جمع بندی پاسخ من به تحدی قرآن

تب‌های اولیه

154 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
پاسخ من به تحدی قرآن

من خیلی سعی کردم تا با دلایلی که در کتاب ها مثل امی بودن پیامبر و اعجاز علمی قرآن بود خودم را توجیح کنم اما نشد در واقع دلیل اصلی وحی بودن که در اوایل قرآن وجود دارد تحدی است.
با این که رشته ام علوم کامپیوتر است و بعد از کنکور سراسری لای کتاب عربی رو هم باز نکردم توانستم چند خطی در پاسخ به تحدی قرآن بنویسم:
«ابتدا اکتشاف دین الحق من دین الاقربین(1)
فاستخدم عقلک فی هذه السبیل(2)
إن هذا نهج هو الصحیح(3)»

البته فکر کنم اشکال نحوی داشته باشه.

معنی:
«به دنبال دین حق گشتن را از دین اطرافیانت شروع کن(1)
پس در این راه عقلت را به کار گیر(2)
قطعا این راه صحیح است(3)»

تفسیر:
خط اول می گوید هنگامی که می خواهی به دنبال دین حق و درست بگردی از دین اطرافیانت این جستوجو را آغاز کن این امر خودش دو علت دارد:
1- هر کس از دین اطرافیانش بهتر می تواند اطلاعات کسب کند مثلا ما که در یک سرزمین شیعه به دنیا آمده ایم و اطرافیان ما شیعه هستند به راحتی می توانیم سوال هایمان را از اطرافیانمان بپرسیم اما به این راحتی نمی توانیم از آیین سیک ها یا هندو ها اطلاعات کسب کنیم. بنابراین خیلی راحت تر می توانیم بفهمیم دین اطرافیانمان حق است یا باطل.
2- این اکتشاف و جستوجو به دنبال دین حق مستلزم خالی کردن ذهن از تعصب و عقاید بی پایه و اساس است حالا فرض کنید ما این جستوجو به دنبال دین حق را از دینی به غیر از دین اطرافیانش شروع کنیم اما بعد از بررسی چند دین به این نتیجه برسیم که دین اطرافیانمان درست بوده زمانی گذشته و ما مجبور بودیم بدون عقاید دینی در یک جامعه ی دینی زندگی کنیم و متحمل سختی شویم در صورتی که اگر از دین اطرافیانمان شروع می کردیم متحمل زحمت کمتری می شدیم.
پس خط اول می گوید این اکتشاف و بررسی را از اطرافتان شروع کنید تا کمتر متحمل سختی شوید.
خط دوم می گوید که در راه پیدا کردن دین حق از عقلت استفاده کن.
خط سوم هم می گوید این روش قطعا روش درستی است.
شما بگید فرقش با قرآن چیه واقعا اگه چند تا خطی که من نوشتم بعد یا قبل از سوره ی کوثر وجود داشت کسی چیزی می فهمید!؟ چه بسا تفاسیر و حاشیه ها بر آن می نوشتند!؟

با سوره ای مثل کوثر چه فرقی داره:
«بسم الله الرحمن الرحیم
انا أعطیناک الکوثر(1)
فصل لربک وانحر(2)
ان شانئک هو الابتر(3)
معنی از شیخ حسین انصاریان:
«بی تردید ما به تو خیر فراوان عطا کردیم(1)
پس برای پروردگارت نماز بخوان و شتر قربانی کن(2)
یقینا" دشمن تو خود بدون نسل و تبار است(3)»
ضمنا" توضیحات اضافی که داخل معانی بود حذف کردم!

[=impact]
با نام الله


[=impact]
کارشناس بحث: استاد یاسین

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام

قرآن از جهات مختلف دارای وجوه اعجاز می باشد مثلا: 1- قرآن حاوى يك سلسله علمى است كه از موقع نزول تا زمان فعلى سابقه نداشته‏ اند 2- اخبار غيبى آن از گذشته و حال و آينده 3- امى بودن پيامبرى كه آنرا آورده است 4- دست نخوردگى قرآن 5- خبر دادن از افكار و نيات مردم 6- زيبائى اسلوب و أدبيات قرآن 7- جذابيت آن ميباشد 8- كسى نتوانسته و نخواهد توانست نظير آن حتى يك سوره آنرا بياورد 9- متناقض نبودن آن ميباشد 10- فطرى بودن قوانين آن است- براى تفصيلات كامل به دائرة المعارف جوهرى زاده و كتاب: راه سعادت مرحوم شعرانى رجوع شود-[1]

حالا این فرمایش شما دارای کدام یک از وجوه اعجاز می باشد؟!

بله شما یک عبارتی ذکر کردین که دارای معنی می باشد، اما آیا هر عبارت دارای معنی معجزه است؟! مثلا آیا عبارت شما داری زیبایی خاص موسیقیایی هست؟



[/HR][1] - تفسیر آسان،ج1،ص60.


سلام

سوال هم من داشتم

قران که کتاب خدا هست و برای همه مردم در همه زمانها می باشد
چرا این همه استعاره و صنایع ادبی دارد ؟ مگر شعر است ؟ که حتی خودش گفته است که شعر نیست
چرا ایات متشابه ؟ که این همه بحث و جدل در طول سالها براش وجود داشته باشه؟
و حتی باعث انحراف عده ای بشه ؟
خوب مگر قران نمی خواسته پیامشو به ساده ترین صورت به مردم برسونه ؟
لزوم ایات متشابه برای چیست؟

ma313;363369 نوشت:
«ابتدا اکتشاف دین الحق من دین الاقربین(1)
فاستخدم عقلک فی هذه السبیل(2)
إن هذا نهج هو الصحیح(3)»

سلام
یک بچه عرب هم بهتر این حرف میزند
پس همه اعراب بگویند ما با قرآن تحدی کردیم؟
بزرگان ادبیات عرب در مقام قرآن خضوع کرده اند برادر من
والله الموفق

بی نظیر;365726 نوشت:
قران که کتاب خدا هست و برای همه مردم در همه زمانها می باشد
چرا این همه استعاره و صنایع ادبی دارد ؟ مگر شعر است ؟ که حتی خودش گفته است که شعر نیست
چرا ایات متشابه ؟ که این همه بحث و جدل در طول سالها براش وجود داشته باشه؟
و حتی باعث انحراف عده ای بشه ؟
خوب مگر قران نمی خواسته پیامشو به ساده ترین صورت به مردم برسونه ؟
لزوم ایات متشابه برای چیست؟

سلام
قرآن تشبیه و استعاره ندارد
حقیقت زیباترو برتر از آن است که تشبیه و استعاره بخواهد آنرا بیاراید
و اما آیات متشابه برای اهلش متشابه نیست
راسخون در علم آیات متشابه را محکم می یابند
والله الموفق

حامد;365744 نوشت:
سلام
قرآن تشبیه و استعاره ندارد
حقیقت زیباترو برتر از آن است که تشبیه و استعاره بخواهد آنرا بیاراید
و اما آیات متشابه برای اهلش متشابه نیست
راسخون در علم آیات متشابه را محکم می یابند
والله الموفق

مگر قران برای همه نیست ؟ چرا باید یک قسمتش برای اهلش نوشته شود
تا باعث انحراف دیگران شود
اگر راسخون در علم این ایات را محکم می یابند چرا الان این همه اختلاف برای ان وجو ددارد ؟
چرا امام که راسخ در علم هست این ایات و کامل روشن نکرد ؟
تازه برای همین راسخون در علم هرکسی تعریفی داره ؟ و نزاعها فراوان
چرا ایات مشابه از غیر مشابه تمایز داده نشد ؟
چرا این همه معما ؟

بی نظیر;365778 نوشت:
مگر قران برای همه نیست ؟ چرا باید یک قسمتش برای اهلش نوشته شود
تا باعث انحراف دیگران شود
اگر راسخون در علم این ایات را محکم می یابند چرا الان این همه اختلاف برای ان وجو ددارد ؟
چرا امام که راسخ در علم هست این ایات و کامل روشن نکرد ؟
تازه برای همین راسخون در علم هرکسی تعریفی داره ؟ و نزاعها فراوان
چرا ایات مشابه از غیر مشابه تمایز داده نشد ؟
چرا این همه معما ؟

سلام
اختلاف در معارف قرآن ناشی از عدم پذیرش فرمان قرآن در خصوص مرجعیت اهل بیت علیهم السلام است . چیزی که در روایت مورد قبول تمام فرق اسلامی هم بر آن تاکید شده است : انی تارک فیکم الثقلین ...
وگرنه ممکن است آدم کم سواد هم از قرآن به اندازه یک با سواد نداند و باعث اختلافشان شود .
مهم این است که مفسر رسمی و میزان فهم معرفی شود که شده است حال : گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست ؟
والله الموفق

ma313;363369 نوشت:

«ابتدا اکتشاف دین الحق من دین الاقربین(1)
فاستخدم عقلک فی هذه السبیل(2)
إن هذا نهج هو الصحیح(3)»

البته فکر کنم اشکال نحوی داشته باشه.

معنی:
«به دنبال دین حق گشتن را از دین اطرافیانت شروع کن(1)
پس در این راه عقلت را به کار گیر(2)
قطعا این راه صحیح است(3)»

سلام
خودتون انصاف به خرج بدید
این سه خطی که شما نوشتید اصلا قابل مقایسه با آیات سوره کوثر نیست، چه از نظر معنا چه از جهت لفظ!
مثلا «ابتدا اکتشاف دین» یا «فاستخدم عقلک » به نظر من عبارات طولانی با معانی سطحیه و هیچ عمقی نداره. یک بار دیگه تفسیر سوره کوثر و شأن نزولش رو بخونید متوجه می شید که در همین سوره کوتاه چه معانی عمیقی نهفته ست. در ضمن خوش آهنگی که در همه آیات قرآن احساس می شه، در عبارات شما وجود نداره. همینطور ایجاز و خلاصه گویی؛ اینکه با بیان کوتاهترین عبارات، معانی عمیق و بلند رو منتقل کنید
و قطعا اگر این عبارات شما قبل یا بعد از سوره کوثر قرار می گرفت حتی یک فارسی زبان مثل من که اطلاعات کمی از ادبیات عرب داره هم متوجه می شد که اینها عبارات قرآن نیستن...

حامد;365829 نوشت:
مهم این است که مفسر رسمی و میزان فهم معرفی شود که شده است حال : گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست ؟
والله الموفق

خوب همین مفسران رسمی هم که کار روشن سازی ایات را تمام نکرده اند
پس معلوم می شود غیر از اینها باید مفسران دیگری هم باشند

وگرنه بخش زیادی از ایات بدون استفاده باقی خواهد ماند

من حتی در تفسیر بعضی ایات دیده ام که تنها به تفسیر امام اکتفا نشده است مثلا خود طبرسی یک تفسیری داده
و در ضمن ان گفته تفسیر امام هم چنین هست
و اینجا یک شبهه ایجاد می شود چرا با وجود تفسیر امام تفسیرهای دیگری هم امده است ؟
مگر نمی گویین مفسر اصلی امام هست
البته الان وقت ندارم بعدا می توانم نمونه های ان را هم بنویسم

البته این اشکالات را نه از باب ردئ قران که از باب شبهه مطرح می کنم

حتی امام که مفسر قران هست ایات مشابه را از غیر مشابه جدا نکرده است ؟
و در تشابه ایات هم مورد اختلاف هست

بی نظیر;365839 نوشت:
خوب همین مفسران رسمی هم که کار روشن سازی ایات را تمام نکرده اند
پس معلوم می شود غیر از اینها باید مفسران دیگری هم باشند

وگرنه بخش زیادی از ایات بدون استفاده باقی خواهد ماند

من حتی در تفسیر بعضی ایات دیده ام که تنها به تفسیر امام اکتفا نشده است مثلا خود طبرسی یک تفسیری داده
و در ضمن ان گفته تفسیر امام هم چنین هست
و اینجا یک شبهه ایجاد می شود چرا با وجود تفسیر امام تفسیرهای دیگری هم امده است ؟
مگر نمی گویین مفسر اصلی امام هست
البته الان وقت ندارم بعدا می توانم نمونه های ان را هم بنویسم

البته این اشکالات را نه از باب ردئ قران که از باب شبهه مطرح می کنم

حتی امام که مفسر قران هست ایات مشابه را از غیر مشابه جدا نکرده است ؟
و در تشابه ایات هم مورد اختلاف هست


قبل از پاسخ به سؤال فوق متذکر می گردیم که منظور از “تفسیر“ ، بیان معانی و مقاصد آیات کریمه است که با استمداد از تدبر و استنطاق معنی آیه ای از مجموع آیات مربوطه و استفاده از روایات معتبر در صورت امکان، تحقق می پذیرد، بنابراین در اینجا نظری به بطون قرآن که جز از راه تأویل بدان راهی نیست، نداریم.
حال می گوئیم : چنانچه برای یک آیه، تفسیری از معصومین علیهم السلام با سند صحیح رسیده باشد و ظاهرش این باشد که تنها معنی منحصر به فرد همین است مثل روایاتی که “خیر البریه“ را به امام علی علیه السلام و شیعیان او تفسیر کرده است، در این صورت کسی حق ندارد اجتهاد در مقابل نص کرده و تفسیر دیگر برای آیه ذکر کند.
اما چنانچه سند آن روایت مخدوش باشد یا ظاهرش انحصار را نرساند. بلکه با توجه به معنی آن آیه و روایت و البته با رعایت قوانین حدیث شناسی، معلوم شود که این تفسیر بیان مصداقی (نمونه ای) از مصادیق آیة کریمه است، طبیعتاً راه برای بدست آوردن مفهوم کلی و البته با کمک همان روایت که مصداقی از آیه را بیان فرموده، باز است و بالطبع ممکن است که آن مفهوم کلی مصادیق دیگری را نیز شامل شود.
اتفاقاً در مورد “[=Traditional Arabic]و الراسخون فی العلم“ روایات بسیاری وارد شده است که در اینجا به دو روایت اشاره می کنیم:
امام صادق علیه السلام فرمود: “ما راسخین در علم هستیم و ما تأویل قرآن را می دانیم“[1]
امام باقر علیه السلام فرمودند: “راسخین در علم کسانی هستند که علمشان دچار اختلاف نمی شود.“[2]
با ملاحظه این دو روایت که در این باب سخن گفته است می فهمیم که راسخون در علم آنانند که معارف الهی را دریافته و به حقیقت تعقل نموده اند و احتمالات مخالف آن را رد کرده اند و در نتیجه همیشه بر این معارف ثابت قدم می مانند و هرگز در آن تردید نمی کنند، و علامت ایشان نیز آن است که در مرحله عمل و کردار، طبق آن معارف عمل کرده و هیچگاه خلاف آن حقایق رفتار نمی کنند و هرگز تابع هوی نفس خویش و دیگران نمی شوند؛ یعنی ظاهر آنان حاکی از باطن ایشان می باشد.
و معلوم است که مصداق اصلی و کامل این مفهوم همانا اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام هستند، که در تمام عمر به حقیقت معارف، ثابت قدم بوده و هرگز با رفتار خویش با این حقایق مخالفتی نکرده اند، همانطور که در عده ای از روایات به آن تصریح شده است.
اما ممکن است بگوئیم که غیر معصومین از قبیل جناب سلمان (ره) نیز در مدتی از عمر خویش این صفت را در مرحله ای بسیار پایین تر از معصومین (ع) دارا بوده اند یعنی بر حقایق ایمانی استوار و پابرجا بوده و هرگز در مقام عمل، کاری بر خلاف آن حقایق انجام نداده اند و مقدار یا همه تأویلات قرآن [علم متشابهات] را از ائمه (ع) گرفته و می دانسته اند.
و در مرحله پایین تر بعضی از علماء، که با تعلم و تحقیق بسیار در مدرسه اهل بیت (ع) همان صفتی که سلمان داشته، در مدتی از عمر خویش بدست آورده اند و در مقام عمل نیز با علم خویش مخالفت نکرده و رفتاری مخالف دستورات اسلامی انجام نداده اند.
و اینجا می گوئیم آن دسته احادیثی که می فرمایند: “دانش صحیح تفسیر تنها در دست ائمه علیهم السلام است“. منظورشان علم به همه مفاهیم قرآن و همچنین علم به حقائق باطنی قرآن است و حتی همین دانش اختصاصی را دیگران به دو صورت می توانند از معصومین علیهم السلام دریافت دارند:
با تصریح مستقیم ائمه علیهم السلام
با تعلیم روش صحیح بیرون کشیدن این معارف از قرآن کریم که در خلال تعالیم عالیه معصومین وارد شده است.
و مفسر واقعی قرآن می تواند با توسل به یکی از این دو طریق، در راه درک و تحقیق مفاهیم و حقائق قرآنی تلاش کند.
و در پایان باید گفت که این تفاسیر تنها نسیمی از مفاهیم قرآنی است و اصل آن در دست ائمه (ع) است و انسانی با کفایت می خواهد تا ائمه (ع) آن مفاهیم را به وی عرضه کند.
برای توضیح بیشتر به کتاب “قرآن در اسلام“ علامه طباطبائی، مراجعه کنید.


[/HR]
[/HR][1] اصول کافی، ج 1، ص 213.

[2]اصول کافی، ج 1، ص 245.

منبع پایگاه حوزه

بی نظیر;365839 نوشت:
خوب همین مفسران رسمی هم که کار روشن سازی ایات را تمام نکرده اند
پس معلوم می شود غیر از اینها باید مفسران دیگری هم باشند

وگرنه بخش زیادی از ایات بدون استفاده باقی خواهد ماند

من حتی در تفسیر بعضی ایات دیده ام که تنها به تفسیر امام اکتفا نشده است مثلا خود طبرسی یک تفسیری داده
و در ضمن ان گفته تفسیر امام هم چنین هست
و اینجا یک شبهه ایجاد می شود چرا با وجود تفسیر امام تفسیرهای دیگری هم امده است ؟
مگر نمی گویین مفسر اصلی امام هست
البته الان وقت ندارم بعدا می توانم نمونه های ان را هم بنویسم

البته این اشکالات را نه از باب ردئ قران که از باب شبهه مطرح می کنم

حتی امام که مفسر قران هست ایات مشابه را از غیر مشابه جدا نکرده است ؟
و در تشابه ایات هم مورد اختلاف هست


سلام
تفسیر بر اساس میزانهایی که خود قرآن کریم و روایات به دست ما می دهند صحیح و مقبول است
چه اینکه قرار است انسانها نیز به دایره تفکر و اندیشه و اجتهاد وارد شوند و اوج گیرند
به عبارت دیگر قرآن و عترت نیامدند که مخ ما تعطیل شود بلکه آمدن که آنرا بکار بیندازند
خوب اگر قرار باشد تمام ریز و درشت را بگویند ( که عملا هم امکان پذیر نیست چون علم بیکران است) مغز ما کی کار کند ؟
والله الموفق

ma313;363369 نوشت:
«ابتدا اکتشاف دین الحق من دین الاقربین(1)
فاستخدم عقلک فی هذه السبیل(2)
إن هذا نهج هو الصحیح(3)»

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام

دوست من شما اگر بخواهی به جنگ یک حریف قدر بری آیا تلاش نمی کنی که از ان بر تر باشی؟

اگر بله پس خودت با انصاف خودت بسنج

این آیات رو برای تحدی با کدام بخش آوردی؟

ma313;363369 نوشت:
انا أعطیناک الکوثر(1)
فصل لربک وانحر(2)
ان شانئک هو الابتر(3)

این آیات کلام الله مجید
دارای وزن مناسب و دلنشین
مفهومی روان و عمیق و دارای لایه های وسیع معنایی
در عین حال روان
است

به انتهای ایاد نگاه کنید
الکوثر
وانحر
الابتر

که این وزن ابتدایی ایست که ما هم موزون بودنش رو درک می کنیم
اما جمله شما چطور؟

ma313;363369 نوشت:
«ابتدا اکتشاف دین الحق من دین الاقربین(1)
فاستخدم عقلک فی هذه السبیل(2)
إن هذا نهج هو الصحیح(3)»

الاقربین
السبیل
الصحیح

این یک نکته ساده بود

یه نکته آیا می دانید که نسخ خطی مربوط به قرون اولیه اسلام وجود دارد؟
ایا از تعداد ان با خبرید؟

[="Tahoma"][="SeaGreen"]

بی نظیر;365726 نوشت:
قران که کتاب خدا هست و برای همه مردم در همه زمانها می باشد
چرا این همه استعاره و صنایع ادبی دارد ؟ مگر شعر است ؟ که حتی خودش گفته است که شعر نیست
چرا ایات متشابه ؟ که این همه بحث و جدل در طول سالها براش وجود داشته باشه؟
و حتی باعث انحراف عده ای بشه ؟
خوب مگر قران نمی خواسته پیامشو به ساده ترین صورت به مردم برسونه ؟
لزوم ایات متشابه برای چیست؟

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام
نظر شخصی من
اینه که ادمی با صدای موزون لذت میبره و به اون آرامش می ده و به ان رغبت نشون میده پس برای جذب شدت به کلام موزون بودنش نیکو است

شعر تنعا شعر کلاسیک نیست و هر متن موزون و اهنگینی هم شعر نیست
و لزوما بد هم نیست
چه بستا شعر های نو رو می بینیم که هم آهنگین هستند و هم زیبا

که البته قران با توجه به معارف و معانی که داره در صدر متون موسیقیایی است

اما بخش دوم

ایا شما در نبرد با دشمنی که می خواهد شما را نابود کند و اطلاعات شما را برباید و تحریف کند و از بین ببرد ترفندی را به کار نمی برید که مصون بمانید؟

اگر این آیات متشابه رو مثل رموز بدانیم که شاه کلید حل رموز آیات محکم هستند و صاحب این شاه کلید کسیه که کتاب رو آورده چطور؟

پس به نظر من آیات مشابه یه جور محافظ از قران از تحریف است

چرا که دشمن با استفاده از آیات متشابه به انحراف خودش می افزاید و دور می شود و دوست با کمک همان آیات راه می یابد و راه راست می رود

آیا راه ورود به ان رجوع به عالم به رموز نیست؟
عالم به شاه کلید ها نیست؟
پس اگر خدا بیاد و بگه شاه کلید و اونی که از انسان ها می دونند شاه کلید چیه و آیات محکم و متشابه رو می دنند کیا هستند آیا میشه باز ایراد کرد که همه رو به راه نخوانده است؟

اگر کسی نخواهد به عالم به آیات محکم و متشابه رجوع کند مقصر خودش است یا دیگری؟

عقل سلیم چه می گوید؟

به چه کسی باید رجوع کرد؟
غیر از پیامبر؟
این موضوع پوشیده ایست؟
یا درکش سخته که اونی که کتاب رو معرفی می کنه آگاهی اش از بقیه بیشتره؟

که اگر این رو هم بپذیرید پس می فهمیم که برای اینکه منحرف نشیم باید به معرف قران که نبی است رجوع کنیم
و مطالب دیگه اگر مطلبی گنگ بود بگوید تا حل بشه
یا حق:Gol:[/]

حامد;365852 نوشت:
سلام
تفسیر بر اساس میزانهایی که خود قرآن کریم و روایات به دست ما می دهند صحیح و مقبول است
چه اینکه قرار است انسانها نیز به دایره تفکر و اندیشه و اجتهاد وارد شوند و اوج گیرند
به عبارت دیگر قرآن و عترت نیامدند که مخ ما تعطیل شود بلکه آمدن که آنرا بکار بیندازند
خوب اگر قرار باشد تمام ریز و درشت را بگویند ( که عملا هم امکان پذیر نیست چون علم بیکران است) مغز ما کی کار کند ؟
والله الموفق

سلام

و تشکر از بقیه دوستان هم که جواب داده اند

خوب ماهیت یک کتاب هدایت باید به گونه ای باشد که پیامش اشکار و واضح و بدور از پیچیدگی باشد

مگر بکارگیری مخ باید از طریق کتاب هدایت باشد ؟ این همه علم داریم مانند ریاضی و فیزیک و شیمی و ...
که برای بکارگیری مخ کفایت می کند

از نظر این حقیر نباید در یک کتاب هدایت این همه پیچیدگی یا مشابه و غیر مشابه و ... موجود باشد
اخر کتاب حل معما که نیست که کتاب هدایت است

بی نظیر;365878 نوشت:
سلام

و تشکر از بقیه دوستان هم که جواب داده اند

خوب ماهیت یک کتاب هدایت باید به گونه ای باشد که پیامش اشکار و واضح و بدور از پیچیدگی باشد

مگر بکارگیری مخ باید از طریق کتاب هدایت باشد ؟ این همه علم داریم مانند ریاضی و فیزیک و شیمی و ...
که برای بکارگیری مخ کفایت می کند

از نظر این حقیر نباید در یک کتاب هدایت این همه پیچیدگی یا مشابه و غیر مشابه و ... موجود باشد
اخر کتاب حل معما که نیست که کتاب هدایت است


سلام
با تشکر از دقت نظرتان اما عرض می شود :
1- قرآن کتاب هدایت همه انسانهاست و برای همه اصولی را بیان فرموده است برای عوام ، خواص و بالاتر از آن . در روایتی از امام صادق علیه السلام هم بر همین مطلب تصریح شده است
دلیلی ندارد خدای متعال بخاطر خواص چنان مطالب قرآن را القا بفرماید که عوام از قرآن بهره نداشته باشند یا اینکه بخاطر فهم نازل عوام از ارائه غذاهای فکری و معنوی خواص پرهیز کند
لذا برای هرگروه به نحوی و در طی بیاناتی مائده آسمانی تفکر و اندیشه قرار داد
2- آیات متشابه قرآن کریم کم اند و شاید به تعداد انگشتان دست بیشتر نمی رسد چه اینکه اهل آن نیز کم اند و این بیانات به ظاهر کم برایشان کافی است . آیات متشابه برای اهلش به منزله برهان حقایقی است که خود در طی مراتب سلوک می چشند .
3- درست است که با علوم دیگر هم مغز بکار می افتد و دین اسلام نیز دعوت عامی به فراگیری همه علوم به همین منظور دارد اما مقصود ما از این مطلب آن بود که اندیشه و
فکر انسان در معارف الهی قوی شود و به درجه اجتهاد برسد و این جز با غور در معارف دین ممکن نیست لذا اگر همه مسائل مطرح شده بود جایی برای این کار نمی ماند
والله الموفق

[="Tahoma"][="SeaGreen"]

بی نظیر;365878 نوشت:
از نظر این حقیر نباید در یک کتاب هدایت این همه پیچیدگی یا مشابه و غیر مشابه و ... موجود باشد
اخر کتاب حل معما که نیست که کتاب هدایت است

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام

بله قران کتاب هدایت است

نه کتاب دست بستن و یکجا نشاندن

وقتی قران رو می خوانیم می بینیم مدام ادمی را به تفکر و تعقل دعوت می کند و حتی عدم این کار را نکوهش می کند

پس بنا بر استدلال عقلی کتابی که اینگونه دعوت می کند پس هدایتش نیز باید عقلانی باشد

پس یکی دیگر از لازمه ها اینه که ایجاد سوال کنه و خواننده را به تکاپو بیاندازد
2-قران مبین هست اما به یک روشن کننده دارد
وجود روشن کننده با خود بیان روشن تناقض نیست

مثلا ما وقتی با یک طور سفری به اماکن تاریخی می رویم که برای ما نا معلوم و یا اطلاعات کمی دارم

ما بنای تاریخی را می بینیم جنس سنگ و اطلاعات نوشته شده در کنار بنا رو می بینیم

خب این برای ما روشن است
اما آن توضیح دهنده بنا و معرفی کننده آن مطالبی رو به ما می گوید که در ظاهر بنا مشخص نیست و اتفاقا اون مطالب بر دایره اطلاعات ما می افزاید! که باعث روشن تر شدن آن می شود.

بی نظیر;365878 نوشت:
مگر بکارگیری مخ باید از طریق کتاب هدایت باشد ؟ این همه علم داریم مانند ریاضی و فیزیک و شیمی و ...
که برای بکارگیری مخ کفایت می کند

اگر به ماجرای کشو قوانین مختلف همین علوم بریم و برسی کنیم شاید به آیات قران پی ببریم که دعوت به تفکر در پیرامون کرده
مثلا همین نیروی جاذبه که مشهور است نیوتون از افتادن سیب پی به ان برد
حال اگر قران بگه این کار رو بکن و بعد با انجام این کار علوم مختلف کشف بشه و معما های زیادی حل بشه باز به هدایت گری خدشه وارد می شه؟

یا هنگام نصب یک دستگاه جدید
با خواندن دفترچه راهنما با به کار و نحوه نصب پی می بریم

اما ممکنه به دستگاه آسیب بزنیم و یا درست نفهمیم پس عقلا باز نیاز به یک متخصص در این زمینه احساس میشه

در پناه حق:Gol:[/]

[="DarkSlateBlue"]

ma313;363369 نوشت:
«ابتدا اکتشاف دین الحق من دین الاقربین(1)
فاستخدم عقلک فی هذه السبیل(2)
إن هذا نهج هو الصحیح(3)»

البته فکر کنم اشکال نحوی داشته باشه.

معنی:
«به دنبال دین حق گشتن را از دین اطرافیانت شروع کن(1)
پس در این راه عقلت را به کار گیر(2)
قطعا این راه صحیح است(3)»

خیلی باحال بود دمت گرم! :ghash:

باید این نوشته ی شما رو هم به اینها اضافه کنیم و به عنوان مثال برای آیندگان ذکر کنیم:

مسيلمه كذاب كه ادعاي نبوت و پيامبري داشت در مقابل سوره‎ي «فيل» اين جملات را ساخته است: الفيل، ما الفيل، و ما ادراك ما الفيل، له ذنب و بيل و خرطوم طويل....

يكي از نويسندگان مسيحي كه مدعي معارضه با قرآن است در مقابل سوره «حمد» با اقتباسي كه از خود سوره داشته است، سوره خودساخته‎اي عرضه نموده است: الحمد للرحمن، رب الاكوان، الملك الدّيان، لك العبادة و بك المستعان، اهدنا صراط الايمان.

و در مقابل سوره كوثر گفته است: انا اعطيناك الجواهر، فصلّ لربك وجاهر و لا تعتمد قول ساحر! اين فرد با تقليد كامل از نظم و تركيب آيات قرآني و تغيير برخي از الفاظ آن چنين تلقين مي‎كند كه با قرآن معارضه نموده است. او همين بافته‎هايش را نيز از مسيلمه كذاب به سرقت برده است. مسيلمه در برابر سوره‎ي كوثر گفته است: انا اعطيناك الجماهر، فصل لربك و هاجر و انّ مبغضك رجلٌ كافر.

نمونه‎هايي ديگر نيز از معارضه‎هاي واهي و بي‎اساس وجود دارد كه براي هميشه به بايگاني تاريخ سپرده شده‎اند.:ok::ok:

خدایی قران کجا اینها کجا!:pir::pir::pir:[/]

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام


چرا بخشى از آيات قرآن، متشابه ‏اند؟

اين موضوع بسيار با اهميتى است كه شايان دقت است، بطور كلى ممكن است جهات ذيل، فلسفه وجود آيات متشابه در قرآن باشد:

الف) الفاظ و عباراتى كه در گفتگوهاى انسانها به كار مى‏رود تنها براى نيازمنديهاى روزمره به وجود آمده، و به همين دليل، به محض اينكه از دايره زندگى محدود مادى بشر خارج مى‏شويم و مثلا سخن در باره آفريدگار كه نامحدود از هر جهت است به ميان مى‏آيد، به روشنى مى‏بينيم كه الفاظ ما قالب آن معانى نيست و ناچاريم كلماتى را به كار بريم كه از جهات مختلفى نارسايى دارد، همين نارساييهاى كلمات، سرچشمه قسمت قابل توجهى از متشابهات قرآن است، آيات" يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ" يا" الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏" يا" إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ" از اين نمونه است .


ب) بسيارى از حقايق مربوط به جهان ديگر، يا جهان ما وراى طبيعت است كه از افق فكر ما دور است و ما به حكم محدود بودن در زندان زمان و مكان، قادر به درك عمق آنها نيستيم، اين نارسايى افكار ما و بلند بودن افق آن معانى، سبب ديگرى براى تشابه قسمتى از آيات است، مانند بعضى از آيات مربوط به قيامت و امثال آن.

و اين درست به آن مى‏ماند كه كسى بخواهد براى كودكى كه در عالم جنين زندگى مى‏كند، مسائل اين جهان را تشريح كند، اگر سخنى نگويد، كوتاهى كرده و اگر هم بگويد ناچار است مطالب را به صورت سربسته ادا كند زيرا شنونده در آن شرايط، توانايى و استعداد بيشتر از اين را ندارد.


ج) يكى ديگر از اسرار وجود متشابه در قرآن، به كار انداختن افكار و انديشه‏ ها و به وجود آوردن جنبش و نهضت فكرى در مردم است، و اين درست به مسائل فكرى پيچيده ‏اى میماند كه براى تقويت افكار انديشمندان، طرح میشود

تا بيشتر به تفكر و انديشه و دقت و بررسى در مسائل بپردازند.


د) نكته ديگرى كه در ذكر متشابه در قرآن وجود دارد و اخبار اهل بيت ع آن را تاييد مى‏كند، اين است كه وجود اين گونه آيات در قرآن، نياز شديد مردم را به پيشوايان الهى و پيامبر ص و اوصياى او روشن مى‏سازد و سبب مى‏شود كه مردم به حكم نياز علمى به سراغ آنها بروند و رهبرى آنها را عملا به رسميت بشناسند و از علوم ديگر و راهنماييهاى مختلف آنان نيز استفاده كنند، و اين درست به آن میماند كه در پاره‏ اى از كتب درسى، شرح بعضى از مسائل به عهده معلم و استاد گذارده مى‏شود، تا شاگردان، رابطه خود را با استاد قطع نكنند و بر اثر اين نياز، در همه چيز از افكار او الهام بگيرند و در واقع قرآن، مصداق وصيت معروف پيامبر ص است كه فرمود:"

انى تارك فيكم الثقلين كتاب اللَّه و اهل بيتى و انهما لن يتفرقا حتى يردا على الحوض):" دو چيز گرانمايه را در ميان شما به يادگار میگذارم: كتاب خدا و خاندانم و اين دو هرگز از هم جدا نمى‏شوند تا در قيامت در كنار كوثر به من برسند"»


ه) مساله آزمايش افراد و شناخته شده فتنه‏ انگيزان از مؤمنان راستين نيز فلسفه ديگرى است كه در آيه به آن اشاره شده است.[2]




[/HR]
[1] - سوره ال عمران ،آیه7.

[2] - تفسير نمونه، ج‏2، ص: 435-437.


البته که قرآن برای هدایت نازل شده اما چرا ما کاسه ی داغتر از آش هستیم !؟ (البته از لحاظ فیزیکی کاسه می تواند از آش داغتر باشد) قرآن خودش تصریح می کند که برخی ها را گمراه می کند. قرآن می گه فاسقان را گمراه می کند. قرآن می گه کر و کور رو آیاتش نیفتید. قرآن به پیامبر می گه خودت را اذیت نکن ایمان نمی آورند. چرا ما کاسه داغتر از آشیم !!!!
اگر قرار بود هر مسلمانی لایه قرآن را باز کند و بفهمد تا ته ! دیگه امتحان و آزمایش معنا نمی داد !؟
باید وهابیها و سلفیها هم امتحان شوند آنها که قرآن بر سر می گذارند و نماز می خوانند و برای تقرب به خدا سر شیعه می برند !
آنهایی که بردهی تفاسیر بی سر و ته برخی ها هستند باید امتحان شوند.
وقتی غیر مسلمانان تفاسیر و اعتقادات برادران سلفی را به رخ من می کشند و به درستی خرده می گیرند و من تفاسیر اسلام ناب منطبق با اهل بیت را به آنها نشان می دهم. آنهایی که به دنبال حق هستند دو دستی می گیرند و آنهایی که صرفا به دنبال ضربه به اسلام هستند سرخورده روی بر می گردانند.
قرآن به زیبایی همه چیز را روشن کرده است. بگذار که لجوجان در آتش جهل خود بسوزند. فکر کردید چرا اینقدر علمای تکفیری و سلفی از تشیع می ترسند ! آیا آنها به دنبال حق هستند یا خفه کردن آن. فکر کردید نمی دانند حق چیست.

سلام دوستان

در مورد این که ممکنه بعضی پیچیدگی ها در قرآن وجود داشته باشه میخواستم نظرم رو بگم:

ببینید افراد سعی و تلاشی که برای یافتن حقیقت میکنند متفاوته و به همون نسبت هم میزان دست یابیشون به اطلاعات و حقیقت تفاوت پیدا میکنه.

در مورد قرآن هم بعضی مطالب هست که سطحش بالاست و پایین آوردن و ساده سازی اون ها حدی داره.

برای همین درک اون مطالب نیازمند تلاش بیشتری هست و مسلما کسانی که تلاش بیشتری کنند حظ و بهره ی بیشتری میبرند و به درک لایه های بالا تر قرآن میرسند.

بالاخره باید یه فرقی بین من که روزی 5 دقیقه هم قرآن نمیخونم با فردی که چندین سال با جدیت قرآن رو مورد مطالعه قرار میده باشه و ایشون به درک بالاتری برسه. مثل ورزش کاری که بیشتر تمرین میکنه و به مقام بهتری میرسه.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خداقوت

علاوه بر آنچه اساتید گفتند:

بی نظیر;365726 نوشت:
خوب مگر قران نمی خواسته پیامشو به ساده ترین صورت به مردم برسونه ؟

بی نظیر;365778 نوشت:
مگر قران برای همه نیست ؟

طبقه گفته خود قرآن، قرآن کتاب هدایت است
اما برای متقین
«ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین»
شاید یکی از شاخص های تقوا رعایت همین تشابهات و توقف در موارد متشابه باشد.

بی نظیر;365878 نوشت:
سلام

و تشکر از بقیه دوستان هم که جواب داده اند

خوب ماهیت یک کتاب هدایت باید به گونه ای باشد که پیامش اشکار و واضح و بدور از پیچیدگی باشد

مگر بکارگیری مخ باید از طریق کتاب هدایت باشد ؟ این همه علم داریم مانند ریاضی و فیزیک و شیمی و ...
که برای بکارگیری مخ کفایت می کند

از نظر این حقیر نباید در یک کتاب هدایت این همه پیچیدگی یا مشابه و غیر مشابه و ... موجود باشد
اخر کتاب حل معما که نیست که کتاب هدایت است

ببین بی نظیر ، صرف وجود آیات متشابه ، اشکال دار نیست . زمانی وجود آیات متشابه یک نوع ایراد حساب میشه که برای هدایت لازم ، در قرآن به اندازه کافی آیات محکم نداشته باشیم . در صورتی که آیات محکم قرآن اونقدر هستن که اگر انسان ها به اونها عمل کنن ، رستگار میشن .

و چیز دیگه ایی هم که باید خیلی بهش دقت بشه ، تعریف محکم و متشابه هست . نباید صرف اینکه من نوعی با حدود علمم ، مقصود آیه رو نفهمیدم ، بگم فلان آیه متشابه هست . در ضمن این تعریف هم درست نیست که بگیم آیاتی متشابه هست که دارای چند معنی هست . روایاتی داریم که میگه تمام آیات قرآن دارای بطن یا بطن های مختلف هست پس تمام آیات قرآن غیر از همان ترجمه ظاهری ، معانی دیگه ایی هم داره . اما آیات متشابه ، به نظر من ، آیاتی هستن که هر کسی میتونه با خوندن ترجمه اون آیه یک نتیجه بگیره و به یک گزاره ی منحصر به فرد برسه ، در صورتی که فقط و فقط یک گزاره از بین تمام گزاره های موجود مصداق اصلی ترجمه ی آیه هست.

من نمیدونم معنی درست متشابه چیه . فک کنم یعنی کنایه یا به زبان رمز صحبت کردن طوری که فقط افراد خاصی بفهمن . اما چرا ؟
چرا باید قسمتی از آیات اینطوری باشه ؟
معمولا ما آدم ها زمانی از کنایه یا رمزی صحبت کردن استفاده میکنیم که بخوایم حرفمون رو به شخص یا اشخاص خاصی بزنیم به طوری که شخص یا اشخاص خاصی نفهمن . اگر اینطوری هست ، قرآن میخواد چه کسایی از حقایقی که میگه با خبر نشن ؟

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت
قرآن در چند مرحله , تحدى و هم آورد خواستن خود را مطرح كرده:

1- نخست به طور مطلق سخنى همانند قرآن بياورند:
((ام يقولون تقوله, بل لا يؤمنون فلياتوا بحديث مثله ان كانوا صادقين ((1)), آيامى گويند: آن را بر بافته؟ [نه] بلكه باور ندارند! پس سخنى همانند آن بياورند, اگر راست مى گويند)).

2- سپس به اندازه ده سوره را مطرح نمود هرچند كوچك باشند:

((ام يـقـولون افتراه, قل فاتوا بعشر سور مثله مفتريات وادعوا من استطعتم من دون اللّه ان كن تم صـادقـيـن ((2)), آيـا مى گويند كه آن را به دروغ به ما نسبت داده است؟ بگو:پس همانند ده سـوره آن, حـتـى اگـر افـتـرا گونه باشد بياوريد و هر كس را كه خواهيد[به شهادت و داورى] بخوانيد, اگر راست مى گوييد)).

3- آن گاه, براى آن كه از اعتبار مدعيان بكاهد, پيش نهاد كرده كه يك سوره همانندقرآن بياورند:
((ام يـقـولـون افـتـراه , قـل فـاتـوا بـسـورة مـثـلـه , و ادعـوا مـن اسـتـطـعـتـم مـن دون اللّه ان كنتم صادقين ((3)), اگر راست مى گوييد, همانند يك سوره آن بياوريد)).

4- و براى آخرين بار, با قاطعيت هرچه تمام تر, عجز و ناتوانى نهايى آنان را اعلام نمود:
((و ان كـنـتـم في ريب مما نزلنا على عبدنا فاتوا بسورة من مثله , وادعوا شهداكم من دون اللّه ان كـنـتـم صـادقـيـن فـان لـم تـفعلوا و لن تفعلوا, فاتقوا النار التي وقودها الناس و الحجارة اعدت لـلكافرين ((4)), اگر ناباوريد نسبت به آن چه بر بنده خويش فروفرستاده ايم , پس همانند يك سـوره آن بـيـاوريد, يا سوره اى از هم چون فردى بياوريدو اگر [چنين كارى را] نكرديد و هرگز نـتـوانـيد كرد, پس پروا كنيد از آتشى كه فروزنده آن آدميان و سنگ خارا مى باشد و براى كافران آماده گرديده است)).

در ايـن آيـه ذكر آدميان در كنار سنگ خارا كنايه از آن است كه آدميان فاقد شعور وتهى از خرد و انديشه, هم چون سنگ خارا بوده و در كنار آن قرار دارند و در آتش سرسختى مى سوزند.

5- آن گاه و پس از اين تجربه تلخ و ناگوار براى ناباوران, روى سخن را به توده بشريت كرده, برابر ابديت اعجاز و تحدي قرآن را اعلام نموده است :
((قـل لـئن اجـتمعت الا نس و الجن على ان ياتوا بمثل هذا القرآن لا ياتون بمثله و لو كان بعضهم لـبعض ظهيرا ((5)), بگو: اگر تمامى انس و جن [كه در بستر تاريخ قرارگرفته اند] گرد هم آيند و بخواهند همانند اين قرآن بياورند, هرگز نتوانند, گرچه همگى پشت در پشت يك ديگر قرار گيرند)).
منبع: تبیان

یک موضوع
قرآن در آیات تحدی دو نوع تحدی دارد:
1- مانند قران بیاورید
2- یک سوره یا 10 سوره یا چند سوره مانند آن بیاورید.

در حالت دوم گفته است که از هر که میخواهید غیر از خدا کمک بگیرید.

سوال حقیر این است که، چطور کسی که میخواهد علیه قرآن مبارزه کند، میتواند از خدا کمک بگیرد؟

با تشکر

من شروع کننده ی این موضوع بودم این سوالو در دو سایت دیگه هم مطرح کردم و اکنون بعد از هفته ها پاسخم را گرفته ام پاسخ من به تحدی قرآن این سه خط بود:
«ابتدا اکتشاف دین الحق من دین الاقربین(1)
فاستخدم عقلک فی هذه السبیل(2)
إن هذا نهج هو الصحیح(3)»
هر نوشته ای از جمله نوشته ی من دو قسمت اصلی دارد:
1-ظاهر
2-معنا
بنابراین اگه نوشته ی من با قرآن برابری کنه هم از نظر ظاهر و هم از نظر معنا باید در سطح قرآن باشه.
قبول دارم که سه خط من شاید از نظر ظاهر در حد قرآن زیبا نباشد. بنابراین سه خط من نمی تواند به تحدی قرآن پاسخ بدهد (البته اگر شما یک متن بسیار زیبا نیز بیاورید باز هم متن شما قابل قبول نیست زیرا همه ی ما می دانیم که زیبایی نسبی است و همیشه امکان دارد که عده ای چیزی را زیبا بدانند و عده ای دیگر همان را زشت ببینند و با توجه به وابسته بودن قرآن به دین اسلام و تعصبات مذهبی امکان سنجش زیبایی یک متن نسبت به قرآن تقربیا وجود ندارد.)
اما معتقدم که سه خط من از نظر مفهوم از سه آیه ی سوره ی کوثر چیزی کم ندارد زیرا از هزار و چهارصد سال پیش تا اکنون سوره کوثر چند مفهوم را بیان می کند:
1-خدا به پیامبر خیر کثیر اعطا کرده است(خیر کثیر می تواند دو چیز باشد:1-حضرت فاطمه2-امت اسلامی)
2-شکر گزاری خدا
3-توهین کنندگان به پیامبر بی دنباله هستند(که البته دنباله توهین کنندگان به پیامبر تا به امروز هم کشیده شده است همانند: کاریکاتوریست دانمارکی و سلمان رشدی و...)
از هزار و چهارصد سال پیش تا الان مفهوم سوره ی کوثر این سه نکته بوده است مگر احادیث که بر آیات مفهوم افزوده اند که البته اگر بخواهیم به احادیث اتکا کنیم من هم می توانم برای خطوط خودم تفاسیر بگویم.
معنی سه خط من:
«به دنبال دین حق گشتن را از دین اطرافیانت شروع کن(1)
پس در این راه عقلت را به کار گیر(2)
قطعا این راه صحیح است(3)»

تفسیر سه خط من:
خط اول می گوید هنگامی که می خواهی به دنبال دین حق و درست بگردی از دین اطرافیانت این جستوجو را آغاز کن این امر خودش دو علت دارد:
1- هر کس از دین اطرافیانش بهتر می تواند اطلاعات کسب کند مثلا ما که در یک سرزمین شیعه به دنیا آمده ایم و اطرافیان ما شیعه هستند به راحتی می توانیم سوال هایمان را از اطرافیانمان بپرسیم اما به این راحتی نمی توانیم از آیین سیک ها یا هندو ها اطلاعات کسب کنیم. بنابراین خیلی راحت تر می توانیم بفهمیم دین اطرافیانمان حق است یا باطل.
2- این اکتشاف و جستوجو به دنبال دین حق مستلزم خالی کردن ذهن از تعصب و عقاید بی پایه و اساس است حالا فرض کنید ما این جستوجو به دنبال دین حق را از دینی به غیر از دین اطرافیانش شروع کنیم اما بعد از بررسی چند دین به این نتیجه برسیم که دین اطرافیانمان درست بوده زمانی گذشته و ما مجبور بودیم بدون عقاید دینی در یک جامعه ی دینی زندگی کنیم و متحمل سختی شویم در صورتی که اگر از دین اطرافیانمان شروع می کردیم متحمل زحمت کمتری می شدیم.
پس خط اول می گوید این اکتشاف و بررسی را از اطرافتان شروع کنید تا کمتر متحمل سختی شوید.
خط دوم می گوید که در راه پیدا کردن دین حق از عقلت استفاده کن.
خط سوم هم می گوید این روش قطعا روش درستی است.

پاسخ من به تحدی قرآن:
آیه:ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار
مثل:
یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر الیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال

نکته:در مثل اوری گفته نشده حتما خودتان باید سازنده مثل باشید مطلق گفته هر مثلی می خواهید می تواید بیاورید تحقیقا یا تقلیدا

پاسخ بعدی من به تحدی:
آیه الم
پاسخ من:
لمس یا مسر یا ...

نکته قرآن در یک مر حله از تحدی از از یک سوره هم کوتاه آمده و گفته فأتو بحدیث مثله(23 طور) که حدیث همان جمله یا یک آیه است

velayat;388954 نوشت:
پاسخ من به تحدی قرآن:
آیه:ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار
مثل:
یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر الیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال

نکته:در مثل اوری گفته نشده حتما خودتان باید سازنده مثل باشید مطلق گفته هر مثلی می خواهید می تواید بیاورید تحقیقا یا تقلیدا

پاسخ بعدی من به تحدی:
آیه الم
پاسخ من:
لمس

نکته قرآن در یک مر حله از تحدی از از یک سوره هم کوتاه آمده و گفته فأتو بحدیث مثله(23 طور) که حدیث همان جمله یا یک آیه است

سلام.
جناب ولایت گرامی.

1) دعای تحویل سال که بیان نمودید اصلا قابل مقایسه با آیه 201 سوره بقره نیست.

2) عبارت "فالیأتوا بحدیث مثله" آیه 34 سوره طور است.

3) حدیث به معنای جمله و آیه نیست. بلکه به معنای سخن، گفتگو، صحبت ... هست. اشاره به تحدی به کل قرآن دارد نه فقط یک آیه از آن.

موفق باشید.

حاج سید مهندس دکتر;389023 نوشت:
1) دعای تحویل سال که بیان نمودید اصلا قابل مقایسه با آیه 201 سوره بقره نیست.

دلیل بیاورید که قابل مقایسه نیست.این که نشد!

حاج سید مهندس دکتر;389023 نوشت:
2) عبارت "فالیأتوا بحدیث مثله" آیه 34 سوره طور است.

حالا هر چی!

حاج سید مهندس دکتر;389023 نوشت:
حدیث به معنای جمله و آیه نیست. بلکه به معنای سخن، گفتگو، صحبت ... هست. اشاره به تحدی به کل قرآن دارد نه فقط یک آیه از آن.

شما از کجا فهمیدید که به قول خودتان «سخن» اشاره به کل قرآن دارد؟ «الم» هم بر آن «سخن» صدق می کند.

بد دفاع کردن بیشتر از هر چیز تأثیر مخرّب دارد.

قل هو الله الصمد
الله احد
ما
وُلِد و ما وَلَدَ
منم سه تا آیه مثل قرآن آوردم!

هادی ماهانی;389031 نوشت:

دلیل بیاورید که قابل مقایسه نیست.این که نشد!

حالا هر چی!

شما از کجا فهمیدید که به قول خودتان «سخن» اشاره به کل قرآن دارد؟ «الم» هم بر آن «سخن» صدق می کند.

بد دفاع کردن بیشتر از هر چیز تأثیر مخرّب دارد.

سلام.
دوست عزیزم جناب هادی ماهانی.

کمی خونسرد باشید بزرگوار.

جناب ولایت، خود در آشنائی و تسلط بر زبان عربی ید طولائی دارند و مطمئناً مباحثه با ایشان بسیار دشوار است. اما من بشما دوست عزیز اطمینان خواهم داد که مخرب نخواهد بود.

هادی ماهانی;389031 نوشت:
بد دفاع کردن بیشتر از هر چیز تأثیر مخرّب دارد.
سلام
احسنت :Gol:

حاج سید مهندس دکتر;389035 نوشت:
جناب ولایت، خود در آشنائی و تسلط بر زبان عربی ید طولائی دارند و مطمئناً مباحثه با ایشان بسیار دشوار است.

اتفاقا من هم دقیقا به همین خاطر گفتم جواب درست و حسابی بدهید. من از پست های جناب ولایت بسیار استفاده می کنم.چون مطمئنم ایشان قصدشان اضلال عوام نیست بلکه اولا روشن کردن جهل مرکب برخی مدعیان است و ثانیا جواب یافتن برای برخی شبهات مبتلا به و یا تعمیق معرفت دینی.
بس است هر چقدر از روی تقلید و تعصب حرف ها را قبول کردیم.
اتفاقا این جور آدم ها (امثال جناب ولایت) خیلی هم متدین هستند و حرف هاشون از روی غرض و مرض نیست.یکیشون خودم هستم.امام المشککین کلاس هستم.هدفم هم فقط اینه که معرفت دینی همکلاسی هام عمق پیدا کنه و دینشون از حرف این و اون نباشه و بفهمند که بسیاری از چیزهایی که بدیهی می شمردند و به خودشون زحمت فکر درباره اش نمی دادند جای بسی فکر و تفقه دارد.

هادی ماهانی;389048 نوشت:
اتفاقا من هم دقیقا به همین خاطر گفتم جواب درست و حسابی بدهید. من از پست های جناب ولایت بسیار استفاده می کنم.چون مطمئنم ایشان قصدشان اضلال عوام نیست بلکه اولا روشن کردن جهل مرکب برخی مدعیان است و ثانیا جواب یافتن برای برخی شبهات مبتلا به و یا تعمیق معرفت دینی.
بس است هر چقدر از روی تقلید و تعصب حرف ها را قبول کردیم.

سلام.
جناب هادی ماهانی.

ایشان فرمودند:

velayat;388954 نوشت:
پاسخ من به تحدی قرآن:
آیه:ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار
مثل:
یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر الیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال

1) از نظر اختصار، قرآن به ربنا اکتفا نموده، در دعای تحویل سال از یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر الیل و النهار یا محول الحول و الاحوال استفاده شده.
2) در آیه 201 سوره بقره، تمنا و درخواست وجود دارد و از خدا خواسته میشود عطا کند. اما در دعای تحویل سال گفته میشود دگرگون کن، تغییر بده.
3) در آن آیه حسنه در دنیا و حسنه در آخرت از هم جدا شده و این شاهد بر تفاوت حسنات دنیوی و اخرویست و مخاطب را وادار به تأمل و اندیشه در این تفاوت میکند.
4) در آن آیه عطا کردن حسنه طلب میشود اما برای خداوند تکلیفی تعیین نمیگردد که احسن و بهترین را عطا کند. به عبارتی ضرورت حکمت و مصلحت خدا را در تعیین شدت و میزان حسنه یادآور میشود. و نهایت ادب در دعا از پروردگار را به نمایش میگذارد.
5) در آن آیه با ذکر عبارت "ما را از عذاب آتش جهنم نگه دار" به طور ضمنی به مخاطب میفهماند که وجود حسنه امکان لغزش را فراهم میکند و در کنار طلب برای عطای حسنه، باید از پروردگار جهت مصون ماندن از لغزش نیز تمنا داشت.

ایشان فرمودند:

velayat;388954 نوشت:
پاسخ بعدی من به تحدی:
آیه الم
پاسخ من:
لمس یا مسر یا ...

نکته قرآن در یک مر حله از تحدی از از یک سوره هم کوتاه آمده و گفته فأتو بحدیث مثله(23 طور) که حدیث همان جمله یا یک آیه است

خداوند در مورد تحدی در جائی میفرماید: «

فاتوا بعشر سور مثله» ده سوره مانند قرآن و در جای دیگر میفرماید: «فاتوا بسورة مثله» یک سوره مانند قرآن.
منطقاً اگر میخواست تحدی را از سوره به آیه تقلیل دهد می‌فرمود: "فاتوا بآیة مثله"
اما وقتی از "بحدیث مثله" استفاده میشود، منظور دیگر آیه نیست. چون در تقسیم بندی اجزاء قرآن داریم که یک سوره از چند آیه تشکیل شده. نه اینکه یک سوره از چند حدیث تشکیل شده.

پاسخ من به تحدی قرآن :
من این پاسخ را دارم ولی دلیلی ندارد آن را به شما بگویم. باید آن را به یک داور بگویم تا قضاوت کند. تحدی من بین من و خدای مسلمانان است. البته داور را هم به گفته خود قرآن :
وادعوا شهدائکم
خودم انتخاب کردم. از دوستان من است که ید طولانی در کلام عرب دارد. او کلام من را برتر از قرآن دانست. بنابراین تحدی قران پاسخ گفته شد.
قبول کنید که این هماوردطلبی قرآن قرابتی با منطق بشر امروز ندارد. اصولا هماورطلبی از جنس همان مبارزه طلبی هایی است که اعراب در جنگ های خود انجام می دادند و رجزخوانی می کردند.
آخر مگر ممکن است شخصی بیاید و بین من و خدا به داوری بنشیند. آنهم داوری که خود مبارزه کنندگان با خدا تعیین می کنند. هیچ مسلمانی نمی تواند در این مورد داوری کند. چرا که پیش فرض ذهن او این است که قرآن کلام خداست و احد الناسی نمی تواند مثالی برای آن بیاورد. لذا اگر به یک مسلمان بگویی که من می خواهم با قرآن تحدی کنم قبل از اینکه کلام تو را بشنود می گوید کلام تو پایین تر از قرآن است.
و من الله توفیق

حاج سید مهندس دکتر;389084 نوشت:
1) از نظر اختصار، قرآن به ربنا اکتفا نموده، در دعای تحویل سال از یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر الیل و النهار یا محول الحول و الاحوال استفاده شده.
2) در آیه 201 سوره بقره، تمنا و درخواست وجود دارد و از خدا خواسته میشود عطا کند. اما در دعای تحویل سال گفته میشود دگرگون کن، تغییر بده.
3) در آن آیه حسنه در دنیا و حسنه در آخرت از هم جدا شده و این شاهد بر تفاوت حسنات دنیوی و اخرویست و مخاطب را وادار به تأمل و اندیشه در این تفاوت میکند.
4) در آن آیه عطا کردن حسنه طلب میشود اما برای خداوند تکلیفی تعیین نمیگردد که احسن و بهترین را عطا کند. به عبارتی ضرورت حکمت و مصلحت خدا را در تعیین شدت و میزان حسنه یادآور میشود. و نهایت ادب در دعا از پروردگار را به نمایش میگذارد.
5) در آن آیه با ذکر عبارت "ما را از عذاب آتش جهنم نگه دار" به طور ضمنی به مخاطب میفهماند که وجود حسنه امکان لغزش را فراهم میکند و در کنار طلب برای عطای حسنه، باید از پروردگار جهت مصون ماندن از لغزش نیز تمنا داشت.

با سلام خدمت جناب مهندس
با تمام احترامی که برای شما قایل هستم و سطح علم و آگاهی شما ولی باید خدمتتان عرض کنم شما صلاحیت داوری در این مبارزه را ندارید. چرا که در این مبارزه شما جانب قرآن هستید. در صورتی که خود قرآن گفت داوربانی از خودتان بیاورید.
با عرض پوزش فراوان.
و من الله توفیق

حاج سید مهندس دکتر;389084 نوشت:
1) از نظر اختصار، قرآن به ربنا اکتفا نموده، در دعای تحویل سال از یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر الیل و النهار یا محول الحول و الاحوال استفاده شده.
2) در آیه 201 سوره بقره، تمنا و درخواست وجود دارد و از خدا خواسته میشود عطا کند. اما در دعای تحویل سال گفته میشود دگرگون کن، تغییر بده.
3) در آن آیه حسنه در دنیا و حسنه در آخرت از هم جدا شده و این شاهد بر تفاوت حسنات دنیوی و اخرویست و مخاطب را وادار به تأمل و اندیشه در این تفاوت میکند.
4) در آن آیه عطا کردن حسنه طلب میشود اما برای خداوند تکلیفی تعیین نمیگردد که احسن و بهترین را عطا کند. به عبارتی ضرورت حکمت و مصلحت خدا را در تعیین شدت و میزان حسنه یادآور میشود. و نهایت ادب در دعا از پروردگار را به نمایش میگذارد.
5) در آن آیه با ذکر عبارت "ما را از عذاب آتش جهنم نگه دار" به طور ضمنی به مخاطب میفهماند که وجود حسنه امکان لغزش را فراهم میکند و در کنار طلب برای عطای حسنه، باید از پروردگار جهت مصون ماندن از لغزش نیز تمنا داشت.

با سلام
دقت کنید شما باید ترجیح قرآن بر متن مثل اوری شده ما را اثبات کنید
مثلا شماره1:در بلاغت می گن اقتصار به خودی خود خوب نیست و تطویل هم به خودی خود خوب نیست و ملاک مقتضای حال هستش
به نظرم من در این جا تطویل سبب تعظیم و ستایش خدا شده و در نتیجه این تطویل سبب می شود خدا حاجت ما را اجابت کند در ضمن احترام بیشتری هم به خدا گذاشته خواهد شد نسبت به اینکه با عجله و سریع بخواهیم بگوییم ای رب ما بده ما را فلان و فلان
نسبت به اینکه بگوییم:ای خدایی که فلانی ای خدایی که بیساری ای خدایی که... بده جاجت مارا
شماره2:در دوتایش درخواست هست چون در دوتایش فعل امر به کار رفته
شماره3:در مثل اوری ما هم قلوب و ابصار جدا شده اند و خواننده را به تامل باز می دارند در ضمن صرف واو دال بر تفاوت نیست و ممکن است اشتراک داشته باشند و اساسا عین هم باشد مثلا من ساعت 12 و 1بعد از ظهر درس خواندم که دال بر این نیست که مثلا ساعت 12 یه جور بعدازظهره و ساعت 1 یک جور دیگه
شماره4:در ایه اول کجا عطا کردن حسنه تلقی می شود؟تعیین تکلیف می کند و می گوید خدا حسنه دنیا و آخرت را به من بده و مرا از عذاب جهنم رها کن که البته شاید بشود گفت عبارت دوم هم حشو اس چون در درخواست اول گنجانده شده یعنی حسنه در آخرت همان ترک عذاب جهنم است و خود این امر هم حسنه آخرت است
شماره5:پاسخش در4 اشاره شد

حاج سید مهندس دکتر;389084 نوشت:
خداوند در مورد تحدی در جائی میفرماید: «
فاتوا بعشر سور مثله» ده سوره مانند قرآن و در جای دیگر میفرماید: «فاتوا بسورة مثله» یک سوره مانند قرآن.
منطقاً اگر میخواست تحدی را از سوره به آیه تقلیل دهد می‌فرمود: "فاتوا بآیة مثله"
اما وقتی از "بحدیث مثله" استفاده میشود، منظور دیگر آیه نیست. چون در تقسیم بندی اجزاء قرآن داریم که یک سوره از چند آیه تشکیل شده. نه اینکه یک سوره از چند حدیث تشکیل شده.

اقای مصباح در کتاب قرآن شناسی تحقیق خوبی در این باره کرده اند و حتی اثبات کرده اند سوره در این عبارات به معنای سوره مصطلح نیست بلکه به معنای فقره یا یک آیه یا یک جمله است فلذا اگر استدلال ایشان درست باشد که سخن من تاکید هم می شود.
و البته به نظر می آید حتی آیه هم به معنای مصطلح الان در آن زمان استفادده نمیش ده و به هر حال من این امکان را می دهم که در آن زمان یکی از الفاظ مصطلح آیه همان حدیث باشد چون کاملا به هم می خورند .
باتشکر

شریعت عقلانی;389090 نوشت:
خودم انتخاب کردم. از دوستان من است که ید طولانی در کلام عرب دارد. او کلام من را برتر از قرآن دانست. بنابراین تحدی قران پاسخ گفته شد.
میشه به ما هم بگین؟
البته خودم زیاد با این روش بحث نمی کنم و مبنایی تر بحث می کنم ولی حالا با این روش هم ایرادی ندارد
انسان باید تمام استدلالات حریف را با هر چندتا پیش فرض ارزیابی و درصورت وجود نقد در آنها نقد کند .وگرنه قبول کند.

شریعت عقلانی;389091 نوشت:
با تمام احترامی که برای شما قایل هستم و سطح علم و آگاهی شما ولی باید خدمتتان عرض کنم شما صلاحیت داوری در این مبارزه را ندارید. چرا که در این مبارزه شما جانب قرآن هستید. در صورتی که خود قرآن گفت داوربانی از خودتان بیاورید.
آخه مشکل اینه که داور از هر طرفی به درد نمی خوره اگر مخالف قرآن باشه مغرضانه داوری می کنه و اگر موافق قرآن باشه باز مغرضان داوری می کنه
باید بی طرف باشه
اما ما که بی طرف نداریم
عقلا یا طرفدار قرآنه یا مخالف قرآن
راستی بچه ها یه سوالی آیا شرایط تحدی دست قرآنه یعنی اگر قرآن گفته بود داورانی از جانب مسلمانان باشه شما قبول می کردین؟
یا نمی گفت یه سوره یا 10 سوره فقط می گفت کل قرآن یا مثلا ممکن بود 500 جلد کتاب به اسم قرآن بیاورد حضرت محمد
و بعد بگویید هر کسی مثل این 500 جلد(کل 500 جلد)آورد من قبول می کنم که پیامبر نیستم
اینکه نمی شه!
پس ملاک کیفی و کمی تحدی چیست؟

velayat;389097 نوشت:
آخه مشکل اینه که داور از هر طرفی به درد نمی خوره اگر مخالف قرآن باشه مغرضانه داوری می کنه و اگر موافق قرآن باشه باز مغرضان داوری می کنه
باید بی طرف باشه
اما ما که بی طرف نداریم
عقلا یا طرفدار قرآنه یا مخالف قرآن

با سلام.
در هر مبارزه هایی که بین انسان ها وجود دارد براحتی می توان داور بی طرف را تعیین کرد. داوری که هیچ موضع خاصی نسبت به هیچ طرف ندارد. ولی در این مبارزه به هیچ عنوان نمی توان فرد بی طرف را تعیین کرد. اگر هم تعیین کنیم و رای به طرف مقابل خدا داد به نظر شما مسلمانان قبول می کنند؟ به هیچ وجه! چون قرآن را کلام خدایی می دانند که هیچ کس نمی تواند با و مبارزه کند.
در ضمن خود قرآن قبول کرده که داور از طرف مقابل باشه.
شما از جمله وادعوا شهدائکم چه برداشتی می کنید؟
برای همین هم گفتم اصولا این مبارزه وجه معقولی ندارد. برای همین هم هست که کسی به خود زحمت این مبارزه را نمی دهد. چون در چهارچوب عاقلانه ای نیست.
velayat;389097 نوشت:
راستی بچه ها یه سوالی آیا شرایط تحدی دست قرآنه یعنی اگر قرآن گفته بود داورانی از جانب مسلمانان باشه شما قبول می کردین؟
یا نمی گفت یه سوره یا 10 سوره فقط می گفت کل قرآن یا مثلا ممکن بود 500 جلد کتاب به اسم قرآن بیاورد حضرت محمد
و بعد بگویید هر کسی مثل این 500 جلد(کل 500 جلد)آورد من قبول می کنم که پیامبر نیستم
اینکه نمی شه!
پس ملاک کیفی و کمی تحدی چیست؟

البته مفسرانی بر آن شدند تا شرایطی را بر اساس متن خود قرآن بیاورند. ولی باید گفت که اولا این متن در زمان نزول آیات تحدی کامل نبوده و ثانیا عقل اعراب آن زمان به حدی نبوده که بتوانند با تحقیق و تفحص در متن آن شرایط تحدی را تعیین کنند.
ولی در کل اینکه شرایط تحدی را قران مشخص کند باز هم معقول نیست.
و من الله توفیق

velayat;389095 نوشت:
میشه به ما هم بگین؟
البته خودم زیاد با این روش بحث نمی کنم و مبنایی تر بحث می کنم ولی حالا با این روش هم ایرادی ندارد
انسان باید تمام استدلالات حریف را با هر چندتا پیش فرض ارزیابی و درصورت وجود نقد در آنها نقد کند .وگرنه قبول کند.

البته بنده شوخی کردم. خواستم صرفا بگویم که امکان پاسخ گفتن به تحدی براحتی وجود دارد. همین. با عرض پوزش
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;389091 نوشت:

با سلام خدمت جناب مهندس
با تمام احترامی که برای شما قایل هستم و سطح علم و آگاهی شما ولی باید خدمتتان عرض کنم شما صلاحیت داوری در این مبارزه را ندارید. چرا که در این مبارزه شما جانب قرآن هستید. در صورتی که خود قرآن گفت داوربانی از خودتان بیاورید.
با عرض پوزش فراوان.
و من الله توفیق

سلام.
دوست خوبم جناب شریعت عقلانی، شما بزرگوارید.

اینجانب قصدم داوری نبود. بلکه میخواهم از مباحثه با فرهیختگانی همچون جناب ولایت و نیز جنابعالی و سایر دوستان کسب فیض نمایم.

حقیقتاً بدون غلو و بزرگنمائی عرض میکنم که تاکنون از مطالب ایشان و نیز شما در موضوعات مختلف زیاد بهره برده‌ام.
به هر حال سخن شما کاملاً حق است و از اینکه این مهم را متذکر شدید سپاسگزارم:Gol:

velayat;389092 نوشت:
با سلام
دقت کنید شما باید ترجیح قرآن بر متن مثل اوری شده ما را اثبات کنید
مثلا شماره1:در بلاغت می گن اقتصار به خودی خود خوب نیست و تطویل هم به خودی خود خوب نیست و ملاک مقتضای حال هستش
به نظرم من در این جا تطویل سبب تعظیم و ستایش خدا شده و در نتیجه این تطویل سبب می شود خدا حاجت ما را اجابت کند در ضمن احترام بیشتری هم به خدا گذاشته خواهد شد نسبت به اینکه با عجله و سریع بخواهیم بگوییم ای رب ما بده ما را فلان و فلان
نسبت به اینکه بگوییم:ای خدایی که فلانی ای خدایی که بیساری ای خدایی که... بده جاجت مارا
شماره2:در دوتایش درخواست هست چون در دوتایش فعل امر به کار رفته
شماره3:در مثل اوری ما هم قلوب و ابصار جدا شده اند و خواننده را به تامل باز می دارند در ضمن صرف واو دال بر تفاوت نیست و ممکن است اشتراک داشته باشند و اساسا عین هم باشد مثلا من ساعت 12 و 1بعد از ظهر درس خواندم که دال بر این نیست که مثلا ساعت 12 یه جور بعدازظهره و ساعت 1 یک جور دیگه
شماره4:در ایه اول کجا عطا کردن حسنه تلقی می شود؟تعیین تکلیف می کند و می گوید خدا حسنه دنیا و آخرت را به من بده و مرا از عذاب جهنم رها کن که البته شاید بشود گفت عبارت دوم هم حشو اس چون در درخواست اول گنجانده شده یعنی حسنه در آخرت همان ترک عذاب جهنم است و خود این امر هم حسنه آخرت است
شماره5:پاسخش در4 اشاره شد

اقای مصباح در کتاب قرآن شناسی تحقیق خوبی در این باره کرده اند و حتی اثبات کرده اند سوره در این عبارات به معنای سوره مصطلح نیست بلکه به معنای فقره یا یک آیه یا یک جمله است فلذا اگر استدلال ایشان درست باشد که سخن من تاکید هم می شود.
و البته به نظر می آید حتی آیه هم به معنای مصطلح الان در آن زمان استفادده نمیش ده و به هر حال من این امکان را می دهم که در آن زمان یکی از الفاظ مصطلح آیه همان حدیث باشد چون کاملا به هم می خورند .
باتشکر

سلام.
جناب ولایت گرامی.

در شماره 4 عرض نکردم "عطا کردن، حسنه تلقی می شود" بلکه گفتم: عطا کردنِ حسنه، طلب میشود. در مورد حسنه در آخرت هم با توجه به جمله انتهائی آیه، بنظرم منظور، عطای حسنه در عالم برزخ و نیز موقف‌های قیامت است. وگرنه پس از ورود به بهشت یا جهنم، فکر نمیکنم طلب حسنه مفهومی معقول داشته باشد.

در شماره 1 کلام شما را پذیرا هستم. اما اولاً تغییر قلوب و ابصار را هر دو معنوی می‌یابم. دوماً سنخیتی بین مقلب القلوب و الابصار و محول الحول و الاحوال با مدبر الیل و النهار نمیبینم.

در شماره 4 در آیه تعیین تکلیف صورت نگرفته. میگوئیم حسنه بما عطا کن. اما نمیگوئیم احسن آنرا. در دعای تحویل سال میگوئیم حال ما را به بهترین حال تغییر بده و این قید احسن از نظرم تعیین تکلیف است.

در شماره 2 کلام شما را میپذیرم. آتنا و حول هر دو فعل امر است. اما در مفهوم به ما عطا کن نسبت به مفهوم حالمان را تبدیل کن، تمنای بیشتری هویداست.

اما در مورد اختصار و نیز مفهوم حدیث و آیه:
آیات قرآن به تنهائی شاید معنا و مفهوم کلام را نرسانند. آیات در کنار همدیگر میتوانند بیانگر موضوع و مفهومی خاص باشند. و حتی آیاتی با مضامین مشابه در جاهای مختلف قرآن میتوانند متمم و مکمل هم باشند.
به همین جهت است که مبارزه طلبی با آوردن یک آیه منطقی نیست. و در جائی هم ذکر نشده.
آیه‌ای مانند الم، در ابتدای یک سوره ممکن است ارتباطی با مفاهیم همان سوره داشته باشد و به تنهائی هیچ مفهوم و اعتباری نخواهد داشت.
بنابراین منطقی نیست که خداوند با آوردن یک آیه دعوت به تحدی کند.
در مورد اختصار هم همینگونه هست. ربنا در آن آیه اکتفا میکند چون در آیات دیگری در مورد خداوند و صفاتش و افعالش بحث شده. اما چون شما اصرار به آوردن یک آیه دارید، ناگزیر باید مطالب و موضوعات بیشتری را در آن بگنجانید و تطویلش کنید.
اگر میخواست تحدی را به آیه تقلیل دهد میگفت بآیة و نمیگفت بحدیث. و این تقلیل را انجام نداد چون یک آیه به تنهائی ممکن است نا مفهوم و نارسا باشد. مانند الم تنها. مانند اهدنا الصراط المستقیم که در آیه بعدش راه راست را بیشتر تبیین میکند.

وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا

ادبیات قران منحصر بفرد است و قران نثر مسجع است ، نه شعر است و نه نثر اما هم خصوصیات نثر را دارد و هم شعر را

هر سوره قران هم اعجاز لفظی دارد هم اعجاز معنوی دارد هم اعجاز ریاضی و عدی دارد و هم اعجاز هارمونی از نظر نتهای موسیقی در صورت قرائت صحیح را داراست!

روزی موسیقی دانی غیر مسلمان و نا آشنا بزبان عرب در جلسه قرائت ترتیل قران حضور یافته بود و به قرائت یک قاری آماتور گوش میکرد و ناگهان گفت اینجا را اشتباه خواند گفتند تو که زبان عربی بلد نیستی از کجا دانستی گفت هر چه میخواند هارمونی کامل داشت ولی در اینجا یک ناهنجاری و ناهماهنگی ظهور کرد و با ارجاع قرائت به یک قاری استاد متوجه شدند که قاری آماتور باید وقف میکرد ولی وقفی انجام نداده است و موجب بروز آشفتگی شده است و استاد موسیقی درست تشخیص داده بوده است!

بنابرین یک داور منصف میتواند یک استاد موسیقی باشد! که اصلا کلمه ای عربی نمیداند!!!

پس کسی که ادعایی دارد که متنی مشابه یکی از سوره ها دارد متنش را اعراب گذاری کند و یک قاری هم متن ادعایی را بصورت ترتیل بخواند و هم سوره متناظر انرا که به سبک ان تحدی شده است و ان استاد موسیقی که کلمه ای عربی نمیداند قضاوت کند که قرائت کدام متن خالی از اشکال هارمونی است!

اگر از فیلتر گذشت سپس یک استاد ادبیات عرب قضاوت کند که قواعد عربی بکار رفته در ان صحیح و خالی از اشکال است( صحت لفظی) و جمله ای دارای معنی است(صحت معنوی)

و اگر از این فیلتر هم گذشت میتوان انرا از نظر ریاضی نیز بررسی کرد که مثلا چقدر با تئوریهای ریاضی تثبیت شده موجود مثلا تئوری مضارب عدد 19 ، هماهنگی دارد!

قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَىٰ أَن يَأْتُوا بِمِثْلِ هَٰذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا

الحمد لله رب العالمین

[=arial]بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر دوست عزیز ma313
اما برای اینکه با معجزه این سه آیه سوره کوثر کمی آشنا بشوید یک توضیحی می دهم که ان شاء الله اگر شکی در اعجاز قرآن دارید بر طرف شود . اول اینکه این آیه خبر می دهد کسی که پیغمبر را بدون نسل معرفی کرده خود بدون نسل و تبار می شود و فقط همان شخص در این آیه مد نظر است زیرا خدا نفرموده قطعا دشمنان تو بدون تبار هستند و فرموده قطعا دشمن تو ((شانئک)) بدون نسل و تبار است و این کلمه ای مفرد است و تنها اشاره به یک نفر دارد بهمین دلیل این ربطی به سلمان رشدی و امثال او ندارد .ولی ماجرا این بود که عاص بن وائل لعنه الله علیه به پیغمبر زخم زبان میزد که ابتر است یعنی فرزندان پسرش از دنیا رفته اند و نسلی از برایش باقی نمانده است . آن احمقان دوره جاهلیت گمان می کردند که نسل فقط باید از فرزند پسر منتقل شود و خدا هم رد بر آنها آورده که پیغمبر فاطمه را دارد و آن خیر کثیری است که نسل خیری که ائمه باشند از آن متولد خواهند شد . و همین ائمه را اولاد رسول خدا می خوانیم زیرا از فرزندان پیغمبر از نسل فاطمه هستند چنانچه عیسی از فرندان ابراهیم از نسل مریم بود و خدا در قرآن عیسی را از نسل ابراهیم خوانده است. و خود نویسندگان انجیل هم عیسی را از نسل اسحاق و ابراهیم می دانند از طریق مریم . خلاصه خداوند هم در قرآن بدجور زخم زبانی به عاص بن وائل می زند که می گوید دشمنت یعنی عاص نسل ندارد زیرا عاص ملعون کسی را به فرزندی خودش که معلوم نبود از نطفه چه کسی است را به خود می چسپانید و آن حرام زاده معروف تاریخ عمرو بن عاص است :khaneh::khaneh::khaneh: که داستان حرامزادگی آن که ابوسفیان مدعی بود از نطفه اوست معروف سنی و شیعه است که اگر نگاهی به کتاب شرح نهج البلاغه از ابن حدید کنید متوجه داستان تولدش می شوید :ok: و آخرش هم این عمرو بن عاص سقط شد و نسل عاص ابتر شد و خلاصه از فرزندان فاطمه بسیار افراد داریم که اکنون هم زنده هستند . خب شما علم غیب مثل سوره کوثر داشتید ؟؟؟ بگذارید قسمتی از احتجاج حضرت مجتبی امام حسن علیه السلام را با عمرو بن عاص که فکر می کنم در شرح نهج البلاغه ابن حدید هم باشد را برایتان بیاورم که دقیقا متوجه قضیه بشوید :
[=arial] احتجاج-ترجمه جعفرى، ج‏2، ص: 33
و امّا تو اى عمرو پسر عاص، اى بدگوى لعين ابتر (بى‏دنباله)، تو فقط به سگ مانى، ابتداى كار تو با مادرت كه بدكاره بود شروع شد، و تو بر فراشى مشترك تولّد يافتى، و در باره ولايت و سرپرستى تو مردانى از قريش ادّعا نمودند بنامهاى: أبو سفيان بن حرب، وليد بن مغيره، و عثمان بن حارث، و نضر بن حارث بن كلده، و عاص بن وائل، و هر كدامشان تو را فرزند خود مى‏دانست، و دست آخر پدرت كسى شد كه در حسب از همه پست‏تر،و در منصب از همه خبيث‏تر و خلاصه بدكاره‏ترينشان بود، سپس تو براى سخنرانى برخاسته و گفتى: من بدگوى محمّد هستم، و پدرت عاص گفت: محمّد مردى بى‏دنباله است و پسرى ندارد، كه اگر بميرد نسلش منقطع خواهد شد، در اينجا خداوند آيه «همانا دشمن تو، همو دنبال بريده است- كوثر: 3» را نازل فرمود، و اين در حالى بود كه مادرت هنوز نزد عبد قيس رفته و خواهان فسادكارى بود و در جايجاى آنجا خود فروشى میكرد
:khandeh!::Khandidan!:[=arial]

نقد دوم : یکبار سوره خودتان را بخوانید یکبار هم سوره کوثر را بخوانید می بینید که تفاوت زیبایی جملات چقدر است .

نقد سوم :اما در این سوره کوثر در آن یک حکم جدید برای نماز است که خداوند می فرماید به شکرانه حضرت فاطمه نماز برای پروردگارت بخوان و نحر کن و پیغمبر این ایه را اینطوری عمل کردند که نماز خواندند و رسم شد دستانشان را تا گردن به نشانه این که ما قربانی راه خدا یا کوثر هستیم تا گردن بالا بیاوریم . پس هر کسی نماز می خواند و دستانش را تا بالای گردن می آورد و الله اکبر می گوید به این معناست که ما قربانی خدا و نحر شده برای فاطمه هستیم . چنانچه هفتاد و دو تن یاران سید شهدا قربانی برای امام حسین یا ثارالله شدند ما هم قربانی فاطمه و نسل فاطمه یا نسل پیغمبر هستیم . ایا شما قادر هستید اینقدر زیبا چنین مفهومی در جملاتتان بکار بیاورید که اثبات ولایت ائمه علیه السلام در این سوره کوتاه شده است که باید برای نسل فاطمه قربانی شویم ؟ و بخاطر فاطمه نماز شکر بخوانیم چون از نسلش خیر فراوانی فوران می کند ؟

نقد چهارم : تفسیر باطن این آیه به این معناست که خداوند در قرآن فرموده از صبر و نماز کمک بگیرید و اجماع سنی و شیعه است که پیغمبر فرموده صبر من هستم و نماز علی است . و حضرت علی بارها هم از اسناد شیعه و هم از اسناد سنی فرموده من نماز مومنین هستم . پس حقیقت این آیه و تفسیر باطنی اش این است که ما به تو فاطمه را عطا کردیم برای ادامه نسلت *** پس اقامه ولایت امیر المومنین را بکن و قربانی کن *** براستی دشمن تو بدون نسل و تبار است.
بهمین دلیل که طبق تفاسیر ذبح عظیم که جایگزین اسماعیل شد امام حسین است و بهمین دلیل امام حسین طبق دستور پیغمبر قربانی شدند .
اما شما که گفتید عقل را به استخدام در بیاور ، این اشتباه است زیرا کسی چیزی را به استخدام در می آورد که آنرا دارا نباشد در حالی که عقل در وجود هر کسی هست لذا باید می گفتید پس عقلت را بکار بگیر. پس ببین تفاوت ایات قرآن و جملات شما از کجا از تا کجا است ؟؟ فرش را به عرش چکار ؟
آری نسل فاطمه است کیمیای کمیاب و کامیاب کارساز و کوثری ناب و اکثیری نایاب آری نسل فاطمه که بی شمار شایان بر آن خاندان باد هستند بهترین مردمان و خیر فراوان در این اوان محنت اقتران که همه جاست فتن آخرالزمان و به آنها تفسیر می شود قرآن بلکه آنهایند فرقان و راسخان در علم و ایمان.
آری برادرم بنده بی اعتبار و حقیر خاکسار و ذره بی مقدار اگرچه خیلی خوب توان ادبی سخن گفتن دارم ولی کجاست فرش و کجاست عرش ؟ آری برادرم من فکر می کنم شما عربی را خوب بلد نیستید و بزرگی این کلام قرآن را نفهمدید آیا یک بچه دو یا سه ساله چه می فهمد منظور دانشمندان از نسبیت عام و خاص چیست. و همینکه دیدی جمیع دانشمندان و عالمان عربی زبان همه سر تعظیم در برابر قران فرو آورده اند بفهم که این کلام کلامی است بسیار بزرگ . آیا نمی بینی جمیع جن گیرهای یهودی که در هر شهری هستند مخصوصا کرمان که پر است از این اشخاص، از همین قرآن برای تاثیر نفس استفاده می کنند ؟ پس معلوم است چیزی هست که آنها را مجذوب بلاغت و فصاحت قرآن کرده حال کارشان دروغی است یا راست بماند مهم این است که آنها هم تسلیم زیبایی قرآن هستند. اگر قرآن بطور عجیبی زیبا نبود پس چرا وقتی آیه ای می شنیدند می گفتند این سحر است معلوم است آنقدر زیبا بوده که از تعجب چنین عقده دلشان را خالی می کردند . شما به همین سوره روم نگاه کن که پیشگویی خدا در مورد شکست ایران درست می آید و این بطور قطع علم غیبی اشکار بوده .
پس تفاوت کلام خدا در سوره کوثر و جملات شما این است .
1- خداوند علم غیب داده که عاص نسلش قطع می شود که درست بود
2- خداوند آنچه در مورد عاص گفته بر وجهی دیگر هم معنی می شود که عمرو حرام زاده و از فرزند عاص نیست و این بسیار مورد استفاده است زیرا مردم باید زمان معاویه که عمرو بن عاص مشاور اصلی اش بود می دانستند که پسر دشمن خدا که خود عمرو بن عاص هم توسط پیغمبر لعن شده بود شایستگی ندارد و نباید به حرف عمرو حرامزاده اعتماد کنند.و خدا حرامزادگی را در طبع مردم علامت بطلان قرار داده که اعتماد بر شخص حرام زاده نمی کنند و این علامت حق و باطلی بود
3- از طرفی دیگر این سوره دلالت دارد از نسل فاطمه نسلی می اید که خیر است برای مومنین پس بایستی به فرزندان فاطمه حداقل احترام ظاهری قائل بود و این در مورد امام حسین رعایت نشد. و این علامت حق و باطلی بود
4- یکی از احکام دین توسط این ایه بیان شده است . و خداوند بالا آوردن را دستان را تا گردن را نشانه خضوع اعلام کرده که مثل این است که برای خدا قربانی هستیم بزیباترین وجه
5- این سوره دارای تفسیر باطنی علاوه بر تفاسیر ظاهری است . منظور از نماز طبق تفسیر پیغمبر یعنی علی پس خدا می گوید ولایت امیر را اقامه کن و منظور از قربانی هم چون حضرت سید الشهدا ذبح عظیم است و چون پیغمبر به امام حسین دستور قربانی شدن در خواب دادند هم معلوم است که امام حسین است.
6- این سوره دارای زیبایی و هم قافیه بودن الفاظ و آهنگی زیبا و بلاغت و فصاحت عجیبی است .
7- کوثر به عنوان آبی است که ثقلین به آن می رسند و معلوم است قرآن و عترت در اینجا یکی هستند و اینجاست مقام قرآن باطنی و همین است آن قرآنی که در قیامت از مردم شکایت می کند که مرا رها کردند پس هر کس فاطمه از او شکایت کند قران از او شکایت کرده و هر کس فاطمه بر او غضب بگیرد خدا از او غضب گرفته بنابراین فاطمه جدا کننده حق و باطل و دشمن و دوست است و همه شیعه و سنی می دانند فاطمه بر ابوبکر غضب داشت و با غضب بر ابوبکر از دنیا رفت و این هم علامتی دیکر از حق و باطل است
8- خدا رد بر طرز تفکر جاهلی عرب آورده که زن را بی مقدار می دانستند و خدا خواست به آنها بفهماند نسل از دختر هم ادامه پیدا می کند و دختر و پسر در این رابطه هم دو نقش دارند
9- همین که اینقدر نتیجه و اینقدر مفهوم از این سوره کوتاه بیرون بیاید دلیلی دیگر بر اعجاز این سوره است.

و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین


شریعت عقلانی;389090 نوشت:
قبول کنید که این هماوردطلبی قرآن قرابتی با منطق بشر امروز ندارد. اصولا هماورطلبی از جنس همان مبارزه طلبی هایی است که اعراب در جنگ های خود انجام می دادند و رجزخوانی می کردند.

تحدی ربطی به رسوم اعراب ندارد.تحدی قران در مورد همه ی معجزات در مورد همه ی انبیا بوده. اصلا یکی از ویژگی های هر معجزه ای ین است که از این ازمون سر بلند بیرون بیاید!(اگر این طور نشود قطعا معجزه نیست)
ویزگی های معجزه:
1.اموزش ناپذیری:اورنده معجزه بدون داشتن هر گونه سابقه دست به اعجاز میزند در حالیکه انجام امور خارق العاده دیگر نتیجه یک رشته تمرینها و اموزشهاست.موسی بن عمران علیه السلام پس از سپری کردن دوران جوانی راهی مصر شد و در نیمه راه به نبوت و رسالت مبعوث گردید.و خطاب امد که ای موسی عصا بیافکن.چون افکند ناگهان به صورت اژدها در امد به گونه این که خود او وحشت کرد. و نیز به موسی (علیه السلام) خطاب شد که دست خود را از بغل بیرون ار، چون برآورد نوری از ان درخشش نمود که چشم را خیره ساخت.(قصص 32-31) ولی در مورد ساحران عصر سلیمان (علیه السلام) یاد اور میشود:

[=arial narrow]يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ..... (بقره 102) شیاطین سحر را به مردم می اموختند...

2.معارضه ناپذیری:معجزه از انجا که از قدرت نامتناهی الهی سرچشمه میگیرد معارضه ناپذیر است در حالی که جادو و سحر و نظایر ان از قبیل کار مرتاضان چون از قدرت محدود بشر سرچشمه میگیرد قابل معرشه و اتیان به مثل ست(این همان تحدی است)

3.عدم محدودیت:معجزات پیامبران محدود به یک نوع یا دو نوع نبوده...

منبع:کتاب منشور عقاید امامیه نوشته ایت الله سبحانی.

[SPOILER]

شریعت عقلانی;389090 نوشت:
آخر مگر ممکن است شخصی بیاید و بین من و خدا به داوری بنشیند. آنهم داوری که خود مبارزه کنندگان با خدا تعیین می کنند. هیچ مسلمانی نمی تواند در این مورد داوری کند. چرا که پیش فرض ذهن او این است که قرآن کلام خداست و احد الناسی نمی تواند مثالی برای آن بیاورد. لذا اگر به یک مسلمان بگویی که من می خواهم با قرآن تحدی کنم قبل از اینکه کلام تو را بشنود می گوید کلام تو پایین تر از قرآن است

داور هر کس وجدان اوست.وجدان انسان است که قرار است دین رو رد کند یا بپذیرد
انسان در مورد فهمیدن هیچ اختیاری ندارد ممکن است هنگام شنیدن یا دیدن حقیقت اعمال اختیار کند ولی وقتی حقیقت را شنید یا دید اختیاری در فهم ندارد.ممکن است به انچه فهمیده ایمان نیاورد و ان را انکار کند ولی نمیتواند بعد از شنیدن مانع فهم شود
[/SPOILER]

hoorshid;389262 نوشت:
تحدی ربطی به رسوم اعراب ندارد.تحدی قران در مورد همه ی معجزات در مورد همه ی انبیا بوده. اصلا یکی از ویژگی های هر معجزه ای ین است که از این ازمون سر بلند بیرون بیاید!(اگر این طور نشود قطعا معجزه نیست)
ویزگی های معجزه:
1.اموزش ناپذیری:اورنده معجزه بدون داشتن هر گونه سابقه دست به اعجاز میزند در حالیکه انجام امور خارق العاده دیگر نتیجه یک رشته تمرینها و اموزشهاست.موسی بن عمران علیه السلام پس از سپری کردن دوران جوانی راهی مصر شد و در نیمه راه به نبوت و رسالت مبعوث گردید.و خطاب امد که ای موسی عصا بیافکن.چون افکند ناگهان به صورت اژدها در امد به گونه این که خود او وحشت کرد. و نیز به موسی (علیه السلام) خطاب شد که دست خود را از بغل بیرون ار، چون برآورد نوری از ان درخشش نمود که چشم را خیره ساخت.(قصص 32-31) ولی در مورد ساحران عصر سلیمان (علیه السلام) یاد اور میشود:
يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ..... (بقره 102) شیاطین سحر را به مردم می اموختند...
2.معارضه ناپذیری:معجزه از انجا که از قدرت نامتناهی الهی سرچشمه میگیرد معارضه ناپذیر است در حالی که جادو و سحر و نظایر ان از قبیل کار مرتاضان چون از قدرت محدود بشر سرچشمه میگیرد قابل معرشه و اتیان به مثل ست(این همان تحدی است)
3.عدم محدودیت:معجزات پیامبران محدود به یک نوع یا دو نوع نبوده...

با سلام.
این مطالب شما ربطی به اصل اشکال من نداشت.
hoorshid;389262 نوشت:
داور هر کس وجدان اوست.وجدان انسان است که قرار است دین رو رد کند یا بپذیرد

یعنی به نظر شما دعوت قرآن به تحدی با خود یک دعوت وجدانی بوده نه رسمی و خارجی.
در واقع اگر وجدانا کسی به این نتیجه نرسید که کلام قرآن شکست ناپذیر است و معتقد بود که می توان کلام انسان های دیگر را با کلام قران مقایسه کرد برای شخص دیگری حجت نیست. هر کس در مقابل وجدان خود مسئول است. با این توضیح به اعتقاد بنده تحدی را دیگر نمی توان معجزه قلمداد کرد. چون از قالب یک مبارزه رسمی و خارجی بیرون آمده است.
و اما در مورد قرآن خواستم مقایسه ای بکنم و نظر شما را بدانم.
به اعتقاد بنده از مقاله شخصی که در مورد یک موضوع مشخص تحقیقی را می نویسد و به صورت کاملا منسجم و متمرکز در مورد آن موضوع بحث می کند خیلی بیشتر می توان استفاده کرد تا از آیات قرآن که در آن بسیار پراکنده گویی است. نظر شما چیست؟
و من الله توفیق

ma313;363369 نوشت:
«ابتدا اکتشاف دین الحق من دین الاقربین(1)
فاستخدم عقلک فی هذه السبیل(2)
إن هذا نهج هو الصحیح(3)»

البته فکر کنم اشکال نحوی داشته باشه.

معنی:
«به دنبال دین حق گشتن را از دین اطرافیانت شروع کن(1)
پس در این راه عقلت را به کار گیر(2)
قطعا این راه صحیح است(3)»


[=arial]
اما برادرم در دو پست قبلی توضیحی در مورد اعجاز سوره کوثر دادم و حالا می روم سراغ متن شما
1- اولین اشتباه مربوط به استفاده از واژه اکتشاف است که معنی اش به معنی بدست آوردن چیزی ناشناخته است یا جدید یا نو است که قبلا کسی آنرا کشف نکرده باشد روع کنید به فرهنگ ابجدی ص 730 و حتی در عرب کشف را در مورد اینکه راز کسی آشکار شد یا رسوا شد هم می آورند که متاسفانه این واژه ابدا برای جستجو و گشتن بدنبال دین مناسبت نیست که شما ترجمه گشتن از آن کردید :ok:
2- قرار دادن کلمه ابتدا و اکتشاف کنار یکدیگر هم کاملا جمله یتان را زشت اهنگ کرده و خودتان بخوانید ببینید چقدر واضح است:ok:
3- عبارت استخدام را هم وقتی می آورند که آن چیز را نداشته باشیم در حالی که هر شخصی را که قابل خطاب می دانیم باید از قبل عقل داشته باشد لذا جمله عقلت را استخدام کن هم جمله ای بی معنی است باید می گفتید عقلت را بکار بگیر
4- در ضمن تمامی کلمات آخر جملاتتان و وزن و آهنگین بودن جملاتتان ابدا با سوره کوثر به آن زیبایی الفاظ و آهنگ مقایسه نمی شود حتی اینرا یک شخص فارسی زبان هم می فهمد.
5- اما حال می رویم سراغ معنی گفته یتان و مفهومی که از آن بدست می آید . شکی نیست که خودتان هم از نوشته هایتان منظور باطنی قصد نداشتید و توضیحی در این مورد ندادید لذا همین اولین نقص گفتار شماست که در سوره یتان حتی یک جمله حکمتدار که ظاهر و باطنی داشته باشد ندارید در حالی هر سوره قرآن حداقل یک آیه دارای باطنی بسیار زیبا دارد .
6- اما شما مفهوم چیزی که گفتید یعنی برای فهمدیدن دین حق بگرد و اول از اطرافیانت شروع کن و از عقلت استفاده کن و این راه صحیح است . این هم جمله ای خنده دار است مگر کسی که تحقیق می کند می گوید من بدون استفاده از عقل تحقیق می کنم و مگر کسی تحقیق می کند جز این است که از اطرافیانش شروع می کند ، در طبع همه مردمان است که اینطور عمل می کنند و از اطرافیان شروع می کنند ایا این جملات چقدر حکمت آموز بود که برای رد بر سوره ای که اول و آخرش همه حکمت و راه شناخت حق است می آورید؟ ایا اگر دانه روی زمین باشد و کبوترانی از آسمان دانه ها را ببینند و بیایند پایین و دانه بخورند کسی آنجا واستاده باشد و بگوید که بیایید پایین دانه بخورید و هی چنین چیزی بگوید . آیا پرندگان به حرف آن شخص گوش کردند نخیر این در طبعشان بود نیازی به گفتن نیست همین که دانه بریزد کافی است . پس زیاد هنری نکردید که چنین جملاتی را گفتید . اما اینکه گفتنید این راه صحیح است بفرمایید بگویید در این دنیایی که همه ادعا می کنند از عقلشان استفاده می کنند و اتفاقا همه از نزدیکان شروع کردند چرا این همه اختلاف فکری است و چرا همه یک دین نیستند ؟ برادرم این حرفها را بگذار کنار اگر دنبال حق و طالب حقی بفهم که اولین راه شناخت حق اینست که بفهمی خدایی داری و اگر خدایی بود حتما کسی را می فرستاد که کتابی بنویسد صد برابر زیبا تر از این قرآن و ادعای حضرت محمد ص اگر دروغ باشد را باطل کند و چون دیدی خدا چنین کسی را نفرستاده در حالی که قادر است بفرستد بفهم این پیغمبر راستگو بوده که خدا تاییدش کرده و دشمنانش را خوار کرده که قادر به گفتن چنین چیزی نیستند و اگر این پیغمبر دروغ می گفت خدای قادر حکیم حتما کسی را می فرستاد که دروغش را بر ملا سازد که نفرستاده معلوم است پیغمبر راست گفته که از طرف خداست .
اما اول باید به خودت ثابت کنی خدا هست و این راهش دست خود توست . اسمان و زمین را اگر خوب ببینی می فهمی خالقی دارد و همین جمله تو را بس چرا همین جمله کفایت می کند برای حق طلب و حضرت موسی به همین برای اثبات خدایش اکتفا کرد پس برادرم اگر هواپیما سازنده دارد بطور یقین و اگر ساعتی بطور یقین سازنده دارد . این آسمان و این عقربه هایش که خورشید و ماهند هم سازنده ای حکیم دارند .
و صلی الله علی محمد و اله الطیبین الطاهرین

شریعت عقلانی;389312 نوشت:
این مطالب شما ربطی به اصل اشکال من نداشت.
سلام
نه. پاسخ من فقط مربوط به همان بخشی بود که اسپم زدم.
شریعت عقلانی;389312 نوشت:
یعنی به نظر شما دعوت قرآن به تحدی با خود یک دعوت وجدانی بوده نه رسمی و خارجی.
در واقع اگر وجدانا کسی به این نتیجه نرسید که کلام قرآن شکست ناپذیر است و معتقد بود که می توان کلام انسان های دیگر را با کلام قران مقایسه کرد برای شخص دیگری حجت نیست. هر کس در مقابل وجدان خود مسئول است. با این توضیح به اعتقاد بنده تحدی را دیگر نمی توان معجزه قلمداد کرد. چون از قالب یک مبارزه رسمی و خارجی بیرون آمده است.

قران برای اثبات صدق مدعای پیامبر از تحدی استفاده کرده (که گفتم ویژگی همه ی معجزات است.)و مخاطب دین مردمند.حالا اگر وجدانا دید که تخصصش رو دارد و میتواند از پس تشخیص تحدی بر بیاید خودش بررسی میکند اگر نتوانست نظر دیگران رو میپرسد.و دلایل اونها رو میشنود.بله هر کس در برابر خدای خودش مسئول است.در ضمن تحدی قران مبارزه ایست برای هر کسی که دنبال حق باشد.(توضیح دادم انسان در مورد فهمیدن هیچ اختیاری ندارد).
در واقع:
«تحدّي» يعني مبارزه‏طلبي و دعوت نمودن منكران نبوّت براي آوردن مثلي براي معجزه، تحدّي اختصاصي به اعجاز قرآن كريم ندارد، بلكه معجزات پيامبران گذشته نيز همواره همراه تحدّي بوده است و آن رسولان الهي هميشه به مردم زمان خود مي‏گفتند كه
هر كس در حقّانيّت اين معجزه ترديد دارد و آن را كاري بشري مي‏داند، نه از سوي خداوند، اگر مي‏تواند شبيه آن را بياورد.تحدّي مشتمل بر قياس و برهان است
، بدين گونه كه: «لو كان هذا الكتاب من عنْد غيْر الله، لأمكن الإتيان بمثْله، لكن التالي باطل، فالمقدّم مثْلُه»
يعني اگر اين كتاب، كلام الله نباشد پس كلامي بشري است و اگر بشري باشد، پس شما هم كه بشر هستيد، بايد بتوانيد مثل آن را بياوريد؛ اگر شما توانستيد مثل آن را بياوريد، بشري بودنش اثبات مي‏شود و اگر نتوانستيد، معلوم مي‏شود كه بشري نيست و اعجازي است كه اثبات‏كننده ادّعاي نبوّت و رسالت‏آورنده آن خواهد بود.
قياس تحدّي، مشتمل بر قاعده «تماثل» است. وقتي كه دو نفر از يك «نوع» باشند و اوصاف مشتركي داشته باشند، آن دو نفر را «مثلان» مي‏گويند و حكم عقلي درباره «مثلان» اين است كه «حكم الأمثال فيما يجوز وفيما لا يجوز واحد» يعني اگر كاري را بشري توانست انجام دهد، ديگر همنوعان او نيز مي‏توانند مماثل آن را انجام دهند، و اگر اين كتاب(قرآن) را بشر آورده است، پس شما هم كه بشرهستيد، بايد بتوانيد كتابي مانند آن و معجزه‏اي چون آن بياوريد.]خداي سبحان پس از اقامه برهان در تحدّي خود، به شرح اوصاف و ويژگيهاي قرآن كريم مي‏پردازد تا مثل‏آوري براي مبارزان با قرآن آسان‏تر گردد كه اين نيز اتمام حجّت قويتري بر آنها خواهد بود.(1)

1:

http://portal.esra.ir/Pages/Index.aspx?kind=2&lang=fa&id=Nzkx-PbSB5bxIfb0%3d

سلام
باید توجه داشت اعجاز قرآن به آن است که اگر تمام بشریت دست به دست هم دهند
نمی توانند مثل آنرا بیاورند و این جهت مساله هم شامل خواص می شود هم عوام
والله الموفق

شریعت عقلانی;389312 نوشت:
و اما در مورد قرآن خواستم مقایسه ای بکنم و نظر شما را بدانم.
به اعتقاد بنده از مقاله شخصی که در مورد یک موضوع مشخص تحقیقی را می نویسد و به صورت کاملا منسجم و متمرکز در مورد آن موضوع بحث می کند خیلی بیشتر می توان استفاده کرد تا از آیات قرآن که در آن بسیار پراکنده گویی است. نظر شما چیست؟

شاید تا یکی دو سال پیش این سوال رو میپرسیدید جوابی نداشتم ولی حالا که حدود یک سال است تفاسیر رو مطالعه میکنم به شدت مخالفم....
در قران هیچ پراکنده گویی نیست.ایجاز قران رو هر کس هر قدر که بیشتر با ان انس داشته باشد بهتر درک میکند شاید برای امثال من که سختمه روزی حتی نیم ساعت وقت براش بذارم سخت باشه(گرچه با این وجود باز هم من واقعا ایجازش و حس میکنم).
در مورد استفاده بیشتر از یک مقاله هم:

بهتون یکی از تفاسیر رو پیشنهاد میکنم یک مدت امتحان کنید ضرر ندارد چیزی از دست نمیدید در این لینک : http://portal.esra.ir/Pages/Index.aspx?Command=Q29udGVudHNHcm91cExpc3QxJjd%2bMTE1-bmRGTltSlv0%3d&lang=fa&Argument=IyMjQ29udGVudCMjIw%3d%3d-NXnF4ID5GRE%3d
فایل های صوتی دروس تفسیر هست.وقتی در رفت و امدید در ماشین یا... گوش کنید.خیلی وقتتونو نمیگیره.خود متن عربی رو بخونید(به خصوص اگر به همراه گوش کدن به صوتش باشد) هر روز به همراه معنیش هر قدر که توانستید.فکر نمیکنم بعد از گذشت چند ماه انجام این کار باز این حرف رو بزنید ....(تجربه ی شخصی رو عرض میکنم.چون نظر شخصیم رو پرسیدید،من اوایل حوصله گوش کردنش رو نداشتم و برایم کسل کننده بود ولی الان وقتی زمانی که گذاشتم برای گوش کردن تمام میشه به سختی فایل صوتی رو قطع میکنم و کنار میذارم به قدری که زیباست...جدا عرض میکنم.شیوه ایشون هم در تفسیر استفاده از تعابیر عجیب و قریب نیست حتی به ندرت در انتهای تفسیر سوره از روایات استفاده میکنند.قران رو با خود قران و با عقل تفسیر میکنن.)

در مورد انسجام ایات هم د ر تفسیر تسنیم (که البته همه ی جلدهاش بیرون نیمده هنوز) بین تفاسیر توضیحاتی داده شده....

ببینید مسئله ی تحدی تا وقتی معتبر باشد نشان دهنده ی ایجاز قران است.اگر انسان مسئله ای رو در قران نفهمید به مفسر مراجعه میکند اگر باز هم با جواب او قانع نشد نمیگوید قران مشکل داشت (چون هنوز تحدی معتبر است) میگوید مفسر نتوانست این مسئله رو توضیح بدهد(تا ان شا الله مفسر حقیقی قران بیاید)

حاج سید مهندس دکتر;389137 نوشت:
در مورد حسنه در آخرت هم با توجه به جمله انتهائی آیه، بنظرم منظور، عطای حسنه در عالم برزخ و نیز موقف‌های قیامت است. وگرنه پس از ورود به بهشت یا جهنم، فکر نمیکنم طلب حسنه مفهومی معقول داشته باشد.

مگر من چيزي غير اين گفتم؟ من با اين ژيش فرض اشكال كردم

حاج سید مهندس دکتر;389137 نوشت:
سنخیتی بین مقلب القلوب و الابصار و محول الحول و الاحوال با مدبر الیل و النهار نمیبینم.
همه دارند اشعار به قدرت و ربوبيت بي نهايت خداوند مي كنند از خارج انسان گرفته تا درون انسانها

حاج سید مهندس دکتر;389137 نوشت:
ر شماره 4 در آیه تعیین تکلیف صورت نگرفته. میگوئیم حسنه بما عطا کن. اما نمیگوئیم احسن آنرا. در دعای تحویل سال میگوئیم حال ما را به بهترین حال تغییر بده و این قید احسن از نظرم تعیین تکلیف است.
من نمي فهمم منظورتان از تعيين تكليف چيست
اگر اين جوري هر دعايي تعيين تكليف
هر دو هم دعا هست اما يكي كمتر مي خواهد يكي بيشتر
كه اتفاقا طبق روايات مي گويند از خدا چيز كم نخواهيد
اتفاقا به نظرم بايد تا مي شود از خدا زياد بخواهيم چون فرض كنيد از ژادشاه يك آبنبات بخواهيد بي احترامي به اوست

حاج سید مهندس دکتر;389137 نوشت:
آتنا و حول هر دو فعل امر است. اما در مفهوم به ما عطا کن نسبت به مفهوم حالمان را تبدیل کن، تمنای بیشتری هویداست.
من به نظرم چنين چيزي نيست
چون امر در درونش عطاكردن منوي است

حاج سید مهندس دکتر;389137 نوشت:
آیه‌ای مانند الم، در ابتدای یک سوره ممکن است ارتباطی با مفاهیم همان سوره داشته باشد و به تنهائی هیچ مفهوم و اعتباری نخواهد داشت.
شما دقت كنيد به بعضي از آيات مقطعه كه توسط امام تفسير شده اند مثل سوره مريم
حديث مشهور امام زمان در اين باره را كه به خاطر داريد:كربلا و...!

حاج سید مهندس دکتر;389137 نوشت:
در مورد اختصار هم همینگونه هست. ربنا در آن آیه اکتفا میکند چون در آیات دیگری در مورد خداوند و صفاتش و افعالش بحث شده. اما چون شما اصرار به آوردن یک آیه دارید، ناگزیر باید مطالب و موضوعات بیشتری را در آن بگنجانید و تطویلش کنید.
تمجيد خدا در خواست مهم است نه صرف توصيف خدا توسط خودش در قران يا توسط پيامبر

حاج سید مهندس دکتر;389137 نوشت:
اگر میخواست تحدی را به آیه تقلیل دهد میگفت بآیة و نمیگفت بحدیث. و این تقلیل را انجام نداد چون یک آیه به تنهائی ممکن است نا مفهوم و نارسا باشد. مانند الم تنها. مانند اهدنا الصراط المستقیم که در آیه بعدش راه راست را بیشتر تبیین میکند.
اگر اينجوريه يك سوره هم ممكن است نارسا باشد
به خاطر داريد سوره هايي كه در نماز مي گويند بايد دوتايي خوانده شوند يعني دو سوره بايد با هم خوانده شوند چون معنايشان به هم قريب استب
بعد هم گفتم در تفاسير از حروف مقطعه اي كه داريم چنين توقفي نيست
دليل اولتان را هم نقد كردم كه براي يك مفهوم الفاظ مختلفي است و لزومي ندارد يك لفظ خاص استعمال شود
موضوع قفل شده است