تسلسل

آیا تسلسل طولی و بالفعل معالیل، ممکن است؟

سلام. آیا ممکن است که سلسلۀ طولی علل در طرف معلولها، تسلسل پیدا کند؟ با تشکر

احادیث اهل بیت (ع) در مورد تسلسل و بطلان آن

با سلام و احترام
میخواستم بپرسم آیا حدیثی با سند صحیح از اهل بیت علیهم السلام داریم که مشخصا در مورد بطلان تسلسل علل صحبت کرده باشه؟
اگر منبعی هم هست که اینجور احادیث رو جمع آوری کرده ممنون میشم معرفی بفرمایید.
سپاس@};-@};-@};-

اشکال بر برهان تطبیق و آحاد و الوف در ابطال تسلسل علل

با سلام و احترام
در این تاپیک بنده دو برهان تطبیق و آحاد و الوف رو میخوام بررسی کنم. در واقع دو اشکال بر این دو برهان وجود دارد.
یکی از ایرادات اساسی این دو برهان مقایسه دو مجموعه بی نهایت با روش شمارش هست که مخصوص مجموعه های متناهی هست. کانتور ریاضی دان برجسته برای مقایسه دو مجموعه نا متناهی روشی رو اثبات کرده که مورد تایید ریاضیدان های معاصر هست به این شکل که دو مجموعه رو با تناظر یک به یک مقایسه میکنه و یک عدد به نام کاردینال تعریف کرده و با استفاده از اون دو مجموعه بی نهایت مقایسه میشن. برای توضیح این مطلب بنده یک مثالی میزنم که البته مرحوم میرداماد این رو آوردن و گویا ایشون این بحث تناظر یک به یک رو بهش پی برده بودن( قبسات- تصحیح مهدی محقق- ص 231-232)
مجموعه الف: 1 2 3 4 و...
مجموعه ب: 2 3 4 5و...
برهان تطبیق میگوید مجموعه الف بزرگتر از ب هست ولی طبق نظر میرداماد اینچنین مقایسه ای غلطه:
اگر عضو اول دو مجموعه رو در نظر بگیریم اینچنین میشه 1 متناظر با 2 بعد بریم سراغ تناظر دوم 2 متناظر با 3 و همینطور پیش بریم لذا به ازای هر عضو مجموعه الف یک عضو مجموعه ب داریم بنابرین این دو مجموعه برابر هستن
ممکن هست این کسی بگوید با این روش همه مجموعه های نا متناهی برابر میشن ولی کانتور ثابت کرد اینچنین نیست و مثلا مجموعه اعداد حقیقی بزرگتر از مجموعه اعداد طبیعیه.
مشابه همین استدلال رو بنده برای برهان آحاد و الوف میارم
مجموعه الف:1 2 3 و...
مجموعه ب: دسته های هزار تایی از مجموعه الف
عدد 1 در مجموعه اول متناظر 1000 تای اول عدد 2 متناظر هزار تای دوم و همینطور تا بی نهایت لذا تناظر یک به یک داریم
نقد دوم بنده به این دو برهان بحث بی ربط بودن این دو به شرایط سه گانه استحاله تسلسل هست که عبارتند از فعلیت همه اعضا مجموعه و اجتماع در وجود و ترتب حقیقی. هیچ جای این دو برهان این سه شرط موجود نیست. طبق این دو برهان هر تسلسلی محال میشه!!!
سپاس@};-@};-@};-

آیا بزرگترین عدد وجود دارد؟

به نام حق

آیا بزرگترین عدد وجود دارد ؟ به نظر میاد که وجود نداره چون هر عددی تصور بشه میشه از اون بزرگترشو تصور کرد .

از کجا میدانید مجموعه ی علت و معلول های هستی نامتناهی نیست که میگویید علت اول باید وجود داشته باشد و آن علت اول خداست ؟

چرا تصور نمی کنید مانند اعداد که بی انتها هستند آن هم بی انتها باشد ؟

چرا تسلسل در خداوند محال نیست؟

با سلام و خسته نباشید.

در مباحث اثبات وجود خدا به این مساله بر میخوریم که تسلسل در کل جهان هستی محال است اما در خداوند محال نیست !
یعنی خداوند میتواند بدون آغاز و پایان باشد اما جهان هستی نمیتواند .


میخواستم توضیح دهید چرا تسلسل در خداوند محال نیست اما تسلسل در جهان هستی محال است؟

برهان امکانی بدون نیاز به تسلسل

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

با عرض سلام

اکثر دوستانی که مطالعاتی در زمینه فلسفه داشته اند با نام برهان امکان و وجوب آشنا هستند. این برهان یکی از معروف‌ترین براهین اثبات وجود خداست که هم در فلسفه اسلامی به آن پرداخته شده و هم در فلسفه غرب. مقدمات این برهان تقریباً همگی یقینی هستند بجز یک مورد که آن هم باطل بودن تسلسل است. در خصوص باطل بودن تسلسل برهان های زیادی ارائه شده ولی حقیقت امر این است که بسیاری از این براهین دچار اشکالاتی هستند مانند برهان وسط و طرف که با وجود این که مورد قبول بسیاری از فلاسفه است، اما حقیقت امر این است که بر استقراء استوار است. قصد بنده از این تاپیک این نیست که براهین امتناع تسلسل را بررسی کنم. هدف این است که برهان امکان و وجوب را بدون نیاز به امتناع تسلسل مطرح کنیم.
برای حل این مسئله بنده در اینجا قصد دارم از برهان خواجه نصیرالدین طوسی برای امتناع تسلسل استفاده کنم. در واقع مسئله امتناع تسلسل در متن برهان رفع می شود. از دوستان گرامی تقاضا دارم اگر نقدی نسبت به مسئله دارند ارائه نمایند. تقریر مد نظر حقیر به شرح زیر است:

مقدمه 1:در بین تمامی موجودات، موجودی هست که معلول نیست.
برهان:
1-هر مفهومی که در نظر بگیریم، یا موجود است یا موجود نیست (حصر عقلی؛حالت دیگری نداریم).
2-یک چیز موجود نمی‌شود مگر این که وجودش ضرورت یابد (قضیه ای بدیهی).
3-یک چیز موجود نمی‌شود مگر این که امکان عدم نداشته باشد (معادل 2، ضرورت وجود هم ارز است با امتناع امکان عدم).
4-مجموعه موجودات جهان را در نظر می‌گیریم. یا عضو نامعلول در این مجموعه وجود دارد یا وجود ندارد (حصر عقلی).
5-عضو نامعلولی در این مجموعه وجود ندارد (فرض خلف).
6-تمامی موجودات جهان معلول هستند (معادل 5).
7-موجودی مانند x را در نظر می گیریم.
8- x معلول است (نتیجه از 6).
9-علت x را y می‌نامیم.
10-x موجود است اگر و تنها اگر y موجود باشد (بر اساس علیت تامه).
11-x معدوم است اگر و تنها اگر y معدوم باشد (هم ارز 10).
12-اگر و تنها اگر y نباشد x امکان عدم دارد (نتیجه از 11).
13-x امکان عدم ندارد اگر و تنها اگر y امکان عدم نداشته باشد (معادل 12).
14-y امکان عدم ندارد اگر و تنها اگر z (علتش) امکان عدم نداشته باشد (استنتاجی مشابه بالا).
15-هر معلول دلخواه از مجموعه امکان عدم دارد به نبودن علتش (نتیجه از استدلال بالا).
16-هر عضو دلخواه از مجموعه امکان عدم دارد به نبودن علتش (نتیجه از 6 و 15).
17- هیچ عضوی از این مجموعه موجود نخواهد شد (نتیجه از 3 و 16 ؛ این نتیجه خلاف فرض موجود بودن اعضای سلسله است).
18- گزاره 5 (فرض خلف) باطل است.
نتیجه: عضو نامعلولی در بین موجودات وجود دارد.

مقدمه2: عضو نامعلول امکان عدم ندارد.
اگر عضو نامعلول امکان عدم داشته باشد، در این صورت وجود نخواهد داشت. گفتیم مجموعه موجودات یا عضو نامعلول دارند یا ندارند. ثابت کردیم باید عضو نامعلولی در کار باشد. حال اگر این عضو نامعلول امکان عدم داشته باشد، نتیجتاً موجود نخواهد بود. پس نه مجموعه ای از موجودات جهان که عضو نامعلول داشته باشند موجود است نه مجموعه ای که عضو نامعلول نداشته باشند. این یعنی عملاً هیچ موجودی در خارج نداریم که چنین چیزی محال است و خلاف اولین اصل فلسفی (اصل وجود واقعیت) می‌باشد.

نتیجه: با توجه به دو مقدمه بالا نتیجه می‌گیریم که عضوی نامعلول وجود دارد که امکان عدم ندارد. حال این عضو یا واجب بالغیر است یا واجب بالذات. اما اگر فرض کنیم واجب بالغیر است، چون هر واجب بالغیر معلول است، پس این عضو هم معلول خواهد شد، اما ما گفتیم این عضو نامعلول است، پس این خلاف فرض است. پس این عضو باید واجب بالذات باشد.

تقریر کلی:هر مفهومی در جهان خارج یا موجود است یا موجود نیست. اگر موجود نباشد، امکان عدم دارد. اگر موجود باشد یا معلول است یا معلول نیست. اگر معلول باشد امکان عدم دارد به واسطه نبودن علتش. علتش هم یا معلول است یا نیست، که آن هم اگر معلول باشد امکان عدم دارد. پس مجموعه موجودات اگر همگی معلول باشند، همگی امکان عدم دارند و لذا هیچ یک موجود نخواهند شد که خلاف واقع است. اما اگر موجودی در این بین باشد که امکان عدم ندارد، در این صورت این موجود محال است معلول باشد چون در این صورت امکان عدم خواهد داشت که خلاف این فرض است که امکان عدم ندارد. از طرفی چون هر ممکن بالذات و واجب بالغیر معلول است، پس این موجود باید واجب بالذات باشد. در غیر اینصورت وجوب بالغیر این موجود با نامعلول بودن آن در تناقض خواهد بود. پس موجودی وجود دارد که واجب بالذات است و امکان عدم ندارد و با وجود این موجود، معلول ها دیگر امکان عدم نخواهند داشت چون به چیزی ختم می شوند که امکان عدم ندارد.

این استدلال به دلیل تأکید بر امکان عدم، برهان را به سمت برهان امکان فقری متمایل می‌کند. از طرفی بحث امکان و وجوب هم در آن مطرح است. علاوه بر این امتناع تسلسل عملاً در برهان اثبات می‌شود. چنین استدلالی برای نشان دادن امتناع تسلسل ظاهراً اولین بار توسط خواجه نصیرالدین طوسی صورت گرفته و شهید مطهری (ره) در پاورقی های اصول فلسفه و روش رئالیسم این برهان را بهترین برهان برای امتناع تسلسل می‌خوانند و شهید صدر (ره) نیز در کتاب فلسفتنا به شیوه مشابه در خصوص باطل بودن تسلسل استدلال می‌کنند.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
و من الله التوفیق

رابطه تسلسل با اثبات وجود خدا

با سلام
بعضی از موضوعات(تاپیک ها) درباره تسلسل من را ترغیب به ایجاد بحثی درباره ابطال تسلسل و بررسی رابطه آن با براهین اثبات وجود کرد.
به همین دلیل بحثم را با محوریت سؤالاتی پیش می برم:

آ) آیا برای اثبات وجود خدا ضرورتاً باید تسلسل را ابطال کنیم؟
ب) به فرض این که اثبات وجود خدا متوقف بر باطل کردن تسلسل است. دلائل باطل بودن تسلسل چیست؟

ممنون می شوم که قبل از شروع بحث نظر و ذهنیت مخاطبین این موضوع را بدانم. پس تا چند ساعت دیگه پاسخ هایم را ارسال می کنم. ان شاء الله!

لطفا نظر بدهید! :Gol: :Rose: