تخصص

عجیب بودن نحوه‌ی تحلیل ربای فرزند و پدر در روایات

سلام علیکم
با توجه به حرمت صریح ربا در قرآن کریم ؛ استناد فقها یا بعض فقها به تحلیل ربای بین فرزند و پدر به چه چیزی است؟ اگر روایات است آن روایات جطور این تحلیل رو تبیین می کنند؟

به هر حال معنا و مفهوم ربا واضح است. مثلا صد تومان قرض میدهم بشرط دویست تومان پس دادن . این زیادی ربا است ، حال اینکه این زیادی بین فرزند و پدر انجام شود ( ربا نمی شود )چطور فابل قبول است؟ دقت کنید ابتدا معنا و مفهوم ربا را مشخص می کنیم بعد میگوییم که این زیادی بین پسر و پدر چرا ربا نیست در حالیکه ربا هست؟!
نمیشه گفت که منظور روایات این است که ، آن زیادی که ربا است ربا نیست؟

مهارت فنی، ابزاری برای پوشاندن رذایل اخلاقی

[="Times New Roman"][="Black"]

[B][=&quot]سلام و عرض احترام خدمت کارشناس محترم
[/]

[=&quot]متاسفانه فرهنگ خطرناکی وارد جامعه شده که روز به روز ما رو از اخلاق و انسانیت دورتر میکنه
[/]

[=&quot]فرهنگی که در اون مهارت فنی و تخصصی بر اخلاق و انسانیت اولویت داره
[/]

[=&quot]فرهنگی که در اون از مهارت فنی و تخصصی به عنوان ابزاری برای ماله کشی روی رذایل اخلاقی استفاده میشه
[/]

[=&quot]مثلا فرض کنید من دکترای شیمی داشته باشم. [/]

[=&quot]
بعد کارشناس محترم تاپیک به من می گویند: مسعود تو آدم بخیلی هستی و این صفت بدی هست.[/]

[=&quot]
من به او می گویم: هههههه تو می خوای از من ایراد بگیری ؟ من دکترای شیمی دارم. تو اصلا کسی نیستی که از من ایراد بگیری. برو هروقت فهمیدی هاچ دو او یعنی چی بیا تا باهات حرف بزنم.[/]

[=&quot]
در اینجا من از مسعود چیزی جز یک انسان بدبخت عقده ای خاک بر سر چیز دیگری نمی بینم[/]

[=&quot]
وقتی من انسان بخیلی هستم. دکترای شیمی داشته باشم باز هم بخیلم.
صد متر رو توی پنج ثانیه بدوم باز هم بخیلم.[/]

[=&quot]
فینال جام جهانی رو هم قضاوت کنم باز هم بخیلم.
بازیکن سابق بایرن مونیخ باشم باز هم بخیلم.
اسکار هم گرفته باشم باز هم بخیلم.
شاطر نانوایی باشم باز هم بخیلم.
راننده تاکسی باشم باز هم بخیلم. [/]

[=&quot]
و این مهارت های فنی و تخصصی و داشتن بضاعت مالی هیچ کدوم باعث نمیشه بخیل بودن من از بین بره[/]

[=&quot]
بلکه صرفا ابزاری برای ماله کشی روی رذیله ی اخلاقی من هست که من بوسیله ی اون می خوام انتقاد ها رو از خودم دور کنم

و به جای اینکه برم به فکر درمان زشتی های درونی خودم باشم

میرم مهارت فنی و تخصصیم رو به این نیت افزایش میدم که دیگر کسی جرات نکنه از من ایراد اخلاقی بگیره.[/]

[=&quot]
مدل دیگه ی بروز این تفکر باطل به این صورت هست که من تا جایی که بتونم مهارت فنی و تخصصیم رو افزایش میدم

تا مردم و دیگران به من نیاز پیدا کنند.

وقتی نیاز پیدا کردند از همین ابزار برای خریدن آزادی عمل در انجام هرگونه بی اخلاقی استفاده میکنم.[/]

[=&quot]
مثلا من اگر دکتر گوش و حلق و بینی باشم و یک استاد اخلاق به من بگه که شما دکتر خوبی هستید ولی این خوب نیست که اهل غیبت هستید.[/]

[=&quot]
من به ایشان میگم:
تو می خوای از من ایراد بگیری ؟
برو توی کار من دخالت نکن من هرکاری بخوام میکنم.
زیاد اذیتم کنی دیگه مریض قبول نمی کنم هااااااااااااااا.
زیاد بهم گیر بدی از ایران میرم هاااااااا
[/]

[=&quot]
در اینجا من تصور میکنم که کسی مانند من تخصص گوش و حلق و بینی ندارد و اگر من را نداشته باشند بیچاره می شوند

برای همین کاری میکنم که مجبورشان کنم رذایل اخلاقی من را تحمل کنند تا از تخصص من محروم نشوند[/]

[=&quot]
و در واقع می خواهم بگویند:

تورو خدا نرو. توروخدا بیمار بپذیر.
باشه قبول هرچی تو بگی.
باشه اصلا هرکاری می خوای انجام بده.
هر بی اخلاقی می خوای انجام بده.
فقط ما رو محروم نکن. ما جز تو کسی رو نداریم
[/]

[=&quot] [/]

[=&quot]متاسفانه این فرهنگ غلطی هست که در کشور ما جا افتاده که طرف وقتی مهارت فنی و تخصصی چندانی نداره باید آدم سر به زیری باشه

ولی وقتی به جایگاهی میرسه دیگه باید خدا رو بنده نباشه. چون تریبونی داره که باهاش می تونه عقده گشایی کنه [/]

[=&quot]
همین افکار باطل باعث شده عده ای این توهم رو بزنند که جامعه ی اسلامی اصلا دکتر و مهندس و آدم با سواد نداره[/]

[=&quot]
و هرچی هست تعدادی طلبه هستند که فقط بلدند نماز جماعت بخوانند. بنابراین نوابغ جامعه ما هستیم.

پس اگر می خواهند [/][=&quot]از مهارت های فنی ما بهره مند بشوند یا باید اجازه بدهند که ما آزادی عمل داشته باشیم و اینقدر اسلام اسلام نکنند[/]

[=&quot]
یا ما آنها را از مهارت های فنی خودمون محروم میکنیم و از ایران می رویم.[/]

[=&quot]
و این باوری هست که دشمنان این اسلم می خوان به خورد مردم بدن که مذهبی ها آدم های بی سواد و کم توان و ضعیفی هستند و باید خودشون رو وقف خدمت به این اشخاص عقده ای بکنند.[/]

[=&quot]
حقیقتا من اگر جای بزرگان جامعه ی اسلامی باشم در جواب چنین کسانی می گویم:[/]

[=&quot]
میری؟ به سلامت. در رو هم پشت سرت ببند. دیگه هم این طرفها نبینمت.[/]

[=&quot]
مملکت ما پر است از دکتر و مهندس مومن و انقلابی که در تخصص خودشون نظیر ندارند[/]

[=&quot]
و هرچه از نظر علمی پربارتر می شوند افتاده تر می شوند

و شما شاید بعد از مدت ها معاشرت با این افراد هم متوجه نشوی که دکتر و مهندس هستند

و چه جایگاه علمی دارند. از بس متواضع و با شخصیت و با جنبه و دوست داشتنی هستند[/]

می خواستم نظر کارشناس محترم رو در مورد مطالبی که گفتم بدونم

و اگر من چیزی رو جا انداختم یا اشتباه گفتم بفرمایند تا استفاده کنیم.@};-

[/B][/][/]

می خواهم دیده شوم

سلام
من دانش آموز پایه یازدهم تجربی (سوم دبیرستان) سابق هستم.
خیلی دوست دارم که توی حوزه ی کاری خودم دیده بشم و به عنوان یه متخصص و نخبه برجسته شناخته بشم و دوست دارم که تشویق بشم و همه من رو به عنوان یه فرد برتر توی حوزه کاری خودم یعنی تحصیل بدونن. کلا دوست دارم که چیزهای بزرگی رو بدست بیارم که دیگران رو به وجد بیارم و تقریبا همه من رو به عنوان یه فرد عالی و حرفه ای بشناسن.
آیا این موضوع و حس یه چیز طبیعی به حساب میاد؟
برای بدست آوردن این چیزها چیکار باید کرد؟ آیا تلاش کردن کافیه؟ به چه چیزهایی نیاز دارم؟

با تشکر

پارتی بازی یا دینداری

انجمن: 

سلام به کارشناس های محترم و دوستان گرامی

من توی رشته خودم و در برخی کارهای مرتبط تخصص بالا و علم دارم . که رزومه علمی و کاری من اون رو ثابت می کنه(به دلیل عدم شناخت شخصی شما ازمن این که گفتم تعریف از خود نیست)
به دلایلی مثل اعتقاداتم , وضعیت بد جامعه کاری کشور و یا بدشانسی شغلم خیلی متناسب با سطح علم و تخصصم نیست.
در حال حاضر در یک موسسه فرهنگی به دلایل انگیزه های شخصیم به صورت داوطلبانه کار می کنم و کار مرتبط با رشته ام هم که کمی پول توش هست رو هم دارم

برخی افرادی که من رو می شناسند و از توانایی هام اطلاع دارند و در کنارش شخصیت بد بنده هم برای اونا ارزشمند جلوه کرده بهم پیشنهاداتی میدهند.
از جمله معرفی و پارتی شدن برای جایگاه بالاتری که من می تونم داشته باشم و یا موضوعات دیگه . در یک مثالش من رو میخواند جایی معرفی کنند که الان یکی از هم کلاسی های ده سال پیش خودم که آدم دودره بازی بود که این پله های ترقی رو به زور پول و پارتی طی نموده قرار گرفته ... استدلال می کنند به اینکه اگر من تو اون جایگاه باشم حق مطلب رو بهتر می تونم به جا بیارم و به جامعه بیشتر می تونم کمک کنم و تو این فعالیت های فرهنگی که باهاشون انجام می دم رو به اون سمت بکشونم . در مجموع می تونم بگم معتقدند من بهتر می تونم تو اون جایگاه خدمت کنم.
خوب حتی اگه این نظر اونها واقعیت داشته باشه من با وسیله ی اشتباه دارم به هدفم می رسم . اینطور نیست؟ فرق من ک با پارتی برم سر اون کار و اون دوستم که عمرا به این چیزا اعتقاد داشته باشه پیش خدا چیه؟
وقتی من شخصا برای موقعیت شغلی فوق الذکر اقدام کردم و اونجا رفتم مسئولینش خیلی خوب برخورد کردند و از دیدن رزومه من خوششون اومد و گفتند زنگ می زنند . و هیچ وقت زنگ نزدند
ولی من سال هاست به همون اندازه که قبول کردم که در سطح پایین تری باشم و پاچه خاری نکنم و بازیکن زمین بازی دیگران نباشم و قبول کردم که من هیچ وقت از کسی به عنوان پارتی استفاده نخواهم کرد.
آیا این تفکر من درست هست؟ اگه آره نتیجش که تا الان برام خوب نبوده .
چطوری میشه بین چند نفر که تخصص نسبی انجام یک کار رو دارند و یکی از اون ها با پارتی اون موقعیت رو کسب کنه قضاوت کرد؟ آیا اگر کسی برای انجام کاری تخصص داشته باشه و پارتی بازی براش بشه دیگه گناه نکرده(چون تخصص داره)؟