مثال های قدرت خدا و صفات برای بالارفتن یقین وایمان ...حتما بخوانید
تبهای اولیه
سلام
به نام رزاق
تو این تاپیک قصد داریم برای درک بهتر قدرت و صفات خدا مثال بیاریم از دوستان میخوام شرکت کنن مثال بزنیم با هم>>>:Nishkhand:
هدف ما ایجاد یقین قلبی نه لفظی و عمومی در دلهای شما عزیزان است
یقین قلبی با یک مثال زیبا:Cheshmak:
اگر کسی نام کشوری را که تا به حال ندیده ای و به آنجا نرفته ای به تو بگوید مثلا بگوید روی زمین کشوری به نام مکزیک است درحالی که تو تا حالا بدان جا نرفته ای و درباره ای هیچ نشنیده ای اما گمان میکنی این مرد راست می گوید بنابراین نوعی یقین بوجود داشتن سرزمینی به نام مکزیک در تو ایجاد میشود ولی اگر شخصی دیگر بیاید و به تو بگوید:نه این مرد دورغ گفته است کشوری به نام مکزیک وجود ندارد اینجاست نوعی شک و تردید در تو بوجود می آیدولی اگر ده نفر به تو بگویند کشوری به نام مکزیک وجود دارد یقینت بیشتر می شود و احساس می کنی این سخنان درست تر است اما اگر ده نفر بیایند و به تو بگویند هیچ کشوری به نام مکزیک وجود ندارد یقینت به گونه ای به لرزه در می آید و اگر صد نفر بیایند و به تو بگویند که مکزیک وجود دارد یقینت نسبت به قبل افزون تر می گردد و اگر ویزایی جهت سفر به مکزیک بدست بیاوری یقینت بیشتر و بیشتر می شود و اگر شخصا به مکزیک رفتی و در شهرهایش به گردش پرداختی . یقین به این کشور در قلبت به مانند کوه ها استوار خواهد شد تو یقینی بدان دست یافتی و در قلبت رسوخ کرده است دفاع خواهی کرد و اگر یک میلیون نفر بیایند و همگی به تو بگویند کشوری به نام مکزیک وجود ندارد هرگز این سخنان را باور نخواهی کرد این همان یقینی است که مقصود ماست.
بسم الله نور علی نور و الحمدلله الذی خلق نور و کلم موسی علی جبل الطور
خداوند آن قادری که دنیا را از نیستی به هستی آورد!!!!:Moteajeb!:
الله قادر است
در میلیون ها قطره ی باران، قطره ای است که برایش مقدر شده توسط چه کسی نوشیده شود بنابراین آن قطره مسیرش را می داند بر فلان دشت فرود می آیداز وسط فلان دره عبور کند وارد فلان تحته سنگ شود،و به فلان رود می پیوندد به فلان شیر آب می رسد سپس خارج می شود به شیشه ای بسته بندی شده و به دست تو می رسد تا به همان اندازه که برایت مقدر شده بنوشی سپس به شخص دیگری می رسد تا به همان اندازه برایش مقدر شده بنوشد پس پاک ومنزه است آن ذاتی که فراموش کار نبوده و نیست! :Gol:
(پروردگارت فراموش کار نبوده و نیست مریم/64)
منزه است آن خدایی که یک قطره باران را از آسمان به دل زمین سوق می دهد تا درآن سر دنیا به وسیله ی آن یک دانه گندم از دل زمین برویدسپس در سرزمینی که فلان شخص برایش مقدر شده است تا غذایی به کف آرد می رسد سپس آرد شده و خمیر می شود و به او می رسد!پاک و منزه است خدایی که این امر را از آسمان تا زمین تدبیر می نماید:hamdel:
دوستان منتظر پست هاتون هستیم مثال بزنید حقیقتش هی میگن فطری ملکوتی جبری شرعی وفلان و فلان ساده بگید همه بفهمیم :Gig:
یا علی
الله آن است که آدم را بدون پدر و مادر خلق کرد
الله آن قادری است که عیسی را بدون پدر به دنیا راه داد
الله آن قادری است که اگه من یک روز صبح بهاری برم بالای درخت یک پرنده رو بگیرم بزارم تو نایلون درشو ببندم بعد از درخت بیام پایین می بینم بنده خدا روحش پرواز کرده مرده:Ghamgin:
اما خیلی جالبه نه ........همین پرنده که مرده البته عمدی نکشتمش زمانی چندین هفته تو تخم بوده:ok: بله خدا قادره خالقه مالکه رازقه حافظه
نه اصلا تو یکی را پیدا کن که از گرسنگی مرده باشه
برادر من خواهرمن من به تو میگویم چه توی زندان بری چه توی حیاط بری چه بالای نربون بری چه روی پشت بوم بری چه تو هواپیما بری چه زیر زمین بری چه تو ی چاه بری چه زیر دریا بری چه بالای درخت اناربری چه بالای اورست بری:Moteajeb!: الله بهت میده باورکن
یکی رزق و دیگری
..
..
..
..
..
..
..
..
..
موت:Hedye:
برای رزق چنان مثال زیبایی بیارم کیف کنی انگشتاتم بخوری:nevisandeh:
ما همه این مثال را دیده ایم و آن را تجربه نموده ایم در این مسئله خوب بیندیش جنین در شکم مادر فقط از یک روش تغذیه می شود به وسیله ی خون و این غذا از طریق ناف که به جنین متصل است به او می رسد و قتی به دنیا می آید نوزاد گریه می کند چرا! زیرا آن روشی که به آن عادت کرده بود را از دست داده است و نمی داند خدا از روی رحمت و مهربانیش دو راه دیگر جهت تغذیه برایش فرستاده است دوسینه ی مادر و غذا را از خون به شیر خالص و خوشمزه ی پرخاصیت را تبدیل نموده است بعد دو سال که شیر از او گرفته می شود زیرا راهی را که به آن عادت کرده بود(سینه ی مادر ) ازدست خواهد داد در این جاست که خداوند چهار را تغذیه در برابرش می گشاید. دو غذا و دو نوشیدنی، دو غذا که شامل گیاه و گوشت و دو نوشیدنی که شامل آب و شیر است،
بعد از این که یک راه بود ، تبدیل شد به دو راه و سپس چهار راه.!!!:Gig:
اما این داستان ادامه دارد
وقتی مرگ به سراغش می آید می گرید،(مامان) چون این راه نیز براو بسته می شود پس اگر بنده ی صالح ونیکوکار باشد هشت در از دروازه های بهشت به رویش گشوده می شود حالا شناخشتیش بابا خدا رو میگم میبنی چقدر مهربونو حکیمه
اما ما همش میگیم خدایا چرا چنین کردی؟ چرا چنان نکردی؟ چرا دختر حاله جواب رد داد؟ چرا دختره منو دوس نداره چرا من اینطوریم چرا بینی ام همش تو آفسایده چرا .....جوابشو تو میدونی ولی نمیخوای.....باور کنی که الله حکیم
یکی اومده پیش یقمو گرفته هی تو میگی خدا هفتاد برابر مهربانتر از مادره اگه واقعا مهربانه چرا همون اولش مارو تو بهشت نذاشت بابا میگم حتما حکمت داره خب داره دقت کنید
در نظر بگيريد كه براي مدتي در خانه يكي از دوستان صميميخود ميهمان هستيد. او با گشاده رويي و مهرباني بسيار، همه نيازهاي شما را از نظر خوراك، پوشاك، محل خواب، تفريح و... فراهم مي كند، بي آنكه هيچ گونه چشمداشت مادي يا توقع و انتظار جبران اين ميهمان نوازي را از سوي شما داشته باشد
شما نيز بدون هيچ مشكل و نگراني در نهايت آسايش و رفاه، نزد او زندگي مي كنيد؛ اما يك موضوع رنجتان مي دهد و آن، ابراز قدرشناسي و سپاس به حضور اين دوست مهربان است.
شما هربار كه سر سفره آن دوست مي نشينيد، با آنكه او داوطلبانه شما را به خانه خود دعوت كرده و از لحاظ مادي نيز بسيار ثروتمند است، كمي شرم و خجالت در خود احساس مي كنيد، زيرا هيچ سهمي در اين ميان نداشته يا حتي هديه اي با خود به آن خانه نبرده ايد.
به طور قطع، شما قادر نخواهيد بود كه خوبيهاي وي را به طور كامل جبران كنيد؛ اما براي نشان دادن محبت متقابل خودتان به او مايل هستيد كه دست كم در انجام دادن بعضي از امور منزل به دوست خود ياري رسانيد. مثلاً براي ناهار سفره را شما پهن كرده، پس از صرف غذا ظروف را جمع كنيد، نان يك وعده از غذا را شما خريداري كنيد يا... .
هدف خداوند از آفرينش روح يا نِشاما آن بود كه آفريده هايش را از خوبيهاي خود بهره مند سازد؛ اما اگر روح انسان بدون هيچ تلاش و زحمتي از ابتدا به طور مستقيم در معرض فيض و خوبيهاي بي پايان پروردگار قرار مي گرفت، همانند آن ميهمان مورد بحث در مثال ذكر شده، به علت شرم، خجلت و مِنَتّي كه در خود احساس مي كرد، نمي توانست به طور كامل از نور و رحمت الهي لذت ببرد. لذا مي بايست كه آن روح (نشاما) در لباس ماديِ جسم و تن آدمي به اين جهان وارد شود و مدت زماني را در آزمايشهاي گوناگون و گاه سخت و دشوار بگذراند تا با كوشش و زحمت، وفاداري خود را به خداوند و آفريدگار خود نشان دهد
حالا شناختیش پس نگو ای کاش متولد نمی شدم خدا میخواد که تو بهشت باشی فهمیدی
نسبت دادن چنين چيزي به خداوند غلط و اشتباه است، چون خدا خيلي بالاتر
از آن است كه كسي را به انجام كاري مجبور كند، تنها فرد عاجزي ديگران را به
انجام كاري مجبور مي سازد كه خود از انجامش عاجز و ناتوان باشد، در حالي كه
خداوند قدرت مطلق دارد، حتي كسي كه دوس تدار انجام كاري و تصميم به
انجامش مي گيرد و بدان خشنود است، اراده و رضايت و دوستيش نعمت خداوندي
است كه به او ارزاني بخشيده، پس چگونه او را به انجام كاري مجبور مي سازد،
همانگونه كه مخلوقات همديگر را در انجام كارها مجبور م يكنند.
گروهي كه گمان م يكنند انسان اختيار ندارد و مجبور است، درحقيقت بر عقل
خود خط بطلان كشيد هاند، هم خود گمراه شد هاند و هم در صدد گمراه كردن
ديگران هستند، چون همه مي دانيم كه حركات و كردار ما با حركت كردن جماداتي
كه هيچ اراده، قدرت و اختياري ندارند، آسمان و ريسمان است.
حتي ما ميان حركات اختياري و اجباري در درون خود تفاوت قايل هستيم،
مثلا حركت قلب و كار رود هها و جريان خون در رگ ها و هزاران كار ديگر كه در
درون انسان صورت مي گيرد، ما در انجام آن ها هيچ اختيار و اراده اي نداريم، بلكه
حركات اجباري هستند، و ما نقشي در وقوع و عدم وقوع آ نها نداريم، مانند دست
لرزاني كه متوقف كردنش در اختيار ما نيست.
ولي خوردن و آشاميدن و سوار بر مركب شدن، خريد و فروش، نشست و
برخاست، ازدواج و طلاق و كارهاي مشابه آن با اختيار و اراده ي ما به اتمام
مي رسند، و افرادي كه اين قدرت و اختيار را از انسان سلب م يكنند، ميزان ها را به
هم زده اند و عقلشان سرگردان و گمراه شده است.
بزودی برای درک بهتر مثالایی میزارم