احکام

بیان احکام وآموزه های دین در قالب اشعار(مخصوص کودکان) -ثبت اشعار توسط شما

سلام خدمت همه
این شعر را در جایی دیدم گفتم بنویسم شاید برای شما هم جالب باشد ، درسته یکم غیر روان است اما میشود به کودکان بیاموزیم !

[="red"]بعد حمد و بقره ، عمران *، نساء و مائده ----------------از نعم* اعراف و و نفل * و توبه بستان فائده[/]
[="cyan"]بعد یونس ، هود و یوسف ، رعد و ابراهیم و حجر ------نحل و اسراء* ، کهف و مریم ، سوره طه به ذکر[/]
[="red"]انبیاء ، حج ، مومنون و نور و فرقان ، شعراء--------------نمل و قصص ، عنکبوت و روم و لقمان ، سجده را [/]
[="cyan"]حزب*، سبا و فاطر یس ، صف* ص و زمر----------------مومن و مصباح* و شوری زخرف و دخان زبر[/]
[="red"]جاثیه احقاف محمد دیگرش فتح و حجر------------------ق میدان ذاریات و طور و النجم و قمر[/]
[="mediumturquoise"]بعد رحمن واقعه ، است و حدید است و جدال---------حشر میدان ممتحن* صف ، جمعه با عز و جلال[/]
[="red"]پس منافق پس تغابن بعد این دو است طلاق-----------بعد از آن تحریم، ملک، نون*بعد این سه است حاق*[/]
[="cyan"]پس معراج ، نوح و جن ، تزمیل*وتدثیر*وقیام*----------دهر و مرسل* ، پس نباء نازع* عیس، تکویر نام[/]
[="red"]فطر*و طف* و شق* و برج* طارق و اعلی العلی-----غاشیه فجر و بلد،شمس است و لیل است و ضحی[/]
[="mediumturquoise"]انشراح و تین ، علق قدر است و بعدش بینّه-----------بعد از آن زلزال میدان عادیات و قارعه[/]
[="red"]پس تکاثر ، عصر و همز و فیل و ایلاف* و است حصر----بعد ماعون کوثر است و کافرون بعد نصر[/]
[="cyan"]پس لهب اخلاص میدان و فلق ختمش به ناس----------بحث ختم سوره ها از شرح میکن اقتباس[/]

----------------------------------------------------------------------------------------------
1. آل عمران 2.انعام 3.انفال 4.بنی اسراییل 5.احزاب 6.صافات 7.فصلت 8.حجرات 9.مجادله 10.ممتحنه 11.منافقون 12.قلم 13. حاقه 14.مزمل 15.مدثر 16.قیامه 17.مرسلون 18. نازعات 19.انفطار 20. مطففین 21.انشقاق 22.بروج 23. قریش

(می+بدان = میدان)

تفاوت تغییر احکام در اسلام و زرتشتی

یک ایراد اساسی به زرتشتیان این است که دینشان دائم در حال تغییر است. هرچه را صلاح بدانند جزء دین می کنند و هرچه را بخواهند برمی دارند. لذا امروزه وندیداد که احکام شرعی زرتشیان در آن است، کنار گذاشته شده.
آنان نیز در مقابل، به ما ایراد می گیرند که شما نیز همین را در اسلام دارید؛ زیرا اختیاراتی برای ولی فقیه قائل هستید و او را مجاز می دانید تا با برخی احکام اسلام مخالفت کند.
توضیح:
قضیه ی ولی فقیه با آنچه زرتشتیان انجام می دهند متفاوت است:
یک) اختیارات ولی فقیه با اجازه ی خود اسلام است. بنابراین عملکرد او جزئی از اسلام به حساب می آید اما چه کسی به زرتشتیان اجازه داده هرآنچه خواستند در مورد دینشان انجام دهند؟ از کجا می گویید زرتشت چنین اجازه ای را داده؟
دو) هیچگاه ولی فقیه احکام اسلام را تغییر نمی دهد. اگر او چنین کند از همان موقع از مقام خود عزل می شود حتی اگر کاری مستحبی را تغییر دهد. بلکه او با توجه به شرایطی که پیش می آید، می تواند بطور موقت از اجرای حکمی جلوگیری کند یا برخلاف حکمی عمل کند. مثلا در این زمان شرایط بگونه ای شده که به برده گرفتن اسیران جنگی به مصلحت نیست. او دستور می دهد کسی حق ندارد از اسیران بعنوان برده استفاده کند چنانکه در جنگ ایران و عراق هیچ اسیری به بردگی گرفته نشد.
مثال دیگر اینکه از نظر اسلام ورود به حریم خصوصی دیگران حرام است. اما گاهی بعضی مصلحتها ایجاب می کند که ولی فقیه اجازه ی ورود به حریم خصوصی بعضی را بدهد. طبق همین حکم اسلام است که دادگاه ها حکم به بازرسی بعضی خانه ها را می دهند یا وزارت اطلاعات بعضی کارها را انجام می دهد.
در این مورد ولی فقیه نگفته که از این ببعد ورود به حریم خصوصی دیگران حلال شد بلکه در مواردی خاص اجازه داده که به این دستور اسلام عمل نشود.
سه) ندانستیم در دین زرتشتی چه کسی حق دارد برخی احکام را تغییر دهد؟ او چه شرایطی باید داشته باشد؟ این شرایط را چه کسی تعیین کرده؟
اما در اسلام ولی فقیه شرایطی خاص دارد؛ از جمله: مجتهد بودن (بتواند احکام شرعی را از قرآن و روایات بدست آورد)، عادل بودن (اهل گناه نباشد)، آگاه به شرایط زمان و مکان باشد و ...

قمه زنی حقیقت مظلوم !!! ( پاسخ به شبهه )

بسم الله الرحمن الرحیم




يكى از مسائل مهمى كه امروزه در عرصه فقه اجتماعى مورد توجه قرار گرفته است، سؤال از حركت‌هاى نامتعارف در عزادارى حضرت سيد الشهداء (ع) است.

باور بسيارى بر آن است كه هر عملى كه به قصد عزادارى صورت گيرد، شرعيتِ لازم را دارد و عزادارى امام حسين (ع) از همه حرمت ها استثناء مى‌باشد. از اين رو، طبق اين باور قمه زنى و برخى اعمال نامتعارف مانند لطمه زدن به صورت فى حد نفسه و ماوراى شرايط موجود جامعه حلال است. به عبارتى حكم اوليه آن حليت است و اگر برخى از مراجع آن را تحريم كرده‌اند، صرفا به جهت شرايط خاص سياسى دنياى اسلام است.

در اين مقاله تلاش شده است، تا حكم اوليه قمه زنى با دقت بيشترى مورد بررسى قرار گيرد و ادله موافقين و مخالفين نقد شود.

نويسنده با دسته بندى روايات به سه بخش كوشيده است تا ثابت كند كه اين عمل وجه شرعى ندارد و به شبهات موجود در اين باره پاسخ داده است.

در ادامه بحث و بعد از اثبات حرمت اوّليه اين اعمال به بررسى حكم ثانويه آنها پرداخته و با پاسخ به سوالات و شبهات مخالفين، حرمت آنها را از اين جهت نيز ثابت كرده است.


فصل اوّل: حكم اوّلى قمه زنى و مانند آن


روايات موجود در اين زمينه به سه بخش اصلى تقسيم مى‌شوند:


الف. رواياتى كه دلالت بر ثواب گريه كردن دارند و گريه كردن را توصيه كرده‌اند.

ب. رواياتى كه دلالت بر تحريم اين گونه اعمال دارند.

ج. رواياتى كه دلالت بر جواز برخى از اعمال مشابه در خصوص معصومين- عليهم السلام- دارند‌.


بخش اوّل: رواياتى كه به گريه كردن تشويق كرده‌اند.


اين دسته از روايات كه متواتر هستند، در تمام منابع حديثى به وفور يافت مى‌شوند كه اينك به یکى از آنها اشاره مى‌كنيم.

عَن إِبرَاهِيم بنِ أَبِي مَحمُود، قَالَ: قَالَ الرِّضا (ع): إِنَّ المُحَرَّمَ شَهرٌ كَانَ أَهلُ الجَاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ القِتَالَ فَاستُحِلَّت فِيهِ دِمَاؤُنَا وَ هُتِكَت فِيهِ حُرمَتُنَا وَ سُبِيَ فِيهِ ذَرَارِيُّنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أُضرِمَتِ النِّيرَانُ فِي مَضَارِبِنَا وَ انتُهِبَ مَا فِيهَا مِن ثِقلِنَا وَ لَم تُرعَ لِرَسُولِ اللّٰه حُرمَةٌ فِى أَمرِنَا. إِنَّ يَومَ الحُسَينِ أَقرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا بِأَرضِ كَربٍ وَ بَلَاءٍ أَورَثَتنَا الكَربَ وَ البَلَاءَ إِلَى يَومِ الِانقِضَاءِ فَعَلَى مِثلِ الحُسَينِ فَليَبكِ البَاكُونَ فَإِنَّ البُكَاءَ عَلَيهِ يَحُطُّ الذُّنُوبَ العِظَامَ. ثُمَّ قَالَ (ع): كَانَ أَبِى (ع) إِذَا دَخَلَ شَهرُ المُحَرَّمِ لَا يُرَى ضَاحِكاً وَ كَانَتِ الكَآبَةُ تَغلِبُ عَلَيهِ حَتَّى تَمضِيَ عَشَرَةُ أَيَّام، فَإِذَا كَانَ يَومُ العَاشِرِ كَانَ ذَلِكَ اليَومُ يَومَ مُصِيبَتِهِ وَ حُزنِهِ وَ بُكَائِهِ وَ يَقُولُ: هُوَ اليَومُ الَّذِى قُتِلَ فِيهِ الحُسَينُ (ع)؛ «1»

امام رضا (ع) فرمودند: محرم ماهى بود كه اعراب جاهلى حرمت آن را نگه مى‌داشتند و جنگ نمى‌كردند. اما در اين ماه بود كه خون ما را حلال شمردند و حرمت ما را شكستند و فرزندان و زنانمان را به اسيرى بردند و خيمه هايمان را به آتش كشيدند و دارايى هايمان را غارت كردند و حرمت رسول خدا را در مورد ما نگه نداشتند. همانا روز حسين (عاشوراء) مژه هاى ما را از شدت گريستن مجروح ساخت و اشكهايمان را جارى كرد و عزيز ما را در سرزمين گرفتارى و بلا ذليل كرد و ما را ميراث دار گرفتارى و بلا تا روز انقضاء (مرگ) نمود، پس بر مثل حسين، گريه كنندگان بايد گريه كنند؛ چرا كه گريه بر او گناهان كبيره را از بين مى‌برد. سپس فرمود: زمانى كه محرم وارد مى‌شد، پدرم ديگر نمى‌خنديد و پيوسته محزون بود تا اينكه ده روز سپرى مى‌شد. زمانى كه روز دهم مى‌رسيد، آن روز، روز مصيبت و حزن و گريه اش بود و مى‌فرمود: اين همان روزى است كه حسين (ع) در آن كشته شده است.


اين روايت با اينكه در مقام بيان شدت تأثّر امام كاظم (ع) است، اما اشاره به عملى غير از گريه و حزن و ماتم نكرده است.

در هيچ يك از فرمايش معصومين (ع) پيرامون فضيلت عزادارى براى امام حسين (ع) به امرى غير از گريه كردن توصيه نشده است. اگر رواياتى كه در ثواب و پاداش تعزيه بر سالار شهيدان وارد شده است، مطالعه شود، هيچ توصيه‌اى غير از گريستن و زيارت كردن قبر مطهرشان، ديده نخواهد شد.


ادامه دارد .....

پی نوشت:

(1). بحارالأنوار، ج 44، ص 283، باب 34، ثواب البكاء على مصيبته؛ الأمالي، صدوق، ص 128، المجلس السابع و العشرون؛ روضة الواعظين، ج 1، ص 169، مجلس في ذكر مقتل الحسين (ع)؛ المناقب؛ ج 4، ص 86، فصل في مقتله (ع)؛ وسائل‌الشيعة، ج 14 ص 504، باب 66، استحباب البكاء لقتل الحسين (ع) و ما أصاب أهل البيت (ع).