آیا بت واسطه بین خدا و انسان است یا جایگزینی برای خدای اصلی یا خدا است ؟
تبهای اولیه
سلام
در بحثی که در تاپیک اصول اساسی اسلام با دوستان داشتیم
بعضی دوستان معتقد بودند بتهای زمان جاهلیت واسطه بین انسان و خدا نبودند
بلکه جایگزین خدای واقعی بودند
این مطلب با این بیان قران تعارض دارد که مشرکان الله را قبول داشته و بتها را واسطه
بین خود و خدا می دانستند
حال سوال من این است که واقعیت این مساله چیست ؟
از طرفی تصور ذهنی انسان در باره خدا را شبیه بتها دانسته و ان را هم واسطه
بین خدا و انسان می دانند
و معتقدند ارتباط مستقیم با خدا هرگز امکان پذیر نیست
ایا تصور ذهنی انسان در باره خدا واقعا به مانند بت است ؟
با تشکر
با سلام خدمت شما
مشرکین زمان جاهلیت بت ها را به عنوان الله نمی پرستیدند بلکه شرک آنها شرک در عبودیت بود نه در خالقیت. شرك در عبادت: يعني پرستش كسي غير از خداوند. برخي از ملل در مرحله پرستش، چوب، سنگ، يا فلز، يا حيوان، يا ستاره، يا خورشيد، يا دريا، يا درخت را مي پرستيدند.[1] قرآن به این نکته اشاره می کند و می گوید:
وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ [2]
اگر از آنها بپرسی : چه کسی آسمانها و زمين را آفريده و آفتاب و ماه ، را رام کرده است؟خواهند گفت : خدای يکتا.
زيرا مسلم است نه بت پرستان و نه غير آنها هيچكس نمى گويد خالق زمين و آسمان و تسخير كننده خورشيد و ماه يك مشت سنگ و چوبى است كه به دست انسان ساخته و پرداخته شده است .
به تعبير ديگر: حتى بت پرستان در ((توحيد خالق )) شك نداشتند، آنها در عبادت مشرك بودند، مى گفتند ما بتها را براى اين مى پرستيم كه واسطه ميان ما و خدا شوند، چنانكه در آيه 18 سوره يونس مى خوانيم :
«وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ؛ (شگفتا كه) این بت پرستان به جاى خدا چیزى را مى پرستند كه نه ضررى دارد و نه سودى، و مى گویند: این بت ها واسطه هاى ما در درگاه خدایند.» [3]
بديهى است اگر بتها فرضا منشا سود و زيانى بودند ، باز هم شايسته عبوديت نبودند، ولى قرآن با اين تعبير مى خواهد اين نكته را بفهماند كه بت پرستان كوچكترين بهانه اى براى اين كار ندارند و موجوداتى را مى پرستند كه مطلقا بى خاصيتند و اين بدترين و زشتترين پرستش است .
سپس به ادعاى واهى بت پرستان پرداخته ، مى گويد ((آنها مى گويند: اين بتها شفيعان ما در پيشگاه خدا هستند، يعنى مى توانند از طريق شفاعت منشا سود و زيانى شوند، هر چند مستقلا از خودشان كارى ساخته نباشد (و يقولون هؤ لاء شفعائنا عند الله ).
اعتقاد به شفاعت بتها يكى از انگيزه هاى بت پرستى بود، و چنانكه در تواريخ آمده هنگامى كه ((عمرو بن لحى ))، بزرگ عرب ، براى استفاده از آبهاى معدنى شام و مداواى خويش به آن منطقه رفته بود، وضع بت پرستان نظر او را به خود جلب كرد، هنگامى كه دليل اين پرستش را از آنها پرسيد، به او گفتند اين بتها سبب نزول باران ، و حل مشكلات ، و شفاعت در پيشگاه خدا هستند، او كه يك مرد خرافى بود تحت تاثير قرار گرفت و خواهش كرد بعضى از بتها را در اختيار او بگذارند تا به حجاز بياورد، و به اين طريق بت پرستى در ميان مردم حجاز رواج يافت .[4]
هر نوع انديشه اي كه معتقد باشد در جهان و عالم هستي غير از خدا موجودي اعم از انسان و غير او مي تواند مستقلا و با تكيه بر قدرت خود و بدون اذن الهي كاري را اعم از كوچك و بزرگ انجام دهد، شرك است. و لذا در منطق قرآن و انبياي الهي، تأثير و سببيت و نقش داشتن مخلوقات در نظام جهان، همه با اذن الهي است. قرآن مي فرمايد: «من (حضرت عيسي) از گِل چيزي به شكل پرنده مي سازم، سپس در آن مي دمم و به فرمان خدا پرنده مي گردد، و به اذن خدا كور مادر زاد و مبتلايان به پيسي و برص را بهبودي مي بخشم، و مردگان را به اذن خداوند زنده مي كنم»[5]. در آيه ديگر به طور كلي مي فرمايد: «هيچ رسول و پيامبري نمي توانست معجزه اي بياورد، مگر به فرمان خدا».[6]
به بيان ديگر شفاعت خواهي اگر به صورت استقلالي باشد، كه شفيع در عرض خداوند قرار گيرد، شرك است و شيعه يك چنين شفاعتي را نه قائل است و نه قبول دارد، و اگر شفاعت خواهي به اين صورت باشد كه شفيع را مستقل ندانيم، بلكه مؤذون از طرف خداوند بدانيم، يعني در طول اراده و اذن خداوند، اين عين توحيد است و موافق ادله اي است كه بيان شد.
به طور كلي توسل و تسبيب به اسباب، با توجه به اين كه خداست كه سبب را سبب قرار داده است و خداست كه از ما خواسته از اين وسايل و اسباب استفاده كنيم به هيچ وجه شرك نيست، بلكه عين توحيد است و اين جهت فرق ميان اسباب مادي و روحي، ميان اسباب ظاهري و معنوي، ميان اسباب دنيوي و اخروي نيست، منتهي اسباب مادي را با آزمايش و تجربه ميشناسيم و اسباب معنوي را از طريق دين يعني وحي و كتاب و سنت[7].
اساس اشتباه اين است كه تصور كردهاند كه اعتقاد به سلطه غيبي در افراد مطلقاً مايه شرك است و لذا گفتهاند شيعيان بر طبق سنّت بت پرستان شفاي مريضان خود را از امامان خود طلب ميكنند و از خدا طلب نميكنند، آنان ديگر نخواسته و يا نتوانستهاند كه ميان اعتقاد به سلطه متكي به سلطه خداوند كه شيعيان بر آن اعتقاد دارند، با اعتقاد به سلطه مستقل و جدا كه ماديگراها و بتپرستان برآنند فرق بگذارند.
بت پرستان به علل و عوامل، نگاهي استقلالي دارند و تأثيرگذاريِ آنها را صرفا ناشي از خودشان ميدانند، چنان چه به آياتي كه حاكي از اعتقاد آنها بود اشاره شد و اگر ما اعراب جاهلي را مشرك ميخوانيم، به خاطر اين است كه آنان معتقد بودند كه اداره امور جهان يا امور بندگان به خدايان آنها تفويض و واگذار شده است و آنها در تدبير امور از خود استقلال دارند... و يا لااقل قسمتي از كارهاي خدايي... به آنها واگذار شده است و آنها در اين كار استقلال كامل دارند.
اما به اعتقاد شيعيان هر گاه براي موجودي از نظر وجود يا تأثير، استقلال قايل شويم، از جاده توحيد منحرف خواهيم شد زيرا اعتقاد به استقلال، در اصل هستي، مساوي با بينيازي او در هستي از خدا، ميباشد. چنين موجودي جز خدا كه در هستي به چيزي نياز ندارد و وجود او مربوط به خود اوست فرد ديگري نخواهد بود. و همچنين اگر وجود او را مخلوق خدا بدانيم ولي معتقد شويم كه در انجام كارهاي خود اعم از عادي و آسان و يا مشكل وغير عادي استقلال دارد در اين صورت دچار يك نوع شرك شدهايم، زيرا مستقل در فعل و كار سرانجام مستقل در اصل وجود و هستي نيز خواهد بود.
شيعيان معتقدند فيض خداوند گاهي از طريق عادي به انسان ميرسد مثل اين كه عسل باعث شفاي مريض ميشود كه خداوند سببيت را به او داده، گاهي از طريق غير معمول و به دور از قوانين مادي و مجرايي طبيعي انسان مشمول فيض خداوند ميشود، مثل اين كه حضرت مسيح ميتواند باذن الله با دم مسيحايي شفابخش شود و بيمار صعب العلاج را شفا ببخشد، بدون اين كه بيمار دارويي را به مصرف برساند.
بنابراين اساس، اشتباه در اين است كه تصور كردهاند كه اعتقاد به سلطه غيبي در افراد مطلقا مايه شرك است و موحدان را با بت پرستان مقايسه نمودهاند. اگر اعتقاد به سلطه غيبي ملازم با اعتقاد به الوهيت طرف باشد نبايد به سلطه غيبي هيچ كس اعتقاد داشت حتي حضرت عيسي و پيامبر اسلام(ص) و ساير انبياء الهي، و اين خلاف وجدان و ضروري دين است.[8]
[1] مطهري، مرتضي، معارف اسلامي در آثار شهيد مطهري، معاونت اساتيد، چاپ اول، 1376، ج6، ص97 ـ108، سبحاني، جعفر، منشور عقايد اماميه، اصل28ـ33.
[2] عنکبوت:61.
[3] تفسیر نمونه ذیل آیه 61 سوره عنکبوت.
[4] همان،ذیل آیه 18 سوره یونس.
[5] آل عمران: 49.
[6] رعد: 38.
[7] عدل الهي،شهید مطهری، ص263.
[8] در این پاسخ از نرم افزار پاسخ بهره گرفته شده است.
در بحثی که در تاپیک اصول اساسی اسلام با دوستان داشتیم
بعضی دوستان معتقد بودند بتهای زمان جاهلیت واسطه بین انسان و خدا نبودند
بلکه جایگزین خدای واقعی بودند
این مطلب با این بیان قران تعارض دارد که مشرکان الله را قبول داشته و بتها را واسطه
بین خود و خدا می دانستند
حال سوال من این است که واقعیت این مساله چیست ؟
از طرفی تصور ذهنی انسان در باره خدا را شبیه بتها دانسته و ان را هم واسطه
بین خدا و انسان می دانند
و معتقدند ارتباط مستقیم با خدا هرگز امکان پذیر نیست
ایا تصور ذهنی انسان در باره خدا واقعا به مانند بت است ؟
با سلام خدمت شما سرکار بی نظیر.
بنده در آن تاپیک هم توضیحاتی خدمت شما دادم که ظاهرا با دیدگاه شما تا حدودی انطباق دارد و البته مطالب کارشناس اندیشمند هم به خوبی بیان شده است. ولی نکته ای که اینجا وجود دارد این است که ما در قرآن داریم خداوند لیس کمثله شی است. شبیه هیچ چیز نیست. دقت کنید نگفته شبیه انسان نیست. گفته شبیه هیچ چیزی نیست. در واقع نه تنها اوصاف انسانی را نمی توان به او نسبت داد.بلکه هیچ صفتی را نمی توان به او نسبت داد. مهربانی - بخشندگی - قدرت و ..... همه اینها اوصافی هستند که اگر به معنای فلسفی آنها مراجعه کنید می بینید که هیچ قرابتی با این اوصافی که در ذهن انسان از این صفات وجود دارد نیست. هیچ انسانی نمی تواند درک درستی ازخدا داشته باشد.
لذا اگر هم بت پرستان زمان جاهلیت بت ها را واسطه ای میان خودشان و خدا می دانستند منتها در هر حال آن خدایی که به آن اعتقاد داشتند باز نمی تواند همان خدای حقیقی باشد. مثلا این خدا چگونه اجازه داده بت ها واسطه بین انسان ها و او باشند. لذا می بینید تصور آنها از خدا هم تصور درستی نبوده و نیست.
ولی باید گفت انسان برای زندگی در این دنیا نمی تواند از دام این تصورات رها شود. برای اینکه زندگی بهتری داشته باشد باید تصوری از خدا را در ذهن خود ایجاد کند تا بتواند با او ارتباط برقرار کند. لذا ارتباط یک مسلمان موحد هم با خدای حقیقی بواسطه ذهنیتی است که او نسبت به خدا دارد. برای همین هم بود که گفتم ذهنیت ما هم نسبت به خدا مانند یک بت است که واسطه بین ما با خدای حقیقی است. مانند بت جاهلیت که واسطه آنها با بت دیگری که همانا تصور آنها از خداست بوده است. در حقیقت برای اعراب جاهیت دو واسطه وجود دارد. یکی بت سنگی و بت دوم تصور آنها از خدا. اسلام آمد و واسطه اول را حذف کرد. ولی انسان مستقیما با خدا ارتباط برقرار نکرد. چرا که هنوز یک واسطه دیگر بود. ولی پیامبر در معراج خود از دام این واسطه ها رها شد و ارتباط مستقیم با خدا برقرار کرد. ولی زمانی که حاصل این ارتباط مستقیمش را با مردم خواست در میان بگذارد راهی جز استفاده از زبان دنیایی و مادی و محدود نبود. برای همین هم اوصافی چون رحمانیت و رحیمیت و .... شکل گرفتند. در حقیقت جهان ماده با تمام محدودیت هایش بزرگترین واسطه و مانع ارتباط مستقیم با خداست. برای رهایی از آن کشف و شهود لازم است. به معراج رفتن لازم است.
تبعیت از پیامبر در حقیقت تبعیت از او در 3 درجه است :
در اقوال - در رفتار - در احوال ( الشریعه اقوالی - الطریقه افعالی - الحقیقته احوالی )
بالاترین درجه تبعیت، تبعیت در احوال اوست. حال او هنگام اتصال. خود پیامبر گفته که حقیقت امر حال من است در هنگام معراج یا همان اتصال به عالم ملکوت. لذا از میان برداشتن بت ها مستلزم شهود عارفانه است. تمام احکام دنیوی اسلام هم در همین راستای سبک کردن وجود انسان از بیگانه هاست تا هر چه سبک تر قابلیت پرواز پیدا کند و از دام این واسطه رهایی یابد.
و من الله توفیق
«وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ؛(شگفتا كه) این بت پرستان به جاى خدا چیزى را مى پرستند كه نه ضررى دارد و نه سودى، و مى گویند: این بت ها واسطه هاى ما در درگاه خدایند.» [3]
سلام خدمت شما
در این ایه عبارت من دون الله بکار رفته و فقط شامل بت نمیشه بلکه شامل هرچیزی غیر خدا میشه
از طرزفی عبارت شفاعت بکار رفته یعنی مشرکان من دونالله را عامل شفاعت در درگاه خدا می دانستند
و عبادت می کردند
می دانم این بحث هزاران بار در سایت مطرح شده
ولی می خواهم انشاالله این دفعه به جواب نهایی انشالله برسم
ولی قرابت نزدیکی بین این اعتقاد مشرکان با اعتقاد شیعیان وجود داره
اولا امام من دون الله هست
و دوما ما امامان را واسطه شفاعت در درگاه خدا می دانیم
می دانم الان می گویید ما استقلال برای امام قائل نیستیم
و امام اجازه از طرف خدا دارد
از کجا می دانید مشرکان برای بتها استقلال قائل بودند ؟
اگر انها بتها را مسئول رتق و فتق امور جهان می دانستند و خدا را افریننده جهان
پس این افریننده هست که مسئولیت رتق و فتق امور را به زیر دستانش واگذار می کند
یعنی می شود گفت بتها هم خدای مستقل نبودند بلکه مسئولیت بهشون واگذار شده بود
عبادت را چه معنی می کنید ؟
ایا درخواست شفا و کمک و قربانی کردن برای امام
یا نظر حضرت کردن
یا به سرو شینه زدن و صدا زدن حضرات عبادت است یا خیر ؟
اگر اینها عبادت است پس ما امامان خود را عبادت می کنیم
موفق باشید
بديهى است اگر بتها فرضا منشا سود و زيانى بودند ، باز هم شايسته عبوديت نبودند، ولى قرآن با اين تعبير مى خواهد اين نكته را بفهماند كه بت پرستان كوچكترين بهانه اى براى اين كار ندارند و موجوداتى را مى پرستند كه مطلقا بى خاصيتند و اين بدترين و زشتترين پرستش است .
هر نوع انديشه اي كه معتقد باشد در جهان و عالم هستي غير از خدا موجودي اعم از انسان و غير او مي تواند مستقلا و با تكيه بر قدرت خود و بدون اذن الهي كاري را اعم از كوچك و بزرگ انجام دهد، شرك است. و لذا در منطق قرآن و انبياي الهي، تأثير و سببيت و نقش داشتن مخلوقات در نظام جهان، همه با اذن الهي است
سلام
لطفا مستدل ثابت کنید این اذن به پیامبر و امامان داده شده ؟
و سوال دیگر ایا تصور ذهنی انسان از خدا به مانند بت است ؟
و ایا این بت مانع ارتباط مستقیم ما با خدا می شود ؟
برای همین هم بود که گفتم ذهنیت ما هم نسبت به خدا مانند یک بت است که واسطه بین ما با خدای حقیقی است. مانند بت جاهلیت که واسطه آنها با بت دیگری که همانا تصور آنها از خداست بوده است. در حقیقت برای اعراب جاهیت دو واسطه وجود دارد
سلام
همین قسمت از سخنانتون برای من سواله که امیدوارم کارشناس هم جواب بده
شما تصور ذهنی ما از خدا رو به مثابه بت دانستید و گفتین ارتباط واقعی با خدا امکان پذیر نیست
همانجا هم من گفتم ما برای تصور ذهنیمون شخصیت جدا قائل نیستیم بلکه ان را همان خدا می دانیم
شما با قیاس بت ذهنی با بت جاهلیت کار انها را هم مجاز دانسته و گفتین چون درک درستی از خدا نداشتند بت را جایگزین خدا کرده بودند
مانند بت ذهنی ما
البته حرفای امروزتون کمی فرق داره و از بت اول و بت ذهنی سخن گفتین
که البته فکر کنم منظور اسلام همان شکستن بت اول است
موفق باشید
مانند بت ذهنی ما البته حرفای امروزتون کمی فرق داره و از بت اول و بت ذهنی سخن گفتینهمین قسمت از سخنانتون برای من سواله که امیدوارم کارشناس هم جواب بده
شما تصور ذهنی ما از خدا رو به مثابه بت دانستید و گفتین ارتباط واقعی با خدا امکان پذیر نیست
همانجا هم من گفتم ما برای تصور ذهنیمون شخصیت جدا قائل نیستیم بلکه ان را همان خدا می دانیم
شما با قیاس بت ذهنی با بت جاهلیت کار انها را هم مجاز دانسته و گفتین چون درک درستی از خدا نداشتند بت را جایگزین خدا کرده بودند
که البته فکر کنم منظور اسلام همان شکستن بت اول است
با سلام مجدد.
یک سوالی از شما دارم شاید به جلو رفتن بحث کمکی بکند :
خداپرستی ما به چه درد خدا می خورد؟ اصلا چرا ا باید خداپرست باشیم؟ اصلا برای چه اسلام به جای بت ما را به پرستیدن خدا دعوت کرده است؟ مگر خدا می خواسته در عالم هستی برای خود دسته و گروه تشکیل دهد و عده ای به نام خداپرست در گروه او قرار بگیرند؟ شاید بگوید هدف از خداپرستی قرب الهی است. این قرب الهی مبهم است. باید روشن تر بیان شود. مثلا می گویند کمال. کمال هم مبهم است. مثلا ایا رسیدن به کمال از راههای غیرخداپرستی میسر نمی شود؟ به قول شاعر :
در حقیقت اعراب جاهلیت هم از بت وسیله ای قرار داده بودند تا به همان کمالی که مبهم است برسند. حال اسلام این واسطه بت را برداشت و واسطه و ابزاری به نام خداپرستی را جایگزین کرد. شاید بتوان از روی آثار و نتایج دو دیدگاه و انسان هایی که پرورش داده اند و معارف بلندی که از آنها با جای مانده مقایسه ای انجام داد و گفت مثلا خداپرستی از بت پرستی بهتر است. ولی نباید هدف اصلی و اساسی را همین خداپرستی دانست. چرا که در بسیاری از جوامع خیلی انسان ها جبرا از همین خداپرستی هم محروم بوده اند. اگر خدای ادیان به این شکل بیان شده در دین صحت داشته باشد پس چرا خداپرستی را در تمام دنیا برای هدایت انسان ها قرار نداده است؟ لذا ادیان الهی از خداپرستی انسان ها هدف والاتر و بالاتری را داشته اند که باید آن را جست و جو کرد.
و من الله توفیق
[="Tahoma"]
در بحثی که در تاپیک اصول اساسی اسلام با دوستان داشتیم
بعضی دوستان معتقد بودند بتهای زمان جاهلیت واسطه بین انسان و خدا نبودند
بلکه جایگزین خدای واقعی بودند
این مطلب با این بیان قران تعارض دارد که مشرکان الله را قبول داشته و بتها را واسطه
بین خود و خدا می دانستند
حال سوال من این است که واقعیت این مساله چیست ؟
از طرفی تصور ذهنی انسان در باره خدا را شبیه بتها دانسته و ان را هم واسطه
بین خدا و انسان می دانند
و معتقدند ارتباط مستقیم با خدا هرگز امکان پذیر نیست
ایا تصور ذهنی انسان در باره خدا واقعا به مانند بت است ؟
سلام
به نظر نمی رسد مشرکان استقلال وجودی بتها از خدا را میتوانسته اند درک کنند لذا مطمئنا نظر استقلالی به آنها داشتند با این تفاوت که آنها را در تحت سلطه خدای خالق می شمردند و نوعی روابط معمول بین بالادست و زیردست بین خدا و بت قائل بوده اند
و اما تفاوت اساسی بین تصور ذهنی از خدا و بت آنستکه این تصور یک صورت و شکل نیست بلکه یک مفهوم است که ما را به ذات دارای آن وصف رهنمون می سازد
به عبارت دیگر تصور مفهومی ذهنی از خدای متعال صرفا یک حکایتگر است و عدم استقلال در متن ذات او هست اما در بت چنین نیست البته نگاه به بت بعنوان یک موجود محدود و مستقل ولو بعنوان واسطه از حقیقت خدای متعال بسیار بسیار دورتر از مفهوم ذهنی جکایتگر صفات الهی است
والله الموفق
بنده در آن تاپیک هم توضیحاتی خدمت شما دادم که ظاهرا با دیدگاه شما تا حدودی انطباق دارد و البته مطالب کارشناس اندیشمند هم به خوبی بیان شده است. ولی نکته ای که اینجا وجود دارد این است که ما در قرآن داریم خداوند لیس کمثله شی است. شبیه هیچ چیز نیست. دقت کنید نگفته شبیه انسان نیست. گفته شبیه هیچ چیزی نیست. در واقع نه تنها اوصاف انسانی را نمی توان به او نسبت داد.بلکه هیچ صفتی را نمی توان به او نسبت داد. مهربانی - بخشندگی - قدرت و ..... همه اینها اوصافی هستند که اگر به معنای فلسفی آنها مراجعه کنید می بینید که هیچ قرابتی با این اوصافی که در ذهن انسان از این صفات وجود دارد نیست. هیچ انسانی نمی تواند درک درستی ازخدا داشته باشد.
آنچه در اندیشه ناید آن خداست.
سلام
اینکه ما درک درستی از خدا نداریم ارتباطی نداره به اینکه ما نتونیم ارتباط مستقیم با خدا برقرار کنیم
ببینید وقتی خدا از رگ گردن به ما نزدیکتره یعنی درون ماست چه ارتباطی ازاین نزدیکتر و مستقیم تر
شما خدا رو یک موجودی می گیرین جدای از انسان
در حالی که فکر می کنم خدا درون انسان است چه ارتباطی از این نزدیکتر و مستقیم تر
لذا اگر هم بت پرستان زمان جاهلیت بت ها را واسطه ای میان خودشان و خدا می دانستند منتها در هر حال آن خدایی که به آن اعتقاد داشتند باز نمی تواند همان خدای حقیقی باشد. مثلا این خدا چگونه اجازه داده بت ها واسطه بین انسان ها و او باشند. لذا می بینید تصور آنها از خدا هم تصور درستی نبوده و نیست.
ولی باید گفت انسان برای زندگی در این دنیا نمی تواند از دام این تصورات رها شود. برای اینکه زندگی بهتری داشته باشد باید تصوری از خدا را در ذهن خود ایجاد کند تا بتواند با او ارتباط برقرار کند. لذا ارتباط یک مسلمان موحد هم با خدای حقیقی بواسطه ذهنیتی است که او نسبت به خدا دارد.
هیچکس نمی تواند تصور درستی از خدا داشته باشد
ولی فکر می کنم این مساله با ارتباط مستقیم با خدا منافاتی نداشته باشد
منظور از ارتباط مستقیم با خدا لمس خدا یا تصورش نیست
بلکه حالت روحی و درخواستهای مستقیم از خدا بطوریکه خدا انها را بشنوند و ما را ببیند
خدایی که حتی از نیات ما خبر دارد چطور با ما ارتباط مستقیم ندارد ؟
فکر می کنم جناب شریعت دو مساله را خلط کرده اید
یکی تصور صحیح از خدا و یکی ارتباط مستقیم با خدا
موفق باشید
سلام
به نظر نمی رسد مشرکان استقلال وجودی بتها از خدا را میتوانسته اند درک کنند لذا مطمئنا نظر استقلالی به آنها داشتند با این تفاوت که آنها را در تحت سلطه خدای خالق می شمردند و نوعی روابط معمول بین بالادست و زیردست بین خدا و بت قائل بوده اند
سلام خدمت شما
در پست اول جناب اندیشمند گفتند انها خدا را خالق و بتها را کارگزاران و شفیعان می دانستند
طبیعیست که فکر می کردند خالق جهان کارگزاری امور را به بتها واگذار کرده
و همچنین شفاعت را
خود لفظ شفاعت یعنی ارتباطین بتها و خدای خالق
پس ارتباط بین خدای خالق و بتها قائل بودن
و تفیض اختیار از طرف خدا به بتها برای انجام امور
یعنی خدا به بتها اجازه این امور را داده است
همین عقیده ما که می گوییم خداوند اجازه به امامان برای توسل و شفاعت داده است
و سوال دیگر اینکه
ایا انسان با وجود تصور ذهنی از خداوند قادر به ارتباط مستقیم با او نیست ؟
موفق باشید
باعرض سلام وادب سوال من اين است
1- ايا ارتباط با خداوند خارج از منابع مادي امكان پذير است يا نه ؟
[="Tahoma"]
و تفیض اختیار از طرف خدا به بتها برای انجام امور
یعنی خدا به بتها اجازه این امور را داده است
همین عقیده ما که می گوییم خداوند اجازه به امامان برای توسل و شفاعت داده استو سوال دیگر اینکه
ایا انسان با وجود تصور ذهنی از خداوند قادر به ارتباط مستقیم با او نیست ؟
سلام
تفاوت اساسی اینستکه ما الوهیت و استقلالی برای ائمه ع قائل نیستیم و این تفاوت کمی نیست بخصوص که ما شرک را بر محور استقلال تعریف می کنیم
و اما منظور از ارتباط مستقیم چیست ؟
آیا منظور ارتباط با ذات است ؟ اگر منظور این است که ظاهرا ممکن نیست اما اگر منظور این نیست ما با خدا در تجلیاتش مستقیما مرتبطیم
والله الموفق
لطفا مستدل ثابت کنید این اذن به پیامبر و امامان داده شده ؟ و سوال دیگر ایا تصور ذهنی انسان از خدا به مانند بت است ؟سلام
و ایا این بت مانع ارتباط مستقیم ما با خدا می شود ؟
با سلام
خداي متعال فرمود :
مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ ...بقره-255
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا {النساء/64}
مَا مِن شَفِيعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ {يونس/3}
يَوْمَئِذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا {طه/109}
أَمْ لَهُمْ شُرَكَاء شَرَعُوا لَهُم مِّنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَن بِهِ اللَّهُ وَلَوْلَا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ {الشورى/21}
و شرك يعني : اذ نسويكم برب العالمين : مساوي يا معادل خدا قراردادن : بربهم يعدلون :
اما خواندن و شفاعت ماذونين من الله مشكلي ندارد چون خواست و اذن خود الله است : فالمدبرات امرا : مگر خدا وند به تنهايي مدبر نيست : يدبرالامر: چرا جمع آورده است ؟!
تفصيل در :
https://sites.google.com/site/hojjah/doa.zip
[="Tahoma"]
ايا ارتباط با خداوند خارج از منابع مادي امكان پذير است يا نه ؟
سلام
سوالتان روشن نیست
منظورتان خارج از منابع مادی چیست ؟
والله الموفق
شما خدا رو یک موجودی می گیرین جدای از انساناینکه ما درک درستی از خدا نداریم ارتباطی نداره به اینکه ما نتونیم ارتباط مستقیم با خدا برقرار کنیم
ببینید وقتی خدا از رگ گردن به ما نزدیکتره یعنی درون ماست چه ارتباطی ازاین نزدیکتر و مستقیم تر
در حالی که فکر می کنم خدا درون انسان است چه ارتباطی از این نزدیکتر و مستقیم تر
با سلام.
خداوند در موجوداتش تجلی پیدا کرده است. در عالم هستی وجودی غیر از خدا نیست.
هر چیزی که در عالم هستی مشاهده می کنی تجلی وجود خدا هستند. گویی هم خدا آینه است که موجوداتش دراو تجلی پیدا کرده اند و هم ما انسان ها آینه ای هستیم که خداوند را به اندازه وجودی خودمان نمایان می کنیم.
( مومن اولی را می توان خداوند دانست. )
..............................
به تو سربسته و در پرده بگویم تا کسی نشنود این راز گهربار جهان را آنچه گفتند و سرودند ... تو آنی ، خود تو جان جهانی ، گر نهانی و عیانی ، تو همانی که همه عمر به دنبال خودت نعره زنانی، تو ندانی که خود آن نقطه عشقی، تو خود اسرار نهانی تو خود باغ بهشتی تو به خود آمده از فلسفه چون و چرایی به تو سوگند که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی در همه افلاک بزرگی نه که جزنی نه که چون آب در اندام سبونی "تو خود اویی به خود آی" تا در خانه متروکه هر کس ننشینی (بت) و به جز روشنی شعشعه پرتو خود هیچ نبینی و گل وصل بچینی ...
لذا هر چه انسان خود را در عالم مادی غرق کند به لحاظ درجه و مرتبه از خدا دور می شود و هر چه خود را از بند تعلقات دنیوی برهاند و آزاد کند به لحاظ مرتبه ای و درجه به ذات حق نزدیک می شود. همانطور که جناب حامد فرمودند ارتباط با ذات حق منتفی است. اگر قرار بر این ارتباط باشد مستلزم نابودی کامل وجود مادی و مثالی است و مرتبه روحانی نیز باید در وجود خدا حل شود.
هست اندر پس پرده گفت و گوی من و تو ........................ چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من
ارتباط و گفت و گوی انسان با خدا فقط می تواند در پس پرده جهان مادی و با استفاده از ابزارهای جهان مادی انجام پذیرد. لذا نمی توان این ارتباط را مستقیم دانست.
لذا اینکه خدا گفته است من از رگ گردن به شما نزدیکترم بیانگر این است که اصلا وجودی شما چیزی جدای از وجود من نیست. فاصله وجودی خداوند با مخلوقاتش صفر است. اصلا فاصله ای نیست. مخلوقاتش صرفا تنزل یافته وجود اویند.
و من الله توفیق
آیا منظور ارتباط با ذات است ؟ اگر منظور این است که ظاهرا ممکن نیست
با سلام خدمت استاد گرامی جناب حامد عزیز.
کشف و شهود های عارفانه چی؟ معراج پیامبر چی؟ آیا در اینها هم ارتباط با ذات انجام نگرفته است؟
و من الله توفیق
سلام
تفاوت اساسی اینستکه ما الوهیت و استقلالی برای ائمه ع قائل نیستیم و این تفاوت کمی نیست بخصوص که ما شرک را بر محور استقلال تعریف می کنیم
سلام
کلا منظور شما این است که خداوند رتق و فتق امور مردم را به ائمه واگذار کرده است ؟
و این اجازه را به انها داده است ؟یعنی تفویض اختیار کرده است ؟
این مطلب چطوری ثابت می شود ؟
آیا منظور ارتباط با ذات است ؟ اگر منظور این است که ظاهرا ممکن نیست اما اگر منظور این نیست ما با خدا در تجلیاتش مستقیما مرتبطیم
البته منظور دوستان دیگر فکر می کنم با منظور من فرق داره
منظور من اینه که ایا ما نمی تونیم مستقیم با خدا ارتباط معنوی و روحی و روانی برقرار کنیم ؟
یا مستقیم خدا را بخوانیم و در خواست کنیم ؟
حتما احتیاج به واسطه داریم ؟
دوستان معتقدند ما با تصویر ذهنی ساخته شده در ذهنمان از خدا ارتباط برقرار می کنیم
که مانند بت مادی است
پس ارتباط مستقیم اصلا امکان ندارد
با تشکر
ا سلامخداي متعال فرمود :
مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ ...بقره-255
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا {النساء/64}
مَا مِن شَفِيعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ {يونس/3}
يَوْمَئِذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا {طه/109}
أَمْ لَهُمْ شُرَكَاء شَرَعُوا لَهُم مِّنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَن بِهِ اللَّهُ وَلَوْلَا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ {الشورى/21}
و شرك يعني : اذ نسويكم برب العالمين : مساوي يا معادل خدا قراردادن : بربهم يعدلون :
اما خواندن و شفاعت ماذونين من الله مشكلي ندارد چون خواست و اذن خود الله است : فالمدبرات امرا : مگر خدا وند به تنهايي مدبر نيست : يدبرالامر: چرا جمع آورده است ؟!
سلام
بزرگوار پستتون بخاطر عدم ترجمه قابل استفاده نیست
کاش ترجمه می کردین
تشکر
[="Tahoma"]
ا سلام خدمت استاد گرامی جناب حامد عزیز.
کشف و شهود های عارفانه چی؟ معراج پیامبر چی؟ آیا در اینها هم ارتباط با ذات انجام نگرفته است؟
و من الله توفیق
سلام
اکثر اهل علم قائل اند که ارتباط با ذات ممکن نیست اما تعابیری مثل تجلیات ذاتی یا فنا در ذات نشان دهنده امکان یا وقوع چنین چیزی است
ظاهرا دلیل این امر انستکه در مقام ذات وحدت محضه حاکم است و هیچ نوع تکثر و اثنینیتی به آن راه ندارد لذا ارتباط با ذات که مساوی با فنای در آن است تمام رسوم واصل را از بین می برد و با استهلاک تام در ذات دیگر واصلی نمی ماند تا از او سخنی به میان آید پس در این مقام یک حقیقت بیش نیست و آن ذات باریتعالی است و بس
والله العالم
اکثر اهل علم قائل اند که ارتباط با ذات ممکن نیست اما تعابیری مثل تجلیات ذاتی یا فنا در ذات نشان دهنده امکان یا وقوع چنین چیزی است
ظاهرا دلیل این امر انستکه در مقام ذات وحدت محضه حاکم است و هیچ نوع تکثر و اثنینیتی به آن راه ندارد لذا ارتباط با ذات که مساوی با فنای در آن است تمام رسوم واصل را از بین می برد و با استهلاک تام در ذات دیگر واصلی نمی ماند تا از او سخنی به میان آید پس در این مقام یک حقیقت بیش نیست و آن ذات باریتعالی است و بس
بسیار عالی. ممنون. بله منظورم همین فنا بود. انسان این توانایی را ندارد که با تعالی درجه به آن مقام فنا برسد و در ذات حق حل شود و دوباره با تنزل درجه به عالم ماده برگردد؟
و من الله توفیق
[="Tahoma"]
کلا منظور شما این است که خداوند رتق و فتق امور مردم را به ائمه واگذار کرده است ؟
و این اجازه را به انها داده است ؟یعنی تفویض اختیار کرده است ؟
این مطلب چطوری ثابت می شود ؟
سلام
اگر منظورتان اثبات بر اساس ادله نقلی است باید به تعابیر و بیانات دینی مراجعه کرد که کم هم نیست
اما اگر منظورتان دلیل عقلی است ، رتق و فتق امور بدن توسط نفس دلیلی بر امکان آن است چه اینکه بدن هم خلقی از خلقان خداست و روح در حال رتق و فتق امور متعدده آن است بلکه بنوعی روح رب جسم است در عین حال برای روح در این رتق و فتق استقلال وجودی قائل نیستیم بلکه روح بعنوان تجلی گاه اسماء و صفات الهی قادر به این رتق و فتق است پس در یک نگاه توحیدی تدبیر جسم انسان توسط روح نیز تدبیری الهی است
وقتی در یک مورد(رابطه جسم و روح ) این امر واقع شود در امور دیگر هم قابل وقوع است و مهم آنستکه که بتوانیم ارتقاء وجودی ائمه علیهم السلام ات مرتبه روح و عقل کلی جهان اثبات کنیم تا بتوانیم حاکمیت ایشان را بر امور ثابت نماییم و البته این امر جز به کمک ادله نقلیه ممکن نیست
البته منظور دوستان دیگر فکر می کنم با منظور من فرق داره
منظور من اینه که ایا ما نمی تونیم مستقیم با خدا ارتباط معنوی و روحی و روانی برقرار کنیم ؟
یا مستقیم خدا را بخوانیم و در خواست کنیم ؟
حتما احتیاج به واسطه داریم ؟دوستان معتقدند ما با تصویر ذهنی ساخته شده در ذهنمان از خدا ارتباط برقرار می کنیم
که مانند بت مادی است
پس ارتباط مستقیم اصلا امکان ندارد
ارتباط مستقیم به معنایی که شما می گویید ممکن است بلکه اغلب هم چنین است چون خدای متعال برای شنیدن خواستهای بندگان نیازمند به واسطه نیست اما برخی ارتباطات مستلزم ضمیمه عنایت ولی الهی است و این خود به جعل الهی است یعنی اراده و خواست الهی بر این امر قرار گرفته است و البته ضمیمه کردن دعا به عنایت اولیاء الهی می تواند عام هم باشد و همیشه صورت گیرد .
ضابطه ای که خود حضرات معصومین تعیین کرده اند توسل در کارهای بزرگ و مشکلات حاد است
و اما بحث تصویر ذهنی
اولا ما نه از خدا تصویر ذهنی داریم و نه باید داشته باشیم
بلکه ما در ذهن از مفاهیم بی صورت و شکل کمک می گیریم تا با حقیقتی چنین ارتباط برقرار کنیم
این کار در ابتدای راه و عمومی است اما خواص کم کم از این واسطه ها هم بی نیاز می شوند
والله الموفق
[="Tahoma"]
بله منظورم همین فنا بود. انسان این توانایی را ندارد که با تعالی درجه به آن مقام فنا برسد و در ذات حق حل شود و دوباره با تنزل درجه به عالم ماده برگردد؟
سلام
بله ممکن است
والله الموفق
سلام
اگر منظورتان اثبات بر اساس ادله نقلی است باید به تعابیر و بیانات دینی مراجعه کرد که کم هم نیست
اما اگر منظورتان دلیل عقلی است ، رتق و فتق امور بدن توسط نفس دلیلی بر امکان آن است چه اینکه بدن هم خلقی از خلقان خداست و روح در حال رتق و فتق امور متعدده آن است بلکه بنوعی روح رب جسم است در عین حال برای روح در این رتق و فتق استقلال وجودی قائل نیستیم بلکه روح بعنوان تجلی گاه اسماء و صفات الهی قادر به این رتق و فتق است پس در یک نگاه توحیدی تدبیر جسم انسان توسط روح نیز تدبیری الهی است
وقتی در یک مورد(رابطه جسم و روح ) این امر واقع شود در امور دیگر هم قابل وقوع است و مهم آنستکه که بتوانیم ارتقاء وجودی ائمه علیهم السلام ات مرتبه روح و عقل کلی جهان اثبات کنیم تا بتوانیم حاکمیت ایشان را بر امور ثابت نماییم و البته این امر جز به کمک ادله نقلیه ممکن نیست
سلام خدمت شما
پس اینطور که گفتین دلیل قرانی بر این امر نداریم فقط دلیل روایی داریم
اولا ما نه از خدا تصویر ذهنی داریم و نه باید داشته باشیم
بلکه ما در ذهن از مفاهیم بی صورت و شکل کمک می گیریم تا با حقیقتی چنین ارتباط برقرار کنیم
این کار در ابتدای راه و عمومی است اما خواص کم کم از این واسطه ها هم بی نیاز می شوند
والله الموفق
مفاهیمی بی صورت و شکل ؟
داریم چنین مفاهیمی ؟
با تشکر
لذا اینکه خدا گفته است من از رگ گردن به شما نزدیکترم بیانگر این است که اصلا وجودی شما چیزی جدای از وجود من نیست. فاصله وجودی خداوند با مخلوقاتش صفر است. اصلا فاصله ای نیست. مخلوقاتش صرفا تنزل یافته وجود اویند.
و من الله توفیق
سلام
اینکه یک انسان عارف تجلی خدا باشه قابل قبوله
ولی اینکه یک انسان بسیار ظالم و گنهکار هم تجلی یا اصل وجودیش چیزی جز خدا نباشه
چطور امکان پذیره ؟
با تشکر
[="Tahoma"]
سلام خدمت شماپس اینطور که گفتین دلیل قرانی بر این امر نداریم فقط دلیل روایی داریم
سلام
برخی آیات قران کریم مثل آیات بیانگر معجزات انبیاء می تواند یک مقدمه از مقدمات اثبات این موضوع باشد . یکی از صریحترین آیات در این مورد آیه 110 سوره مبارکه مائده است .
مفاهیمی بی صورت و شکل ؟
داریم چنین مفاهیمی ؟
مفهوم صورت و شکل ندارد . مثلا شکل مفهوم رحیم چیست ؟ یا صورت مفهوم رب چیست ؟
والله الموفق
یک سوالی از شما دارم شاید به جلو رفتن بحث کمکی بکند :
خداپرستی ما به چه درد خدا می خورد؟ اصلا چرا ا باید خداپرست باشیم؟ اصلا برای چه اسلام به جای بت ما را به پرستیدن خدا دعوت کرده است؟ مگر خدا می خواسته در عالم هستی برای خود دسته و گروه تشکیل دهد و عده ای به نام خداپرست در گروه او قرار بگیرند؟ شاید بگوید هدف از خداپرستی قرب الهی است. این قرب الهی مبهم است. باید روشن تر بیان شود. مثلا می گویند کمال. کمال هم مبهم است. مثلا ایا رسیدن به کمال از راههای غیرخداپرستی میسر نمی شود؟ ب
سلام
به نظر من خدا پرستی ما بدرد خود ما و نهایتا اجتماع می خورد نه خود خدا
وقتی ما به یک خدای یگانه یا توحید اعتقاد داشته باشیم
برای کل جهان هستی یک نظام افرینش در نظر می گیریم و یک هدف
با قبول اصل توحید ما دیگه اعتقادی به افرینش مجزای اشخاصی در ابتدا نداریم
و اینکه افرادی از نور ساخته شده اند و بعدا به زمین امده اند به نظر من اینها نقض توحید است
حال ظرر این طرز تفکر چیست
ایجاد گروه ها و دسته ها و اختلاف بین انها و نهایت جنگ و خونریزی
در حقیقت اعراب جاهلیت هم از بت وسیله ای قرار داده بودند تا به همان کمالی که مبهم است برسند. حال اسلام این واسطه بت را برداشت و واسطه و ابزاری به نام خداپرستی را جایگزین کرد. شاید بتوان از روی آثار و نتایج دو دیدگاه و انسان هایی که پرورش داده اند و معارف بلندی که از آنها با جای مانده مقایسه ای انجام داد و گفت مثلا خداپرستی از بت پرستی بهتر است. ولی نباید هدف اصلی و اساسی را همین خداپرستی دانست. چرا که در بسیاری از جوامع خیلی انسان ها جبرا از همین خداپرستی هم محروم بوده اند. اگر خدای ادیان به این شکل بیان شده در دین صحت داشته باشد پس چرا خداپرستی را در تمام دنیا برای هدایت انسان ها قرار نداده است؟ لذا ادیان الهی از خداپرستی انسان ها هدف والاتر و بالاتری را داشته اند که باید آن را جست و جو کرد.
به نظر من اعتقاد به وجود یک نیروی برتر در عالم از همان ابتدا وجود داشته است
منتها در ابتدا انسانها این وجود بر تر را در سنگ و چوب و درخت و این چیزها جستجو می کردند
و با تکامل بشریت و امدن پیامبران این حس خدا پرستی در مسیر حقیقیش قرار گرفت
پس اعتقاد به خدا با هر اسمی در هر جامعه ای وجود داره
با تشکر
اینکه یک انسان عارف تجلی خدا باشه قابل قبوله
ولی اینکه یک انسان بسیار ظالم و گنهکار هم تجلی یا اصل وجودیش چیزی جز خدا نباشه
چطور امکان پذیره ؟
با سلام مجدد.
همه تجلی خدایند. ولی ظاهرا با اختیاری که در این تجلیات الهی ( انسان ) وجود داردباعث این شده که فیض الهی به برخی نرسد. توضیح این مسئله خیلی مشکل است. در کل بر می گردد به توجیه مسئله شرور که بحث مناقشه برانگیزی است.
مولانا اینگونه پاسخ داده است :
چون که بی رنگی اسیر رنگ شد ............ موسی ای با موسی ای در جنگ شد
چون که آن رنگ از میان برداشتی ........... موسی با فرعون کردند آشتی
در واقع این تضادی که شما می بینید این ظالم و مظلوم ها همه در عالم مادی اعتبار دارد. اگر در عالم دیگر ماده از میان بر داشته شود همه چیز یک رنگ پیدا می کند. نه ظالمی می ماند و نه مظلومی.
مفهوم صورت و شکل ندارد . مثلا شکل مفهوم رحیم چیست ؟ یا صورت مفهوم رب چیست ؟
با سلام.
شاید بهتر باشد بگوییم صورت و شکل مادی ندارد. وجود عینی ندارد. ولی ذهنی که دارد. مثلا تصور بنده از رحمانیت و رحیمیت خدا ممکن است با تصور شما فرق داشته باشد. همین اختلاف بیانگر شکل ها و صورت های مختلف این صفت است. لذا تصور ما از خدا بر اساس صفات اوستکه شکل دارند و نمی توانند حقیقی باشند.
به نظر من خدا پرستی ما بدرد خود ما و نهایتا اجتماع می خورد نه خود خدا
بله. سخن بنده هم دقیقا همین است. به چه درد می خورد؟ هر هدف و فایده ای را که برای آن متصور باشید خداپرستی را از هدف به ابزاری برای رسیدن به آن هدف تبدیل خواهید کرد.
ایجاد گروه ها و دسته ها و اختلاف بین انها و نهایت جنگ و خونریزی
برداشتن این اختلاف ها نمی تواند هدف بزرگی باشد. هر چند که در جای خود مفید است. ولی به هر حال با وجود اعتقاد به توحید هم باز اختلافات بسیار است.
مثلا دو گروه در شیعه وجود دارند که هر دو هم به امامان و شفاعتشان اعتقاد دارند ولی یک گروه دیگری را تکفیر می کند. ( موافقان و مخالفان فلسفه ) لذا هر چقدر هم شما اعتقاد ها را یکی کنید باز هم اختلاف از جای دیگری سر بر می آورد.
به نظر من اعتقاد به وجود یک نیروی برتر در عالم از همان ابتدا وجود داشته است
منتها در ابتدا انسانها این وجود بر تر را در سنگ و چوب و درخت و این چیزها جستجو می کردند
و با تکامل بشریت و امدن پیامبران این حس خدا پرستی در مسیر حقیقیش قرار گرفت
پس اعتقاد به خدا با هر اسمی در هر جامعه ای وجود داره
از شواهد و قرائن پیداست بودا به خدایی که در ادیان الهی معرفی شده اعتقادی نداشته است.
و من الله توفیق
سلام
سوالتان روشن نیست
منظورتان خارج از منابع مادی چیست ؟
والله الموفق
منظور اين است انسان در عالم مادي واقع شده است آيا ارتباط با خداوند بجز استفاده از منابع مادي امكان پذير است
اگر غير اين نيست بتها اگر به ادعاي بت پرستان واسطه لحاظ مي شدند خطاي انتخاب بودند يا ادعايي بيش نبوده و
جايگزين خداي ناشناخته شده اند
مثلا شکل مفهوم رحیم چیست ؟ یا صورت مفهوم رب چیست ؟
والله الموفق
سلام و تشکر
ببخشید ما چطوری رحیم یا رب رو در ذهن تجسم کنیم ؟
برداشتن این اختلاف ها نمی تواند هدف بزرگی باشد. هر چند که در جای خود مفید است. ولی به هر حال با وجود اعتقاد به توحید هم باز اختلافات بسیار است.
مثلا دو گروه در شیعه وجود دارند که هر دو هم به امامان و شفاعتشان اعتقاد دارند ولی یک گروه دیگری را تکفیر می کند. ( موافقان و مخالفان فلسفه ) لذا هر چقدر هم شما اعتقاد ها را یکی کنید باز هم اختلاف از جای دیگری سر بر می آورد.
سلام و تشکر
به نظر من توحید یعنی یگانگی خدا
اگر خوب به مفهوم همین مساله دقت کنیم اختلاف ها حذف می شود
خداوند در قران می فرماید به ریسمان خدا چنگ بزنید و پراکنده نشوید
اگر همه به ریسمان خدا که همان کلامش قران است چنگ بزنند این همه اختلافات و پراکندگی ایجاد نمی شود
الان ببینید شیعه و سنی هر کدام در کنار قران برای خودشان ریسمانهای دیگری و کتابهای دیگری دارند
و به انها چنگ زده اند
همین باعث اختلاف شده وجود ریسمانهای مختلف و کتابهای مختلف در کنار ریسمان خدا یعنی قران
از شواهد و قرائن پیداست بودا به خدایی که در ادیان الهی معرفی شده اعتقادی نداشته است.
من یک زمانی در باره دین بودا کمی مطالعه کردم
بودا زمانی ظهور می کند که هزاران خدا در هند وجود داشته است
و بودا به اعتراض به وجود این همه خدا
همه انها را نفی می کند زیرا مردم همه مشکلات و گرقتاریها رو از خدایان می دانستند
بودا برای اصلاح این وضع خدایی را ظاهرا مطرح نمی کند
اما رسیدن به نیروانا را که مطرح می کند
همان فنای فی الله ما مسلمانها است
موفق باشید
[="Tahoma"]
ببخشید ما چطوری رحیم یا رب رو در ذهن تجسم کنیم ؟
سلام
انسان برای فهم مفاهیم نیاز به صورت و شکل ندارد
و این ویژگی انسان است که می تواند از یک صورت و شکل یک حقیقت خالی از صورت و شکل جزئی یا کلی بسازد
در حقیقت انسان با دیدن مهربانیها از مهربانی یک مفهوم بی شکل و صورت در درون خود ذخیره می کند و از توجه به ابعاد مختلف پرورشها ربوبیت را بدون هر صورت و شکلی در درون خود ضبط میکند
وقتی لفظ حکایتگر این مفاهیم به سمع انسان می رسد مفهوم مربوط به آن در مقام ذهن ایجاد میشود
البته اگر بخواهد توجه بیشتری به این مفهوم کند اغلب ذهن بلافاصله یک صورت مالوف از مصادیق مفهوم را به ذهن متبادر می کند
مثلا از مهربانی ممکن است برای یک فرد بوسه مادرش تبادر یابد
ولی از انجا که به ما توصیه شده در نماز صورتی از خدا نداشته باشیم باید مسیر عکس را بپیماییم
یعنی از مفاهیم جزئی به یک مفهوم کلی گسترده ارتقا یابیم و از توجه تام و کامل به حس آن رحمت در عینیت وجود خود یا وجود عالم بالابرویم
خدا نصیب فرماید
والله الموفق