کمیل

مهارت فنی، ابزاری برای پوشاندن رذایل اخلاقی

[="Times New Roman"][="Black"]

[B][=&quot]سلام و عرض احترام خدمت کارشناس محترم
[/]

[=&quot]متاسفانه فرهنگ خطرناکی وارد جامعه شده که روز به روز ما رو از اخلاق و انسانیت دورتر میکنه
[/]

[=&quot]فرهنگی که در اون مهارت فنی و تخصصی بر اخلاق و انسانیت اولویت داره
[/]

[=&quot]فرهنگی که در اون از مهارت فنی و تخصصی به عنوان ابزاری برای ماله کشی روی رذایل اخلاقی استفاده میشه
[/]

[=&quot]مثلا فرض کنید من دکترای شیمی داشته باشم. [/]

[=&quot]
بعد کارشناس محترم تاپیک به من می گویند: مسعود تو آدم بخیلی هستی و این صفت بدی هست.[/]

[=&quot]
من به او می گویم: هههههه تو می خوای از من ایراد بگیری ؟ من دکترای شیمی دارم. تو اصلا کسی نیستی که از من ایراد بگیری. برو هروقت فهمیدی هاچ دو او یعنی چی بیا تا باهات حرف بزنم.[/]

[=&quot]
در اینجا من از مسعود چیزی جز یک انسان بدبخت عقده ای خاک بر سر چیز دیگری نمی بینم[/]

[=&quot]
وقتی من انسان بخیلی هستم. دکترای شیمی داشته باشم باز هم بخیلم.
صد متر رو توی پنج ثانیه بدوم باز هم بخیلم.[/]

[=&quot]
فینال جام جهانی رو هم قضاوت کنم باز هم بخیلم.
بازیکن سابق بایرن مونیخ باشم باز هم بخیلم.
اسکار هم گرفته باشم باز هم بخیلم.
شاطر نانوایی باشم باز هم بخیلم.
راننده تاکسی باشم باز هم بخیلم. [/]

[=&quot]
و این مهارت های فنی و تخصصی و داشتن بضاعت مالی هیچ کدوم باعث نمیشه بخیل بودن من از بین بره[/]

[=&quot]
بلکه صرفا ابزاری برای ماله کشی روی رذیله ی اخلاقی من هست که من بوسیله ی اون می خوام انتقاد ها رو از خودم دور کنم

و به جای اینکه برم به فکر درمان زشتی های درونی خودم باشم

میرم مهارت فنی و تخصصیم رو به این نیت افزایش میدم که دیگر کسی جرات نکنه از من ایراد اخلاقی بگیره.[/]

[=&quot]
مدل دیگه ی بروز این تفکر باطل به این صورت هست که من تا جایی که بتونم مهارت فنی و تخصصیم رو افزایش میدم

تا مردم و دیگران به من نیاز پیدا کنند.

وقتی نیاز پیدا کردند از همین ابزار برای خریدن آزادی عمل در انجام هرگونه بی اخلاقی استفاده میکنم.[/]

[=&quot]
مثلا من اگر دکتر گوش و حلق و بینی باشم و یک استاد اخلاق به من بگه که شما دکتر خوبی هستید ولی این خوب نیست که اهل غیبت هستید.[/]

[=&quot]
من به ایشان میگم:
تو می خوای از من ایراد بگیری ؟
برو توی کار من دخالت نکن من هرکاری بخوام میکنم.
زیاد اذیتم کنی دیگه مریض قبول نمی کنم هااااااااااااااا.
زیاد بهم گیر بدی از ایران میرم هاااااااا
[/]

[=&quot]
در اینجا من تصور میکنم که کسی مانند من تخصص گوش و حلق و بینی ندارد و اگر من را نداشته باشند بیچاره می شوند

برای همین کاری میکنم که مجبورشان کنم رذایل اخلاقی من را تحمل کنند تا از تخصص من محروم نشوند[/]

[=&quot]
و در واقع می خواهم بگویند:

تورو خدا نرو. توروخدا بیمار بپذیر.
باشه قبول هرچی تو بگی.
باشه اصلا هرکاری می خوای انجام بده.
هر بی اخلاقی می خوای انجام بده.
فقط ما رو محروم نکن. ما جز تو کسی رو نداریم
[/]

[=&quot] [/]

[=&quot]متاسفانه این فرهنگ غلطی هست که در کشور ما جا افتاده که طرف وقتی مهارت فنی و تخصصی چندانی نداره باید آدم سر به زیری باشه

ولی وقتی به جایگاهی میرسه دیگه باید خدا رو بنده نباشه. چون تریبونی داره که باهاش می تونه عقده گشایی کنه [/]

[=&quot]
همین افکار باطل باعث شده عده ای این توهم رو بزنند که جامعه ی اسلامی اصلا دکتر و مهندس و آدم با سواد نداره[/]

[=&quot]
و هرچی هست تعدادی طلبه هستند که فقط بلدند نماز جماعت بخوانند. بنابراین نوابغ جامعه ما هستیم.

پس اگر می خواهند [/][=&quot]از مهارت های فنی ما بهره مند بشوند یا باید اجازه بدهند که ما آزادی عمل داشته باشیم و اینقدر اسلام اسلام نکنند[/]

[=&quot]
یا ما آنها را از مهارت های فنی خودمون محروم میکنیم و از ایران می رویم.[/]

[=&quot]
و این باوری هست که دشمنان این اسلم می خوان به خورد مردم بدن که مذهبی ها آدم های بی سواد و کم توان و ضعیفی هستند و باید خودشون رو وقف خدمت به این اشخاص عقده ای بکنند.[/]

[=&quot]
حقیقتا من اگر جای بزرگان جامعه ی اسلامی باشم در جواب چنین کسانی می گویم:[/]

[=&quot]
میری؟ به سلامت. در رو هم پشت سرت ببند. دیگه هم این طرفها نبینمت.[/]

[=&quot]
مملکت ما پر است از دکتر و مهندس مومن و انقلابی که در تخصص خودشون نظیر ندارند[/]

[=&quot]
و هرچه از نظر علمی پربارتر می شوند افتاده تر می شوند

و شما شاید بعد از مدت ها معاشرت با این افراد هم متوجه نشوی که دکتر و مهندس هستند

و چه جایگاه علمی دارند. از بس متواضع و با شخصیت و با جنبه و دوست داشتنی هستند[/]

می خواستم نظر کارشناس محترم رو در مورد مطالبی که گفتم بدونم

و اگر من چیزی رو جا انداختم یا اشتباه گفتم بفرمایند تا استفاده کنیم.@};-

[/B][/][/]

کانال کمیل معبری تا بهشت ︵‿یادمان شهید ابراهیم هادی︵‿

یه پهلوون عارف کنیم ازش یه یادی

فکه ، کانال کمیل داش ابراهیم هادی

فردا سالروز شهادت این شهید گرانقدر ومفقودالاثر هستش برای شادی روحش فاتحه وصلوات

اللًّهُــمَ صَّــلِ عَــلَی مُحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَمَّــَد و عَجِّــلّ فَّرَجَهُــم
ابراهیم دراول اردیبهشت سال ۳۶ در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان دیده به هستی گشود. او چهارمین فرزند خانواده بشمار می رفت. با این حال پدرش مشهدی محمد حسین به او علاقه خاصی داشت.

او نیزمنزلت پدر خویش رابدرستی شناخته بود. پدری که باشغل بقالی توانسته بود فرزندانش را یه یهترین نحو تربیت نماید.

ابراهیم نوجوان بود که طعم تلخ یتیمی را چشید. از آنجا بود که همچون مردان بزرگ زندگی را پیش برد.

دوران دبستان را به مدرسه طالقانی رفت ودبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان وکریم خان. سال۵۵ توانست به دریافت دیپلم ادبی نائل شود. از همان سال های پایانی دبیرستان مطالعات غیر درسی را نیز شروع کرد.

حضوردرهیئت جوانان وحدت اسلامی وهمراهی وشاگردی استادی نظیر علامه محمد تقی جعفری بسیاردر رشد شخصیتی ابراهیم موثر بود. در دوران پیروزی انقلاب شجاعت های بسیاری از خود نشان داد.

او همزمان با تحصیل علم به کار در بازار تهران مشغول بود. پس از انقلاب در سازمان تربیت بدنی و بعد از آن به آموزش پرورش منتقل شد. ابراهیم همچون معلمی فداکار به تربیت فرزندان این مرز وبوم مشغول شد.

اهل ورزش بود. با ورزش پهلوانی یعنی ورزش باستانی شروع کرد. در والیبال وکشتی بی نظیر بود. هرگز در هیچ میدانی پا پس نکشید ومردانه می ایستاد.

مردانگی اورا می توان در ارتفاعات سر به فلک کشیده بازی درازو گیلان غرب تا دشت های سوزان جنوب مشاهده کرد. حماسه های او در این مناطق هنوز در اذهان یاران قدیمی جنگ تداعی می کند.

دروالفجر مقدماتی پنج روز به همراه بچه های گردان کمیل وحنظله در کانالهای فکه مقاومت کردند اما تسلیم نشدند.

سرانجام در ۲۲ بهمن سال ۶۱ بعد از فرستادن بچه های باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد. دیگر کسی او راندید.

او همیشه از خدا می خواست گمنام بماند. چرا که گمنامی صفت یاران خداست. خدا هم دعایش را مستجاب کرد. ابراهیم سالهاست که گمنام وغریب در فکه مانده تا خورشیدی باشد برای راهیان نور.

مراد از حقیقت در این حدیث شریف: «و ما الحقیقة»؟

سلام دوستان از این حدیث شزیف چه می فهمند ؟

روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة) ؛ ج‏2 ؛ ص81

______________________________
كما روي عنه صلوات الله عليه أنه لما سأله كميل بن زياد عن الحقيقة، فقال: ما لك و الحقيقة؟ فقال: أ و لست صاحب سرك؟
فقال صلوات الله عليه: بلى و لكن يترشح عليك ما يطفح‏ «1» مني فقال كميل: أو مثلك يخيب سائلا فقال عليه السلام الحقيقة كشف سبحات الجلال من غير إشارة فقال: زدني بيانا فقال عليه السلام: محو الموهوم مع صحوا المعلوم فقال: زدني بيانا فقال عليه السلام: هتك الستر لغلبة السر فقال زدني بيانا فقال صلوات الله عليه: جذب الأحدية بصفة التوحيد قال:
زدني بيانا قال عليه السلام نور يشرق من صبح الأزل فيلوح على هياكل التوحيد آثاره قال:
زدني بيانا قال أطفأ السراج فقد طلع الصباح
مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة)، 14جلد، مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانبور - قم، چاپ: دوم، 1406 ق.

علامه حلی هم نقل کرده با اختلاف کمی در الفاظ و........
در زیارتنامه کمیل هم هست در ورودی قبر مطهرش وایا زیارت نامه کمیل سندی دارد؟
مراد از حقیقت
1-خداوند تبارک وتعالی الله جل جلاله
2-مطلق حقیقت : خدا -خلق -نظام خلقت - سنن الهی -نظام عالم از خدا وخلق و مخلوق و........حقیقت ثبوتی
3-محقق شدن انسان به حقایق وخودش صاحب حقیقت شود و................
واحتمالات دیگر
ومعنا ومعانی روایت شریفه چست ؟:Gol::Gol::Gol::Gol:یا علی :Gol::Gol::Gol::Gol:
:Gol::Gol:

کتاب شرح دعای کمیل ـ استاد انصاریان ـ دانلود

کتاب شرح دعای کمیل ـ استاد انصاریان ـ دانلود

کتابی از استاد حسین انصاریان تحت عنوان : شرح دعای کمیل با فرمت پی دی اف تقدیم علاقمندان می گردد.

موضوع: شرحی محققانه بر دعای کمیل حضرت امیر المومنین علی بن ابیطالب علیه السلام شامل مراحل شکل گیری حیات انسانی, کرامت مقربین, دعا در قران و روایات, لطایف بسم الله ..., جلوه ای از رحمت حق, گناه, توبه, موانع استجابت دعا, شفاعت, تواضع, مقربین, آمرزش گناه, معنای بلا, اوصاف نفس, جهل و شهوت, تکالیف و وظایف, حجت های حق بر انسان, رحمت و لطف و کرامت حق, اسم اعظم, زبان, تکالیف ملکوتی و دقایق عرشی و...

نشر این آثار با اجازه از مرکز نشر آثار استاد انصاریان می باشد.


دریافت از سایت رسمی

نامه ای از یک سرگشته:

نامه ای از یک سرگشته:
من... یه سرگشته... یه انسان غمزده که برای پیدا کردن خدایم به هر راهی متوسل میشوم... امشب هم به این فروم اومدم فقط به این امید که بتونم اینجا در جمع افرادی که خداشونو درک کردن راهی برای سرگشتگی خودم پیدا کنم. امیدوارم ...
در اعماق وجودم خدایی رو باور دارم که شک ندارم وجود داره. شک ندارم خدای من همون خدای محمده و شک ندارم دینم کامل ترین دینه. یعنی خدا برام اثبات شده است. اما مشکلاتی در باورهام دارم. نمیتونم با مساله ی نماز و قران و دعاکنار بیام. من یه شاعرم. یه شاعر موفق(این موفقیت ها چه فایده داره وقتی در درک خدا موندم؟!). حس عارفانه ی خدایی شعرهام چنان آشکاره که خواننده های شعرهام زودتر از خودم متوجه میشن! یعنی من واقعا خدا رو دوست دارم. من فطرت خدایی دارم. اما نماز نمی خونم! اصلا نمی دونم چرا باید نماز بخونم؟ خدا چه نیازی به این داره که من در روز بخوام چند بار کمر خم و راست کنم و نماز بخونم؟ وقتی من شب ها حدود یک ساعت تو خلوتم با خدا حرف میزنم دیگه نماز برا چیه؟ دعا به سبک رسمی برا چیه؟(شرکت در دعای کمیل و توسل و ...) وقتی من میتونم با زبون خودم با خدا و ائمه ارتباط برقرار کنم چرا باید یه سری جملات(بی شک مقدس) عربی رو زمزمه کنم؟ ببینید من این ها رو به هیچ عنوان نفی نمی کنم. من با این نواها و زمزمه های مقدس هزاران بار به آسمون اوج میگیرم. اما نمیفهمم چرا باید کمیل و توسل بخونم؟ خدا رو اونقدر قدرتمند و بزرگ میدونم که گاهی فکر میکنم این سبک صحبت با خدا مسخره است!! (عذر میخوام . دارم از ظاهر عمل حرف میزنم) چرا نباید بجای نماز خوندم و توسل خوندن به همون حالت همیشگی خودم تو خلوت اشک بریزم وبا خدا حرف بزنم؟
مشکل بعدی من اینه که گاهی از لطف خدا دلسرد میشم. ببینید گذشته ام رو که نگاه میکنم میبینم فراز و نشیب های زیادی داشتم. سختی و شیرینی های زیادی. در تمام اینها عمیقا باور دارم که خدا همراهم بوده. اما برای آینده نمیتونم به خدا توکل کنم. نمیتونم با خیال راحت بگم خدا هست. خدا کمکم میکنه. از خدا میخوام تا بهم بده. تو لحظه ای که میخوام از خدا یه چیزی بخوام حس میکنم کار مسخره ایه. انگار فقط تو همین لحظه فکر میکنم خدایی نیست!!! در صورتیکه در سایر مواقع وجود خدا رو باور دارم!!! مثلا منی که در مواقع عادی نماز نمی خونم وقتی یه موفقیت بزرگ به دست میارم ناخوداگاه به درگاه خدا سجده میزنم و حتی گاهی نماز میخونم.
میدونم که خیلی طولانی و پراکنده حرف زدم. منو ببخشید. به هر صورت من امشب حس کردم مطرح کردن سوالم اینجا میتونه تحول خاصی تو زندگیم ایجاد کنه. امیدوارم اینطور باشه...