موجود

وجود و دوگانگی عین و ذهن در فلسفه هایدگر

سلام و درود

لطف کنید در مورد اندیشه های مارتین هایدگر در مورد وجود شناسی و تفاوت آن با موجود شناسیی توضیح دهید. و تفاوت آن را با فیلسوفان پیش از آن روشن کنید. همچنین چگونگی قایل نبودن به دوگانگی عین و ذهن را در این فلسفه توضیح دهید.
سپاس

به وجود آمدن از عدم

با سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما
بنده مطالعات کمی در مورد فلسفه داشته ام . و سوال اصلی من این است که چرا میگوییم از عدم بدون علت امکان به وجود آمدن نیست؟
کتاب اصول فلسفه ی شهید مطهری را ( آن قسمت های مربوط به علیت) مطالعه کرده ام ولی جواب سوالم را پیدا نکردم
ایشان در کتاب خود تقسیم بندی خوبی از علیت داشت که به نظر درست و مطابق واقع است. تاآنجا که به یاد دارم::
اگر علیت را قبول داشته باشیم هرچه موجود است یا همواره موجود بوده یا به وجود آمده و آن به وجود آورنده همان علت برای آن است. ویا علیت را قبول نکنیم و در اصطلاح (( صدفه )) را قبول کنیم.
ولی برای رد صدفه تا آنجا که من دیدم دلیل نیاوردند . و من قبول دارم خیلی از وقایع علت دارند ولی نمیفهمم چرا میتوانیم بگوییم همواره همه چیز ( غیر از خدا) علت دارد؟ و نسبت به این حرف اطمینان داریم
اگر بخواهم سوالم را دقیقتر بپرسم : منظور من این نیست که عدم علت و به وجود آورنده ی آن موجود باشد ( یعنی عدم به او وجود داده. یعنی چیزی که خودش نداشته) یا منظور من این نیست که خداوند خلق از عدم کرده بلکه سوال من این است که چرا اگر ببینیم چیزی از عدم و بدون هیچ دلیل چه از جانب خودش و چه از جانب دیگری , به وجود بیاید خلاف عقل است((صدفه))؟
ممنون از لطف شما

***** عنقای مُغرِِب (= موعود موجود ) + معرفت + عشق + امید = نجات *****

رابطه بین افرادی که به یک دیگر عشق می ورزند، به دو نحو امکان پذیر است . شخصی که کسی رادوست می دارد و عاشقش شده است ،
یا مستقیماً به دیدارش می رود و یا اگر نتوانست او را از نزدیک ببیند، در دل به او عشق ورزیده و همیشه در خاطر و قلبش حاضر است .
جمله معروفی وجود دارد که :
گر در یمنی ، چو با منی ، پیش منی
:hamdel: گر پیش منی ، چو بی منی ، در یمنی .
عاشق از فراق معشوقش می سوزد و با اشک خود نهال عشقی را که در دل پرورانده است ، سیراب می کند. آن چه برای عاشق مهم است ، حضور معشوق نزد و یا در دل او است . هنگامی حضور معنی دارد که عاشق با یاد معشوق بخوابد، بیدار شود و تمام لحظاتش را با او زندگی کند وگرمی حضورش را با تمام وجود احساس کند.
اینک جهان هستی به برکت حضورش هر چند غیب از میان می باشد، مفتخر است . حضور پر صلابت معصومی که می تواند عدالت گستر گیتی باشد صاحب عصر و زمان است . اگر کسی عاشق امام مهدی (ع)است ، او را در دل زنده نگه می دارد و می داند اگر چشمایش به جمال نورانی اش منور شود و عصر ظهورش را درک کند، چیزی جزانجام تکلیف و مسلمانی از او خواسته نخواهد شد. حضرت از یاران خودش می خواهد که برای تعجیل در ظهورش دعا کنند تا با آمدنش جهان را پر از عدل و داد کند.
تلاش دشمنان دین این است که تعهّد ما را به مسائل دینی (احکام و اعتقادات) کم رنگ سازند. آنان در راستای اهداف خویش همه را مورد هدف قرار داده و می خواهند سنگرهای فرهنگی و اعتقادی ما را (که از مهم‏ترین آن‏ها اعتقاد به ظهور حضرت مهدی و انتظار فرج حضرت است) به تصرّف در آورند و دست ما را از اسلام و افتخارات آن کوتاه سازند.
در میدان مبارزه فرقی بین زن و مرد نیست و همگی باید در مسیر اعتقادات خود ثابت قدم و استوار باشیم و دین خدا را یاری دهیم و در مسیر ایفای مسئولیت خویش پایداری و مقاومت کنیم.
بخشی از وظایفی که می تواند در رشد و بالندگی جامعه اسلامی و منتظران فرج مؤثر باشد به شرح زیر است:
1- انتظار فرج:
پیامبرصلی الله وعلیه وآله فرمود: "برترین اعمال امتم انتظار فرج است".(1)
به انتظار زیستن و منتظرانه دین داشتن ، وظیفه ای است که شریعت اسلام از مؤمنان خواسته است . چشم داشتن به ظهور منجی و حاکمیت دوازدهمین امام از سلسلة امامان معصوم باور به تداوم امامت و عینیت رهبری دینی در نهایت تاریخ زندگی است ; نهایتی دور، ولی در پیش ، بسا امروز، فردا یا فردای دیگر.
معلوم است کسی می تواند منتظر باشد که خود را از همه جهت آماده کرده باشد.
شخصی که منتظر عزیزی است که از سفر دور بیاید و مهمان او بشود، خود را آماده کرده و از قبل اسباب پذیرایی و راحتی و آسایش او را فراهم می کند و هر لحظه در انتظار مقدمش بی صبرانه به پا می ایستند. پس چگونه است که در انتظار مصلح بزرگ و عدالت گستر بی نظیری چون حضرت قائم آل محمد به انتظار ننشیند! به همین جهت پیامبر(ص) بهترین اعمال مسلمانان را انتظار فرج می داند، زیرا در پی ظهور حضرت جهان از عدل و داد پُر خواهد شد.
2- شناخت امام زمان(عج):
مهم‏ترین وظیفه شیعه شناخت امام خویش است. در اهمیّت این مسئله همین بس که در روایات متواتر که شیعه و سنّی آن را نقل کرده‏اند، آمده است:
"من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیّة؛(2) هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیّت مرده است". در روایات از ائمه معصومین آمده است که: شناخت امام آن است که انسان بداند اطاعت از آن‏ها واجب است و انسان باید از آن‏ها پیروی کامل و خالص داشته باشد.
بدون تردید مراد از شناخت حضرت، شناختی است که شیعیان را از شبهه‏های ملحدان در امان نگه دارد و سبب نجات از اعمال گمراه کننده مدعیان دروغین مهدویّت یا مدعیان ارتباط با حضرت باشد.
3- پیوند و ارتباط معنوی با امام عصر(عج):
دیگر وظیفه شیعه در دوران غیبت، حفظ و تقویتِ پیوند معنوی با امام زمان(ع) و تجدید دائمی عهد و پیمان با حضرت است.
منتظران واقعی ظهور هرگز نباید احساس کنند که در جامعه دارای مسئولیتی نیستند و هیچ گونه تکلیفی نسبت به امام خود ندارند. از شیعیان خواسته شده که در آغاز هر روز با یکی از دعاهایی که مخصوص امام زمان(عج) است، با مقتدای خود و مقام ولایت ارتباط برقرار کنند. شیعه منتظر اگر در آغاز هر روز با حضور قلب و توجه کامل با امام خود عهد و پیمان ببندد، هرگز تن به ذلّت و خواری، ظلم و بی عدالتی نمی دهد. نیز هرگز دچار بحران فکری و فرهنگی و از خود بیگانگی و یأس و ناامیدی نمی شود.
یکی از دعاهایی که در این موضوع وارده شده "دعای عهد" است که از مضامین بسیار بالایی برخوردار می باشد. این دعا بهترین وسیله برای پیوند منتظران با امام زمان(عج) است.(3)
4- خودسازی و کسب فضایل اخلاقی‏:
یکی دیگر از وظایف منتظران مهدی(عج) تهذیب نفس و آراستگی به فضایل اخلاقی است. در توقیع (نوشته) شریفی که از سوی حضرت صاحب الزّمان(عج) خطاب به شیخ مفید نگاشته شده، آمده است: "از علل طولانی شدن غیبت و محروم ماندن شیعیان از ملاقاتشان با ما، اعمال ناشایستی است که آنان مرتکب می‏شوند و ما را ناراحت می کنند".(4)
از توقیع شریف استفاده می شود که منتظر واقعی، از اعمالی که سبب طولانی شدن غیبت حضرت و ناراحتی آن بزرگوار می شود، دوری می کند. بر این اساس:
با شناخت امام زمان(عج) و پرهیز از گناهان و در نهایت با تهذیب نفس و ارتباط معنوی با حضرت می توانیم به بخشی از وظایفی که در قبال آن عزیز داریم، دست یابیم.
سخن آخر: امام صادق(ع) فرمود: "کسی که با این عقیده یعنی در حال انتظار بمیرد، همانند کسی است که در خیمه حضرت مهدی(عج) باشد".(5)
5 - امر به معروف و نهی از منکر:
اگر همه ما به ویژه جوانان این فریضه الهی یعنی امر به معروف و نهی از منکر را انجام دهیم، خیلی از مفاسد اجتماعی که جامعه را آلوده می‏کند و مردم را تشویق به گناه می‏کند و دل امام زمان (عج) را به درد می‏آورد، برچیده می‏شود، و جامعه امام زمان پسند به وجود می‏آید. امام باقرعلیه‏السلام در اهمیت فوق‏العاده امر به معروف و نهی از منکر می‏فرماید:
"امر به معروف و نهی از منکر دو فریضه بزرگ الهی است که بقیه فرایض با آن‏ها بر پا می‏شوند و به وسیله این دو راه‏ها امن می‏گردد و کسب و کار مردم حلال می‏شود، حقوق افراد تأمین می‏گردد و در سایه آن زمین‏ها آباد و از دشمنان انتقام گرفته می‏شود. هم چنین در پرتو آن همه کارها رو به راه می‏گردد".(6)
6 - دعا برای سلامتی و فرج حضرت بقیةاله الاعظم (عج).
7 - صدقه برای حفظ وجود مبارک حضرت.
8 - غمگین شدن به خاطر غیبت آن جناب و غمگین بودن از ظلم و جنایاتی که در جهان انجام می‏شود.
9 - انجام حج و عمره به نیابت از حضرت.
10 - برخاستن برای تعظیم به هنگام شنیدن اسم مبارک (قائم).
11 - یاری از آن جناب و استمداد از وجود نازنینش به هنگام گرفتاری‏ها.
12 - دعا برای خود که از شر فتنه ‏ها در امان باشیم.(7)

پی‌نوشت‌ها:
1. لطف اله صافی، منتخب الاثر، ص 629، حدیث‏5.
2. مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، دارالأضواء، بیروت، ج 3، ص 250؛ بحارالأنوار، ج 8، ص 368.
3. مفاتیح الجنان.
4. الاحتجاج، طبرسی، انتشارات اسوه، ج 2، ص 602.
5. المحاسن، احمد بن محمد بن خالد، برقی، المجمع العالمی لأهل البیت(ع)، ج 1، ص 277، ح 149.
6. وسائل الشیعه، ج 11، ص 395.
7. شیخ عباس قمی، منتهی الامال، ص 483.

خصیصه خاصّ سیّد الشهدا (علیه السلام)


توجّه پیامبران به سیّد الشهدا (علیه السلام)
در روایات بسیاری است که سیّد الشهدا (علیه السلام) از اول خلقت آدم علیه السلام تا خاتم انبیا (صلی الله علیه و آله) مورد توجّه خداوند، انبیا و اوصیا علیهم السلام قرار گرفته و آنان از وی یاد نموده اند (ر.ک: بحار الانوار ج 44 ص 223، باب 30)
این چه خصیصه ای است که نه تنها پیش از ولادتش، که پس از ولادت و شهادت او، معصومان علیهم السلام که بعد از شهادت او، همه موجودات مادّی و مجرّد؛ جنّ، انس و ملائکه؛ زمین و زمان و ... بر او گریسته و او را به تعظیم یاد می کنند؟
در زیارات و روایاتی که درباره سیّد الشهدا علیه السلام وارد شده است، جریان تأثّر موجودات عالم از واقعه شهادت آن حضرت، از جایگاه خاصّی برخوردار است، به گونه ای که در کمتر زیارتی از سیّد الشهدا علیه السلام است که به این مسأله اشاره نشده باشد، مثلا در زیارت عاشورا می خوانیم:
«يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتِ الْمُصِيبَةُ بِكَ عَلَيْنَا وَ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض‏»
یا ابا عبد الله، سوگ و مصیبت تو بر ما و بر همه اهل آسمان ها و زمین، عظیم و سنگین است.

از فرهیختگان اسک دین تقاضامندم نظر شریف خودشان را در این رابطه مطرح بفرمایند ...
التماس دعا

من بین وجود و موجود تفاوت قائل هستم

به نام خداوند بخشایشگر و مهربان

سلام بر شما

یک سوال دارم ، میخواستم بدونم این نوع عقاید درست هست و میتونه در راه درک دین و استدلال ها کمک صحیح به من بکنه یا اینکه مشکل داره و باعث انحراف من در عقاید میشه :

من دو تعریف جدا از هم دارم :

1-وجود
2-موجود

و اینارو بر روی تمامی موجودات و هستی منطبق میکنم و بر اساس این دو تقسیم بندی استدلال میارم . حالا توضیح میدم که منظورم چیه .

من خداوند رو یک وجود میدونم ، یک اول شخص که وجود هست و تمامی هستی که خودش میگه او آفریده و همه چیز از اوست و به او میرسه ، هم از وجود او (در درجات مختلف) نشات میگیرن . یعنی وجود همه ی هستی از او و به سوی او میرسه .
و تعریف من از خدا به شکل یک دریا یا رودی هست که در تمامی هستی شناوره (در وجود هستی) و همه چیز رو در بر میگیره ، برای همینه که میگه همه چیز از اوست و به سوی او برمیگرده .
از اونجا که خداوند پاک و منزه هست . پس در حالت اولیه این وجود هستی (همه چیز که از او نشات میگیره) مثل خودش پاک و منزه هستن (در درجات مختلف) . (این یکی از نتیجه گیری هام هست)

و حالا میرم سراغ ادامه ی بحث درباره ی قضیه ی خود وجود (که به تعبیری میشه گفت روحه، که خداوند در تعریف روح میگه ، آنچیزیست که نزد من است)

این وجود ماهیتا باید دارای خُلقیات خداوند باشه یعنی اختیار و توانایی های کامل و ... (به طور مطلق) اما خب همه که قدرت اون رو ندارن ؟! برای این سوال من یه جوابی دارم که اینجا بحث موجود وارد میشه .

من دیدم نسبت به موجود ، فقط حالت مادی در این کره ی زمین و این کهکشان نیست . بلکه به نظرم فرشتگان در بُعد دیگر ماهیتی ، از نظر موجودی (چون خلق شده ی خداوند ، در قالب موجود باید قرار بگیره) محدودیتی بر اندازه ی استفاده از وجود بهش میده . برای همین اون فرشته اجازه ی استفاده از چیزی به نام اختیار رو نداره چون در شرایط موجودیِ یک فرشته ، چنین چیزی براش تعریف نشده برای همین نمیتونه درکی ازش داشته باشه که بخواد استفاده بکنه .

اما بالعکس انسان وقتی در این قالب موجودی با این ماهیت و قوانین مادی این جهان قرار میگیره ، به خاطر مغز و دلایل علمی که درباره ی مغز آوردن که میتونه و قدرت تصمیم گیری داره ، اجازه ی اینو داره که بتونه از یکی از ویژگی های خداوند (اختیار) که در وجودش نهفته هست ، استفاده بکنه (این قابلیت در این نوع ماهیت موجودیش قرار داره)

و توضیحم برای این قضیه که خیلی چیز ها در این دنیا بر ما حرامه اما در دنیای آخرت و ابدی حرام نیست ، اینه که ماهیت موجودی و قوانین حاکم بر موجود لطیف انسان ، کاملا متفاوته و شرایط متفاوت میشه و وقتی خداوند میگه هیچ غمی در کار نیست در واقع به همین دلیله که اصلا انسان به خاطر ماهیت لطیف بودن موجودیتش در دنیای ابدی آخرت ، نمی تونه دست به گناه بزنه (براش تعریف نشده) .

حالا بر این مبنی من میخوام بگم تمامی موجودات ، شامل درخت و سگ و خوک (به عمد نام این حیوان رو میارم) و سنگ و ... ، از نظر ماهیتی وجودی چون به خدا میرسن پاک و منزه هستن اما شرایط موجودی حاکم بر کره ی زمین باعث میشه موجود اون ها نجس خطاب بشن (بحث فقهی نمیکنم ، بلکه دارم سعی میکنم با استدلال اینو اثبات کنم)

و در نهایت سوالم اینه که آیا تفکرات من در این باره که توضیح دادم ، اشتباهه ؟ یا میتونه در راه فهم دین به من به طور صحیح کمک کنه و مفیده ؟ چون تقریبا اساس فکری و استدلالی من بر همین دو موضوع موجود و وجود شکل گرفته و میترسم اگر یک جاش بلنگه ، کل عقاید فکری که در حال پی ریزی هستم ، به سمت گمراهی و انحراف کشیده بشه .

(اگر این سوالم و تایپیکم مربوط به اینجا نیست ، معذرت میخوام)

دسته بندی موجود ؛ واجب ,ممکن و ممتنع

سلام.

یک سوال:

توضیح میدید چرا ممکن الوجود نیاز به علت داره؟

در واقع چرا:

نقل قول:
وجود ممکن برای موجود شدن احتیاج به مرجح دارد

ممنونم

اشکالی جدید به برهان نظم

با سلام
مدافعان برهان نظم برای تدافع از این برهان و اینکه احتمال اینکه وقوع یک مجموعه منظم تصادفی باشد بسیار پایین است مثال می زنند به میمونی که دستش را به طور اتفاقی روی کیبرد ببرد و بعدیک مجموعه معنادار را بسازد مثلا یک کتاب با کلماتی بامعنا ولو لغات در ترکیب جمله بی معنا باشند(اینگونه مثال زدم که پیچدگی مثال کمتر شود وگرنه این سخن در ترکیب کلمات به صورت جملات هم جاری است)
و می گویید این چنین امری نزدیک به محال است
ذشته از اینکه بارها گفتید احتمال کم دلیل بر عدم وقوع نیست اما بر فرض قبول چنین امری می گویم:
این که چنین امری نزدیک به محال است به مشکل زبان بر می گردد یعنی برای مثال از ترکیب حروف مختلف با هم از کلمات دوحرفی گرفته تا 10 حرفی ضربدر هم یک تعداد کلماتی می شوند مثلا یک میلیارد کلمه که مثلا واضع لغاات به یک میلیون از آنها معنا می دهد و بقیه را مهمل باقی می گذارد
اما اگر فرض کنیم واضع لغت برای همه یک میلیارد کلمه یک معنایی جداگانه وضع کند چه اتفاقی می افتد؟
نتیجه این می شود که این میمون هر گونه تایپ کند کلمات معنادار خارج می شوند .
حال که ساختن چنین مجموعه ای با تقویت زبان و واضع لغت به طور اتفاقی کاملا ممکن است چرا ممکن نیست اجزای جهان چنین قابلیتی را داشته باشند که هر گونه که ترکیب شوند یک مجموعه منظم را تحویل دهند؟
و در این صورت نه تنها نظم اتفاقی عالم احتمال کمی ندارد بلکه احتمالش 100 درصد خواهد بود .دقت کنید صد درصد.
پس چرا نظم تصادفی عالم مورد قبول خداباوران قرار نمی گیرد.نمی دانم؟