درخواست راهنمایی برای رهایی از این افکار ناپسند و وسواس گونه

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
درخواست راهنمایی برای رهایی از این افکار ناپسند و وسواس گونه


با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام.
دختری۲۱ساله هستم چندسال است درذهنم به ازدواج وانجام روابط جنسی وعاطفی باهمسرآیندم فکر می کنم.
هرنا محرمی ازدوست آشنا,غریبه,فامیل و...را اگرببینم یابهش فکرکنم اولاتامدتهادر ذهنم می ماندثانیاسریع ازاو خوشم می آیدوبه این افکاربااو فکرمیکنم ودستپاچه میشوم و حس جلب توجه وخودنمایی دربرابرش را دارم.
به دوستان برادرم که مذهبی اندبسیارفکرمیکنم خصوصا چندتایی که بااوصمیمی تراند
بخاطراین کارهادایما حس گناه دارم وفکرمیکنم بخاطر این افکار به همسرآیندم خیانت کردم ومیترسم بعد ازازدواج ازاین کارها وافکارم مطلع شودوهم چنین این افکارواینکه تنوع طلبم وبه همه فکر کردم بعداز ازدواج هم ادامه داشته باشه واین باعث زندگی تکراری ودل سردی از همسرم بشه ویادایما درازدواجم مدام دلم رابطه با همسرم رو بخوادولی ازدواج که همه اهدافش رفع غرایض نیست پس بقی اهدافش چی میشه ونکنه که بعدازازدواج باکسی به کس یادیگری فکر کنم آخرش هم میگم اصلاچراآدم ازدواج کنه بعدازازدواج هم که همه چیزیکنواخت میشه.
مدام افکار بد,زشت,تلخ,ناگوار,شک آلود,وسواسی الکی و...درذهنم دارم مثل مرگ عزیزان,چیزهای زشت وبدراجع به ایمه وخداو کلاتوذهنم مسایل روالکی بهم ربط میدم وبرداشتهای الکی از مسایل میکنم وهمش میخوام اعمال وحرفای مردم وبه خودم ربط بدم فکراینکه چرا اصلاباید زندگی کنیم,چراتودنیاییم,آخر چی میشه,بعد بهشت چی میشه مگه میشه زندگی جاودانه باشه وبی نهایت خوب اینکه یک نواخت میشه بالاخره بایدتموم بشه انقدرفکرمیکنم که آخرم میرسم به اینکه خداومعصوم و عقایدو...کی گفته هست و درسته تا اینکه به پوچی و... می رسم
یاهر کاری میکنم یاحرفی میزنم شک می کنم که درست بوده یانه یعنی باعث ناراحتی کسی شدم حالاراجبم چی فکرمیکنن ومدام خودم و سرزنش میکنم وپشیمون میشم ومیخوام تا ابدساکت بشینمو کاری نکنم واصلاافسرده میشم

خیلی ازاطرافیانم ازبرخوردم ورفتارم می نالندومن هم چون مدام میخوام همه از من راضی باشندتاازمن ایرادمیگیرن تو خودم میرم وناراحت میشم.اصلا خوب درس نمیخونم امتحاناموخوب نمیدم وروزبه روزم معدلم میاد پایینترو.باخودم میگم تونمراتت بدباشه راجع به مذهبیاچه فکری می کنن؟

به خیلی ازگناهافکرمیکنم که این گناهان خودشون چنددسته اند یاگناهانیست که قبلاکردم مثل اینکه دردوران دبستان ومدرسم با دوستان همکلاسیم ویه دخترفامیل لخت میشدیم واندام همولمس می کردیم یا اینکه تاچندسال پیش چادری معمولی بودم می رقصیدم و آهنگ گوش میدادم وعروسی می رفتم وغیبت میکردموبانامحرما ارتباطم معمولی بوده وبراساس همون افکار بگو بخندم داشتم بعضاولی حالامحجبه ترشدم رقص واهنگ وعروسی وغیبت روبلااستثنا کنار گذاشتم.
دسته ی دوم گناهانیست که نکردم وشک دارم که نکنه انجام شون داده باشم یابعدابدم مثلابخاطر مسایل قبلی که گفتم میترسم خود ارضایی کرده باشم ویامیترسم پرده ی بکارتم پاره شده باشه یاشدیدا به نگاه به نامحرم وارتباطم بانامحرم شک میکنم ونمیدونم چگونه این دوحرام میشوندبه همین خاطر خصوصا دردانشگاه که درتشکل هم هستم وگاهی هم حرف یاخنده بامردان دارم شک میکنم کاردرستی کردم یانه وکلادرهمه کارام وگناهاشک میکنم و همش فک میکنم ممکنه اتفاق بدی بیفته وکلاهرگناهی کردم دیگه فک میکنم حتی آدم خوبیم شم فایده نداره وگناه کارم وممکنه آبروم پیش همه بره.

از خودم,زندگیم,اخلاق و رفتارم,کارام,درسم روزم,دینم و ...و کلاهیچی راضی نیستم و حالم بهم میخوره.توزندگیم مدام تنبلم.کسلم سستم.خوابم ویاخواب آلودم,دچارروزمرگی وبی برنامگیم واگربرنامه بریزم بسیاربی ارادم وانجام نمیدم و روز و شبم الکی میگذره و نمیدونم باید روزم رو چطور بگذرونم و بی حوصلم و حتی حوصله ی درس و کارای شخصیمم ندارم و آشفتم و نا آرامم و نمیدونم بایدچکنم و مستأصلم و نمیدونم چه کاری خوبه یابد و نمیدونم چه کاری باید بکنم یا نکنم یاچه حرفی بایدبزنم یانزنم که مورد پسنده خداباشه.
حس لذت یاتنفریا ناراحتی واقعی ندارم وتو شخصیت و تصمیمام و نظرم ثبات ندارم مثلا دوس دارم باطلبه ازدواج کنم چون فکرمی کنم دینش کامله امابعد میگم سخته ومن نمیتونم امابازبا دیدن یا شنیدن حرفی علاقه مند شده و میگم تحمل میکنم ومی تونم وراجع به هرچیزی باشنیدن یادیدن نظری یاچیزی تصمیم ونظرم عوض میشه وازخودم چیزی ندارم ومیخوام ازبقیه مذهبیاتقلیدکنم وهرچی اونامیکنن منم بکنم.
راجع به همه چیز کامل وایده آل فکرمی کنم مثلابادیدن چیزی ازفردی راجبش مثبت یا منفی فکرکرده وسریعم عوض میشه ودایما هم میخوام به چیزای خوب سریع برسم مثلا سریع خوابمو۷ساعت کنم یابین الطلوعین بیدارباشم یاهمه چی وکامل بگم خصوصا الان به شمایاهیچ حرف نزنم یاچادرم وکامل روروسری بزارم وهیچ ارتباط وحرفی بانا محرم نداشته باشم وسریع اخلاقم خوب شه.ازاینکه بعداهمسرم وکلادیگران افکارو گذشتم واین مسایل روبدونن میترسم ونمی دونم بهش بگم بعدایانه.

برای این مشکلااز خیلیاراهنمایی خواستم وشماره و...دادم واسه همین ازریختن ابروموشناختنم می ترسم ویامیترسم عکسای شخصی تو کامپیوترو گوشی لوبرن واسه این عکس نمی گیرم یاکم میگیرم وخیلی چیزاو ترسای دیگه ومی ترسم آبروم بره.بعضی اوقات توتاریکی حس میکنم کسی پشت سرمه یا اگرخواب باشموچشمام بسته باشه فک میکنم کسی داره میادطرفم.وقتی یاد مرگ میفتم میگم وقتی آخرمیمیریم ومعلوم نیست یه دقیقه دیگه زنده باشیم یامرده چرازندگی کنیم وامید داشته باشیم.اصلا افت تحصیلی پیدا کردم آخه نه رشتمودوس دارم حال خوندن ندارم.کلاحوصله وتحمل خوندن چیزای زیادو...ندارم.باخودم میگم حتی اگرواقعاتصمیم به ازدواج باطلبه دارم با این کاراواوضاعم لایق ازدواج بایه طلبه ویاحتی فردمذهبی نیستم امامن خیلی دوست دارم شوهرم مذهبی باشه هم ظاهرش هم باطنش که منورشدبده همش احساس میکنم مذهبیاوبندگان خوب خدا مثل من نیستن ویه جورایه دیگند وروزشون روطور دیگه میگذرونن وبامن فرق دارن

از روی ظاهر آدمهاهم خیلی تصمیم میگیرم هیچ علاقه ای به طلاوچیزخریدن ونمی دونم جهازو.....ندارم میگم اصلاایناوقتی یه روز میمیریم برایه چیه؟تو عملمم وسواس دارم وبعضا پاهامومیشورم ومیخوام همه چی وسر جاش بزارم وبترتیب چیزاروبچینم آشفتم,آرامش ندارم وروی فکرم کنترل ندارم واصلابه زندگی ندارم ولذت وناراحتی و شادی وگریه و خنده واقعی ندارم وازمادیات و معنویات لذت واقعی ندارم واصلاحال زندگی ندارم ومی خوام حرف نزنم وهیچ کاری نکنم. اعتمادبه نفس ندارم و خیلی کم رویم چه برای حرف زدن وچه برای حقم و گرفتن و....
میخوام شروع کنم بنده خوب خداشم امانمیدونم بایدازکجاشروع کنم و چکنم وفکرمیکنم بایدتوروزفقط کاردینی بکنم.میترسم حتی وقتی آدم وخوب شدم هم فکره اینکه گناه کاربودم وگذشتم چطوربوده نزاره زندگی کنم.میگم برای بندگی اول باید یقین داشته باشم وهدف داشته باشم امامن که مدام شک میکنم حتی برای ایمه هم که گریه میکنم میگم یعنی درسته یانه وکلاتودین وعقاید وشرعیاتی هم که میدونم شک کرده ونمیدونم چکنم تاحالا چندین بارمشاوره گرفتم یاتنبلی کردم وانجام ندادم یابی فایده بوده ویاشک کردم ودوباره پرسیدم.
همش میخوام هر کاری می کنم موردپسنددیگران باشه وپیششون خوب جلوه کنم و تعریفم کنن وکلاببینم کجای کارم مشکل داره تادرستش کنم ازنظردینی واسه این همش حس ریادارم.
جنبه حرفهای جنسی یامعمولی مثلا اسم اندامهای جنسی روهم ندارم یاحرف ازهمسرکسی زدن یادیدنش و سریع بش میفکرم. جدیداتوفکررفتم که خود ارضایی چیه نکنه منم کردم و شک میکنم گناه یانه وحالاغسل بهم واجب یانه هی برای غسل میگم به نیت هرغسلی که واجبه.میگم نکنه منی خارج شده ونمیدونم چیه و تشخیص نمیدم.

رشتم غربیه دوسش ندارم نمیدونم برای ارشد چکنم برم حوزه چون فک میکنم دین کامله یاالهیات بخونم ویا... شک دارم بخاطرشکام نه حوصله درسی, عبادتی حتی کارشخصیمم ندارم ومدام خسته وبیکاروبی عارم وسریع دنبال نتیجه وسریع خوب شدنم وتحمل ندارم.

واقعابه کسی که به حرفام گوش کنه,دوسم داشته باشه,به دردو دلم گوش کنه,این روابط و باهام داشته باشه و همدمم باشه وبشه بهش تکیه کنم نیازدارم.اصلاهیچ علاقه ای به خریدکردن ووسایل وتجمل و.. ندارم سعی کردم هربدبختی که دارم بنویسم ولی بازم بعدش شک می کنم که یه چیزایی رو ننوشتم.

خواهشاکمکم کنین دیگه واقعا زندگی این جوری برام سخته یعنی خوب میشم.من از شماهایی که روانشناسی دینی بلدین کمک خواستم.توروخدا خیلی زودو خواهشاکاربردی کمکم کنید.دایماسوظن دارم وبرای زندگی ایندم میترسم ومیترسم ازپس زندگی مشترک وکاری که بهم میسپارن خصوصاتوکارای فرهنگی که هستم برنیام چون تنبل وبی تحملم هستم.خیلی اوقات با خودم میگم اصلاتوبسیج باشم یاکارفرهنگی کنم,حجاب داشته باشم وخیلی کارای دیگه اصلابرای چیه اصلاکه چی باخودم میگم اصلاچرا ادمهادنبال زیبایی وبردن لک صورت ودرست کردن دندون و....درمان بیمارین یه روز که میمیرن چه لزومی داره به فکرسلامتی وزیبایی شون باشن یا چیزی رو نگهدارن وبراش حرص بخورن یاچیزی رو یادگاری نگهدارن؟؟ زندگیم شده حیوانی همش بخوروبخواب وتلویزیون ببین و.. ؟
توذکلاس درس اصلا حواسم نیست وبه درس گوش نمیدم.همش ناراحتم که چهارسال درس میخونم اماهیچ علاقه ای به رشتم ندارم,چهارسال درس میخونم امابی فایده است وهیچی یادنمیگیرم,وچهارسال پول بابامو هدر میدم و وقتم به بطالت گذرونده میشه شاید تواین چهارسال خیلی کارامی تونستم بکن.تازه نمیدونمم آیندم چی میشه میخوام چکارکنم چه برنامه ای دارم چه درس ورشته ای بخونم و....اصلاهدف وبرنامه برای زندگیم ندارم.

میخوام ازصفرشروع کنم و بشم بنده ی خوب خدا انگار تازه به دنیا آمدم امانمیدونم بایدازکجاشروع کنم و اصلاچکارکنم چکارنکنم نمی تونم شهوتم رو کنترل کنم.باخودم میگم منی که به نامحرمانگاه کردم و به همشون توذهنم فکرکردموتوذهنم روابط انجام دادم وجلوشون جلب توجه کردم چه فرقی بافاسدا که میرن باهمه میگردن ویاکسانی که به دیگران تجاوز میکنن دارم اون وقته که حالم ازخودم بهم میخوره.
من ادم شیطون وبگوبخندی هستم اماچون شک میکنم که رفتارام بیرون وداخل درستن یانه هی میخوام حسم وسرکوب کنم وآرام وبی حرف باشم ولی وقتی یه مدت اینطور بودم یهو فوران میکنه وبدتر میگم ومیخندم.

تاحالاخیلی بامشاورا حرف زدم ولی بیشترغیرحضوری بوده و یه مورد هم حضوری بوده
راستی گفتم خیلی دوست دارم ازدواج کنم اما یه چیزی مرددم میکنه اینکه میگم نکنه ادم خوبی نباشه وباهم خوب نباشیم ومنم طبق رویم بادیدن یه اخلاق بدازش دلسردشم دوم خواهره بزرگمه که من بادیدن روحیش میترسم خیلی تاثیر بزاره روش.باخودم میگم با این وضعم اصلاچطور انتخاب کنم همسرومن که حتی تونعیارامم شک دارم وهی تغییرمیکنن.میگم اصلامن بلدم کاری کنم اصلاکسی دلش میخوادبامن عروسی کنه با این اخلاقام تنبلیهام مهارتی هم که ندارم.
همش دوس دارم برم مناطق ونمیدونم اردوجهادی و توجاهای مذهبی دانشگاه فعالیت دارم اما اولا که بازنمیدونم براچی ومطمین نیستم ثانیا باخودم چیزی بلد نیستم وخودم میگم خیلی پایینم بم میگن مثلابرا جهادی باید احکام و...بلدباشی میگم ازپسش برتمیام وترس دارم.

زود عصبی میشم ونمیدونم استرس دارم یا اضطراب باوجود گذشتم ناامیدم میگم هرچی باشه این همه گناه کردم.
دوست دارم ازاین زندگی یکنواخت بیام بیرون و یه زندگی پرازمعنویت وشادی رواآغازکنم ولذت ببرم ازهمه چی.میترسم که بارفتارام و.....دیگه ابروی خانوادم بره واونا سرافکنده شن.
لطف کنید سریعا راهنمای بفرمایین.
یاعلی.


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد حامی

[="Tahoma"][="DarkGreen"]سلام بر شما خواهر گرامي
از اعتمادتون به اين مركز صميمانه متشكرم
با توجه به توضيحاتي كه در پيام خصوصي هم داده ايد احتمال اين كه مبتلا به وسواس باشيد زياد است.
در روايت داريم كسي كه مشكل خود را از طبيب و متخصص مخفي كند و بپوشاند مانع درمان شده است. اين كه به شكل حضوري هنوز نزد روان شناس باليني نرفته ايد به تشخيص دقيقي نرسيده ايد. همين كه مشكل مبهم باشد خود فرد احساس بدي دارد. مثل اين كه ما در كمين دشمن باشيم و ندانيم نيروهاي دشمن چه قدر است.
با رجوع به متخصص و مصاحبه ها و آزمون هاي رواني و تاريخچه و....متخصص با تشخيص و سبب شناسي گام بزرگي در رويارويي شما با مشكل مي دهد.
نمي دانم شايد شما هم از ان دسته باشيد كه به دليل شرم يا حيا و....تمايل نداشته باشيد از متخصص كمك بگيريد
ولي شرم حيا اين جا معنا نداري
برخي از خانم ها افراطيو غير شرعي عمل مي كنند به طور كلي حتي براي معاينه مسائل زنانگي و... خود نزد پزشك مرد مي روند و مي گويند پزشك محرم است. شما اولا روان شناس همجنس خود انتخاب كنيد ثانيه مطمئن باشيد متخصص از شما بدش نمي آيد بر شما برچسب نمي زند. من خودم با ديدن اين سؤال هرگز نمره منفي و ارزش گذاري نمي كنم كار من كمك به شما در بهبود از اين شرايط است نه فرشته الهي و مأمور ثبت حالات بندگان خدا.
همان فرشتگان الهي براساس احاديث ما مطيع خداوند اند و خداوند به آنها فرموده با توبه بنده ام عاشقش ميشم ديگر حق نداريد گناه او را به رخش بكشيد و خداوند كاري مي كند كه زمين، فرشتگان و اعضا و جوارح فرد گناه كار فراموش كنند اين حديث اميد بخش را از چهل حديث امام خميني حديث توبه بخوانيد
با اين كار بار سنگيني از دوش شما برداشته مي شود
به بندگي خودتان و خداي خودتان مي باليد
با خداوند رحمان دوست مي شويد
و اين اميد و دوستي در شما احساس خوشايند ايجاد مي كند و احساس ازشمندي
و احساس ارزشمندي در شما اعتماد به تواني هايي خدادادي تان را بالا مي برد و همگي سكوي پرش شما خواهد بود ان شاالله
ادامه دارد...
[/]

بي خيال درماني
تاپيك بي خيال درماني در همين سايت اسك دين مشكل وسواس را از زواياي مختلف روان شناختي، حديثي، آيات، احكام و تمثيل و داستان بحث كرده است و خدا رو شكر مورد استقبال قرار گرفته است و افراد زيادي با آن همراه هستند با اين گروه همراه شويد و هر روز قسمتي از اين تاپيك را مطالعه كنيد. اگر حالات شما با علايم وسواس روان شناختي همخواني داشت و نتوانستيد در رفتار و افكارتان با مطالعه شرايط خود را بهبود ببخشيد حتما از متخصص مدد بگيريد
اميدوام با اراده و تلاش تان نيازي به رجوع نداشته باشيد
http://www.askdin.com/thread40376.html

زحمت رجوع به متخصص
قطعا رجوع به متخصص زحمت دارد، هزينه (زماني پولي) دارد. اما چاره چيست.
دانشگاه هزينه بر اساس ولي دانشگاه نسبت به زندگي شادمانه داشتن در مرحله دوم قرار مي گيرد با اين حالا ما براي دانشگاه هزينه مي كنم ولي نسبت به عوامل نشاط بخش خودمان كمتر هزينه مي كنيم
اگر منزل آتش سوزي شود يا اگر لوله فاضلاب منزل بالا بزند چه مي كنيم؟
خجالت مي كشيديم كمك بگيريم
خودمان كه تخصص نداريم وقت كشي مي كنيم و خود و ديگران را اذيت؟
عاقلانه اين است كه پيشگيري كنيم و اگر مشكلي پيش امد اجازه ندهيد مشكل قوز بالا قوز شود و پيچيده تر.
ادامه دارد...

اراده انسان
خداوند به ما اراده داده است. اين را بايد به خود القا كنيم. شيطان لحظه به لحظه به ما القا مي كند كه اراده نداريم و نفس راحت طلبم ما هم زير آن را مهر و امضا مي كند ولي خداوند خالق ما چيزي ديگري در دفتر چه راهنماي ما نوشته كه اي بنده من تو جانشين من هستي و امام صادق فرمودند
اگر تصميم جدي باشد و موتورش روشن شود بدنه جسم ما نيز به اين موتور حركت مي كند
قال الصادق عليه السلام:
ما ضَعُفَ بَدَنٌ عَمّا قَويَت عَلَيهِ النِّـيَّةُ؛
اگر اراده قوى باشد، هيچ بدنى براى انجام دادن كار، ناتوان نيست.[1]
قدرت اراده
آيت الله مكارم شيرازي در كتاب مشكلات جنسي جوانان نوشته اند: شخصي به امام صادق (عليه السلام) گفت: فلاني خودارضايي مي كند و مي گويد دست خودم نيست
امام فرمودند در جمع هم اين كار را مي كند؟
او گفت هرگز
امام فرمودند همين كه با خودكنترلي خودش در جلوي جمع اين كار را نمي كند پس مشخص مي شود كه اراده دارد
....

اگر اين پيام ياري بخش بالا را با تمام وجودمان درك كنيم و به خداوند رحمان كه طبيب و رفيق و خالق و هستي بخش ما است اعتماد كنيم از زمين عادات كنده مي شويم.
بله هر كاري زحمت دارد
بايد براي رسيدن به نتايج مطلوب به اهداف خود تمركز كنيم.
ضرر گريز و منفعت طلب
من و شما و انسان هاي اطراف مان به طوري ذاتي و فطري. ضرر گريز و مفعت طلب هستيم. گاهي لذت هاي آني مانع مي شود تمركز كنيم روي ضررهاي ماندگار يك عادت يا گناه.
بايد فهرست كامل و متنوع از فوايد مثبت و ضررهاي عادت بد بنويسيم و پيوسته روي آن تأمل كنيم.
براي ازدواج بايد ابتدا شرايط جسمي، ذهني و معنوي خودتان را بهبود ببخشيد و افكار و هيجانات خود را با نكاتي كه گفتم پالايش كنيد و بعد به فكر ازدواح باشيد.
از افراد سست اراده فاصله بگيريد
با افراد معنوي با اراده ارتباط داشته باشيد و مجالست كنيد گاهي خواندن يك رمان مفيد مانند من زنده هستم يا...به ما انرژي مي دهد
خداوند فرموده از نماز با تمركز و صبر براي حل مشكلات مان كمك بگيريم خب اين دو را بايد مانند قرص يا داوري حياتي در نظر بگيريم و به اثر بخشي ان مطمئن باشيم.
1. من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 400، ح 5859

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

[=&quot]
[=&quot]« درخت آتش »
[=&quot]امام علي عليه السلام :
[=&quot]إخوانُ السَّوءِ كَشَجَرَةِ النّارِ يُحرِقُ بَعضُها بَعضا؛
[=&quot]برادران بد، همچون درخت آتش هستند كه پارهاى از آن، پاره ديگرش را مى سوزاند.
[=&quot]شرح نهج البلاغة: ۲۰ / ۳۴۳ / ۹۴۵ / دوستي در قرآن و حديث: ج 1 ص186.

رسانه بد، استفاده از گوشي همراه به شكل نادرست، استفاده از اينترنت بد و....همگي مانند دوست بد سوزاننده اند

[/]

با سلام

بنیت حل مشکلاتتان صدقه دهید!

همیشه و در تمام عمر صبح و مغرب و قبل خواب، سه بار سوره فلق و ناس را برای حفظ خود و خانواده تان بخوانید

بعد نماز صبح و عصر، صد بار استغفر الله و صلوات هم بگویید!

بعد نماز صبح سوره مبارکه یس را بخوانید تا در آن روز احساس شادی و سرحالی داشته باشید!

به مرور نتایجش را خواهید دید! اما توصیه بنده اینست که همیشه این سوره ها و استغفار و.. را بخوانید تا هم از وسواس و بی انگیزگی رهایی یابید و هم مشکلاتتان به مدد و عنایت الهی رفع گردد!

سعی کنید هر روز یک صفحه قرآن بخوانید و در معنی آیات تامل کنید!

مطالعه کتاب بوستان و گلستان سعدی رو هم توصیه میکنم!

سخنرانی های استاد رحیم پور ازغدی و الهی قمشه ای را گوش کنید!

طاهر;624668 نوشت:
سلام.

سلام
خانم محترم پس از خداشناسی و ولایت، بنظرم مهمترین پایه و اساس زندگی برنامه است. نظم و برنامه
اگر رشتتو مورد علاقتون نیست بسنجید که کدام گزینه به صلاح است؟ 1- رشته فعلی را رها کنید و بروید سراغ رشته دلخواه 2- تا اخذ مدرک زمان زیادی باقیمانده پس صبر کنید مدرک خود را بگیرد و پس از آن در رشته دلخواه ادامه دهید.
برنامتون باید دقیق باشه، زیاد نخوابید، سعی کنید با محارمتون مانند عمو و دایی و پدر رابطه گرم و صمیمی داشته باشید و با آنها بیرون هم بروید و تفریح سالمی داشته باشید
موفق باشید

[="Tahoma"][="DarkGreen"][=&quot]پالايشگاه درون
[=&quot]حضرت عیسی(ع) ایشان به اصحاب خود می‌فرمایند[=&quot]:
[=&quot]«إنّ موسى أَمَرَكُم أن لا تَزنُوا و أنا آمُرُكُم أن لاتُحَدّثُوا أنفُسُكُم بالزّنا فَضلاً أن تَزنُوا فإنّ مَن حَدَّثَ نَفسَهُ بالزّنا كان كَمَن أوقَدَ في بيتٍ مُزَوّقٍ فأفسَدَ التَّزاوِيقَ الدّخانُ و إن لَم يَحترِقِ البيتُ »[=&quot]
[=&quot]به‌درستی که موسی به شما دستور داد زنا نکنید و من به شما دستور می‌دهم که[=&quot] [=&quot]حتی[=&quot] «فکر گناه و اندیشه زنا» [=&quot]را به خود راه ندهید؛ تا چه[=&quot] [=&quot]رسد به این که مرتکب زنا شوید؛ چرا که اندیشه و فکر زنا، درست مثل این است که کسی در[=&quot] [=&quot]یک عمارت و ساختمان زیبا، آتش روشن کند اگر چه خانه آتش نگیرد، ولی دود، نقش و نگار[=&quot] [=&quot]خانه را از بین می‌برد.[=&quot][1]
[=&quot]1.وسائل الشيعه، ج 14، ص 240.
[/]

[="Navy"]

طاهر;624668 نوشت:
دوست دارم ازاین زندگی یکنواخت بیام بیرون و یه زندگی پرازمعنویت وشادی رو آغازکنم

چقد خوب!!!
رو زمین خدا، هیچ کار مثبتی «نشد» نداره...

خواستن یعنی دیگه همه چی تمومه، حله

وقتی می گین دوست دارم این اتفاقا بیافته... یعنی اراده کردین یه فکری به حال خودتون بکنین

فقط خواهشا از شنبه شروع نکنین!!! چون این جور شنبه ها فقط تو تقویم شیطان ثبت شدن و معمولا هرگز نمیان! همین الان، بله همین الان یا علی بگین و کمر همت ببندین که روزگارتون رو با توکل به خدا عوض کنین.

مرحوم آیت الله بهجت گفتن که وقتی آدم با امام زمانش صحبت می کنه، قبل اینکه صداش به گوش خودش برسه به گوش امام زمانش می رسه!!! تصورش هم لذت بخشه!
باهاشون صحبت کنین حتما کمکتون می کنن.

یا علی[/]

ببخشید که بین پاسخ ها این رو مینویسم

porteqal;629478 نوشت:
مرحوم آیت الله بهجت گفتن که وقتی آدم با امام زمانش صحبت می کنه، قبل اینکه صداش به گوش خودش برسه به گوش امام زمانش می رسه!!! تصورش هم لذت بخشه!

واقعا تصورش هم لذت بخشه نمیدونستم اشک تو چشمام حلقه زده خیلی خوشحالم:paresh::shadi:
خیلی ممنون

طاهر;624668 نوشت:
سلام.

سلام به خواهر خوبم
اینکه آدم بدونه و تشخیص بده راه رو اشتباه رفته خودش خیلیه چون خیلی ها تو راه اشتباه میرن و اصرار دارند ادامه بدهند
در پناه حق
ان شاء الله به بالاترین مراتب ایمان برسید

سلام
اول عذر میخوام چون با اصول کار با فروم ها آشنا نیستم و به همین خاطر اینجا سوالم را مطرح می کنم.

من میخوام بدونم آیا افکار من هم شامل وسواس میشه یا نه.

اول افکار وسواسی - با محتوای توهین به مقدسات - غیر ارادی به ذهنم می آمد اما اکنون مدتی است که از حالت غیر ارادی خارج شده. مثلاً مشغول گوش کردن به یک سخنرانی مذهبی هستم و همزمان دارم متنی را ترجمه میکنم. با شنیدن جمله ای از سخنرانی ذهنم بدون اختیار - البته امیدوارم اینطور باشه - در کلماتی که تایپ می کنم میگردد تا چیزی برای توهین پیدا کنه. ابتدا این افکار کاملاً سریع و بدون فکر بودند اما حالا طوری شده که بنظر میرسد ذهنم دنبال راهی برای این افکار وسواسی هست. این یک مورد از تجربیاتم بود و نمونه های مشابه بسیاره. آیا این نوع افکار - که شامل نوعی فعالیت ذهنی هم هستند - وسواسی محسوب می شوند؟ اگر خارج از کنترله چرا فعالیتی در ذهنم انجام میشه - هرچند بدون اختیار؟

در ضمن قبلاً هم دچار وسواس شمردن بودم؛ وقت بیکاری بی اختیار تعداد حروف کلماتی که دور و برم بودند را می شمردم.

خیلی ممنون از پاسخ گویی تون.

السلام علیک یا فاطمه الزهراء س

عمل به آیه قران کریم ::

إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ [٧:٢٠١]
پرهیزگاران هنگامی که گرفتار [HL]وسوسه‌های شیطان[/HL] شوند، [HL]به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) می‌افتند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را می‌بینند و) ناگهان بینا می‌گردند. [/HL][HL]
[/HL]
ايه ﴿٢٠١﴾ سوره اعراف


وَمَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ [٤٣:٣٦]
و هر کس از [HL]یاد خدا[/HL] روی‌گردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین اوست!
سوره زحرف آیه 36

شما این دو ایه رو کنار هم بگذارید یک نکته دقیق ازشون استخراج می کنید

اونم تقوای الهی می بینید خود خداوند برای وسوسه های شیطان راه حل ذکر کرده است

یک راه حل از متخصصان نفوذ های شیطانی و طبیبان این گونه امراض::

استاد فاطمی نیا حفظه الله می فرمایند ::

حالا وسواس آقا انواع و اقسام داره که گفتم این بحث برای شما ضروریه من از این مظهر بسیار فراوانش شروع کردم که همون وسوسه در نماز باشد وسوسه در عبادت باشد تا ای شاء الله برسیم به بقیه گاهی می شود که وسوسه به صور دیگری جلوه می کند العیاذ بالله می بینید که زن نسبت به همسرش بد گمان شد مرد نسبت به همسرش بد گمان شده خدا نکند عجیب است ما یه [HL]استادی داشتیم از اولیاء خدا[/HL] ایشون می گفت:[HL]صاحبان این گونه بیماری ها اگر اندکی بخواند رو این بیماری مکث بکنند مطلب تمامه[/HL] و یک مثال بسیار لطیفی داشت که این مثال رو من می گم می گفت که :شیطان به کسی می ماند که یک مقدار زیادی نخ آورده با خودش(آی جوون ها دقت کنید خدا می دونه اینایی که نقل می کنم براتون از راه رفته ها و دل سوخته ها و متخصصین دارم نقل می کنم متخصص در امر نفوذ های شیطانی متخصص در معالجه ی این بیماران ) این مثال این است یک مقدار زیادی نخ میاره تشبیه ها این سر نخ رو می گیره روبروی آدم [HL]اگر نخ را بگیری بکشی تا قیامت ادامه داره مگر اعتنا نکنی[/HL] ایشون می فرمود: افکار شیطانی مثل اون نخه که میگیره جلوی آدم ا[HL]گر افکار شیطانی آمد به مغزت عوض کن فکرتو[/HL] حتی گاهی بی اختیارم میآد ها

سخنان ایشون به صورت کلیپ

http://s4.picofile.com/file/8179582376/vasvas_j.mp3.html

راه حل دیگر که تقویت کننده همان راه بالایی است ::

استاد فاطمی نیا حفظه الله در مورد شیطان می فرمایند ::

یک وقت خدمت یکی از اولیای بزرگ پروردگار بودم ایشون فرمودند : خوشبختانه طوری است که اگر مخالفتش{منظور مخالفت شیطان است } بکنی بدش می آد .البته سمجم هست دو سه دور دیگه می آد ببینه شب بالاخره آشتی می کنی یا نه اما اگر دو سه بار ایستادگی بکنی بر می گرده می ره[HL] آدم وسواسی دو سه بار اگر اعتنا نکنه وسواسش زائل میشه اعتنا بکنه زیاد میشه [/HL][HL]
[/HL]

قطعه صدای ایشون به صورت کلیپ:

http://s6.picofile.com/file/8179583126/vasvas_2.mp3.html

برای طول عمر این عالم بزرگ صلواتی بفرستید ::

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

در اخر در همین راه مواظب یک موج شیطان باشید اون چیه ؟؟

خداوند می فرماید::

الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ

شیطان فقط وعده ی امور عدمی می ده

اینکه بگیم نمیشه اقا نمیشه در راه خدا قدم گذاشت این وعده ی شیطانه

بسم رب الحیدر

سلام و ادب
متنتونو کامل خوندم و موج میزد از وسواس و شک و تردید که بنظرم به دلیل ندانستن و بی اطلاعی راجبه اصل دین، احکام دین، فلسفه و روش صحیح زندگی هست که کم کم خودشو به شکل وسواس نشون داده
شما اگه یه مدت بی خیال باشید نسبت به این افکار و در کنارش ارتباطتونو با خدا و اهلبیت علیهم السلام محکم کنید و شروع کنید به مطالعه و آموختن مسائل و مشکلاتی که دچارش هستید حتما از این وضعیت نجات پیدا میکنید
حتما از این ناامیدی و تنبلی فاصله بگیرید و حتی اگه رغبتی ندارید با برنامه های ورزشی و هیجانی و شاد بخشی از وقتتونو سپری کنید تا هم بتونید به احساسات و غریزتون کنترل بیشتری داشته باشید و هم حس امید و اراده تون تقویت بشه

یاعلی مدد

منصوره;657666 نوشت:
سلام
اول عذر میخوام چون با اصول کار با فروم ها آشنا نیستم و به همین خاطر اینجا سوالم را مطرح می کنم.
من میخوام بدونم آیا افکار من هم شامل وسواس میشه یا نه.
اول افکار وسواسی - با محتوای توهین به مقدسات - غیر ارادی به ذهنم می آمد اما اکنون مدتی است که از حالت غیر ارادی خارج شده. مثلاً مشغول گوش کردن به یک سخنرانی مذهبی هستم و همزمان دارم متنی را ترجمه میکنم. با شنیدن جمله ای از سخنرانی ذهنم بدون اختیار - البته امیدوارم اینطور باشه - در کلماتی که تایپ می کنم میگردد تا چیزی برای توهین پیدا کنه. ابتدا این افکار کاملاً سریع و بدون فکر بودند اما حالا طوری شده که بنظر میرسد ذهنم دنبال راهی برای این افکار وسواسی هست. این یک مورد از تجربیاتم بود و نمونه های مشابه بسیاره. آیا این نوع افکار - که شامل نوعی فعالیت ذهنی هم هستند - وسواسی محسوب می شوند؟ اگر خارج از کنترله چرا فعالیتی در ذهنم انجام میشه - هرچند بدون اختیار؟

در ضمن قبلاً هم دچار وسواس شمردن بودم؛ وقت بیکاری بی اختیار تعداد حروف کلماتی که دور و برم بودند را می شمردم.

خیلی ممنون از پاسخ گویی تون.

وسواس بيمارگانه نشانه هايي دارد مانندهر وسواسي ناهنجار نيست وسواس تا حدودي در همه هست. مقداری وسواس برای پیشرفت زندگی مفید است. زماني به تشخيص «وسواس نابهنجار» مبادرت مي‌کنيم که افكار يا رفتارهاي وسواسي جنبه
«نامعقول»،
«افراطي»،
«اجباري»
و «نامتناسب» داشته باشد.
«انصراف» از آنها مشکل باشد
و «درماندگي مشخصي» را در فرد برانگيزد
«وقت قابل ملاحظه‌اي» را به خود اختصاص دهد
و «بازده» و «کنش‌وري روزمره» فرد را زير تأثير خود قرار دهد.
در وسواس مرضي و نابهنجار "افکار" و "رفتارهاي" وسواسي «به رغم اراده انسان » به هشياري وي هجوم مي‌آورد و سازمان رواني وي را تحت سيطره خود قرار مي دهد و اضطراب گسترده‌اي را در فرد بر مي‌انگيزد

بنابراين اگر نشانه هاي بالا را نداشته باشد طبيعي است و خودتان مي توانيد با تمرين ذهنتان را از اين افكار منصرف كنيد.
اگر نشانه هاي بالا باشد وسواس شمردن شما درمان نشده و اين نيز نوعي وسواس است با جلوه اي ديگر.

فکر کنم هنوز تو دوران بلوغی .هرکسی توی یه برهه از زندگی ممکنه این سوالا براش پیش بیاد.به نظر من.1.گذشته را فراموش کن وتوبه کن.2.یکم بی خیالی طی کن.به محض اینکه چیزی اومد تو مغزت بهش شاخ و برگ نده و سعی کن بهش فکر نکنی.میتونی یه قانونی چیزی هم برای خودت بزاری.3.زیاد به خودت سخت نگیر.کارهایی که کردی دیگه گذشته و با فکر کردن بهشون چیزی تغییر نمیکنه.مهم کارهایی هست که قراره انجام بدی.شما که دختری راحت میتونی تغییر رشته بدی(.کارکردن برات اولویت نیست.)حتما ورزش صبحگاهی را امتحان کن.روی من که تاثیر زیادی داره.صبح برو تو پارک چندتا دور بزن .بقیه روز روحیت عوض میشه.سعی کن تو همین راه رفتنها هم جملات مثبت به خودت تلقین کنی.شاید بگی اینکار به درد من نمیخوره و حوصلشو ندارری ولی امتحانش که ضرر نداره.یه هفته امتحان کن.به کار دنیا و اخرت هم کاری نداشته باش.زندگی را راحت بگیر.

به نام خدا
اگر رشته تونو دوست ندارید و نمیتونید علاقه ای نسبت بهش پیدا کنید ، حتما تغییرش بدید . ببینید به چی علاقه دارید ، برید سراغ همون . اون وقت همین رشته میشه یه هدف ، یه عامل انگیزشی و در واقع به زندگیتون هم یه سمت و سوی خاص میده و باعث میشه از یه سری فکرا و کارا دست بکشید.
توبه کنید . به معنی واقعی توبه کنید. توبه رو واسه همین وقتا گذاشتن .
در امور خیریه مشارکت داشته باشید. به آسایشگاه ها و خانه ی سالمندان سر بزنید . برای رضای خدا مثلا به اونایی که وضع مالیه خوبی ندارند، درس بدید . اینجوری هم ثواب داره ، هم حال و هواتون عوض میشه و هم اعتماد به نفستون (اینکه بله از شما هم کاری برمیاد ) افزایش پیدا می کنه .
خودتونو با همه ی کم و کاستیتون دوست داشته باشید .
دعای کمیل معجزه می کنه . سعی کنید پنج شنبه شب ها مسجدی امام زاده ای جایی برید .
شما یک شبه اینطوری نشدید که بخواین یک شبه به شخصیت ایده آلتون برسید . پس شکیبا باشید و سمج !

سعی کنید برای خودتون جریمه تعیین کنید اون هم جریمه ی معنوی . اول از یه فکر شروع کنید . خودتونو متعهد کنید که هر وقت اون فکر به سراغتون اومد بدون درگیری با اون ( چون درگیری و سرزنش کردن خود و کلنجار شدن با اون فکر ، تشدیدش می کنه و تازه حس بسیار بدیو القا می کنه ) مثلا دوازده صلوات ( چیزی که من خودم واسه یه فکر انتخاب کردم ) بفرستید . اینطوری هم ذهنتون خسته میشه که دیگه سراغ فکره بره و هم حس سرزنشه میره و هم ثواب داره .

با بزرگان و هم چنین افراد خوش فکر و خوش قلب نشست و برخاست داشته باشید . کتاب های نویسندگان بزرگ مطالعه بفرمایید
در واقع باید ورودی های حواستونو از اون چیزایی انتخاب کنید که میخواید به سمتشون حرکت کنید .
ضمنا روان درمانی رو هم در برنامه تون قرار بدید
همونطور که دوستان گفتن ورزش هم خیلی مؤثره
اگر بتوانید در یک کلاس هنری هم شرکت کنید ، خیلی خوبه .

موضوع قفل شده است