توبه از اشتباهاتمان در قبال دیگران
ارسال شده توسط فهیمه. در چهارشنبه, ۱۳۹۵/۰۳/۰۵ - ۱۷:۵۳چگونه باید از اشتباهات خود در قبال دیگران در صورتی که دیگر آنها را نمی بینیم توبه کنیم؟
چگونه باید از اشتباهات خود در قبال دیگران در صورتی که دیگر آنها را نمی بینیم توبه کنیم؟
ای آرزوی بندگیت مانده بر دلم... (نجواهای شبانه)
دوستان خوب و گرامی بیایید در تاپیکی مستقل گوشه هایی از نجواهای شبانه خود با خدای مهربانمان را بنگاریم شاید که برای خود و دیگرانمان تلنگری روحانی و معنوی باشد.
امیدوارم یکایک دوستان با خلوت خود نواهای به گوش جان رسیده از اعماق چشمه های درون را برایمان به یادگار بنگارند تا ببینیم هر کسی چه توشه ای دارد از او چه به بیرون می تراود.
پس این بار دل نوشته ای از حقیر که ساعتی قبل نگاشته شد تقدیم محضر پرفروغتان.
...آری عجیب نیست گر صدای دعایم نمی رسد از تحبس الدعا که صدایی نمی رسد.
من تحبس الدعای غفلت و بی همتی خویشم آنجا که همتی نیست و اظهار فقر و نداری که عطایی نمی رسد.
عمری چشم انتظار بارقه ای از آسمان غیب بودیم تا معجزه ای سازد و این ویرانه دل را گلستان سازد بی خبر از آنکه بر دل مرده بی نصیب از حیات که لطفی نمی رسد.
آنگاه که پر باز میکنم و به پرم می خورم زمین بیخود شده خویشم و غافل که بال و پر شکسته به جایی نمی رسد.
ای کاش این تن نحیف خود را با سپر اعمال شایسته ای بیمه می کردم گرچه می دانم با اعمال چون منی او هم به نوایی نمی رسد.
با دست خالی ام نه گره زخود گشایم و نه گره گشای دیگری باشم آری دستی که قطع شد به گدایی نمی رسد.
ای میزبان فدای تو و سفره کرم بی کرانه ات، اکنون درد من این است که آیا به این فقیر غذایی نمی رسد؟
از من نخواه بیش از این با کشتی نجات او امید رستگاری و آزادگی بپرورم وقتی از جانب حبیب برات کرببلایی نمی رسد.
این دلخسته گم کرده راه به اسارت افتاده ای، سالها منتظر یک ضمانت است آخر چرا برای ضمانتش امام رضایی نمی رسد؟
تو نیز بال پرواز داری...
یکی از سوالات مهمی که برای انسان پیش می آید و گاه موجب می شود که آدمی را از قدم نهادن در صراط سعادت و هدایت باز بدارد این است که:
مگر نه این است که مقامات عالیه از آن کسانی است که صاحب عصمت بوده و مفتخر به عنوان نبی و رسول و امامند. اگر چنین است پس ما را که از عنوان نبوت و رسالت و امامت و عصمت بی بهره ایم چه امیدی به کسب درجات رفیعه و کمالات سامیه است؟
عدم پاسخ صحیح به این سوال مهم و ضروری گاه منجر به ناامیدی و توقف آدمی در طریق کمال آدمیت گشته و موجبات خسران و ناکامی ابدی انسان را به همراه می آورد. خصوص هنگامی که شخص مسبوق به گناهان بزرگی نیز بوده و از پیشینه تاریک و سیاهی نیز برخوردار باشد. چنین شخصی با نیم نگاهی به گذشته تاریک و گناه آلود خود و با مرور سوالاتی از قسم بالا و عدم دریافت پاسخ صحیحی برای آن، نیرو و توانی برای گام برداشتن در صراط انسانیت در خود ندیده و فرسنگها خود را از سیر و سلوک انسانی دور و بی بهره می بیند.
لذا ضروری است در تاپیکی مستقل به این سوال مهم به بضاعت خود پاسخی علمی و در خور شایسته دهیم شاید که افتادگان در پرتگاه توقف و ناامیدی را ریسمان امیدی برای صعود به مقامات عالیه واقع شود.
سلامامیدوارم جای مناسبی تاپیک زده باشم اگر غیر از این هست بنده را عفو بفرماییدمن گناهان زیادی مرتکب شدم حق الناس زیادی روی گردنم هست که حتی نمی تونم برم ازشون حلالیت بطلبمنمازها و روزه قضای زیاد دارمبه همسرم بد کردم...گناهانم زیاده خیلی زیاددیشب خانوم فاطمه ی زهرا نجاتم دادند و من توبه کردماما دلم آشوبه و همه شم از خدا میخوام من را ببخشد اما حق الناس هایم را چه کنم؟ وقتی یادم میاد اشک تو چشمام جمع میشهمن خدا رو دوست دارم خیلی زیاد دوستش دارم اما من سست ایمان و بی اراده ام و اسیر هوای نفسانی اسیر شیطان...من ایمان قوی میخوام خیلی قوی
سلام
مقدمه
درست است که طبق مقررات ماده 1167 قانون مدنی طفل متولد از زنا ملحق به زانی نمی شود ، اما این به آن معنی نیست که پدر طبیعی هیچ وظیفه و مسؤلیتی در قبال طفل ندارد بلکه به معنی آن است که از او ارث نمی برد و توارث بین آنان نیست و ولایتی بر او ندارد. اما مسایلی وجود دارد که در آنها این طفل فرزند محسوب می شود . مثلاً در خصوص ازدواج ، پدر یا مادر یا برادر یا خواهر او نمی توانند با او ازدواج نمایند و نفقه او را پدر طبیعی باید بپردازد و نیز حضانت و نگهداری از او با پدر طبیعی و واقعی است مگر این که انحطاط اخلاقی پدر صلاحیت او را در نظر دادگاه سلب کرده باشد که در آن صورت طبق ماده 1173 قانون مدنی باید عمل شود .
طرح سوال
مردی زنا کرده است و فرزند او از طریق زنا متولد میشود. بعد از چند سال زانی قصد دارد توبه کند.
اما از انجا که در این سالها نفقه و سایر زحمات پرورش فرزند را پدر غیر واقعی پرداخته است( به این گمان که دارد فرزند خودش را بزرگ میکند.)
زانی برای اینکه توبه اش مقبول باشد
ایا اولا مدیون است؟ و دوما باید نفقه و ... را به پدر غیر واقعی بپردازد ؟
ایا لازم است بگوید این پول برای چه پرداخت میشود ؟
ایا لازم است علاوه بر پرداخت نفقه رضایت پدر غیرواقعی را جلب کند، تا توبه اش قبول شود ؟
آیت الله خامنه ای
سلام
عنوان تاپیک مشخصه دیگه چه توضیحی بدم؟
الآن به بن بست رسیدم دلم می خواد یکی بیاد بگه فلان ذکر یا ورد رو بگو دیگه سمت گناه نمیری!!!!
گناه پشت گناه،توبه پشت توبه و شکستن توبه پشت هم!
نماز هم کمکم نمی کنه البته می دونم ایراد از اصل نماز نیست بلکه از نمازیه که می خونم.حواسم و فکرم همه جا هست جز اصلش.
کتاب های مختلف اخلاقی رو خوندم،بارها نماز شب خوندم،قران خوندم(البته خیلی وقته درست و حسابی نمی خونم) در طول روز کلی صلوات می فرستم اما این نفس ضعیف و شیطان قدرتمند پدر منو در آوردن
ای کاش بمیرم
می دونم دوباره یه بلای جدید سرم میاد چون توبه شکستم از همین می ترسم نه از جهنم از عقوبت دنیوی گناهانم می ترسم
چکار کنم؟ته ته خط رسیدم آیا راهی هست؟با این اراده ضعیف من آیا راهی هست؟
اصلاً یعنی هرکی مثل من نماز می خونه و در قرآن خواندن ضعیفه جهنمیه و عقوبت دنیوی می بینه و خدا به حرفش گوش نمی کنه؟
با نام و یاد دوست
سلام
یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود
لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:
به نام خدا
با سلام
نمیدونم باید از کجا شروع کنم از چی بگم.
اگه این دنیای مجازی نبود به کی میتونستم بگم.
همیشه باهوش بودن به معنای عاقل بودن نیست.حداقل من که عاقل نبودم هیچ وقت.
گذشته ی پرآشوب و تاریکی داشتم.از اوان کودکی حتی قبل از تولد تا الان که بیست و سه سالمه.
هیچ وقت از زندگیم راضی نبودم و همیشه با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکردم ولی به نظرم مشکلات زندگی آدم هرچه قدر هم بزرگ و زیاد باشن باز در مقابل بی آبرویی هیچی نیست
و بدترین اتفاق ممکن که برای ی دختر میفته بدترین اتفاق دنیاست.
بی حیایی،بی عفتی اون هم وقتی که خانواده ی معتبر و آبرو داری داشته باشی و همه اینطوری بشناسنت و یهو با بدترین شکل ممکن رسوای عالم بشی.
پدرت اگه از غصه دق نکنه حتماً یه شبه همه ی موهاش سفید میشه.
پدرم فرد آبرو دار و بزرگیه.آدم درستیه ولی من براش مایه ی ننگ هستم .
من چند بار رابطه ی جنسی با افراد مختلف برقرار کردم و یک بار نزدیک بود گیر بیفتم که با گریه و التماس و شکسته شدن غرورم خودمو آزاد کردم.
چیزی که بد بود این بود که طرف آشنا بود و منو شناخت
خییلی بد بود. دلم میخواست بمیرم .
به هر سختی بود خودمو از مهلکه نجات دادم.
ولی
ولی
ولی
با آبروی پدرم بازی کردم. چیکار کنم؟
خاک بر سر من که با گند کاری خودم پدرمو زیر سوال میبرم.
چیکار کنم؟
میخوام توبه کنم ولی چطوری خودمو ببخشم و گذشتمو پاک کنم ؟
دلم خونه. خواب و خوراک ندارم
خیلی پشیمونم از خطاهایی که کردم.ولی آیا راه برگشتی برای من هست؟
پدرم چی میشه؟آبروی خانوادم؟
چطور خدا میخواد منو ببخشه وقتی انقدر پدر و مادرم رو آزار دادم؟وقتی به خودم ظلم کردم؟وقتی مرتکب زنا شدم ؟...:Ghamgin:
با تشکر
در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید
:Gol:نفسش دیگر بالا نمی آمد. شمارش معکوس شروع شده بود.7،8،9،10و... . چشمش را باز کرد همه را در اطراف خویش دید شهادتین را بر زبان آورد حس کرد که روحش در حال جدا شدن هست بی درد بی غم و با آرامش تمام، وجودش سراسر آسایش بود.
دیگر صدایی نمی شنید و او آرام مرده بود.
وقتی داخل قبر گذاشتنش و همه رفتن فرشته های نکیر و منکر که برای او بشارت دهنده اند آمدند از او پرسیدند و او آرام جواب میگفت... و اگر جایی میماند میدید که جوانی خوش رو به او کمک میکند، او امام رضا را ندیده بود ولی میداست خود اوست چرا که وعده داده بود که زائر واقعیش را تنها نگذارد و میدانست که وعده اش حق است. پس پایان سوالات دریچه ای از نور و صفا بروی ایشان باز شد و بوی خوش بهشت را حس میکرد.
سلام...
این حال انسانی پاکه که بعد مرگ به آرامش ابدی میرسه.
یه سوال؟
چرا ما زمانی که در محضر اهل بیتی هستیم مثلا وقتی در عزاداری امام حسین شرکت میکنیم خوبیم و با خودمون میگیم دیگه گناه ممنون...ولی وقتی سر از بیرون در میاریم داستان به عکس میشه؟؟؟؟
با سلام
اسامی منافقینی که در صدر اسلام موفق به برگشت و توبه شدند ؟
آیا در امم قبل ودر عهدین به نفاق ومنافق اشاره شده است ؟
با نام و یاد دوست
سلام
یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود
لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:
سلام جوانی هستم 31 ساله و متاهل که دچار مشکل بزرگی شده ام و تو چاه بزرگی افتادم
تا سال 90 ارتباط خاص و خلاف شرعی با جنس مخالف نداشتم متاسفانه تو همین سال بخاطر اشتباه خودم گول رفیقمو خوردم و با چند تا خانم ارتباط برقرار کردم که اوایل پنهان میکردن بعدا هم فهمیدم شوهر دار بودن ولی نتنها قطع رابطه نکردم بلکه بشدت جذب یکیشون شدم و الان مدت 4 ساله که باهاش رابطه دارم شدم.
سابقه این خانمها خراب بود و بعنوان کسب و کار به برقراری رابطه اقدام میکردند .الان وضعیتم تو شرایطی هست که از کار خودم بشدت پشیمونم ، از خودم متفرم و از عاقبت کارمیترسم.از طرفی نگرا ن اینم که طرف مقابلم باز هم با قطع رابطه بسراغ گناهای قبلیش و کارهای سابقش کشیده بشه و حتی بخاطر وضعیت روحیش بدتر بشه .
موندم سر دوراهی لطفا من رو به بهترین نحو راهنمایی کنید که حداقل خسارت به بار بیاد .
با تشکر
با تشکر
در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol: