
آیا شیطان هم قدرت شفا دادن یا رفع حاجت مشرکین رو داره؟
اگر بنده با این نیت که پزشک من رو درمان می کنه برم پیش پزشک بله میشه شرک
شروحیل عزیز ، شما سوالهای مرا نقل قول میکنید ، اما به سوال دیگری پاسخ میدهید!
من پرسیدم آیا اگر کسی برای درمان پیش پزشک برود ، مشرک است؟
اصلاً صحبتی از نیت نکردم
من نگفتم نمی تونن واسطه باشن
اگر بنده نماز مستحبی نخونم گناه کردم؟
در حرف شما مغالطه وجود دارد دوست خوبم. اگر شما نماز مستحبی نخوانید گناه نکردید
اما اگر بیائید تاپیک بزنید و مثلاً نماز مستحبی نخواندن شیطان را دوری از شرک معنا کنید چه؟
اگر نماز مستحبی خواندن مردم را شرک بنامید چه؟
خودم از خدا می خوام به پدرم هم می گم از خدا بخواد نه اینکه فقط به پدرم بگم بخواد!
اصلاً صحبتی از "فقط" پدر نکردیم!
عرض شد وقتی خدتان میتوانید از خدا بخواهید چرا به پدرتان "هم" میگوئید دعا کنند؟
فکر کنم بخشش خواستن از خدا البته مطمئن نیستم
بخشش که فقط در دست خداست. آیا کسی جز خدا (حتی پیامبرانش) میتواند بجای خدا کسی را ببخشد؟
چرا خداوند این مطلب را به حضرت یعقوب(ع) گوشزد نکرد که به فرزندانت بگو از خودم مستقیماً بخواهند؟
وقتی میشه رفت پیش خود الله و ا ز خودش درخواست کرد چه لزومی هست پیش ائمه(ع) برویم؟
لزومش را قبلاً خود خداوند فرموده است: 1 - یوسف 98:
قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّيَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
[یعقوب] گفت: به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش میخواهم به درستی كه او آمرزنده مهربان است 2 - بقره 61:
وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نَّصْبِرَ عَلَىَ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ
و چون گفتيد اى موسى هرگز بر يك [نوع] خوراك تاب نياوريم از خداى خود براى ما بخواه تا از آنچه زمين میروياند، برای ما خارج کند 3 - نساء 64:
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا
و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند پيش تو میآمدند و از خدا آمرزش میخواستند و پيامبر [نيز] براى آنان طلب آمرزش میكرد قطعا خدا را توبه پذير مهربان میافتند 4 - محمد 19:
فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ
پس بدان كه هيچ معبودى جز خدا نيست و براى گناه خويش و براى مردان و زنان با ايمان آمرزش بخواه و خداست كه فرجام شما را میداند 5 - المائدة 35:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ
ای كسانی كه ايمان آوردهايد ، از خدا بترسيد و براي تقرب به او وسيله بجوييد
در آیه 97 سوره یوسف و نساء 64 و محمد 19،باید به چند نکته توجه کرد: 3-خداوند در آیه نسا میفرمایند اگر کسانی که به خودشان و رسول خدا ظلم کرده بودند بیایند،از خدا استغفار کنند و رسول خدا هم برای آنها استغفار کند،دقت کنید در آیه آمده رسول خدا،نه تو. وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ قُرُبَاتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ ۚ أَلَا إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ ۚ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ
1-حضرت یعقوب(ع) در قید حیات بودند اما ائمه(ع) در قید حیات نیستند تا درخواست ما را بشنوند و برایمان دعا کنند...کسانی که از دنیا رفته اند هر چقدر آنها را صدا بزنید،نمی شنوند.بنابر این،صدا زدن کسی که در قید حیات نیست با شفیعان دنیایی فرقی نخواهند داشت...
2-برادران یوسف درواقع در حق حضرت یعقوب (ع) مرتکب ظلم شده بودند و به نوعی از او طلب بخشش میخواستند که خداوند آنها را ببخشد اما درخواست ما از ائمه(ع) برآورده شدن حاجات ما نزد خداست نه طلب بخشش...
4-اگر آین آیات توسل را تایید می کند،آنگاه خود اولیا خدا که وسیله ی تقرب به خدا هستند،خود آنها باید چه وسیله ای برای تقرب به خدا جویند؟
5-در آیه 35 المائدة هم آمده است:از خدا بترسيد و براي تقرب به او وسيله بجوييد.بنظر من،از این آیه تفسیر به رای می کنند.در آیه ای دیگر از قرآن آمده است:
و برخی دیگر از همان اعراب بادیه نشین ایمان واقعی به خدا و قیامت آورده و آنچه را در راه خدا انفاق میکنند موجب تقرب نزد خدا و دعای خیر رسول دانند، آری آگاه شوید که انفاق آنها موجب قربشان به خداست، و البته خدا آنان را در (سرای) رحمت خود داخل میگرداند، که خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.(99/توبه)
در این آیه به وضوح مفهوم وسیله تقرب در آیه 35 المائدة را نشان میدهد.
من برای ائمه(ع) احترام قائلم ولی هرگز این شخصیت های بزرگوار را وسیله ای برای رسیدن به حاجات خودم قرار نخواهم داد.واقعا چند درصد ازمردم برای ادای احترام به این بزرگواران به دیدن شان میروند نه برای واسطه قرار دادن آنها برای حاجاتشان از خداوند؟
شروحیل عزیز ، شما سوالهای مرا نقل قول میکنید ، اما به سوال دیگری پاسخ میدهید!
من پرسیدم آیا اگر کسی برای درمان پیش پزشک برود ، مشرک است؟
اصلاً صحبتی از نیت نکردم
با سلام و عرض ادب
هر عملی با نیتی انجام میشه .
من و دوستم میریم پیش پزشک
من به این نیت که پزشک درمانم کنه (در حالی که ادعای شیعه بودن دارم)
دوستم به این نیت که خدا درمانش کنه به وسیله پزشک (شاید حتی مسیحی باشه)
نه من نیت دوستم رو می دونم نه اون نیت من رو
من مشرکم اما اون در این مورد موحد
فرقی نداره؟
در حرف شما مغالطه وجود دارد دوست خوبم. اگر شما نماز مستحبی نخوانید گناه نکردید
اما اگر بیائید تاپیک بزنید و مثلاً نماز مستحبی نخواندن شیطان را دوری از شرک معنا کنید چه؟
اگر نماز مستحبی خواندن مردم را شرک بنامید چه؟
اگر سوال پرسیدن خطاست
بنده اظهار پشیمونی می کنم
اصلاً صحبتی از "فقط" پدر نکردیم!
عرض شد وقتی خدتان میتوانید از خدا بخواهید چرا به پدرتان "هم" میگوئید دعا کنند؟
بخشش که فقط در دست خداست. آیا کسی جز خدا (حتی پیامبرانش) میتواند بجای خدا کسی را ببخشد؟
چرا خداوند این مطلب را به حضرت یعقوب(ع) گوشزد نکرد که به فرزندانت بگو از خودم مستقیماً بخواهند؟
تا اونجا که بنده تو روایات خوندم گفتن برای هم دیگه دعا کنید تاثیرش بیشتره
نیت بنده این بوده نه چیز دیگه ای
1-حضرت یعقوب(ع) در قید حیات بودند
سلام به شما
اینکه میفرمائید افراد مرده صدای ما را نمیشنوند را بعداً بحث خواهیم کرد
اما فعلاً بفرمائید پس توسل به امام زنده را قبول دارید؟
2-برادران یوسف درواقع در حق حضرت یعقوب (ع) مرتکب ظلم شده بودند و به نوعی از او طلب بخشش میخواستند که خداوند آنها را ببخشد اما درخواست ما از ائمه(ع) برآورده شدن حاجات ما نزد خداست نه طلب بخششسفسطه میفرمائید!
وقتی شما به کسی طلم میکنید حق الناس به گردن شماست و باید از خود آن شخص طلب بخشش کنید
اما مگر در این آیه فرزندان حضرت یعقوب(ع) به ایشان گفتند ای پدر ما را ببخش؟!
وقتی شما میخواهید از کسی طلب بخشش کنید دیگر چه نیازی است به آن شخص بگوئید برای شما از خدا طلب بخشش کند؟!
3-خداوند در آیه نسا میفرمایند اگر کسانی که به خودشان و رسول خدا ظلم کرده بودند بیایند،از خدا استغفار کنند و رسول خدا هم برای آنها استغفار کند،دقت کنید در آیه آمده رسول خدا،نه تو.منظورتان را متوجه نشدم. لطفاً دقیقتر بیان کنید
4-اگر آین آیات توسل را تایید می کند،آنگاه خود اولیا خدا که وسیله ی تقرب به خدا هستند،خود آنها باید چه وسیله ای برای تقرب به خدا جویند؟خودتان که دارید پاسخ خود را میدهید ، ایشان خود وسیلهء تقرب به خدا هستند
ضمن اینکه برادر عزیز ، باز هم دارید سفسطه میکنید. میگوئید: "اگر این آیه توسل را تایید میکند خب بریم سراغ سوال بعدی که پس خود اولیاء خدا...."
شما فعلاً بفرمائید آیا این آیه مستقیماً به پیامبر(ص) میفرماید برای مؤمنین و مؤمنات استغفار کن یا خیر؟ تا بعد برسیم به اینکه وسیلهء تقرب خود اولیاء الله کیست
5-در آیه 35 المائدة هم آمده است:از خدا بترسيد و براي تقرب به او وسيله بجوييد.بنظر من،از این آیه تفسیر به رای می کنندعجب! تفسیر به رای است که از آیات دیگر قرآن توسل به حضرت یعقوب(ع) و توسل به پیامبر(ص) را مثال زدیم؟!
و برخی دیگر از همان اعراب بادیه نشین ایمان واقعی به خدا و قیامت آورده و آنچه را در راه خدا انفاق میکنند موجب تقرب نزد خدا و دعای خیر رسول دانند، آری آگاه شوید که انفاق آنها موجب قربشان به خداست، و البته خدا آنان را در (سرای) رحمت خود داخل میگرداند، که خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.(99/توبه)با این حساب وسیله تقرب فقط انفاق است ، پس دیگر نماز ، روزه ، حجاب ، حیا و..... نمیتوانند وسیله تقریب باشند!!
در این آیه به وضوح مفهوم وسیله تقرب (که در آیه 35 المائدة گفته شده) را نشان میدهد
دوست عزیز ، اثبات شی نفی ما عدا نمیکند. نکته این است که خداوند از بندگانش خواسته برای تقرب به او وسیله بجویند که مصادیق مختلفی دارد و یک نمونه از آن اولیاء الله هستند
لزومش را قبلاً خود خداوند فرموده است: 1 - یوسف 98:
قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّيَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
[یعقوب] گفت: به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش میخواهم به درستی كه او آمرزنده مهربان است
استغفار هست ، مثل دعای پدر بنده می مونه ، ضمن اینکه در حق پدرشون ظلم کرده بودن
2 - بقره 61:
وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نَّصْبِرَ عَلَىَ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ
و چون گفتيد اى موسى هرگز بر يك [نوع] خوراك تاب نياوريم از خداى خود براى ما بخواه تا از آنچه زمين میروياند، برای ما خارج کند
قبل و بعدش رو بخونید
این کارشون اتفاقا ناپسند بوده برادر من
3 - نساء 64:
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا
و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند پيش تو میآمدند و از خدا آمرزش میخواستند و پيامبر [نيز] براى آنان طلب آمرزش میكرد قطعا خدا را توبه پذير مهربان میافتند
این آیه در مورد منافقین هست و استغفار
ربطی به خواستن حاجت نداره
4 - محمد 19:
فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ
پس بدان كه هيچ معبودى جز خدا نيست و براى گناه خويش و براى مردان و زنان با ايمان آمرزش بخواه و خداست كه فرجام شما را میداند
این آیه هم در مورد استغفار هست نه خواست حاجت 5 - المائدة 35:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ
ای كسانی كه ايمان آوردهايد ، از خدا بترسيد و براي تقرب به او وسيله بجوييد[/quote]
تمام اعمال نیک وسیله رسیدن به خدا هستند + اطاعت از خدا و پیامبر و اولیای خدا
دقت کنید اطاعت نه درخواست حاجت
هیچ کدوم الزام آور نیست
دقت کنید در هیچ کدوم از آیات از قبر مطهر درخواست حاجت نشده حتی درخواست استغفار هم نشده
سلام به شما
اینکه میفرمائید افراد مرده صدای ما را نمیشنوند را بعداً بحث خواهیم کرد
اما فعلاً بفرمائید پس توسل به امام زنده را قبول دارید؟
سلام
واسطه قرار دادن آنها برای برآورده شدن حاجاتم از خدا،خیر...در ضمن امام زاده ای در حال حاضر اصلا در قید حیات نیستند که از او هم بخواهم در حق من دعا کند...البته نه آنکه او را وسیله برای گرفتن حاجتم قرار بدهم...خیلی رک بگویم:در نظام خداوند پارتی بازی هم جایی دارد؟یعنی خداوند از آن بنده ای که مستقیم او را میخواند نسبت به بنده ای که امام زاده را هم وسیله قرار داده است،فرق میگذارد؟در مورد افراد مرده هم خواهشا پای روح و داستان را وسط نکشید که خدا هم به پیامبر (ص) میفرماید: بگو روح از فرمان پروردگار من است و از علم و دانش جز اندکی به شما داده نشده.
سفسطه میفرمائید!چرا مغلطه میکنید برادر
وقتی شما به کسی طلم میکنید حق الناس به گردن شماست و باید از خود آن شخص طلب بخشش کنید
اما مگر در این آیه فرزندان حضرت یعقوب(ع) به ایشان گفتند ای پدر ما را ببخش؟!
وقتی شما میخواهید از کسی طلب بخشش کنید دیگر چه نیازی است به آن شخص بگوئید برای شما از خدا طلب بخشش کند؟!
همانطور که میدانید حق الناس هم شامل دو حق است که حق الله هم جزو آن است.در واقع برادران یوسف به خطاکار بودن خودشان اعتراف داشتند و چون به حضرت یعقوب(ع) هم ظلم کرده بودند از او هم میخواستند مستقیما خودش هم(کسی که به او ظلم شده) هم از خدا طلب بخشش کند تا رضایت پدر(کسی که به او ظلم شده) هم باشد.آیا ما چیزی از ائمه(ع) طلب داریم یا حقی را از آنها ضایع کردیم که آنها را واسطه قرار می دهیم؟آیا طلب بخشش خواستن با حاجت خواستن فرق ندارد؟
منظورتان را متوجه نشدم. لطفاً دقیقتر بیان کنید
اول اینکه اینها خودشان هم از پیامبر(ص)اطاعت نکرده بودند و به پیامبر(ص) ظلم کردند(مثل آیه 97 یوسف).خداوند میفرمایند کسانی که از خدا استغفار کنند و رسول هم استغفار کند(نمیگه تو استغفار کن،یک شخص نیست)یعنی اونی که رسول خداهم هستن براشون استغفار کند. باز هم اینجا طلب استغفار است نه طلب حاجت.
خودتان که دارید پاسخ خود را میدهید ، ایشان خود وسیلهء تقرب به خدا هستند
ضمن اینکه برادر عزیز ، باز هم دارید سفسطه میکنید. میگوئید: "اگر این آیه توسل را تایید میکند خب بریم سراغ سوال بعدی که پس خود اولیاء خدا...."
متوجه نمی شوم منظورتان چیست...شاید این سوال را باید اخر میپرسیدم...منظور اینکه شما فرمودید که خداوند خودش فرموده چنینان و چنان من هم پرسیدم خب فرض اینکه همچین چیزی باشد،تکلیف چیست...
شما فعلاً بفرمائید آیا این آیه مستقیماً به پیامبر(ص) میفرماید برای مؤمنین و مؤمنات استغفار کن یا خیر؟ تا بعد برسیم به اینکه وسیلهء تقرب خود اولیاء الله کیست
اول اینکه پیامبر(ص)گناهی نداشته که برایش طلب بخشش کنن که معنا شده است... بله خداوند از رسول خدا میخواهد که برای مردان و زنان مومن استغفار کند البته نه برای شخص خاصی .باز هم استغفار کند نه طلب حاجت.
أُولَٰئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ ۚ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا
کسانى را كه آنان مىخوانند، خودشان وسیله اى (براى تقرب) به پروردگارشان میجویند، وسیله اى هر چه نزدیكتر; و به رحمت او امیدوارند; و از عذاب او مىترسند; چرا كه عذاب پروردگارت، همواره در خور پرهیز و وحشت است! (اسراء/57)
عجب! تفسیر به رای است که از آیات دیگر قرآن توسل به حضرت یعقوب(ع) و توسل به پیامبر(ص) را مثال زدیم؟!
ببینید منظور بنده فقط روی همین یک آیه بود که بیشتر از همین یک آیه،صرفا برای توجیه توسل استفاده میکنند...
با این حساب وسیله تقرب فقط انفاق است ، پس دیگر نماز ، روزه ، حجاب ، حیا و..... نمیتوانند وسیله تقریب باشند!!از کجای صحبت من برداشت کردید تنها انفاق را مایه تقرب دانسته ام؟ بله انفاق ، جهاد و روزه و نمازو اطاعت از خدا و ... برای تقرب به خداست،تمام این اعمال را خود بنده ی خدا در راه او وبرای تقرب به او انجام میدهد نه دستاویز قرار دادن کسی یا چیزی برای تقرب به خدا.
دوست عزیز ، اثبات شی نفی ما عدا نمیکند. نکته این است که خداوند از بندگانش خواسته برای تقرب به او وسیله بجویند که مصادیق مختلفی دارد و یک نمونه از آن اولیاء الله هستند
آگاه باشید که دین خالص از آن خداست، و آنها که غیر خدا را اولیای خود قرار دادند و دلیلشان این بود که: «اینها را نمیپرستیم مگر بخاطر اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند»، خداوند روز قیامت میان آنان در آنچه اختلاف داشتند داوری میکند؛ خداوند آن کس را که دروغگو و کفرانکننده است هرگز هدایت نمیکند.(زمر/3) بگو: شفاعت همه خلقان با خداست، که سلطان ملک آسمانها و زمین و است و پس از مرگ و فنا بازگشت همه شما به سوی اوست.(زمر/44)
أَلاَ لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَ اللَّهَ يَحْکُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَ اللَّهَ لاَ يَهْدِي مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ
قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا ۖ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
در ضمن نفرمودید بنظر شما واقعا چند درصد ازمردم برای ادای احترام به این بزرگواران به دیدن شان میروند نه برای واسطه قرار دادن آنها برای حاجاتشان از خداوند؟
این آیه هم در مورد استغفار هست نه خواست حاجت
استغفار کند نه طلب حاجت
دوستان عزیز قبل از ادامهء گفتگو ، لطفاً دو سوال مرا پاسخ بدهید
1 -
"حاجت" را تعریف کنید2 - برای پاسخ به سوال تاپیک ، روایات را هم قبول دارید یا فقط آیات قرآن را؟
دوستان عزیز قبل از ادامهء گفتگو ، لطفاً دو سوال مرا پاسخ بدهید1 -
"حاجت" را تعریف کنید2 - برای پاسخ به سوال تاپیک ، روایات را هم قبول دارید یا فقط آیات قرآن را؟
با سلام و عرض احترام
به نظر من هر نوع خواسته ای میشه حاجت
اون چیزی که اکثریت خواسته های مردم رو الان تو مورد بحث شامل می شه شفای مریض ها ، حل مشکلات مالی و... هست
به نظرم ابتدا با قرآن جمع بندی بشه بعد بریم سراغ روایات
سلام و عرض ادب
آیا شیطان هم قدرت شفا دادن یا رفع حاجت مشرکین رو داره؟
سلام مجدد
البته بدون شک برآورده شدن جاجات بندگان بدست خداست و اساساً هیچ قدرت مستقل و مؤثری جز خداوند در عالم هستی وجود ندارد (لا مؤثر فی الوجود الا الله) لکن شیطان با توجه به قدرتهای شیطانی و آشنایی و تسلطی که بر علوم و فنون سحر و جادو و علوم غریبه دارد، برای فریب مردم جلوه هایی از سحر و جادو و علومی که دارد برای فریب مردم را برای کسانی که از طریق طاغوت، خواهان پیشرفت در امور مختلف مادی و دنیوی هستند را در اختیارشان قرار می دهد و بعبارتی در محدوده قدرتهای شیطانی که دارد برخی حاجات آدمي را از راه حرام تدارک می بیند و در اين صورت به حسب ظاهر هم آدمي از آن مال یا پیشرفت حرام منتفع شده به غرض طبيعي خود نايل مي شود و هم شيطان به غرض خود که بسط گمراهی می باشد رسيده است.
اما اصل شفاء دادن کار خداست (یا من اسمه دواء و ذکره شفاء) اما چنانکه گفتیم گاهی شیاطین بدلیل برخی آگاهی هایی که دارند از علت برخی بیماری مطلع اند و با دادن آن اطلاعات به طالبان گمراهی در قبال گرفتن روح ایمان از ایشان، موجب پیشگیری از رشد و گسترش بیماری می شوند و چنین تصور می شود که شیطان فردی را شفا داده است. در حالیکه شفا مشخصا بدست خدا و از طریق توسل به اولیاء حق الهی امکانپذیر است.
موفق باشید ...
دوستان عزیز قبل از ادامهء گفتگو ، لطفاً دو سوال مرا پاسخ بدهید1 -
"حاجت" را تعریف کنید2 - برای پاسخ به سوال تاپیک ، روایات را هم قبول دارید یا فقط آیات قرآن را؟
سلام
حاجت در لغت میتونه به معنی نیاز، نیازمندی،خواسته باشه.تعریفی که در این مورد مدنظرم هست بیشتر به خواسته ها و نیاز های دنیوی مردم مربوط میشه.
سلام مجددالبته بدون شک برآورده شدن جاجات بندگان بدست خداست و اساساً هیچ قدرت مستقل و مؤثری جز خداوند در عالم هستی وجود ندارد (لا مؤثر فی الوجود الا الله) لکن شیطان با توجه به قدرتهای شیطانی و آشنایی و تسلطی که بر علوم و فنون سحر و جادو و علوم غریبه دارد، برای فریب مردم جلوه هایی از سحر و جادو و علومی که دارد برای فریب مردم را برای کسانی که از طریق طاغوت، خواهان پیشرفت در امور مختلف مادی و دنیوی هستند را در اختیارشان قرار می دهد و بعبارتی در محدوده قدرتهای شیطانی که دارد برخی حاجات آدمي را از راه حرام تدارک می بیند و در اين صورت به حسب ظاهر هم آدمي از آن مال یا پیشرفت حرام منتفع شده به غرض طبيعي خود نايل مي شود و هم شيطان به غرض خود که بسط گمراهی می باشد رسيده است.
اما اصل شفاء دادن کار خداست (یا من اسمه دواء و ذکره شفاء) اما چنانکه گفتیم گاهی شیاطین بدلیل برخی آگاهی هایی که دارند از علت برخی بیماری مطلع اند و با دادن آن اطلاعات به طالبان گمراهی در قبال گرفتن روح ایمان از ایشان، موجب پیشگیری از رشد و گسترش بیماری می شوند و چنین تصور می شود که شیطان فردی را شفا داده است. در حالیکه شفا مشخصا بدست خدا و از طریق توسل به اولیاء حق الهی امکانپذیر است.
موفق باشید ...
با سلام و عرض احترام
ممنون از پاسخ
پس شیطان میتونه برای گمراه کردن یک شخص حاجتش رو برآورده کنه
با سلام و عرض احترام
ممنون از پاسخ
پس شیطان میتونه برای گمراه کردن یک شخص حاجتش رو برآورده کنه
سلام@};-
البته نباید تصور کنید چنانکه ثنویت گرایان قائل به دو خدای خیر و شر هستند و شیطان را خدای شر می دانند شیطان یک دستگاه مستقل در برآورده کردن حاجات کسی که به طاغوت (شیطان و هوای نفس) رجوع می کنند دارد! خیر قدرت ها و توانایی هایی که ابلیس و دیگر شیاطین دارند نیز داخل در همین نظام واحد آفرینش الهی است. اساساً نفس قدرت ها و توانایی هایی که خداوند به مخلوقاتش و از جمله شیطان عطا فرموده خیر است لکن شیطان و پیروان او بدلیل سقوط در گمراهی و ضلالت از این قدرتها در مسیر شر و بدیها بهره می برند.
از جمله سنت ها و وعده های الهی اینست که خدا اجر هیچ کسی را ضایع نمی کند هر کس در راه بندگی و اطاعت حقتعالی راه تهذیب نفس و پاکدامنی و تمسک و توسل به راههای توحیدی را اختیار کند به خواسته ها و حوائج مطلوب دنیوی و اخروی اش خواهد رسید چنانکه اولیاء خدا از این طریق به قدرت های معنوی و تکوینی و کرامات حقیقی دست می یابند و در نقطه مقابل هر کس هم بندگی و اطاعت طاغوت (شیطان و هوای نفس) را برگزیند و به ریاضت های غیرمشروع و مبتنی بر هوای نفس و شیطانی تن دهد و به شیطان تمسک و توسل کند به خواسته ها و حوائج مطلوب دنیا خواهد رسید البته در برابر این کرامت ها و قدرتهای شیطانی که بدست می آورد روح ایمانی و فطرت الهی اش را می فروشد. چنانکه در طریق عرفانهای کاذب و دروغین و بازار کرامت های شیطانی این مطلب معمول است.
موفق باشید ...@};-
سلام@};-البته نباید تصور کنید چنانکه ثنویت گرایان قائل به دو خدای خیر و شر هستند و شیطان را خدای شر می دانند شیطان یک دستگاه مستقل در برآورده کردن حاجات کسی که به طاغوت (شیطان و هوای نفس) رجوع می کنند دارد! خیر قدرت ها و توانایی هایی که ابلیس و دیگر شیاطین دارند نیز داخل در همین نظام واحد آفرینش الهی است. اساساً نفس قدرت ها و توانایی هایی که خداوند به مخلوقاتش و از جمله شیطان عطا فرموده خیر است لکن شیطان و پیروان او بدلیل سقوط در گمراهی و ضلالت از این قدرتها در مسیر شر و بدیها بهره می برند.
از جمله سنت ها و وعده های الهی اینست که خدا اجر هیچ کسی را ضایع نمی کند هر کس در راه بندگی و اطاعت حقتعالی راه تهذیب نفس و پاکدامنی و تمسک و توسل به راههای توحیدی را اختیار کند به خواسته ها و حوائج مطلوب دنیوی و اخروی اش خواهد رسید چنانکه اولیاء خدا از این طریق به قدرت های معنوی و تکوینی و کرامات حقیقی دست می یابند و در نقطه مقابل هر کس هم بندگی و اطاعت طاغوت (شیطان و هوای نفس) را برگزیند و به ریاضت های غیرمشروع و مبتنی بر هوای نفس و شیطانی تن دهد و به شیطان تمسک و توسل کند به خواسته ها و حوائج مطلوب دنیا خواهد رسید البته در برابر این کرامت ها و قدرتهای شیطانی که بدست می آورد روح ایمانی و فطرت الهی اش را می فروشد. چنانکه در طریق عرفانهای کاذب و دروغین و بازار کرامت های شیطانی این مطلب معمول است.
موفق باشید ...@};-
با سلام
از نظر بنده همونطور که اطاعت از پیامبر و اولیای الهی وسیله هدایت هستند ،اطاعت از شیطان هم وسیله گمراهی هست
... وخداوند هر که را بخواهد گمراه و هر که را بخواهد هدایت می کند
وسنت خداوند بر این بوده که با وسیله این کار رو انجام بده
به نظر من هر نوع خواسته ای میشه حاجت
حاجت در لغت میتونه به معنی نیاز، نیازمندی،خواسته باشه
سلام مجدد
بابت اینکه دیر پاسخ دادم عذرخواهی میکنم
خب دوستان عزیز ، مگر ما بخشیده شدن خود را از خدا درخواست نمیکنیم؟ به عبارتی مگر طلب بخشش هم یک نوع درخواست و حاجت نیست؟
پس چطور در پاسخ به آیاتی که برایتان آوردم میفرمائید این آیات مربوط به طلب استغفار است اما درخواست نیست؟!!
آیا طلب استغفار و بخشیده شدن، یک حاجت و درخواست هست یا نیست؟.... شما هم تایید کردید که هست
خب بفرمائید چرا فرزندان حضرت یعقوب(ع) این
چرا خداوند به کافران میگوید این "حاجت" خود را از پیامبر(ص) نیز بخواهید؟
اون چیزی که اکثریت خواسته های مردم رو الان تو مورد بحث شامل می شه شفای مریض ها ، حل مشکلات مالی و... هست
تعریفی که در این مورد مدنظرم هست بیشتر به خواسته ها و نیاز های دنیوی مردم مربوط میشه
به چه دلیل باید تعریف حاجت را به مواردی که میفرمائید محدود کنیم؟!
اولاً به فرض که بپذیریم مسائل دنیوی را نمیشود از اولیاء خدا خواست، باز اصل توسل زیر سوال نمیرود. نهایتاً میشود گفت توسل برای موارد اخروی جایز است. اما شما میفرمائید کلاً جایز نیست
ثانیاً
چرا مغلطه میکنید برادربرای جبران حق الناس لازم است رضایت فرد مقابل که به او ظلم شده را جلب کنید
همانطور که میدانید حق الناس هم شامل دو حق است که حق الله هم جزو آن است.در واقع برادران یوسف به خطاکار بودن خودشان اعتراف داشتند و چون به حضرت یعقوب(ع) هم ظلم کرده بودند از او هم میخواستند مستقیما خودش هم(کسی که به او ظلم شده) هم از خدا طلب بخشش کند تا رضایت پدر(کسی که به او ظلم شده) هم باشد
و برای حق الله هم باید از خداوند طلب بخشش کنید یا دستوری که خداوند داده را اجرا کنید (مثلاً ادای نمازهای قضا شده)
دقت کنید رضای الهی در "جلب رضایت" طرف مقابل است، نه "دعا کردن و طلب استغفار کردنِ" طرف مقابل برای شما از خدا!
به نظرم ابتدا با قرآن جمع بندی بشه بعد بریم سراغ روایاتبسیار خوب @};-
قبل و بعدش رو بخونید، این کارشون اتفاقا ناپسند بوده برادر من
آنچه ناپسند بوده ایراد گرفتن آنها به غذا بوده، نه طلب اینکه حضرت موسی(ع) برای آنها از خدا غذا بخواهد
نفرمودید بنظر شما واقعا چند درصد ازمردم برای ادای احترام به این بزرگواران به دیدن شان میروند نه برای واسطه قرار دادن آنها برای حاجاتشان از خداوند؟
اگر سایر پستها را مطالعه بفرمائید خواهید دید که خود من نیز به بعضی از توسلهایی که انجام میشود ایراد گرفته و با جناب "مشکور" در همین رابطه گفتگو کرده ام
ولی موضوع بحث ما رَوِش و چگونگی توسل نیست، بلکه اصل توسل است
قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا ۖ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَبه قول استاد "حامی" دین را باید خوشه ای دید، نه حبه ای!
بگو: شفاعت همه خلقان با خداست، که سلطان ملک آسمانها و زمین و است و پس از مرگ و فنا بازگشت همه شما به سوی اوست.(زمر/44)
إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۖ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ ۖ مَا مِنْ شَفِيعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ۚ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ (10 | یونس - 3)
پروردگار شما، خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش روز [= شش دوران] آفرید؛ سپس بر تخت (قدرت) قرار گرفت، و به تدبیر کار (جهان) پرداخت؛ هیچ شفاعت کنندهای، مگر بعد از اذن او نیست..... وَلَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ ۚ حَتَّىٰ إِذَا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ ۖ قَالُوا الْحَقَّ ۖ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ (34 | سبأ - 23)
هیچ شفاعتی نزد او، جز برای کسانی که اذن داده، سودی ندارد.....
در این آیات با آیهای که شما آوردید هیچ تناقضی وجود ندارد. همانطور که در نشستن و برخواستن شما با جملهء
"لاحول ولا قوة الا بالله" تناقضی وجود نداردسلام مجدد
بابت اینکه دیر پاسخ دادم عذرخواهی میکنم
خب دوستان عزیز ، مگر ما بخشیده شدن خود را از خدا درخواست نمیکنیم؟ به عبارتی مگر طلب بخشش هم یک نوع درخواست و حاجت نیست؟
پس چطور در پاسخ به آیاتی که برایتان آوردم میفرمائید این آیات مربوط به طلب استغفار است اما درخواست نیست؟!!آیا طلب استغفار و بخشیده شدن، یک حاجت و درخواست هست یا نیست؟.... شما هم تایید کردید که هست
"حاجت" را مستقیماً از خدا نخواستند؟
خب بفرمائید چرا فرزندان حضرت یعقوب(ع) این
چرا خداوند به کافران میگوید این "حاجت" خود را از پیامبر(ص) نیز بخواهید؟
با سلام و عرض ادب و احترام
دقت کنید تمام آیات در این مورد به استغفار اشاره کردن نه خواسته دیگری
(استغفار نوعی درخواست هست ولی درخواست نوعی استغفار نیست) (کل به جزء؟)
یکی از دلایلش می تونه حقی باشه که بواسطه اون گناه از حضرت بر پسرانش هست
در مورد پیامبر هم همین طور
کافران پیامبر رو آزار دادن و باید طلب آمرزش کنن هم از پیامبر و هم از خدا
دقت کنید این خواسته از یه شخص حاضر بوده نه شخصی که حاضر نبوده
و درخواست از خود شخص برای واسطه شدن بوده نه اینکه حاجت از خود شخص باشه
به چه دلیل باید تعریف حاجت را به مواردی که میفرمائید محدود کنیم؟!اولاً به فرض که بپذیریم مسائل دنیوی را نمیشود از اولیاء خدا خواست، باز اصل توسل زیر سوال نمیرود. نهایتاً میشود گفت توسل برای موارد اخروی جایز است. اما شما میفرمائید کلاً جایز نیست
بفرمائید دلیل شما چیست که یک سری حاجتها (مثل طلب بخشش از خدا) را میشود از اولیاء الله خواست و یک سری را (مثل شفای مریض) را نمیشود از آنها خواست؟
ثانیاً
فعلا به دلیل این که در قرآن در همین مورد محدود شده و خواسته های دیگه رو باید از خود خدا خواست
ادعونی استجب لکم...
اگر بنده بگم توسل جایز نیست خلاف قرآن حرف زدم
توسل جایز و موارد و نحوه استفاده از اون در قرآن ذکر شده
سنت خداوند بر این هست که همه امور رو با وسیله انجام بده نه فقط این مورد
بنده حکمتش رو نمی دونم
نظر بنده این هست که در مورد شفای مریض ها هم در صورت حضور جسمی میشه از اون ها به عنوان وسیله استفاده کرد
اما به نظر شما خداوند انبیاء و اولیا رو وسیله رفع حاجت قرار داده یا هدایت؟
برای جبران حق الناس لازم است رضایت فرد مقابل که به او ظلم شده را جلب کنید
و برای حق الله هم باید از خداوند طلب بخشش کنید یا دستوری که خداوند داده را اجرا کنید (مثلاً ادای نمازهای قضا شده)
دقت کنید رضای الهی در "جلب رضایت" طرف مقابل است، نه "دعا کردن و طلب استغفار کردنِ" طرف مقابل برای شما از خدا!
دقیقا
دقت کنید حضرت یعقوب می گه دعا خواهم کرد
یعنی هنوز نبخشیدتشون و باید برای رفع حق ایشون کاری رو انجام بدن
آنچه ناپسند بوده ایراد گرفتن آنها به غذا بوده، نه طلب اینکه حضرت موسی(ع) برای آنها از خدا غذا بخواهد
بیشتر دقت کنید متوجه می شید منظور رو
دقت کنید قوم بنی اسرائیل در قرآن اکثرا نمادی از انجام کارهای زشت و ناپسند هستن و لعن شدن
گوساله پرستی بعد از موحد شدنسرپیچی از فرمان خدا و رسول برای نبرد
ترک نهی از منکر
خلف وعده
تبعیض در احکام
و...
دقت کنید برخی از این گناهان در جامعه اسلامی کنونی باب شده که پیامبر این مورد رو خبر داده بودن
توسل جایز و موارد و........
نظر بنده این هست که در مورد شفای مریض ها هم در صورت حضور جسمی میشه از اون ها به عنوان وسیله استفاده کرد
پس شما موافق هستید که:
اولاً توسل در مواردی مثل طلب استغفار جایز است
ثانیاً در موارد دیگر مانند طلب شفای بیمار، فقط در زمان حضور فیزیکی اولیاء الله جایز است
در واقع ایراد شما دو مطلب است:
2 - توسل در زمان پس از مرگ جایز نیست
اگر درست میگویم بفرمائید تا صحبت را ادامه دهیم
دقت کنید حضرت یعقوب می گه دعا خواهم کرد
یعنی هنوز نبخشیدتشون و باید برای رفع حق ایشون کاری رو انجام بدن
فرقی نمیکند که برادر
بخشیده باشد و دعا کند، یا نبخشیده باشد و بگوید بعداً دعا خواهم کرد
حرف این است که چرا باید برای آنکه خدا ما را ببخشد باید شخص دیگری برای ما دعا کند؟ ولو خودِ آن شخص مظلوم باشد فرض کنید من پشت سر شما غیبت میکنم
خب در اینجا من مرتکب دو گناه شده ام. حق الناس که بردن آبروی شماست. حق الله که نافرمانی خداست
درمورد حق شما باید از شما حلالیت بگیرم و درمورد حق الله باید از خدا طلب بخشش کنم. دیگر چه نیازی است از شما بخواهم برایم از خدا طلب بخشش کنید؟ دقت کنید دوست خوبم، وقتی من به شما بگویم شما هم از خدا برای من طلب بخشش کن، معنایش این است که با دعای شما احتمال بخش خدا بیشتر میشود
و همین یعنی توسل. یعنی اذن خداوند به شما برای آنکه پیش او شفاعت مرا کنید
فعلا به دلیل این که در قرآن در همین مورد محدود شده
نحوه استفاده از اون در قرآن ذکر شده
بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (نحل/44)
وَ ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ إِلاَّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فيهِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (نحل/64)
وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَليلاً فَبِئْسَ ما يَشْتَرُونَ (آلعمران/187)
آیا شما میتوانید تعداد رکعتها و چگونگی نماز خواندن را بطور کامل از قرآن برایم بیاورید؟
اگر نه، از کجا باید اینها را بفهمیم؟ خود قرآن پاسخش را داده که در بالا اشاره شد
لذا محدودهء توسل را هم علاوه بر قرآن باید از بیان مبارک رسول الله(ص) نیز شنید. اینها مکمل هم هستند
بیشتر دقت کنید متوجه می شید منظور روما الان چکار داریم به اینکه که قوم بنی اسرائیل نماد کارهای بد بودند؟
اتفاقاً شما دقت نمیکنید برادر ، مگر میشود قومی یک چیز بد بخواهد و خدا هم اجابت کند؟!! کمی فکر کنید بزرگوار
پس شما موافق هستید که:
اولاً توسل در مواردی مثل طلب استغفار جایز است
ثانیاً در موارد دیگر مانند طلب شفای بیمار، فقط در زمان حضور فیزیکی اولیاء الله جایز استدر واقع ایراد شما دو مطلب است:
1 - توسل در موارد کوچک جایز نیست
2 - توسل در زمان پس از مرگ جایز نیستاگر درست میگویم بفرمائید تا صحبت را ادامه دهیم
درست
برداشت بنده این بوده
فرقی نمیکند که برادر
بخشیده باشد و دعا کند، یا نبخشیده باشد و بگوید بعداً دعا خواهم کرد
حرف این است که چرا باید برای آنکه خدا ما را ببخشد باید شخص دیگری برای ما دعا کند؟ ولو خودِ آن شخص مظلوم باشد فرض کنید من پشت سر شما غیبت میکنم
خب در اینجا من مرتکب دو گناه شده ام. حق الناس که بردن آبروی شماست. حق الله که نافرمانی خداست
درمورد حق شما باید از شما حلالیت بگیرم و درمورد حق الله باید از خدا طلب بخشش کنم. دیگر چه نیازی است از شما بخواهم برایم از خدا طلب بخشش کنید؟
وقتی بنده از کسی که حق او بر گردن من هست طلب بخشش از خدا می کنم در واقع به گناه خودم اعتراف می کنم وزاز خود او هم طلب بخشش کرده ام
بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (نحل/44)
وَ ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ إِلاَّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فيهِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (نحل/64)
وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَليلاً فَبِئْسَ ما يَشْتَرُونَ (آلعمران/187)
آیا شما میتوانید تعداد رکعتها و چگونگی نماز خواندن را بطور کامل از قرآن برایم بیاورید؟
اگر نه، از کجا باید اینها را بفهمیم؟ خود قرآن پاسخش را داده که در بالا اشاره شد
لذا محدودهء توسل را هم علاوه بر قرآن باید از بیان مبارک رسول الله(ص) نیز شنید. اینها مکمل هم هستند
بنده در مورد علم حدیث آشنایی زیادی ندارم
اگر مبحث قرآنی تموم شد ،
ادامه مباحثه این مورد رو با دوستانی که در علم حدیث خبره هستند دنبال می کنیم
ما الان چکار داریم به اینکه که قوم بنی اسرائیل نماد کارهای بد بودند؟
اتفاقاً شما دقت نمیکنید برادر ، مگر میشود قومی یک چیز بد بخواهد و خدا هم اجابت کند؟!! کمی فکر کنید بزرگوار
چرا نمیشه برادر من
خداوند در قرآن ذکر کرده مردم همانند خواستن چیز های خوب چیز های بد طلب می کنند
این همه کافر و مشرک که ثروت های آن چنانی دارن
خدا بهشون داده دیگه!
حدیث قدسی داریم اگر مردم همه کافر نمی شدند سقف خانه کافران رو از نقره قرار می دادیم!
قرآن که کتاب داستان نیست برای پند و عبرت گرفتنه
به جز این آیه ، آیه ی دیگه ای داریم؟